پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

زهرا(س) ، فصلی از کتاب رسالت


زهرا(س) ، فصلی از کتاب رسالت
۱) فاطمه زهراس
«خداوند از خشم فاطمه خشمگین و به سبب خشنودی او خشنود می‏شود؛ فاطمه پاره تن من است، هر كس او را بیازارد مرا آزرده، آن كس كه با او دوستی ورزد با من دوستی ورزیده است؛ فاطمه قلب و روح من است؛ فاطمه بانوی زنان دو جهان است.» این شهادتها و نظایر آن در كتابهای حدیث و سیره به تواتر از پیامبرص نقل شده است، پیامبری كه از روی هوی سخن نمی‏گوید و تحت تأثیر روابط نسَبی و سبَبی قرار نمی‏گیرد، و در راه خدا از سرزنش نكوهش‏گران باكی ندارد. این گفتارها از پیامبر اسلام است كه با دعوت او عجین شده و برای مردم به مثابه الگو و نمونه‏ای در آمده است. تپشهای قلب او و نگاههایش و دست سودن و گامهای تلاشگرانه و پرتوهای اندیشه‏اش، قول، فعل و تقریر او، تماماً تعالیم دینی و احكام خدا را می‏نمایاند؛ چونان چراغهای هدایت و راههای نجات است. آنچه از جانب رسول خدا بر سینه فاطمه زهراس نقش بسته، به مرور زمان و تكامل جوامع و نیز با نگاه به مبدأ اساسی در اسلام، در این سخن پیامبر به فاطمه، كه فرمود «ای فاطمه برای آخرت خود بكوش كه من نمی‏توانم در پیشگاه خداوند برای تو كاری بكنم.» درخشندگی بیشتری به خود می‏گیرد. فاطمه زهرا س در واقع نمونه زنی است كه خدا می‏خواهد و پاره‏ای است از اسلام مجسم در وجود محمدص ؛ زندگی‏اش برای مسلمان و انسان مؤمن در هر زمان و مكانی به‏منزله الگویی چهره می‏نماید.
به راستی شناخت فاطمه‏س شناخت بخشی از كتاب رسالت الهی است و پژوهش و تحقیق در حیات حضرتش به مثابه تلاشی گسترده برای فهم اسلام و ذخیره‏ای ارزشمند برای انسان معاصر به حساب می‏آید.
۲) با نویسنده
با این احساس بود كه در صومعه استاد بزرگوار و ادیب عالی مقام، سلیمان كتانی، در قریه بسكنتا بر دامنه كوه صنین می‏نشستم و به او كه كتاب عزیزش موسوم به فاطمهٔ الزهراس وتر فی غمد را می‏خواند، گوش فرامی‏دادم. من در حالی به او گوش می‏سپردم كه در برابرم صفحاتی شكوهمند نمایان می‏شد، صفحاتی كه از زیباییِ ذوق و عظمت هنر آن استاد عالی‏مقام پرده برمی‏داشت. من دست در دست او ساعاتی در دنیای وسیع و درخشان فاطمه‏س سیر كردم. احساس والایی و سرافرازی می‏نمودم و از لذت دیده و دیدار بهره‏مند می‏شدم و با عقل و قلبم، در برابر این میراث بزرگ و شورانگیز، احساس سربلندی می‏كردم. بهره عمر من همین ساعات بود؛ ساعاتی كه در مقابل جمال الهی فاطمه‏س كه بر اندیشه و قلب این مرد انعكاس یافته بود، قرار داشتم.
به مقدمه كتاب او بازگشتم و به كلماتش گوش سپردم كه می‏خواند: «درباره فاطمه زهراس خواهم نوشت و به قدر امكان از استعمال حرف جر یعنی حرف عن، كه در كتب سیره بسیار به كار می‏رود، و نیز از نقل سلسله راویان خودداری خواهم كرد. قلمی كه میان انگشتان من جای گرفته، بیشتر وظیفه خود می‏داند كه رنگارنگی یك غنچه را ترسیم كند و از بوی خوش آن به جنبش درآید، تا آنكه به بررسی مواد و تركیبات شیمیاییِ آن بپردازد. »
از او پرسیدم آیا این دیدگاه خود را درباره فاطمه تنها ویژه كسانی كرده‏ای كه فاطمه را می‏شناخته‏اند و از طریق مطالعه كتب سیره به زندگی آن حضرت واقف شده‏اند؟ اگر چنین است بدین ترتیب كسانی را كه می‏خواسته‏اند از زندگی او اطلاعی به دست آورند، محروم كرده‏ای. چرا راه رسیدن به چشمه خورشید و منبع حیات را ترسیم نكرده‏ای تا جامعه ما، كه این كتاب را می‏خواند، بتواند مرد و زنی فاطمه‏وار پرورش دهد و تربیت كند؟ به او گفتم این صفحات درخشان به زودی ارواح سرگردان مردم را به شگفتی وامی‏دارد و آنها را به خود جذب می‏كند، ارواحی كه از بحثها و نظریه‏ها و تجربه‏هایی كه زن را به صورت بزرگ‏ترین مشكل جوامع گذشته و حال ترسیم كرده‏اند به تنگ آمده‏اند. این شگفتی و شیفتگی، هر دو، منجر به جستجو و مطالعه درباره مواد و عناصری می‏شود كه این تابلوهای زیبا را پدید آورده است و سرانجام به خانه‏هایی راه می‏گشاید كه خداوند اجازه داده نام متعالش در آنها بلند شود.
پژوهشگران و كارشناسان، تمدن جدید را «تمدن برهنگی » می‏نامند و این خود از خطیر بودن چالش دیدگاهها درباره زن و نیز از خطاهای بزرگی كه تمدن جدید درباره زن روا داشته پرده برمی‏دارد. نظریاتِ نویسندگان و دانشمندان علم روان‏شناسی، و ماده‏گرایی، كه در همه پدیده‏ها و خصوصاً در تعریف زن در دنیای جدید رواج یافته، آینده را تیره ساخته و زن را در تمایلات غریزی غرق كرده است، راه صواب را تباه نموده و سردرگمی او را فراهم آورده و جنبه انسانی زن را زیر قدمهای تجارب قدیم و جدید متلاشی ساخته است.
ما امروز بیش از هر وقت دیگر به تحلیل خلاصه‏ای از زندگی فاطمه زهراس احساس نیاز و احتیاج می‏كنیم، تا آن را مقتدای خویش سازیم و در راه صلاح و اصلاح خود از فیض زندگی او بهره‏مند شویم. همه این سخنان را به نویسنده كتاب اظهار داشتم. او در پاسخ، با صدایی مطمئن و با دركی از عمق رسالت خود، گفت: من پرداختن به این كار را بر عهده تو گذاشتم، تا در مقدمه كتاب بدان بپردازی و این وظیفه را به آخر رسانی، تا بدین وسیله كتاب كامل شود و به آن سطحی كه باید، برسد.
من دشواریهای بزرگی در تحقق این هدف والا پیشاروی خود احساس كردم. از این رو گفته ستودنی امام شرف‏الدین را كه به هنگام نوشتن تقریظی بر كتاب الامام علی صوت العدالهٔ الانسانیهٔ خطاب به مؤلف دانشمندش فرموده بود كه «قلمت را به من امانت ده تا با آن تقریظی بر كتاب تو بنگارم » برای ایشان نقل كردم. البته این سخن كسی بود كه كتابها و نوشته‏هایش قلمرو كتاب و پژوهش و نگارش را روشن ساخته بود و اینك من، با قلم قاصر و با بضاعت اندكم، كجا به او توانم رسید و چه خواهم كرد.
با وجود این، در این تلاش متواضعانه از فاطمه زهراس استمداد می‏جویم و سعی می‏كنم به اندازه توان خود این وظیفه را به انجام رسانم و از خداوند برای خود و خوانندگان عزیز توفیق اظهار نظر صائب و راه‏یابی صحیح خواستارم.
