دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ملاصدرا در ترکیه


ملاصدرا در ترکیه
● درآمد
در كشور تركیه امروزه بیش از ۷۰ دانشگاه مبادرت به آموزش‌های آكادمیك می‌كند اما در این میان تعداد اندكی دارای رشته فلسفه هستند. همچنین می‌بایست پذیرفت كه جمهوری تركیه به سبب استقلال جدیدی كه پس از تجزیه عثمانی به دست آورده از فلسفه دیرپایی كه در تمدن و كهن خاصی به وجود آمده باشد نیست. حكومت لائیك و سكولار تركیه كه از آغاز سده بیستم اعلام موجودیت كرد به وضعیت فلسفه نیز با نگاهی سكولار محور نگاه می‌كند به طوری كه محور عمده رشته‌های فلسفی در این دانشگاه‌ها تحلیلی انگلوساكسون و عقل گرا، پراگماتیست آمریكایی است. طی فعالیت‌هایی كه در دهه گذشته از سوی برخی از دانش‌آموختگان جوان صورت گرفته فلسفه در تركیه گرایشی به سوی فلسفه‌های شرقی نیز پیدا كرده است، به طوری كه چند سالی است كه در دانشكده‌های تركیه تصوف و عرفان تدریس می‌شد. اما در طی این مدت به فلسفه عقل گرایی در جهان اسلام توجهی نشده و حدود دو سالی است كه تدریس این درس متوقف شده است. در تركیه بیست دانشكده الهیات وجود دارد كه اغلب در شهرهای استانبول، ازمیر و آنكارا هستند. در این دانشكده‌ها گروه‌های مختلفی مانند كلام، تصوف و عرفان وجود دارد. دكتر محود ارل كیلیچ، استاد گروه تصوف دانشكده الهیات دانشگاه مرمره تركیه، در مقاله حاضر به حضور ملاصدرا در تركیه می‌پردازد و آن را معرفی اجمالی می‌كند.
اگر چه‌ كتابخانه‌ مشهور سلطانیه‌ استانبول‌ پاره‌ای‌ نسخ‌ دست‌نویس(۱)  ملاصدرا را داراست‌ و تعدادی‌ عناوین‌ به ویژه‌ فلسفی‌، مانند «حركت‌ جوهریه‌»، چنین‌ به نظر می‌رسد كه‌ در شیوه‌ حكمای قرن‌ هجدهم‌ با سبك‌ وی‌ مشابهتی‌ داشته‌ باشد، با این وجود شواهد كافی‌ در دست‌ نیست‌ كه‌ صدرالدین‌ شیرازی (ملاصدرا) به خوبی‌ مورد شناخت‌ فلاسفه‌، متكلمین‌ و عرفای‌ عثمانی‌ بوده‌ است‌ یا خیر!
اگر بر تجزیه‌ و تحلیل‌ و شناخت‌ ژرف‌ موقعیت‌ خاص وی‌ نزد علمای‌ عثمانی‌ اصرار ورزیم‌ با سه‌ واقعیت‌ تاریخی‌ كه‌ معلول‌ سیاستِ فرقه‌گرایی‌ و گرایش های‌ ضد فلسفی‌ آن‌ دوران‌ است‌ مواجه‌ خواهیم‌ گشت‌:
نخست‌ به‌ سال‌ ۱۵۷۸ (میلادی‌) كه‌ عثمانیه‌ و صفویه‌ به جای‌ سازش‌، تصمیم‌ بر مخاصمه‌ گرفتند كه‌ ملاصدرا تنها پسری‌ هفت‌ ساله‌ بود و تقریباً تا واپسین‌ لحظات‌ حیات‌ خویش‌، همچنان‌ نظاره‌گر معارضات‌ سیاسی‌ آن دو طایفه‌ باقی‌ ماند. پس‌ از گذشت‌ بیشتر عمر و به‌ مجرد پایان‌ یافتن‌ این‌ تخاصم‌ طولانی‌ كه‌ به‌ صلح‌ واقع‌ در قصر شیرین‌ در هفدهم‌ ماه‌ مه‌ ۱۶۳۹ انجامید ملاصدرای‌ پیر و فرسوده‌ آخرین‌ فرصت‌ زیارت‌ خانه‌ خدا را از طریق‌ بغداد یافت‌ و متأسفانه‌ در همان‌ سفر قدسی‌ به سال‌ ۱۶۴۰ چشم‌ از جهان‌ فرو بست‌. لذا به‌سبب‌ تقارن‌ دوران‌ زندگی‌ ملاصدرا با این‌ برهه‌ نامیمون‌، تعارضات‌ سیاسی‌ آن دو جماعت‌ و علاوه‌ بر آن‌ موقعیت‌ مهم‌ وی‌ در دربار شاه‌ عباس‌، می‌توان‌ گفت‌ كه‌ آرای وی‌ به‌ احتمال‌ قوی‌ فرصت‌ وصول‌ به‌ بلاد عثمانیه‌ را نیافت‌. دو قرن‌ پس‌ از درگذشت‌ وی‌ یعنی‌ در آغاز قرن‌ هجدهم‌ كه‌ این‌ موقعیت‌ تفرقه‌‌آفرین‌ سیاسی‌ شروع‌ به‌ تغییر مثبت‌ در میان‌ حكام‌ نمود و روابط‌ بین‌ دو جامعه‌ همسایه‌ مسلمان‌ بهبود یافت‌، گمان‌ بر آن‌ است‌ كه‌ فرقه‌گرایی‌ مذهبی‌ و روند ضد فلسفی‌ هنوز هم‌ دو مانع‌ نیرومند در مقابل‌ ملاصدرا در اذهان‌ فضلای‌ عثمانی‌ بود.
بنابراین‌ متوجه‌ می‌شویم‌ كه‌ پس‌ از قرن‌ هفدهم‌ به‌ علت‌ تنزل‌ كیفی‌ روشنفكری‌ و ذائقه‌ اتحاد، احساس‌ پذیرش‌ و انعطاف‌ در مقابل‌ حكمای‌ الهی‌ به ویژه‌ نسبت‌ به‌ مشایخ‌ تصوف‌ حتی‌ آن‌ دسته‌ كه‌ اصالت‌ تسنن‌ داشتند در جامعه‌ عثمانی‌ بسیار ضعیف‌ گردید. گرچه‌ برای‌ علمای‌ مذهبی‌ كه‌ پس‌ از پایان‌ قرن‌ هفدهم‌ رفته‌ رفته‌ در جامعه‌ عثمانی‌ صاحب‌ قدرت‌ شده‌ بودند، فرقه‌گرایی‌ مهم‌ترین‌ روند و سلك‌ برخورد با خرد بود، با این وجود برخی‌ از فلاسفه‌ شیعی‌ مانند جابر بن‌ حیان‌ و خواجه‌ نصیرالدین‌ طوسی‌ به‌خوبی‌ اشتهار داشته‌ و به‌ مقیاسی‌ وسیع‌ موضوع‌ درسی‌ علمای‌ عثمانی‌ آن‌ زمان‌ بودند. با این وجود نباید فراموش‌ كرد كه‌ حتی‌ آن‌ اندیشمندان‌ نیز در زمینه‌های‌ ریاضیات‌ و نجوم‌ مشهور و مورد مطالعه‌ بودند و نه‌ در وادی‌ فلسفه‌ و الهیات‌ در حالیكه‌ آرا و فنون‌ مفروض‌ و تجربی‌ آنان‌ بی‌تعارض‌ و تعصب‌ پذیرفته‌ می‌گردید و به كار می‌رفت‌، دانش‌ دینی‌ و فلسفی‌ آنها به‌نحوی‌ مكتوم‌ نگه‌داشته‌ می‌شد. لذا از این‌ پدیده‌ تاریخی‌ می‌توان‌ استنتاج‌ كرد كه‌ بر اثر گرایش‌ مثبت‌ نسبت‌ به‌ «فلسفه‌ كهن‌» به طور عام‌ یا اعتقادات‌ شیعی‌ به طور خاص‌، نه‌ ملاصدرا و نه‌ هیچ‌یك‌ از افراد مكتب‌ اصفهان‌ مانند بهاءالدین‌ عاملی‌، میرداماد، میرفندرسكی‌ و ملامحسن‌ فیض‌ كاشانی‌ یا پیروان‌ ملاصدرا از قبیل‌ شیخ‌ احصائی یا سبزواری‌ مورد توجه‌ فراوان‌ علمای‌ عثمانی‌ آن‌ زمان‌ واقع‌ نشدند.(۲) در این‌ میان‌ تنها بهاءالدین‌ عاملی‌ آنهم‌ به واسطه‌ كتب‌ مشهور ریاضی‌اش‌ به‌ نام‌ خلاصه‌ الحساب‌ یا به‌ اختصار بهائیه(۳) و كتابی‌ دیگر در نجوم‌ بنام‌ تشریح‌ الافلاك‌ از شهرت‌ فراوان‌ برخوردار بود. ولی‌ بالعكس‌ ملاصدرا و دیگران‌ كه‌ عمدتاً كار خود را بر الهیات‌ محض‌ و فلسفه‌ با اعتقاد سر تا پا شیعی‌ متمركز ساخته‌ بودند، بی‌هیچ‌ جای‌ شگفتی‌ در مراكز مذهبی‌ دارای‌ عقیده‌ جمهور مردم‌ موسوم‌ به‌ مدرسه‌ (یا حوزه‌) نادیده‌ انگاشته‌ شدند.
