شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا


درجست وجوی هویت


درجست وجوی هویت
هویت به سه دسته تقسیم می گردد:
۱) هویت فردی: منظور نقش روانکاوی و حوزه روانی فرد. احساس نسبتا پایدار از یگانگی خود در مقابل دیگری.
۲) هویت خانوادگی: ورود به یک بخش دیگر به نام ایفای نقش شخصیت و هویت فردی در شکل ساده ما قبل از اجتماع است.
شخصیت در هر دو هویت فردی و خانوادگی شکل می گیرد. برای مثال در خانواده ای که از نوع گسترده است با خانواده ای که از نوع خانواده هسته ای است شخصیت ها فرق می کنند یا شخصیت در خانواده هایی که سیستم تمرکز و متصلب در آن وجود دارد. غالبا شخص اقتدارگرا تحویل جامعه می دهد و خانواده غیر متمرکز با سیستم غیر متصلب غالبا شخص آزادی جو و آزادی طلب تحویل جامعه می دهد.
۳) هویت (تاریخی - فرهنگی): هویت جمعی که می تواند هویت های متعددی مانند قومی - ملی - دینی و ... را پوشش دهد. منظور و تاکید ما در این نوشته حاضر بر روی این قسمت است که در برخی موارد تحت عنوان هویت جمعی با ریشه توحیدی نام برده ایم.
در این قسمت سوم منظور هویت جمعی در جامعه ایران برخاسته از لایه های فرهنگ به هم پیوسته چه به صورت متداخل و چه به صورت همپوشی هویت تاریخی - فرهنگی ما را به وجود آورده است، به رغم این که در هر لایه زیرین فرهنگی باورهای جزم اندیشی و خیال پرداز که خارج از قاعده بازی منطقی وعقلانی می خواهند به طور سیال وجود داشته باشند کما این که تا به حال این طور بوده اند.
به نظر می رسد آنها به تدریج از حوزه تعامل و تفاهم اندیشه های اسلا م و ایران دور خواهند شد هر چند در بادی نظر آنها مانع تلقی می شوند ولی صرفا در حوزه فردی و شخصی قرار می گیرند و ممکن است افرادی پیدا شوند که قائل باشند ایرانی بودن با اسلامی بودن پیوندی برقراری نمی کند یا نکرده است و همچنین برعکس افرادی یافت شوند که قائل باشند اسلا می بودن با ایرانی بودن پیوندی برقرار نمی نمایند همان طور که گفتیم اینها موانع فردی تلقی می شوند که در پروسه تاریخی - فرهنگی جامعه ایران در چرخ دنده های هویت جمعی خرد شده و روغن استمرار چرخ دنده های اجتماعی و جمعی شده اند یا این که وارد مکانیسم بازی و قواعد جمعی تحت پوشش معنا خواهی توحیدی نمی شوند که در این صورت مانع تلقی نمی شوند که به مثابه شیئی خنثی و بی خاصیت تصور می گردند.
● مولفه های تشکیل دهنده هویت جمعی
۱) سرزمین و قلمرو: سرزمین فلات ایران را با سابقه ای طولا نی می توان یکی از عناصر تشکیل دهنده هویت تلقی کرد هر چند جغرافیا و ژئوپلیتیک عنصر معنوی نیستند اما در طول تاریخ وضعیت فیزیکی و مرزهای جغرافیایی تعیین کننده بوده اند برای مثال کشور نپال در مقایسه با کشور ایران به لحاظ محصور بودن در میان کوه های سر به فلک کشیده از نظر تاریخ کمتر مورد هجوم و حمله قرار گرفته است در حالی که سرزمین ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی در حدود ۱۰ قرن مورد حمله قرار گرفته و با هویت های متفاوتی روبه رو شده است. شایان ذکر است امروز، با پیشرفت بشر در فن تکنولوژی و عصر ارتباطات موفقیت های جغرافیایی کمتر تعیین کننده هویت جمعی می توانند باشند.
