جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا


خدمات سیاحان اروپایی به ایران


خدمات سیاحان اروپایی به ایران
با پیروزی چنگیز‌خان بر سلطان محمد خوارزمشاه و تسلط مغولان بر ایران، ۶۱۶هـ.ق/۱۲۱۹ م و تصرف دیگر سرزمین‌های آسیا، حکومت و امپراتوری ایلخانان امنیت بسیاری در شهرها و جاده‌ها برقرار کرد.
بخصوص با در هم کوبیدن فرقه اسماعیلیه و نابودی خلافت عباسی ۱۲۵۸ م توسط هولاکوخان که از نوادگان چنگیز بود، برقراری امنیت امکان‌پذیر و موجب ارتباط نزدیک میان اروپاییان و ایلخانان شد.
با ورود سیاحان اروپایی شناسایی آثار تاریخی و باستانی ایران و دیگر سرزمین‌های اطراف اهمیت بسیاری یافت.از طرف دیگر سیاحان با نوشتن سفرنامه‌ها و خاطرات خود و بازدید از آثار تاریخی و باستانی نقاط مختلف ایران و کشورهای همسایه نظر دیگر سیاحان و مورخان را به این آثار متوجه ساخته و آنها نیز برای دیدار این مناطق مشتاق می‌شدند.
ضمناً نوشته‌های آنها از اوضاع آن روزها نیز دارای اهمیت بسیاری است و مطالعه این سفرنامه‌ها برای محقق و علاقه‌مند به تاریخ لازم و از منابع مهم به‌شمار می‌رود.
اولین سیاح اروپایی که در قرون وسطی (بین قرن پنجم و پانزدهم میلادی، دوران حاکمیت کلیسا در اروپا) به ایران سفر کرده و از خود سفرنامه‌ای باقی گذاشته بنیامین تودلا اسپانیایی است.
او در سال‌های۱۱۷۲ -۱۱۶۴م، از ایران دیدار داشت و نوشته‌ای درباره سفرهای خود از مشرق زمین دارد.
تودلا یک خاخام یهودی بود و از شهر تاریخی همدان و آرامگاه استر و مردخای (استر Estar زن یهودی خشایارشا با کمک مردخای عمو یا عموزاده‌اش مانع قتل عام یهودیان همدان می‌شود و امروزه این آرامگاه اهمیت مذهبی پیدا کرده و مورد احترام عموم است)، کاخ خشایارشا و معبد کلیمی سیناکوکه و مقبره دانیال نبی(ع) در شهر شوش خوزستان دیدار داشته و درباره تابوت این پیامبر یهودیان می‌نویسد:
«تابوت حضرت دانیال نبی در یک صندوق شیشه‌ای در وسط یک پل به سمت پایین روی سطح آب آویزان است.»
وی با بیان چنین تابوتی در آرامگاه دانیال نبی(ع) درواقع آثار تاریخی ایران را به جهانیان معرفی می‌کند تا علاقه‌مندان به آثار تاریخی، به دیدار از این مکان تشویق شوند.
دیگر سیاح اروپایی که بین سال‌های ۱۱۸۶ -۱۱۸۰م به ایران آمد، خاخام موسی پتاچیا از شهر پراگ (پایتخت چک کنونی) به لهستان، روسیه و غرب ایران آمده و به شوش رفته و از آرامگاه دانیال نبی(ع) دیدار داشته و گزارشی تهیه کرده و در سفرنامه خود می‌نویسد.
مهم‌ترین سفرنامه در این دوره سیاحتنامه اودریکلو دپاردنون است که در سال‌های ۱۳۱۸ هـ .ق به ایران آمده و اطلاعات عمیقی راجع به این کشور به اروپاییان عرضه کرد. او در سال ۱۳۳۶-۱۳۱۵هـ .ق به دربار ابوسعید‌خان آخرین فرمانروای ایلخان که در ایران حکومت می‌کرد، راه یافت.
داپاردنون شهر تبریز را شهر توریز (این نام توسط خسرو پادشاه ارمنستان استفاده می‌شد و به مرور تاورز، تاوریز و در آخر به تبریز تبدیل شد و اینکه زبیده خاتون همسر هارون‌الرشید خلیفه عباسی با تب و بیماری‌ای که داشت در این شهر خوب شده است و تب وی در این شهر قطع شده است، داستانی بیشتر نیست) نوشته است، او اولین اروپایی است که از آثار باستانی تخت جمشید و خرابه‌های استخر و مقبره سنگی نقش رستم سخن می‌گوید و این آثار را بدون تردید به جانشینان کوروش و سلسله هخامنشی نسبت می‌دهد.
سیاحانی که از ایران عبور می‌کردند و به سرزمین‌های شرقی آسیا می‌رفتند، به ایران نگاه ترانزیت transit داشتند و درواقع خود را مجبور به عبور از ایران می‌د‌انستند و بدون پرداخت مالیات و حق گمرکی کالای همراه خود را که از اروپا به چین و هند می‌بردند ویا بالعکس، معاف از پرداخت تلقی می‌کردند، ولی به مرور با مشاهده آثار عظیم معماری کاخ‌ها، مساجد، قلعه‌ها، برج‌ و باروها، مدرسه‌ها کاروانسراها و... مورد تحسین و تمجید قرار می‌دادند.
روی گنزاس کلاویخو اسپانیایی که در سال ۱۴۰۳م از طرف هانری سوم، پادشاه انگلستان، به دربار تیمور گورگانی اعزام شد، از شهرهای متعدد ایران مانند: سلطانیه، قزوین، ری، سمنان، دامغان، اسفراین، نیشابور، توس و مشهد گذشته و به سمرقند (پایتخت تیمور) می‌رسد و به دربار تیمور وارد می‌شود و مرگ تیمور را پیش‌بینی می‌کند و به هنگام بازگشت، در تبریز خبر مرگ تیمور را می‌شنود و به اجبار مدت ۶ماه در این شهر می‌ماند و پس از بازگشت به اسپانیا خاطرات خود را می‌نویسد و از تجارت میان شرق و غرب در دوره تیمور، که رونق پیدا کرده بود، خبر می‌دهد و سلطانیه را که یکی از مراکز تجاری ایران محسوب می‌شد، معرفی می‌کند.
او اولین اروپایی است که از تهران و اوضاع آن اطلاعاتی می‌دهد وی از کاروانسراها و شهرهای دیگر آمار و مطالب جالبی در اختیار خواننده می‌گذارد.
مارکو‌پلو سیاح ایتالیایی که در اوایل قرن هشتم هجری (چهاردهم میلادی) برای رسیدن به چین از ایران عبور می‌کند، از آثار و بقایای تخت جمشید و دیگر آثار تاریخی دیداری داشت و حتی از ایوان تخت‌جمشید که تا حدود زیادی به شکل اولیه بود، یاد می‌کند.
ونیزیان در زمان قراقیونلوها و آق قویونلوها (دو حکومت ترکمان بودند که قبل از صفویان در ایران به‌وجود آمده بودند)، برای ارتباط بازرگانی و نظامی به دربار حکومت‌های فوق راه یافتند و خواهان مقابله آق قویونلوها با عثمانی‌ها بودند. باربارو که از سیاحان ونیزی بود از زیبایی کاخ اوزون حسن که از پادشاهان آق قویونلو بود، سخن می‌گوید.
او به شهرهای بسیاری مسافرت می‌کند و تخت جمشید را از نزدیک می‌بیند و از بند امیر بر روی رود کر که به دستور عضد‌الدوله دیلمی (یکی از امیران مشهور آل بویه) ساخته شده و در آن زمان پابرجا بود، صحبت می‌کند.
وی در مورد تاریخ و سازنده آن دچار اشتباه می‌شود و «آدرس غلط» می‌دهد. باربارو، تخت‌جمشید را به قرون وسطی و اصل بنا را به یهود نسبت می‌دهد و پیکره‌ها را به حضرت سلیمان(ع) و ساسون که از پهلوانان یونان بود نسبت می‌دهد و یکی از پیکره‌ها را پاپ که در حال نیایش است، می‌داند.
علت اشتباه او و برخی از سیاحان به این دلیل است که بیشتر آثار باستانی و تاریخی به نام پیامبران یهود، به‌خصوص حضرت سلیمان همراه است و این به دو علت می‌تواند باشد:
۱) نام حضرت سلیمان و دیگر پیامبران یهود بر سرزمین‌های باستانی و تاریخی ایران اهمیت مذهبی پیدا کرده و از تخریب بیشتر جلوگیری می‌شد. زیرا هنگامی که محل و جایی با نام پیامبران همراه می‌شد، مورد احترام حکومت و مردم قرار می‌گرفت و حتی برخی حضرت سلیمان را همان جمشید می‌دانند.
۲) نام‌گذاری برخی از آثار باستانی ایالت فارس به سبب وجود سلیمان، پسر جعفر، برادر هارون‌الرشید است که به حکومت این سرزمین منصوب شد و چون مادر سلیمان در این محل فوت می‌کند او را در همان‌جا دفن می‌کنند و به همین خاطر آنجا را قبر مادر سلیمان نام نهاده‌اند.
باربارو در مورد تخت جمشید می‌گوید: در آنجا تپه‌ای مدور دیده می‌شود که گویی کمی سر آن را کنده و جبه‌ای به ارتفاع ۶قدم احداث کرده‌اند و بر فراز آن دشتی قرار دارد و در پیرامونش نزدیک به چهل ستون که آن را «چهل مار» می‌خوانند و بلندی هر کدام بیست یارد (هر یارد ۹۲ سانتیمتر) است و قطر آن به اندازه ۳‌مرد که آن را در بر‌گیرند، البته بعضی ستون‌ها خراب شده و به زمین افتاده‌اند و به دستور شاه شجاع که از امیران آل مظفر در فارس بود، سنگ‌های تخت جمشید را برای ساختن مسجد و کاخ در شیراز حمل شده‌اند که بر روی برخی از سنگها آثار و نوشته‌هایی به خط میخی مشاهده می‌شد.
باربارو در مورد پاسارگاد و آرامگاه کوروش که در آنجاست و معروف به قبر مادر سلیمان است می‌نویسد: بر روی دیوارهای آن خطوطی به زبان عربی حک شده است.
شاه اسماعیل در سال ۱۵۰۱م سلسله صفوی را تاسیس می‌کند. این سلسله بیش از ۲ قرن بر ایران فرمانروایی داشت؛ چنان که «دوران طلایی تاریخ ایران» آغاز شد و به مرور سفرا، تجار و سیاحان اروپایی به ایران آمدند. اگر چه شاه اسماعیل در جنگ چالدران از عثمانی‌ها شکست خورد ۱۵۱۴م و برای جبران شکست در پی سلاح‌های آتشین بود و این امر با کمک اروپاییان امکان‌پذیر می‌شد.
بنابراین، شاه اسماعیل در سال ۱۵۲۳م هیأتی را برای همکاری نزد کارل پنجم (شارلکن) امپراتوری که در آلمان، اسپانیا و اتریش حکومت می‌کرد (۱۵۵۸ -۱۵۰۰م) فرستاد تا با هماهنگی هر دو و همزمان از دو طرف به جنگ با عثمانی بپردازند؛ اما پاسخ این نامه یک سال پس از مرگ شاه اسماعیل به ایران می‌رسد ۱۵۲۹م و شاه طهماسب بر تخت پادشاهی نشسته بود و جنگ‌های ایران و عثمانی در این دوره بیش از ۲۰ سال طول کشیده بود که در آخر منجر به «صلح آماسی» یا «صلح‌الخیر» شد و در نتیجه رونق تجاری و آرامش در ایران برقرار شد و شاهد حضور کم و بیش مسیحیان، تجار و نمایندگان سیاسی اروپاییان در ایران هستیم.
اصغر کامجو
منبع : روزنامه همشهری