پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا
زهرا(س) ، فصلی از کتاب رسالت
۱) فاطمه زهراس
«خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود میشود؛ فاطمه پاره تن من است، هر كس او را بیازارد مرا آزرده، آن كس كه با او دوستی ورزد با من دوستی ورزیده است؛ فاطمه قلب و روح من است؛ فاطمه بانوی زنان دو جهان است.» این شهادتها و نظایر آن در كتابهای حدیث و سیره به تواتر از پیامبرص نقل شده است، پیامبری كه از روی هوی سخن نمیگوید و تحت تأثیر روابط نسَبی و سبَبی قرار نمیگیرد، و در راه خدا از سرزنش نكوهشگران باكی ندارد. این گفتارها از پیامبر اسلام است كه با دعوت او عجین شده و برای مردم به مثابه الگو و نمونهای در آمده است. تپشهای قلب او و نگاههایش و دست سودن و گامهای تلاشگرانه و پرتوهای اندیشهاش، قول، فعل و تقریر او، تماماً تعالیم دینی و احكام خدا را مینمایاند؛ چونان چراغهای هدایت و راههای نجات است. آنچه از جانب رسول خدا بر سینه فاطمه زهراس نقش بسته، به مرور زمان و تكامل جوامع و نیز با نگاه به مبدأ اساسی در اسلام، در این سخن پیامبر به فاطمه، كه فرمود «ای فاطمه برای آخرت خود بكوش كه من نمیتوانم در پیشگاه خداوند برای تو كاری بكنم.» درخشندگی بیشتری به خود میگیرد. فاطمه زهرا س در واقع نمونه زنی است كه خدا میخواهد و پارهای است از اسلام مجسم در وجود محمدص ؛ زندگیاش برای مسلمان و انسان مؤمن در هر زمان و مكانی بهمنزله الگویی چهره مینماید.
به راستی شناخت فاطمهس شناخت بخشی از كتاب رسالت الهی است و پژوهش و تحقیق در حیات حضرتش به مثابه تلاشی گسترده برای فهم اسلام و ذخیرهای ارزشمند برای انسان معاصر به حساب میآید.
۲) با نویسنده
با این احساس بود كه در صومعه استاد بزرگوار و ادیب عالی مقام، سلیمان كتانی، در قریه بسكنتا بر دامنه كوه صنین مینشستم و به او كه كتاب عزیزش موسوم به فاطمهٔ الزهراس وتر فی غمد را میخواند، گوش فرامیدادم. من در حالی به او گوش میسپردم كه در برابرم صفحاتی شكوهمند نمایان میشد، صفحاتی كه از زیباییِ ذوق و عظمت هنر آن استاد عالیمقام پرده برمیداشت. من دست در دست او ساعاتی در دنیای وسیع و درخشان فاطمهس سیر كردم. احساس والایی و سرافرازی مینمودم و از لذت دیده و دیدار بهرهمند میشدم و با عقل و قلبم، در برابر این میراث بزرگ و شورانگیز، احساس سربلندی میكردم. بهره عمر من همین ساعات بود؛ ساعاتی كه در مقابل جمال الهی فاطمهس كه بر اندیشه و قلب این مرد انعكاس یافته بود، قرار داشتم.
به مقدمه كتاب او بازگشتم و به كلماتش گوش سپردم كه میخواند: «درباره فاطمه زهراس خواهم نوشت و به قدر امكان از استعمال حرف جر یعنی حرف عن، كه در كتب سیره بسیار به كار میرود، و نیز از نقل سلسله راویان خودداری خواهم كرد. قلمی كه میان انگشتان من جای گرفته، بیشتر وظیفه خود میداند كه رنگارنگی یك غنچه را ترسیم كند و از بوی خوش آن به جنبش درآید، تا آنكه به بررسی مواد و تركیبات شیمیاییِ آن بپردازد. »
از او پرسیدم آیا این دیدگاه خود را درباره فاطمه تنها ویژه كسانی كردهای كه فاطمه را میشناختهاند و از طریق مطالعه كتب سیره به زندگی آن حضرت واقف شدهاند؟ اگر چنین است بدین ترتیب كسانی را كه میخواستهاند از زندگی او اطلاعی به دست آورند، محروم كردهای. چرا راه رسیدن به چشمه خورشید و منبع حیات را ترسیم نكردهای تا جامعه ما، كه این كتاب را میخواند، بتواند مرد و زنی فاطمهوار پرورش دهد و تربیت كند؟ به او گفتم این صفحات درخشان به زودی ارواح سرگردان مردم را به شگفتی وامیدارد و آنها را به خود جذب میكند، ارواحی كه از بحثها و نظریهها و تجربههایی كه زن را به صورت بزرگترین مشكل جوامع گذشته و حال ترسیم كردهاند به تنگ آمدهاند. این شگفتی و شیفتگی، هر دو، منجر به جستجو و مطالعه درباره مواد و عناصری میشود كه این تابلوهای زیبا را پدید آورده است و سرانجام به خانههایی راه میگشاید كه خداوند اجازه داده نام متعالش در آنها بلند شود.
پژوهشگران و كارشناسان، تمدن جدید را «تمدن برهنگی » مینامند و این خود از خطیر بودن چالش دیدگاهها درباره زن و نیز از خطاهای بزرگی كه تمدن جدید درباره زن روا داشته پرده برمیدارد. نظریاتِ نویسندگان و دانشمندان علم روانشناسی، و مادهگرایی، كه در همه پدیدهها و خصوصاً در تعریف زن در دنیای جدید رواج یافته، آینده را تیره ساخته و زن را در تمایلات غریزی غرق كرده است، راه صواب را تباه نموده و سردرگمی او را فراهم آورده و جنبه انسانی زن را زیر قدمهای تجارب قدیم و جدید متلاشی ساخته است.
ما امروز بیش از هر وقت دیگر به تحلیل خلاصهای از زندگی فاطمه زهراس احساس نیاز و احتیاج میكنیم، تا آن را مقتدای خویش سازیم و در راه صلاح و اصلاح خود از فیض زندگی او بهرهمند شویم. همه این سخنان را به نویسنده كتاب اظهار داشتم. او در پاسخ، با صدایی مطمئن و با دركی از عمق رسالت خود، گفت: من پرداختن به این كار را بر عهده تو گذاشتم، تا در مقدمه كتاب بدان بپردازی و این وظیفه را به آخر رسانی، تا بدین وسیله كتاب كامل شود و به آن سطحی كه باید، برسد.
من دشواریهای بزرگی در تحقق این هدف والا پیشاروی خود احساس كردم. از این رو گفته ستودنی امام شرفالدین را كه به هنگام نوشتن تقریظی بر كتاب الامام علی صوت العدالهٔ الانسانیهٔ خطاب به مؤلف دانشمندش فرموده بود كه «قلمت را به من امانت ده تا با آن تقریظی بر كتاب تو بنگارم » برای ایشان نقل كردم. البته این سخن كسی بود كه كتابها و نوشتههایش قلمرو كتاب و پژوهش و نگارش را روشن ساخته بود و اینك من، با قلم قاصر و با بضاعت اندكم، كجا به او توانم رسید و چه خواهم كرد.
با وجود این، در این تلاش متواضعانه از فاطمه زهراس استمداد میجویم و سعی میكنم به اندازه توان خود این وظیفه را به انجام رسانم و از خداوند برای خود و خوانندگان عزیز توفیق اظهار نظر صائب و راهیابی صحیح خواستارم.
۳) زن
در حقیقت، روشن كردن موضع اسلام در قبال زن در این عصر، خالی از مشكلات و دشواریها نیست، زیرا در این باره آثار دینی و اسلامی گوناگونی به چشم میخورد، كه در نگاه نخست متفاوت و مخالف با یكدیگر به نظر میآیند. این مشكل هنگامی بزرگتر مینماید كه برخی از عادات، كه همواره در نزد برخی از ملل اسلامی وجود داشته و دارد، در این امر نیز پای مینهد. این عادات با تعالیم اصیل اسلامی نیز به گونهای آمیخته كه پژوهشگر خیال میكند اینهمه از اسلام است.
وقتی به نظریات شرقشناسان، حتی آنان كه حسن نیت داشتهاند، مینگریم یا برخی از نوشتههای مؤلفان اسلامی را میخوانیم، چنین مییابیم كه موضع حقیقی اسلام در برابر زنْ بسیار پیچیده و ناشناخته است، به طوری كه بسیاری از آنان در این باره نظریات دور از حقیقت و ناصواب ارائه دادهاند. عدهای از آنان نیز گمان كردهاند زن در اسلام مظلوم و تحت ستم واقع شده است. حقیقت آن است كه دو میراث مختلف در نزد مسلمانان به چشم میخورد: یكی تعالیم دینی مستقیم و مستند و دیگر عادات موروثیی كه هیچ نشانی از آنها در آثار دینی دیده نمیشود. باید با دقت و اهتمام ویژهای هریك از این دو را از دیگری متمایز ساخت. از طرف دیگر، آثار دینی مربوط به زن نیز خود دو نوع است: نوعی درباره زن و شئونات زن كه در مرحلهای معین از تاریخ سخن میگوید و نوع دیگر تعالیمی كه بنیادین و جاودان محسوب میشود.
آیاتی كه، در بیان احكام یا قانونگذاری یا پند و اندرزها، زن را به مرد ملحق میسازد بس فراوان است، بدون آنكه مقام زن را تنزل دهد یا او را تحقیر كند و شأن او را كمتر از مرد بداند. در زمینه زندگی زناشویی و برای حفظ كیان خانواده و نیز برای آنكه زن و مرد بتوانند به امور مربوط به زندگی مشترك خود به درستی بپردازند، خداوند به مرد، نسبت به همسرش، نه دیگر زنان، برتری داده و این برتری، پس از هنگامی است كه خداوند حقوق واجب زن را در آیه وَ لَهُنَّ مِثلُ الّذی عَلَیهِنّ بِالمَعرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیهنّ دَرَجهٔ (۲۲۸:۲) و برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفهای كه بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است.
بیان كرده، درجه و رتبهای كه قرآن از آن در جای دیگری چنین تعبیر كرده است:
اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّه بَعضَهُم عَلَی بَعضٍ وَ بِما اَنفَقُوا مِن اَمْوالِهِم (۳۴:۴) مردان، از آن جهت كه خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است، و از آن جهت كه از مال خود نفقه میدهند، بر زنان تسلط دارند.
كسی كه در قرآن تعمق میكند درمییابد كه تفاوتهایی كه قرآن میان مرد و زن قائل شده، مساوات ذاتی میان آن دو را تحكیم میبخشد و توجهی عادلانه و یكسان به هر دو دارد.
پس تفاوت در احكام و واجبات و حقوق در بیشتر اوقات به تفاوت در تواناییها و ویژگیهای هریك از آنان بازمیگردد. زن، بنا بر خصوصیات جسمی و روحی خود، شایستگی مادری و پرورش فرزندان را دارد و این وظیفه، طبق حدیثی از پیامبرص، مهمترین بنا در ساختمان اسلام قلمداد شده است. تأثیر این وظیفه كم از هیچ وظیفه حیاتی دیگر نیست. زیرا مادرْ فرد را، كه به منزله قوام و استحكام جوامع است، تربیت میكند. این وظیفه با روح زن تناسب دارد. اسلام نیز، بدون آنكه بخواهد بر زن چیزی تحمیل كند، وی را برای پرداختن به این وظیفه تشویق میكند. برای آنكه زن بتواند با آرامش خیال این مسئولیت را بر عهده بگیرد، مرد را موظف میكند كه حقوق زن را بپردازد. در مقابل، بهره مرد را از میراث دو برابر قرار داده، تا بدین وسیله عدالت محقق گردد و نیز به تعبیر قرآن «مال دست به دست در میان توانگران نگردد.» اسلام، بر این اساس و با این ویژگی و این روش، دیگر احكام خود را نیز بنیان نهاده و به قبول شهادت زن در چارچوب كار خود حكم مثبت داده است.
اما موضوع حجاب در اسلام به منظور تحقیرِ زن یا حبس یا بزرگداشت و تمجید بیش از حد او صورت نگرفته است، آنچنان كه نزد برخی از ملل چنین دیدگاهی متعارف است، بلكه حجابْ سلاح زن در جلوگیری از طغیان حالت زنانگی اوست، تا مبادا این حالت و این جنبه زن بر دیگر تواناییهای او غلبه كند. این مقصود در آیات قرآنی، كه زنان را از نرمش در سخن گفتن یا پای كوفتن به هنگام راه رفتن یا زینتنمایی بازمیدارد، به خوبی و روشنی آشكار است.
حقیقت این است كه آشكار كردن زیباییهای زن به طغیان و سركشیِ جنبه زنانگی او بر وجود زن منجر میشود و زن را تنها به یك تابلوی هنری بدل میسازد. این مسأله حقارت زن و انكار توانمندیهای اوست و باعث ازبینرفتن عمر و وقت و فرصتهای گرانبهای او میشود. خصوصا این مسأله به محرومیت زن و جامعه از خدمت مادری او میانجامد.
اینها مهمترین مواضع اسلام درباره زن است و بر این اساس میتوانیم عادات را بشناسیم و آنها را از احكام دین باز بنماییم. همچنین میتوانیم روایاتی را كه متعرض وضع زن در یك مرحله تاریخی معین شده است دریابیم.
پیامبر تلاش پیگیری را برای بالا بردن سطح زنان همعصرش انجام داد. زن در آن دوره تبعات ستمها و عقدههای گذشتهای طولانی را تحمل میكرد.
همچنین او تلاش زیادی برای بهتر كردن نگاه مردم به زن مبذول داشت. پیامبر میگفت «بهترینِ فرزندانْ دختراناند»، «بهترین مردم، بهترینِ آنها برای همسرش است»، «زن همچون نماز از دوستداشتنیهای دنیاییِ اوست». من معتقدم آنچه از حضرت علیع درباره زن نقل و باعث شده است تا پارهای خاورشناسان او را دشمن زن بخوانند، به فرضِ صدور آنها از امام، همچون قضایای خارجیهاند. یعنی از وضعیت زنان در یك دوره تاریخی معین سخن میگویند.
حضرت علیع سخنان دیگری دارد كه بهطور كامل با آنچه ما از قرآن استنتاج كردیم مطابقت دارد.
او در پارهای اوقات میكوشید كه از آنچه در میان مردم درباره زن رایج بود، تفسیری دلپذیر ارائه دهد. مثلا این مثل معروف را كه «زنها ناقص العقل و ناقص المیراث و ناقص الایمان» هستند، با تعالیم قرآنی و تفاوت در میراث و شهادت و انجام پارهای واجبات دینی تفسیر میكند. این روش، روش تربیتی دلانگیزی است كه آن را در زندگی پیامبر و ائمه و حضرت زهرا مشاهده میكنیم.۴) نمونه راستین زن مسلمان
حضرت فاطمه در سال پنجم بعثت یعنی هشت سال پیش از هجرت متولد شد. وی آخرین زاده حضرت خدیجه است. در مكه و در خانه وحی و جهاد و در جوّ صبر و پایداری به دنیا آمد. سختی را تحمل كرد و در فضایی آكنده از عواطف صادقانه و عشق پاكِ میان پیامبرِ رحمت و حضرت خدیجه بزرگ شد. پیامبر هیچگاه عواطف و اخلاص حضرت خدیجه را در طول حیاتش فراموش نكرد.
