شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

تجربه حکومت دینی در ایران


تجربه حکومت دینی در ایران
توجه به شاخص‌ها، ملاک ها، ومعیارهایی که معتبر می داند و نیز بر حسب اطلاعات و آگاهی‌های شخصی، پاسخی را ارائهٔ خواهد کرد . در بحث‌ها و گفتگو‌های روز مره هم همین گوناگونی و تنوع را مشاهده می کنیم .‍ اما در این مجال کوتاه‌، برآنیم که با ارائهٔ مدل ها وشاخص های منطقی و شفاف ، راه را برای پاسخی منصفانه، علمی و واقع بینانه هموار نمائیم .
● مدل‌ها وشاخص‌ها ی سنجش موفقّیت :
برای ارزیابی میزان توفیق یک نظام حکومتی ، می توان مدل ها وچارچوب های مختلفی را مبنا قرار داد البته در هر مدل «چارچوبی» شاخص های خاص آن مدل را باید شناسائی کرد و به عنوان ملاک ارزیابی آن بکار گرفت .
در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران ـ به عنوان یک تعریف نو از تجربهٔ جدید در حکومت دینی ـ به طور کلی می توان گفت همینکه این نظام ، علی رغم همهٔ موانع و دشواری‌ها وکاستی‌ها ی داخلی و دشمنی‌ها و طراحی های خارجی ، توانسته است یک ربع قرن دوام بیاورد و بدون صرفنظر کردن از شاخص‌های دینی خود به حیات خود ادامه دهد . نشان می‌دهد از توفیق برخوردار بوده است. در غیر اینصورت یا باید آرمان‌ها و اهداف دینی خود را رها می‌کرد و یا اساساً از ادامهٔ حیات باز می‌ماند. اما این نگاه کلی و کلان‌، کافی نیست. مدل‌های سنجش را برای ارزیابی باید تعریف کرد و در هر کدام از مدل ها و چار چوب‌ها ارزیابی مستقلی انجام داد .
در اینجا چهار مدل را معرفی می کنیم. دو مدل سنجش مقایسه‌ای و دو مدل سنجش مستقل. این مدل‌ها عبارت است از :
۱ـ مدل مقایسهٔ تاریخی
۲ـ مدل مقایسهٔ جغرافیایی
۳ـ مدل سنجش با اهداف و شعارها
۴ـ مدل سنجش با شاخص‌های ثابت
البته چون در این مجال، سخن از تجربهٔ حکومت دینی است . سراغ مباحث معرفت شناختی و فلسفی نمی‌رویم . اگر چه در مقام سنجش و ارزیابی، قطعاً یکی از مدل‌ها و شاخص‌ها، مدل معرفتی و فلسفی است که جایگاه حکومت دینی نسبت به سایر انواع حکومت‌ها و نظام‌های سیاسی، تا چه حدی از استحکام و پشتوانهٔ ‌نظری‌، عقلانی و فطری برخوردار است.
● مدل مقایسهٔ تاریخی :
در این مدل، وضعیت نظام جمهوری اسلامی را در دوران ربع قرن حیات خود ، با وضعیت چند مقطع پیشین جامعهٔ خود مان میتوانیم مقایسه کنیم . بهر حال پس از پیروزی انقلاب ، آنچه تغییر کرد نظام سیاسی جامعه بوده ، اما عوامل و زمینه های عینی ، مادی ، انسانی ، فرهنگی ، مدیریتی و … همان بوده که پیش از آن وجود داشت . به عنوان مثال اگر مدیر ونظام مدیریتی یک کارخانه تغییر کند ، به این معنی نیست که بلا فاصله وضرورتا نیروهای انسانی ، عوامل فنی ، دستگاه ها و تجهیزات، سرمایهٔ مالی و … آن کارخانه هم تغییر می‌کند . البته اگر پس از تغییرمدیریت ، این سرمایه‌ها و عوامل رشد یابد ، حکایت از توفیق مدیر ونظام مدیریتی جدید خواهد داشت . در ایران جدید هم ، پیروزی انقلاب به معنی تغییر عوامل وسرمایه های بنیادین جامعهٔ ایران نمی توانست تلقی شود .
بنابر این می توان به این مقایسه دست زد . باید بررسی کرد که پس از سه تجربه اساسی وسیاسی تاریخ معاصر ایران پیش از انقلاب ، جامعهٔ ما چه وضعیتی پیدا کرد ودر این مقطع ، پس از پیروزی انقلاب واستقرار نظام جمهوری اسلامی چه رشد یا تنزلی داشت . فاصلهٔ ۱۳۵۷ تا کنون ، یک دورهٔ تقریبا ربع قرن حاکمیت جمهوری اسلامی را ، با سه تجربه دیگر ـ که از نظر فاصلهٔ زمانی تقریبآ برابرند مقایسه می کنیم . این سه تجربه ، عبارت است از :
الف) سال های ۱۲۸۵ به بعد دوران پیروزی مشروطیت واستقرار نظام جدید ، تجربهٔ حکومت مشروطه .
ب) سال های ۱۳۰۴ به بعد دوران حاکمیت رضا خان وآغاز نوسازی وشکل گیری دولت مدرن در ایران ، به عنوان تجربهٔ دولت مدرن .
ج) سال های ۱۳۳۰ به بعد دوران پس از پیروزی نهضت ملی شدن نفت ایران وتجربهٔ دولت ملی‌.
در این مقایسه ، توجه داریم که شرایط زمان ، امکانات فنّی ، پیشرفت های مادی و … در همه جای عالم دچار تحول شدیدی بوده است و نمی توان تغییراتی را که در این جنبه ها شاهد آن هستیم، به حساب حکومت دینی بگذاریم . به همین دلیل در این مدل ، شاخص های بررسی وارزیابی ، اصلا شاخص های تکنولوژیک ، مادی وفنی نیست . در این مقایسه ، آنچه ملاک ارزیابی است وضعیتی است که در هر مقطعی پس از یک دوران سخت تلاش وکوشش وبرای یک مرحله تحول و تعالی، پدیدار شد و پیامدهای چهار تجربهٔ مهم و اساسی در یکصد سال گذشته در تجربهٔ نخست، هدف سردمداران نهضت مشروطیت ، نوعی دمکراسی پارلمانی به تقلید و اقتباس از غرب بود و سرمایه های انسانی ومعنوی فراوانی برای این جنبش مصرف شد . آنچه حاصل شد ، یک دورهٔ ۲۰ سالهٔ هرج و مرج، آشوب، شکاف فرهنگی و … بود و در نهایت هم استقرار یک دیکتاتوری تمام عیار . این تجربهٔ تاریخی را تجربهٔ سلطنتی مشروطه نام می گذاریم .
دومین تجربه اگر چه ماهیتی متفاوت با مشروطیت داشت، ولی همان رویداد غرب گرایانه را دنبال می کرد ودر صدد استقرار نظم و امنیت و در تامین پیشرفت و اصلاح امور ملک و مملکت در چارچوب نگرش متجدد مأبانه وغرب گرایانه بود . این تحول که در آغاز مورد استقبال روشنفکران ونخبگان جامعهٔ ما هم قرار گرفت ، به دیکتاتوری مطلق رضاخان منتهی شد . آنچنان خفقان ودیکتاتوری که اشغال کشور توسط بیگانگان ، در برابر آن قابل تحمل می نمود و همهٔ ایرانیان رفتن رضاخان را به قیمت اشغال کشور در زیر چکمه های سنگین بیگانگان پذیرفتند و حتی جشن گرفتند ! با جابجایی پادشاه ، همه چیز فرو ریخت و نظام دولت مدرن دچار فروپاشی شد . حضور نیروهای بیگانه ، طمع استثمارگران غارتگر و طرف‌های پیروز جنگ دوم جهانی ، داعیه های خود مختاری و غائله‌های قومی و منطقه ای، دوران هرج و مرج جدیدی را رقم زد … این تجربه ، تجربهٔ دولت مدرن درکشورمان بوده .سومین تجربه ، ماهیتی استعمار ستیزانه داشت که در چارچوب اندیشه های ملی ـ لیبرالی واعتقاد به نظام مشروطه سلطنتی ، درصدد احقاق حق ملت ایران و مبارزه با سلطهٔ نفتی بیگانگان بوده . مبارزات ملی واسلامی با سردمداران روحانیون و شخصیت‌های مبارز سیاسی ، به پیروزی نهضت ملی شدن صنعت نفت انجامید . اما بالاخره پس از ۲۸ ماه فراز ونشیب وکشمکش های طولانی ، حکومت ملی دکتر مصدق سقوط کرد وکودتای آمریکایی ـ انگلیسی ۲۸ مرداد، زمام امور را در اختیار محمد رضا پهلوی قرار داد وآغاز یک دورهٔ سخت وطولانی خفقان ، وابستگی ، فساد و تباهی. این تجربه را با اندکی تسامح، ‌تجربهٔ دولت ملی می نامیم .
۲۲ بهمن ۱۳۵۷ ، نقطهٔ اوج تحولی بوده که بر مبنای فکر دینی و با هدف استقرار جمهوری اسلامی با حضور وفداکاری مردم و رهبری روحانیت از سال ها قبل شکل گرفته بوده وبا استفاده از تجربهٔ تحولات ومبارزات پیشین ،‌هدف متعالی ومتفاوتی را برای خود تعریف کرده بود.
پس از آن تا کنون ربع قرن استقرار نظام جمهوری اسلامی با فراز ونشیب ها و تجربه های تلخ و شیرین ، که تجربهٔ حکومت دینی است . اکنون باید به مقایسه پرداخت . آنچه پس از تحول اساسی و انقلابی ۲۲ بهمن ۵۷ رخ داد ، شکل گیری ساختار نوین سیاسی و حکومتی ، بر مبنای تفکر دینی و در چار چوب اندیشهٔ سیاسی اسلام بود . راهی کاملا متفاوت از راه های طی شدهٔ پیشین وتجربه ای تازه از حکومت دینی در دوران معاصر ، که به عنوان «جمهوری اسلامی» مورد تأیید و تصویب اکثریت قاطع ملت ایران قرار گرفت . مردم سا لاری دینی و نوعی تازه از دموکراسی که خود را مردمی تر وکامل تر از سایر اقسام دموکراسی می داند . تجربهٔ جدیدی که پس از سه تجربهٔ پیشین ـ با فاصله های زمانی تقریبآ برابر ـ رخ داد تجربه هایی که بدون تکیه بر فکر وسنت دینی و در غیاب ارزش ها و رهبری ناب دینی ، تحقق یافت و نتیجه آن ها ـ به غیر از عبرت ها و درس ها ـ چیزی نبود جز تشدید وابستگی ، هرج و مرج ، شکاف بین مردم و حکومت واستقرار حاکمان جاه طلب ضد مردمی و فاسد .
در این «مقایسهٔ تاریخی» اساسآ شاخص ارزیابی آمار خدمات اقتصادی واجتماعی نیست . بلکه تجربه ای است که در قالب ساختار و رویکرد حکومتی پس از هر نهضت وتحولی در جامعهٔ ما تحقق یافت ، و با اندک تأملی می توان با قاطعیت ، تجربهٔ حکومت دینی را در میان همهٔ آنها موفق ارزیابی کرد . تنها در تحول ۲۲ بهمن ۵۷ بود که بخاطر نتیجهٔ آن ـ یعنی استقرار حکومت دینی و در پرتو نظام سیاسی بر آمده از دین ـ جامعهٔ ما از هرج ومرج ، وابستگی ، غارت بیگانگان ، خفقان و فساد و دیکتاتوری حاکمان نجات پیدا کرد و یک دوران آزاد، ‌مستقل، ‌باثبات، رشد یابنده و مقتدرانه را آغاز نمود . این واقعیت نشان می دهد در مقایسه با سایر تجربه ها در تاریخ یکصد سالهٔ اخیر کشور ما ، تجربهٔ حکومت دینی کاملا موفق بوده است .
● مدل مقایسهٔ جغرافیایی :
در این مدل ، وضعیت کشورمان را با سایر کشورها ـ که از نظر وضعیت تاریخی ، اجتماعی ، اقتصادی وفرهنگی با ما مشابه می باشند ـ مقایسه کنیم ، البته مقایسه با کشورهای کا ملا متفاوت از نظر پیشینه تاریخی ، فرهنگی ، سیاسی ،‌اقتصادی … ، مقایسه ای علمی ومنصفانه نیست . اگر چه توان وظرفیت ملی ما درحدی هست که با تلاش وتدبیر و در پرتو ارزش ها واحکام اسلامی ، بتوانیم به الگو ونمونهٔ‌جهانی تبدیل شویم ، اما برای کسی که دربارهٔ تجربه حکومت دینی ونظام جمهوری اسلامی به بررسی و ارزیابی می پردازد ، این مقایسه باید با کشورهای مشابه وتقریبإ همطراز صورت پذیرد و البته مقایسه ای جامع و همه جانبه باشد.
در کشورهای منطقهٔ خودمان ونیز سایر کشورهای اسلامی وغیر اسلامی کم نیستند کشورهایی که پس از دوران های طولانی مبارزه با استبداد و استعمار و عقب ماندگی ، توانستند به نتایجی برسند ودستاورهایی را به دست آورند . مبارزات طولانی مردم الجزایر علیه اشغالگران فرانسوی ، مبارزات مردم مصر علیه استعمار ، مبارزات مردم مسلمان هند برای نجات از سلطهٔ مستقیم انگلیس که به تشکیل کشور پاکستان وبنگلادش منتهی شد ، مبارزات مردم عراق علیه اشغالگران انگلیسی در سال‌های ۱۹۲۰ م . و به رهبری علما و پیشوایان دینی ، مبارزات مردم افغانستان علیه اشغالگران روس،… اگر چه بدون دستاورد نبوده است ، اما هیچکدام به تحقق تجربهٔ ‌حکومت دینی ـ از نوعی که در ایران شاهد آن هستیم ـ نیانجامید . بگذریم از مبارزات وتلاش هایی که در خاور دور و در شرق اروپا در جریان بود و تجربه های کاملا متفاوتی را در پی داشت . نگاهی به اوضاع کنونی این کشورها و مقایسهٔ آن با کشور ما، می تواند نشان دهندهٔ حاصل تجربه حکومت دینی باشد . جایگاه سیاسی ، علمی و فرهنگی این کشورها در مجموعهٔ کشورهای جهان با جایگاه کنونی نظام نیرومند و مردمی جمهوری اسلامی ، آیا اساساً قابل مقایسه است ؟!
نگاهی به کشورهای همسایهٔ خود می افکنیم . اگر ظواهر وزرق وبرق فریبندهٔ شبه کشورهای جنوب خلیج فارس ـ که توان وقدرت علمی و فنی آنان به برکت بذل وبخشش های نفتی و بر طراحی ها و سود جویی های غربی و زیر چتر حمایت های نظامی و سیاسی بیگانگان استوار است ـ ما را شیفتهٔ خود نسازد وآمار وارقام تولیدات وصادرات ترکیه که اروپایی شدن را قبله و کعبه خود ساخته است ، تنها شاخص برای ارزیابی قرار نگیرد می‌توان به تفاوت های بنیادین آثار ونتایج تجربهٔ حکومت دینی و تجربهٔ نظام های لائیک یا لیبرال پی برد . کدام یک ا ز این کشورها میتواند دم از عزت ملی واستقلال سیاسی بزند ؟ و کدام یک از این تجربه ها توانسته است استحکام ملی وخود باوری فرهنگی وعلمی عمیقی را که تجربهٔ حکومت دینی در کشور ما تحقق بخشیده است ، در آنان به وجود آورد ؟
اجازه دهید سراغ کشورهای غربی وبه اصطلاح پیشرفته برویم . شاید در ابتدا برای برخی سنگین باشد که بخواهیم تجربهٔ حکومت دین را از تجربهٔ حکومت های لیبرال دموکراسی موفق تر تلقی کنیم ، ولی اگر اندکی از تعصب های پنهان فاصله بگیریم وبه ”شاخص ها”و”واقعیات ” توجه کنیم ، به خودمان اجازه خواهیم داد که به این مقایسه نیز بپردازیم .
در پهنهٔ‌ جغرافیای جهان ، ایالات متحدهٔ آمریکا سابقه دارترین وموفق ترین کشوری است که نظام سیاسی خود را در چار چوب دموکراسی لیبرال تعریف کرده واز نظر زمانی ، بیش از ۸ برابر عمر تجربهٔ حکومت دینی کشور ما را پشت سر نهاده است . علی رغم تلاش وبرنامه ریزی در این دوران طولانی که بدون هیچگونه فشار و مانع خارجی و با استفاده‌ها و سوء استفاده‌های فراوان از اوضاع بین المللی و… صورت پذیرفته است ، اما امروز می توان در برخی شاخص ها ی مهم رشد وپیشرفت وتعالی ، بخصوص در عرصه های اخلاقی ، تربیتی ، معنوی وحتی در عرصه های پژوهشی وعلمی ، شتاب وسرعت نسبی حرکت ایران اسلامی را ـ در پرتو حکومت دینی وبا استفاده از احکام ، ارزش ها وانگیزه های الهی ـ بسیار موفق تر از ایالات متحده ارزیابی کرد . تغییر جایگاه ایران د ر رده بندی کشورهای جهان از نظر تولید علم از یک عدد سه رقمی به عدد ۳۰ ـ در همین دوران تجربهٔ حکومت دینی ـ چه معنایی میتواند داشته باشد ؟ نتایج واقعی دو تجربه را در ایران و آمریکا مقایسه کنیم :
جنایت‌های متنوع ووحشتناکی که شبانه روز در نقاط مختلف آمریکا رخ می دهد . خشونت های ددمنشانه‌ای که بطور سازمان یافته علیه سیاه پوستان جریان دارد. لشکر کشی به نقاط مختلف دنیا که برای سلطه جویی واستثمار صورت می پذیرد ، نقض مقررات بین المللی و تعهدات دو جانبه وچند جانبه که وقیحانه رخ می دهد . تبعیض اقتصادی و فاصلهٔ طبقاتی ژرف بین سرمایه داران و محرومان که روز به روز فاحش تر و آشکار تر می شود ، نفاق سیاسی و فساد فرهنگی واخلاقی حاکمان کاخ سفید که امروز بیش از هر زمانی برای جهانیان آشکار شده است … آیا غیر از این است که د رپرتو بیش از ۲۰۰ سال حاکمیت دموکراسی لیبرال تحقق یافته است ؟!از این سو ، دفاع از مظلومان بی پناه فلسطینی و عراقی و افغانی ، کمک معنوی و سیاسی به مبارزان حق طلب ، توجه به معنویات و اخلاق ، رشد خود باوری و خلاقیت ، پاکی و سلامت نفس رهبران و مسئولان عالیرتبه نظام ، روحیه مقاومت وسازش ناپذیری ، … که در نظام جمهوری اسلامی به چشم می خورد ، غیر از این است که د رپرتو ۲۵ سال تجربهٔ حکومت دینی بدست آمده است ؟
البته ما هنوز در آغاز راهیم و در بسیاری از زمینه های اجتماعی ، اقتصادی ، فنی ، علمی و … به تجربه ها وتلاش های مضاعف نیاز داریم تا بتوانیم به آنچه شایستهٔ ملت ایران ودر خور تجربهٔ حکومت دینی است . دست یابیم ، اما در عین حال آنچه را که در پرتو حکومت دینی ـ به معنی حقیقی ودرست آن که درنظام وساختار جمهوری اسلامی ایران بر اساس مردم سالاری دینی متبلور واستوار است ـ به دست آورده ایم و تجربه کرده ایم، بسیار موفق تر از دستاوردهای نظام های لیبرال دموکراسی و لائیک می بینیم و در چار چوب شاخص های جامع برای ارزیابی یک جامعه ،‌برآنیم که یک نظام سیاسی مبتنی بر نگر ش ها وارزش های دینی ، موفق تر از سایر نظام ها خواهد بود. وهر چه این نگر ش ها وارزش ها در لایه ها وسطوح مختلف حاکمیت ومردم ،‌نهادینه تر وعمیق تر گردد. قطعآ این توفیق افزون خواهد گشت .
معتقدیم امروز در جغرافیای سیاسی جهان ، تنها یک حکومت دینی ـ به معنی حقیقی آن ـ تحقق یافته است ، حکومتی که نه تنها ارزش ها واحکام خود را از دین حق ـ یعنی اسلام ناب محمدی(ص) ـ اقتباس کرده بلکه حکومت کنندگان را هم در چار چوب فکر وفقه اسلامی وبر اساس شرایط وویژگی های دینی برگزیده است و بادرک مجتهدانه و پویا ا زاسلام ، چالش جدی و بزرگی را فرا راه سایر نظام های حکومتی قرار داده است . این تجربه بخاطر موفقیت عینی خود ، امروز آما ج توطئه ها، مخالفت ها ودشمنی ها قرار دارد ،‌اما الهی بودن این تجربه و اتکای آن به عقلانیت دینی ونیز ریشه های عمیق مردمی آن ، به یاری خداوند متعال این تجربه را سرافراز تر و موفق تر خواهد ساخت…
● مدل سنجش با اهداف وشعارها:
یکی از مدل های ارزیابی توفیق “حکومت دینی “، سنجش آن با مقیاس ها و معیارهایی است که در اهداف وشعارهای حکومت دینی مطرح می شود . صرفنظر از مقایسهٔ آثار و نتایج یک حکومت دینی با آثار و نتایج سایر حکومت ها وبر خلاف روش های مقایسه ای ، د ر اینجا تنها با ” اهداف دینی” حکومت سروکار داریم .
