پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

حکومت عقل


حکومت عقل
هگل در سال ۱۸۰۱ به ینا شهری كه مورد علاقه او بود سفر كرد. وی این شهر را به توصیه شلینگ برای اقامت برگزید. در آن زمان این شهر موقعیت روحی و فكری حائز اهمیتی داشت. در آنجا شیلر تاریخ تدریس می كرد و نووالیس و شلگل، رمانتیسم را ترویج می كردند و فیخته و شلینگ در كار تدوین فلسفه خویش بودند.پس از آن كه شلینگ در سال ۱۸۰۳ ینا را ترك كرد، هگل كه تا آن تاریخ در زمینه سازی كلیات فلسفه خود از او بهره های فراوان گرفته بود تنها ماند ولی نیل به مقام استادی دانشگاه ینا در همان سال و اشتغال پرشور او به تدریس تا حدودی این تنهایی را جبران می كرد. از این دوران است كه هگل مستقلاً راه خود را برمی گزیند و آشكارا به منازعه با معتقدات شلینگ برمی خیزد. مخالفتهای هگل با فلسفه شلینگ موجب گردید كه هنگامی كه كتاب بسیار معتبر و عظیم او به نام «پدیدارشناسی روح» انتشار یافت، شلینگ به استهزای آن بپردازد و آن را مورد طعنه و كنایه قرار دهد. به هر ترتیب از این زمان به بعد، نهال اندیشه هگل آغاز به شكوفایی كرد. مطلب زیر نگاهی دارد به جایگاه این كتاب در نظام فلسفی هگل.
از آنجا كه هگل از لحاظی حیات واقعی فلسفه را در «زمانیت» آن می داند بدون شك در مورد شناخت فلسفه او نیز باید توجه به مسیر تحول فكر او داشت و مضمونهایی را كه نطفه اولیه مباحث مورد نظر او را تشكیل می داده، پیدا كرد و در مراحلی كه آن نطفه به مرور از قوه به فعل درآمده است دقیق شد تا آنچه را در ابتدا مبهم بوده واضح و صریح نماید و موضع خاص هگل درست تر تشخیص داده شود.
آثار مختلف هگل كه تعداد آنها اندك هم نیست، مثل آثار هر فیلسوف بزرگ دیگر، مراحل مختلف تكوینی فلسفه واحدی را نمایان می سازد. در فلسفه هگل هیچ شناختی به عنوان امر داده شده اولیه و بی واسطه حاصل نمی آید، نه شهود حسی و نه شهود عقلی، هیچ یك قادر نیست به طور مستقیم و به نحو بی واسطه ما را شناسا كند، شاید تنها امر بی واسطه ای كه در ما باشد همین نیروی شناختن است و این فاعل شناسایی است كه فقط با غیر شدن و واسطه پیدا كردن از خود و از دیگری، به عنوان فاعل شناسا لحاظ می شود و از نیروی شناسایی خود، آگاه می گردد. در بیان فلسفه هگل شاید بتوان بر اساس سه كتاب اصلی هگل در سه مرحله مختلف، هم از لحاظ تاریخی و هم از لحاظ منطق درونی كه حاكم بر این تفكر است، كوششی برای فهم روح فلسفه هگل به عمل آورد. این سه كتاب به ترتیب «پدیدارشناسی روح» و «منطق» و «دایرهٔاالمعارف علوم فلسفی» است و با توجه به محتوای هریك از آنها در واقع كل فلسفه هگل مطرح می شود و نه بخشی از آن.
می دانیم كه هگل از سال ۱۸۰۱ تا اوایل سال ۱۸۰۷ در شهر ینا زندگی می كرده است. این دوره زندگی در ینا در ایجاد افكار اصلی هگل و شكل گیری قطعی نظام فلسفی او اهمیت خاصی دارد.
هگل در ینا انتخاب نهایی خود را انجام داده و مسیر اصلی تفكر خود را روشن ساخته است و تغییرات و تحولات بعدی فقط به علت موضوعهای مختلفی بوده است كه او با آنها مواجه می شده است. هگل در این دوره به نحوی به ارزیابی و نقد افكار فلسفی حاكم بر اذهان معاصرین خود پرداخته و این مطلب را در كتاب «اختلاف بین دو نظام فلسفی فیخته و شلینگ» (۱۸۰۱) و در مقاله «ایمان و دانش» (۱۸۰۲) كه در واقع بحثی درباره فلسفه كانت، یاكوبی و فیخته است به خوبی می توان مشاهده كرد.