۲) دین و مذهب: یکی از عوامل وحدت بخش و معناداری در رابطه با هویت نقش دین و مذهب است. دین همواره پشتوانه محکمی برای اخلا ق بوده است و بخش قابل توجهی از آموزه های دینی تعالیم ارزشی و اخلا قی اند. دین با ترسیم صحیح رابطه انسان با خدا، انسان با خود و انسان با دیگران با کمال و سعادت حقیقی خویش، شالوده ای متعالی برای بایدها و نبایدهای اخلاقی پی می ریزد.
بی تردید بخشی از مبانی نظری بحران های روانی انسان معاصر در نگرش واژگونه به ماهیت انسان، استعدادها و قابلیت های او و نیز غایت هستی اش برمی گردد، که با وجود دین این امکان همواره برای انسان فراهم است که کشتی توفان زده اندیشه اش که در گردباد تحیر و شکاکیت گرفتار آمده است در ساحل آرام ایمان پهلو گیرد.
در ایران باستانی و ایران معاصر دین و مذهب بر اساس توحیدی بودن توانسته است هویت جمعی در ایران پدید آورد و یکی از عوامل وحدت هویت جمعی تلقی گردد و عوامل دیگر تصویر واقع نمایی از عمق و ژرفای وجود آدمی و نیازهای اساسی و استعدادهای شگرف او را ندارند و بیشتر در پوسته های هویت او به کاوش می پردازند. به قول مولوی:
گر به ظاهر آن پری پنهان بود
آدمی پنهان تر از پریان بود
نزد عاقل زان پری که مضمر است
آدمی صدبار خود پنهان تر است
خویشتن نشناخت مسکین آدمی
از فزونی آمد و شد در کمی
خویشتن را آدمی ارزان فروخت
بود اطلس، خویش را بر دلق فروخت
کوتاه سخن آن که برای آدمیت، ارزش های معنوی و معناخواهی در درجه اول اهمیت قرار دارند و دیر یا زود واقعیت سراب گونه انسان معاصر به او روشن خواهد شد و او را در اندیشه بازگشت به دین و معنویت دینی فرو خواهد برد و طعم هویت جمعی را در حلقه کانون توحید خواهد چشاند.
۳) زبان: از آنجا که تولید مفاهیم مشترک کار زبان است، توانمندی های زبان فارسی توانسته است فراتر از زبان های قومی و محلی عامل وحدت بخشی مردم ایران باشد. برای مثال زبان فارسی به راحتی از رخ اندیشه نقاب گشوده است و از وقتی که سر زلف سخن را شانه زده اند جمال اندیشه نزد فارسی زبانان قهار مکشوف بوده است.
آنجاکه می گوید:
کس چو حافظ نگشود از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
و چون از رخ اندیشه نقاب می گشاید و چون زبان درمی کشد نوبت را به مولوی می دهد.
زبانت در کش ای حافظ زمانی
حدیث بی زبانان بشنو از نی
بنابراین نقش کلیدی زبان فارسی در ارتباط عناصر معنوی مورد نیاز انسان ایرانی مسلمان بر کسی پوشیده نیست و همین سر زبان فارسی است که توانسته است در مقابل زبان های قومی و محلی متعدد یک سر و گردن بالا تر بایستد به حق تکلیف این زبان را امثال عطار، سنایی، نظامی، مولوی و حافظ روشن کرده اند و در طول تاریخ ایران، عامل حیات بخش به هویت تاریخی - فرهنگی ما بوده است و سخن را با این بیت در بحث زبان به پایان می برم.
شعر حافظ همه بیت الغزل معرفت است
آفرین بر نفس دلکش و لطف سخنش
۴) دانش و فرهنگ (عام - خاص): در واقع یک فرهنگ عامیانه داریم که مجموعه ای از هنجارها و اعتقادات، سنت ها، آداب و رسوم و آئین ها آن را به وجود آورده اند مانند عید فطر، عید قربان، عید نیمه شعبان، مراسم عاشورا، عید نوروز، شب یلدا و... و یک فرهنگ خاصی داریم که مجموعه ای تحت عنوان هستی شناسی توحیدی، نبرد حق و باطل، جنگ بین اهورامزدا و اهریمن، تلفیق دین و سیاست، عدالت خواهی نقش انسان در کمک رسانی به نیروهای اهورایی علیه اهریمنی، نگاه سلسله مراتبی به جهان در فلسفه تاریخ و... که مجموعه این فرهنگ ها توانسته اند یک هویت تاریخی - فرهنگی در ایران اسلامی معاصر به وجود آورند.
