شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اندیشه ابراهیمی تفکر حسینی


اندیشه ابراهیمی تفکر حسینی
شناخت سیره انبیاء الهی در هدایت مردم و ساخت نظام منطبق بر آموزه های الهی همواره حلقه وصل اندیشمندان و متفکران حوزه های مختلف فکری - فرهنگی بوده، در این میان بررسی علل قیام سیدالشهداء و مکتب عملی ایشان به عنوان سرسلسله این نیاز فکری مطرح بوده و هست؛ آیت الله عبدالله جوادی آملی از متفکران و مفسران بزرگ معاصر، در گفتاری که در ادامه خواهید خواند با بیانی شیوا علاوه بر تبیین نقش حرکت سیدالشهداء(ع) در بنیانگذاری نظام اسلامی، به وظایف متقابل انسان و پروردگار و مردم و حاکمان نیز پرداخته است؛ چراغ راهی که امروز و با وجود گذشت ۳ دهه از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، و پیشرفت های متعدد دانشمندان جوان ایرانی، بیش از گذشته به آن نیازمندیم.
● دو وجهه حرکت انبیاء
راه انبیاء هم بخش های فرهنگی ـ فکری دارد، هم بخش های مبارزاتی؛ بخش فرهنگی ـ فکری اش را ذات أقدس له در سوره نحل تبیین کرده است که وجود مبارک رسول اکرم همانند انبیای دیگر مردم را با برهان، با موعظه، با جدال احسن به دین دعوت می کند. ادع لی سب یل ربّ ک ب الح کمه والموع ظه الحسنه و جاد لهم ب الّت ی ه ی أحسن (۱). اگر استدلال اثر کرد، اگر موعظه سودمند بود، اگر جدال احسن کارائی داشت که مردم به طرف حق هدایت می شوند. و اگر یک عدّه در اثر لدود و لجوج و عنود بودن نه اهل استدلال اند، نه راه می آیند، نه می گذارند دیگران راهی راه بشوند...خدا از این گروه چنین یاد کرد: و هم ینأون عنه و ینهون عنه(۲). اینها هم ناهی اند، هم نائی. نائی با همزه یعنی دور، خودش دور است. ناهی یعنی دیگران را نهی می کند. فرمود: عدّه ای از تبهکاران جامعه هم نائی اند، هم ناهی. نه خود می آیند، نه می گذارند دیگران در صراط مستقیم حرکت کنند. و هم ینهون عنه و ینأون عنه. این گروه که نصیحت پذیر، حکمت پذیر، موعظت پذیر نیستند، باید اینها را نه از راه تهدید، بلکه از راه انذار و تهدید هدایت کرد، ل تنذ ر ب ه قوماً لدّاً (۳). اگر انذار و تهدید اثر نکرد، آنگاه با جهاد باید مبارزه کرد و اینها را از بین برد. که فرمود: و جاه دهم ب ه ج هاداً کبیراً (۴). که در بخش فرهنگی جهاد فرهنگی است و جاه د الکفّار و المناف ق ین، یا واغلظ علیه م (۵) که جهاد مبارزاتی است. این راهی است که همه انبیاء طی کردند و وجود مبارک خاتم انبیاء (ص) پیمود و حسین بن علی بن أبیطالب(ع) وارث همه اینهاست.
لذا وجود مبارک امام صادق (ع)فرمود: در روز أربعین که شد، به خدا عرض می کنیم خدایا! حسین بن علی را وارث انبیاء کردی، هر چه را به انبیاء دادی، به او هم دادی. و اورثته موار یث الأنبیاء. فأعذر فی الدّعاه و منح النصح (۶). او راه عذر دیگران را بسته است. هیچ کسی نمی تواند عذر بیاورد که من نمی دانستم. چون حضرت نامه نوشت، پیام فرستاد، سخنرانی کرد؛ در مدینه سخنرانی کرد، در مکّه سخنرانی کرد، فاصله سیصد فرسخی مدینه تا کربلا سخنرانی کرد، پیام داد، نامه نوشت. هیچ کسی نیست که بگوید من نمی دانستم. فأعذر فی الدّعاه، یعنی در دعوت کردن، در راهنمائی کردن، راه عذر دیگران را بسته است. و منح النّصح. نصیحت کرد، پند داد، موعظه کرد. آنجا که برهان لازم بود دلیل اقامه کرد، آنجا که پند لازم بود موعظت داد و مانند آن. وقتی دید پند و موعظه اثر نمی کند، خون می خواهد، خون داد...خدایا! حسین بن علی بذل مهجته ف یک ل یستنق ذ ع بادک م ن الجهاله و ح یره الضّلاله (۷). یعنی خونش را داد، خون گلوی خود را داد، خون سر خود را داد، خون آن بچه شیری را داد تا مردم را متدین و عالم کند.