۳) زن
در حقیقت، روشن كردن موضع اسلام در قبال زن در این عصر، خالی از مشكلات و دشواریها نیست، زیرا در این باره آثار دینی و اسلامی گوناگونی به چشم می‏خورد، كه در نگاه نخست متفاوت و مخالف با یكدیگر به نظر می‏آیند. این مشكل هنگامی بزرگ‏تر می‏نماید كه برخی از عادات، كه همواره در نزد برخی از ملل اسلامی وجود داشته و دارد، در این امر نیز پای می‏نهد. این عادات با تعالیم اصیل اسلامی نیز به گونه‏ای آمیخته كه پژوهشگر خیال می‏كند این‏همه از اسلام است.
وقتی به نظریات شرق‏شناسان، حتی آنان كه حسن نیت داشته‏اند، می‏نگریم یا برخی از نوشته‏های مؤلفان اسلامی را می‏خوانیم، چنین می‏یابیم كه موضع حقیقی اسلام در برابر زنْ بسیار پیچیده و ناشناخته است، به طوری كه بسیاری از آنان در این باره نظریات دور از حقیقت و ناصواب ارائه داده‏اند. عده‏ای از آنان نیز گمان كرده‏اند زن در اسلام مظلوم و تحت ستم واقع شده است. حقیقت آن است كه دو میراث مختلف در نزد مسلمانان به چشم می‏خورد: یكی تعالیم دینی مستقیم و مستند و دیگر عادات موروثیی كه هیچ نشانی از آنها در آثار دینی دیده نمی‏شود. باید با دقت و اهتمام ویژه‏ای هریك از این دو را از دیگری متمایز ساخت. از طرف دیگر، آثار دینی مربوط به زن نیز خود دو نوع است: نوعی درباره زن و شئونات زن كه در مرحله‏ای معین از تاریخ سخن می‏گوید و نوع دیگر تعالیمی كه بنیادین و جاودان محسوب می‏شود.
آیاتی كه، در بیان احكام یا قانون‏گذاری یا پند و اندرزها، زن را به مرد ملحق می‏سازد بس فراوان است، بدون آنكه مقام زن را تنزل دهد یا او را تحقیر كند و شأن او را كمتر از مرد بداند. در زمینه زندگی زناشویی و برای حفظ كیان خانواده و نیز برای آنكه زن و مرد بتوانند به امور مربوط به زندگی مشترك خود به درستی بپردازند، خداوند به مرد، نسبت به همسرش، نه دیگر زنان، برتری داده و این برتری، پس از هنگامی است كه خداوند حقوق واجب زن را در آیه وَ لَهُنَّ مِثلُ الّذی عَلَیهِنّ بِالمَعرُوفِ وَ لِلرِّجالِ عَلَیهنّ دَرَجهٔ (۲۲۸:۲) و برای زنان حقوقی شایسته است همانند وظیفه‏ای كه بر عهده آنهاست ولی مردان را بر زنان مرتبتی است.
بیان كرده، درجه و رتبه‏ای كه قرآن از آن در جای دیگری چنین تعبیر كرده است:
اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَی النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّه بَعضَهُم عَلَی بَعضٍ وَ بِما اَنفَقُوا مِن اَمْوالِهِم (۳۴:۴) مردان، از آن جهت كه خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است، و از آن جهت كه از مال خود نفقه می‏دهند، بر زنان تسلط دارند.
كسی كه در قرآن تعمق می‏كند درمی‏یابد كه تفاوتهایی كه قرآن میان مرد و زن قائل شده، مساوات ذاتی میان آن دو را تحكیم می‏بخشد و توجهی عادلانه و یكسان به هر دو دارد.
پس تفاوت در احكام و واجبات و حقوق در بیشتر اوقات به تفاوت در تواناییها و ویژگیهای هریك از آنان بازمی‏گردد. زن، بنا بر خصوصیات جسمی و روحی خود، شایستگی مادری و پرورش فرزندان را دارد و این وظیفه، طبق حدیثی از پیامبرص، مهم‏ترین بنا در ساختمان اسلام قلمداد شده است. تأثیر این وظیفه كم از هیچ وظیفه حیاتی دیگر نیست. زیرا مادرْ فرد را، كه به منزله قوام و استحكام جوامع است، تربیت می‏كند. این وظیفه با روح زن تناسب دارد. اسلام نیز، بدون آنكه بخواهد بر زن چیزی تحمیل كند، وی را برای پرداختن به این وظیفه تشویق می‏كند. برای آنكه زن بتواند با آرامش خیال این مسئولیت را بر عهده بگیرد، مرد را موظف می‏كند كه حقوق زن را بپردازد. در مقابل، بهره مرد را از میراث دو برابر قرار داده، تا بدین وسیله عدالت محقق گردد و نیز به تعبیر قرآن «مال دست به دست در میان توانگران نگردد.» اسلام، بر این اساس و با این ویژگی و این روش، دیگر احكام خود را نیز بنیان نهاده و به قبول شهادت زن در چارچوب كار خود حكم مثبت داده است.
اما موضوع حجاب در اسلام به منظور تحقیرِ زن یا حبس یا بزرگداشت و تمجید بیش از حد او صورت نگرفته است، آنچنان كه نزد برخی از ملل چنین دیدگاهی متعارف است، بلكه حجابْ سلاح زن در جلوگیری از طغیان حالت زنانگی اوست، تا مبادا این حالت و این جنبه زن بر دیگر تواناییهای او غلبه كند. این مقصود در آیات قرآنی، كه زنان را از نرمش در سخن گفتن یا پای كوفتن به هنگام راه رفتن یا زینت‏نمایی بازمی‏دارد، به خوبی و روشنی آشكار است.
حقیقت این است كه آشكار كردن زیباییهای زن به طغیان و سركشیِ جنبه زنانگی او بر وجود زن منجر می‏شود و زن را تنها به یك تابلوی هنری بدل می‏سازد. این مسأله حقارت زن و انكار توانمندیهای اوست و باعث ازبین‏رفتن عمر و وقت و فرصتهای گرانبهای او می‏شود. خصوصا این مسأله به محرومیت زن و جامعه از خدمت مادری او می‏انجامد.
اینها مهم‏ترین مواضع اسلام درباره زن است و بر این اساس می‏توانیم عادات را بشناسیم و آنها را از احكام دین باز بنماییم. همچنین می‏توانیم روایاتی را كه متعرض وضع زن در یك مرحله تاریخی معین شده است دریابیم.
پیامبر تلاش پیگیری را برای بالا بردن سطح زنان هم‏عصرش انجام داد. زن در آن دوره تبعات ستمها و عقده‏های گذشته‏ای طولانی را تحمل می‏كرد.
همچنین او تلاش زیادی برای بهتر كردن نگاه مردم به زن مبذول داشت. پیامبر می‏گفت «بهترینِ فرزندانْ دختران‏اند»، «بهترین مردم، بهترینِ آنها برای همسرش است»، «زن همچون نماز از دوست‏داشتنیهای دنیاییِ اوست». من معتقدم آنچه از حضرت علی‏ع درباره زن نقل و باعث شده است تا پاره‏ای خاورشناسان او را دشمن زن بخوانند، به فرضِ صدور آنها از امام، همچون قضایای خارجیه‏اند. یعنی از وضعیت زنان در یك دوره تاریخی معین سخن می‏گویند.
حضرت علی‏ع سخنان دیگری دارد كه به‏طور كامل با آنچه ما از قرآن استنتاج كردیم مطابقت دارد.
او در پاره‏ای اوقات می‏كوشید كه از آنچه در میان مردم درباره زن رایج بود، تفسیری دلپذیر ارائه دهد. مثلا این مثل معروف را كه «زنها ناقص العقل و ناقص المیراث و ناقص الایمان» هستند، با تعالیم قرآنی و تفاوت در میراث و شهادت و انجام پاره‏ای واجبات دینی تفسیر می‏كند. این روش، روش تربیتی دل‏انگیزی است كه آن را در زندگی پیامبر و ائمه و حضرت زهرا مشاهده می‏كنیم.۴) نمونه راستین زن مسلمان
حضرت فاطمه در سال پنجم بعثت یعنی هشت سال پیش از هجرت متولد شد. وی آخرین زاده حضرت خدیجه است. در مكه و در خانه وحی و جهاد و در جوّ صبر و پایداری به دنیا آمد. سختی را تحمل كرد و در فضایی آكنده از عواطف صادقانه و عشق پاكِ میان پیامبرِ رحمت و حضرت خدیجه بزرگ شد. پیامبر هیچ‏گاه عواطف و اخلاص حضرت خدیجه را در طول حیاتش فراموش نكرد.
فاطمه‏س، پس از پیامبرص، همراه اهل بیت، و به سرپرستی حضرت علی‏ع از مكه به مدینه هجرت كرد و همه در منزل قبا، نزدیك مدینه، به كاروان هجرت پیوستند.
فاطمه‏ س در سال دوم هجری با حضرت علی‏ع، كه بیست و سه سال داشت، ازدواج كرد. حضرت فاطمه در آن هنگام ده سال داشت. پیامبر تأكید كرد كه انتخاب حضرت علی از میان خواستگارانِ بسیارِ حضرتِ فاطمه، با توصیه‏ای از عالم غیب و عدم رضایت فاطمه به غیر علی بود.
با آنكه زنان مدینه بسیار تلاش كردند تا فاطمه را از ازدواج با علی‏ع، به بهانه فقر آن حضرت و توجه او به جهاد در راه خدا و سختی زندگی‏اش، منصرف كنند، ولی وی از انتخاب خود دست نكشید.
فاطمه‏ س هشت سال با علی ع زندگی كرد. زندگی خوب این دو زبانزد و ایده‏آل همگان شد. فاطمه‏س فرزندانی چون حسن و حسین و زینب و ام‏كلثوم و محسن را كه در وقایعِ دردناك پس از وفات پیامبرص سقط شد، برای علی‏ع به دنیا آورد. فاطمه‏ س فقط چند ماه پس از رحلت پدرش زیست و سپس بنا به وصیتش در محلی مجهول به خاك سپرده شد. مراسم دفن و تشییع پیكر پاك او نیز بنا بر وصیتش دور از چشم مردم و در تاریكی شب انجام پذیرفت.
برخی از قراین تاریخی و احادیث نقل‏شده، دلالت می‏كنند كه قبر آن حضرت در یكی از این سه مكان است: بقیع، یا در خانه‏اش كه اكنون در زمان ما دقیقاً در كنار مرقد پیامبرص واقع شده، یا در روضه شریفه‏ای كه میان محراب و مرقد پیامبرص قرار دارد و امروزه با ایجاد ستونهای ویژه‏ای مشخص و ممتاز شده است.
مجموع عمر آن حضرت هجده سال و چند ماه بود. اما عمر كوتاه وی نمونه كامل و شاملی بود از زندگی زن كامل، آنچنان كه خداوند می‏خواهد و دین برای پدید آوردن چنان زنانی تلاش می‏كند. تعالیم دینی به نمونه‏های بشری نیازمند است تا بتواند در قالب انسانی تجلی و تجسم یابد و اجرای كامل آنها را تحقق‏پذیر گرداند، تا بدین وسیله دین را از حالت ایده‏آلی و ذهنی بیرون بیاورند و به دایره واقعیتها بكشانند و برای مردم جای هیچ عذر و بهانه‏ای باقی نگذارند.
زمانی كه رسول خداص آهنگ مباهله با مسیحیان نجرانی كرد، به موجب آیه كریمه فُقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبناءَنا وَ اَبناءَكُم وَ نِساءنا وَ نِساءكُم وَ اَنفُسَنا وَ اَنفُسَكُم ثُمَّ نَبتَهل فَنَجعَل لَعنَتَ اللَّه عَلَی الكاذِبینَ (۶۱:۳) بگو: بیایید تا حاضر آوریم ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما خود و شما خود. آنگاه دعا و تضرع كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.
پیامبرص كسانی را بدین میدان همراه آورد كه مردان و زنان و فرزندان اسلام به شمار می‏آمدند. آن حضرت، علی و فاطمه و حسن و حسین را برگزید و بدین گونه ایمان خود به خدا و نمایندگی خاندان خود را به عنوان الگوهایی كامل از آئینش برای همگان آشكار ساخت. اكنون بجاست كه پس از این مرور كوتاه بر زندگی فاطمه زهرا س درباره این نمونه راستین زن مسلمان، بررسی كوتاهی به عمل آوریم.
۵) اُمّ اَبیها
فاطمه جوان می‏خواهد در جهاد پدرش شركت جوید. از این رو مخلصانه درصدد برمی‏آید تا كمبود عاطفی پدر را كه از دست دادن پدر و مادرش در دوران كودكی موجب آن شده بود، پُر كند، كمبودی كه پیامبرص را می‏آزرد و بر دل نازك و مشتاق محبت و شیفته عاطفه او پدیدار می‏گردید. پیامبرص برای به انجام رساندن رسالت سنگین خویش و نیز در رویارویی با محیط پرشقاوت خود، به مهربانیها و ملاطفتهای مادرانه بسیار نیاز داشت. آن حضرت این‏همه را در وجود فاطمه‏ س پیدا می‏كرد. در تاریخ تنها نشان اندكی از این حالتهای مادرانه ثبت شده است. اما همین چند مورد اندك به خوبی بیانگر موفقیت حضرت پیامبرص با بهره‏مندی از این منبع سرشار محبت، فاطمه‏س، در این زمینه است، كه می‏توانست پدر خود محمدص را از جنبه عاطفی غنی سازد، به طوری كه بتواند، بدون كمترین دل‏نگرانی، سنگینیِ بار بزرگ رسالت خویش را بر دوش گیرد. تاریخْ این مواضع را وقتی تأكید می‏كند كه می‏بینیم مكرراً از قول پیامبرص نقل می‏شود كه «فاطمه‏ س مادر من است». نیز می‏بینیم پیامبر با او چنان رفتاری دارد كه گویا با مادرش رفتار می‏كند. دستان او را بوسه می‏دهد و وقتی از سفری به مدینه باز می‏گردد، نخست به دیدار او می‏شتابد و هنگام عزیمت به جنگها و مسافرتها با او وداع می‏گوید و گویی از این چشمه بی‏زوال، عاطفه‏ای بیكران برای سفر خود برمی‏دارد.
تفصیل این ماجرا در كتب سیره نقل شده است. از سوی دیگر، درمی‏یابیم كه احساس پدری كردن پیامبر در پیوندهایش با فاطمه معنی می‏گیرد. وقتی آن حضرت به مردم فرمان می‏دهد كه وی را با لقب «رسول‏اللَّه» خطاب كنند و فاطمه از این فرمان تبعیت می‏كند، آن حضرت وی را از این كار بازمی‏دارد و به دختر خود می‏گوید كه وی را مانند گذشته با لفظ «پدر» خطاب كند. همچنین در تاریخ زندگی پیامبر اكرم‏ص می‏خوانیم كه آن حضرت به هنگام برخورد با سختیها و اندوههای بزرگ، بسیار به نزد فاطمه‏ س می‏رفت. وقتی در جنگها زخم برمی‏داشت، یا هنگام گرسنگی و فقر، تنها به خانه فاطمه می‏رفت. از یك سو فاطمه‏ س مانند مادری مهربان به او ملاطفت و رسیدگی می‏كرد، بر زخمهایش مرهم می‏نهاد و دردهایش را سبك می‏كرد و از سویی دیگر، همچون دختری، كمر به خدمت و اطاعت از پدر می‏بست و احتیاجات او را رفع می‏كرد. بدین گونه، نقش فاطمه‏ س در زندگی رسول خداص بسیار برجسته و عظیم جلوه می‏نماید.
۶) همسر علی‏ع
حضرت علی‏ع می‏فرماید: «نزد رسول خدا رفتم. آن حضرت وقتی مرا دید خندید و فرمود: ای اباالحسن چه شده؟»
خویشاوندیم را با آن حضرت و سابقه خود را در اسلام بیان كردم و از یاوری‏ها و جهادهایم با آن حضرت سخن گفتم. فرمود: علی راست می‏گویی، بلكه تو بهتر از آنی كه خود گفتی. سپس عرض كردم: ای رسول خدا، فاطمه‏ س را همسر من قرار ده. فرمود: پیش از تو كسان دیگری نیز چنین درخواستی كرده بودند و من خواسته آنان را با فاطمه در میان گذارده‏ام، اما در چهره او آثار نارضایتی مشاهده كردم. لختی درنگ كن تا باز گردم.
پیامبر به نزد فاطمه‏ س رفت. فاطمه‏ س بر پای ایستاد و ردای پیامبرص را برگرفت، نعلین از پای آن حضرت به در آورد، و برای وضو آب آورد و به دستِ خودْ پیامبر را وضو داد و دو پای آن حضرت را شست و آنگاه نشست. پیامبر به او فرمود: فاطمه. پاسخ داد: بلی... بلی ای رسول خدا، كاری دارید؟ فرمود: علی پسر ابوطالب، كسی است كه به مراتبِ خویشاوندی و فضل و اسلام او به نیكی آگاهی. من از پروردگارم درخواسته‏ام كه تو را به همسریِ بهترین و محبوب‏ترین مخلوقش درآورد. اینك ازدواج با تو را پیشنهاد داده است. تو خود در این باره چه نظری داری؟ فاطمه‏ س خاموش ماند، ولی رویش را برنگرداند. رسول خدا نیز در چهره او آثار ناخشنودی مشاهده نكرد. پس آن حضرت برخاست در حالی كه می‏فرمود: اللّه اكبر، سكوت او قبول این پیشنهاد است.
سپس جبرئیل به نزد محمدص آمد و گفت: «ای محمد، او را به همسریِ علی بن ابیطالب درآور كه خدا او را برای علی و علی را برای او پسندیده است.»
علی گفت: سپس پیامبرص فاطمه را به همسری به من داد. پیش من آمد و دستم را گرفت و فرمود: «به نام خدا برخیز و بر بركت خدا بگو: ماشاء اللَّه لا حول و لا قوهٔ الا باللَّه و توكّلت علی اللَّه.» سپس دستم را گرفت و در كنار خود نشاند و آنگاه فرمود: «بار خدایا! این دو محبوب‏ترین مخلوقات در نزد من‏اند. پس تو هم این دو را دوست بدار و در نسل آنها بركت قرار ده و از جانب خودت نگاهبانی بر آنان بگمار. این دو و فرزندانشان را از شر شیطان مصون بدار.»
مراسم ازدواج به همین سادگی پایان پذیرفت. علی ع زره خود را مهریه فاطمه‏ س قرار داد و بهای آن را صرف خرید اسباب و اثاثیه منزل كرد. وی مقداری معطرات، یك پیراهن به هفت درهم، یك مقنعه به چهار درهم، یك تن‏پوش بلند سیاه خیبری، تختی بافته شده از برگهای درخت خرما، دو بستر از كتان مصری كه میان یكی از آنها با برگ خرما و دیگری با پشم گوسفند پُر شده بود، پرده‏ای پشمین، یك حصیر، یك دستاس، ظرفی مسین، مَشكی از پوست، كاسه‏ای چوبین برای شیر و پاشیدن آب، یك ابریق، یك سبوی سبز و دو كوزه گلی تهیه و خریداری كرد.
بدین ترتیب، كار خرید جهیزیه و پرداخت مهریه به انجام رسید. فاطمه‏ س به خانه علی‏ع، كه تنها یك اتاق داشت و متعلق به ام سلمه همسر پیامبرص بود، نقل مكان كرد. علی بر بلندیی برآمد و فریاد زد: به میهمانی فاطمه بشتابید. مردم همه به مجلس جشن ازدواج آن دو حاضر شدند و در شادی اهل بیت شركت جستند.
فاطمه‏ س زندگی تازه خود را در خانه علی‏ع آغاز كرد. كارهای داخل خانه را رتق‏وفتق می‏كرد. گندمها را آسیاب می‏نمود و از آنها خمیر می‏ساخت و سپس نان می‏پخت. علی ع نیز در كارهای منزل او را یاری می‏كرد. گاهی به خانه می‏رفت و شیر می‏دوشید. هیزم جمع می‏كرد و از چاه آب می‏كشید.
رسول خداص روزی میان آنها به داوری نشست و كارهای خانه را بین آن دو تقسیم نمود. مسئولیت كارهای بیرون از خانه را به علیع سپرد و كارهای داخل خانه را بر عهده فاطمه‏ س گذارد.
چندی بعد فاطمه‏ س صاحب فرزندانی شد. خود به تربیت و پرورش آن ها همت گماشت و به كارهای آنان رسیدگی كرد. آنچنان كه این‏همه كار، نیز تنهاییِ او، سنگین می‏نمود. بنا به خواست شوهرش به خدمت رسول خداص رسید و از او خواست تا خدمتكاری برای كمك به آنها استخدام كند. اما پیامبر از پذیرش این خواسته عذر خواست و تنگدستی مردم و كثرت اصحاب صفه را، كسانی كه نه سرپناه داشتند و نه غذای كافی، به یاد وی آورد. پس از گذشت مدتی، با بهتر شدن وضع مسلمانان، پیامبرص خواسته دخترش را اجابت كرد و خدمتكاری برای او فرستاد. كارهای خانه میان فاطمه‏ س و خدمتكار، بدون هیچ تبعیضی، تقسیم شد. یك روز فاطمه‏ س به امور خانه می‏پرداخت و روز دیگر خدمتكار. فاطمه با عبارتی پوزش‏خواهانه، كه در واپسین دمِ حیاتْ علیع را با آن خطاب كرده بود، زندگی كوتاه خود را به پایان رسانید.
او به علیع گفت: «ای پسر عمو، تو مرا نه درغگو یافتی و نه خیانت‏كار، و از هنگامی كه به همسری تو درآمدم با تو به مخالفت برنخاستم.» آنگاه زمانی كه شنید علی‏ع به او می‏گوید: «پناه بر خدا! تو به خداوند داناتر بودی، نیكوكار و پرهیزگار و بزرگوار بودی و بیشتر از دیگران از خداوند پروا داشتی، مرا چه سود كه تو را به سبب مخالفت با من مورد توبیخ و سرزنش قرار دهم. به راستی دوری از تو بر من چقدر گران است.» با آرامش خاطر جان به جان‏آفرین تسلیم كرد.
این سخنانی كه آنها را به اختصار نقل كردم، مرا از بحث و توضیحِ زندگی خصوصی و خانوادگی آن حضرت بی‏نیاز می‏كند.
۷) فاطمه‏ س در راه دانش‏اندوزی
فاطمه‏ س به دانش و علوم فراوانی كه در خانه معرفت از هر سو او را فرا گرفته بود بسنده نكرد، هرگز. زیرا فاطمه‏ س می‏خواست در راه كسب دانش از خود تلاش نشان دهد، و در این راه از هیچ كوششی كوتاهی نورزد. از همین رو، می‏بینیم او در دیدارهایش با رسول خداص و علی‏ع، باب مدینهٔ العلم، می‏كوشد تا علوم و معارف را به هر وسیله و از طرق گوناگون در كمند خود درآورَد.
یكی از بهترین راهها آن بود كه حسنین را از دوران كودكی همواره به محضر رسول خدا می‏فرستاد و پس از بازگشت آن دو از آنچه در محضر رسول خداص رخ داده بود سؤال و جواب و یا از وحی پرسش می‏كرد. بدین طریق برای رشد و اعتلای مستمر معرفت و دانش خود می‏كوشید. ضمناً فرزندانش را برای فراگیری كامل معارف و علوم تا جایی كه بتوانند مطلبی را كه می‏شنوند نقل كنند، تربیت و تشویق می‏كرد. این تلاش پیوسته در راه كسب معرفت و دانش‏اندوزی، علاوه بر اوقات و زمانهایی بود كه فاطمه‏ س برای ادای وظایف خانه و انجام مسئولیتهای مادری و همسری‏اش در خانه بذل می‏كرد. همین تلاش بود كه او را در شمار راویان بزرگ حدیث و حاملان سنت مطهر رسول‏الله‏ص جای داد. نزد فرزندان فاطمه‏ س یعنی ائمه معصوم كتابی عظیم است كه آن را مصحف فاطمه‏ س نام نهاده‏اند و آنان با كمال سربلندی از این كتاب، بسیار حدیث نقل كرده‏اند.
بی‏مناسبت نیست كه در اینجا سخنرانی مشهور آن حضرت را كه پس از وفات رسول خداص، در حضور اصحاب بزرگ آن حضرت، در مسجد ایراد شده، بازگو كنیم.
این خطبه تصویری است شكوهمند از ژرفای اندیشه اسلامی و گستردگی فرهنگ و توان شگرف منطق و كمال ادب آن حضرت. افزون بر این، این سخنان، بانگ حق و حقیقت است كه به مثابه جهاد اكبر به شمار می‏رود.● متن سخنرانی فاطمه‏س
«خدای را به پاس نعمتهایش می‏ستاییم و بر آنچه الهام فرموده سپاس می‏گوییم. سپاس و ستایش برای اوست، بدانچه آغاز كرد از نعمتها و الطاف گوناگونِ آشكار و پنهانش. نعمتهای فراوان او از شمارش افزون و جبران آنها از دامنه پاداش بیرون و شناخت نهایت آنها از پهنه اندیشه دور است. با نعمتهای پی‏درپیِ خود سپاس را ویژه خود داشته و حمد و ثنا را خاص خود كرده، تا خلایق از توجه و عنایت او برخوردار گردند و الطافش را مضاعف گرداند. شهادت می‏دهم جز او معبودی نیست. یگانه و بی‏انباز است. این شهادت سخنی است كه اخلاصْ تأویل آن است، دلها را با او می‏پیوندد و اندیشه درباره او آسمان اندیشه را درخشان و تابان می‏سازد؛ خدایی كه با چشم دیده نمی‏شود و زبانها از عهده توصیف او برنیایند و وهمها از تصور چگونگی او ناتوان مانند. موجودات را آفرید، نه از چیزی كه قبلاً وجود داشت، آنها را بدون هیچ نمونه قبلی و تنها با تكیه بر قدرت خود آفرید. آنها را به خواست و اراده خویش بیافرید، بی آنكه به آفریدن آنها نیازمند باشد و از آفرینش آنها سودی بَرَد، مگر برای استواری حكمتش و متوجه ساختن مردم بر نیرویش و آشكار ساختن قدرت بیكرانه‏اش و عبودیت بندگانش و علوِّ دعوتش. سپس برای اطاعتش پاداش و برای نافرمانیش مجازات مقرر كرد.
گواهی می‏دهم پدرم محمدص بنده و فرستاده اوست، كه پیش از آنكه او را به رسالت برانگیزد از همه خلق برگزیدش و پیش از آنكه او را برتری دهد نامیدش و پیش از آنكه مبعوثش كند برگزیدش. آن هنگام كه مخلوقات همه در بیكرانه غیب مخفی و در زیر پرده اوهام مستور و به نهایت عدم نزدیك بودند، از جانب خدا به فرجام كارها آگاه شد و به رخدادهای زمانه احاطه یافت و جایگاه تواناییها را به نیكی شناخت. خداوند او را برانگیخت تا رسالتش را تمام كند و برای تحقق حكم او مصمم و برای اجرای مقدرات محتومش صاحب قدرت باشد.
او امتهای گوناگون را دید كه در دینهای خود راه تفرقه پوییده و بر گرد آتشها به اعتكاف نشسته‏اند. پدرم محمدص تاریكیها را به روشنایی مبدل كرد و گرفتگی دلها را از میان برد و ابرهای تیره را از برابر دیدگان پاك كرد. پدرم به هدایت مردمان پرداخت و آنها را از گمراهی رهانید و از كوری‏شان به بینایی آورد. آنان را به آئین استوار هدایت كرد و به سوی راه راست فراخواند. سپس خداوند، از روی مهربانی و اختیار و رغبت و ایثار، روح او را ستاند و محمدص از رنج و درد به آرام و راحت رسید، در حالی كه فرشتگانِ ابرار و رضوان خداوند او را در میان گرفته بودند. او اینك در جوار خداوند جبار آرمیده است. درود خداوند بر پدرم كه نبی وامین بر وحی الهی و برگزیده خلق و پسندیده حق بود، سلام و رحمت و بركات الهی بر او باد.
ای بندگان خدا، شما پرچم‏داران امر و نهی او و حاملان دین و وحی او و امینان خداوند بر خویش و بر باقی‏ماندگان هستید. بر شما باد كتاب ناطق خدا و قرآن صادق ونور درخشنده و پرتو تابان. كتابی كه اسرار و بطون آن شگفت و ظواهر آن متجلی می‏شود و پیروان آن مورد غبطه دیگران واقع می‏شوند، كتابی كه پیروان خود را به سوی رضوان الهی راهبر و شنیدن آیات آن موجب رهایی می‏شود.
در این كتاب حجتهای تابناك خداوندی و خواستهای او و تحریمهایش بیان می‏گردد. دلایل و براهین روشن و كافی او و فضلیتهای مستحبش و اجازه‏هایی كه صادر فرموده و دستورهایی كه واجب گردانیده، همه در همین كتاب بیان شده است. ایمان را برای تطهیر شما از شرك و نماز را برای آنكه از گردن‏فرازی پاكتان سازد قرار داد. زكات را تا تزكیه نفس باشد و روزی را افزون كند و روزه را برای تحكیم اخلاص در شما و حج را برای استواری دین و دادگری را آرامش قلوب و فرمان‏بری از ما را نظم امور و پیشوایی را وسیله‏ای برای جلوگیری از تفرقه و تشتت و جهاد را وسیله سربلندی اسلام و خواری كافران و منافقان قرار داد. شكیبایی را مایه كمك برای گرفتن پاداش و امر به معروف و نهی از منكر را برای مصلحت مردم و نیكی در حق پدر و مادر را وسیله‏ای برای جلوگیری از خشم و غضب خدا و صله رحم را برای تأخیر اجل و قصاص را برای حفظ خونهای بی‏گناه و وفای به نذر را برای آنكه به آمرزش منجر گردد و به‏اندازه دادن كالاها را برای آنكه مدیون كسی نشوند؛ نهی از می‏خوارگی را برای پاك ماندن از پلیدیها و دوری از تهمت را برای بركناری از لعنت و ترك سرقت را برای خویشتن‏داری قرار داد.
خدا شرك را تحریم نمود تا همه او را به پروردگاری بپرستند. پس، از خداوند، چنانكه سزاوار است، پروا پیشه كنید و نمیرید مگر در حالی كه مسلمان باشید و از خدا در آنچه شما را فرمان داده یا بازداشته اطاعت كنید، كه فقط دانایان از خداوند می‏ترسند.
ای مردم، بدانید كه من فاطمه‏ام و پدرم محمدص است. هم در اول و هم در آخر تأكید می‏كنم، و آنچه می‏گویم نادرست و آنچه می‏كنم بیهوده و گزاف نیست. همانا پیامبری از جنس خودتان به سوی شما آمد. بر او بس ناگوار است كه شما در رنج باشید كه او نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است. اگر نسب او را ملاحظه كنید و به‏خوبی بشناسیدش، درمی‏یابید كه او پدر من است نه پدر زنان شما و برادر پسرعموی من است نه مردان شما و این البته انتسابی فخرآور است. رسالتش را تبلیغ كرد در حالی كه صدایش به ترسانیدن گناهكاران بلند و از روش مشركان به دور بود. به سركوبی آنان و فشردن گلوگاهشان پرداخت و مردم را با حكمت و موعظه نیكو به راه پروردگار خویش فراخواند. بتها را در هم شكست و جمجمه‏های سرانشان را در هم كوفت تا آنكه جمعیت مشركان پراكنده شدند و پشت به میدان نبرد كردند و گریختند.
این امر همچنان ادامه یافت تا آنكه حجاب تاریك شب از چهره درخشان صبح برداشته شد و رخساره حق و حقیقت تابنده گشت و راهبر دین به سخن آمد و زبان شیاطین لال و نعره‏هایشان خاموش شد. خارهای نفاق و دورویی به كناری رفت، گره های كفر و نفاق از هم باز شد تا دهان به گفتن كلمه اخلاص لا اله الا اللَّه گشودید؛ همراهِ گروهی كه سپیدرو و شكم به پشت چسبیده بودند.
شما بر لبه پرتگاهی از آتش جای داشتید. شما را همچون آب می‏نوشیدند و مانند غذا می‏خوردند. آتش‏گیره شتاب‏زدگان و جاده رامِ رهنوردان بودید. از آبی آلوده به سرگین و بول شتر می‏نوشیدید و خود را از برگ و پوست درختان سیر می‏كردید. خوار و سرافكنده بودید و می‏ترسیدید هر لحظه شكار دیگران شوید. تا آنكه خداوند شما را به بركت رهبری پدرم رهایی بخشید، آن هم بعد از آن‏همه ماجرا و پس از آنكه او خود نیز در میان ددانِ آدمی صورت و اعراب گرگ‏سیرت و مشركان اهل كتاب گرفتار آمده بود. هرگاه آتش جنگ را برمی‏افروختند خدایش آن را خاموش می‏كرد یا هر زمان كه شاخی از شیاطین می‏رویید و اژدهایی از مشركان دهان می‏گشود، برادرش علیع را به كام آن می‏انداخت و او دست‏بردار نبود تا مگر با مشت مردانه خود آنها را در هم می‏شكست و آتش فتنه‏شان را با شمشیر خاموش می‏كرد. علیع رنج‏دیده‏ای در راه خدا و كوشا در كار و فرمان پروردگارش بود، خویشاوند رسول خداص و سرور اولیاء اللّه و همواره آماده به كار، خیرخواه و تلاشگر. این‏همه در حالی بود كه شما در رفاه می‏زیستید و در كمال راحتی به خنده و شوخی می‏پرداختید و منتظر بودید كه بر ما زیانی وارد شود و گوش سپرده بودید تا خبرهای بدی درباره ما بشنوید. گاه در جنگ و نبرد عقب می‏نشستید و می‏گریختید.
هنگامی كه خداوند خانه انبیا و پناهگاه برگزیدگانش را برای پیامبر برگزید، نفاق شما چهره نمود. جامه دین بر تن شما كهنه گشت. دشمنی و خشم پنهان كسانی كه كمبودهایی داشتند، آشكار گشت. فتنه‏گران باد در گلو انداختند و در اطراف شما به جولان پرداختند. شیطان سر خود را از میان شكافها هویدا كرد و صدایتان زد و شما هم پاسخش گفتید و به دیده احترام به او نگریستید. آنگاه شیطان از شما خواست كه برخیزید و دیدید كه سبكبار جهیدید. شما را در چشم خودتان بزرگ جلوه داد و از خود بیخود كرد و به یك پارچه غضب تبدیل نمود. شتری را كه مال شما نبود به نام خود داغ نهادید و به آبشخوری كه مال شما نبود وارد شدید.
این كارها همه در وقتی انجام گرفت كه از عهد پیغمبر چیزی نگذشته بود. هنوز داغ فقدان او تازه و زخم او التیام نیافته بود. هنوز جسم بی‏جان رسول خداص به خاك سپرده نشده بود كه شما در این امر شتاب كردید، به این بهانه كه مبادا به فتنه گرفتار آیید. هشدار كه در فتنه گرفتار آمده‏اید و جهنم اطراف كافران را فرا گرفته است. افسوس چقدر دورید؟ شما را چه می‏شود؟ به كجا می‏روید، در حالی كه كتاب خدا در برابر شماست؟ گفته‏هایش پیدا و احكامش هویداست. نشانه‏هایش روشن و نهی‏هایش آشكار و اوامرش معلوم است. با این‏همه شما آن را پشت سر انداختید. آیا به چیزی غیر آن گرائیده‏اید؟ آیا از آن سیر شده‏اید؟ یا به غیر آن می‏توانید حكم كنید؟ راستی این عوض برای ستمگران چه بد است؟ و هركس به جز اسلام آیین دیگری باز جوید، از او نپذیرند و در آخرت از جمله زیانمندان خواهد بود.
سپس قدری تاب نیاوردید تا این مركب چموش آرام گیرد و افسار دهد، آنگاه هیزمش را بیفروختید و آتشش را شعله‏ور كردید و برای خاموش كردنِ انوارِ درخشانِ دین و كنار نهادن سنتهای پیامبر، به نوای شیطانِ گمراه پاسخ گفتید. به بهانه گرفتنِ كفِ شیر جرعه‏جرعه آن را نوشیدید. در پناه دیوارها و مخفیگاهها كمین گرفتید تا دودمان و فرزندانش را از پای درآوردید. ولی ما بدانچه شما می‏كنید شكیب می‏ورزیم. درست مثل كسی كه دشنه در تن او و نیزه در دل او فرو رود و دم نزند. شما اكنون گمان می‏كنید كه من از پدرم میراث نمی‏برم. آیا در پی زنده كردن احكام جاهلیت هستید؟ و حال آن كه كدام كس بهتر از خدا بر یقین‏آورندگان بیان حكم می‏فرماید؟ مگر نمی‏دانید؟ بلی همچون آفتاب درخشنده روز بر شما معلوم است كه من دختر او هستم. ای مسلمانان، وای بر شما. آیا در كتاب خدا آمده است كه پدر شما میراث می‏گذارد و پدر من نمی‏گذارد؟ چه تهمتی به خداوند بسته‏اید؟ آیا از روی قصد و آگاهی قرآن را وانهاده و پشت سر انداخته‏اید؟ چرا كه در آنجا آمده است: سلیمان از داوود ارث برده، و در داستان یحیی بن زكریا خبر می‏دهد كه زكریا گفت: خدایا نسلی از جانب خودت به من عطا كن كه از من و از دودمان یعقوب میراث برد. نیز در قرآن فرموده است: در كتاب خدا برخی از بعض دیگر در ارث مقدم هستند. نیز فرموده است: خداوند به شما درباره فرزندانتان سفارش می‏كند، بهره پسر در ارث مانند بهره دو دختر است. و نیز فرموده است: اگر مسلمان مالی از خود به جای گذاشت، آن میراث پدر و مادر و خویشان نزدیك است.با این‏همه می‏پندارید من از پدرم ارث نمی‏برم و خویشاوندی میان ما نیست؟ آیا خداوند حكمی را به شما اختصاص داده و پدرم را از آن محروم كرده است؟ یا آن كه گویید من و پدرم پیرو دو مذهبیم و از یكدیگر ارث نمی‏بریم؟ یا آن كه شما به خاص و عام قرآن از پدر و پسرعمویم آگاه‏ترید؟ پس زمام این مركب رام‏شده را بگیر، ولی بدان كه روز آخرتی هم هست و چه نیكوست داوری خدا در آن روز و دادخواهی محمدص. موعد به قیامت. در قیامت گزافه‏كاران زیان می‏بینند و پشیمانی به حال شما سودی نمی‏بخشد. برای هر خبری زمان وقوعی مقرر است و به‏زودی در خواهید یافت كه چه كسی را عذاب و خوار می‏كند و شكنجه دائمی بر او قرار می‏گیرد؟ ای جوانمردان و ای بازوان و یاوران اسلام، این دیگر چه نوع چشم‏پوشی در حق من است؟ و چرا در برابر ظلمی كه در حق من می‏شود به خواب فرو رفته‏اید؟ آیا به یاد نمی‏آورید كه پدرم می‏گفت: حرمت مرد باید در مورد فرزندانش محفوظ مانَد؟ چه سود و چقدر با شتاب به كارهایی كه شایسته نبود اقدام كردید و دست از یاری ما كشیدید؛ در حالی كه شما می‏توانید مرا در خواسته‏ای كه دارم یاری دهید. آیا می‏گویید محمدص مرد؟ آری مرگ او فاجعه‏ای بس بزرگ بود. مصیبتی سترگ و گسستی عمیق بود و هر دم گسترده‏تر هم می‏شود. زمین از فقدان او در تاریكی فرو رفته است و آفتاب و ماه بی‏نور شده و ستارگان به سبب این مصیبت از هم پاشیده‏اند. آرزوها پایمال شد و كوهها از تپش افتاده‏اند. به حریم او تجاوز شده و حرمتش به هنگام مرگ از بین رفته است. به خدا سوگند این بلایی بس بزرگ است. مصیبتی عظیم كه نظیری ندارد. فاجعه‏ای كه كتاب خدا آن را آشكار داشته بود. این فاجعه‏ای است كه هر پگاه و شامگاه شما را با داد و فریاد و آهنگهای گوناگون به سوی خود می‏خواند؛ همان مصیبتی كه بر پیامبران پیشین نیز فرود آمده و فرمان مرگ آنان را صادر نموده بود. محمدص جز پیامبر خدا نیست. پیش از او فرستندگانی نیز آمدند. پس آیا اگر بمیرد یا كشته شود، شما از دین خداوند به عقب باز می‏گردید؟ حال آنكه هر كس به عقب برگردد بداند كه هرگز به خداوند زیانی نمی‏رساند و خداوند به زودی سپاسگزاران را پاداش خواهد داد.
