چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

آیا با مردم آمریکا و اسرائیل دشمنی داریم؟


آیا با مردم آمریکا و اسرائیل دشمنی داریم؟
ابتدا این سخن به نقل از اسفندیار رحیم مشایی، معاون رئیس جمهور, بر روی خروجی خبرگزاری ها قرار گرفت :«ایران امروز با مردم آمریکا و اسرائیل دوست است. هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست، این افتخار است. ما می‌دانیم» و سپس ، رحیم مشایی گفت که از دوستی با ملت اسرائیل سخنی نگفته ، بلکه بر عدم دشمنی با همه ملت ها از جمله "مردم" عادی ( و نه "ملت") اسرائیل تصریح کرده است.
این اظهار نظر ، انعکاس گسترده ای در رسانه های داخلی و خارجی داشت و حتی برخی رسانه های اصولگرا مانند "کیهان" از رئیس جمهور خواستند معاونش را به دلیل این سخنان ، توبیخ کند .
فارغ از جنجال های به وجود آمده پیرامون این ماجرا و فارغ از گوینده این سخنان ، در یک تحلیل عقلانی مبتنی بر نفع ملی ، می توان نکات زیر را در این باب به تأمل نشست:
۱) درباب این که ایران با ملت آمریکا مشکلی ندارد،‌ پیشتر نیز مسوولان ایرانی سخن گفته اند ولی دوستی ایران با مردم اسرائیل یا عدم دشمنی با آن، مساله ای است که در ادبیات مسوولان کشورمان مسبوق به سابقه نبوده است و لذا این بخش از سخنان معاون رئیس جمهور ایران،‌ مورد نقدهای زیادی در رسانه های داخلی به ویژه در میان اصولگرایان واقع شده است.
از جمله گفته اند که اسرائیل به عنوان یک کشور متعارف از سوی ایران به رسمیت شناخته نشده است تا همانند سایر کشورها برای آن قائل به مفهوم " ملت" باشیم.
منتقدان به تاریخ اشاره می کنند و این که "شهروندان اسرائیلی"‌ در واقع اتباع کشورهای دیگری هستند که در طول ۶۰ سال گذشته از نقاط مختلف جهان و از جمله ایران راهی "سرزمین موعود" شده اند.
از این رو،‌ چنین افرادی شایسته دوستی نیستند،‌ چنانچه در سرزمین های اشغالی نیز، ‌هر از گاهی علیه این افراد،‌ عملیات استشهادی انجام می شود و ما نیز مقتولان را "‌صهیونیست"‌ می خوانیم.
در این که تاریخ گواهی می دهد ساکنان اسرائیل از نقاط دیگر جهان به سرزمین فلسطین آمده اند و در یک فرایند غیر متعارف، کشوری به نام اسرائیل را شکل داده اند، تردیدی نیست و بازگشت سرزمین های اشغالی به صاحبان اصلی اش، ‌آرمانی غیر قابل اغماض در جهان اسلام به شمار می رود.
▪ با این وجود نمی توان قائل به تفکیک نشد و تر و خشک را با هم سوزاند:
- گروهی از مهاجران یهودی به فلسطین،‌ با گرایش های صهیونیستی به این سرزمین آمده اند و بسیاری از آنان چه در تأسیس اسرائیل و چه در رشد و نمو و اداره آن در ۶ دهه گذشته نقش آفرین بوده اند.
- بسیاری از ساکنان اسرائیل،‌ یهودیان کشورهای دیگر به ویژه از قاره آفریقا هستند که چه در سرزمین مادری خود و چه در اقامتگاه فعلی خود،‌ شهروندانی عادی و عمدتاً فقیر بوده اند که با انگیزه های کاملاً‌ شخصی و عمدتاً‌ مالی و جهت بهبود وضعیت معیشتی از جمله خانه دار شدن و اشتغال و ... مهاجرت کرده اند.
آنها نه از تاریخ تأسیس اسرائیل و دست انگلیسی ها در شکل گیری آن خبر دارند و نه از سیاست امروزین چیزی می فهمند؛‌ آنها در گذشته ای نه چندان دور، ‌با پیشنهادی برای مهاجرت و زندگی بهتر مواجه شده و صرفا ً‌بر اساس "دو دو تا چهار تای شخصی و معیشتی"‌ آن را پذیرفته اند.
