سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا
نان یا آزادی؟ مساله این نیست
«کدام یک را ترجیح میدهی: آنکه نانات میدهد و آزادیات میگیرد یا آنکه نانات میبُرد و آزادیات میدهد؟»
پرسش سختی است که آلبر کامو، نویسنده مشهور فرانسوی پیشروی ما میگذارد و پاسخگویی بدان تکلیف افراد را مشخص میکند که کدام طرفاند؟ آزادی را برمیگزینند و از خیر نان میگذرند یا نان بر میگزینند و قید آزادی را میزنند؟ پیش از هر چیز، دنیایی که تو را ناگزیر میکند به انتخاب بین یکی از ایندو، بر خلاف همه نظریات مثبتاندیشانه و دریافت انرژی مثبت از محیط اطراف، اصلاً جای خوبی نیست و چندان نمیتوان به آینده آن امیدوار بود. با اینهمه به عکس آنچه در ظاهر به نظر میرسد که قاعدتاً آدمیان باید از میان این دو گزینه اولی را اختیار کنند و آزادی را به پای غم نان قربانی، این روزها باب شده، همه با ژستی ایثارگونه آزادی را برگزینند؛ هر چه نباشد برای دیگران هم تحسینبرانگیز است که کسی تا بدانجا وارسته باشد که از ناناش هم در راه آزادی بگذرد. اما چنین انتخابی خود حاوی فریبی مضاعف است.
به واقع در چنین وضعیتهایی که در فلسفه آنها را وضعیت حدی مینامیم چه باید کرد و به کدام یک از دو طرف پناه برد؟ کامو خود در پاسخ به سوال بالا میگوید: «تو بگو اول به صورت کدامیک تُف بیندازم؟» مساله صرفاً انتخاب میان یکی از این طرفین نیست؛ انتخاب از پیش مشخص است و آن تف انداختن به صورت هر دو است، اما کدامیک از طرفین به تفانداختن ارجحیت دارد؟
واقعیت اما آنست که، آنکه نانات میبرد در نهایت آزادیات هم نمیبخشد و تنها، برای خالی نبودن عریضه، ژست آزادیخواهانه میگیرد. ماجرای اصلاحطلبان دولتی و عوامل تبلیغاتیشان برای در بوق و کرنا کردن منش آزادیخواهانه، درست همچون کسی است که با وعده آزادی نانات بریده و در ازای آن، نه ارمغان آزادی، که نان و نوای خویش را بزرگ و بزرگتر کرده و برج و باروهای اقوام و آشنایان عریض و طویلتر و از قبَل آن خدم و حشمی به جیب زده و بیزنس خود پر رونق کرده. این کار در واژگان فارسی یک نام بیشتر ندارد: ضعیفکشی. خالیکردن عقدههای فروخورده خویش از آنکه دستات بدان نمیرسد (=دولت) بر سر آنکه میدانی از پیش شکستخورده است و در موضع ضعف قرار دارد (=روزنامهنگار).
رتوریک مکرر و همیشگی اصلاحطلبان تازهبهدوران رسیده با روزنامهنگاران شاغل در روزنامههای بهاصطلاح اصلاحطلب از این قرار است: حال که دولت و حاکمیت دست در دست هم کمر به خاموشی ما بستهاند چه جای اعتراض و گلایه است؟ اندکی صبر سحر نزدیک است. غافل از آنکه ما سحرِ اصلاحطلبان دولتی را نیز دیدهایم و چندان تفاوتی با شب تیره آن ندارد. در آخرین نمونه از چنین برخوردی، روزنامه کارگزاران با مدیریت غلامحسین کرباسچی ـ که از قضا پس از تحمل سالها حبس و انفصال از مناصب دولتی، مدتی است با شکل و شمایلی جدید به عرصه کار فرهنگی بازگشته و رخت سیاست از تن بدر کرده و چهره یک مدیر فرهیخته فرهنگی به خود گرفته ـ پس از هفتاد روز تاخیر در پرداخت حقوق کارگران خود و بیش از ۹ ماه عدم پرداخت هیچگونه حقالتحریری به نویسندگان خود، از ایشان طلب صبر و حوصله ـ تا زمانی نامعلوم ـ میکند، و عزّ و لابه که به خاطر ثمن بخسی نباید اجازه داد دشمنشاد شویم. چرا؟ چون دشمن یا همان دولت پشت در ایستاده تا به هر بهانهای از صفحه رسانههای کشور محومان کند، حال چه جای آنست که خود با دست خود به محاق تعطیلی و توقیف برویم؟ در چنین شرایطی روزنامهنگاران یا همان کارگران، در مقابل صاحب امتیاز یا کارفرمایی قرار دارند که نه سال به سال چهرهاش را میبینند، و نه حاضر است پولی بابت کار فصلی ایشان پرداخت کند.
