دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

پیمان شانگهای از منظر تاریخ و ایران


پیمان شانگهای از منظر تاریخ و ایران
در طول مرزهای ۷۵۰۰ کیلومتری چین و اتحاد شوروی چندین درگیری به وقوع پیوست. در ۱۹۶۰ با بروز اختلاف عقیده بین دو قطب کمونیستی جهان هر دو طرف ارتش بزرگی در مرزهای خود جمع آوری کردند و نتیجهٔ این آماده باش ها آن بود که به هر صورت در مناطق Heliogjiag و Tielieketi و سین کیانگ دوطرف به سوی یکدیگر آتش گشودند. درگیری های جسته و گریخته تا می ۱۹۸۹ که گورباچف از پکن بازدید کرد و دستور داد که موانع توسعه همکاری ها بین دو کشور برطرف شود ادامه داشت. در این ملاقات دنگ شیائوپنگ رهبر چین نیز رسماً اعلام کرد که روابط دو کشور از این پس عادی خواهد بود.
تقارن زمانی این واقعه با آغاز فروپاشی پیمان ورشو و سپس اتحاد شوروی این تحلیل را تقویت می نماید که گورباچف و رهبری شوروی برای آمادگی با مقابله با بحران های جبهه غربی خود سعی کردند جبهه شرق یعنی چین را آرام کنند.
دو سال و نیم پس از ملاقات دنگ و گورباچف اتحاد شوروی تجزیه شد و بسیاری اینگونه تحلیل کردند که بار دیگر بین روسیه با نفی کمونیسم و چین دارای مواضع کمونیستی اختلاف بروز خواهد کرد. اما دنگ شیائوپنگ با عنایت به تغییرات شوروی اعلام کرد: ما روابط خود را که شامل روابط سیاسی است با آن ها (روسیه) ادامه خواهیم داد و مبنای روابط با ۵ اصل همزیستی مسالمت آمیز در روابط خارجی چین خواهد بود و هیچ درگیری ایدئولوژیکی بین دو کشور بروز نخواهد کرد، چه آن ها بخواهند سوسیالیست بمانند یا نمانند.
از طرف دیگر باید توجه کرد که تقارن این تحولات با تصمیم رهبری چین به سیاست درهای باز و برنامه توسعه و جلب سرمایه گذاری خارجی این رهبری را وادار می کرد که محیط خارجی کشور را تا آنجا که می تواند آرام نگهدارد تا بتواند سیاست های داخلی را بر مبنای برنامه تنظیم شده و با آرامش دنبال کند.
به هر صورت با سیاست اتخاذشده در زمان دنگ شیائوپنگ دو رهبر بعدی یعنی جیانگ زمین و خوجین تائو نیز توانستند ارتباط سازنده ای با روسیه و کشورهای به وجود آمده در آسیای مرکزی برقرار کنند.
در نوامبر ۱۹۸۹، ۶ ماه پس از ملاقات دنگ گورباچف چین و اتحاد شوروی روند اعتمادسازی را برای کاهش نیروهای نظامی مستقر در مرزها آغاز کردند. در دسامبر ۱۹۹۱ تجزیه شوروی آغاز شد و موضوع مرزها تبدیل به موضوعی بین چین از یکطرف و روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان از طرف دیگر گردید. پیچیدگی این مذاکرات و اهمیت آن برای چین از آنجا ناشی می شود که استان سین کیانگ چین که در بطن خود تجزیه طلبی قوم ایغور را می پروراند با قرقیزستان، تاجیکستان و قزاقستان همسایه است و نیروهای قومی آزادشده در آن کشورها تحریک هایی را در آن سوی مرزها و در چین آغاز کرده بودند.
در عرض هفت سال ۲۲ دور مذاکره بین طرفین صورت پذیرفت و نهایتاً اجماع در بین پنج کشور به وجود آمد و توافق تقویت اعتمازسازی نظامی در مناطق مرزی در ۲۶ آوریل ۱۹۹۶ بین طرفین در شانگهای امضاء شد که نقطه آغازین آنچه سازمان همکاری های شانگهای بعداً نامیده شد است.
سال بعد سند دیگری بین طرفین تحت عنوان توافق دوجانبه کاهش نیروهای نظامی مرزی در اجلاس سران در مسکو در ۲۵ ۲۴ آوریل ۱۹۹۷ امضاء شد.
از آنجا که این مذاکرات و دستاوردها به دید رهبران کشورهای مزبور خیلی خوش آمد، اینگونه تصمیم گرفته شد که پروسه مزبور ادامه یافته و همکاری پنج عضو گسترش بیشتری یابد، بعد از سه جلسه سران دیگر در ۱۹۹۸ و ۱۹۹۹ و ۲۰۰۰ همکاری ها به مسائل سیاسی، دیپلماسی فرهنگی و اقتصادی و سایر مسائل توسعه یافت.
در ۱۴ ژوئن سال ۲۰۰۱ ازبکستان که تاکنون از این پروسه جدا مانده و سیاست مستقلانه ای را پیش گرفته بود با دیدن روند همگرایی این کشورها و محاصره خود توسط این پنج کشور ابراز علاقه کرد که به این مجموعه اضافه شود و با حضور ازبکستان پروسه همکاری پنج کشور در ۱۵ ژوئن ۲۰۰۱ سازمان همکاری شانگهای بنیان نهاده شد، با حضور ازبکستان عملاً کشورهای بین چین و روسیه غیر از مغولستان (که به دنبال نزدیکی با آمریکا و ژاپن بود) در یک مجموعه هر چند ناتوان جمع شده بودند.
می توان گفت سازمان همکاری شانگهای یک سازمان همکاری چندجانبه از نوع دیگر در آغاز قرن ۲۱ محسوب می شود و باید تأکید کرد که اولین سازمانی است که چین در تشکیل آن نقش کلیدی ایفا کرده است.
واقعه ۱۱ سپتامبر سازمان نوپای شانگهای را با اولین چالش عمده خود روبرو کرد. حمله گسترده آمریکا سه ماه بعد از این واقعه به افغانستان و فشار برای حضور نظامی در اکثر کشورهای آسیای مرکزی و تهدید اینکه هر کسی به آمریکا کمک نکند جزو کمپ تروریسم محسوب می شود، کشورهای نوپای آسیای مرکزی را وادار به اتخاذ سیاست های بسیار منعطف نسبت به آمریکا نمود. به طوری که حتی چین و روسیه نیز نتوانستند در مقابل این هجوم سیاسی واکنشی غیر از همکاری کامل داشته باشند. لذا سازمان همکاری شانگهای با ملاحظه و حساسیت های چین و روسیه اجباراً نقش ضدتروریستی بیشتری را در کنار همکاری های اقتصادی خود در آسیای مرکزی به عهده گرفت تا بتواند از بروز مشکلات ساختاری جلوگیری کند.
در اجلاس ماه ژوئن ۲۰۰۲ در سن پترزبورگ، رهبران کشورهای عضو سه سند همکاری را به منظور حفظ روند همکاری های سازمان امضاء نمودند، این اسناد که مهمترین آن منشور سازمان همکاری شانگهای و توافق بر همکاری نهادینه علیه تروریزم بود با بیانیه رهبران سازمان که بر ادامه و تعهد همکاری جمعی اعضاء تأکید می کرد، بسیار با اهمیت تلقی شد زیرا نه تنها در مقابل حضور نظامی و سیاسی آمریکا گروه از خود هویتی جداگانه تعریف می کرد بلکه سطح همکاری ها و از جمله همکاری ضدتروریستی را نیز افزایش می داد.
در ۲۹ می ۲۰۰۳ که شرایط بین المللی با اشغال عراق وارد پیچیدگی جدیدی شده بود اجلاس سازمان در مسکو برگزار شد. یکجانبه گرایی آمریکا شرایط جدیدی را رقم می زد که همه می توانستند در آتش آن بسوزند. در این اجلاس تصمیم گرفته شد که دبیرخانه سازمان در پکن شکل گیرد که در تاریخ ۱۵ ژانویه ۲۰۰۴ آغاز به کار کرد. همینطور مرکز ضدتروریسم در تاشکند پایتخت ازبکستان برای هماهنگی امنیتی و سیاسی تشکیل شد.
اگر چین و روسیه را دو بازیگر اصلی برای تشکیل سازمان شانگهای بدانیم ورای کاهش خصومت های مرزی با یکدیگر هر یک از این سازمان به صورت ابزار در سیاست بین المللی نیز استفاده کرده اند. بطوری که هر یک در روابط خود با آمریکا دیگری را در مجموعه خود برای توازن استراتژیک به حساب می آورد از نظر دولت چین پروسه مذاکرات شانگهای که منجر به عادی سازی و افزایش اعتماد با کشورهای عضو گردید در مرحله اول توانست دستاوردهای عمده و مهمی را برای سیاست خارجی این کشور به ارمغان آورد. از جمله اینکه:
۱) چین و روسیه بالأخره بعد از تاریخی از مشکلات مسائل مرزی خود را حل کردند.
۲) مذاکرات سنگینی که با قزاقستان برای حل مسئله مرزی ۱۷۰۰ کیلومتری صورت پذیرفت باعث شد چین بتواند نفوذ قابل قبولی در بخشهای انرژی آن کشور به دست آورد.
۳) بین چین و قرقیزستان در سالهای ۱۹۹۶ و ۱۹۹۹ دو توافق صورت پذیرفت و مسائل مرزی ۱۰۰۰ کیلومتری دوطرف حل و فصل شدند.
۴) و بالأخره در ۱۷ می ۲۰۰۲ با تاجیکستان نیز توافق حل مسائل مرزی صورت پذیرفت و چین توانست در بازار تاجیکستان وارد شود.
۵) چین همواره با نیروهای جدایی طلب استان سین کیانگ خود که توانسته بودند از پشت جبهه فعالی در قرقیزستان، ازبکستان و تاجیکستان برخوردار شوند با حساسیت زیادی برخورد می کرد. پروسه همکاری های شانگهای منجر گردید که سیاست واحدی از روسیه تا چین در مقابل این نیروها اتخاذ شود و همچنین بتوانند با قاچاق مواد مخدر و اسلحه و مهاجرت های غیرقانونی و جنایات سازمان یافته برخورد مشابهی کنند.
۶) کشورهای عضو برای تحکیم روابط غیر از جلسات سالانه رهبران جلساتی در سطوح نخست وزیران، وزرای دفاع، وزرای فرهنگ، وزرای اقتصاد و تجارت و مسئولین امنیتی و نظامی برقرار می نمایند تا در جزئیات روابط بتوانند همگونی و همکاری را توسعه دهند.
در سال ۲۰۰۵ کشورهای هند، ایران، پاکستان و مغولستان به عنوان کشورهای ناظر به این سازمان دعوت شدند. تأثیرات حضور ایران و هند در این سازمان در صورت قبول عضویت آنان بسیار با اهمیت خواهد بود.
حضور مغولستان تأثیر سیاسی زیادی به دلیل محصور بودن این کشور و اقتصاد ضعیف و عقب افتاده اش ندارد. اگرچه همگونی سرزمینی در پیمان شانگهای را افزایش می دهد. پاکستان یک متحد بالمال چین بوده و لاجرم در سایه سیاسی این کشور در سازمان حرکت خواهد کرد. هند نقش رقیب استراتژیک و یک خصم بالقوه برای چین را بازی می کند و اگر به آن همکاری استراتژیک آمریکا را نیز اضافه کنیم حضور هند در این مجموعه از دینامیک بودن آن خواهد کاست.
و در نهایت ایران با تعریفی از منافع ملی خود و آنچه که می تواند در یک مجموعه سیاسی و امنیت به مشارکت بگذارد و تعهداتی که به عهده بگیرد موضوع بحث دیگری خواهد بود. آینده سازمان همکاری شانگهای هنوز به قدرت سیاسی و دیپلماتیک روسیه و چین برای تعریفی از نظام سیاسی بین الملل و نقشی که هر یک از این دو قدرت امیدوار به رهبری جهانی برای خود و ائتلاف خود قائل هستند وابسته است. خیلی زود است که به آن یک سازمان سیاسی اتلاق کرد و بسیار زودتر که آن را یک مجموعه امنیتی و نظامی هماهنگ تعریف کرد.
حسین ملائک
منبع : روزنامه همشهری