اما اهمیت دوره ای كه هگل در ینا بوده از این لحاظ بوده كه او نهایتاً موفق به نگارش كتاب پدیدارشناسی روح شد. این كتاب كه موجب شهرت بسیار هگل شد یكی از چند كتاب بسیار تأثیرگذار قرن نوزدهم است. این كتاب اولین اثر معروف هگل است كه به زبان آلمانی نگاشته شده است و مطالب بسیار مهم و عمیقی در آن عنوان شده است كه هیچ فلسفه آموزی نمی تواند از آنها بی نیاز باشد.پدیدارشناسی روح یك كاوش بسیار وسیع و همه جانبه است كه شامل تمام تجارب انسانی از تجارب حسی گرفته تا عقلی و نقلی و دینی و غیره می شود.در كتاب پدیدارشناسی، علاوه بر مسایل معرفت شناسی، درباره بسیاری از پدیدارهای دیگر كه به نحوی از انحاء، دلالت بر تجلیات ذهنی و روحی دارد، از جمله اخلاق و سیاست و دین و هنر و زیبایی شناسی و غیره بحث شده است.می دانیم كه در نظام فلسفی هگل پدیدارشناسی و هستی شناسی با هم ارتباط دارند و متمم هم به شمار می آیند. از لحاظ معرفت شناسی تقدم با پدیدارشناسی و در مقام ثبوت، تقدم با منطق است منطقی كه با هستی نسبت درونی و ذاتی دارد.
اولین حركت از مشاهده پدیدارهای جزیی آغاز می شود و به سوی صور عالی تر هستی و نهایتاً به طرف روح مطلق سوق پیدا می كند. هگل كوشیده تا امكان فراروی تفكر كانتی را دریابد، یعنی دوباره فاهمه نسبت به امكان وسعت و گسترش خود واقف شده و می خواهد با نامتناهی و مطلق روبه رو شود.
كتاب پدیدارشناسی روح از دو بخش عمده تشكیل شده است و شامل یك مقدمه و یك پیشگفتار است. پیشگفتار را هگل بعد از اتمام كتاب نوشته است و در آن كوشیده تا یك طرح كلی از نظام فكری و فلسفی خود را عرضه كند و در این پیشگفتار ارتباط كتاب پدیدارشناسی و كتاب منطق كه سالها بعد چاپ شده واضح می شود.«مقدمه» كتاب پدیدارشناسی بسیار حائز اهمیت است و به معنای واقعی كلمه، مقدمه و مدخل ورود در بحث خاص پدیدارشناسی است و در آن تأثیر هگل از كانت بسیار مشهود است. هگل می پندارد كه شاید شناخت انسان، ذوات مطلق را نتواند دریابد ولی در هر صورت هر شناختی به عنوان شناخت، مرحله و درجه ای از شناخت علم و منطق است.پدیدار، سیر ذات است، حقیقتی كه اینجا و اكنون به دست می آید هرچند عین حقیقت مطلق نیست ولی مرحله ای از سیر و صیرورت آن است.
در بخش اول كتاب، هگل به بررسی و تكوین آگاهی فردی پرداخته و كوشیده تا شعور ابتدایی را به گونه ای شناخت فلسفی ارتقاء دهد و «بی واسطه» را به صورت «با واسطه» درآورد تا اوصاف آگاهی به خود و خودآگاهی را در ابعاد گوناگون آن آشكار سازد.
در بخش دوم كتاب پدیدارشناسی، روح نوعی طرح اولیه برای فلسفه تاریخ دیده می شود و این قسمت همچنین شامل تحقیق درباره روح عینی و برون ذات نیز هست. در این بخش، تحول آگاهی فقط در حد سیر آگاهی فردی به سوی خودآگاهی بحث نشده است، بلكه بحث درباره سیر روح به معنای خاص هگلی است. هگل در بخش دوم كتاب پدیدارشناسی به بررسی پدیدارهای كلی شدن و فرهنگ انسانی پرداخته است مثل عصر باستان، دوره فئودالیسم و سلطنت مطلق و عصر روشنگری و انقلاب كبیر فرانسه و... .
هگل در كتاب پدیدارشناسی روح، مدعی است كه رسیدن به علم و شناخت مطلق، مستلزم توجه به علم و شناخت پدیداری است. شناخت به عنوان «لنفسه» و هستی به عنوان «فی نفسه» و پدیدار و دیدار، دیگر مفاهیم متقابل و متباینی نیستند.او می خواهد نشان دهد كه چگونه شناخت عادی و ابتدایی به مرور زمان به سوی شناخت مطلق سوق می یابد و حركت دارد. به نظر هگل، شناخت مطلق به طور بالقوه در نهاد همان شعور اولیه و ابتدایی وجود دارد و پدیدارشناسی نیز مطالعه ای در همین نحوه تجلی تدریجی مطلق است. پدیدارشناسی در درجه اول، بررسی سیرنفس است برای ارتقاء به مقام روحی از طریق آگاهی و این به نحو ضروری بسط و گسترش می یابد.در كتاب پدیدارشناسی روح، ما با یك سلسله پدیدارهایی كه جنبه ای از آگاهی را نمایان می سازد روبه رو هستیم كه یكی پس از دیگری مورد تحلیل قرار گرفته است و حركت درونی هر یك آن را در جهت مخالف و ارتقایی متحول می سازد.در پدیدارشناسی، بحث و تحلیل به ترتیب شامل «یقین حسی» و «ادراك» و «فاهمه» و «آگاهی» می شود. بعد به بحث درباره «آگاهی به خود» كشیده می شود.هر نوع خودآگاهی، آگاهی از «من» است و «من» در درجه اول «حیات» و «میل» است و میل من با میل دیگری در تقابل است و به ناچار رابطه انسانها براساس نوعی مبارزه كه هر یك از طرفین می خواهد تفوق و قدرت خود را بر دیگری ثابت كند مورد بررسی قرار می گیرد.در اینجا مسأله سرور و بنده مطرح می شود و نمونه هایی از آن به عنوان موضع های احتمالی از قبیل رواقی و شكاك و موضع آگاهی كه دچار احساس محرومیت و حرمان و عذاب وجدان است مطرح می شود. بعد به بحث درباره مسأله عقل پرداخته می شود كه از دو لحاظ یعنی از لحاظ «عقل مشاهده كننده» و «عقل فعال» مورد بررسی قرار می گیرد.قسمت دوم كتاب پدیدارشناسی روح، نمونه ای از طرح كلی هگل برای فلسفه تاریخ است.برخلاف قسمت اول، هگل دیگر نمونه هایی از نحوه تحقق آگاهی فردی و انواع خاص آن را كه هر یك را می توان شاخص مرحله ای از تحول شناخت نیز دانست، ترسیم و توصیف نمی كند، بلكه در این قسمت، مساله را به صورت وسیع تر و با تحلیل انواع گوناگون بسط و گسترش روح و مراحل سه گانه تحققی آن و با مطابقت دادن این مراحل با دوره های سه گانه تاریخ جهان مورد مطالعه قرار می دهد.به نظر هگل، روح به عنوان جوهر بی واسطه فقط هست و هستی آن بسیط و فاقد خود آگاهی است و هرگاه با نوعی آگاهی همراه شود، با واسطه می گردد و در مرحله ای از مسیر خود قرار می گیرد و فقط بدین ترتیب است كه می توان تحقق آن را عینی و واقعی قلمداد كرد.از این نظر، هگل اولین صورت حقیقی روح را با مقایسه آن با تاریخ جهان، با روح حاكم بر مدینه در دوره باستان قابل قیاس می داند. این روح به نحوی كه مردم دوره باستان آن را درمی یابند در درجه اول نوعی نهاد اخلاقی است. خود آگاهی وابسته به نفس خود فرد است ولی این فرد هنوز به عنوان «خود غیرشخصی» و «كلی» وجود ندارد و هنوز نمی شود به ارزشهای اخلاقی كه فرد مدافع آن است كلیت و عمومیت بخشید و گویی در دل مدینه باستان، شكافی پدید می آید و به مرور آن را به سوی روح حاكم بر دوره امپراتوری سوق می دهد.آنگاه امپراتوری روم شكل می گیرد و باز حركت درونی، آن روح بی واسطه را از روح با واسطه مجاز می سازد و ایمان مسیحی با فرهنگ غیردینی و قوانین حقوقی رومی تعارض پیدا می كند و ایمان از تعقل محض جدا می گردد و در نتیجه مسیحیت حقانیت خود را در اضمحلال امپراتوری روم می بیند و بعد همین روح كه حالا دیگر صرفاً دینی شده است، حاكم بر قرون وسطی می شود.