سومین‌ و مهم‌ترین‌ عامل‌، اصولاً شأن‌ یا در واقع‌ بی‌شأنی‌ «فلسفه‌» در حلقات‌ اندیشمندان‌ عثمانی‌ بود. اگر آن‌ گروه‌ها مورد تجزیه‌ و تحلیل‌ قرار گیرند به‌ سهولت‌ معلوم‌ می‌شود كه‌ آنان‌ یا افرادی‌ متمایل‌ بر جمهورپذیری‌ ظاهرپرستانه‌ كوته‌‌نظرانه‌ و یا متوجه‌ تصوفی‌ با وسعت‌ نظر و عامگرا بودند.
در واقع‌ بین‌ آن دو دسته‌ بود كه‌ مباحثه‌ صورت‌ می‌پذیرفت‌. اگر چه‌ دسته‌ اول‌ را خود گونه‌های‌ فراوان‌ از «قوی‌زاده‌ها» گرفته‌ تا «قاضی‌زاده‌ها»(۴)، از «ملامتیه‌» تا «قلندریه‌» و از «حیدری‌» تا «بكتاشی‌» و از «اكبریه‌» گرفته‌ تا «مولویه‌» در كار بود؛ در حقیقت‌ گروه‌ دوم‌ بود كه‌ دارای‌ دسته‌بندی‌ درست‌ و تاثیر وسیع‌تری‌ بودند. بنابراین‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ تاریخ‌ عثمانی‌ با نوسانی‌ تألیف‌ گشت‌ كه‌ بین‌ آن دو حد بعید در حال‌ آونگ‌ بود. برای‌ فلسفه‌ حتی‌ به معنای‌ اشراقی‌ خود جایی‌ نبود كه‌ بتواند به عنوان‌ پلی‌ بین‌ مجتهدان‌ سختگیر، [متكلمین‌] و عرفا عمل‌ نماید.
در حالی‌كه‌ اولین‌ دسته‌، فلسفه‌ را نه‌ به معنای‌ «خِرد» (حكمت‌) بلكه‌ به صورت‌ شیوه‌ تفكر بیگانه‌ بدعت‌كارانه‌ غیراسلامی‌ و غیر مذهبی‌ یونانیان‌ و صابئیان‌ مشرك‌ تلقی‌ می‌نمودند، گروه‌ دوم‌ خود را حكمای‌ راستین‌ به حساب‌ آورده‌ كه‌ از عقل‌كل محمدیه‌ (الحقیقه ‌المحمدیه‌) و نه‌ از استدلال‌ استقرائی‌ به‌ اصطلاح‌ فلاسفه‌ بر آنان‌ انعام‌ گشته‌ است‌.
ایشان‌ معتقد بودند كه‌ از آنجا كه‌ علم‌ شهودی‌ (كشف‌) جریانی‌ بی‌واسطه‌ و عمودی‌ (انفسی‌) است‌ و نه‌ جریانی‌ صرفاً افقی‌ (آفاقی‌) و تاریخی‌، لذا معرفت‌‌شناسی‌ باید در تعلق‌ هستی‌‌شناسی‌ باشد و اینگونه‌ تفكر فلسفه‌ راستین‌ جاودانی‌ و سنتی‌ است‌، نه‌ فلسفه‌ یونانیان‌ (حكمت‌ یونانیان‌)(۵).
بنابراین‌ به‌ قیاس‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ متفكران‌ صوفی‌منش‌ عثمانی‌ از جهاتی‌ بسیار در همان‌ موضع‌ به‌ اصطلاح‌ فلاسفه‌ كهن‌ و فلاسفه‌ اشراقی‌ ایران‌ قرار داشتند. آن‌ دو شیوه‌ برخورد با فلاسفه‌ كه‌ یكی‌ «رد» و دیگری‌ «بی‌نیازی‌» از آن‌ است‌ البته‌ در چنین‌ ساختاری‌ جایی‌ برای‌ آن‌ باقی‌ نگذاشت‌. علاوه‌ بر آن‌، به‌ دلایلی‌ كه‌ مستلزم‌ تلفیق‌ عقاید فلسفی‌ و اعتقادات‌ اسلامی‌ است‌، مصادیق‌ مكتب‌ اشراق(۶)  و مكتب‌ اصفهان‌ مطلقاً مطرح‌ نشدند.لذا می‌توانیم‌ به‌ این‌ تحلیل‌ كوتاه‌ برسیم‌ كه‌ ملاصدرا و «مكتب‌» او به معنای‌ عام‌ تا ادوار اخیر برای‌ اكثریت‌ دانشمندان‌ عثمانی‌ ناشناخته‌ مانده‌ است‌. البته‌ باید اذعان‌ كرد كه‌ این‌ گفتار در واقع‌ نمایی‌ نارسا از چهره‌ ملاصدرا نزد علمای‌ عثمانیه‌ است‌ و تحقیقات‌ بیشتر و مبسوط‌تر درباره‌ افكار عثمانی‌ قرون‌ ۱۸ و ۱۹ به ویژه‌ بر روی‌ متون‌، بایگانی‌ها و البته‌ كتابخانه‌ها، یقیناً لااقل‌ پاره‌ای‌ شواهد و قرائن‌ از جای‌ پای‌ عقاید وی‌ در آن‌ متون‌ و اسناد را به دست‌ خواهد داد.چون‌ به‌ روزگار اخیر می‌رسیم‌، متوجه‌ می‌شویم‌ اولین‌ كسی‌ كه‌ ملاصدرا را به‌ خوانندگان‌ ترك‌ معرفی‌ نمود، استاد برجسته‌ فقید حكیم‌ ضیاء اولِكن‌ (۱۹۰۱-۱۹۷۴) در اثر پیشگامانه‌ تاریخ‌ فلسفه‌ اسلامی(۷) خود بود. علاقه‌ وی‌ به‌ ملاصدرا عمدتاً مرهون‌ تأثیر شایان‌ توجه‌ هانری‌كربن (۸‌) بر اوست‌.
پس‌ از آنكه‌ مقاله‌ای‌ كوتاه‌ از م‌.هورتن‌ در دائره‌المعارف‌ اسلامی برگردان‌ یافته‌ به‌ تركی‌ در سال‌ ۱۹۷۹ و پیش‌ از آن‌ در پی‌ ترجمه‌ كتب‌ و مقالات‌ روشنگر استاد مطهری‌(۹) و پروفسور سید حسین‌ نصر(۱۰) به‌ زبان‌ تركی‌، ملاصدرا بر اندیشمندان‌ ترك‌ بسی‌ بیش‌ از پیش‌ شناخته‌ شد؛ حاصل‌ تأثیر ایشان‌ آن‌ بود كه‌ در بخش‌های‌ فلسفه‌ اسلامی‌، بیش‌ از بیست‌ دانشكده‌ الهیات‌ سراسر تركیه‌ كه‌ موضوع‌های‌ درسی‌ دوره‌های‌ بالاتر از كارشناسی‌ را تدریس‌ می‌نمایند، رسالاتی‌ را در این‌ زمینه‌ هدایت‌ و نظارت‌ كردند.
