پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

جنگ داخلی در فلسطین؛ توطئه جدید صهیونیستها


جنگ داخلی در فلسطین؛ توطئه جدید صهیونیستها
بار دیگر درگیری های داخلی بین دو جریان عمده مبارزاتی در فلسطین شعله ور گردیده و وضعیت در فلسطین را درآستانه انفجار قرار داده‌ است ؛تعداد زیادی از افراد مسلح با هدف قرار دادن نیروهای پشتیبانی وزارت کشور ؛عملا این وزارتخانه را ناکارآمد کرده اند و چندی پیش شاهد استعفای دومین وزیر کشور دولت وحدت ملی بودیم که تنها دلیل وی برای استعفا نافرمانی و سلب اطاعت نیروهای گارد ریاست جمهوری از وی بوده است .
سه لشکر از نیروهای پشتیبانی ارتش رژیم صهیونیستی در مجاور نوار غزه خود را برای مقابله با نیروهی فلسطینی آماده می سازند و در زمانی که همه توجهات جامعه جهانی به نوار غزه معطوف گردیده ،اسرائیل به نصب رادارهای پیشرفته در مزارع شبعا مبادر ورزیده تا علاوه بر بلندی‌های جولان ،این منطقه را که متعلق به لبنان است تحت سکوت معنی دار نیروهای حائل یونیفل سازمان ملل به خاک خود ضمیمه سازد.
اسرائیل وقاحت را به جایی رسانیده که به خود اجازه می دهد ۳نماینده مجلس و یک وزیر کابینه و تعدادی شهردار رابرباید و علاوه برآن اعلام دارد در پی ترور خالد مشعل می باشد و این امر در حالی صورت می گیرد که آمریکا ،ایران را به تروریسم دولتی و حمایت از تروریستها متهم می کند.
اگر کشمکش را دینی کنیم ،بزرگترین اشتباه را مرتکب شده ایم؛این عبارتی است که اسحاق رابین نخست وزیر اسبق رژیم صهیونیستی در مورد جایگزین کردن منازعه از حالت اسلامی -صهیونیستی به منازعه اعراب و اسرائیل بیان داشته است.
از سوی دیگر پس از خروج یکجانبه نیروهای نظامی اسرائیل در سال ۲۰۰۳ از نوار غزه و به وجود آمدن نوعی خلاء قدرت در نوار غزه،زمینه برای فعالتر شدن دیگر جنبش های آزادی بخش در این منطقه فراهم گردید ،یکی از این جنبش ها جنبش مقاومت اسلامی (حماس ) می باشد که پس از ترور شیخ احمد یاسین و عبدالعزیز رنتیسی به این جمع بندی رسیده بود که دیگر زمان مناسب برای ورود به عرصه سیاسی فرا رسیده است.
پس از ورود اسلامگرایان فلسطینی به عرصه سیاسی و قوت یافتن بعد اسلامی منازعه فلسطینی-اسرائیلی ،تلاشهای رژیم صهیونیستی برای جایگزینی جنبش لائیک مسلک فتح به جای جنبش اسلامگرای حماس آغاز گردید.
این تلاشها در بروز اختلافات نظامی بین دو جنبش بزرگ فتح و حماس به منصه ظهور رسیده است.
پروژه ایجاد جنگ داخلی در فلسطین ،طرحی است که مستقیما از سوی رژیم صهیونیستی طراحی و هدایت می شود و رابطه عمیق و معناداری بین بروز اختلافات و درگیری ها در غزه و تامین امنیت ملی برای رژیم صهیونیستی وجود دارد.
به راستی چه کسی از طرح درگیری و جنگ داخلی و عدم ثبات در فلسطین سودمی برد؟ آیا این اسرائیل نیست که تنها برنده واقعی جنگ داخلی در میان فلسطینیان می باشد؟دلایل اسرائیل از به راه انداختن این جنگ چیست؟چرا آمریکا با ارائه طرح آبرامز به این درگیری ها دامن می زند؟ اینها سوالاتی هستند که دراین مقاله برآنیم تا با بررسی ریشه های درگیری در بین فلسطینیان به‌آنها پاسخ دهیم.همچنین در پی اثبات این امر هستیم که راه انداختن جنگ داخلی در فلسطین از تاکتیک های فعلی رژیم اشغالگر قدس مبنی بر تضعیف گروههای مقاومت فلسطینی و نهایتا کنترل آنها است.
