پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

در جنگ افغانستان پیروزی وجود ندارد


در جنگ افغانستان پیروزی وجود ندارد
گاهی اوقات به نظر می رسد، هدف اصلی ژنرالهای انگلیسی این است که چیزهایی را که ژنرالهای آمریکایی و دیپلماتهای انگلیسی به آن اعتقاد دارند اما جرات ابراز آن را ندارند، را با صدای بلند اعلام کنند. چیزهایی مثل: “ما در این جنگ پیروز نخواهیم شد.”
این همان چیزی است که سرتیپ مارک کارلتون اسمیت، از فرماندهان بلند پایه ارتش انگلیس در افغانستان اخیرا در پایان ماموریت شش ماهه اش در افغانستان اعلام کرد. او فرمانده تیپ ۱۶ رزم هوایی ارتش انگلیس در افغانستان بود. نیروهای تحت امر وی درگیری های زیادی در افغانستان داشته و ۳۲ کشته داده اند. ادعای فرماندهان این تیپ این است که نیروهایشان در هیچ درگیری ای شکست نخورده اند. اما این نیروها پیروزی بادوامی هم نداشته اند. این یکی از مشخصه های جنگهایی است که در آن نیروهای خارجی در مقابل چریکهای محلی نبرد می کنند.
کارلتون اسمیت نگفت که نیروهای خارجی در افغانستان شکست خواهند خورد. او گفت که این نیروها نمی توانند به یک “پیروزی نظامی تعیین کننده” دست یابند. او گفت بهترین کاری که این نیروها ممکن است طی چند سال بتوانند انجام دهند این است که شورش طالبان را تا سطحی قابل اداره کاهش بدهند... که تهدیدی استراتژیکی نباشد و ارتش افغانستان بتواند از عهده اداره آن بر آید.”
این حرف برای نظامیان حرفه ای که از اوضاع افغانستان با خبر است، تازگی ندارد. سوال این است که آیا این حرف سیاستمداران آمریکایی (از جمله باراک اوباما کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا از حزب دموکرات) و انگلیسی را، که هنوز قول پیروزی در افغانستان می دهند، را به تعجب وا خواهد داشت یا نه. چون، اگر پیروزی در آن جنگ میسر نباشد، آن گاه در نهایت دولت افغانستان مجبور خواهد شد با طالبان گفتگو کرده و از طریق مذاکره به قرارداد صلحی با آنان برسد.
کارلتون اسمیت افزود:”اگر طالبان آماده باشند که در سمت دیگر میز مذاکره نشسته و در مورد یک توافق سیاسی مذاکره کنند، آن گاه این دقیقا همان پیشرفتی است که به این نوع شورشها خاتمه خواهد داد. این کار نباید کسی را ناراحت کند.” چون واقعیت این است که نیروهای خارجی در جنگ داخلی افغانستان در حال حمایت از یکی از طرفین درگیری هستند. اگر جنگ را نتوان به پیروزی قطعی و تعیین کننده این طرف و یا آن طرف منتهی کرد، آن گاه این مناقشه باید منجر به صلحی از طریق مذاکره ای شود که برای هر دو طرف قابل قبول باشد.
دلیل اینکه هیچ کدام از طرفین درگیری در این جنگ نمی توانند پیروز شوند این است که آنها توان و امکانات آنها بسیار همسنگ یکدیگر است و هریک از طرفین قلمرو خود را محکم نگه داشته است. آمریکا به منظور به زیر کشیدن طالبان از اریکه قدرت در سال ۲۰۰۱، با گروههای اصلی ائتلاف شمال در افغانستان شامل تاجیکها، ازبکها و هزاره ها متحد شد که در مجموع حدود ۶۰ درصد جمعیت آن کشور را تشکیل می دهند. اما طالبان محمل سیاسی عمده پشتونها بوده و هستند که حدود ۴۰ درصد از مردم افغانستان را تشکیل می دهند.
پشتونها به‌طور سنتی گروه قومی حاکم در افغانستان بوده اند اما در سال ۲۰۰۱ دیگر گروههای قومی و متحدان غربی آنها به طور موثر طالبان را از قدرت به زیر کشیده شدند.
به همین علت است که آنها دوباره قیام کرده اند. آن مناطقی که نیروهای غربی در آنجا در حال جنگ با طالبان هستند، تماما مناطق جنوبی و شرقی افغانستان است که در آن مناطق، و نه جای دیگر، پشتونها به لحاظ جمعیتی در اکثریت قرار دارند. عملا، خارجی ها در حال جنگ با ملی گرایی پشتون هستند و به همین دلیل است که نمی توانند پیروز شوند.