برخی‌ دانشمندان‌ و دانشجویان‌ دوره‌های‌ تحصیلات‌ تكمیلی‌ (عالی‌) شروع‌ به‌ بازنگری‌ افكار ملاصدرا در مطالعات‌ خویش‌ نموده‌ و حتی‌ او را موضوع‌ رسالات‌ خویش‌ قرار دادند. از جمله‌ دو دانشجوی‌ ترك‌ كه‌ برای‌ ادامه‌ تحصیلات‌ كارشناسی‌ ارشد و بالاتر به‌ خارج‌ از كشور تركیه‌ رفتند، ملاصدرا را به‌ عنوان‌ موضوع‌ تحقیقات‌ خود برگزیدند. برای‌ مثال‌ استاد دكتر آلپ‌ اصلان‌ آچیك‌ از دانشگاه‌ آنكارا رساله‌ دكترای‌ خویش‌ را بر روی‌ عنوان‌ «وجود و هستی‌ از دیدگاه‌ ملاصدرا و هایدگر» گذرانده‌ كه‌ این‌ بحث‌ هستی‌ شناسی‌ تطبیقی‌ در دانشگاه‌ شیكاگو تحت‌ راهنمایی‌ استاد فقید پروفسور فضل‌الرحمن‌ در سال‌ ۱۱۱۹۸۳ صورت‌ گرفته‌ است‌. ابراهیم‌ كالین‌ كارشناسی‌ ارشد خود را با موضوع‌ «نظریه‌ حركت‌ جوهریه‌ ملاصدرا» از انستیتو بین‌المللی‌ افكار و تمدن‌ اسلامی‌ (ISTAC) مالزی‌ در سال‌ ۱۹۹۵ دریافت‌ نمود. اگر چه‌ هر دو رساله‌ به‌وسیله‌ دانشجویان‌ ترك‌ با موفقیت‌ به‌ اتمام‌ رسید، ولی‌ در واقع‌ نگارش‌ آنها به‌ انگلیسی‌ بود و به‌ تركی‌ ترجمه‌ گردیدند. بنابراین‌ اولین‌ و تنها درجه‌ علمی‌ مأخوذ بر روی‌ ملاصدرا كه‌ به‌ زبان‌ تركی‌ و در كشور تركیه‌ صورت‌ گرفته‌، درجه‌ كارشناسی‌ ارشد آقای‌ رحیم‌ عكّار تحت‌ عنوان‌ «معرفت‌‌شناسی‌ ملاصدرا» می‌باشد كه‌ در دانشگاه‌ مرمره‌ استانبول‌ در سال‌ ۱۹۹۵ اخذ گردید. مطمئناً تا زمانی‌ كه‌ علایق‌ خردمندان‌ جوان‌ ترك‌ نسبت‌ به‌ افكار ملاصدرا استمرار یابد، وی‌ موضوع‌ رسالاتی‌ بسیار در آینده‌ خواهد گشت‌.
دكتر محمود اِرل‌ كیلیچ‌
پی‌نوشت:
۱ - با نگاهی اجمالی بر فهرست كتابخانه معلوم شد كه فقط این كتاب ها در مجموعه‌های بسیار اخیر وجود دارند: اسفار اربعه، شرح الهدایه الحكمه، شواهد الربوبیه، حكمه العرشیه مسایل القدسیه، رساله التشخّص، كتاب المشاعر، رسائل الأجوبه.
۲ - منظور از «دانشمندان عثمانی» همه دانشمندانی است كه در امپراتوری عثمانی بوده‌اند و این به جهت در برگرفتن تقریباً تمام جوامع سنی مذهب آن زمان است. بنابراین می‌توان گفت چهره ملاصدرا در استانبول مانند چهره وی در مصر، یا ملاصدرا در سوریه یا ملاصدرا در مراكش بود.
۳ - متعلق به عاملی (جبل عاملی نویسنده مقاله بخطا «آملی» ضبط نموده است. مترجم) این كتاب به همراه سه شرح كه مشهورترین شروح چهارده‌گانه آن می‌باشند و نویسندگان آنها عبارتنداز: القلی (متوفای ۱۶۱۳)، رمضان افندی (متوفای بعد از ۱۶۶۵) و عبدالرحیم افندی (متوفای ۱۷۳۶) كتاب درسی بوده و در كلیه مؤسسات مذهبی امپراتوری عثمانی تدریس می‌گردید و نخستین بار در سال (۱۸۷۸) در استانبول و سپس در سال (۱۸۹۳) در قاهره چاپ گردید. این كتاب به فرمان سلطان محمد دوم به همراه شرحی توسط كویو كاخ‌زاده (متوفای سال ۱۸۴۷) به تركی عثمانی ترجمه گردید و برای اینكه حفظ كردن آن آسان باشد، صورت موزون و مسجع یافت.
۴ - برای اطلاع بیشتر به اثر س، كاوس اوغلو، تحت عنوان «نهضت قاضی‌زاده» تلاش به منظور اصلاحات و تهذیبات اجتماعی شریعتمدارانه «امپراتوری عثمانی» رساله دكترا، دانشگاه پرینستون ۱۹۹۰ مراجعه شود.
۵ - حكیم عقل اگر حرفی ز حكمت‌هایشان خواند به آب دیده سازد محو حكمت‌های یونانی
به ایضاح الحكم اسماعیل انقروی، شهید علی، شماره ۱۵۹، ۶/۲۷۴۹ مراجعه كنید.
۶ - اینكه پاره‌ای از كتب سهروردی به ویژه حكمه الاشراق وی توسط برخی دانشمندان مورد مطالعه، ترجمه و شرح قرار گرفته اثری بر نظر ابراز شده ما نمی‌گذارد. زیرا آنان هرگز پیروان این خط عقیدتی نبوده‌اند. از ملا فناری (متوفای ۱۴۳۱) تا اسماعیل الانقروی (متوفای ۱۶۳۱) تمام آنانی كه علاقمند به افكار سهروردی گردیدند، باز هم در واقع به نحوی مشایخ صوفیه بوده‌اند و افكار وی را با شیوه و مذاق تصوّف تغییر و تعبیر می‌نمودند، درست به همان طریق كه با افكار ابن‌سینا رفتار شده بود. لذا در مورد شیخ مشهور مولوی، اسماعیل رسوحی الانكروی كه شرح ماندگار مثنوی روحی و نیز شرحی بر هیاكل النور سهروردی نوشته به اثر آقای ب كوپشمار تحت عنوان «اسماعیل رسوحی انكروی و ایضاح الحكم» (رساله دكترا، دانشگاه مك گیل ۱۹۹۵، انتشار مركز ISTAC مالزی سال ۱۹۹۷) مراجعه نمایید.
۷ - در حالی‌كه در آثار پیشین خویش مانند «فهم اسلام» (سال ۱۹۴۶) خویش (این كتاب در سال ۱۹۵۳ توسط
ج _ دوبُوَ تحت عنوان «فهم اسلام» به زبان فرانسه برگردان یافت) و كتاب تاریخ فلسفه اسلامی (سال ۱۹۵۷) ذكری از نام ملاصدرا به میان نیاورده بود، ۱۰ سال بعد در كتاب فلسفه اسلام (۱۹۶۷) خویش فصلی كامل را به ملاصدرا تخصیص داده است.
۸ - كتاب مشهور وی بنام تاریخ فلسفه اسلامی در سال ۱۹۸۶ ترجمه و انتشار یافت. و دومین بخش «تاریخ» كه به‌ویژه با فلسفه بعد از ابن رشد سروكار دارد و اطلاعات ارزنده‌ای را درباره ملاصدرا در بردارد، در سال ۱۹۹۷ ترجمه و منتشر گردید.
۹ - علاوه بر سایر كتب وی، ترجمه دروس فلسفی او از جمله دروس اسفار (حكمت و زمان) نیز هم اكنون در هفت جلد انتشار می‌یابد.
۱۰ - علاوه بر همه كتب استادانه‌اش، كتاب صدرالدین شیرازی و حكمت متعالیه وی نیز به تركی تحت عنوان (ملاصدرا و حكمت الهی) ترجمه و توسط انتشارات «انسان» استانبول در سال ۱۹۹۰ منتشر گردید و دو مقاله استادانه وی در همان موضوع «مكتب اصفهان» و «صدرالدین شیرازی» (تاریخ فلسفه مسلمانان ویراسته م _ م شریف، جلد دوم ۱۹۶۶، ۹۶۱-۹۰۴/۲) به همراه آن كتاب ترجمه گردید. (تاریخ فهم و خرد اسلامی، جلد ۴، استانبول ۱۹۹۱).
۱۱ - این كتاب، به همان نام توسط ISTAC، مالزی در سال ۱۹۹۳ انتشار یافت.
منبع : روزنامه تهران امروز