هان ای فرزندان قیله (نام مادربزرگ طایفه اوس و خزرج)، آیا باید من به دلیل درخواست میراث پدرم مورد ستم واقع شوم، در حالی كه چشم و گوشتان باز و در حضور منید و انجمن شما ندای مرا می‏شنود و از آنچه شده است آگاه است و شما صاحب سرباز و نیرو هستید و سلاح دارید و بهشت پاداش شماست. چگونه است كه فریاد دادخواهی مرا می‏شنوید اما پاسخ نمی‏گویید و به فریادم نمی‏رسید؛ در حالی كه به جنگجویی موصوف و به نكویی و درست‏كاری معروفید.
شما نخبگان عرب و بهترین كسانی هستید كه برای ما اهل بیت اختیار شده‏اند. با اعراب جنگ كردید و رنج و محنت فراوان كشیدید. امتها را نصیحت كردید و با آنها جنگیدید. ما دست نمی‏كشیدیم و شما كنار نمی‏كشیدید. ما دستور می‏دادیم و شما پیروی می‏كردید، تا آنكه آسیاب اسلام به وسیله ما به گردش درآمد و پستان روزگار به شیر آمد و عربده شرك خاموش شد، فواره دروغ سرنگون گشت، آتشكده كفر رو به خاموشی رفت، همه چیز انتظام پذیرفت و كار دین استوار شد. پس بعد از این‏همه دلایل آشكار با چنین سرشكستگی به كجا می‏روید؟ چرا این حقیقت را پس از آنكه معلوم شد پنهان می‏كنید؟ و پس از آن‏همه استواری چرا عقب‏گرد می‏كنید؟ و پس از آن‏همه ایمان چرا دوباره شرك می‏ورزید؟ وای به حال مردمی كه پس از آنكه پیمان بستند آن را شكستند و به بیرون راندن رسول خداوند همت گزیدند. نخست آنان به شما حمله كردند. آیا از آنان بیم دارید؟ در حالی كه سزاوارتر است كه از خداوند بترسید؛ اگر واقعاً ایمان دارید. هشدار! به راستی شما را می‏بینیم كه به سوی قهقرا و انحطاط روی كرده‏اید و كسی را كه به حكومت سزاوارتر است، كنار نهاده‏اید. از آن‏همه وسعت و فراخی رو به تنگی آورده‏اید. چیزی را كه می‏دانستید كنار گذاشتید و از حد و مرز خود گام فراتر نهادید؛ در حالی كه اگر شما و تمام آنچه در زمین است، همگی كافر شوید، خداوند بی‏نیاز و ستوده است. بدانید كه من آنچه گفتم همه از روی آگاهی به بی‏اعتناییِ شماست و با توجه به این موضوع است كه كانون فریب دلهای شما را فرا گرفته. ولی اینها همه درد دل و ظهور آتش روح و غصه‏های كشنده است و برای آن است كه حجت را بر شما تمام كنم. ستمگران به‏زودی دانند كه به كدام بازگشتگاه باز می‏گردند و من، دختر پیامبرِص بیم دهنده‏ام. در پیش رو عذابی سخت برپاست. شما به كار خویش مشغول باشید و ما هم به كار خود می‏پردازیم. شما منتظر باشید و ما هم منتظریم.»
تشكیك در صدور این خطبه از فاطمه زهراس درست مانند مناقشاتی است كه درباره نهج البلاغه صورت گرفته و به دور از مدارك لازم و طرق نقد حدیث و تاریخ است.
این خطبه با دهها سند معتبر در كتابهای قدما نقل شده است. بنا به نقل ابوالفضل احمد بن ابوطاهر در كتاب بلاغات النساء، این خطبه از جمله روایاتی بوده كه مشایخ آل ابوطالب آن را سینه به سینه نقل كرده و به فرزندان خود یاد داده‏اند. كتابهای تاریخی و حدیث و نیز كتب فقهی، هریك به فراخور استناد و استشهاد خود، قسمتهایی از این خطبه غرّاء را نقل نموده‏اند.
این خطبه شامل احتجاجات محكم آن حضرت در خصوص غصب فدك است، كه بحث درباره این مسأله نیازمند فرصت مستقل دیگری است. اما اجمالاً باید بگویم غصب فدك خود وسیله‏ای برای اجرای اهداف دیگر بود و تنها شامل مسائل مادی نمی‏شد. غصب فدك در واقع قسمتی از سیاست گوشه‏نشین كردن و به تنگدستی كشاندن علی بن ابیطالب‏ع، همسر فاطمه‏س، بود. این هدف، آشكارا، در گفتگویی كه میان عمر بن عبدالعزیز، خلیفه اموی، و تنی چند از فرزندان فاطمه‏ س درباره حد و حدود فدك صورت گرفت، نمود پیدا می‏كند.
۸) جهاد پی‏گیر
خواننده گرامی، در خلال سطور این مقدمه، می‏تواند به روشنی نمونه‏هایی از جهاد همیشگی آن حضرت را در خانه پدر و همسرش، نیز مواضع سلبی و ایجابی او را در برابر حوادث زمان و حتی در وصیتش مبنی بر آنكه وی را سریعاً دفن كنند و قبر او را از چشم مخالفان پنهان نگه دارند، كه نشانگر اعتراض او به وضع عمومی آن روز جامعه‏اش بود، ملاحظه كند.
علاوه بر اینها، فاطمه‏ س در جنگهایی كه مسلمانان برای دفاع از عقیده و صیانت از كرامت و آزادگیشان می‏كردند، پیشاپیش سایر زنان، به كمك مجاهدان مسلمان می‏شتافت و نقش خود را ایفا می‏كرد، نقشی كه در این عصر نیز زنان مجاهد عهده‏دار آنند، مثل فراهم كردن دارو برای مداوای زخمها و شستن لباسها و پرستاری از مجروحان جنگی و قرار دادن زندگی در خدمت جنگ. اما فاطمه‏ س نقش برجسته و دشواری در یاری از حق و دفاع از وصیت رسول خداص از خود نشان داد. او ملاقاتها و گفتگوهای محرمانه‏ای با اصحاب رسول خداص ترتیب می‏داد و آنان را به ایستادگی در كنار علی‏ع تشویق می‏كرد. خود به گونه‏ای بی‏مانند و استوار، بنا بر نقل مورخان، در سخت‏ترین لحظات زندگی علی‏ع، در كنار آن حضرت استقامت می‏ورزید و نشان می‏داد كه جبهه داخلی در زندگی علی‏ع استوار و بدون خلل است. اما انتخاب موضع صحیح را به شوهر و رهبرش یعنی امام علی‏ع وامی‏گذاشت. آن حضرت نیز تصمیم می‏گرفت و موضعی اتخاذ می‏نمود و فاطمه‏ س هم از آن پیروی می‏كرد. فاطمه‏ س هر صبح شنبه بر مزار شهدا و مزار حمزه حاضر می‏شد و بر آنها می‏گریست و برای آنها از خداوند آمرزش می‏طلبید.