این یک واقعیت است که امروزه در بسیاری از کشورهای جهان، ‌شهروندان غیرسیاسی که سرشان به کار زندگی شان است و حتی نام چهار وزیر مملکت خودشان را هم نمی دانند، در اکثریت اند.
- بخش بزرگی از شهروندان اسرائیلی نیز کسانی هستند که اساساً ‌به این سرزمین مهاجرت نکرده اند، بلکه بی هیچ تقصیری در آنجا متولد شده و شناسنامه اسرائیلی گرفته اند. بنابر این اگر از منظر تاریخی و ایدئولوژیک هم بخواهیم به ماجرا نگاه کنیم، ‌نمی توانیم همه شهروندان اسرائیلی را "صهیونسیت های دشمن" بنامیم.
بیایید از تعصبات اندکی فاصله بگیریم و به این پرسش پاسخ دهیم که آیا کودکی که در کشوری به نام اسرائیل به دنیا آمده و طبق آیه قرآن "با فطرت پاک متولد شده است" ‌را می توانیم صهیونیست و دشمن بنامیم و حکم به نابودی او کنیم؟! شهروندان عادی و غیر سیاسی و غیر نظامی چه؟!
آیا یادآوری این که ما با این افراد سر دشمنی نداریم، ‌این قدر ناشایست است که چنین بلوایی به پا می شود؟!
اگر در سخن گفتن از "دشمنی نداشتن با مردم عادی اسرائیل یا حتی دوستی با آنان" ، افراد عادی که هیچ جرم و جنایتی را مرتکب نشده اند و بیش از هر چیز یک "انسان"‌ هستند، مد نظر بوده باشد،‌ به نظر نمی رسد سخنی غیر منطبق با اصول انسانی و اسلامی گفته شده باشد.
البته اگر روزگاری، به دست همین شهروندان عادی سلاح دهند که علیه منافع ملی ما اقدامی صورت دهند، وضعیت فرق خواهد کرد و برای جنگیدن با آنها تردیدی وجود نخواهد داشت همان طور که در دفاع مقدس،‌ ۸ سال با کسانی جنگیدیم که همانند ما "شهادتین" گفته بودند ولی هنگامی که پای دفاع از میهن به میان می آید،‌ معادله ها بسیار تغییر می کند.
طبیعتاً حساب صهیونیست هایی که تجاوز و جنایت و خون، ‌بخشی از وجود آنهاست، کاملاً‌ مشخص است و اگر منصفانه و واقع گرایانه بنگریم، بقیه ساکنان سرزمین های اشغالی و از جمله همین شهروندان عادی اسرائیلی، گروگان های این صهیونیست ها هستند.
۲) در نقد سخنان معاون رئیس جمهور به عملیات استشهادی علیه ساکنان اسرائیل اشاره شده و آن را دلیل "دشمن" و "‌صهیونیست" بودن شهروندان اسرائیلی دانسته اند.
به نظر می رسد در این نقد،‌ واقعیتی به نام "بحران مستمر و حالت جنگی دائمی"‌ در سرزمین های اشغالی فراموش شده است.
عملیات استشهادی،‌ صرفاً‌ یک پاسخ بازدارنده و از سر اضطرار به جنایات صهیونیست ها و به نوعی مقابله به مثل است.
‌در شرایطی که صهیونیست ها شهروندان فلسطینی را به خاک و خون می کشند، فلسطینی ها نیز حق مشابهی را برای خود قائل هستند؛ ‌درست مثل حقی که ایران در جنگ تحمیلی برای خود قائل شد و پس از آن که ارتش صدام مناطق مسکونی کشورمان را با توپ و موشک و هواپیما مورد هدف قرار داد،‌ شهرهای عراق نیز هدف حملات متقابل ایران قرار گرفتند و در نتیجه آن،‌ تعدادی از غیرنظامیان عراقی نیز کشته شدند ولی آیا رهبران ایران می توانستند در آن شرایط فقط نظاره گر قتل عام شهروندان خود باشند و فقط به موعظه های اخلاقی که "حمله به شهرها بد است"، ‌اکتفا کنند؟
۳) گفته شده است "هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نیست، این افتخار است."