● سیر تاریخی هویت جامعه ایران
اگر هویت تاریخی - فرهنگی جامعه ایران را بخواهیم از نظر لایه های فرهنگی مورد بررسی قرار دهیم وجود دو عنصر ایرانی و اسلامی قطعی است اما عنصر سوم نوگرایی محل شک و تردید است از این نظر که در بخش عناصر ثابت هویت قرار گیرد بلکه برخی آن را در عنصر متغیر و غیرثابت هویت تاریخی - فرهنگی ایران قرار داده اند که قول دوم تا حدودی درست تر به نظر می آید. به هر حال موارد زیر نشان دهنده هویت تاریخی - فرهنگی ایران است:
۱) در دوره ایران باستان فرهنگ ایرانی با عدالت خواهی همراه بود و به دیگر سخن دیدگاه توحیدی بر فرهنگ ایرانیان قدیم حاکم بوده است منتها بر اثر حوادث متعدد این لایه زیرین کم رنگ می شود. اگر در مورد مفهوم ایرانی به لحاظ تاریخی بخواهیم تحقیق کنیم گریزی نیست به جز مراجعه به کتاب جرالد نولی البته نویسندگانی مانند ریچارد فرای - ویلیام هانوی که در مورد مفهوم ایرانی بحث کرده اند آنها هم حرف های خود را به جرالد نولی در کتاب Iran of Ibea The مستند ساخته اند.
به نقل از این کتاب متن سروده های زرتشت (گات ها) فلسفه تاریخ اوستایی یعنی نبرد نیروهای اهورایی علیه نیروهای اهریمنی را ذکر کرده است و در ادامه می گوید: همین که شما پای انسان و یاری رسانی او به نیروهای اهورایی علیه اهریمنی را پیش می کشید زمینه ای را برای امور سیاسی فراهم می کنید یعنی انسان اوستایی نمی تواند بی تفاوت نسبت به خلق و آفرینش نیکی باشد پس در فلسفه اوستایی نیز دین از سیاست جدا نیست مقابله با فرهنگ هلنیستی نشانه مبارزه ایرانیان با تهاجم فرهنگ و مبارزه با شر و بدی است زیرا عناصر ایرانی در وفاداری به مجموعه ای از اصول و عقاید وحیانی متجلی می شود که در فرهنگ هلنیستی یافت نمی شود.
۲) پس از سقوط دولت ساسانی فرهنگ اسلامی وارد حوزه ایرانیان شد و در حدود ۴۰۰۰ ایرانی با اختیار خود وارد حوزه و قلمرو حکومتی اسلام می شوند که متاسفانه در دوره خلافت اسلامی مورد بی مهری قرار می گیرند و حتی خلیفه دوم دستور می دهد به ایرانیان زن ندهند و شغل های پست و سخت را از آن ایرانیان بر می شمرد اما به مرور زمان ایرانیان به لحاظ عدالت خواهی از علی(ع) و فرزندانش پیروی می نمایند و حتی در سپاه مختار که برای انتقام گیری از قاتلان امام حسین(ع) جنبشی اجتماعی راه می افتد بر طبق اسناد تاریخی گزارش شده است اکثر افراد سپاه مختار به فارسی تکلم می کرده اند. به هر حال در شرایط و مقاطعی که فرهنگ غیرتوحیدی به حوزه جغرافیایی ایران حمله ور می شد عنصر ایرانی - اسلامی در مقابل آن مقاومت می کرد و سرانجام دولت صفویه تحت عنوان حکومت ایرانی شیعی برای اولین بار در ایران حکومت مستقل را تشکیل دهد.
۳) در مورد عنصر نوگرایی با همه حرف و حدیث های آن می توان گفت: از نهضت مشروطه (۱۲۸۵ ه. ش) که درمجموع مشروطه خواهان خواستار برخی از ویژگی های کاربردی در مغرب زمین شدند. مانند: پارلمان، قانون اساسی، محدود شدن قدرت شاه، کنترل و نظارت قدرت سیاسی و آزادی که قبل از ورود تجلیات مدرنیته به ایران این مسائل مطرح نبود.