در این مدل ،‌دو دسته هدف وشعار را می توان شاخص وملاک قرار داد .
الف) شعار ها واهدافی که در تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران مطرح بوده است .
ب) اهداف و مقاصدی که در متون دینی ـ قرآن و احادیث ـ و یا بطور عام در منابع دین ـ یعنی عقل ، کتاب وسنت ـ می توان برای حکومت دینی یافت .
در اوج حرکت پر شور وآگاهانهٔ ملت ایران ودر جریان شکل گیری انقلاب اسلامی ، محوری‌ترین و مهم ترین شعار انقلاب ، ” استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی” بود . برای سنجش میزان توفیق نظام پس از پیروزی انقلاب، ‌کافی است که میزان تحقق این شعا ر، مورد تأمل قرار گیرد . بنا به داوری و ارزیابی کارشناسان ، استقلال سیاسی نظام جمهوری اسلامی در با لاترین حد خود تأمین شده است. می‌توان گفت: در طول ۴۰۰ سال گذشته که مراودات و تعامل ایران و غرب آغاز شد، ‌در هیچ مقطعی تا به این حد، از استقلال و عزت و اقتدار در مواجههٔ با غرب برخوردار نبوده ایم. این دستاورد نتیجهٔ مستقیم دین بدون حکومت است که : ”ولن یعجل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا”. (قرآن کریم ، سورهٔ نساء ، آیه ۱۴۱.)
(خداوند هیج راهی برای نفوذ و سلطهٔ کافران بر مؤمنین قرار نداده است) تحقق آزادی‌های مشروع و قانونی ـ در چار چوب احکام وارزش های دینی واصول قانون اساسی برای رعایت مصالح ملی ـ نیز واقعیتی است انکار ناپذیر . آزادی نظریه و نقد. آزادی بیان،‌ آزادی فعالیت های سیاسی و اجتماعی وصنفی ، که در قانون اساسی به رسمیت شناخته شده است ، در پرتو نظام جمهوری اسلامی، ‌تحقق یافته است . و اما تأ سیس نظام حکومت دینی ـ در قالب جمهوری اسلامی ـ خود یکی از اهداف انقلاب بوده که در طول ۲۵ سال گذشته و پس از رأی قاطع ۲/۹۸ درصد ملت در۱۰ و ۱۱ فروردین ۵۸ در کشور ما تأ سیس شد.
اجمالانمیتوان توفیق نظام وانقلاب را در جهت تحقق شعار اصلی خود ، انکار کرد . اگر ایراد ونقدی هم داشته باشیم ـ که داریم ـ به برخی نقائص و کاستی‌ها است که باید با تلاش بیشتر جبران شود . برای رسیدن به استقلال علمی ، استقلال اقتصادی ، استقلال فرهنگی مطلوب و نیز برای دستیابی به شرایط و وضعیتی که آزادی های قانونی ومسؤلانه بطور تام وتمام وبدون افراط و تفریط، تضمین شده و محقق باشد، باید تلاش وتدبیر بیشتری مبذول گردد.
اما از نظر منابع دینی و به خصوص متون معتبر و بالاخص قرآن کریم ، اهداف حکومت دینی به صورتی شفاف و صریح بیان شده است . باید بررسی کرد که آیا این اهداف تحقق یافته یا نه ؟ و اگر بطور کامل تحقق نیافته است، جهت‌گیری‌های نظام جمهوری اسلامی با آ ن هماهنگ وهم سو هست یا نه ؟
از نظر قرآن کریم اهداف حکومت دینی ، تحقق اهداف دین یا زمینه سازی برای آن است. (برای آگاهی از اهداف اجتماعی اسلام که حکومت دینی برای زمینه سازی آن تأ سیس می شود ،‌ر . ک : محمد رضا حکیمی ، جامعه سازی قرآنی ، دفتر نشر فرهنگ اسلامی ، ۱۳۷۸.) این عبارت است از : قسط و عدل (به عنوان نمونه، ر.ک: قرآن کریم، سورهٔ مائده آیه ۴۳ و سورهٔ حدید آیه ۲۵.) سامان یافتن و اصلاح امور، (سورهٔ هود ، آیهٔ ۸۸ .) بپا داشته شدن نماز (سورهٔ حج ، آیهٔ‌ ۴۱) پرداخت زکات و د‌ستگیری و کمک به نیازمندان و بینوایان، (سورهٔ حج ، آیهٔ ۴۱) مبارزه با ظلم وتجاوز ،‌ (سورهٔ‌شوری آیهٔ ۴۲ وسوزهٔ حج ، آیهٔ ۳۲) پیشگیری از سلطه ونفوذ بیگانگان و کفار، (سورهٔ انفا ل ، آیهٔ ۶۰) رشد اخلاقی و تزکیه و تربیت جامعه، (سورهٔ آل عمران ، آیه ۱۴۶ ،‌وسورهٔ جمعه ،‌آیهٔ‌۲ .) رشد علمی و دستیابی به حکمت،‌… (سورهٔ آ ل عمران ، آیهٔ ۱۴۶ و سورهٔ جمعه ، آیهٔ ۲ .) امام امیرالمؤمنین علی(ع) نیز در فرمان به مالک اشتر، چهار هدف کلان برای حاکمیت تعیین کرده‌اند که عبارت است از : سر و سامان دادن به مالیات‌ها و بودجهٔ‌ عمومی، مبارزهٔ با دشمنان و تأمین امنیت جامعه، زمینه سازی برای رشد صلاح و نیکی و درستی در مردمان و سازندگی و آبادانی. (نهج‌البلاغه ، نامهٔ ۵۳ خطاب به مالک اشتر .)اکنون در این مدل و چارچوب ارزیابی، ‌باید بررسی شود که تجربهٔ حکومت دینی در جامعهٔ ما،‌ تا چه حدی به این اهداف نزدیک شده است . البته بررسی واقع بینانه ومنصفانه ،‌اقتضاء می کند که این سنجش ،‌ با ملاحظهٔ همهٔ محدودیت ها، ‌امکانات، ‌موانع، مشکلات و چالش ها صورت پذیرد . مجموعهٔ ‌تلاش‌ها و برنامه‌ریزی هایی که در دوران ۲۵ سال گذشته انجام شده ، نشان می دهد که اولا عزم و ارادهٔ راسخ نظام، تحقق این اهداف است و نظام جمهور ی اسلامی از هیچکدام از این اهداف، منصرف نشده است، که این خود نکتهٔ مهمی است . ثانیا برای تحقق این اهداف، ‌ساختارها و نهادهای مناسبی بوجود آمده و تنها به فعالیت‌های مقطعی و گذرا اکتفا نشده است . (به عنوان نمونه : تأ سیس کمیتهٔ امداد امام خمینی (ره) ،‌بنیاد مسکن انقلاب اسلامی ، بنیاد ایثار گران وجانبازان … برای رسیدگی به اقشار وطبقات نیازمند جامعه . پایه گذاری بسیج برای مبارزه با دشمنان و حفظ امنیت جامعه، ‌تشکیل ستاد اقامهٔ‌ نماز برای ترویج فرهنگ نمار خوانی و…تلاش های نهادینه شده وساختار مندی است که برای نزدیک شدن به اهداف حکومت دینی انجام پذیرفته وعلی رغم همه کاستی ونقص ها ،‌موفقیت های فراوانی به دست آورده اند .) ثالثا آمارها حکایت از آن دارد که پیشرفت های فراوانی در بسیاری از این اهداف حاصل شده است. (برای آگاهی بیشتر ر . ک : محمد باقر حشمت زاده ، آثار و نتایج انقلاب اسلامی ایران ، ‌کانون اندیشه جوان ، ۱۳۸۱ .) عمرانی و آبادانی کشور، ‌پیشرفت های علمی وصنعتی ، دستیابی به خود کفایی د ربسیاری از اقلام کشاورزی ومواد غذایی ، رشد آموزشی وتوسعهٔ مراکز علمی وپژوهشی ، …. از مواردی است که تجربهٔ حکومت دینی بدان دست یافته ونمیتوان آن را انکار کرد .
بدیهی است یاد آوری این نکات به معنی دستیابی کامل وتام به همهٔ اهداف نیست . مگر ممکن است جامعه ای که صدها سال زیر چکمه های استبداد و وابستگی ، دچار رکود و توقف بوده است و بسیاری از زیر بناهای اقتصادی فرهنگی ، سیاسی و اجتماعی آن به بازسازی های بنیادین نیاز دارد، پس از یک دورهٔ ‌۲۵ ساله بتواند آن ها را جبران و تأمین نماید ؟ اما با تحلیل و بررسی میزان موفقیت تجربهٔ دینی ـ در این مدل و چارچوب ـ مشخص می شود که این تجربه ، از توفیق برخوردار بوده و علاوه بر اینکه سمت و سوی خود را در جهت اهداف حکومت دینی حفظ و تقویت نموده، پیشرفت‌های چشمگیری هم در همهٔ عرصه ها داشته است .
● مدل سنجش با شاخص های ثابت :
در این مدل ، شاخص های سنجش ، شاخص های پذیرفته شده ای است که غالبا برای ارزیابی میزان موفقیت نظام های سیاسی ، بکار گرفته می شود . صرفنظر از اهداف و آرمان‌های حکومت دینی، اگر از نگاه برون دینی به نظام جمهوری اسلامی ایران نگریسته شود، آیا استقرار این نظام در کشور ایران، موفق بوده است یا نه ؟
در اینجا به سه شاخص کلان اشاره می کنیم و تأمل و ارزیابی را عمدتا بر عهدهٔ خوانندگان ارجمند می گذاریم .
این شاخص ها عبارتند از :
الف) مشروعیت
ب) کار آمدی
ج) اقتدار
آیا استقرار نظام جمهوری اسلامی وتجربهٔ‌ حکومت دینی ، توانسته است حکومتی مشروع ، کار آمد ومقتدر را برای کشورما به ارمغان آورد ؟ اگر چه این مفاهیم ، د رتحقق عینی شان نسبی اند و هیچ حد مطلق برای آن تعریف نمی شود ، ولی در مقایسه با سایر نظام های حکومتی وعینیت یافته ، می‌توان به ارزیابی و سنجش پرداخت. (گرچه اینجا ناگزیر از مقایسه ایم ، ولی تفاوت این مدل با دو مدل نخست ، این است که در اینجا این شاخص ها اصل شمرده می شود ونسبی بودن آن ما را ناچار از مقایسه می سازد . در حقیقت ” مقایسه ” یک روش برای ارزیابی این ”شاخص ها” است.)
مشروعیت را با دو تعریف میتوان ملاک ارزیابی قرار داد : یکی تعریف دینی وشرعی ودیگری تعریف علمی آن در عرف فلسفه سیاست و جامعه شناسی سیاسی .
در مشروعیت الهی ودینی نظام جمهوری اسلامی ایران ، بر مبنای فکر وفقه شیعی ومذهب اهل بیت(ع) نمی توان تردیدی داشت ، چرا که اگر حاکمیت مشروع و دینی در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عج) بتوان سراغ داد، بنابه حکم اولی چیزی جز حکومت مجتهد عادل نمیتواند باشد ،‌اگر چه در صورت عدم امکان تحقق حکومت مجتهد عادل و بنا به حکم ثانوی ،‌صورت های مشروع دیگری از حکومت هم قابل فرض است . تجربهٔ حکومت دینی دردوران پس از انقلاب اسلامی ، یک تجربهٔ کاملا موفق از نظر مشروعیت دینی حکومت را در جهان رقم زد . هیچ فرد متدین وملزم به دین و هیچ عالم دینی نمیتواند شرعا ، حقانیت و درستی شرعی نظام جمهور ی اسلامی را مورد مناقشه قرار دهد ، حتی اگر این نظام را کار آمد یا مقتدر نداند ویا د رعملکرد وشیوه ها ی حکومتی ومدیریتی آن اشکال وانتقاد داشته باشد . این ، ویژگی وامتیازی است که نه در تاریخ گذشتهٔ ما ونه در جغرافیای سیاسی امروز جهان ، همانندی ندارد .اما مشروعیت به معنی علمی آن که د رعرف فلسفهٔ سیاست ، جامعه شناسی سیاسی وحقوق اساسی مصطلح است ، به این معنی است که اکثریت مردم برای حاکمان ونظام حکومتی حق حکومت قائل باشند و آن را به رسمیت بشناسند . به این معنی از مشروعیت هم نظام جمهور ی اسلامی ایران از حد بسیار بالایی از مشروعیت برخوردار است . البته هیچ جامعه ای مورد قبول همهٔ مردم آن جامعه ـ به معنی واقعی کلمه ـ نیست . بهر حال هر حکومتی ـ چه حق وچه باطل ، چه در طول تاریخ گذشته ـ مخالفانی کم یا زیاد داشته است ، اما مهم اکثریت قاطع جامعه است که نوع نظام سیاسی وقانون اساسی آن را طی سه رفراندوم (۱۰ و ۱۱ فروردین ۵۸ ، آذر ۵۸ و ۶۸) مورد تأیید قرار دادند ورهبری نظام ونیز مسؤ لان عالی نظام را هم با رأی با واسطه یا بی واسطهٔ خود برگزیده وبر می گزینند و از راه های گوناگون همواره بر قبول نظام و حکومت تأکید ورزیده اند . اگر نتوان نظام جمهوری اسلامی را با این حد بالای مقبولیت عامه ، مشروع دانست، قطعاً هیچ نظام سیاسی مشروعی را در جهان نمیتوان معرفی کرد ! تا قبل از این برخی گمان می کردند که اگر حکومتی مشروعیت الهی ودینی داشته باشد، لزوما فاقد مشروعیت مردمی و عرفی است. اما تجربهٔ حکومت دینی در ایران نشان داد که میتواند برای هر دو معنی ومفهوم مشروعیت ، مصداق واحدی وجود داشته باشد.
اما دربارهٔ کار آمدی نظام جمهور ی اسلامی ایران ، کافی است تنها به چهار مورد ونمو نهٔ عینی و تجربه آن اشاره شود . یکی کار آمدی نظامی در جریان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس ۸ ساله از نظام و کشور، دیگری کار آمدی اقتصادی در عرصهٔ توسعه و سازندگی و پیشرفت علمی و تکنولوژیک سوم کار آمدی سیاسی نظام وایجاد رقابت های فشرده سیاسی و چرخش نخبگان وجابجایی احزاب و جریان‌های سیاسی که در اشغال مواضع قدرت، و بالاخره.
کار آمدی فرهنگی وتحول در ارز ش های اجتماعی واخلاقی د رسطح ولایه های مختلف اجتماعی. این چهار نمونه، ‌اگر چه هر کدام به تنهایی نوشتاری مستقل می طلبد ، ولی اجمالا فهرست کلانی از تجربهٔ حکومت دینی کار آمد و موفق را ارائه می دهد .
البته کار آمدی، واقعیتی نسبی است وهرچه تلاش وتدبیر بیشتری برای ارتقای آن مبذول شود ، در بالا بردن کار آمدی نظام ثمر بخش خواهد بود . اما بخاطر اینکه کار آمدی نظام جمهوری اسلامی در حد کمال مطلوب نیست ،
نباید کار آمد ی با لا وقابل قبول آن را نادیده گرفت .
اینجا نیز میتوان به مقایسه کار آمدی در تجربه حکومت دینی با تجربه سایر نظام های سیاسی پرداخت و میزان آن را مورد سنجش قرار داد. و اما عنصر ” اقتدار ” اگر چه یکی از عوامل مهم کار آمدی است، ولی اگر به صورت شاخص مستقلی هم ملاک قرار گیرد ، برای ارزیابی تجربهٔ‌حکومت دینی می‌تواند مفید باشد . اقتدار نظام جمهوری اسلامی در عرصهٔ تعاملات وکشمکش های بین المللی بیش از هر عرصهٔ دیگری خود را نشان می دهد . این اقتدار که بر آیندی از عوامل ومؤلفه های مادی ومعنوی است ، موجب شده که مطامع وتو طئه های سلطه گران بین المللی دربارهٔ‌ملت وکشور ایران . ناکام بماند وبسیاری از آنان را مجبور به تعاملی منطقی واحترام آمیز با جمهوری اسلامی سازد . مروری بر خط ونشان های دولت آمریکا برای جمهوری اسلامی ایران ـ د ر طول سه چهار سال گذشته وبعد از حوادث ۲۰ شهریور ۸۰ ـ وانواع واقسام فشارهای سیاسی وروانی بر نظام ما و در برابر آن ، برخورد مسؤلان نظام حکایت از اقتدار جمهور ی اسلامی دارد .
بنابراین با معیار قرار دادن سه شاخص مشروعیت، ‌کارآمدی واقتدار ، تجربهٔ حکومت دینی را در ایران جدید ، میتوان تجربه ای کاملا موفق ارزیابی کرد.
در مجموع باید گفت با توجه به جدید بودن تعریف وتشکیل حکومت دینی در ایران معاصر ، پرسش از موفقیت این تجربه ، پرسش بجا ومهمی است . برای پاسخ به این پرسش، ارزیابی کارآمدی نظام جمهوری اسلامی ایران در قالب چهار مدل و موفقیت این تجربه در هر چهار مدل امکان پذیر است. تأکید بر موفقیت تجربهٔ حکومت دینی در ایران، بمعنی بی‌عیب و نقص بودن همهٔ ساز کارها و فعالیت‌های حاکمیت نیست، همانگونه که به معنی نفی یا انکار آسیب ها وآفت ها ی محتمل یا محقق نیز نمی باشد . این موقعیت بدین معنی است که بشر امروز نیز می تواند از امتیازات و آثار مثبت یک حکومت دینی برخوردار شود و اقتضائات و شرایط زندگی جدید بشر، ‌هرگز با احکام و ارزش‌های سیاسی اسلام و ضوابط و معیارهای حکومت دینی تعارضی ندارد . دین حق و اسلام ناب محمدی(ص) با نیازهای جدید، پیشرفت های علمی و تجربه های بشر برای کمال و رشد، ‌کاملاً سازگار است و همهٔ آنها را برای سعادت و تعالی انسان بکار می گیرد.
فراموش نکنیم که اگر موفقیت نظام جمهور ی اسلامی ایران ـ د رمدل های مختلف سنجش ـ نمی بود ، ‌هرگز دشمنی ها و کارشکنی ها ی کشورهای رقیب ودشمن هم تا این حد خو د را نمایان نمی ساخت . در حقیقت همین موفقیت این تجربه است که مخالفان فکری واعتقادی اسلام ودشمنان منطقه ای وجهانی ملت ایران به چالش با نظام می کشاند.
با این همه ، تا هنگامی که دینی بودن حکومت ـ به معنی تام وتمام آن ـ در ساختارها،‌ رفتارها،‌ برنامه ها و نوع تعامل رهبران ومسؤلان با جامعه ،‌خود را نشان دهد ،‌هنوز فاصلهٔ فراوانی داریم و به همین دلیل ، تجربهٔ‌حکومت دینی در این مسیر تکاملی هنوز همهٔ‌آثار مثبت خود را نتوانسته است ارائه دهد . این تجربه ، توفیق نهایی وکامل خود را در عصر ظهور ” دولت یار ” نشان خواهد داد وهنوز ما در سپیدهٔ فجر صادق بسر می‌بریم.
هزار بادهٔ ناخورده در رگ تاک است .

برای مطالعهٔ بیشتر پیرامون این موضوع :
۱. محمد باقر حشمت زاده، ‌چار چوبی برای تحلیل وشناخت انقلاب اسلامی د رایران ، اندیشه معاصر ، ۱۳۷۸.
۲. مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ‌کرانه ها ی نور ، ۱۳۸۲.
۳. علی ذوعلم (به اهتمام )، ‌جرعهٔ جاری (مجموعهٔ مقالات ) ، اندیشهٔ معاصر ،‌۱۳۷۷.
۴. علی عسکری ، در آمدی بر کار نامهٔ فرهنگی انقلاب اسلامی ، کانون اندیشه جوان ، ۱۳۸۱.
۵. علی ذوعلم ، انقلاب و ارزش‌ها ، ‌اندیشهٔ‌ معاصر، ۱۳۷۸.