اگر واقعاً ‌این گونه باشد که هیچ ملتی در دنیا دشمن ما نباشد که سخن بدی نیست و البته به نظر هم نمی رسد ملت ها با ما دشمنی داشته باشند.
اگر به واقعیت های امروزین دنیا نگاه کنیم ، متوجه می شویم که ملت ها با همدیگر دشمنی ندارند بلکه این دولت ها هستند که به هر علتی ، با یکدیگر عداوت می ورزند و آنها را به جان هم می اندازند.
به ماجرای جنگ ۸ ساله ایران و عراق بنگرید که دولتمرد نابخردی به نام "صدام" آتش آن را افروخت و جنگ بین دو ملت ایران و عراق را سبب شد که طی آن ایرانی ها و عراقی ها صدها هزار نفر از همدیگر را کشتند ولی با تغییر دولت در عراق، دوستی دولت ها زنده شد و همان ملت ها،‌ اینک با یکدیگر داد وستد می کنند،‌ با هم ازدواج می کنند، به سرزمین همدیگر سفر می نمایند و دوستانه به یکدیگر لبخند می زنند.
از این منظر،‌ به نظر نمی رسد مردم عادی اسرائیل نیز در شرایط عادی خود را دشمن ایران بدانند و اگر ذهنیت های منفی هم نسبت به ایران دارند، ‌نتیجه تبلیغات رسانه ای صهیونیست ها و البته گزگ دادن های گاه و بیگاه برخی مسوولان ماست و الا شهروند عادی اسرائیلی که به امید زندگی بهتر،‌ زادگاه خود را ترک کرده و به این کشور مهاجرت کرده است، انگیزه ای برای دشمنی با دیگران و در نتیجه نا امن کردن زندگی و زمانه خود ندارد.
البته در این میان دارندگان گرایش های صهیونیستی که از منظری ایدئولوژیک به ماجرا می نگرند،‌ خود را موظف به عداوت با ما می دانند که نباید با خوش بینی و ساده لوحی، از آنها غافل شد.
آنها افرادی هستند که در راه اهداف توسعه جویانه خود،‌ حتی به خودی هایشان هم ترحم نمی کنند و به سوی "اسحاق رابین"‌ خودشان هم شلیک می کنند.
۴) یکی از شگردهای آمریکا در حدود ۵ سال اخیر و از تاکتیک های تل آویو در طول یک سال گذشته، ‌این است که مدام بر دوستی با مردم ایران و متمایز کردن مردم از حاکمیت تاکید می کنند و حتی در مقاطعی درباره برخی مشکلات داخلی کشورمان با مردم ایران ابراز همدردی کرده اند.
البته در نفاق آلود بودن این سیاست،‌ تردیدی نیست و واقعیت های تاریخی و بین المللی نیز بر این نکته صحه می گذارد که دولتمردان صهیونیست زده آمریکا و اسرائیل هرگز دوست خوبی برای ملت ایران نبوده اند که اشاره به مصداق ها و مثال های متعددی همانند سرنگونی دولت مردمی مرحوم مصدق و حمله به هواپیمای مسافربری ایران و... مجال و مقال دیگری می طلبد و البته تکرار مکررات خواهد بود.
حال چه اشکالی دارد که دولتمردان ایرانی هم پاتک مشابهی بزنند و در عین حال به تصحیح ذهنیت مردمان آمریکا و اسرائیل درباره ایران همت گمارند؟
آیا وقتی دولتمردان آمریکایی و اسرائیلی دم از دوستی با مردم ایران می زنند، در کشورهای آنان نیز برخی رسانه ها و سیاستمداران برمی آشوبند که "نه!‌ همه ایرانی ها دشمن ما هستند؟"
باور کنید اندکی سیاست دانی هم بد نیست؛ لااقل از دیگران بیاموزیم.