فاطمهس، پس از پیامبرص، همراه اهل بیت، و به سرپرستی حضرت علیع از مكه به مدینه هجرت كرد و همه در منزل قبا، نزدیك مدینه، به كاروان هجرت پیوستند.
فاطمه س در سال دوم هجری با حضرت علیع، كه بیست و سه سال داشت، ازدواج كرد. حضرت فاطمه در آن هنگام ده سال داشت. پیامبر تأكید كرد كه انتخاب حضرت علی از میان خواستگارانِ بسیارِ حضرتِ فاطمه، با توصیهای از عالم غیب و عدم رضایت فاطمه به غیر علی بود.
با آنكه زنان مدینه بسیار تلاش كردند تا فاطمه را از ازدواج با علیع، به بهانه فقر آن حضرت و توجه او به جهاد در راه خدا و سختی زندگیاش، منصرف كنند، ولی وی از انتخاب خود دست نكشید.
فاطمه س هشت سال با علی ع زندگی كرد. زندگی خوب این دو زبانزد و ایدهآل همگان شد. فاطمهس فرزندانی چون حسن و حسین و زینب و امكلثوم و محسن را كه در وقایعِ دردناك پس از وفات پیامبرص سقط شد، برای علیع به دنیا آورد. فاطمه س فقط چند ماه پس از رحلت پدرش زیست و سپس بنا به وصیتش در محلی مجهول به خاك سپرده شد. مراسم دفن و تشییع پیكر پاك او نیز بنا بر وصیتش دور از چشم مردم و در تاریكی شب انجام پذیرفت.
برخی از قراین تاریخی و احادیث نقلشده، دلالت میكنند كه قبر آن حضرت در یكی از این سه مكان است: بقیع، یا در خانهاش كه اكنون در زمان ما دقیقاً در كنار مرقد پیامبرص واقع شده، یا در روضه شریفهای كه میان محراب و مرقد پیامبرص قرار دارد و امروزه با ایجاد ستونهای ویژهای مشخص و ممتاز شده است.
مجموع عمر آن حضرت هجده سال و چند ماه بود. اما عمر كوتاه وی نمونه كامل و شاملی بود از زندگی زن كامل، آنچنان كه خداوند میخواهد و دین برای پدید آوردن چنان زنانی تلاش میكند. تعالیم دینی به نمونههای بشری نیازمند است تا بتواند در قالب انسانی تجلی و تجسم یابد و اجرای كامل آنها را تحققپذیر گرداند، تا بدین وسیله دین را از حالت ایدهآلی و ذهنی بیرون بیاورند و به دایره واقعیتها بكشانند و برای مردم جای هیچ عذر و بهانهای باقی نگذارند.
زمانی كه رسول خداص آهنگ مباهله با مسیحیان نجرانی كرد، به موجب آیه كریمه فُقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبناءَنا وَ اَبناءَكُم وَ نِساءنا وَ نِساءكُم وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّه عَلَی الكاذِبینَ (۶۱:۳) بگو: بیایید تا حاضر آوریم ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خود و شما خود. آنگاه دعا و تضرع كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.
پیامبرص كسانی را بدین میدان همراه آورد كه مردان و زنان و فرزندان اسلام به شمار میآمدند. آن حضرت، علی و فاطمه و حسن و حسین را برگزید و بدین گونه ایمان خود به خدا و نمایندگی خاندان خود را به عنوان الگوهایی كامل از آئینش برای همگان آشكار ساخت. اكنون بجاست كه پس از این مرور كوتاه بر زندگی فاطمه زهرا س درباره این نمونه راستین زن مسلمان، بررسی كوتاهی به عمل آوریم.
۵) اُمّ اَبیها
فاطمه جوان میخواهد در جهاد پدرش شركت جوید. از این رو مخلصانه درصدد برمیآید تا كمبود عاطفی پدر را كه از دست دادن پدر و مادرش در دوران كودكی موجب آن شده بود، پُر كند، كمبودی كه پیامبرص را میآزرد و بر دل نازك و مشتاق محبت و شیفته عاطفه او پدیدار میگردید. پیامبرص برای به انجام رساندن رسالت سنگین خویش و نیز در رویارویی با محیط پرشقاوت خود، به مهربانیها و ملاطفتهای مادرانه بسیار نیاز داشت. آن حضرت اینهمه را در وجود فاطمه س پیدا میكرد. در تاریخ تنها نشان اندكی از این حالتهای مادرانه ثبت شده است. اما همین چند مورد اندك به خوبی بیانگر موفقیت حضرت پیامبرص با بهرهمندی از این منبع سرشار محبت، فاطمهس، در این زمینه است، كه میتوانست پدر خود محمدص را از جنبه عاطفی غنی سازد، به طوری كه بتواند، بدون كمترین دلنگرانی، سنگینیِ بار بزرگ رسالت خویش را بر دوش گیرد. تاریخْ این مواضع را وقتی تأكید میكند كه میبینیم مكرراً از قول پیامبرص نقل میشود كه «فاطمه س مادر من است». نیز میبینیم پیامبر با او چنان رفتاری دارد كه گویا با مادرش رفتار میكند. دستان او را بوسه میدهد و وقتی از سفری به مدینه باز میگردد، نخست به دیدار او میشتابد و هنگام عزیمت به جنگها و مسافرتها با او وداع میگوید و گویی از این چشمه بیزوال، عاطفهای بیكران برای سفر خود برمیدارد.
تفصیل این ماجرا در كتب سیره نقل شده است. از سوی دیگر، درمییابیم كه احساس پدری كردن پیامبر در پیوندهایش با فاطمه معنی میگیرد. وقتی آن حضرت به مردم فرمان میدهد كه وی را با لقب «رسولاللَّه» خطاب كنند و فاطمه از این فرمان تبعیت میكند، آن حضرت وی را از این كار بازمیدارد و به دختر خود میگوید كه وی را مانند گذشته با لفظ «پدر» خطاب كند. همچنین در تاریخ زندگی پیامبر اكرمص میخوانیم كه آن حضرت به هنگام برخورد با سختیها و اندوههای بزرگ، بسیار به نزد فاطمه س میرفت. وقتی در جنگها زخم برمیداشت، یا هنگام گرسنگی و فقر، تنها به خانه فاطمه میرفت. از یك سو فاطمه س مانند مادری مهربان به او ملاطفت و رسیدگی میكرد، بر زخمهایش مرهم مینهاد و دردهایش را سبك میكرد و از سویی دیگر، همچون دختری، كمر به خدمت و اطاعت از پدر میبست و احتیاجات او را رفع میكرد. بدین گونه، نقش فاطمه س در زندگی رسول خداص بسیار برجسته و عظیم جلوه مینماید.
۶) همسر علیع
حضرت علیع میفرماید: «نزد رسول خدا رفتم. آن حضرت وقتی مرا دید خندید و فرمود: ای اباالحسن چه شده؟»
خویشاوندیم را با آن حضرت و سابقه خود را در اسلام بیان كردم و از یاوریها و جهادهایم با آن حضرت سخن گفتم. فرمود: علی راست میگویی، بلكه تو بهتر از آنی كه خود گفتی. سپس عرض كردم: ای رسول خدا، فاطمه س را همسر من قرار ده. فرمود: پیش از تو كسان دیگری نیز چنین درخواستی كرده بودند و من خواسته آنان را با فاطمه در میان گذاردهام، اما در چهره او آثار نارضایتی مشاهده كردم. لختی درنگ كن تا باز گردم.
پیامبر به نزد فاطمه س رفت. فاطمه س بر پای ایستاد و ردای پیامبرص را برگرفت، نعلین از پای آن حضرت به در آورد، و برای وضو آب آورد و به دستِ خودْ پیامبر را وضو داد و دو پای آن حضرت را شست و آنگاه نشست. پیامبر به او فرمود: فاطمه. پاسخ داد: بلی... بلی ای رسول خدا، كاری دارید؟ فرمود: علی پسر ابوطالب، كسی است كه به مراتبِ خویشاوندی و فضل و اسلام او به نیكی آگاهی. من از پروردگارم درخواستهام كه تو را به همسریِ بهترین و محبوبترین مخلوقش درآورد. اینك ازدواج با تو را پیشنهاد داده است. تو خود در این باره چه نظری داری؟ فاطمه س خاموش ماند، ولی رویش را برنگرداند. رسول خدا نیز در چهره او آثار ناخشنودی مشاهده نكرد. پس آن حضرت برخاست در حالی كه میفرمود: اللّه اكبر، سكوت او قبول این پیشنهاد است.
سپس جبرئیل به نزد محمدص آمد و گفت: «ای محمد، او را به همسریِ علی بن ابیطالب درآور كه خدا او را برای علی و علی را برای او پسندیده است.»
علی گفت: سپس پیامبرص فاطمه را به همسری به من داد. پیش من آمد و دستم را گرفت و فرمود: «به نام خدا برخیز و بر بركت خدا بگو: ماشاء اللَّه لا حول و لا قوهٔ الا باللَّه و توكّلت علی اللَّه.» سپس دستم را گرفت و در كنار خود نشاند و آنگاه فرمود: «بار خدایا! این دو محبوبترین مخلوقات در نزد مناند. پس تو هم این دو را دوست بدار و در نسل آنها بركت قرار ده و از جانب خودت نگاهبانی بر آنان بگمار. این دو و فرزندانشان را از شر شیطان مصون بدار.»
مراسم ازدواج به همین سادگی پایان پذیرفت. علی ع زره خود را مهریه فاطمه س قرار داد و بهای آن را صرف خرید اسباب و اثاثیه منزل كرد. وی مقداری معطرات، یك پیراهن به هفت درهم، یك مقنعه به چهار درهم، یك تنپوش بلند سیاه خیبری، تختی بافته شده از برگهای درخت خرما، دو بستر از كتان مصری كه میان یكی از آنها با برگ خرما و دیگری با پشم گوسفند پُر شده بود، پردهای پشمین، یك حصیر، یك دستاس، ظرفی مسین، مَشكی از پوست، كاسهای چوبین برای شیر و پاشیدن آب، یك ابریق، یك سبوی سبز و دو كوزه گلی تهیه و خریداری كرد.
بدین ترتیب، كار خرید جهیزیه و پرداخت مهریه به انجام رسید. فاطمه س به خانه علیع، كه تنها یك اتاق داشت و متعلق به ام سلمه همسر پیامبرص بود، نقل مكان كرد. علی بر بلندیی برآمد و فریاد زد: به میهمانی فاطمه بشتابید. مردم همه به مجلس جشن ازدواج آن دو حاضر شدند و در شادی اهل بیت شركت جستند.
فاطمه س زندگی تازه خود را در خانه علیع آغاز كرد. كارهای داخل خانه را رتقوفتق میكرد. گندمها را آسیاب مینمود و از آنها خمیر میساخت و سپس نان میپخت. علی ع نیز در كارهای منزل او را یاری میكرد. گاهی به خانه میرفت و شیر میدوشید. هیزم جمع میكرد و از چاه آب میكشید.
رسول خداص روزی میان آنها به داوری نشست و كارهای خانه را بین آن دو تقسیم نمود. مسئولیت كارهای بیرون از خانه را به علیع سپرد و كارهای داخل خانه را بر عهده فاطمه س گذارد.
چندی بعد فاطمه س صاحب فرزندانی شد. خود به تربیت و پرورش آن ها همت گماشت و به كارهای آنان رسیدگی كرد. آنچنان كه اینهمه كار، نیز تنهاییِ او، سنگین مینمود. بنا به خواست شوهرش به خدمت رسول خداص رسید و از او خواست تا خدمتكاری برای كمك به آنها استخدام كند. اما پیامبر از پذیرش این خواسته عذر خواست و تنگدستی مردم و كثرت اصحاب صفه را، كسانی كه نه سرپناه داشتند و نه غذای كافی، به یاد وی آورد. پس از گذشت مدتی، با بهتر شدن وضع مسلمانان، پیامبرص خواسته دخترش را اجابت كرد و خدمتكاری برای او فرستاد. كارهای خانه میان فاطمه س و خدمتكار، بدون هیچ تبعیضی، تقسیم شد. یك روز فاطمه س به امور خانه میپرداخت و روز دیگر خدمتكار. فاطمه با عبارتی پوزشخواهانه، كه در واپسین دمِ حیاتْ علیع را با آن خطاب كرده بود، زندگی كوتاه خود را به پایان رسانید.
او به علیع گفت: «ای پسر عمو، تو مرا نه درغگو یافتی و نه خیانتكار، و از هنگامی كه به همسری تو درآمدم با تو به مخالفت برنخاستم.» آنگاه زمانی كه شنید علیع به او میگوید: «پناه بر خدا! تو به خداوند داناتر بودی، نیكوكار و پرهیزگار و بزرگوار بودی و بیشتر از دیگران از خداوند پروا داشتی، مرا چه سود كه تو را به سبب مخالفت با من مورد توبیخ و سرزنش قرار دهم. به راستی دوری از تو بر من چقدر گران است.» با آرامش خاطر جان به جانآفرین تسلیم كرد.
این سخنانی كه آنها را به اختصار نقل كردم، مرا از بحث و توضیحِ زندگی خصوصی و خانوادگی آن حضرت بینیاز میكند.
۷) فاطمه س در راه دانشاندوزی
فاطمه س به دانش و علوم فراوانی كه در خانه معرفت از هر سو او را فرا گرفته بود بسنده نكرد، هرگز. زیرا فاطمه س میخواست در راه كسب دانش از خود تلاش نشان دهد، و در این راه از هیچ كوششی كوتاهی نورزد. از همین رو، میبینیم او در دیدارهایش با رسول خداص و علیع، باب مدینهٔ العلم، میكوشد تا علوم و معارف را به هر وسیله و از طرق گوناگون در كمند خود درآورَد.
یكی از بهترین راهها آن بود كه حسنین را از دوران كودكی همواره به محضر رسول خدا میفرستاد و پس از بازگشت آن دو از آنچه در محضر رسول خداص رخ داده بود سؤال و جواب و یا از وحی پرسش میكرد. بدین طریق برای رشد و اعتلای مستمر معرفت و دانش خود میكوشید. ضمناً فرزندانش را برای فراگیری كامل معارف و علوم تا جایی كه بتوانند مطلبی را كه میشنوند نقل كنند، تربیت و تشویق میكرد. این تلاش پیوسته در راه كسب معرفت و دانشاندوزی، علاوه بر اوقات و زمانهایی بود كه فاطمه س برای ادای وظایف خانه و انجام مسئولیتهای مادری و همسریاش در خانه بذل میكرد. همین تلاش بود كه او را در شمار راویان بزرگ حدیث و حاملان سنت مطهر رسولاللهص جای داد. نزد فرزندان فاطمه س یعنی ائمه معصوم كتابی عظیم است كه آن را مصحف فاطمه س نام نهادهاند و آنان با كمال سربلندی از این كتاب، بسیار حدیث نقل كردهاند.
بیمناسبت نیست كه در اینجا سخنرانی مشهور آن حضرت را كه پس از وفات رسول خداص، در حضور اصحاب بزرگ آن حضرت، در مسجد ایراد شده، بازگو كنیم.
این خطبه تصویری است شكوهمند از ژرفای اندیشه اسلامی و گستردگی فرهنگ و توان شگرف منطق و كمال ادب آن حضرت. افزون بر این، این سخنان، بانگ حق و حقیقت است كه به مثابه جهاد اكبر به شمار میرود.● متن سخنرانی فاطمهس
«خدای را به پاس نعمتهایش میستاییم و بر آنچه الهام فرموده سپاس میگوییم. سپاس و ستایش برای اوست، بدانچه آغاز كرد از نعمتها و الطاف گوناگونِ آشكار و پنهانش. نعمتهای فراوان او از شمارش افزون و جبران آنها از دامنه پاداش بیرون و شناخت نهایت آنها از پهنه اندیشه دور است. با نعمتهای پیدرپیِ خود سپاس را ویژه خود داشته و حمد و ثنا را خاص خود كرده، تا خلایق از توجه و عنایت او برخوردار گردند و الطافش را مضاعف گرداند. شهادت میدهم جز او معبودی نیست. یگانه و بیانباز است. این شهادت سخنی است كه اخلاصْ تأویل آن است، دلها را با او میپیوندد و اندیشه درباره او آسمان اندیشه را درخشان و تابان میسازد؛ خدایی كه با چشم دیده نمیشود و زبانها از عهده توصیف او برنیایند و وهمها از تصور چگونگی او ناتوان مانند. موجودات را آفرید، نه از چیزی كه قبلاً وجود داشت، آنها را بدون هیچ نمونه قبلی و تنها با تكیه بر قدرت خود آفرید. آنها را به خواست و اراده خویش بیافرید، بی آنكه به آفریدن آنها نیازمند باشد و از آفرینش آنها سودی بَرَد، مگر برای استواری حكمتش و متوجه ساختن مردم بر نیرویش و آشكار ساختن قدرت بیكرانهاش و عبودیت بندگانش و علوِّ دعوتش. سپس برای اطاعتش پاداش و برای نافرمانیش مجازات مقرر كرد.
گواهی میدهم پدرم محمدص بنده و فرستاده اوست، كه پیش از آنكه او را به رسالت برانگیزد از همه خلق برگزیدش و پیش از آنكه او را برتری دهد نامیدش و پیش از آنكه مبعوثش كند برگزیدش. آن هنگام كه مخلوقات همه در بیكرانه غیب مخفی و در زیر پرده اوهام مستور و به نهایت عدم نزدیك بودند، از جانب خدا به فرجام كارها آگاه شد و به رخدادهای زمانه احاطه یافت و جایگاه تواناییها را به نیكی شناخت. خداوند او را برانگیخت تا رسالتش را تمام كند و برای تحقق حكم او مصمم و برای اجرای مقدرات محتومش صاحب قدرت باشد.
او امتهای گوناگون را دید كه در دینهای خود راه تفرقه پوییده و بر گرد آتشها به اعتكاف نشستهاند. پدرم محمدص تاریكیها را به روشنایی مبدل كرد و گرفتگی دلها را از میان برد و ابرهای تیره را از برابر دیدگان پاك كرد. پدرم به هدایت مردمان پرداخت و آنها را از گمراهی رهانید و از كوریشان به بینایی آورد. آنان را به آئین استوار هدایت كرد و به سوی راه راست فراخواند. سپس خداوند، از روی مهربانی و اختیار و رغبت و ایثار، روح او را ستاند و محمدص از رنج و درد به آرام و راحت رسید، در حالی كه فرشتگانِ ابرار و رضوان خداوند او را در میان گرفته بودند. او اینك در جوار خداوند جبار آرمیده است. درود خداوند بر پدرم كه نبی وامین بر وحی الهی و برگزیده خلق و پسندیده حق بود، سلام و رحمت و بركات الهی بر او باد.
ای بندگان خدا، شما پرچمداران امر و نهی او و حاملان دین و وحی او و امینان خداوند بر خویش و بر باقیماندگان هستید. بر شما باد كتاب ناطق خدا و قرآن صادق ونور درخشنده و پرتو تابان. كتابی كه اسرار و بطون آن شگفت و ظواهر آن متجلی میشود و پیروان آن مورد غبطه دیگران واقع میشوند، كتابی كه پیروان خود را به سوی رضوان الهی راهبر و شنیدن آیات آن موجب رهایی میشود.
در این كتاب حجتهای تابناك خداوندی و خواستهای او و تحریمهایش بیان میگردد. دلایل و براهین روشن و كافی او و فضلیتهای مستحبش و اجازههایی كه صادر فرموده و دستورهایی كه واجب گردانیده، همه در همین كتاب بیان شده است. ایمان را برای تطهیر شما از شرك و نماز را برای آنكه از گردنفرازی پاكتان سازد قرار داد. زكات را تا تزكیه نفس باشد و روزی را افزون كند و روزه را برای تحكیم اخلاص در شما و حج را برای استواری دین و دادگری را آرامش قلوب و فرمانبری از ما را نظم امور و پیشوایی را وسیلهای برای جلوگیری از تفرقه و تشتت و جهاد را وسیله سربلندی اسلام و خواری كافران و منافقان قرار داد. شكیبایی را مایه كمك برای گرفتن پاداش و امر به معروف و نهی از منكر را برای مصلحت مردم و نیكی در حق پدر و مادر را وسیلهای برای جلوگیری از خشم و غضب خدا و صله رحم را برای تأخیر اجل و قصاص را برای حفظ خونهای بیگناه و وفای به نذر را برای آنكه به آمرزش منجر گردد و بهاندازه دادن كالاها را برای آنكه مدیون كسی نشوند؛ نهی از میخوارگی را برای پاك ماندن از پلیدیها و دوری از تهمت را برای بركناری از لعنت و ترك سرقت را برای خویشتنداری قرار داد.
خدا شرك را تحریم نمود تا همه او را به پروردگاری بپرستند. پس، از خداوند، چنانكه سزاوار است، پروا پیشه كنید و نمیرید مگر در حالی كه مسلمان باشید و از خدا در آنچه شما را فرمان داده یا بازداشته اطاعت كنید، كه فقط دانایان از خداوند میترسند.
ای مردم، بدانید كه من فاطمهام و پدرم محمدص است. هم در اول و هم در آخر تأكید میكنم، و آنچه میگویم نادرست و آنچه میكنم بیهوده و گزاف نیست. همانا پیامبری از جنس خودتان به سوی شما آمد. بر او بس ناگوار است كه شما در رنج باشید كه او نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است. اگر نسب او را ملاحظه كنید و بهخوبی بشناسیدش، درمییابید كه او پدر من است نه پدر زنان شما و برادر پسرعموی من است نه مردان شما و این البته انتسابی فخرآور است. رسالتش را تبلیغ كرد در حالی كه صدایش به ترسانیدن گناهكاران بلند و از روش مشركان به دور بود. به سركوبی آنان و فشردن گلوگاهشان پرداخت و مردم را با حكمت و موعظه نیكو به راه پروردگار خویش فراخواند. بتها را در هم شكست و جمجمههای سرانشان را در هم كوفت تا آنكه جمعیت مشركان پراكنده شدند و پشت به میدان نبرد كردند و گریختند.
این امر همچنان ادامه یافت تا آنكه حجاب تاریك شب از چهره درخشان صبح برداشته شد و رخساره حق و حقیقت تابنده گشت و راهبر دین به سخن آمد و زبان شیاطین لال و نعرههایشان خاموش شد. خارهای نفاق و دورویی به كناری رفت، گره های كفر و نفاق از هم باز شد تا دهان به گفتن كلمه اخلاص لا اله الا اللَّه گشودید؛ همراهِ گروهی كه سپیدرو و شكم به پشت چسبیده بودند.
شما بر لبه پرتگاهی از آتش جای داشتید. شما را همچون آب مینوشیدند و مانند غذا میخوردند. آتشگیره شتابزدگان و جاده رامِ رهنوردان بودید. از آبی آلوده به سرگین و بول شتر مینوشیدید و خود را از برگ و پوست درختان سیر میكردید. خوار و سرافكنده بودید و میترسیدید هر لحظه شكار دیگران شوید. تا آنكه خداوند شما را به بركت رهبری پدرم رهایی بخشید، آن هم بعد از آنهمه ماجرا و پس از آنكه او خود نیز در میان ددانِ آدمی صورت و اعراب گرگسیرت و مشركان اهل كتاب گرفتار آمده بود. هرگاه آتش جنگ را برمیافروختند خدایش آن را خاموش میكرد یا هر زمان كه شاخی از شیاطین میرویید و اژدهایی از مشركان دهان میگشود، برادرش علیع را به كام آن میانداخت و او دستبردار نبود تا مگر با مشت مردانه خود آنها را در هم میشكست و آتش فتنهشان را با شمشیر خاموش میكرد. علیع رنجدیدهای در راه خدا و كوشا در كار و فرمان پروردگارش بود، خویشاوند رسول خداص و سرور اولیاء اللّه و همواره آماده به كار، خیرخواه و تلاشگر. اینهمه در حالی بود كه شما در رفاه میزیستید و در كمال راحتی به خنده و شوخی میپرداختید و منتظر بودید كه بر ما زیانی وارد شود و گوش سپرده بودید تا خبرهای بدی درباره ما بشنوید. گاه در جنگ و نبرد عقب مینشستید و میگریختید.
هنگامی كه خداوند خانه انبیا و پناهگاه برگزیدگانش را برای پیامبر برگزید، نفاق شما چهره نمود. جامه دین بر تن شما كهنه گشت. دشمنی و خشم پنهان كسانی كه كمبودهایی داشتند، آشكار گشت. فتنهگران باد در گلو انداختند و در اطراف شما به جولان پرداختند. شیطان سر خود را از میان شكافها هویدا كرد و صدایتان زد و شما هم پاسخش گفتید و به دیده احترام به او نگریستید. آنگاه شیطان از شما خواست كه برخیزید و دیدید كه سبكبار جهیدید. شما را در چشم خودتان بزرگ جلوه داد و از خود بیخود كرد و به یك پارچه غضب تبدیل نمود. شتری را كه مال شما نبود به نام خود داغ نهادید و به آبشخوری كه مال شما نبود وارد شدید.
این كارها همه در وقتی انجام گرفت كه از عهد پیغمبر چیزی نگذشته بود. هنوز داغ فقدان او تازه و زخم او التیام نیافته بود. هنوز جسم بیجان رسول خداص به خاك سپرده نشده بود كه شما در این امر شتاب كردید، به این بهانه كه مبادا به فتنه گرفتار آیید. هشدار كه در فتنه گرفتار آمدهاید و جهنم اطراف كافران را فرا گرفته است. افسوس چقدر دورید؟ شما را چه میشود؟ به كجا میروید، در حالی كه كتاب خدا در برابر شماست؟ گفتههایش پیدا و احكامش هویداست. نشانههایش روشن و نهیهایش آشكار و اوامرش معلوم است. با اینهمه شما آن را پشت سر انداختید. آیا به چیزی غیر آن گرائیدهاید؟ آیا از آن سیر شدهاید؟ یا به غیر آن میتوانید حكم كنید؟ راستی این عوض برای ستمگران چه بد است؟ و هركس به جز اسلام آیین دیگری باز جوید، از او نپذیرند و در آخرت از جمله زیانمندان خواهد بود.
سپس قدری تاب نیاوردید تا این مركب چموش آرام گیرد و افسار دهد، آنگاه هیزمش را بیفروختید و آتشش را شعلهور كردید و برای خاموش كردنِ انوارِ درخشانِ دین و كنار نهادن سنتهای پیامبر، به نوای شیطانِ گمراه پاسخ گفتید. به بهانه گرفتنِ كفِ شیر جرعهجرعه آن را نوشیدید. در پناه دیوارها و مخفیگاهها كمین گرفتید تا دودمان و فرزندانش را از پای درآوردید. ولی ما بدانچه شما میكنید شكیب میورزیم. درست مثل كسی كه دشنه در تن او و نیزه در دل او فرو رود و دم نزند. شما اكنون گمان میكنید كه من از پدرم میراث نمیبرم. آیا در پی زنده كردن احكام جاهلیت هستید؟ و حال آن كه كدام كس بهتر از خدا بر یقینآورندگان بیان حكم میفرماید؟ مگر نمیدانید؟ بلی همچون آفتاب درخشنده روز بر شما معلوم است كه من دختر او هستم. ای مسلمانان، وای بر شما. آیا در كتاب خدا آمده است كه پدر شما میراث میگذارد و پدر من نمیگذارد؟ چه تهمتی به خداوند بستهاید؟ آیا از روی قصد و آگاهی قرآن را وانهاده و پشت سر انداختهاید؟ چرا كه در آنجا آمده است: سلیمان از داوود ارث برده، و در داستان یحیی بن زكریا خبر میدهد كه زكریا گفت: خدایا نسلی از جانب خودت به من عطا كن كه از من و از دودمان یعقوب میراث برد. نیز در قرآن فرموده است: در كتاب خدا برخی از بعض دیگر در ارث مقدم هستند. نیز فرموده است: خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش میكند، بهره پسر در ارث مانند بهره دو دختر است. و نیز فرموده است: اگر مسلمان مالی از خود به جای گذاشت، آن میراث پدر و مادر و خویشان نزدیك است.با اینهمه میپندارید من از پدرم ارث نمیبرم و خویشاوندی میان ما نیست؟ آیا خداوند حكمی را به شما اختصاص داده و پدرم را از آن محروم كرده است؟ یا آن كه گویید من و پدرم پیرو دو مذهبیم و از یكدیگر ارث نمیبریم؟ یا آن كه شما به خاص و عام قرآن از پدر و پسرعمویم آگاهترید؟ پس زمام این مركب رامشده را بگیر، ولی بدان كه روز آخرتی هم هست و چه نیكوست داوری خدا در آن روز و دادخواهی محمدص. موعد به قیامت. در قیامت گزافهكاران زیان میبینند و پشیمانی به حال شما سودی نمیبخشد. برای هر خبری زمان وقوعی مقرر است و بهزودی در خواهید یافت كه چه كسی را عذاب و خوار میكند و شكنجه دائمی بر او قرار میگیرد؟ ای جوانمردان و ای بازوان و یاوران اسلام، این دیگر چه نوع چشمپوشی در حق من است؟ و چرا در برابر ظلمی كه در حق من میشود به خواب فرو رفتهاید؟ آیا به یاد نمیآورید كه پدرم میگفت: حرمت مرد باید در مورد فرزندانش محفوظ مانَد؟ چه سود و چقدر با شتاب به كارهایی كه شایسته نبود اقدام كردید و دست از یاری ما كشیدید؛ در حالی كه شما میتوانید مرا در خواستهای كه دارم یاری دهید. آیا میگویید محمدص مرد؟ آری مرگ او فاجعهای بس بزرگ بود. مصیبتی سترگ و گسستی عمیق بود و هر دم گستردهتر هم میشود. زمین از فقدان او در تاریكی فرو رفته است و آفتاب و ماه بینور شده و ستارگان به سبب این مصیبت از هم پاشیدهاند. آرزوها پایمال شد و كوهها از تپش افتادهاند. به حریم او تجاوز شده و حرمتش به هنگام مرگ از بین رفته است. به خدا سوگند این بلایی بس بزرگ است. مصیبتی عظیم كه نظیری ندارد. فاجعهای كه كتاب خدا آن را آشكار داشته بود. این فاجعهای است كه هر پگاه و شامگاه شما را با داد و فریاد و آهنگهای گوناگون به سوی خود میخواند؛ همان مصیبتی كه بر پیامبران پیشین نیز فرود آمده و فرمان مرگ آنان را صادر نموده بود. محمدص جز پیامبر خدا نیست. پیش از او فرستندگانی نیز آمدند. پس آیا اگر بمیرد یا كشته شود، شما از دین خداوند به عقب باز میگردید؟ حال آنكه هر كس به عقب برگردد بداند كه هرگز به خداوند زیانی نمیرساند و خداوند به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
هان ای فرزندان قیله (نام مادربزرگ طایفه اوس و خزرج)، آیا باید من به دلیل درخواست میراث پدرم مورد ستم واقع شوم، در حالی كه چشم و گوشتان باز و در حضور منید و انجمن شما ندای مرا میشنود و از آنچه شده است آگاه است و شما صاحب سرباز و نیرو هستید و سلاح دارید و بهشت پاداش شماست. چگونه است كه فریاد دادخواهی مرا میشنوید اما پاسخ نمیگویید و به فریادم نمیرسید؛ در حالی كه به جنگجویی موصوف و به نكویی و درستكاری معروفید.