در عصر جدید مسائل مربوط به عقل و ایمان عملاً در جهت مخالف قرون وسطی مطرح شده و این اختلاف در شدیدترین صورت خود در عصر روشنگری بروز كرد كه در اواخر قرن هجدهم منجر به انقلاب كبیر فرانسه می شود كه اعلام پایان آن نیز بوده است.به نظر هگل، آرمان و هدف اصلی انقلاب كبیر فرانسه میل به آشتی دادن زمین و آسمان بود؛ یعنی اراده اصلی بر این باور بوده كه آرمان ملكوت و جهان «عقبی» در همین جهان زمینی تحقق پیدا كند.و آنچه را كه در ورای این جهان نوید داده می شد در درون همین جهان به دست می آید. عدم موفقیت آرمان انقلاب فرانسه موجب شد كه در اوایل قرن نوزدهم، دوباره به نظریه های اخلاقی كانت و فیخته و متفكران رمانتیك توجه بیشتری پیدا شود و دوباره ذهن به مسائل دینی بپردازد. البته دین نیز به نوبه خود دارای تاریخ است كه آن نیز در بطن تاریخ كلی تحقق پیدا می كند.هگل، تاریخ را نیز مراحل حركت روح به عنوان جواهر به سوی روح به عنوان فاعل شناسا می داند و ما شاهد حركت حقیقت عینی و برون ذات به سوی یقین ذهنی و درون ذات و برعكس هستیم. گویی دائماً آگاهی با خود آگاهی و من با غیر من در تعارض است و در این تقابل، همیشه ارتفاع درجهت ارتقاء و استكمال صورت می گیرد و دانش مطلق كه نوعی وضع جامع مطلقی است، در نهایت میان آن دو وحدتی را برقرار خواهد ساخت.مراحل سیر تكامل ذهن انسان به نظر هگل عبارت است از احساس یا به اصطلاح هگل، یقین حسی و ادراك و فهم و عقل كه سه مرحله نخست، موضوع بخش نخست و مراحل پیدایی و پیشرفت عقل، موضوع بخش دوم است. او در فصل مقدماتی بخش دوم كتاب پدیدارشناسی روح به عنوان خودآگاهی، بحث درباره وضع انسان را در چشم انداز جامعه و تاریخ آغاز می كند.هگل برقراری رابطه میان ارباب و بنده را نخستین مرحله سیر تاریخی اندیشه و زندگی اجتماعی بشر می داند و معتقد است كه با تحول همین مرحله، ذهن بشر به سوی خودآگاهی پیش می رود و سرانجام به عقل می رسد. به نظر روسو، كسی كه اربابی كند نمی تواند انسانی آزاد باشد. فیخته با آ ن كه بندگی را طبیعی می دانست و آدمیزادگان را به وحشی و عادی تقسیم می كرد؛ اما معتقد بود كه هدف تاریخ آن است كه این نابرابری را در جامعه بشری به تدریج در چند مرحله از میان ببرد، ولی هم او و هم كانت این مسأله را از حوزه اخلاق اجتماعی به حیطه اخلاق فردی كشاندند و بر آن شدند كه ستیز اصلی میان ارباب و بنده نه در جهان خارج، بلكه در درون وجدان خود انسان روی می دهد و انسان آزاد كسی است كه عقل را بر نفس خویش فرمانروا كند. هگل بر خلاف آنان، تسلط انسان را بر نفس خود غیرطبیعی تر از تسلط او بر همنوع خود می دانست و كمال مطلوب را در آن دید كه این دوگانگی در نهاد آدمی از میان برود.به نظر هگل، كوشش انسان برای رهایی خویش در جامعه ای كه اراده های جزیی بر آن حاكم باشد، یعنی مردم همه خودپرست و بدخواه یكدیگرند ، هیچ گاه به آزادی راستین نخواهد انجامید و خطای متفكران عصر روشنگری در آن بود كه اگر چه بندگی را در وجه اجتماعی آن و از لحاظ اخلاقی محكوم كردند، ولی در جنبه های معنوی مسأله به ژرفی ننگریستند.هگل بندگی را مرحله ای ضروری در تكامل تاریخی انسان می دانست ولی معتقد بود كه آزادی بنده، تنها در فرجام جریانی پیچیده و دور و دراز دست می دهد.از بخش دوم به بعد، پدیدارشناسی روح از یك جهت، به توصیف این جریان از دیدگاه سیر تكامل عقلی انسان می پردازد. این بخش با شرح پیدایش بندگی در تاریخ آغاز می شود و فصلی كه در این دفتر ترجمه شده با اعتلاء بنده به پایه خود آگاهی به پایان می رسد.چنان كه گفتیم تاریخ در نظر هگل، با همین مرحله آغاز می شود و فهم فلسفه تاریخ، بدون فهم این مرحله ممكن نیست. زیرا همه عناصر تحولات بعدی تاریخی در رابطه میان ارباب و بنده به طور ضمنی نهفته است.بحث هگل از این فصل به بعد تا اندازه ای از حالت انتزاعی بیرون می آید و به مراحل معینی در تاریخ یا بهتر است بگوییم تاریخ اروپا مربوط می شود.به نظر هگل، ذهن انسان پس از احراز خودآگاهی در حالت بندگی، از سه مرحله می گذرد. مرحله رواقی، مرحله شكاكیت و مرحله ای كه هگل آن را آگاهی ناخرسند می نامد. در مرحله رواقی بنده در شوق و كوششی كه برای آزادی دارد خویشتن را از پروای آسایش و زندگی مادی می رهاند و از هر چه رنگ تعلق دارد می گسلد.از این رو چون دیگر از هیچ چیز، از جمله از ارباب و شكنجه و آزار او نمی ترسد، چه بر سریر باشد و چه در زنجیر، خود را آزاد حس می كند؛ ولی پیداست كه آزادی او تنها جنبه ذهنی دارد . زیرا این وارستگی و بی نیازی او را در عمل از بند فرمانبرداری نمی رهاند و او همچنان بنده می ماند. كناره گیری او از جهان و جهانیان، اندیشه اش را بیش از پیش، انتزاعی یا به گفته هگل دور از هرگونه محتوا و تعینی می سازد و به پرسشهایی از این گونه كه حقیقت یا خوبی چیست پاسخهایی كلی و مبهم می دهد و به همین دلیل خود در جهان واقع برای آنها مصداق و ما به ازایی نمی بینند، به همین خاطر كم كم از مفاهیمی چون حقیقت و خوبی فرزانگی و فضیلت، دچار ملال می شود و این سرآغاز شكاكیت و نیست انگاری یعنی مرحله دوم است كه در آن بنده، واقعیت جهان را یكسره نفی می كند و همه چیز را از جمله آزادی را در جهان موهوم می انگارد ولی این حالت او را ناآرام تر می گرداند چون متضمن تناقض است: از یك سو ذهن او جهان را پوچ می داند و از سوی دیگر آگاهی آن از این پوچی، برایش پوچ نیست بلكه حقیقت دارد. دیدن و شنیدن و جز آن را باطل اعلام می كند ولی خود همه چیز را می بیند و می شنود. اصول اخلاقی را بی اعتبار می داند، اما خود براساس اصولی اخلاقی رفتار می كند. پس گفتار و كردار او پیوسته با هم ناسازگار درمی آِیند و روح او دچار پریشانی و دوگانگی می شود. در مرحله رواقی، روح بنده دست كم با خود یگانه بود زیرا بنده با آن كه خود را از جهان بی نیاز می دانست واقعیت آن را انكار نمی كرد، ولی در مرحله شكاكیت، واقعیت جهان را یكسره انكار می كند و در عین حال خود درگیر و دار این واقعیت ، جویای آزادی و آرامش است. در مرحله رواقی، دوگانگی در وجود دو تن یعنی ارباب و بنده تجسم می یافت ولی در مرحله شكاكیت، در روح یك تن كه همان بنده باشد متمركز است.
از این دوگانگی یا دوپارگی روح، مرحله سوم یعنی آگاهی ناخرسند پیدا می شود. در این مرحله انسان به دین پناه می برد تا یگانگی روح خویش را بازیابد. منظور هگل از دین در اینجا نخست یهودیت و سپس مسیحیت است و آنچه می گوید به طور عمده به تاریخ كلیسای كاتولیك و جامعه ملوك الطوایفی اروپا در قرون وسطی مربوط می شود. او شرح می دهد كه ذهن آزاد انسان چگونه در اوضاع آشفته و ناپایدار آن روزگار در پی ثبات و آرامش می گردد و چگونه كلیسا می كوشد تا میان واقعیت یا حقیقت ابدی و ناامنی ذهنی انسان، رابطه ای برقرار كند. ولی ذهن آزاد، از مسیحیت نیز خرسند نمی شودتا سرانجام به عقل دست می یابد، و به یاری آن با واقعیت یگانه می شود و این همزمان با آغاز رنسانس در تاریخ اروپاست كه به عقیده هگل، نشانه آغاز حكومت مطلق عقل بر زندگی آدمی است ولی عقل در این مرحله جنبه انتزاعی دارد و تنها در زمان انقلاب كبیر فرانسه است كه به حالت انضمامی در می آید.
پریش كوششی
منبع : روزنامه همشهری