● ریشه های درگیری:
پس از به قدرت رسیدن جنبش مقاومت اسلامی (حماس) در سال۲۰۰۶ و کسب ۷۴ کرسی از ۱۲۰کرسی در مجلس شورای ملی فلسطین،عرصه بر یکه تازی فتح و سیطره کاملآن بر تشکیلات خودگردان و همچنین سازمان آزادی بخش فلسطین(ساف) تنگ گردید و با ظهور رقیب تازه نفسی چون حماس ،منازعات داخلی بار دیگر شعله ور گردید.
ریشه اصلی درگیری ها بین دو جریان عمده آزادی بخش در فلسطین(فتح و حماس) به اندیشه سیاسی و عملکرد دو جنبش برمی گردد .
● دیدگاه فتح:
از نظر جنبش فتح تلاش برای نابود سازی اسرائیل‌،آرمانی دست نیافتنی بیش نیست و فتح با تجربه ۵۰ ساله مبارزاتی خود بر علیه اسرائیل اکنون به نقطه ای رسیده است که نه تنها دیگر اعتقادی به نابودی اسرائیل ندارد،بلکه حتی به اعمال حاکمیت در سرزمینی که معادل۲ % خاک فلسطین (غزه-اریحا) می باشد راضی گردیده.
همچنین از نظر این جنبش، پیمانهای اسلو ۱ و ۲ و همچنین پیمان های کمپ دیوید ،غزه-اریح و وایریور دستاورد بزرگ فتح در طول مبارزات سیاسی به شمار می آید و با ورود حماس به عرصه سیاسی و نادیده گرفته شدن این معاهدات ،دستاوردهای خود را در شرف نابودی می انگارد و لذا در تلاش است تا با متقاعد ساختن حماس به سازش با اسرائیل و یا سرنگونی آن در صورت اصرار بر مبارزات مسلحانه بر علیه اسرائیل ،به حفظ دستاوردها و هویت ناسیونالیستی و لائیکی خود بپردازد.
هم اکنون در درون جنبش فتح سه جریان عمده وجود دارد که جریان اول مربوط به لیبرالهای این جنبش بوده و رهبری آن را ابومازن برعهده دارد مواضع مزبور متعلق به این جریان می باشد که هم اکنون قدرتمندترین جریان در درون فتح به شمار می رود.جریان دوم جریان کودتاگری است که رهبری آن را محمددحلان برعهده دارد و در ادامه بیشتر به آن پرداخته می شود و مسبب اصلی درگیری ها هم همین جریان نیرومند به شمار می رود و جریان سوم جریان جهادی در جنبش الفتح است که قائل به ادامه خط مشی مسلحانه می باشد و نقطه ثقل این جریان در گردان های الاقصی بازوی نظامی فتح تمرکز یافته است.
از رهبران این جریان می توان به مروان برغوثی اشاره نمود که هم اکنون در زندانهای رژیم صهیونیستی به سر می برد و جنبش حماس در لیست اسرایی که می بایست با سرباز به اسارت درآمده اسرائیلی(گلعاد شلیط) معاوضه شود نام وی راهم افزوده تا از طریق حضور وی بتواند جریان جهادی این جنبش را تقویت کند.
● دیدگاه حماس:
از سوی دیگر حماس که هم اکنون قدرت را دردست دارد،فتح را به خیانت به آرمان فلسطین‌،عدول از ارزشها(حذف تلاش برای محو اسرائیل از مرامنامه)و مسلمانان متهم می کند و علی رغم پرهیز از درگیری با فتح در عرصه داخلی و منوط کردن مبارزات با فتح در چارچوب سیاسی ،خواهان ادامه مبارزات مسلحانه بر علیه رژیم اشغالگر قدس می باشد.
حماس از آغاز و در جریان انتفاضه،موقعیت رهبری سازمان آزادیبخش فلسطین(در واقع فتح) را از طریق تبلیغات(صدور بیانیه ها) به چالش طلبیده است.حماس همچنین با ناسیونالیسم غیر مذهبی سازمان آزادیبخش فلسطین و شرکت آن در فرایند صلح با اسرائیل به طور جدی مخالفت ورزیده.میثاق حماس که در اوت ۱۹۸۸ منتشر شد،فلسطین را یک زمین وقف اسلامی می داند که آزادیآن از طریق جهاد برای هر مسلمان یک واجب عینی است.
فلسطین به عنوان یک موقوفه اسلامی یک امانت مذهبی است که تا آخرالزمان به مسلمانان واگذار شده و بنابراین به هیچ کشور یا پادشاه عرب تعلق ندارد و جزء یا کل آن را نمی توان به دیگران اعطا کرد.و به طور صریح ،حماس همزیستی با اسرائیل را نمی پذیرد و متعهد است که هرگونه توافق صلح از سوی ساف و کشورهای عربی با اسرائیل را به دلیل اینکه خلاف فرامین اسلامی است از بین ببرد.
راه حل کوتاه مدت حماس که در زمان زعامت شیخ احمد یاسین ارائه گردید ،آتش بس ۱۳ ساله با رژیم صهیونیستی (و نه به رسمیت شناختن آن) در صورت خروج کامل آن از اراضی اشغالی ۱۹۶۷ است و راه حل دراز مدت ان این است که یهودیان و مسیحیان ((تحت سایه امن اسلام)) در صلح زندگی کنند. به این ترتیب ،رقابت فتح-حماس بیانگر مبارزه بر سر آینده دولت فلسطینی ، ایدئولوژی ، رهبری و سیستم حکومت آن است.
چالشی که امروزه بین فتح وحماس پدیدآمده چاشی بر سر هویت و حضور در قدرت است به عبارت دیگر اگر حماس موفق به ادامه موجودیت خود در عرصه سیاسی گردد ،در آینده نه چندان دور شاهد جایگزینی عناصر اسلامگرای طرفدار حماس به جای عناصر لائیک فتح در سازمان ازادی بخش فلسطین و پایان سیطره ۴۰ ساله فتح بر ساف و خارج شدن سکان تشکیلات خودگردان از دست فتح خواهیم بود .
استراتژی حماس در این زمینه با حوصله و مرحله به مرحله در حال اجرا شدن است بدین ترتیب که ابتدا نخست وزیری سپس ریاست جمهوری و نهایتا سازمان آزادی بخش را با یک تحول ساختاری روبرو سازد به نحوی که پس از اسلامیزه شدن ،این نهادها در راستای خدمت به منافع ملی و اسلامی فلسطینیان به کار خود ادامه دهند البته این استراتژی به معنی اتخاذ موضع یکجانبه گرایانه از سوی حماس نبوده و بایستی اشاره گردد که این جنبش در عین تاکید بر خط مشی مسلحانه و اسلامگرایانه قائل به پلورالیسم در عرصه اداره کشور می باشد و از حضور همه گروههای دیگر در قدرت بنابه میزان وسعت و اقبال از سوی مردم استقبال می کند.
از سوی دیگر در صورت ماندگاری حماس در قدرت(فاز سیاسی) امنیت ملی اسرائیل بیش از پیش به خطر خواهد افتاد ،چراکه اصولا هدف این رژیم از اعطای حاکمیت و خودمختاری محدود به فتح در مذاکرات پس از اسلو ،تامین امنیت اسرائیل به دست عناصر متمایل به برقراری رابطه با اسرائیل بوده که عموما در الفتح گرد هم آمده بودند و لذا با خارج شدن تشکیلات خودگردان از دستان فتح و حاکمیت حماس بر آن ،تشکیلاتی که فلسفه وجودی آن ایجاد حاشیه امن برای اسرائیل بوده خود به تهدیدی برای امنیت ملی این رژیم تبدیل خواهد شد ؛بنابر این می توان گفت چرایی همکاری فتح با اسرائیل و تلاش ان برای انجام کودتا در فلسطین به این دلیل است که تامین امنیت اسرائیل در مرزهای شرقی و جنوب غربی به نوعی با موجودیت فتح گره خورده است .
کسری صادقی زاده
منبع : روزنامه رسالت