رسم است در همه جای دنیا که کارگر برای کارگر دل میسوزاند و کارفرما برای کارفرما. یا بهتر است بگوییم کارگر دلش به حال خودش میسوزد و در نتیجه به حال دیگرِ کارگران، و کارفرما هم برای خود دل میسوزاند و النهایه برای کارفرمایان دیگر. اما تنها در ایران است که ممکن است کارگری برای کارفرمای دلالاش دل بسوزاند و در دفاع از بخش خصوصی و مشکلات اقتصادی آن بنویسد و به ایثار و گذشت از زندگی و معیشت خویش در قبال آرمان روزنامهنگاری (همان کلیشه مشهور اطلاعرسانی و آگاهسازی مردم) ببالد (بنگرید به مهران کرمی، ما مشکل داریم، سرمقاله روزنامه کارگزاران شنبه ۹ آذر۸۷)، غافل از آنکه اگر روزنامهنگار تنها و تنها یک آرمان داشته باشد و آن، نه واژههای کلی و مبهمی چون دموکراسی، حقوق بشر، اطلاعرسانی، آزادی بیان، که تمرکز بر راهکارهای عینی و مشخص باشد، بایستی بیش و پیش از هر چیز در تحکیم روابط کارگری در برابر کارفرما بکوشد. نه اینکه پشت نقاب دولت و دستاندازیهای آن، به مثابه دشمن مشترک، پنهان شود و از حمایت آن از روزنامههایی همچون همشهری، جام جم، وطن امروز، خورشید و غیره گلایه کند و با منطق فرافکنی دستهای خود را پاک و پاکیزه نشان دهد. حال آنکه دستهای همه آلوده است: چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا ؛ خودی و غیرخودی....
دشمن مشترک همه کارگران، کارفرمایان اند و از جمله این کارفرماها دولت. اما وجود ناظر بزرگتری به نام دولت، دلیل نمیشود تا از کارفرمای پیشرویمان چشم بپوشیم و از سر تقصیراتاش بگذریم. و این تنها در ایران است که روزنامهنگاران دولت را بهخاطر رعایتنکردن مناسبات کارگران و کارفرمایان سرزنش میکنند، اما زمانِ اجرائی کردن چنین روابطی در یک واحد ۵۰-۴۰ نفره که میرسد کمیتشان لنگ میماند. چگونه و با کدام رویی اینان داعیهدار به دست گرفتن حکومتاند؟
این دیگر خندهدار نیست که همهی چنین اتفاقاتی، از تعویق حقوق کارگران و عدم توجه به جزئیترین مطالبات ایشان گرفته تا قُلدری و سینهسپر کردن کارفرمای اصلاحطلب و تظاهر بدون واهمه به اینکه: «ندارم، نمیدم»، در روزنامهای اتفاق میافتد که دبیر انجمن صنفی مطبوعات ایران و یک عضو سابقاً بلندپایه انجمن در آن حضور دارند:
ـ یکی بالکل خاموش است و دیگری کاری از دستش برنمیآید. گریهدار است، اگر کلاهمان را قاضی کنیم.