حالا اگر می بینید ایران اسلامی خیلی عالی می اندیشد، چون حسین بن علی خون داد و ما را آگاه کرد. ما موظّفیم دو تا کار بکنیم: یکی راه خودمان را تشخیص بدهیم و طی بکنیم. یکی هم راه دیگران را نبندیم. بگذاریم دیگران آن راه صحیح را طی کنند. این کار با گفتن حل نمی شود. با نصیحت حل
نمی شود. این خون علی اصغر می خواهد و خون علی اکبر می خواهد و خون شهداء می خواهد. این شمشیر می خواهد و ....
● علت عزت ایران اسلامی وجود مبارک زین العابدین(ع) به یزید ملعون
می گوید: حالا که ما داریم می رویم به طرف مدینه، آن سر مطهّر را به ما نشان بده، ما لاأقل یک بار زیارت بکنیم! گفت: دیگر به شما نمی دهم. این آن مصیبت را می خواهد. حرف اگر بنا شد اثر بکند؛ الآن سخنرانان کم نیستند، کتابهای مذهبی کم نیست. ولی شما می بینید بشر به کجا می رود! الآن هم که سفینه ها دارند به آسمان ها سفر می کنند میلیون ها نفر درباره گاو و (جسارت است) مدفوع گاو دارند تقدیس می کنند، الیوم! در هند اینچنین است...
اگر نبود کربلا، ما هم به همین وضع دچار می شدیم. اگر نبود نینوا، ما هم از اینها بدتر می شدیم! چه شد که الآن جهان روی ایران دارد حساب می کند؟ چه شد که انقلاب به ثمر رسید؟ چه شد که در جنگ جهانی سوّم همه کشورها ریختند علیه ایران، نتوانستند در طی این هشت سال ایران را به زانو در بیاورند. چه شد؟ چرا ایران به این عظمت رسیده است؟ مایه شرف و عزّت ایران چه شد؟ جز کربلا و حسین بن علی؟ جز قرآن و عترت؟ جز این مکتب اهل بیت(ع)؟ اینها حقّ حیات به گردن ما دارند. و گرنه خدای ناکرده ما هم راهی می رفتیم که هندوها می رفتند. یا راهی می رفتیم که غربی ها می رفتند.
لذا وجود مبارک امام ششم فرمود: بدانید چرا ما در پیشگاه حسین بن علی(ع) خاضع ایم. به خدا عرض کنید: خدایا! حسین بن علی نصیحت کرد، سخنرانی کرد، موعظه کرد، نامه نوشت، دستور داد، اثر نکرد. دید هیچ چاره ندارد، فقط خون می خواهد، خون داد. و بذل مهجته ف یک ل یستنق ذ؛ » ا ستنقاذ » را معمولاً برای نجات غریق می گویند. می گویند : غریق را، از کسی که دارد می سوزد، در آتش غرق است یا در آب غرق است، این را نجات بدهید. فرمود: حسین بن علی آن خون جگرش را داد تا مردم را عالم کند، تا مردم را عادل کند. عالم کند، تزکیه کند.
همین دو کاری که انبیاء می کردند؛ یزکّیه م و یعلّ مهم الک تاب والح کمه (۸). همین دو کار در زیارت أربعین آمده. انبیاء آمدند مردم را آگاه کنند و تربیت. بعضی ها جاهل اند، عالم نیستند. بعضی عالم اند، ولی عادل نیستند. انبیاء آمدند ما را عالم عادل کنند. یعلّ مهم الک تاب والح کمه یعنی ما را به مسائل دینی مان آشنا کنند، و یزکّیه م، یعنی ما را وارسته کنند. وجود مبارک حسین بن علی هم خون داد تا مردم را از جهالت برهاند، عالم بکند. تا مردم را عادل بکند. هم راه خود را ببینند و طی کنند، هم راه کسی را نبندند.
