چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

مطالعات فرهنگی در یک نگاه


مطالعات فرهنگی در یک نگاه
در روزهای قبل سعی شد تا برخی ریشه های تاریخی پیدایش مطالعات فرهنگی به طور اجمال مورد بررسی قرار گیرد. در اینجا بد نیست نگاهی كلی به روندی داشته باشیم كه به ظهور مركز مطالعات فرهنگی بیرمنگام توسط هوگارت در دهه ۶۰ منجر شده است. به طور كلی به نظر می رسد كه داستان این ظهور متاثر از دو جریان بوده است. الف مطالعات فرهنگی ریشه در نقد ادبی یا سنت منتقدان فرهنگ به ویژه جریان موسوم به لی وسیسم دارد و ب مطالعات فرهنگی از دل پروبلماتیك یا مسئله عمده ماركسیسم غربی یعنی تلاش برای تعدیل استعاره ساختمانی زیربنا روبنای ماركسی تحت عنوان كلی تر چپ نو دارد. اهمیت این جریان تا بدانجاست كه استوارت هال مدیر مركز مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام كه بعد از هوگارت ده سال مدیر این مركز بود پروژه مطالعات فرهنگی را محصول نقد تقلیل گرایی به ویژه از نوع اقتصادگرایی آن می داند. دو نكته در اینجا مهم است: اولا، نباید فراموش كرد كه این پروژه كه از اساس به دنبال نقش نسبتا مستقلی برای فرهنگ در فرماسیون های اجتماعی است بعدها در مطالعات فرهنگی دچار تغییر شد. دوم، نمی توان مرز دقیقی میان دو جریان پیشگفته ترسیم كرد.
همانطور كه در روزهای قبل دیدیم، آثار تامپسون، ویلیامز و هوگارت زمینه ظهور این رشته را هموار ساختند. این آثار ویژگی های خاصی دارند كه توجه به طبقه كارگر و فرهنگ آنها و زوال این فرهنگ و رویكرد نوستالژیك به آن بخشی از خصایص مذكور است. این نكته ای مهم است كه شاید بتوان گفت دغدغه اصلی پیشگامان مطالعات فرهنگی صرفا از بین رفتن فرهنگ طبقه كارگر نبوده است بلكه موضوع اصلی نگرانی بر سر این نكته بوده است كه فرهنگ هر چه بیشتر به امری سازمان یافته در دستان دولت یا صنعت فرهنگ تبدیل شده است. تصور آنها از فرآیند مطلوب، گسترش فرهنگ به منزله تجلی زندگی روزمره گروهی است نه دستگاهی در درون نظام سیاسی یا اقتصادی.
این موضوع شاهد دیگری است بر حضور دو دغدغه پررنگ در پیدایش مطالعات فرهنگی: از یك طرف دغدغه از بین رفتن پویایی های زندگی روزمره در اثر فرهنگ توده و از سوی دیگر دغدغه چپ كه ناظر بر كاركردهای سیاسی فرهنگ و نقد بلوك قدرت است.استوارت هال سنت سه بنیانگذار را سنت یا پارادایم فرهنگ گرایی در مطالعات فرهنگی می خواند. بعدها خواهیم دید كه پارادایم دیگر به اعتقاد استوارت هال پارادایم ساختارگرایی است. در توصیف این سنت می توان به موارد زیر اشاره كرد: تكیه بر دست نوشته های اقتصادی سیاسی ۱۸۴۴ ماركس كه بر جنبه های انسان گرایانه ماركسیسم تاكید دارد.،به دنبال تاكید بر مورد بالا نقد ازخودبیگانگی و تكیه بر خلاقیت نفس انسان،اعتقاد به توان بالقوه سوسیالیسم برای رهایی انسان،تاكید بر نقش فرهنگ در فرآیند تاریخی،تاكید بر تجربه زیسته و زندگی روزمره و تلاش برای احیای پراكسیس ،تكیه بر عاملیت ذهنیت گرایی، تجربه و انسان گرایی در تحلیل فرهنگی.تا سال ۱۹۷۰ هوگارت رئیس مركز مطالعات فرهنگی بیرمنگام بود. پس از آن استوارت هال مدیر مركز شد. دوره طولانی مدیریت استوارت هال تا سال ۱۹۸۰ به درازا كشید. این دوره به دوره كلاسیك و اوج فعالیت های مركز تبدیل شد.

محمد رضایی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید