جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انسجام و شفافیت در رابطه با آمریکا


انسجام و شفافیت در رابطه با آمریکا
آمریکا طی ۳۰ سال گذشته همواره یکی از اصلی‌ترین مسائل سیاست خارجی جمهوری اسلامی بوده است. با ایجاد تغییرات در کاخ سفید و به قدرت رسیدن باراک اوباما، فضای تازه‌ای در روابط دو کشور در حال شکل‌گیری است. رئیس‌جمهور جدید آمریکا با نقد عملکرد دولت بوش، مدعی اتخاذ رویکردی متفاوت در قبال ایران است و ظاهرا تلاش می‌کند دریچه‌ای برای ایجاد تعامل بین دو طرف و حل و فصل مسائل فی‌مابین گشوده شود. صرف‌نظر از اینکه چه ارزیابی‌ای نسبت به این تغییر رویکرد داشته باشیم، سوال این است که واکنش جمهوری اسلامی در فضای ایجادشده جدید چگونه رقم خواهد خورد و چه عواملی در آن باید مورد توجه قرار گیرد؟ در یک نگاه کلی، دیدگاه‌های موجود در داخل ایران نسبت به نحوه رابطه با آمریکا را می‌توان در چهار گروه اصلی دسته‌بندی کرد:
۱) یک گروه در داخل کشور به نظر می‌رسد به‌طور کلی با بهبود رابطه با آمریکا مخالفند و تا اطلاع ثانوی در برابر هر تلاشی که به نحوی به کاهش تنش و برقراری یک ارتباط مسالمت‌آمیز بین دو کشور منجر شود، کارشکنی خواهند کرد. از نگاه این گروه، وجود یک قدرت خارجی که بتوان آن را به‌عنوان قدرتی متخاصم در برابر افکار عمومی معرفی کرد و ضمن ایجاد انسجام و وحدت داخلی، بتوان ناکارآمدی‌های مدیریتی کشور را به آن منتسب نمود و حتی برای برخی تسویه‌حساب‌ها و برخورد با منتقدان، از چماق همسویی با این قدرت متخاصم بهره گرفت، نعمت بزرگی است که نباید آن را از دست داد. این عناصر برای حفظ قدرت و جایگاه خود حاضرند منافع ملی را با گشاده‌دستی و سخاوت تمام در پای این تخاصم هزینه کنند تا کوچک‌ترین هزینه‌ای برای ناکارآمدی و ناشایستگی خود پرداخت نکرده باشند. کشور باید همیشه در <شرایط حساس> باشد و وجود یک عامل تهدیدکننده خارجی همچون آمریکا، بهترین بهانه برای القای چنین شرایطی است.
۲) گروهی اگرچه با در نظر گرفتن مواردی خواهان رفع تخاصم و بهبود رابطه با آمریکا هستند اما تنها در صورتی به این امر رضایت می‌دهند که جناح و جریان سیاسی منتسب به آنان در مصدر قدرت باشد و خاتمه این جدال و رویارویی ۳۰ ساله، تنها به نام آنان در حافظه ملت ثبت شود. عامل چنین رویکردی هم یا عدم اعتماد به جناح رقیب در ایجاد یک رابطه سالم با آمریکا و با لحاظ منافع ملی است یا منافع گروهی و بهره‌برداری باندی و جناحی. ‌
۳) گروهی دیگر، با عنایت به این اصل کلی که حکمران خوب وظیفه دارد چالش‌ها و تهدیدهای فراروی یک ملت را به‌نفع ایجاد فرصت‌های تازه برای آن کاهش دهد، از سیاست رفع تنش میان دو کشور و ایجاد یک ارتباط مسالمت‌آمیز با ایالات متحده در صورتی که تامین‌کننده منافع و مصالح ملی باشد دفاع می‌کنند حتی اگر برنامه‌ریزان و مجریان این سیاست، رقبای سیاسی خود در حاکمیت باشند.