● تلاش در تولید و قناعت در مصرف
در چنین فضائی می بینیم خود سیّد الشهداء (ع) همین دو چیز را از خدا خواست. یکی معرفت، یکی رغبت به آخرت. در دعاها به خدا عرض می کرد: خدایا! اللّهمّ ارزقن ی ف ی الآخ ره حتّی أعر ف م ن قلب ی ب الزّهاده ف ی الدّنیاء. اللّهمّ ارزقن ی بصراً ف ی الآخ ره (۹). عرض می کرد: خدایا! این دو چیز را به من بده؛ اولا من درباره آینده و درباره آخرت بصیر باشم و آگاه، ثانیا درباره آخرت راغب باشم، علاقه داشته باشم.
بعضی ها نمی دانند بعد از مرگ چه خبر است. بعضی ها می دانند ولی آن گرایش و کوشش را ندارند. عرض کرد: خدایا! هم به من معرفت بده که درک کنم آن عالم بعد از مرگ چه خبر است، هم به من رغبت بده که با میل به طرف فضیلت حرکت کنم. اللّهمّ ارزقن ی الرّغبه ف ی الآخ ره حتّی أعر ف ذل ک م ن قلب ی ب الزّهاده م نّی ف ی الدّنیاء.
من از اینکه بفهمم نسبت به دنیا بی رغبت ام، بی علاقه ام. نسبت به جاه، نسبت به مقام، نسبت به میز و پست بی علاقه ام، می فهمم علاقه ام نسبت به آخرت است. کسی نسبت به آخرت راغب است و نسبت به دنیا بی رغبت است که این دو تا کار را هم بکند؛ یکی تلاش در تولید، یکی قناعت در مصرف! اینها وظیفه ای است که دین به ما آموخت. یعنی ما تا زنده ایم، کار. هیچ کسی حقّ ندارد بگوید من بازنشسته ام! اگر کار علمی دارید، اهل کتابید، اهل نوشتنید، تا زنده اید، قلم باید دستتان باشد. چیز بنگارید، کتاب بخوانید، عینک بر چشم کتاب بخوانید، قلم در دست چیز بنویسید. اگر اهل کارید، تا زنده اید کار. البته هر سنّی یک کاری دارد. گاهی انسان هشت ساعت کار می کند، گاهی شش ساعت کار می کند، گاهی یک ساعت کار می کند. هیچ کس در اسلام حقّ ندارد بگوید من بیکارم!
دوّم: قناعت در مصرف. به ما گفتند: مانند ائمه(ع) باشید. مانند علی بن أبیطالب(ع) باشید. به فکر رفاه دیگران باشید. تا زنده اید کار کنید، ولی در مصرف قانع باشید. یک انسان قانع، عزیز است. جامعه تان را به خودکفایی برسانید. شهرتان را لاأقل نیازمند به غیر نکنید، بگذارید شهرتان در تمام امکاناتتان خودکفا باشد. این معنای رغبت در آخرت است. معنای رغبت در آخرت بیکاری نیست. آن کسی که بیکار است، آخرت را دارد خراب می کند. چون اوّلین سؤالی که بعد از مرگ از او می پرسند، می گویند: عمرت را چه کردی؟ یک آدم بیکار از قبر نمی ترسد، از قیامت نمی ترسد، از سئوال و جواب نمی ترسد، چون سؤال می کنند عمر را چه کار کردی! این که نمی تواند بگوید من بیکار بودم، مسجد بودم، تسبیح می چرخاندم! این که جواب نشد! اوّلین چیزی که از انسان در قبر سؤال می کنند این است که عمر را چه کار کردی؟
پس علاقه به آخرت آدم را فعّال می کند. تا زنده است کار می کند. منتها طوری که به سلامت او، به سنّ او آسیب نرسد؛ ولو یک ساعت در روز اگر پیرمرد است. و در مصرف قانع است، برای اینکه این آیه سوره مبارکه نحل را که فرمود: فلنحی ینّه حیاهً طیّ به (۱۰)، از امام (ع) سئوال کردند حیات طیّب چیست؟ فرمود: یکی از مصادیق حیات طیّب « قناعت » است. یک انسان قانع دارای حیات طیّب است.
وجود مبارک أبی عبد الله عرض کرد: خدایا! مرا در امر آخرت بصیر کن تا به حسنات شوق داشته باشم، تا از سیّئات فرار بکنم، این مال معرفت آخرت. نسبت به آخرت مرا راغب بکن تا نسبت به امور دنیا بی رغبت باشم. کسی در امور آخرت با رغبت است که تلاش و کوشش کند تا زنده است. کسی نسبت به دنیا
بی رغبت است که در مصرف قانع باشد. اینها دعاهای أبی عبد الله است. پس دعای او هم برای ما آموزنده است.
● رمز آرامش در آخرت
دعای او تنها این نیست که خدایا! ما را بیامرز! آئین زندگی و ادب زیستن را سالار شهیدان با دعا به ما یاد داد. چنین که سایر ائمه(ع) هم همین کار را کردند. و وقتی به وجود مبارک أبی عبد الله عرض می کردند: چرا اینقدر هراسناکی و بی تابی، فرمود: کسانی در آخرت آرام اند که در دنیا اهل ترس از خدا باشند. لا یأمن م ن الق یامه لا من خاف الله ف ی الدّنیاء(۱۱). کسانی در قیامت در امان اند که در دنیا از خدا بترسند. خوب؛ این حسین بن علی بن أبیطالب که خون را داد تا ما هم عالم بشویم، هم عادل؛ این راه انبیاء را طی کرده است. حالا ما ببینیم میراث انبیاء چیست؟!
ما در جامعه ای زندگی می کنیم که همه ما مسلمان ایم. یک وظیفه نسبت به خودمان داریم، یک رابطه ای با رهبران دینی مان داریم و رهبران دینی ما با ما رابطه دارند و یک رابطه ای هم با بیگانگان داریم. فعلاً در این دو قسمت بحث است که ما نسبت به یکدیگر چگونه باشیم، با رهبران دینی مان چگونه باشیم. چون رهبران دینی ما شاگردان رهبران الهی اند، جانشینان رهبران الهی اند، باید ببینیم انبیاء (علیهم السّلام) چه راهی را داشتند.
● راه محبت
وقتی خواستیم ببینیم انبیاء (ع) چه راهی داشتند، باید ببینیم معلّم انبیاء چه راهی را دارد. چون انبیاء شاگردان خدایند، جانشینان و خلیفه خلفای الهی اند، هر راهی را که خدا برای هدایت مردم به ما نشان داد و خودش برابر آن راه عمل می کند، شاگردان او یعنی انبیاء و اولیای الهی می کنند، شاگردان انبیاء و اولیای الهی یعنی علماء آن را می کنند و ما هم که متدیّنین به دین اسلام و علاقمند به قرآن و عترت ایم همان راه را باید ادامه بدهیم. ذات أقدس له وقتی بخواهد از هدایت مردم سخن بگوید، آن راه و رسمی را که خودش اداره می کند، راه «محبت» است. فرمود: من برای هدایت مردم، برای حفظ دین مردم، برای استقرار نظام الهی یک افرادی را تربیت می کنم که هم من آنها را دوست دارم، هم آنها من را دوست دارند. فسوف یأت ی الله ب قوم یح بّهم و یح بّونه (۱۲). فرمود: من دین خودم را به دست هر کسی نمی دهم. اگر بخواهم یک عدّه ای را گرفتار انتقام بکنم ممکن است به وسیله دشمنی از دشمنم انتقام بگیرم. این که خدا فرمود: نّا م ن المجر م ین منتق مون (۱۳)، ما از تبهکاران انتقام می گیریم.
گاهی ممکن است خدا یک ظالمی را بر ظالم دیگر مسلّط بکند، و انتقام بگیرد ولی سخن از هدایت نباشد سخن از انتقام گیری باشد. اگر فرمود: نّا م ن المجر مین منتق مون، در سوره انعام هم فرمود: نولّی بعض الظال مین بعضاً (۱۴). ما بعضی از ظالم ها را بر بعضی دیگر مسلّط می کنیم که آن گروه دوّم مظلوم هستند ولی مأجور نیستند. اجر نمی برند، ولی مظلوم هستند. دیدید همین کویتی که امیرش امام راحل (ره) را راه نداد، ظالمانه امام را وادار کرد به برگشتن، یک صدام ظالمی را بر امیر کویت مسلّط کرده است که امیر ظالم کویت مظلوم شد، ولی مأجور نشد. هر مظلومی که مأجور نیست! فرمود: و کذل ک نولّی بعض الظّال مین بعضاً. این از بحث کنونی ما بیرون است. امّا خدا اگر بخواهد یک عدّه ای را هدایت بکند، یک نظامی را مستقر بکند ، آن راه محبّت است. به دست محبوبان خود نظام را مستقر می کند. فرمود: فسوف ی أت ی الله ب قوم یح بّهم و بح بّونه. این گروه محبوبان خدایند ، محبّان الهی اند. محبوبان خدا و محبّان خدا اینها هستند که می توانند دین را حفظ بکنند.