شما نخبگان عرب و بهترین كسانی هستید كه برای ما اهل بیت اختیار شدهاند. با اعراب جنگ كردید و رنج و محنت فراوان كشیدید. امتها را نصیحت كردید و با آنها جنگیدید. ما دست نمیكشیدیم و شما كنار نمیكشیدید. ما دستور میدادیم و شما پیروی میكردید، تا آنكه آسیاب اسلام به وسیله ما به گردش درآمد و پستان روزگار به شیر آمد و عربده شرك خاموش شد، فواره دروغ سرنگون گشت، آتشكده كفر رو به خاموشی رفت، همه چیز انتظام پذیرفت و كار دین استوار شد. پس بعد از اینهمه دلایل آشكار با چنین سرشكستگی به كجا میروید؟ چرا این حقیقت را پس از آنكه معلوم شد پنهان میكنید؟ و پس از آنهمه استواری چرا عقبگرد میكنید؟ و پس از آنهمه ایمان چرا دوباره شرك میورزید؟ وای به حال مردمی كه پس از آنكه پیمان بستند آن را شكستند و به بیرون راندن رسول خداوند همت گزیدند. نخست آنان به شما حمله كردند. آیا از آنان بیم دارید؟ در حالی كه سزاوارتر است كه از خداوند بترسید؛ اگر واقعاً ایمان دارید. هشدار! به راستی شما را میبینیم كه به سوی قهقرا و انحطاط روی كردهاید و كسی را كه به حكومت سزاوارتر است، كنار نهادهاید. از آنهمه وسعت و فراخی رو به تنگی آوردهاید. چیزی را كه میدانستید كنار گذاشتید و از حد و مرز خود گام فراتر نهادید؛ در حالی كه اگر شما و تمام آنچه در زمین است، همگی كافر شوید، خداوند بینیاز و ستوده است. بدانید كه من آنچه گفتم همه از روی آگاهی به بیاعتناییِ شماست و با توجه به این موضوع است كه كانون فریب دلهای شما را فرا گرفته. ولی اینها همه درد دل و ظهور آتش روح و غصههای كشنده است و برای آن است كه حجت را بر شما تمام كنم. ستمگران بهزودی دانند كه به كدام بازگشتگاه باز میگردند و من، دختر پیامبرِص بیم دهندهام. در پیش رو عذابی سخت برپاست. شما به كار خویش مشغول باشید و ما هم به كار خود میپردازیم. شما منتظر باشید و ما هم منتظریم.»
تشكیك در صدور این خطبه از فاطمه زهراس درست مانند مناقشاتی است كه درباره نهج البلاغه صورت گرفته و به دور از مدارك لازم و طرق نقد حدیث و تاریخ است.
این خطبه با دهها سند معتبر در كتابهای قدما نقل شده است. بنا به نقل ابوالفضل احمد بن ابوطاهر در كتاب بلاغات النساء، این خطبه از جمله روایاتی بوده كه مشایخ آل ابوطالب آن را سینه به سینه نقل كرده و به فرزندان خود یاد دادهاند. كتابهای تاریخی و حدیث و نیز كتب فقهی، هریك به فراخور استناد و استشهاد خود، قسمتهایی از این خطبه غرّاء را نقل نمودهاند.
این خطبه شامل احتجاجات محكم آن حضرت در خصوص غصب فدك است، كه بحث درباره این مسأله نیازمند فرصت مستقل دیگری است. اما اجمالاً باید بگویم غصب فدك خود وسیلهای برای اجرای اهداف دیگر بود و تنها شامل مسائل مادی نمیشد. غصب فدك در واقع قسمتی از سیاست گوشهنشین كردن و به تنگدستی كشاندن علی بن ابیطالبع، همسر فاطمهس، بود. این هدف، آشكارا، در گفتگویی كه میان عمر بن عبدالعزیز، خلیفه اموی، و تنی چند از فرزندان فاطمه س درباره حد و حدود فدك صورت گرفت، نمود پیدا میكند.
۸) جهاد پیگیر
خواننده گرامی، در خلال سطور این مقدمه، میتواند به روشنی نمونههایی از جهاد همیشگی آن حضرت را در خانه پدر و همسرش، نیز مواضع سلبی و ایجابی او را در برابر حوادث زمان و حتی در وصیتش مبنی بر آنكه وی را سریعاً دفن كنند و قبر او را از چشم مخالفان پنهان نگه دارند، كه نشانگر اعتراض او به وضع عمومی آن روز جامعهاش بود، ملاحظه كند.
علاوه بر اینها، فاطمه س در جنگهایی كه مسلمانان برای دفاع از عقیده و صیانت از كرامت و آزادگیشان میكردند، پیشاپیش سایر زنان، به كمك مجاهدان مسلمان میشتافت و نقش خود را ایفا میكرد، نقشی كه در این عصر نیز زنان مجاهد عهدهدار آنند، مثل فراهم كردن دارو برای مداوای زخمها و شستن لباسها و پرستاری از مجروحان جنگی و قرار دادن زندگی در خدمت جنگ. اما فاطمه س نقش برجسته و دشواری در یاری از حق و دفاع از وصیت رسول خداص از خود نشان داد. او ملاقاتها و گفتگوهای محرمانهای با اصحاب رسول خداص ترتیب میداد و آنان را به ایستادگی در كنار علیع تشویق میكرد. خود به گونهای بیمانند و استوار، بنا بر نقل مورخان، در سختترین لحظات زندگی علیع، در كنار آن حضرت استقامت میورزید و نشان میداد كه جبهه داخلی در زندگی علیع استوار و بدون خلل است. اما انتخاب موضع صحیح را به شوهر و رهبرش یعنی امام علیع وامیگذاشت. آن حضرت نیز تصمیم میگرفت و موضعی اتخاذ مینمود و فاطمه س هم از آن پیروی میكرد. فاطمه س هر صبح شنبه بر مزار شهدا و مزار حمزه حاضر میشد و بر آنها میگریست و برای آنها از خداوند آمرزش میطلبید.
این عمل، كه آغازگر كارهای هفتگی او بود، به خوبی از نهایت احترام فاطمه س به امر مقدس جهاد و شهادت پرده برمیدارد و به وضوح زندگی عملی آن حضرت را، كه با جهاد آغاز شده و بر جهاد و فداكاری تا مرحله شهادت استوار بود، نشان میدهد.