۴) اما گروه چهارم،‌به آمریکا به عنوان یک منجی نگاه می‌کنند و از آنجا که امیدی به ایجاد تغییرات درونی در حاکمیت مطابق با شاخص‌های مورد نظر خود ندارند، دخالت و فشار عامل خارجی و در راس آنها آمریکا را به عنوان راه‌حل نهایی مشکلات داخلی قلمداد می‌کنند. بنابراین از نگاه اینان، هیچ روندی که موجب کاهش تنش و بهبود روابط ایران و آمریکا شود مطلوب نیست و امید به آینده را زایل می‌کند. واقعیت این است که سیاست خارجی را عناصر متنوعی در درون حاکمیت و مستقر در نهادهای رسمی شکل می‌دهند که بدنه کارشناسی و اجرایی آن قاعدتا در دولت و وزارت امور خارجه بوده و تابلو و نمود آن، رئیس دولت و وزیر امور خارجه است. هرچند کانون‌های رسمی و قدرتمند دیگری در سیاستگذاری‌ها و تصمیم‌سازی‌ها دخیل‌هستند که نمونه بارز آن شورای‌عالی امنیت ملی است که نمایندگان نهادهای مختلف قدرت در آن عضویت دارند. مجلس شورای اسلامی هم یک نهاد ناظر است که قانونا باید بر عملکرد دستگاه دیپلماسی کشور کنترل و نظارت داشته باشد و طبیعتا در جمهوری اسلامی، همه اینها تحت اشراف و هدایت عمومی نهاد رهبری عمل می‌کنند. البته عناصر دیگری هم هستند که ظاهرا نقش رسمی ندارند اما با قرار گرفتن در حاشیه نهادهای رسمی، بر شکل‌گیری سیاست خارجی کشور تاثیر می‌گذارند. در بین مجموعه این عناصر، صاحبان دیدگاه‌های سه گروه اولی که در بالا به آن اشاره شد، حضور دارند و چنانچه انسجام و هماهنگی لازم بین این عناصر ایجاد نشود، همچون گروه موزیکی به صحنه خواهند رفت که از هر گوشه آن، صدای ساز ناکوکی به گوش می‌رسد و آنچه درنهایت به دست خواهد آمد، چیزی جز هدر رفتن فرصت‌ها و ضایع شدن منافع ملی نخواهد بود. حاکمیت باید نشان بدهد که سیاستی مشخص در قالب رفتارهایی منسجم و منطبق بر منافع ملی اتخاذ کرده است و همه عناصر حاکمیتی نیز خود را موظف به هماهنگی با این سیاست بدانند و سازهای ناکوک خود را کوک کنند. به‌عنوان نمونه‌ای از این سازهای ناکوک می‌توان به فرازی از سخنان اخیر آقای داوودی معاون اول رئیس دولت اشاره کرد که گفته‌اند: <آمریکا برای حل مشکلات خود از ایران دریوزگی می‌کند.( >همشهری ۱۴/۱۱/۸۷.) واقعا در حالی که مسوولان کشور مثل رئیس دولت و رئیس مجلس یکی از شروط بهبود روابط بین ایران و آمریکا را رفتار احترام‌آمیز دولتمردان جدید کاخ سفید در قبال ایران عنوان کرده‌اند، تحقیر کردن طرف مقابل توسط یک مقام ارشد رسمی و دولتی در راستای چه سیاستی انجام می‌شود و چگونه قابل توجیه است؟ نکته مهم دیگر در کنار انسجام و هماهنگی، اصل شفافیت است. خبرگزاری فرانسه به تازگی گزارشی منتشر کرده که بر اساس آن در سال گذشته میلادی و طی چند نشست، گفت‌وگو‌های محرمانه‌ای میان مقام‌های ایرانی و آمریکایی جهت یافتن راه‌های بهبود روابط دو کشور انجام شده است. اگرچه مسوولان جمهوری اسلامی پس از انتشار این گزارش، اصل برگزاری نشست‌ها را تایید کرده‌اند اما توضیحات کافی در این‌باره را در اختیار افکار عمومی قرار نداده‌اند. وزیر اطلاعات اعلام کرده است مذاکراتی صورت نگرفته ولی می‌تواند مباحثی ردوبدل شده باشد. ثمره‌هاشمی مشاور ارشد رئیس دولت هم تایید کرده است که نشست‌هایی برگزار شده ولی افراد شرکت‌کننده دستورالعملی از جانب دولت‌ها برای مذاکره نداشته‌اند. وی هدف طرف‌های ایرانی در این نشست‌ها را تشریح اصول سیاست خارجی و پاسخ به شبهه‌افکنی‌های معمول عنوان کرده است. البته این توضیحات کافی نیست و افکار عمومی را نسبت به آنچه واقعا در عرصه دیپلماسی کشور در حال وقوع است به خوبی روشن نمی‌کند. اگرچه دیپلماسی وجوه پیدا و پنهان دارد اما در هر صورت باید امکان ارزیابی و نقد تصمیم‌ها و عملکرد عناصر فعال در این حوزه برای نهادهای مرجع و ناظر فراهم باشد و افکار عمومی نسبت به آن اطمینان حاصل کند.
حمید کاویانی
منبع : روزنامه اعتماد ملی