۵) اکنون و به ویژه پس از ماجرای طرح هولوکاست توسط برخی مقامات ایرانی، این گزاره توسط سیاست بازان صهیونیست و رسانه های آنان به طور شبانه روزی در ذهن مردم جهان و به ویژه اسرائیلی ها نهادینه می شود که ایران در صدد از بین بردن قوم یهود است! ‌و دقیقاً ‌به همین دلیل است که در صدد ساخت بمب اتم برآمده است تا به وسیله آن اسرائیلی ها را اعم از زن و مرد و کودک قتل عام کند و نسل شان را از زمین بردارد!
واقعیت این است که در ایران اراده ای برای قتل عام ۶ میلیون انسان ساکن در اسرائیل وجود ندارد و حتی تصور چنین اقدامی نیز در میان ایرانی ها محال است؛ مگر فرهنگ اصیل ایرانی و آموزه های "دین صلح و رحمت"، ‌این اجازه را به ما می دهد که حتی بر فرض توان،‌ ۶ میلیون انسان را بکشیم و با وجدانی آسوده به خانه برگردیم؟!
اگر چنین کنیم، ‌فرق ما با جنایتکاران آمریکایی که آن فاجعه را در هیروشیما و ناکازاکی پدید آوردند، ‌چه خواهد بود؟
اما دستگاه تبلیغاتی صهیونیست، می خواهد از ما چنین تصویری در میان افکار عمومی بسازد و در چنین شرایطی تأکید بر این که ایران دشمن قوم یهود - چه آنان که در اسرائیل ساکن اند و چه یهودیان سایر نقاط جهان- نیست، عین عقلانیت است و رویکردی است جهت خنثی کردن ولو نسبی پروژه ایران هراسی که در جهان به راه انداخته اند.
این، ‌سیاست هوشمندانه ای می تواند باشد که ایران در تقابل با دولت های متخاصم،‌ حساب دولت ها را از مردمان شان جدا کند تا دولت ها نتوانند با موج سواری بر افکار عمومی مردمان شان، ‌علیه ایران اقدام کنند.
۶) همان طور که رحیم مشایی نیز در توضیح سخنان جنجالی اش بدان تصریح داشته،‌ از اظهارات وی بوی به رسمیت شناختن اسرائیل به مشام نمی رسد و بهترین راه برای حل بحران ۶۰ ساله فلسطین،‌ برگزاری یک همه پرسی عمومی با شرکت تمام ساکنان اصلی فلسطین است.
این،‌ یک راهکار کاملاً‌ دموکراتیک است که با آموزه های جهان سیاسی امروز نیز سازگاری دارد و اتفاقاً از شگفتی های روزگار ما این است که کشورهایی مانند آمریکا که به بهانه راه اندازی دمکراسی به نقاط مختلف جهان لشکر کشی می کنند، وقتی سخن از مراجعه به آرای مردم در سرزمین های اشغالی می شود،‌ رنگ عوض می کنند و خود را به نشنیدن می زنند!
۷) ایراد شده است که چرا مردم آمریکا از برترین ملت‌های دنیا خوانده شده اند؟! کسانی که چنین ایرادی را مطرح نموده اند،‌ اگر به دنبال پاسخ این سوالات باشند،‌ جواب پرسش خود را نیز خواهند یافت که "چرا آمریکا با بیشترین تقاضا از سوی نخبگان علمی و اقتصادی برای مهاجرت روبروست؟ چرا حدود نیمی از دانش دنیا در آمریکا تولید می شود و بقیه در سایر نقاط جهان؟‌ چرا بهترین تولیدات جهان در اغلب رشته های صنعتی متعلق به آمریکاست؟‌ چرا کشورهایی مثل ژاپن و آلمان و فرانسه و ... برغم تمام پیشرفت هایشان، هنوز هم در بسیاری زمینه ها از جمله محصولات نانو نیازمند آمریکا هستند؟ چرا ...؟!"
آیا جز این است که این جایگاه از رهگذر تلاش و به تبع آن برتری ملت آمریکا نصیب آنان شده است؟
البته باید گفت که این برتری ، نسبی است همان طور که ایرانیان نیز برتری هایی در زمینه های خاص خود بر ملل دیگر دارند و ژاپنی ها هم برتری های خاص خود را.
کوتاه کلام آن که هر ملتی که توانسته باشد تمدنی بسازد و حرفی در دنیا برای گفتن داشته باشد، جزو برترین هاست، درست مانند ایران، چین و آمریکا و خیلی های دیگر که هر کدام در زمینه هایی برتری های خاص خود را دارند و نادیده گرفتن این برتری ها، ‌یا نشانه حسادت است و یا دلیلی بر کم اطلاعی.
۸) در نقد سخنان معاون رئیس جمهور و برای اثبات بد بودن مردم آمریکا، گفته شده است که مردم آمریکا در انتخاب رهبران سیاسی خویش سهیم اند و از این رو در جنایات آنها سهیم.
جالب است ! کسانی این سخن را می گویند که همواره در موعد انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، ادعا می کنند که انتخابات امریکا، مردمی نیست و این، لابی های قدرت و صهیونیست ها هستند که رئیس جمهور را منصوب و برای حفظ ظاهر او را در معرض آرای عمومی قرار می دهند.
حال چگونه است که همان مردم دست و پا بسته و بی اراده، ‌اکنون شریک جرم افرادی شده اند که در انتخاب آنان سهمی نداشته اند؟!
گذشته از این،‌ اگر بخواهیم از زاویه دید چنین منتقدانی به دنیا نگاه کنیم باید بسیاری از ملت های جهان مثل انگلسی ها ، روس ها ، فرانسوی ها، آلمانی ها و ... را به باد ناسزا بگیریم که چرا دولت هایشان چنین و چنان می کنند.
آیا در افتادن با ملت ها و آنها را شریک جرم دانستن و دشمن تراشی های جدید، شرط عقل و منطبق با منافع ملی ماست؟
آیا کسانی که ملت آمریکا را شریک جرم می انگارند، این دستاویز را به دست رسانه های صهیونیستی نمی دهند که هر اتفاق ناگواری مانند حوادث تروریستی را به ما نسبت دهند و به مردم خود بگویند: "ایرانی ها که قبلاً‌گفته بودند شما را شریک جرم می دانند و حالا ، لابد خواسته اند تنبیه تان کنند و انتقام بگیرند!"
آیا وقت آن نرسیده است که یاد بگیریم بدون بهانه دادن به دست دیگران هم می شود زندگی کرد؟
۹) مروری بر منتقدان اظهارات اخیر مشایی از دوگانگی مواضع آنها حکایت دارد. آنها، هنگامی که احمدی نژاد، درباره هولوکاست آن سخنان را مطرح کرد، از وی انتقاد کردند که چرا با این سخنان وجهه بین المللی کشورمان را خدشه دار می کند و هنگامی که حامیان دولت پاسخ می دادند که این سخنان باعث تقویت جایگاه ایران در میان ملت های مسلمان شده است، پاسخ می دادند که چه فایده ای دارد که این ملت ها که هیچ قدرتی هم ندارند، با ما خوب باشند ولی اینک به بهانه نقد سخنان معاون رییس جمهور، طرفدار سخنان قبلی رییس جمهور شده و می گویند چرا مشایی با چنین اظهاراتی باعث می شود جایگاه ایران نزد ملت های مسلمان خدشه دار شود و محبوبیتی که احمدی نژاد برای کشورمان در میان ملت ها کسب کرده است، از بین برود؟!
ای کاش این را هم یاد بگیریم که اگر اختلافات سیاسی هم با یکدیگر داریم، مسایل بین المللی و سیاست خارجی کشور را وجه المصالحه و ابزار دعواهای جناحی قرار ندهیم.
۱۰) و سخن آخر اینکه اگر نظیر اظهارات مشایی در دولت قبلی و توسط مقام مشابهی بیان می شد، چه واویلایی که "بعضی ها" به راه نمی انداختند و چه کفن هایی که نمی پوشیدند! خوشبختانه این بار، چنین اتفاقی نیفتاد و ماجرا حداکثر به چند نقد رسانه ای ختم شد.
ای کاش این رویکرد، نشانه ای از بلوغ سیاسی جامعه باشد.
جعفر محمدی
منبع : سایت تحلیلی خبری عصر ایران


همچنین مشاهده کنید