یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

آبستن فرهنگ ابشتن فرهنگ است


آبستن فرهنگ ابشتن فرهنگ است
آبستن هنر فرهنگ ، آبَشتَن هنر فرهنگ است.
اصولاً فرهنگ اساسی ترین و مهمترین مقوله در جهت پویایی و درخشندگی بشر در ابعاد مختلف و متنوع به شمار می آید و آنچه که دل ها را در زوایای مختلف زندگی به هم وصل می کند ، همین مقوله‌ی فرهنگ می باشد . و البته آنچه که در خلق و نبوغ انسان محوری و انسان پروری و رشد و تعالی ابعاد انسانی نیز می کوشد باز همین مقوله‌ی فرهنگ است.
وقتی که در دریچه‌ی منطق به این عرصه (فرهنگ) می اندیشیم، با آنکه بسترهای فراوان در جهت میدان تازی دارد، ولی این بسترها به بیانی بکر و در زوایایی مهجور مانده اند. بشر بدون زبان که وسیله ای در جهت برقراری ارتباطات اجتماعی است، در هیچ برهه ای از زمان موفق نشان نداده است و قاعدتاً زبان نیز بدون پشتوانه‌ی محکمی بنام ادبیات بی معنا و مفهوم است.
به بیانی ساده می توان گفت که فرهنگ دارای هنرهاست و این هنرهای فرهنگی هستند که بشر را در جاده زندگی در جهت کسب فرصت ها و اهداف متعالی استعانت و رهنمود می سازد (گرنه بشر اگر حرف اول آن را برداریم آنچه می ماند واژه¬ی شَر است) به طوری که فرهنگ به مانند چراغ راهنمایی جهات لازم را در تمامی زوایای زندگی به بشر نشان می دهد و اوست که دست بشر را می گیرد تا بشر به قله های پیشرفت نائل آید.
به صراحت باید اذعان داشت که هنر فرهنگ در تمامی شئون و مراحل زندگی حضوری چشم گیر و مثمرثمر دارد. چه اینکه آدمی هر کاری که به انجام می رساند، هنر فرهنگ در آن کار ریشه دوانیده است. چرا که در یک جمله می توان گفت : هنر فرهنگ دوستی دوست داشتنی و هم نفسی پر نفس در زندگی جلوه می نماید. ولی با این تفاصیل آنچه که به عینه مشاهده می گردد با آنچه که ذکر آن رفت، هم سنخ و هم آوا نیستند. و همانطوری که از موضوع این مقوله پیداست ، مشکل اساسی و کلیدی ما آبستن هنر فرهنگ، آبَشتَن هنر فرهنگ است. چه اینکه در طول تاریخ تمدن کشور ایران، آنچه ملاحظه می گردد، پیشینه و قابلیت های فرهنگی این مرز و بوم بوده و این مهم نیز بر کسی پوشیده نیست. اما این صعود فرهنگی که بر همه¬ی فرهنگ ها سایه افکنده است.بالطبع در زوایایی به یک رکود یا آبستن هنر فرهنگی مبدل گردیده و البته آبستن هنر فرهنگ نیز چیزی جز آبشتن هنر فرهنگ را به همراه نخواهد داشت.
و یعنی پنهان کردن هنر فرهنگ منجر به رکود هنر فرهنگ خواهد شد. به عنوان مثال شاعر بعنوان یک فرد فرهنگی تبار و کسی که در زهدان فرهنگ زاده شده و پرورش یافته است، در نگام عام نگاهی عاجزانه و تحقیرآمیز را دارد و چون جامعه (مردم) ما هنوز به آن نبوغ و بلوغ فرهنگی و بینش جامع و اصولی‌ای در حوزه‌ی جامعه شناسی و روان شناسی دست نیافته اند. به جای اینکه از شاعر بعنوان یک جامعه شناس و روان شناس و کسی که بر برج فرهنگ و تمدن و سرزمین یک جامعه (محیط طبیعی) احاطه دارد، یاد کنند، برخورد نگاه برخوردی غیراصولی و غیر آگاهانه و مهجور برانگیز است. لذا این نوع بینش نیز نسبت به افراد فرهنگی، شاید برگرفته از یکسری مشکلاتی باشد که یکی از این مشکلات عدم آموزش های صحیح و لازم در حوزه¬ی فرهنگی و انسانی است.
گرچه در این خصوص کارهایی به انجام رسیده و مسئله از آن دایره¬ی اولیه خارج گردیده، ولی باز نه تنها کافی نیست، بلکه در جهت دایر کردن دایره¬ی منطق مبنی بر نگاهی منطقی به این حوزه نیاز به تلاش و کوشش شبانه روزی احساس می گردد. بنابراین نیاز است که هنر فرهنگ در بین مردم متداول شود به نحوی که مردم دریابند که یک بیت شعر و یا قطعه ادبی بهترین ومفیدترین جواب در محافل اجتماعی و سیاسی و ... می تواند باشد، چه اینکه شاعر و یا نویسنده با یک بیت شعر و یا یک جمله (نثر) به راحتی می تواند جهانی را به تصویر بکشد و یا جوابی کوتاه و مقنع به پرسش ها و یا احیاناً پاسخ های دراز و طولانی و زمانبر باشد. و یا سایر هنرهای فرهنگ که هر کدام در جای خود کاربرد و کارآمد ظاهر می شوند. به عنوان مثال : یک نقاش و یا تندیس ساز و یا یک بازیگر سینمایی و یا یک طنزپرداز با هنری که از خود به نمایش می گذارد سعی در جلوه نمودن سالم ترین و مفیدترین خدمت فرهنگی و هنری را به جامعه دارد.
حسن کلام اینکه بیائیم در جهت آشکار شدن هنر فرهنگ مبنی بر صعود هنر فرهنگ بکوشیم و نه در آبستن هنر فرهنگ که آبَشتَن هنر فرهنگ را به همراه دارد.

عابدین پاپی
منبع : مطالب ارسال شده