بنابراین قبل از ورود مدرنیته به ایران هویت فرهنگی ایرانیان از دو لایه زیرین فرهنگی ایران باستان و فرهنگ اسلامی تغذیه می شد و تعارضی جدی میان آن دو وجود نداشت، زیرا مساعی مشترک حول مفهوم کانونی توحید ایجاد شده بود. ولی با ورود مدرنیته به ایران به عنوان عنصر متغیر هویت، برخی حرکت ها و دگرگونی های سیاسی - اجتماعی در ایران پدید آورد که مهمترین عوارض تحریکات عنصر متغیر هویت زیر سوال بردن هویت فرهنگی قبلی ونفی گذشته «خود» بوده است پیدایش مجدد نظام پاتریمونیال با ظهور رضاخان و شکست مشروطیت باعث اوج گیری سیاست های ضد دینی و ترویج ملی گرایی افراطی شد که این امر خود تعارضات موجود میان لا یه های فرهنگی در ایران را شدت بخشید که در ادامه منجر به پیدایش نظام «جمهوری اسلا می ایران» شد که حاصل عکس العمل شدید معتقدان به بازگشت به خویشتن خود شد. اکنون بعد از بیست و پنج سال به علت این که ما در زمینه های فرهنگی ضعیف عمل کرده ایم فرهنگ جهانی غرب به عنوان یک رقیب; قابل چشم پوشی نیست. به علا وه شکاف نسل ها را در پیش رو داریم.
● بحران هویت و نشانه های آن
شایان ذکر است که بحث بحران هویت با دو دیدگاه روبه روست:
۱) رویکردی که بحران هویت را مرحله ای از مراحل رشد می داند که نظام سیاسی به طور اجتناب ناپذیر آن را تجربه می کند ودر واقع باید آن را از نشانه های رشد و تحول دانست و نه نشانه ضعف و غیر عادی بودن این رویکرد متعلق به لوسین پای در دهه (۱۹۷۰ - ۱۹۸۰) است.
۲) رویکرد دوم که بحران هویت را مرحله ای از مراحل خطر و تهدید برای نظام سیاسی می داند و معتقد است بحران هویت سایر بحران ها را مانند بحران مشروعیت، مشارکت، سلطه و نفوذ را تشدید می کند.
این رویکرد متعلق به هابرماس در دوره معاصر می باشد. البته رویکرد سومی نیز وجود دارد که مربوط به پست مدرن ها می باشد که در مقاله پیشین رویکرد پست مدرن ها را به خاطر نداشتن مبنای منطقی از حوزه بحث خارج ساختیم.
تعریف بحران: یعنی شیئی درآستانه تحمل به بالا ترین نقطه ظرفیت خود برسد که دو حالت انفجار و تخریب یا حالت برگشت و تعدیل خواهد داشت. اما منظور از بحران هویت عدم پاسخگویی به کیستی، چیستی و نقش فرد در جامعه مدنظر می باشد. یا به تعبیر دیگر از دست دادن معناداری در حوزه فردی و اجتماعی می باشد.
● نشانه های بحران هویت در یک فرد یا جامعه
۱) اقدامات و تلا ش بی هدف (در حوزه فردی - اجتماعی): اقدامات بی هدف و بی برنامه معمولا باعث می شود بخش عظیمی از فرصت های فردی - اجتماعی، انرژی فردی - اجتماعی هدر روند در واقع منابع و سرمایه های اصلی جامعه و فرد دائما در حال از بین رفتن است، شاید به طور مختصر بتوان نام این مورد را مشغولیت بی هدف نامید.
۲) انفعالی بودن در تمامی موارد زندگی و حیات (فردی - اجتماعی): اصولا انسان هایی که منفعلا نه و واکنشی عمل می کنند محصول همان بی هدفی و بی برنامگی هستند برای مثال شخصیت منفعل مرحله کودکی را به لحاظ جسمانی طی کرده ولی به لحاظ محتوایی هنوز در مرحله کودکی به سر می برد که دچار بحران می شود. علا مت های آن بی نظمی، قهر، پرخاشگری، خودباختگی، انزواطلبی و خصومت با اجتماع است در مورد جامعه نیز انسان ها منتظرند دیگران برایشان الگو ارائه دهند چون هویت جمعی هنوز به یک عقلا نیت جمعی نرسیده است و دائما دچار پروسه خطا و انفعال می شوند.
۳) عدم شناخت نسبت به زمان خود: در روایات مکرر داریم که باید فرزند زمان خود باشیم، زیرا آنچه مهم است مجموعه مولفه هایی است که هویت هر زمان و دوره ای را تشکیل می دهد یعنی پیشرفت عناصر ثابت به صورت پروسه تحول عناصر و چالش با عناصر متغیر که فرزند شرایط و معلول تغییرات هستند حضرت علی(ع) می فرمایند: ای کمیل هیچ حرکتی نیست مگر این که تو در انجام آن محتاج شناخت هستی یا این که امام صادق(ع) می فرمایند: گمراه کننده ها به کسی که زمانش را می شناسد تهاجم و حمله نمی کنند. زیرا انسان این گونه با هویت جمعی عناصر ثابت خود را شناخته و آن را در حادثه های زمان گم نکرده پس باید زمینه های مثبت و منفی زمانه خود را بشناسد. زیرا انسان ها ممکن است در امروز زندگی کنند ولی افراد گذشته و دیروز به حساب آیند. یعنی آگاهی به اوضاع و شرایط امروز ندارند.
۴) در جایی که مرزها معلوم نباشد نظم و قاعده مشخص نباشد معناداری وجود ندارد.
۵) جنگ و چالش علیه میراث فرهنگی نشانه عدم معناداری جامعه است یعنی در جامعه ای که آثار باستانی یا فرهنگی اش تحت هر عنوانی مورد تخریب قرار می گیرد حاکی از این است که جامعه دچار بحران شده است.
۶) اگر روابط انسان ها با انسان ها در جامعه از حالت تعاملی تبدیل به حالت تقابلی و حذفی شوند جامعه معنادار نخواهد بود و در آستانه نزدیک شدن به بحران است و گاهی موارد به صورت یک فرهنگ خود را نشان می دهد که در این صورت آن جامعه یک بحران تاریخی و عمیق را با خود یدک می کشد.
در یک جمع بندی در خصوص بحران هویت جمعی می توان گفت وقتی سخن از بحران هویت به میان می آید منظور بحران در معرفت و ساختارهای هویتی و فرهنگی است این بحران اولین و مهم ترین بحران بنیادی است که به چگونگی رسیدن جامعه به هویتی جمعی مربوط می شود. در واقع گسست میان پیشینه خود (یعنی اجزای معنوی و فرهنگ که افراد آن جامعه را به هم متصل می کند) که ناشی از فقدان شناخت و عدم علاقه به وجوه مشترک که پیوند دهنده افراد یک جامعه به یکدیگر است.
با گسست این پیوند انواع آشفتگی و بحران های سیاسی و اجتماعی ظهور خواهند یافت و جامعه را با چالش های جدی در دنیای معاصر مواجه خواهد کرد. اما این بحران ها را می توان به طور کلاسیک به دو دسته در پنج محور تقسیم بندی کرد. عوامل تاثیرگذار بر لایه زیرین و ثابت هویت و عوامل تاثیرگذار بر لایه بیرونی هویت.
۱) عوامل تاثیرگذار بر لایه زیرین فرهنگ خود شامل
الف) فقدان شناخت و آگاهی نسبت به حوزه معرفتی و ارزشی هویت تاریخی - فرهنگی «خود».
ب) هجوم گسترده و سریع اندیشه های مدرنیته در برخورد با فکر و اندیشه ایرانی - اسلامی.
۲) عوامل تاثیرگذار بر لایه بیرونی هویت جمعی
الف) نقش حکومت و نظام سیاسی
ب) شکاف های اجتماعی (نسل ها)
ج) تحولا ت سیاسی خارجی تحت عنوان مساله جهانی شدن
قبل از ارائه راه حل های پیشنهادی به ویژگی های نسل جدید عصر جمهوری اسلا می ایران اشاره خواهد شد و سپس به ارائه راه حل ها خواهیم پرداخت.
● ویژگی های نسل جدید عصر جمهوری اسلا می ایران
منظور از نسل، گروه یا جمعیتی را گویند که از بعد تاریخی تحول اجتماعی موید وقایع تاریخی مشترک میان افراد است و در ابژه ها و نمادهای جمعیتی تقریبا باگذشت دو الی سه دهه ظهور می نمایند که از فرهنگ، ارزش ها، علا ئق هنری دیدگاه های سیاسی و قهرمان های اجتماعی، تعریفی جدید ارائه می کنند. صرف نظر از این که پیرو نسل قبلی باشد یا منتقد و نفی کننده نسل قبل.
۱) نسل جدید در پی اصلا ح مفاهیم و واژگان هایی که دارای نوعی ابهام است که تاکید می ورزد ولی نسل اول انقلا ب بیشتر در مورد مفاهیم حالت محافظه کارانه در پیش گرفته است.
۲) نسل جدید هنوز تعریف و حوزه مشخصی برای خود آغاز نکرده است ولی نسل اول بازگشت به خویشتن خود را آغاز کرده بود و مبارزه درونی و بیرونی با «از خود بیگانگی» را انتخاب کرد.
۳) نسل جدید در جست و جوی تحلیل و تفسیری جدید از چالش بین سنت و تجدد، دموکراسی و اقتدارگرایی و حضور دینی در عرصه های فردی و اجتماعی می باشد.
۴) نسل جدید به لحاظ صوری از انباشت اطلا عات ساخته شده توسط رسانه های جهانی از جمله اینترنت ماهواره و... دچار حیرت زدگی شده است و این یکی از آسیب های جدی در حوزه معناداری است.
۵) نسل جدید در مواجه با تفکر غربزدگی و فرهنگ غربی گاهی طرح مهاجرت را انتخاب می کند و گاهی پذیرش وضعیت موجود همراه با پرخاشگری را انتخاب می کند.
۶) نسل جدید تا حدودی از تامل گرایی و تعقل گرایی فاصله گرفته و بیشتر در سطح و روئین مسائل تصمیم می گیرد.
۷) نسل جدید در بحث و بررسی نظام سیاسی اسلا م فورا افراد حاکم در جمهوری اسلا می ایران را مثال می زند و به اصول مبانی دینی کمتر توجه می کند (روی افراد دقت می کند تا اصول).
۸) اغلب نسل جدیدها به دنبال کرامت و شرافت انسانی بشر هستند ولی به شرایط اعتراض دارند.
۹) اغلب نسل های جدید تمایل دارند امور مختلف را خود تجربه کنند (بیشتر تجربه گرا هستند در مقابل نسل اول که عرفانی- معنوی) بودند.
۱۰) نسل جدید غالبا به دنبال سود عاجل است و به دنبال افق های بلند نیست (واقع گراست در مقابل نسل اول که آرمان گرا بود).
۱۱) نسل جدید به دنبال کارآمدی نظام سیاسی است کاری به ماهیت حکومت ندارد.
۱۲) ساحت دینی نسل جدید مانند نسل اول حفظ شده اما حالت دفاعی آن ضعیف گردیده است.
۱۳) نسل جدید صریح و پرده در است و کمتر حرمت های تعریف شده را می پذیرد مگر این که خودش تجربه کند.
همان طور که اشاره شد اگر با رویکرد خوش بینانه به قضایا نگاه کنیم بحران هویت نشانه رشد و تعالی در جامعه است که نظام سیاسی به طور اجتناب ناپذیر آن را باید تجربه کند در واقع آن را نشانه های مثبت باید تلقی کرد نه ضعف و غیر عادی بودن منتها باید به صورت نظام مند و منسجم برای بحران های در حال شکل گیری یا شکل گرفته برنامه ریزی نماید.
در پایان این نوشتار راه های برون رفت از بحران های احتمالی هویت در عصر جمهوری اسلا می به طور مختصر گوش زد می نماییم وارائه مبسوط و مفصل راه حل ها را در نوشتاری دیگر بیان خواهیم کرد.
۱) در مورد لا یه زیرین فرهنگ به خصوص عناصر ثابت هویت جمعی نیاز شدید به توصیف و تبیین منابع و مبانی فرهنگ ایرانی و اسلا م توسط نخبگان فرهنگی و سیاسی است که در این صورت یا به امتناع ترکیب خواهیم رسید کما این که بایندر و داریوش شایگان قائل اند یا این که تداخل و همپوشی در مورد لا یه زیرین فرهنگ ایران و اسلا م خواهیم رسید. کما این که فرهنگ رجایی و بسیاری از روشنفکران دینی قائل اند در مجموع از مرحله فرار از شناخت و آگاهی به مرحله اقبال به شناخت و آگاهی نسبت به معرفت های بنیادین فرهنگ خواهیم رسید.
۲) در مورد هجوم گسترده اندیشه های مدرنیته در برخورد با فرهنگ ایرانی - اسلا می احتمالا سه رویکرد اسلا می سنت گرا، تجددگرا و جامع گرا مناسب باشند منتها اول باید شناخت به دست آورد به این معنی اول باید فرهنگ غرب را بشناسیم. به عبارت دیگر یک دوره غرب شناسی به صورت تقسیم کار درجامعه باید صورت گیرد بعد چه باید کرد.
۳) نقش حکومت و نظام سیاسی مهم ترین بخشی که می تواند بحران های احتمالی هویت را کاهش دهد این به عنوان اولین نقش است. یعنی نظام سیاسی و حکومت اسلا می باید حداکثر جاذبه در روابط اجتماعی - سیاسی و حداقل دافعه را اتخاذ نماید یا به قول شهید بهشتی جاذبه ما باید بیشتر از دافعه ما باشد دوم این که احزاب سیاسی را به هر طوری شده فعال تر نماید زیرا درصورتی که احزاب سیاسی در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلا می ایران به وجود آیند خود حافظ بقا و سلا متی نظام سیاسی اسلام هستند زیرا وظیفه انسان های نص گرا با رویکرد مومنانه بیش از این نیست و تنها خواسته و آرزوی هویت جمعی در پوشش حزبی حاکمیت روح شریعت در جامعه است زیرا حکومت و دولت ابزارند نه هدف اسلام.
۴) در مورد شکاف های اجتماعی شاید از همه مهم تر در ایران اسلا می «شکاف نسل ها است در درک نسل جدید و توجه به آنها در بحث هویت یابی و معناداری باید برنامه ریزی در زمینه ها و گرایش های زیباشناسی اولویت بیشتری قائل بود حوزه های زیباشناسی یعنی عرصه های هنر، موسیقی، سینما، عرفان که هر کدام سال ها زمان می برد که یک لحظه اش را از دست دادن به اندازه یک نسل جمعیتی عقب افتادن است و دوم این که در رابطه با نسل جدید هدایت و اصلا ح را با مچ گیری و تخریب روحیه باید تفاوت گذاشت. قرآن کریم به پیامبر (ص) می فرماید: «ولو کنت فظا غلیظ القلب لا نفضوا من حولک» (آل عمران - ۱۵۹) یعنی این که اگر تندخو و سخت دل بودی مردم از گرد تو متفرق می شدند و حال آن که تو با خلق خدا مهربانی و دائما در پی اصلا ح و ارشاد خلقی نه عیب جویی و مچ گیری است.
۵) در مورد تحولا ت سیاسی خارجی تحت عنوان مساله جهانی شدن اگر جهانی شدن را به معنی پروژه بگیریم که در آن قدرت برتر در تمامی عرصه های سیاسی - اجتماعی - اقتصادی می خواهد هرمونی داشته باشد و اگر به معنی پروسه بگیریم که در آن گفت وگوی تمدن ها مطرح است که معمولا فرهنگ های برتر جایی برای ماندن دارند آن وقت در مورد اول هویت جمعی ما متضرر می شود و در مورد دوم به لحاظ این که ما نسبت به مبانی معرفتی خود کار فرهنگ قوی انجام نداده ایم ممکن است دچار چالش های فرهنگی و به تبع آن در حوزه هویت جمعی با مشکل روبه رو شویم شاید بهترین شیوه در مورد مفهوم دوم مساله جهانی شدن فعالیت در دو حوزه گفت وگو با بیرون برای بین الا ذهانی کردن مفاهیم خود و تلا ش برای شناخت و آگاهی درحوزه معرفت های بنیادین فرهنگ خودی به عنوان فعالیت دوم بتواند راه گشا باشد.
نویسنده : ناهید ابراهیمی
منبع : روزنامه مردم سالاری