شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

فرایند یادگیری و ذخیره اطلاعات در مغز


فرایند یادگیری و ذخیره اطلاعات در مغز
یادگیری نه فقط فراگیری دانستنیهاست، بلكه مقابله مستمر با فراموشی نیز هست. در این مبارزه، كسی موفق می شود كه در مورد فرایندهای زیستی یادگیری، اطلاعات كافی داشته باشد.
اطلاعات فراوانی توسط حواس به مغز ارسال می شوند، اما فقط بخش كوچكی از آنها حیاتی و مورد نیاز هستند. قسمت اعظم آنها اضافی ارزیابی شده و از ذخیره شدن آنها ممانعت به عمل می آید. زیرا اگر همه اطلاعات در مغز باز اندیشی و ذخیره شوند، استفاده و كاربرد آنها غیر ممكن خواهد بود. به همین دلیل، فراموشی یكی از فرایندهای بسیار حیاتی است.
فرایند حفظ و ذخیره اطلاعات در حكم یك صافی بسیار مهم است كه مانع ذخیره شدن اطلاعات غیر ضروری و اضافی می شود.
● فرایند انتخاب و ذخیرهٔ اطلاعات عبارت است از:
۱- حافظه بسیار كوتاه یا حساس. اطلاعات در این قسمت برای یك تا دو ثانیه ذخیره می شوند. از بخش اعظم آنها، به دلیل عدم اهمیت، چشم پوشی می شود. فقط معدودی از اطلاعات كه با اهمیت و حیاتی هستند، به حافظه كوتاه مدت ارسال می شوند.
۲- حافظه كوتاه مدت. در این قسمت، اطلاعاتی كه توسط حافظهٔ بسیار كوتاه، با اهمیت ارزیابی شده اند، به مدت ۲۰ ثانیه ذخیره می شوند. از این میان، موارد حیاتی به حافظه دراز مدت ارسال می شوند.
حافظه كوتاه مدت را "حافظه كار" می نامند، زیرا تنها بخشی از حافظه است كه اطلاعات را آگاهانه انتخاب و ذخیره می كند. اطلاعات نادرستی كه قبلا در حافظه دراز مدت ثبت شده، توسط این بخش، اصلاح و اطلاعات غیر ضروری پاك می شوند.
اطلاعاتی كه آگاهانه مورد ارزیابی قرار می گیرند، بیش از ۲۰ ثانیه در حافظه كوتاه مدت می مانند. اطلاعات در حافظه كوتاه مدت، با اطلاعات ذخیره شده در حافظه دراز مدت، مقایسه می شوند. این مقایسه برای اینكه انسان بتواند متناسب با شرایط تصمیم بگیرد، ضروری است. برای مثال، هنگام عبور از كنار یك كیوسك تلفن، به خاطر می آورید كه باید به یك شخص معین تلفن بزنید. شماره تلفن وی را از حافظه دراز مدت می گیرید. مقایسه اطلاعات جدید با اطلاعات ذخیره شده كه توسط حافظه كوتاه مدت انجام می گیرد، برای موفقیت در روند یادگیری، از اهمیت زیادی بر خوردار است. زیرا مفاهیم جدیدی كه به یك شبكه موجود از اطلاعات ذخیره شده، پیوسته می شوند و آسانتر به حافظه سپرده می شوند. تركیب، توالی و نظم این شبكه، كمك شایانی به فراگیری اطلاعات می كند.
۳- حافظه دراز مدت. هرچند كه اطلاعات در این قسمت به صورت دراز مدت ذخیره می شوند، ولی هر لحظه و بدون مشكل قابل دسترسی نیستند. زیرا اطلاعاتی كه بندرت مورد نیاز هستند و خیلی كم از آنها استفاده می شود، به صورت غیر فعال در حافظه باقی می مانند.
در حافظه دراز مدت، مفاهیم بر اساس اهمیت آنها طبقه بندی می شوند. در یك بخش آن، اطلاعاتی مانند: اشخاص، اشیا و اماكن به صورت دائم ذخیره می شوند، اگر این اطلاعات با وقایع خاصی همراه باشد، در بخش موقتی آن ثبت می شوند. فراگیری مهارتها و فنونی كه نیازمند تحرك زیاد هستند، مانند شنا، در بخش دیگری از حافظه دراز مدت ذخیره می شوند.
بطور كلی، حافظه جای ثابتی ندارد و مفاهیم در قسمتهای مختلف مغز، حفظ و ذخیره می شوند. برای مثال، اطلاعات یك گل سرخ در یك قسمت مغز ذخیره نشده است، بلكه ویژگیهای شكل، رنگ، عطر و ... در بخش های مختلف آن ثبت و ضبط شده اند. هنگامی كه ما گل سرخ را به خاطر می آوریم، كلیهٔ اجزاء و اطلاعات مربوط به این گل، دوباره به صورت پیوسته یاد آوری می شوند.
انتقال پیام، یكی از ویژگیهای هر سلول تحریك پذیری است. سلول های عصبی این خاصیت را بهتر نشان می دهند. غشای آنها در حالت آرامش، دارای یك پتانسیل الكتریكی ۷۰ میلی ولت است. عاملی كه موجب تحریك می شود، محرك نام دارد. محرك می تواند به شكل های مختلف (صدا، نور، الكتریسته و...) باشد و برای اینكه بتواند تحریك ایجاد كند، باید از حد معینی به نام "شدت آستانه" كمتر نباشد. محرك ابتدا روی سلولهای حسی تأثیر می گذارد. آنها نیز پیام را به سلول های عصبی انتقال می دهند. در غشای آنها پتانسیل عمل ایجاد می شود كه پس از تحریك، پیام را نقطه به نقطه انتقال می دهد و فوراً به حالت آرامش بر می گردد. بین سلول های عصبی یا این سلول ها با سلول های ماهیچه ای، فضای كوچكی وجود دارد كه به فضای سیناپسی معروف است. پیام ها در این قسمت به صورت مواد شیمیایی انتقال داده می شوند. محرك از این طریق، تصویری از خود بر جای می گذارد كه با تكرار آن به صورت پایدار، ذخیره می شود. در واقع "تكرار"، اصل اساسی یادگیری محسوب می شود.
چگونگی استفاده از حواس برای درك و فراگیری مفاهیم، اهمیت ویژه دارد. با اینكه در اغلب موارد، یكی از آنها بیشتر به كار گرفته می شود، ولی سنجیده و معقول خواهد بود كه اطلاعات از طریق چند حس كسب شوند. زیرا از اطلاعات دریافت شده توسط حس شنوایی فقط ۲۰ درصد و توسط حس بینایی حدود ۳۵ درصد به خاطر می ماند. در مقابل، از مجموع آنچه دیده و شنیده ایم، تقریباً ۵۰ درصد آن را بخاطر می آوریم. در نتیجه، اگر در یادگیری از روشها و حواس مختلف استفاده شود، بازدهی و حضور ذهن افزایش خواهد یافت.
در روش تصویری، اطلاعاتی كه از طریق خواندن كتابها و متون، جداول و تصاویر به دست آمده اند، به بهترین شكل ذخیره می شوند. آسانترین شیوه یادگیری، روش شنیداری است. در این روش، مفاهیم از طریق شركت در جلسات بحث و سخنرانی، گوش كردن نوارهای آموزشی یا مطالعه با صدای بلند دریافت شده و به خاطر سپرده می شوند. یكی دیگر از روشهای یادگیری، تبادل اطلاعات از طریق شركت در سمینارها و بحث های گروهی است. در این روش، طرح سؤال و پاسخگویی به آن از اهمیت ویژه ای بر خوردار است. فرایند یادگیری را می توان با حركت نیز تقویت كرد. برای مثال: مطالعه در هنگام راه رفتن، بخشهایی از متن را با ماژیك ماركر مشخص كردن، و اطلاعات مهم را از روزنامه و مجله و... جدا كردن، از جمله روشهای حركتی هستند كه در فراگیری، بسیار مفید واقع می شوند.
منبع : ادیولوژی


همچنین مشاهده کنید