از سوی دیگر، و دقیقا به همان دلیل، طالبان نمی توانند در این زد و خورد به پیروزی قطعی دست یابند. آنها حتی زمانی که از سال ۱۹۹۶ تا ۲۰۰۱ حکومت را در کابل در دست داشتند، هرگز نتوانستند مناطق شمالی افغانستان را تحت کنترل خود در آورند. علت این امر عمدتا این بوده است که دیگر اقلیت های قومی طالبان را یک گروه خصوصا پشتون می دیدند. به علاوه، اکثر غیر پشتونها که تحت کنترل طالبان در آمدند، به خاطر بی رحمی ها و عدم تحملشان توسط طالبان منزوی گردیدند. این اقوام قطعا از افتادن دوباره قدرت در افغانستان به دست طالبان استقبال نخواهند کرد.
اما یک قرارداد صلح از طریق مذاکره باید به پشتونها سهم منصفانه ای از قدرت در مرکز را بدهد و این بدان معنا خواهد بود که به طالبان سهمی از قدرت داده شود. در اکثر پایتختهای غربی هنوز این مسئله را غیرقابل قبول می دانند اما این کار یک شیوه کاملا سنتی برای پایان دادن به درگیری های مکرر قومی ای بوده که افغانستان را به بدبختی انداخته و دیر یا زود چنین اتفاقی خواهد افتاد.
حالا آیا این بدان معنا است که افغانستان دوباره به عنوان پایگاهی برای تروریسم بین المللی ظهور خواهد کرد؟ احتمال چنین ظهوری وجود ندارد، چرا که چنین ننگ و خفت بین المللی ای به نفع هیچ دولت افغانی ای نخواهد بود، حتی اگر آن دولت شامل عناصر طالبان نیز باشد. به علاوه تروریستهای بین المللی برای آماده سازی حملات خود به “پایگاه” نیاز ندارند، برای انجام چنین کاری، وجود چند اتاق کافی است.
سرتیپ کارلتون اسمیت، اظهار نظر کرد که نیروهای کمکی باید مدت بیشتری در افغانستان بمانند. او گفت:”اگر ما انتظارات خود را کاهش بدهیم آنگاه به نظر من، اگر واقع گرایانه بخواهیم بگوییم، خواهیم توانست ظرف سه تا پنج سال آینده، مسئولیت تاکتیکی نظامی را به ارتش افغانستان واگذار کنیم و طی ۱۰ سال آینده کل مسئولیت مبارزه با شورش با آنها خواهد بود.” اما در این استدلال اشتباه وجود دارد.
کسی که چنین استدلالی می کند، فرض را بر این گذاشته است که کشورهای غربی تمایل دارند برای سه، پنج و یا ۱۰ سال دیگر همچنان در افغانستان قربانی بدهند. اشتباه دیگر این است که دولت افغانستان در این مدت به هیچ وجه قوی تر نخواهد شد.
بر اساس یک پیام مخابراتی دیپلماتیک که به رسانه ها درز پیدا کرد، فرانسوا فیتو، معاون سفیر فرانسه در کابل، گزارش داده است که سر شرارد کوپرکولز، سفیر انگلیس در افغانستان، به وی گفته که استراتژی غرب در افغانستان محکوم به شکست است. از نظر سر کوپرکولز، “اوضاع امنیتی (در افغانستان) در حال وخیم تر شدن است، همین‌طور فساد مالی، و دولت (این کشور) تمام اعتماد (مردم) را از دست داده است.” طبق معمول، بعد از درز این پیام، به طور رسمی بارها تکذیب شد که چنین است. اما این دقیقا همان چیزی است که مقامات رسمی انگلیسی به‌طور خصوصی، در مورد اوضاع افغانستان اظهار می دارند.
بنا بر این عقلانی خواهد بود که اکنون، مهلتی برای عقب کشیدن نیروهای خارجی از افغانستان و آغاز مذاکرات برای رسیدن به توافق صلح نهایی در افغانستان تعیین شود. امکان ندارد که دست روی دست گذاشتن باعث معامله بهتری شود. شاید به همین خاطر است که حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان اخیرا اعلام کرد از پادشاه عربستان خواهد خواست برای مذاکرات با طالبان میانجی گری کند.
* گواین دایر یک روزنامه نگار مستقل مستقر در لندن است که مقالاتش در ۴۵ کشور دنیا چاپ می شود.
نویسنده: گواین دایر
مترجم: جمشید سلمانیان
منبع:تایمز ژاپن
منبع : روزنامه رسالت