● حب الهی و محبوب مردم در زیارت امین الله ما به ذات أقدس له عرض
می کنیم خدایا! آن توفیق را به ما بده که ما محبّ تو باشیم، محبوب دیگران. تو را دوست داشته باشیم، دیگران هم ما را دوست داشته باشند. خدایا! این نفوس ما را، این أنفس ما را مح بّهً لک، محبوبهً ف ی أرض ک و سمائ ک(۱۵). یعنی اگر شما در قرآن فرمودید: اولا دین خودت را به دست کسانی حفظ می کنی که به تو علاقمند باشند، و ثانیا مورد علاقه مردم هم باشند. چون مردم حرف هر کسی را گوش نمی دهند. گوش دادن حرف یک شخص، تا گرایش دل نباشد اثر ندارد. یک وقتی یک مراسمی است ، یک جائی است، انسان سخنرانی کسی را گوش می دهد. این دلیل نیست که آن حرف اثر کرد ! مردم حرف کسی را گوش می دهند که به او علاقمند باشند. و به کسی علاقمندند که بدانند راست می گوید. و کسی راست می گوید که آنچه می داند عمل بکند.
علاقه را ذات أقدس له باید در قلب های ما القاء بکند. دل ما هم در گ رو کار کسی است که هم عالم باشد و هم عادل وگرنه قلب ما به سمت او نخواهد رفت.
چرا ما در زیارت امین الله این دو چیز را از خدا می خواهیم؟ برای اینکه این دو چیز ابزار کار ماست. خدا فرمود: من دین خودم را به دست کسانی زنده نگه می دارم که هم به من علاقمند باشد و هم مورد علاقه مردم هم باشد . فسوف یأت ی الله ب قوم یح بّهم و یح بّونه. خوب؛ پس ما ابزار کار را در این زیارت ها از ذات أقدس له می خواهیم. این زیارت ها تنها برای این نیست که فقط یک ثوابی ببریم! اینها فرهنگ ماست ، مکتب ماست ، اینها درس زندگی کردن را به ما یاد می دهد. خوب حالا اگر اینچنین شدیم، در جامعه با یکدیگر چگونه رفتار می کنیم؟ با رهبران مان چگونه رفتار می کنیم؟ اگر ما واقعاً اینچنین شدیم، رابطه ما با خدای ما رابطه محبّت بود. یعنی محبّ خدا بودیم از یک سو، محبوب خدا هم بودیم از سوی دیگر. قهراً موجودات دیگر هم به ما علاقه مند می شوند. رابطه ای که ما نسبت به یکدیگر داریم، یعنی جامعه اسلامی؛ رابطه علاقه، محبّت، صمیمیّت، نرمش و مانند آن است. رابطه ای هم که با خدایمان داریم، آن را هم مشخّص خواهیم کرد.
● رابطه افراد در جامعه
در قرآن آیات فراوانی است که رابطه افراد مسلمان در یک جامعه را به خوبی تبیین می کند. یکی همین آیه است که اینها أذ لّهً علی المؤم نین أع زّهً علی الکاف رین (۱۶). یکی آیه سوره فتح است که فرمود: رحمآء ب ینهم، أشّ دآء علی الکفّار رحمآء ب ینهم (۱۷). یکی هم آیه سوره حجرات است که نّما المؤم نون خوه(۱۸). این آیات فراوان که سه نمونه اش را الآن به عرضتان رساندیم وقتی تحلیل می کنید، می بینید قرآن کریم می گوید: افرادی که در جامعه اسلامی به سر می برند، نسبت به یکدیگر نرم اند. ذلول اند، نه ضلیل! اذ لّه علی المؤمن ین. هیچ مسلمانی نسبت به کسی خواه مسلمان، خواه غیر مسلمان ذلیل و خوار نیست. امّا مسلمان نسبت به مسلمان دیگر ذلول است، نرم است، درشت و خشن نیست. پس افراد جامعه اسلامی نسبت به یکدیگر ذلول اند، نرم اند. این یک. أع زّه علی الکاف رین.
این که شما می بینید مقام معظم رهبری سیاست خارجی را چنین بر اساس مصلحت، حکمت و عزّت ترسیم می کند، برای همین است. چون همه این حرف ها شاگرد قرآن اند. قرآن می فرماید: شما با جهان رابطه داشته باشید، چه رابطه سیاسی، چه رابطه اقتصادی، چه رابطه های دیگر، امّا عزیز باشید. عزیزانه رابطه داشته باشید نه ذلیلانه! أع زّه علی الکاف رین أذ لّه علی المؤم نین. نسبت به یکدیگر نرم باشید. اگر برفرض یک کسی یک چیزی گفت، تحمّل بکنید. چون برادر ایمانی شماست. امّا نسبت به دیگران اینچنین نباشید. با عزّت برخورد کنید. أع زّه علی الکاف رین، أذ لّه علی المؤم نین. این کسانی که محبّ خدا و محبوب خدایند، این دو چهره را هم دارند. نسبت به یکدیگر نرم اند، نسبت به دیگران فولاد.
فرمود: رابطه با خارج داشته باش، ولی فولاد منش باش! نسبت به یکدیگر رابطه داشته باش، امّا مثل آب روان باش! نسبت به داخلی آب باش، مایه حیات باش، روان باش، نرم باش؛ نسبت به خارج فولاد! أع زّه علی الکاف رین، اذلّه علی المؤم نین. در آن بخش هم فرمود: أش دّآء علی الکفّار، رحمآء بینهم . نسبت به کافرها خیلی سرسخت، فولاد. نسبت به یکدیگر نرم، ملایم، اهل گذشت و مانند آن.
سرمایه خدادادی دل!
خود ذات أقدس له وقتی خود را معرفی می کند، می فرماید: من نسبت به مؤمنین رئوف ام، مهربان ام. در آیه دیگر می فرماید: پیغمبر هم نسبت به مؤمنین به دستور من رئوأ رحیم، ب المؤم نین رئوأ رحیم. غصّه می خورد اگر خدای ناکرده ما بیراهه رفتیم. اگر پسر او حسین بن علی است که جانش را داد برای اینکه ما را عالم و عادل کند.
آنگاه در چنین نظامی هم مردم به یکدیگر علاقمند اند، بر اساس مهربانی حرکت می کنند؛ هم رابطه مردم و رهبری، رابطه محبت و دوستی است و هم همه ما می دانیم که این دو نعمت، یعنی نعمتی که ما نسبت به یکدیگر داریم، نعمتی که رهبران ما نسبت به ما دارند و ما نسبت به رهبران داریم که این نعمت، نعمت محبّت است؛ این نه ارزان به دست می آید، نه در دست کسی است. این سرمایه مثل معدن نیست که انسان کند وکاو کند، از دل خاک در بیاورد. دل اینچنین نیست، مثل گ ل نیست! این سرمایه ملّی و دینی در آسمانها نیست که کسی با سفینه های با سرنشین یا بی سرنشین از کرات دیگر به عنوان سوغات بیاورد. این فقط در دلهاست و دلها هم به دست هیچ کس نیست، فقط به دست خداست. و کشور را هم هدایت های دل اداره می کند.
شما می بینید ذات أقدس له محبّت را، وحدت را، اتّحاد را در قرآن فرمود من به عنوان بهترین نعمت به شما دادم. بعد به پیغمبر(ص) فرمود: تو اگر همه ذخائر زمین را، تمام معدن ها را بخواهی رایگان بین مردم تقسیم بکنی که دلهای مردم به یکدیگر علاقمند بشود، اینچنین نیست. ولو این تقسیم به دست توی پیغمبر(ع) باشد! اینچنین نیست. لو انفقت ما ف ی الأرض جمیعاً ما ألّفت بینهم (۱۹). فرمود: اگر همه معادن و ذخائر زمین را توی پیغمبر با دست خودت بین مردم تقسیم بکنی که اینها محبّت داشته باشند، وحدت داشته باشند، متّحد باشند، این شدنی نیست. چون دل را که با طلا و نقره نمی شود جمع کرد! قلب فرا طبیعت است، نه طبیعت! چیزی که فرا طبیعی است از طبیعت فتوا نمی گیرد. فرمود: هو الّذ ی ألّف ب ین قلوب ه م ألّف ب ینهم. خداست این کار را می کند.
● اندیشه ابراهیمی...
ما الآن در شرائطی هستیم که دشمن بیکار ننشسته! از هر طرف منتظر یک فرصت است. چه کار بکنیم که همانطوری که در انقلاب موفّق شدیم، در جنگ هشت ساله موفّق شدیم، در دوران سازندگی الحمد لله موفق بودید و بودیم، چه کار کنیم این توفیق همچنان بماند؟ این راهش چیست؟ بهترین راهش را خلیل خدا به ما آموخت. ببینید ابراهیم خلیل چه دعا کرد؛ ما از دعا، از عرض ادب به پیشگاه اهل بیت، از گرامیداشت قرآن و عترت غفلت نکنیم! اینها سرمایه های اصلی مملکت است.
وجود مبارک خلیل حقّ می دانید چندین کار مهم کرد؛ خوب آن تبر گرفتن، آن بت شکنی بی سابقه داشتن مال ابراهیم خلیل بود. فجعلهم جذاذاً (۲۰)، همه را تکّه تکّه کرده، بت ها را. بعد هم گفتند: آتش عمیق انباشته کنید، ابراهیم را بسوزانید . گفت: بسوزانید! حرّ قوه وانصروا آل هتکم (۲۱). دیدند اثر نکرد. خوب؛ از یک طرف وجود مبارک خلیل حقّ هر چه را که خدای سبحان به او گفت، کرد. گفت: پسر باید قربانی کنی، گفت: چشم! منتها خدا فرمود: بس است. باید کعبه بسازی، عرض کرد: چشم! بت ها را بشکنی، ریز ریز کنی، گفت: چشم! در آتش بروی به عنوان آزمون، چشم! همه این کارها را کرد.
آیا کسی که این کارها را می کند به تنهائی می تواند یک نظامی اداره کند؟ می تواند یک حکومتی داشته باشد؟ فرمود: نه. کعبه ساختن لازم است، ولی کافی نیست. بت شکنی کردن لازم است، ولی کافی نیست. تا مردم با تو نباشند این دین نمی ماند. خوب چه کار کنم مردم با من باشند؟ فرمود: دعا کن! چه دعایی؟ دعا کن خدا دلهای مردم را متوجّه اسلام بکند. این دعای خلیل خداست! فاجعل افئ دهً م ن النّاس تهو ی ل یه م. عرض کرد: خدایا! کعبه را ساختم، امّا چه کسی بیاید طواف بکند؟ چه کسی به طرف کعبه نماز بخواند؟ بت ها را شکستم، چه کسی جلوی
بت سازی و بت فروشی و بتکده را دوباره بگیرد؟ و راه مرا ادامه بدهد؟
تا مردم ابراهیمی نیندیشند و حسینی فکر نکنند، نظام اسلامی نمی ماند. و این هم خریدنی نیست. قابل خرید و فروش نیست. این فقط با دعاست. لذا وجود مبارک خلیل خدا از ذات أقدس له به عنوان مسئلت و دعا، عرض کرد: خدایا! دلهای عدّه ای از مردم را به طرف فرزندان من متوجّه بکن! ... آتش که را بسوزد گر بولهب نباشد؟! بالأخره یک ابولهب هائی هستند. امّا یک عدّه ای قابل هدایت و جذب اند. و این با دعا حلّ می شود. بنابراین ما هم باید آدم خوب باشیم، همه ما هم باید خوب باشیم، هم در کنار خوبی های ما از خدا بخواهیم که دلهای مردم متوجّه رهبر و نظام باشد. اگر اینچنین شد، ن شآء الله این نظام به دست صاحب اصلی اش که ولی عصر است می ماند. اگر خدای ناکرده ما مشکلی داشتیم یا دعا نکردیم که دلهای مردم متوجه نظام و رهبری بشود، ممکن است خدای ناکرده آسیب ببینیم.
سخنرانی به مناسبت اربعین حسینی؛
دماوند. خرداد ۱۳۷۷
آیت الله عبدالله جوادی آملی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید