جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

گریز از غرب


گریز از غرب
۱۲ اكتبر ۱۴۹۲ م زمانی كه عقربه های ساعت ۲ نیمه شب را نشان می داد، كریستف كلمب به جزیره باهاما قدم گذاشت و چند سال پس از آن، او در سال ۱۵۰۲ م در چهارمین سفر خود آب های حوزه نیكاراگوئه را درنوردید و درست از همین زمان بود كه سرنوشت آمریكای جنوبی با اروپا و جهان غرب گره خورد.
پس از كشف كریستف كلمب، پرتغالی ها و اسپانیایی ها، آمریكای جنوبی را محل تاخت و تاز خود قرار دادند و از این طریق سود كلانی به چنگ آوردند. سیر استعماری اروپایی ها در آمریكای لاتین تا سال ۱۸۰۷ م زمانی كه «سیمون بولیوار» ظهور كرد، ادامه یافت. فقط پس از انقلاب استقلال طلبانه بولیوار بود كه مردمان ونزوئلا، كلمبیا، اكوادور، پرو، پاناما و بولیوی، طعم استقلال را چشیدند، اما سرنوشت سایر ملت های آمریكای لاتین همچنان زیر سیطره نفوذ اروپایی ها باقی ماند.
در سال ۱۸۲۳ م ایالات متحده، دكترین مونروئه را مطرح و برای پیاده كردن آن در منطقه تبلیغات فراوان كرد. اصلی ترین مسأله ای كه در دكترین مونروئه مطرح شد، این بود كه: «به عنوان قاعده ای كه حقوق و منافع ایالات متحده را دربردارد، قاره آمریكا از این پس نباید به عنوان هدفی استعماری به وسیله قدرت های اروپایی درنظر گرفته شود.»
دكترین مونروئه به ظاهر به نفع ملت های آمریكای لاتین بود اما در پس آن، اهداف استعماری خود ایالات متحده نهفته بود. به هر صورت نخستین گام برای اجرای دكترین مونروئه در آمریكای لاتین درسال ۱۸۹۸ یعنی زمانی كه كوبایی ها برای كسب استقلال خود ضداسپانیایی ها انقلاب كردند، برداشته شد. در این انقلاب ایالات متحده بر ضد اروپا و به یاری كوبایی ها آمد و سرانجام كوبا ۲۰ می ۱۹۰۲ م استقلال خود را به دست آورد، اما واقعیت آن بود كه كوبایی ها رها شده از چنگ اروپا تا سال ۱۹۳۰ م زیر استعمار جدیدی به اسم ایالات متحده قرار گرفت. ایالات متحده همین سیاست را در مورد دیگر كشورهای آمریكای لاتین نیز پیاده كرد و سرانجام آمریكای لاتین به استقلالی نسبی از اروپا دست یافت.
اما اندكی پس از آنكه اروپایی ها، منطقه را ترك كردند حالا نوبت آمریكا بود كه بر منابع این سرزمین دست بیندازد و ثروت غنی آن را غارت كند و لازمه این كار هم دخالت مستقیم در طراحی نظام های سیاسی كشورهای این منطقه از جهان بود.
این سیاست پیچیده حداقل برای آن دسته از كشورهای آمریكای لاتین كه حضور انقلابی «سیمون بولیوار» را تجربه كرده بودند، تحمل ناپذیر بود . پیشگام نهضت رهایی آمریكای لاتین كشوری بود به رهبری یك چریك ، كسی كه حاضر نبود لباس چریكی را از تن خود در آورد. او فیدل كاستروی كوبا بود . كاسترو به همراه یاران از جان گذشته اش توانست در مبارزه ای طولانی دست آمریكا را از سیاست و اقتصاد كوبا كوتاه كند.
پس از كوبا ، نوبت نیكاراگوئه بود تا با انقلاب ساندنیستی به رهبری «دانیل اورتگا» ، راه جدایی از آمریكا را پیش بگیرد به این صورت هرچه زمان پیش رفت ، موج استقلال طلبی و شور انقلاب در ژرفای جوامع آمریكای لاتین افزونتر شد تا جایی كه پروسه استقلال طلبی كشورهای مهم برزیل، ونزوئلا، شیلی و ... را فرا گرفت. تا امروز كه دیگر باید آمریكای لاتین را سرزمینی دانست كه در آن اندیشه استقلال خواهی به مسیری برگشت ناپذیر مبدل شده و گویی آنجا سرزمینی است كه خاك آن بذر سیاستهای متضاد با منافع آمریكا تولید می كند .
آخرین كشوری كه در آمریكای لاتین در جهت مخالف سیاست های آمریكا گام برداشت «اكوادور» است . كشور كوچكی در غرب آمریكای جنوبی با ۱۳‎/۵ میلیون نفر جمعیت. اكوادوری ها در انتخابات ۲۶ نوامبر ۲۰۰۶ م رئیس جمهوری جوانی با نام «رافائل كوره آ» را انتخاب كردند . در مراسم تحلیف او كه ۱۵ ژانویه در «كیوتو» برگزار شد. یكی از میهمانان ویژه «رافائل كوره آ» دكتر محمود احمدی نژاد، رئیس جمهوری كشورمان بود .
او در این مراسم، استقبالی با شكوه از میهمان ایرانی خود داشت ، تا اثبات كندكه فصل جدیدی درروابط ایران با كشورهای آمریكای لاتین گشوده شده است.
● كاراكاس، زادگاه انقلاب نوین
در میان كشورهای آمریكای لاتین كه در ۱۵ سال اخیر به سوی استقلال این سرزمین خیز برداشته اند ، نام ونزوئلا بیش از همه می درخشد. هوگو چاوز اكنون با تكیه بر میراث عظیم مبارزات رهبران پیشین این كشور در صف نخست مقابله با آمریكا ایستاده است. به طوری كه ونزوئلا نخستین بار سال ۱۵۲۲ ، مستعمره امپراتوری اسپانیا شد و سیصد سال بعد از این ماجرا یعنی ۱۸۱۱ ، در پی استقلال خود برآمد وسرانجام در ۵ جولای این سال طعم استقلال را چشید اما استقلال واقعی این كشور ۲۴ ژوئن ۱۸۲۱ ، با انقلاب سیمون بولیوار تحقق یافت.
با وجود انقلاب بولیواری نفوذ آمریكا بر ونزوئلا به دلیل حضور مافیایی كمپانی های اقتصادی و نفتی آمریكا در صنعت این كشور، تا ده ها سال پس از آن ادامه داشت تا آن كه «هوگو چاوز» در سال ۱۹۸۳ م جنبش انقلاب بولیواری خود را به راه انداخت و فعالیت سیاسی اش را در دوران ریاست جمهوری «كارلوس آندره پرز» ادامه داد. چاوز برای رسیدن به رهبری امور چند رقیب را پشت سر نهاد. او پس از «كارلوس آندره پرز»، «رامون خوزه والاسكوئز» كه یك نویسنده بود، حكومت را به دست گرفت و بعد از والاسكوئز نیز «رافائل كالدرا رودریگوز» بر مسند ریاست جمهوری نشست. سرانجام در فوریه ۱۹۹۹م «هوگو چاوز» به عنوان رئیس جمهوری ونزوئلا انتخاب شد.
به قدرت رسیدن سیاستمدار سرخپوش و میانسال كاراكاس، زنگ خطر بزرگ برای كاخ سفید بود. چاوز، سیاستی كاملاً استقلال طلبانه و در تضاد با آمریكا نه فقط در ونزوئلا كه برای كل آمریكای لاتین جست وجو می كرد.
به همین جهت نیز آمریكا یك بار در سال ۲۰۰۲ م با حمایت از برخی نظامیان ونزوئلا، سعی در براندازی حكومت او كرد، اما ۲ روز و چند ساعت بعد، چاوز با حمایت های مردمی، دیگر بار كنترل اوضاع ونزوئلا را به دست گرفت.این پیروزی در واقع از میان بردن همه پل های امید كاخ سفید بود.
جورج بوش كه به یك رویارویی همه جانبه با چاوز كشیده شده بود این بازی سخت را باخت و حال زمینه برای برداشتن گام های بعدی چاوز مهیا بود، او كه در مقام رئیس جمهوری ونزوئلا انقلابی نوین حركت ها را پیش گرفته است از ملی كردن صنایع گوناگون ونزوئلا از جمله نفت و گاز خبر داد.
چاوز در سال های ۲۰۰۴ تا ،۲۰۰۶ كوشید تا دیپلماسی خارجی ونزوئلا را فعال تر كند. او می دانست آمریكا در همه سال ها سعی در منزوی كردن این كشور داشته است براین اساس، چاوز در چند سال ریاست خود، سعی كرد در كنار توجه به رشد اقتصادی داخلی خود كه در سال ۲۰۰۵م نسبت به سال های قبل ۹‎/۳ درصد رشد داشت، روابط خارجی كشور را نیز سامان دهد. رهبر بی قرار ونزوئلا تلاش كرد، رهبری آمریكای جنوبی را به دست گیرد و حداقل در حكم برادر بزرگتر زنجیره كشورهای انقلابی آمریكا لاتین ظاهر شود. چاوز البته نیم نگاهی هم به كشورهای دیگر دنیا داشت. از جمله كشورهایی كه چاوز تلاش كرد، روابط خارجی و اقتصادی خود را با آن گسترش دهد جمهوری اسلامی ایران است.
● سنگ بنای یك اتحاد سیاسی
چاوز از جایگاه ایران و دامنه تأثیر دیپلماسی تهران در معادله سیاست جهانی باخبر بود. به همین دلیل بار نخست در ،۲۰۰۱ یعنی زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی به ایران آمد. او دستاورد سفر خود را «آماده سازی جاده صلح، عدالت، توانایی و برنامه ریزی برای قرن بیست و یكم» توصیف كرد. خاتمی، نیز در سال ۲۰۰۵م در پاسخ به سفر چاوز به ونزوئلا سفر كرد. به این ترتیب آهنگ همكاری دو كشور مخالف ورقیب آمریكا شتاب گرفت. ماه می ۲۰۰۶ یعنی اردیبهشت ماه سال جاری، چاوز كه خود دیدگاه هایی مثبت نسبت به استفاده از انرژی هسته ای صلح آمیز دارد به حمایت از ایران در مقابل غرب برخاست. او در موضع گیری های خود در سازمان ملل كه بوش را به خشم آورد، برخورداری از انرژی هسته ای را حق ایران و هر كشور دیگری دانست و درست در اوج فشار محافل غربی بر ایران، در ماه جولای برای دیدار با دكتر محمود احمدی نژاد وارد ایران شد.
این سخن ترجیع بند رهبر انقلابی ونزوئلا در تهران و كاراكاس بود كه: ونزوئلا تحت هر شرایطی دركنار ایران، خواهدایستاد.
او همچنین علاقه شخصی خود به احمدی نژاد را بی پروا ابراز كرد و گفت: به شدت تحت تأثیر خردمندی و قدرت وی قرارگرفتم. رسانه ها آن روز این عبارات چاوز را برصدر مطالب نشاندند كه خطاب به رئیس جمهوری كشورمان گفت: برای همیشه با شما و ایران خواهیم بود، تا زمانی كه متحد باشیم، خواهیم توانست امپریالیسم را شكست دهیم، اما اگر جدا باشیم، آنها خواهندتوانست ما را از سرراه خود بردارند.
رهبر ونزوئلا با شدت گرفتن تهدیدهای آمریكا بر ضد ایران، بخشی از وعده های خویش را جامه عمل پوشاند. او در دیدار از ایران به جمع دانشجویان دانشگاه تهران رفت تا از این تریبون قدرتمند اعلام كند: اگر آمریكا و تسلط خود بر جهان موفق شود. انسانیت از میان خواهدرفت. بنابراین ما باید برای حفظ انسانیت به امپراتوری آمریكا، پایان بخشیم.
مناسبات تهران و كاراكاس می رفت تا شكل و شمایل همكاری استراتژیك مانند تهران و دمشق را پیداكند.
«چاوز» و «احمدی نژاد» قرار یك دیدار مهم را در تهران گذاشتند و درنتیجه آن، شنبه ۱۳ ژانویه احمدی نژاد و هیأت همراهش، وارد كاراكاس شدند.
اما رؤسای ایران و ونزوئلا به عنوان نمایندگان دو حوزه استراتژیك آمریكای لاتین و خاورمیانه، اهداف دیگری در ذهن داشتند. آنها طرح ایجاد یك بلوك همكاری منطقه ای را مهیا كرده بودند، طراحی كه درواقع برآن بود تا حلقه های جدیدی از دولت ها و كشورهای بریده از عصر امپریالیسم را گردآورد. این طرح در سفر جدید احمدی نژاد شكل ملموسی پیداكرد. كاراكاس در آغاز سال نو میلادی برای استقبال ویژه از متحد جدید خود، مهیاشده بود، همه اعضای كابینه چاوز به قصد خوشامدگویی و برای استقبال از رئیس جمهوری ایران به فرودگاه كاراكاس رفتند.
چند ساعت بعد، «هوگوچاوز و محمود احمدی نژاد» مذاكرات تاریخی خود برای ایجاد جبهه مشترك بر ضد واشنگتن را آغاز كردند.
اغلب رسانه ها و محافل خبری به ویژه تریبون های خبری آمریكا، نتایج این گفت وگوی حساس را به ارزیابی نشستند. میان تهران و كاراكاس توافق نامه های مهمی ردوبدل شد.
اتفاق جدید این سفر آن بود كه احمدی نژاد و چاوز علاوه بر پیمان های سیاسی، قراردادهای اقتصادی مهمی را امضا كردند كه هركدام منشأ یك تحول بود.
ازجمله می توان به كمك ایران به ونزوئلا برای ساخت كارخانه های متعدد در كشورهای آمریكای لاتین اشاره كرد. رقم این قراردادها به ۲ میلیارد دلار می رسد.
بی بی سی نیز در یكی از گزارش هایش از آغاز دگرگونی در مناسبات اقتصادی دو ناحیه بزرگ خاورمیانه خبر داد. این منبع در مرور اهداف سفر احمدی نژاد، تعاملات دو كشور در زمینه نفت را امری حیاتی خواند. برای نخستین بار «احمدی نژاد» و «چاوز» حول راه های تأثیرگذاشتن بر قیمت نفت به تبادل نظر پرداختند و از آنجا كه هر دو كشور جزو اعضای بزرگ اوپك به شمار می آیند، در گفت وگوهای خود به این توافق رسیدند كه عرضه نفت خام به میزانی بیش از حد افزایش یافته است و اوپك باید برای متضرر نشدن اعضای خود، مانع سقوط بهای نفت شود. علاوه بر این رؤسای جمهور دو كشور تصمیم گرفتند از كشورهای عضو اوپك بخواهند، تولید نفت خود را كاهش دهند و به این طریق مانع سقوط بیشتر بهای نفت شوند. توافق مهم دیگر آنان قرار همكاری دو كشور در زمینه استفاده از انرژی هسته ای صلح آمیز بود. رسانه های غربی از این توافق به عنوان یارگیری تهران یاد كردند، چنانكه این موافقتنامه واكنش بوش را به همراه داشت.
چاوز در تكمیل این رشته از همكاری خود با ایران بی درنگ طرح ساخت نیروگاه های هسته ای را به اجرا گذاشت، تصمیمی كه یك كابوس برای كاخ سفید بود.
● روابطی تحت تعقیب محافل غرب
سفر ۳ ماه بعد جورج بوش رئیس جمهوری آمریكا پس از سفر رئیس جمهوری ایران به سرزمین های انقلابی آمریكای لاتین، واقعیت های تازه ای را آشكار ساخت، كشورهای منطقه با تظاهرات و خشم از رئیس كاخ سفید استقبال كردند این در حالی بود كه دیدارهای هیأت ایرانی علاوه بر دولتمردان با واكنش مثبت همه محافل فرهنگی واقتصادی این كشورها همراه شده بود و تهران از زمانی به آینده مناسبات نوین خود با این منطقه امیدوار شد كه بازتاب اجتماعی این دیدارها را دریافت كرد. خاطره تصاویر نصب شده بر در و دیوار كاراكاس كه «احمدی نژاد» و «چاوز» را در حالی كه دست می دادند و لبخند می زدند، نشان می داد و نیز پخش تصاویر دیدارهای احمدی نژاد و چاوز، كه هنوز از برنامه های تلویزیونی این كشور كنار نرفته است.
در هر حال محافل غربی و آمریكایی با نگاه موشكافانه، توافقنامه های امضا شده میان رؤسای جمهوری كشورهای ایران و ونزوئلا را تعقیب می كنند. روزی نیست كه رسانه های آمریكایی در تحلیل روابط و همكاری «احمدی نژاد» و «هوگو چاوز» تعابیری مانند: دشمنان مشترك بوش یا حكمرانان حیات خلوت سابق آمریكا را به كار بزند. برای این دسته از محافل، توافقات «احمدی نژاد» و «چاوز» در مورد بالا بردن بهای نفت و تداوم رایزنی در مورد انرژی هسته ای از بیشترین درجه اهمیت برخوردار است.طوری كه نیویورك تایمز به تازگی بر آن شده تا تاریخچه ای از روابط ونزوئلا با خاورمیانه و تلاش این كشور برای بنیان نهادن «اوپكی» قدرتمند به همراه ایران، عراق، كویت و عربستان سعودی ارائه كند. این رسانه نزدیك به تصمیم گیران كاخ سفید، در پایان گزارش خود نتیجه گیری می كند كه اگر امروز ونزوئلا و ایران به این درجه از روابط نزدیك و همپیمانی رسیده اند، به دلیل پیمان های سخت و محكمی است كه میان دو كشور از سال های پیش شروع شده است و براساس برآورد گزارشگران این رسانه، تجربه های تاریخی مردان آمریكای لاتین بویژه چاوز را بر آن داشته تا همپیمانان تازه خود را از خاورمیانه انتخاب كند و برهمین اساس چاوز پس از ایران به سراغ سوریه رفته است.
نیویورك تایمز حتی برای بررسی دقیق روابط ایران و ونزوئلا به سراغ نویسنده كتابی با عنوان «جنگ های چاوز» كه به چگونگی پیوند «چاوز» با «خاورمیانه» می پردازد، رفته است. در این كتاب نویسنده (آلبرتو گاریدو) شرح داده است كه چگونه «چاوز» قصد دارد با همپیمانی با مسلمانان تمدن جدیدی را راه اندازی كند كه اسباب تضعیف و انزوای آمریكا را فراهم آورند.
دیگر نگرانی آمریكا كه از زبان نیویورك تایمز در مورد سیر همپیمانی ایران و ونزوئلا بیان شده، این است كه «احمدی نژاد» و «هوگو چاوز» عزم خویش را برای عملیاتی كردن یك تصمیم نفتی كه غربی ها آن را خطرناك می دانند جزم كرده اند كه این تصمیم همانا تعیین قیمت نفت به جای «دلار» با «یورو» است. چنانچه در معادلات بازار نفت چنین تغییری صورت پذیرد، نفوذ ایالات متحده بر بازار نفت جهانی كاهش خواهد یافت.
● پیمانی دوباره با ساندنیستا
ایستگاه جدید، مخالفان جهانی بوش، نیكاراگوئه است، كشوری با سابقه مبارزات تاریخی.
درسال ۱۵۲۳ نخستین فرد اسپانیایی بر خاكی كه حالا نیكاراگوئه نام گرفته، قدم گذاشت، یك سال پس از آن این منطقه به طور رسمی تبدیل به مستعمره اسپانیا شد. اما سرانجام در ۱۸۲۱ م یعنی حدود ۳۰۰ سال بعد توانست استقلال خود را به دست بیاورد.
استقلال نیكاراگوئه پیش از طرح دكترین مونروئه به دست آمد. پس از این دكترین آمریكا سعی كرد دخالت خود را در امور این كشور آغاز كند. اوج دخالت آمریكا در امور نیكاراگوئه در فاصله سال های ۱۹۰۹م تا ۱۹۳۳م روی داد. در این زمان آمریكا در مقابل رئیس جمهوری نیكاراگوئه، «زلایا» آرایشی جنگی به خود گرفت و ناوهای جنگی خود را به حوزه آب های نیكاراگوئه روانه كرد. این حركت آمریكا به بهانه اعلام حكم اعدام ۵۰۰ شورشی كه در میان آنها دو آمریكایی نیز دیده می شد، صورت گرفت.
همه چیز پس از این حادثه برای برقراری نقشه سلطه آمریكا فراهم بود. احكام اعدام را «زلایا» خود صادر كرده بود. «زلایا» اندكی بعد مجبور به استعفا شد و در نهایت آمریكا توانست با واسطه های خود، كنترل نیكاراگوئه را به دست بگیرد.
در سال ۱۹۲۶ م در اثر برخوردهایی كه میان لیبرال ها و محافظه كاران روی داد كنترل نیكاراگوئه به دست آمریكا به وقفه افتاد. پس از این وقفه كوتاه در سال ۱۹۲۶م، دولت وقت نیكاراگوئه با آمریكا دست به ائتلافی مشترك زد. تا آمریكا دیگر بار در نیكاراگوئه قدرت بگیرد. تاریخ نیكاراگوئه در این سال ها زیر حكمرانی دولت های وابسته رقم خورد.
سال ۱۹۳۶ آناستازیو سوموزا گارسیا حاكم مطلق این كشور شد. مرحله دیگر این دوران شروع دیكتاتوری «سوموزا باتیستا» بر نیكاراگوئه است. كسی كه «آگوستوسزار ساندینو» بر ضد او قیام كرد. ساندینو سرانجام به دست «سوموزا» كه خود سال ۱۹۳۶ بر ضد «سوموزا» كودتا كرد، كشته شد.
در حالی كه آمریكایی ها پس از قتل ساندینو از پایان انقلاب و شورش سخن می گفتند ۲۷ سال بعد، جنبشی در نیكاراگوئه شكل گرفت كه با الهام از قیام ساندینو، نام خود را «ساندنیستا» نهاد. خیزش مردم نیكاراگوئه در سال ۱۹۷۹م همزمان با وقوع انقلاب اسلامی ایران بود و در نتیجه آن حكومت ساندنیستی بر روی كار آمد و سكان دولت را «دانیل اورتگا»، جوان انقلابی نیكاراگوئه ای به دست گرفت. حكومت ساندنیستی در ابتدا موفق شد آمریكا را به عقب نشینی وادار كند و حتی كمكی ۴ میلیون دلاری نیز از دولت كارتر گرفت. اما فقط یك سال بعد از آن هنگامی كه نیكاراگوئه چرخش خود به سوی شرق را آغاز كرد و روابطی نزدیك با كوبا و اتحاد جماهیر شوروی برقرار كرد خشم و دشمنی آمریكا برانگیخته شد، در این برهه ریگان رئیس جمهوری آمریكا شد و سیاست های كارتر را در مورد نیكاراگوئه كنار گذاشت.
دولت ساندنیستی نیكاراگوئه در لیست سیاه ایالات متحده در ردیف كشورهایی چون كوبا و اتحاد جماهیر شوروی قرار گرفت. آمریكا دست به تقویت نیروهای مخالف حكومت ساندنیستی در كوبا زد و اسلحه در اختیار آنان گذارد تا حكومت ساندنیستی را ساقط كنند. حتی برای رسیدن به این مقصود، اقدام به مین گذاری بنادر نیكاراگوئه كرد. تصمیم مرگبار آمریكا این بود كه با اتهام این كه نیكاراگوئه به شورشیان السالوادور كمك می كند، تصمیم به مداخله نظامی در نیكاراگوئه گرفت.
با این تهاجمات حكومت ساندنیستا تا سال ۱۹۹۰م بیشتر دوام نیافت و دوران ریاست جمهوری «دانیل اورتگا» ناتمام ماند و دوباره دولت های وابسته به آمریكا روی كار آمدند.
● انقلابیون به هم می رسند
ماه نوامبر ۲۰۰۶ دیگربار دولت ساندنیستی دانیل اورتگا روی كارآمد و نسیم استقلال خواهی دوباره از این كشور وزیدن گرفت. اورتگا با آمدن خود راه را برای بازگشت انقلابیون به قدرت همواركرد. آنچه در تصمیم جدید رهبران ماناگوئه، منشأ نگرانی آمریكا شد. تصمیم اورتگا برای تجدید پیمان دولتی با انقلاب اسلامی ایران است كه برای آمریكایی ها خاطرات دل آزار دهه ۷۰ را زنده كرد.
حاصل و نتیجه این تصمیم، دیدار تاریخی سران تهران و ماناگوئه بود، اورتگا احمدی نژاد را به كشور خویش دعوت كرد تا در مراسم تحلیف، میهمان ویژه او باشد. صحنه های سیاسی كاراكاس این بار در ماناگوئه تكرار شد.
احمدی نژاد در دیدار اورتگا كه با لباس غیررسمی به استقبال او آمد، از پیوندهای عمیق دو انقلاب سخن گفت و این كه انقلاب ایران و ساندنیستا در ۱۹۷۹ م دارای مشتركات فراوانی است اورتگا همانند «چاوز» در گفت و شنود خود درباره علاقه مندی های مشترك و همچنین دشمن مشترك دو كشور سخن گفت.
دیدارهای سران دو كشور، با اتفاقات پیش بینی نشده روبه رو شد و «اورتگا» كه همچون «چاوز» چهره ای برخاسته از قشر محروم و «متن» مردم مستضعف كشور خود است، از «احمدی نژاد» دعوت كرد تا همراه با یكدیگر در خیابان های فقیرنشین ماناگوئا دیداركنند. مردم محله های فقیرنشین ماناگوئا هنگام ورود رئیس جمهوری ایران به محل زندگی شان استقبالی نمادین و خودجوش را به نمایش گذاشتند و این درحالی بود كه اغلب رسانه های جهان تصاویر این دیدار را رصد كردند. تصاویری از دكتر محمود احمدی نژاد، آیت الله خامنه ای و امام خمینی(ره) كه بر دست زن و مرد فقیر نیكاراگوئه به اهتزاز درآمده بود و در پیوند با شعار همبستگی كه آنها سرمی دادند، جلوه ای از اتحاد جدید دوكشور مخالف بوش را مجسم می كرد.
سخنان رئیس جمهوری كشورمان در جمع مردم این كشور آمریكای لاتین بازتاب آن شور مردمی بود: «امروز ما تنها نیستیم. ایران، نیكاراگوئه، ونزوئلا و دیگر كشورهای انقلابی با یكدیگر متحد شده اند تا با دشمنان خود بجنگند، امپریالیسم جهانی سرجنگیدن با فقر را ندارد. بنابراین ما خود باید به یاری یكدیگر بشتابیم.»اما همگامی انقلابیون دیروز به این صحنه های مهیج اجتماعی محدود نماند.
«احمدی نژاد» و «اورتگا» توافقنامه های مهمی را به امضا رساندند. این قراردادها كه سمت و سویی استراتژیك داشتند برپایه پشتیبانی تهران از دولت و مردم نیكاراگوئه و زدودن آثار وابستگی در جامعه زنان تنظیم شده اند.
برپایه این قراردادها دو كشور با یاری یكدیگر، اقدام به ساختن كارخانه های متعدد و ایجاد مؤسسات اقتصادی مشترك در نیكاراگوئه خواهندكرد.تهیه آب آشامیدنی سالم و تأسیسات مربوط به شیلات و ساخت كارخانه های اتومبیل سازی نیز از دیگر مفاد مهم این قراردادها بود كه به دلیل صبغه اجتماعی آن، بازتاب زیادی در محافل غرب به ویژه آمریكا داشت.
● مقصد نهایی
سومین حلقه از كشورهای آمریكای لاتین كه اشتیاقی شایان برای دوستی با ایران ابراز كرده است، اكوادور است. كشوری استراتژیك اما كوچك در غرب آمریكای جنوبی كه «رافائل كوره آ» به قهرمان استقلال سیاسی آن تبدیل شده است. سرزمین تحت رهبری كوره آ نیز همانند ونزوئلا و نیكاراگوئه زمانی مستعمره اسپانیا بود و در فاصله سال های ۱۵۴۴ م تا ۱۷۲۰م از جانب حاكمان «پرو» در «لیما» هدایت می شد.
در سال ۱۸۲۲ م اكوادور موفق شد استقلال خود از اسپانیا را به دست بیاورد اما همچنان به وسیله كلمبیا هدایت می شد و بخشی از آن به شمار می آمد. در سال ۱۸۳۰م اكوادور موفق شد استقلال كامل خود را به دست بیاورد.
اكوادوری ها با كشف معادن مهم و استخراج نفت به نقطه ای تعیین كننده در معادلات قاره آمریكا تبدیل شدند، این كشور كه بعد از جنگ جهانی دوم اقتصاد خود را بر تجارت موز قرارداده بود با شروع دهه ۶۰ و كشف نفت شاهد هجوم كمپانی های نفتی خارجی شد.
نخستین بار در سال ۱۹۷۹ مردم اكوادور به سمت دموكراسی حركت كردند و نخستین رئیس جمهوری خود را كه «جیمی رولداس آگیویلرا» بود، انتخاب كردند.و اكنون رافائل محصول دومین خیز دموكراتیك این كشور است.
رافائل به عنوان اقتصاددان تكنوكرات از ابتدا دوستان خود را، ایران و ونزوئلا و نظام های انقلابی اعلام كرد در این راستا او احمدی نژاد را برای شركت در مراسم تحلیف خود دعوت كرد. اكوادور آخرین ایستگاه دوستان دیپلماسی ایران بود اما رافائل چنانكه از مذاكراتش با همتای ایرانی اش برمی آید، شالوده یك همپیمانی بلندمدت و ناگسستنی را با تهران پایه ریزی كرده است كه حلقه ارتباطی ایران و آمریكای لاتین را تنگ تر ساخت.
بنفشه غلامی
منبع : روزنامه ایران