راست آن است که در ایران امروز هر نیروی ترقیخواه و آزادیطلب که از مناسبات کارگر و کارفرما و تن دادن به چارچوب آن سر باز زند، شعار دموکراسیخواهی و اطلاعرسانیاش هم دروغ از آب در میآید. روزنامهنگاری که دولت و حاکمیت را به جوالدوزِ عدم تساهل و تسامح با کارگران نیشکر هفتتپه و کارخانه نخریسی و سندیکای اتوبوسرانی و غیره و غیره میراند، سوزنی هم به خودش بزند که دموکراسی و تحمل مخالف و احترام به دیگران و همه شعارهای لیبرالی از این قسم از درون خانهها و درون خودِ ما آغاز میشود و آن صرفاً با قیل و قال به دست نمیآید. دموکراسی، نه فقط تحملشدن از سوی دولت، که تحمل کردن خواستههای صنفی کارگران در یک بنگاه کوچک اقتصادی نیز هست.
احترام به روابط کارگر و کارفرما و عمل بر طبق قوانین حداقلیِ کار، تمرین دموکراسی است اما نه از طریق حُقنه کردن آن به مردم و حاکمان بلکه از راه درونی کردن آن برای خودمان؛
تمرین همان دموکراسی که در مقیاس بزرگتر (=جامعه) حاکمان از ما دریغاش کردهاند، اما کارفرمایان اصلاحطلب نیز از شنیدن آن رو ترش میکنند؛
ـ تمرین داشتن شورای صنفی در یک روزنامه؛
ـ تمرین اعتصاب دسته جمعی؛
ـ تمرین اینکه اگر تحریریهای در اعتراض به روند نامنظم پرداخت حقوق تقاضای رسیدگی کتبی داد و امضای خبرنگاران و کارمندان را پای نامه مستند کرد، در نطفه این حرکت را خفه نکنیم؛
ـ تمرین اینکه از اعتراض به حقِ صنفی روزنامهنگاران ناراحت نشویم؛
ـ تمرین اینکه در قبال نارضایتی آنان از عدم دریافت حقوق داد نکشیم؛
ـ تمرین اینکه تحریریهها را ملک طلق خود و پدرانمان ندانیم و در مقابل کوچکترین صدای اعتراضی تهدید به اخراج و بیرون کردن افراد از محیط کار نکنیم،
همچنان که در صفحات روزنامههامان از دولت چنین توقعی داریم. این تنها راه روزنامهنگار ماندن است، چه در داخل تحریریه و چه در کنج خانه.
رحمان بوذری
منبع : پایگاه اطلاعرسانی فرهنگ توسعه
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران رافائل گروسی نیچروان بارزانی رهبر انقلاب حج عراق مجلس شورای اسلامی شورای نگهبان انتخابات دولت حسین امیرعبداللهیان دولت سیزدهم
شهرداری تهران تهران حجاب هواشناسی قوه قضاییه آموزش و پرورش قتل فضای مجازی پلیس سازمان هواشناسی شهرداری باران
خودرو ایران خودرو بازار خودرو قیمت دلار بانک مرکزی قیمت طلا قیمت خودرو دلار حقوق بازنشستگان مسکن قیمت بورس
نمایشگاه کتاب سریال افعی تهران مسعود اسکویی زنان تئاتر محمدعلی علومی تلویزیون دفاع مقدس سینمای ایران صدا و سیما سریال کتاب
مغز دانشگاه آزاد اسلامی دانش بنیان گوشی هوشمند
اسرائیل رژیم صهیونیستی حماس غزه فلسطین جنگ غزه آمریکا روسیه رفح اوکراین طوفان الاقصی نوار غزه
پرسپولیس فوتبال استقلال لیگ برتر ذوب آهن نساجی لیگ برتر ایران لیگ برتر فوتبال ایران بازی سپاهان رئال مادرید جواد نکونام
هوش مصنوعی اپل سامسونگ آیفون باتری گوگل مایکروسافت تلفن همراه ماهواره ناسا
رژیم غذایی بیمه کاهش وزن زیبایی چای دندانپزشکی فشار خون بیماران خاص سبزیجات