۹) فاطمه س در محراب عبادت
امام حسن ع میفرماید: «مادرم فاطمه را دیدم كه شب جمعه در محرابش به عبادت ایستاده بود. او پیوسته در حال ركوع و سجود بود تا سپیدی صبح پدیدار گشت. میشنیدم كه برای مردان و زنان مؤمن با ذكر نامشان دعا مینمود، اما برای خودش دعایی نمیكرد و از خداوند چیزی نمیخواست.»
در سیره آن حضرت آمده است كه وی ساعت آخر روز جمعه را به دعا اختصاص داده بود و در آخرین دهه ماه مبارك رمضان شبها بیدار میماند و خانوادهاش را تشویق میكرد تا شب را با عبادت و دعا به صبح رسانند. آن حضرت گاهی از ورم پاهایش رنج میبرد. زیرا بسیار به نماز میایستاد و به شبزندهداری میپرداخت. بهراستی آیا فاطمه س در تمام زندگیش از محراب عبادت بیرون آمد؟ آیا حیات او جز سجود پیوسته در برابر پروردگارش بود؟ وی خدا را در خانه با شوهرداری و تربیت فرزندان عبادت میكرد. زیرا مسجدش خانه بود. در خدمات اجتماعی كه ارائه میداد از خدا فرمان میبرد و با خدمت به خلق خدا، كه عیال اویند، پروردگار را عبادت میكرد. همواره این نكته را در نظر داشت كه محبوبترین كس نزد خدا كسی است كه برای عیال خداوند سودبخشتر باشد.
او در همدردی با فقرا و دردمندان و رنجكشیدگان، به همراه خانوادهاش، خدای را میپرستید. در قرآن (۷۶: ۸-۹) آمده است كه غذای خود را برای دوستی با خدا به مسكین و یتیم و اسیر میدهد. او مصداق كسانی بود كه، در نهایت نیازمندی و احتیاج، دیگران را بر خود مقدم میداشتند و در نهایت بر قلب و زبانشان میگذشت كه ما شما را به خاطر خداوند طعام میدهیم و انتظار پاداش و سپاسگزاری از شما نداریم. اینها تنها گوشهای از زندگی و ركعتی از نماز آن حضرت بود.
۱۰) كوثر
در سال دوم هجرت، ابراهیم، آخرین پسر رسول خداص، درگذشت. بدین لحاظ، برحسب منطق جاهلی، پیامبر بدون نسل باقی ماند. ملامتگرانِ منافق بنای شماتت گزاردند. از این بابت خوشحالیها میكردند و با مرگ محمدص مرگ رسالت او را نیز انتظار میكشیدند. زیرا در نظر آنان رسالت وسیله و سلطنتی موروثی و فرزند پسر ادامه شخصیت پدر و متضمن بقا و یادآور یاد او بود. محمدص پسران خود را از دست داده و سن او نیز از پنجاه فراتر رفته بود. اما وحی الهیْ اشتباه و پوچی منطق مشركان را نشان داد و اعلان كرد ما كوثر را به تو بخشیدیم. پس پروردگارت را نماز گزار و قربانی كن كه بیگمان دشمن تو ابتر است.پس رسالت پابرجا و اسلام جاوید خواهد ماند و مجد و عظمت محمدص با مجد خداوند درمیپیوندد و نام محمدص سراسر زمین را تا ابد فرا میگیرد. نسل او حافظان رسالت و نشانههای هدایتاند و دشمنِ ملامتگرِ منافق خود ابتر است.
فاطمه س تبلور همین كوثر بود. نسل پیامبرص از او ادامه یافت و فرزندانش همان ائمه معصوم و دومین ثقلی هستند كه محمدص آنان را پس از وفاتش در میان امت اسلام بر جای نهاد و فرمود كه هرگز از آنان و ثقل نخست، قرآن، جدا نشوید. این نسل از قرآن نگاهبانی كردند و در راه آن فداكاریهای بزرگی از خود نشان دادند.
این دو ثقل عبارت بودند از: كتاب و عترت كه هر دو ادامه وجود محمدص و رسالت و وسیلهای برای حفظ سلامت و حركت امت در خط صواب و به دور از انحراف و گمراهی به شمار میآیند. این شأن والای فاطمی بودن است.
در جاهای گوناگون، از زبان پیامبرص، نقل كردهاند كه میفرمود: نسل من از سلاله علیع و فاطمه س است. و نیز میفرمود: حسن و حسین فرزندان من و هر دو پیشوای مسلمانان اند. نیز میفرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها بر جای میگذارم: كتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم. تا زمانی كه به آنها تمسك جویید هرگز گمراه نشوید. این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا بر من وارد گردند.
زینب، دختر فاطمه س نیز، نقش سرنوشتسازی در پیروزی نهضت كربلا داشت. نهضت حسینع به منظور بازگرداندن روح اسلام در كالبد جامعه و نابودی ظلم و انحراف صورت پذیرفت. در آن هنگام بنیامیه با نام اسلام فرمان میراندند، اما از اسلام چیزی جز نام باقی نبود. مواضع زینب س و سخنرانیها و شعارها و جهاد و علم او نمونهای زنده از فاطمه س بود.
بدین گونه، با توجه به آنچه نقل كردیم و موارد دیگری كه این مختصر گنجایش آن را ندارد، به درستی در مییابیم كه كوثر عظیمی كه خداوند آن را به پیامبرش ارزانی داشت و او را بدان وسیله مكرَّم داشت، چیزی جز وجود فاطمه زهرا س نبود.
این همان فاطمه است، دختر بزرگترین پیامبر و همسر قدرتمندترین و شجاعترین امام و مادر شكوهمندترین و درخشانترین پیشوایان، در تاریخ رهبری بشر، كه استاد بزرگوار سلیمان كتانی چهره او را در اشراقیترین و ادبیترین وجهی ترسیم كرده؛ پاكترین چهرهای كه تاریخ اسلام به خود دیده است.
اینك، با توجه به این مقدمه، خواندن كتاب استاد كتانی را پی میگیریم و در هر صفحه با تابلویی هنرمندانه و شكوهمند از چهره فاطمه س روبرو میشویم. چهره فاطمه زهراس، چهرهای نورانی، تابناك، عفیف و درخشان است.
به نقل از کتاب "نای و نی " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر "
صفحه ۲۵۱ تا ۲۷۸
ترجمه شادروان علی حجتی کرمانی
صفحه ۲۵۱ تا ۲۷۸
ترجمه شادروان علی حجتی کرمانی
منبع : مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رئیسی انتخابات دولت دولت سیزدهم رئیس جمهور سید ابراهیم رئیسی مجلس شورای اسلامی سیدابراهیم رئیسی رافائل گروسی انتخابات مجلس حجاب
هواشناسی قتل تهران بارش باران شهرداری تهران پلیس آموزش و پرورش فضای مجازی سیل سلامت سازمان هواشناسی وزارت بهداشت
گاز قیمت طلا قیمت دلار نمایشگاه نفت بانک مرکزی قیمت خودرو خودرو مسکن مالیات حقوق بازنشستگان بازار خودرو سایپا
نمایشگاه کتاب تلویزیون سینمای ایران نمایشگاه کتاب تهران زنان کتاب سریال محمدمهدی اسماعیلی تئاتر دفاع مقدس سینما موسیقی
اینوتکس
رژیم صهیونیستی روسیه فلسطین غزه جنگ غزه حماس رفح حمله به رفح مصر چین نوار غزه ترکیه
فوتبال رئال مادرید استقلال پرسپولیس لیگ قهرمانان اروپا بایرن مونیخ لیگ برتر باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال ذوب آهن بازی نساجی
هوش مصنوعی فناوری فیبرنوری ایلان ماسک اپل گوگل آب سامسونگ ناسا پارک فناوری پردیس
تخم مرغ آسم روغن زیتون سنگ کلیه بیمه افسردگی سبزیجات