دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

علیه ایده‌آلیسم


علیه ایده‌آلیسم
مرگ الکساندر سولژ نیتسین را باید پایان حضور فیزیکی و حتی نمادین مردی دانست که مانند بسیاری از نویسنده ـ روشنفکران اروپای شرقی معترض سمبلی بود برای نوعی نگره فردی و تک‌روکه در اقلیت بودن به ایشان وجهی متمایز می‌بخشید. سولژ نیتسین در اکثر دوران زندگی‌اش با این هاله زیست، با باوری رادیکال در ضدیت با رژیم‌های چپ‌گرای افراطی و حمله‌‌ی مداوم به میراث بولشویسم. او از دنده مارکسیسم برآمده بود ولی در آغوش کمونیسم نغلطید و همین رویه در دورانی که اتحاد جماهیر شوروی پیروز در جنگ پرچم‌های سرخ را گسترش می‌داد باعث شده تا او به عنوان یک «مخالف» و به شیوه رفتاری روشنفکرانی مانند امیل زولا به نبردی تک نفره با تفکر عملگرایی بپردازد که در خشونت و اجرای رفتارهای تند و سرکوب‌گر با نویسندگان و متفکران منتقد کارنامه آشکاری داشت.
سولژنیتسین با این شیوه بیش از آن که منتقد‌نظری حکومت شوروی سابق باشد به نبردی نمادین با آن دست زد؛ نبردی که برای او زندان و تبعید را رقم زد، اما توانست هویت مستقلی حتی میان سایر نویسندگان روس معترض برای او همراه آورد. او باچهره‌هایی مانند بوریس پاسترناک، میخائیل بولگاکف، واسیلی گروسمان و... متفاوت بود. زیرا به جای پرداختن به صورت‌های استعاری یا تاریخی‌ای که این نویسندگان برای روایت سایه بلند کمونیسم انتخاب کردند به سمت رئالیسم عریان، آشکار و جسورانه‌ای رفت که در رمان مهم‌اش مجمع الجزایر گولاگ راه متمایز‌تر و متفاوت‌تری را پیش‌روی او گشود. شاید به همین دلیل باشد که او به عنوان سرکش‌ترین نویسنده ـ روشنفکر دوران شوروی چهره‌ای نمادین یافت. او رئالیست توانایی بود که دقیقا با همان سلاحی به جنگ با آرمان‌گرایی چپ تندرو رفت که ایشان از آن به‌عنوان مدل و نمونه‌ عالی ادبی ـ رئالیسم سوسیالیستی ـ نام می‌بردند.
سولژ نیتسین رئالیسم گزنده و تا حدودی حماسی‌‌اش را مقابل ایده‌رئالیسم جدید چپ قرار داد و موفق شد پایه‌های لرزان و سفارشی آن شبه‌سبک پروار شده را بلرزاند. با تند خویی و استفاده از یک مشی آنارشیستی تا نزدیک مرگ پیش رفت اما نمرد. به زندان طولانی افتاد اما سرخورده نشد و در عین حال توانست یکی از معدود نویسندگان ادبیات روس قرن بیستم باشد که با بازخوانی و بازیابی سنت قرن نوزدهم ادامه‌ای باشد بر آن. اگر میخائیل شولوخف به عنوان پرتره‌ای از نویسنده چپ مقبول حاکمان کرملین مطرح شد، سولژ نیتسین با همان معیارها و اصولا نگاه روایی نقطه مقابل او بود که هم رمان‌نویس بهتری بود هم تاریخ را بهتر بازخوانی کرد. شولوخف کهنه شد اما سولژنیتسین باقی ماند. هر چند که هویت خاص روشنفکرانه‌اش موثر بود در حضورش میان نویسندگان مهم جهان. پس باید این طور گفت که او یاغی تک‌رویی بود که با استفاده از قابلیت‌های روایی متن‌‌هایش، مقالات و مهمتر از همه رفتارهای بیرونی‌اش توانست یکی از آخرین مدل‌های روشنفکرانی باشد که با به خطر انداختن خود مقابل ساختار قدرت قد علم کرده و به شورش خود وجوهی سمبولیک می‌بخشند.
سولژ نیتسین در زمانی مرد که دیگر این نوع روشنفکر نمادین سمپاتیک طرفداری نداشت اما یک ویژگی مهم باعث شد تا او با انبوه روشنفکران شکست‌خورده چپ‌گرا تفاوت داشته باشد و آن توانایی‌اش بود در احیای همان رئالیسمی که امروز رستگارش کرده است: با مجمع‌ الجزایر گولاگ. مرگ الکساندر سولژ نیتسین مرگ نمادین یک ایده است که طغیان مقابل اکثریت را تقدیس می‌کند، شورشی که هر چند وجوه تئوریک آن چنان نظام‌مندی نداشت اما نوعی آرمان‌گرایی بود علیه ایده‌آلیسم. رئالیسمی بود علیه رئالیسم دیگر و روح روسیه بود علیه روح شوروی...
مهدی یزدانی‌خرم
منبع : روزنامه اعتماد ملی



پرنده لای کاغذ و زیتون: مجموعه شعر

پرنده لای کاغذ و زیتون: مجموعه شعر

  ◊ نویسنده : رضوانی، اباصلت
کتاب حاضر حاوي سروده‌هايي از اباصلت رضواني است، که به دو شيوه کلاسيک و آزاد و عمدتاً با مضامين عرفاني ـ مذهبي به طبع رسيده‌اند. براي نمونه: زير سايه‌ي زمين کسي، دل به آسمان نمي‌دهد خواب باستاني مرا لحظه‌اي تکان نمي‌دهد مي‌روم به سمت فهم مرگ، رو به يک تلاطم غريب …