این عمل، كه آغازگر كارهای هفتگی او بود، به خوبی از نهایت احترام فاطمه‏ س به امر مقدس جهاد و شهادت پرده برمی‏دارد و به وضوح زندگی عملی آن حضرت را، كه با جهاد آغاز شده و بر جهاد و فداكاری تا مرحله شهادت استوار بود، نشان می‏دهد.
۹) فاطمه‏ س در محراب عبادت
امام حسن ع می‏فرماید: «مادرم فاطمه را دیدم كه شب جمعه در محرابش به عبادت ایستاده بود. او پیوسته در حال ركوع و سجود بود تا سپیدی صبح پدیدار گشت. می‏شنیدم كه برای مردان و زنان مؤمن با ذكر نامشان دعا می‏نمود، اما برای خودش دعایی نمی‏كرد و از خداوند چیزی نمی‏خواست.»
در سیره آن حضرت آمده است كه وی ساعت آخر روز جمعه را به دعا اختصاص داده بود و در آخرین دهه ماه مبارك رمضان شبها بیدار می‏ماند و خانواده‏اش را تشویق می‏كرد تا شب را با عبادت و دعا به صبح رسانند. آن حضرت گاهی از ورم پاهایش رنج می‏برد. زیرا بسیار به نماز می‏ایستاد و به شب‏زنده‏داری می‏پرداخت. به‏راستی آیا فاطمه‏ س در تمام زندگیش از محراب عبادت بیرون آمد؟ آیا حیات او جز سجود پیوسته در برابر پروردگارش بود؟ وی خدا را در خانه با شوهرداری و تربیت فرزندان عبادت می‏كرد. زیرا مسجدش خانه بود. در خدمات اجتماعی كه ارائه می‏داد از خدا فرمان می‏برد و با خدمت به خلق خدا، كه عیال اویند، پروردگار را عبادت می‏كرد. همواره این نكته را در نظر داشت كه محبوب‏ترین كس نزد خدا كسی است كه برای عیال خداوند سودبخش‏تر باشد.
او در همدردی با فقرا و دردمندان و رنج‏كشیدگان، به همراه خانواده‏اش، خدای را می‏پرستید. در قرآن (۷۶: ۸-۹) آمده است كه غذای خود را برای دوستی با خدا به مسكین و یتیم و اسیر می‏دهد. او مصداق كسانی بود كه، در نهایت نیازمندی و احتیاج، دیگران را بر خود مقدم می‏داشتند و در نهایت بر قلب و زبانشان می‏گذشت كه ما شما را به خاطر خداوند طعام می‏دهیم و انتظار پاداش و سپاسگزاری از شما نداریم. اینها تنها گوشه‏ای از زندگی و ركعتی از نماز آن حضرت بود.
۱۰) كوثر
در سال دوم هجرت، ابراهیم، آخرین پسر رسول خداص، درگذشت. بدین لحاظ، برحسب منطق جاهلی، پیامبر بدون نسل باقی ماند. ملامتگرانِ منافق بنای شماتت گزاردند. از این بابت خوشحالیها می‏كردند و با مرگ محمدص مرگ رسالت او را نیز انتظار می‏كشیدند. زیرا در نظر آنان رسالت وسیله و سلطنتی موروثی و فرزند پسر ادامه شخصیت پدر و متضمن بقا و یادآور یاد او بود. محمدص پسران خود را از دست داده و سن او نیز از پنجاه فراتر رفته بود. اما وحی الهیْ اشتباه و پوچی منطق مشركان را نشان داد و اعلان كرد ما كوثر را به تو بخشیدیم. پس پروردگارت را نماز گزار و قربانی كن كه بی‏گمان دشمن تو ابتر است.پس رسالت پابرجا و اسلام جاوید خواهد ماند و مجد و عظمت محمدص با مجد خداوند درمی‏پیوندد و نام محمدص سراسر زمین را تا ابد فرا می‏گیرد. نسل او حافظان رسالت و نشانه‏های هدایت‏اند و دشمنِ ملامتگرِ منافق خود ابتر است.
فاطمه‏ س تبلور همین كوثر بود. نسل پیامبرص از او ادامه یافت و فرزندانش همان ائمه معصوم و دومین ثقلی هستند كه محمدص آنان را پس از وفاتش در میان امت اسلام بر جای نهاد و فرمود كه هرگز از آنان و ثقل نخست، قرآن، جدا نشوید. این نسل از قرآن نگاهبانی كردند و در راه آن فداكاریهای بزرگی از خود نشان دادند.
این دو ثقل عبارت بودند از: كتاب و عترت كه هر دو ادامه وجود محمدص و رسالت و وسیله‏ای برای حفظ سلامت و حركت امت در خط صواب و به دور از انحراف و گمراهی به شمار می‏آیند. این شأن والای فاطمی بودن است.
در جاهای گوناگون، از زبان پیامبرص، نقل كرده‏اند كه می‏فرمود: نسل من از سلاله علی‏ع و فاطمه‏ س است. و نیز می‏فرمود: حسن و حسین فرزندان من و هر دو پیشوای مسلمانان اند. نیز می‏فرمود: من در میان شما دو چیز گرانبها بر جای می‏گذارم: كتاب خدا و عترتم، یعنی اهل بیتم. تا زمانی كه به آنها تمسك جویید هرگز گمراه نشوید. این دو هرگز از هم جدا نمی‏شوند تا بر من وارد گردند.
زینب، دختر فاطمه‏ س نیز، نقش سرنوشت‏سازی در پیروزی نهضت كربلا داشت. نهضت حسین‏ع به منظور بازگرداندن روح اسلام در كالبد جامعه و نابودی ظلم و انحراف صورت پذیرفت. در آن هنگام بنی‏امیه با نام اسلام فرمان می‏راندند، اما از اسلام چیزی جز نام باقی نبود. مواضع زینب‏ س و سخنرانیها و شعارها و جهاد و علم او نمونه‏ای زنده از فاطمه‏ س بود.
بدین گونه، با توجه به آنچه نقل كردیم و موارد دیگری كه این مختصر گنجایش آن را ندارد، به درستی در می‏یابیم كه كوثر عظیمی كه خداوند آن را به پیامبرش ارزانی داشت و او را بدان وسیله مكرَّم داشت، چیزی جز وجود فاطمه زهرا س نبود.
این همان فاطمه است، دختر بزرگ‏ترین پیامبر و همسر قدرتمندترین و شجاع‏ترین امام و مادر شكوهمندترین و درخشان‏ترین پیشوایان، در تاریخ رهبری بشر، كه استاد بزرگوار سلیمان كتانی چهره او را در اشراقی‏ترین و ادبی‏ترین وجهی ترسیم كرده؛ پاك‏ترین چهره‏ای كه تاریخ اسلام به خود دیده است.
اینك، با توجه به این مقدمه، خواندن كتاب استاد كتانی را پی می‏گیریم و در هر صفحه با تابلویی هنرمندانه و شكوهمند از چهره فاطمه‏ س روبرو می‏شویم. چهره فاطمه زهراس، چهره‏ای نورانی، تابناك، عفیف و درخشان است.
به نقل از کتاب "نای و نی " از مجموعه " در قلمرو اندیشه امام موسی صدر "
صفحه ۲۵۱ تا ۲۷۸
ترجمه شادروان علی حجتی کرمانی
منبع : مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر