دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

خرافه در خدمت استبداد


خرافه در خدمت استبداد
۱) ایران پس از انتخابات نهم ریاست‌جمهوری حاكمیت مطلق تفكری را به خود دیده است كه اهداف اقتدارگرایانه‌اش بر كسی پوشیده نیست. هرچند این تفكر با استخدام تعابیر لطیفی همچون «مهرورزی» سعی در انكار یا تلطیف آن داشته باشد. مصادیق اقتدارگرا بودن این تفكر در تحولات ۲۰ ماهه اخیر كاملا نمایان است و به احصای آن در این مجال مختصر نیازی نیست. غرض، تبیین رویكرد تفكر اقتدارگرا و گردانندگان دولت نهم به دین و سیره پیشوایان دین است. پذیرفته‌ایم طراحان انتخابات دور نهم ریاست‌جمهوری رویای حاكمیت بی‌چون و چرای توتالیتاریسم بر ایران را در سر می‌پرورانند. اینان برای تحقق این هدف بی‌نیاز از رجوع به دین و بهره‌برداری از احساس و عاطفه جامعه دیندار ایران نیستند. یكی از لوازم تحقق كامل اقتدارگرایی و تكمیل زنجیره انسداد سیاسی در ایران رجوع «رویكردگرا» و برخوردار از ذهنیت تمامیت‌خواه به دین است. جریانی كه با رویكرد خاص خود به دین مراجعه كند به فراخور نیاز چیزهایی را می‌یابد كه یا نیازش را برطرف می‌كند، یا می‌تواند به آنها رنگ ذهنیت خود را بزند و به عنوان سند دیدگاه خویش به جامعه عرضه كند.
اما تفكر اقتدارگرا نمی‌تواند از اصول و محكمات اسلام تمتعی ببرد، چرا كه آن مسلك بر پایه خفقان، خشونت، دروغ، تزویر، هتك حرمت، ترور شخصیت و نابودی همه‌جانبه مخالفان استوار است و این ویژگی‌ها با «تقوا» كه روح مسلمانی و دیانت است، سازگاری ندارد. اما اسلام یا هر شریعت دیگری از ظواهر و سطوحی برخوردار است كه به توقعات سیاسی – با سویه ابزاری – روترش نمی‌كند.
در دوران اخیر اقتدارگرایی از این مدخل وارد شده است. می‌دانیم كه بیان عریان اندیشه‌های تمامیت و محدودیت‌خواه به دلیل ناگوار بودن غایت حركتشان برای اجتماع مقبول نمی‌افتد و با مقاومت جامعه خاصه از سوی نخبگان و فعالان عرصه‌های اجتماعی مواجه می‌شود. صاحبان این اندیشه‌ها از راهی وارد می‌شوند كه تحمیق جامعه را در پی دارد: توسل جستن به خرافات، ظواهر و سطوح نازل یك مذهب و انتشار آن در جامعه، به نحوی كه آن جریان با بسیج تمام امكانات خود به پمپاژ هیجانات كاذب با رویكرد مذهبی، ترویج عقاید خرافی و تبلیغ سخیف‌ترین نكات در درون یك جامعه عاطفی دیندار بپردازد و آن جامعه را روزبه‌روز از فرهنگ پر ارج و معانی متعالی دینی دورتر سازد.
اقتدارگرایی برای تحقق بخشیدن به گرایش خود جامعه دیندار را از اصول فرهنگ‌ساز و بالنده دین و آیات و روایاتی كه مومنان را به قیام برای اصلاح امور وا می‌دارد دور می‌كند. در راه نابودی و به فراموشی سپردن اندیشه و نگرش‌های اصلاح‌گرانه در سیره پیامبر(ص) و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) تلاش می‌كند. با پنبه خرافه گوش را بر استماع آیاتی كه جامعه را «تحریك» می‌كند و انسان‌ها را به حركت وا می‌دارد می‌بندد تا گوش‌ها برای شنیدن شنیع‌ترین و سخیف‌ترین خرافات كه جامعه را «تخدیر» می‌كند باز شود. اساس دین را «رساله‌های عملیه» و «حلیه المتقین» تبلیغ می‌كند تا جامعه را از گرایش به «قرآن» و «نهج‌البلاغه» بازدارد.
اقتدارگرایی و توتالیتاریسم در ایران در مسیر تحقق اهداف خود به تحمیق و تخدیر جامعه نیاز دارد و چون در جوهره اسلام بهره خود را نمی‌جوید به خرافات مذهبی روی آورده است. رفتاری كه در ۲۰ ماه گذشته به حق «جمكرانیسم» نامیده شده و در ذات خود توهینی بزرگ به امام عصر(عج) محسوب می‌شود.
ادعای خود را در هاله‌ای از نور دیدن، ادعای از الهامات خداوند بودن، نامه‌نویسی رییس دولت به سران كشورهای قدرتمند و مخاطب قرار دادن آنان با ادبیات انذار و تبشیر، طرح این مساله كه اگر قرار بود بعد از پیامبر اسلام، پیامبر دیگری مبعوث شود، محمود احمدی‌نژاد بود كه به این مرتبه می‌رسید و دیگر اقداماتی كه سعی در قدیس‌سازی مسوولان نظام دارد در سیاهه رفتار خرافه‌پرور اقتدارگرایان بسیار است.
در این میان طرح سوالاتی به غایت موهن و رنج‌آور برای آزمون ضمن خدمت فرهنگیان استان تهران از سوی وزارت آموزش و پرورش «دولت اسلامی» جدیدترین و البته شرم‌آور‌ترین حركت «اقتدارگرایان» در این جهت به شمار می‌آید. ذكر سوالات آن آزمون مصداق اشاعه فحشاست والا به ذكر نمونه‌هایی اشاره‌ای می‌شد كه متصدیان امور فرهنگی و تربیتی «دولت اصول‌گرا» می‌كوشند تا چه تصویری از سلوك پیامبر را در بین آموزگاران و فرهنگ‌پروران این سرزمین انتشار دهند. تصویری كه هیچ خطری برای اقتدارگرایی و تمامیت‌خواهی نداشته باشد و خواب نوشین اقتدارگرایان «حوزه و دانشگاه» را برای رسیدن به محبوب استبداد آشفته نسازد. این نتیجه امتزاج اقتدارگرایی و خرافه‌باوری است.
در جامعه‌ای كه یك جریان سیاسی خاص در تلاش است تا نكاتی سخیف و شنیع به سیده پیامبر منسوب كند و توجه آدمیان را بر روی آن متمركز سازد، جایی برای سخن راندن از هدف بعثت آن پیامبر باقی نمی‌ماند. چه، اگر از «اتمام مكارم اخلاق» سخنی به میان آورده شود و رذایل اخلاقی نكوهش گردد جامعه از خود می‌پرسد جریانی كه با شعار آوردن نفت بر سر سفره‌های مردم تشخص پیدا كرد و قدرت را به دست گرفت، چگونه می‌تواند بعد از گذشت كمتر از یك سال شعار روزهای تبلیغات خود را انكار كند و چگونه می‌تواند از تهدید به افشای نام مفسدان اقتصادی به مثابه یك ابزار برای اتخاذ ژست ضد فساد سخن به میان آورد، حال آنكه یا چنته‌اش خالی است یا به هر دلیل تمایلی به افشای نام مفسدان ندارد. اگر دروغ‌گویی فعلی غیراخلاقی است، نماینده آن جریان چگونه می‌تواند در جمع دانشجویان بر وفور آزادی‌های سیاسی و فرهنگی در دولتش سخن بگوید در حالی كه نه تنها روزنامه‌های شرق و روزگار و سایت امروز، كه سایت بازتاب را نیز تحمل نمی‌كند و چنان داس مرگبار خود را در فضای دانشگاه می‌چرخاند كه از كشته‌های انجمن‌های اسلامی، نشریات منتقد و كمیته‌های صنفی دانشجویی پشته می‌سازد و شاهكاری تحت عنوان «دانشجوی ستاره‌دار» خلق می‌كند كه در آستانه ترفیع و دریافت سردوشی است.
اگر در جامعه ترویج شود كه پیامبر مبشر رحمت است، جامعه از خود می‌پرسد چرا در دوران حاكمیت یكدست و برقراری «دولت اسلامی» یك زندانی سیاسی در زندان جان می‌دهد و خم بر ابروی هیچ‌یك از مسوولان نمی‌افتد؟ اگر انعقاد برادری و تالیف قلوب از سیره و سلوك پیامبر اسلام تبلیغ شود، مردم از خود سوال خواهند كرد چرا هم‌كیشان اهل سنت اجازه برگزاری نماز عید فطر در پایتخت كشور مدعی ام‌القرایی جهان اسلام را نمی‌یابند؟ و الی آخر. طرح این اگرها و اماهاست كه برای جامعه سوال ایجاد می‌كند. سوال جامعه را به حركت وامی‌دارد و حركت جامعه منافع اقتدارگرایان را به خطر می‌اندازد. وحشت‌زدگی ناشی از این موضوع اقتدارگرایی را از ورود به ساحت‌های معرفتی دین برحذر می‌دارد و به تشدید سیاست‌های تحمیقی تشویق می‌كند.
۲) موضع‌گیری مجامع و اشخاص منسوب به جناح راست در مقابل اهانت‌هایی كه در آزمون ضمن خدمت فرهنگیان به پیامبر اسلام صورت گرفت در نوع خود تامل‌برانگیز است. اكثر حوزه‌های علمیه و مجامع روحانی قضیه را یا به سكوت برگزار كردند، یا با مخالفتی نه چندان محكم سر و ته آن را هم آوردند. دسته‌های غیرت‌مدار كفن‌پوش هم كه در دوران اصلاحات و دولت خاتمی به هر بهانه‌ای و به دستور امرای خود به خیابان می‌ریختند سكوت پیشه كردند. سكوت آنان البته از منظر خیرخواهی و مخالفت با اشاعه فحشا نبود. شان و پرستیژ ناشی از رسیدن به مقام و منصب و خودی بودن حاكمان فعلی مانع از كفن‌پوشیدن و شوریدنشان علیه هتاكان می‌شد.
از میان وابستگان و حامیان جناح اقتداركرا هركس كه می‌خواست به این اهانت‌‌ها اعتراض كند قبل از هر چیز چند مورد را متذكر می‌شد. اول حسابی از دولت و آموزش و پرورش تجلیل به عمل می‌آورد كه با مسوولان خاطی برخورد، از مراجع عذرخواهی كرده‌اند، حسن‌نیت خود را ثابت كرده و... و سپس بر اصلاح‌طلبان و دولت خاتمی می‌تاخت كه مروج بی‌دینی بودند و در دوران دولتشان به مقدسات چه اهانت‌ها كه صورت نگرفت و هیچ برخوردی با توهین‌كنندگان مشاهده نشد. آقای احمد خاتمی در نمازجمعه تهران به تاریخ ۱۱/۱۲/۸۵ در ارتباط با سوالات موهن آزمون ضمن خدمت فرهنگیان مطالبی را به زبان آورد كه عصاره موضع‌گیری این جماعت در روزهای گذشته است و بی‌نیاز از توضیح نیست: «...دو موضع در این قضیه مشاهده شده است.
یك موضع در این قضیه مخلصانه و دلسوزانه و غیرتمندانه بود، اما برخی برخوردها سیاسی، انتقام‌جویانه و كینه‌توزانه. كسانی كه در دوره گذشته در مقابل توهین به خدا، پیامبر، امام حسین و محكمات اسلام سكوت می‌كردند حال در این قضیه یقه می‌درانند. سوال این است كه چه شده؟ البشارت كه گربه شد عابد و زاهد و مسلمانا. اگر شما این‌طور دلتان برای دین و ارزش‌‌ها می‌سوزد چرا در گذشته نه تنها این برخوردها را نداشتید بلكه از اهانت‌كنندگان حمایت می‌كردید؟» (آفتاب یزد – ۱۲/۱۲/۸۵)
خطیب جمعه‌ای كه در ابتدای هر خطبه مخاطبان خود را به رعایت «تقوا» دعوت می‌كند چگونه می‌تواند این چنین بی‌پروا به قلب واقعیت بپردازد؟ اصلا چرا او و همفكرانش بیش از آنكه دولت حاضر و تفكر حاكم را در این زمینه مقصر بدانند و مورد انتقاد قرار بدهند دولت اصلاحات و تفكر دوم خرداد را نوازش می‌دهند؟ مگر این اهانت‌ها در ظل دولت دوم خرداد صورت گرفته است؟ آقای احمد خاتمی بهتر است به جای فرافكنی برای به فراموشی سپردن اهانت‌ها، جوانمردانه توضیح بدهند در دوران اصلاحات كدام ارگان دولتی و غیردولتی چنین جسارت‌هایی را به ساحت مقدس پیامبر روا داشته بود؟ اگر منظور ایشان از «توهین به خدا، پیامبر، امام حسین و محكمات اسلام» داستان‌هایی است كه با زحمت بولتن‌نویسان و در نتیجه ماه‌ها كنكاش و كاوش در صفحات مطبوعات آن روزها ساخته و پرداخته می‌شد و در اختیار علما و مراجع قرار می‌گرفت. باید گفت:
▪ اولا:
هیچ‌یك از آن موارد – به فرض موهن بودن – نسبتی با دولت خاتمی نداشتند. در صورتی كه توهین به پیامبر در روزهای اخیر از یك وزارتخانه و نهاد دولتی سرچشمه گرفته است. هرچند مدیرمسوول كیهان كه در یكی دو سال اخیر كفگیر روزنامه‌اش به نحو ترحم‌انگیزی به ته دیگ خورده است سعی در تبرئه وزیر داشته باشد (كیهان – ۶/۱۲/۸۵). جالب اینجاست كه در مهرماه سال ۷۸ و در هیاهویی كه جناح راست درباره مطلب نشریه دانشجویی موج به راه انداخته بود جامعه روحانیت مبارز تهران در بیانیه شدیداللحنی شخص سیدمحمد خاتمی را مسوول آن مطلب معرفی كرد!!
▪ ثانیا:
جز ماجرای نشریه كم‌تیراژ موج كه جوانی و خامی نویسندگان نمایشنامه «كنكور وقت ظهور» باعث شد مراد مشفقانه‌ای نظیر آسیب‌شناسی انتظار و سنجش میزان صداقت منتظران موعود(عج) در زیر یك واژه وهن‌آلود و یك اشتباه بچه‌گانه مستور بماند و انگیزه پاك نویسندگان آن دچار بدفهمی شود، به هیچ‌یك از كشفیات بولتن‌نویسان نمی‌توان عنوان توهین‌آمیز را اطلاق كرد. مباحث نظری – صرف‌نظر از قوت و ضعفشان – بدون آلوده شدن به عبارات موهن در هیچ فرهنگ‌نامه‌ای «توهین» و «جسارت به مقدسات» تعریف نمی‌شوند و از آنها نمی‌توان تحت عنوان غیرت دینی برای تسویه‌حساب با دولت وقت استفاده كرد و قائلانشان را به چوب تكفیر نواخت. بحث نظری بلااشكال است و بابت طرح آن در جامعه نباید رگ گردنی متورم و كفن بر قامت كسی پوشانده شود.
رگ‌های تورم یافته و كفن‌های بر قامت بافته از ضعف در مقام مباحثه خبر می‌دهند نه از غیرت دینی و شفقت انقلابی. استاد مطهری در ستایش تشكیك و شنیدن آرا و عقاید افكار ناهمسو با خویش، چنین ما را تنبه می‌دهد: «من مكرر در نوشته‌های خودم نوشته‌ام: هرگز از پیدایش افراد شكاك در اجتماع كه علیه اسلام سخنرانی كنند و مقاله بنویسند متاثر كه نمی‌شوم هیچ از یك نظر خوشحال هم می‌شوم چون می‌دانم پیدایش اینها سبب می‌شود كه چهره اسلام بیشتر نمایان بشود. وجود افراد شكاك و افرادی كه علیه دین سخنرانی می‌كنند، وقتی خطرناك است كه حامیان دین آن‌قدر مرده و بی‌روح باشند كه در مقام جواب برنیایند» (پیرامون جمهوری اسلامی. ص ۱۳۴).
اما چه كنیم كه از مطهری انقلاب تا مطهری اقتدارگرایان فاصله بسیار است. سخن كوتاه كنیم. ماجرای سوالات توهین‌آمیز به ساحت پیامبر(ص) در آزمون ضمن خدمت فرهنگیان استان تهران و مواجهه مجامع مدعی تدین با این واقعه شاید در حافظه‌های ضعیف ما پایدار نماند، اما برای هوشمندان عرصه‌های سیاسی معیار مناسبی است كه با آن، عیار صداقت و خلوص مدعیان دینداری و اخلاق را بسنجند. این ماجرا بیش از هر چیز كوس رسوایی آنهایی را به صدا درآورد كه ۴ سال پیش یك استاد جانباز دانشگاه و اندیشمندی متدین و متعهد را به اتهام «سب‌النبی» به ارتداد و اعدام محكوم كردند.
نویسنده : عصر نو
منبع : امروز


همچنین مشاهده کنید