یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


ما با تو بازی نمی کنیم


ما با تو بازی نمی کنیم
در لحظات حساس و پرمخاطره زندگی کودک زمانی که می خواهد وارد بازی همسالانش شود ولی او را نمی پذیرند بسیار دردناک تر از بقیه مواقع است. لحظاتی که وارد بازی شدن یا نشدن،طرد یا جذب شدن، دوست شدن یا متنفر شدن، همه به تصمیم جمع برمی گردد بسیار مخاطره آمیز است.
به همین خاطر است که توجه کردن، معنا کردن و پاسخ گفتن به پیام های عاطفی و علایم بین فردی بسیار حیاتی است. این صحنه که بچه ای حسرت بار در کنار زمین بازی ایستاده و دلش می خواهد وارد جمع شود ولی او را بازی نمی دهند در عین حال که آزاردهنده است ولی در همه جای دنیا وجود دارد. حتی محبوب ترین بچه ها نیز گاهی اوقات به بازی گرفته نمی شوند. در چنین مواقعی بچه ها به طرز شدیدی از لحاظ عاطفی مورد قضاوت قرار می گیرند.
به گفت وگوی این چهار کودک که در یک مهدکودک انجام گرفته توجه کنید. هدیه می خواهد به شهلا، مهتاب و علی بپیوندد. این سه نفر مشغول بازی با حیوانات پلاستیکی و قطعات ساختمان سازی هستند. او برای لحظاتی به آنها نگاه می کند بعد نزدیک می شود و کنار شهلا می نشیند و شروع به بازی با حیوانات می کند. شهلا به طرف او برمی گردد و می گوید: «تو نمی تونی بازی کنی!»
هدیه پاسخ می دهد: «چرا، می تونم. من هم می خواهم چند تا حیوان داشته باشم.»
شهلا با اوقات تلخی می گوید: «نه، نمی تونی. ما تو را امروز دوست نداریم.»
وقتی علی به حمایت از هدیه برمی خیزد مهتاب شروع به اعتراض می کند: «ما امروز او را دوست نداریم.»
همه بچه ها به خاطر همین خطر که مبادا به طور صریح یا تلویحی به آنها گفته شود «ما از تو متنفریم» در هنگام نزدیک شدن به یک گروه، محتاطانه عمل می کنند.
این نگرانی، البته، تفاوت چندانی با احساس دلشوره آن نوجوان ندارد که در مهمانی در جمع عده ای غریب قرار گرفته و از نزدیک شدن به گروهی که شاد و خندان اند و دوستان صمیمی به نظر می رسند هراس دارد. چون این لحظه -یعنی زمانی که بچه در آستانه پیوستن به یک جمع است- برای بچه ها بسیار مهم و حیاتی است. میزان مهارت های اجتماعی آنها را در همین مرحله به خوبی می توان ارزیابی کرد.
تازه واردها معمولا برای مدتی به نظاره می پردازند.
سپس در نخستین گام به طور موقت به جمع می پیوندند و به تدریج اعتماد به نفس بیشتری به دست می آورند. مهمترین عامل در پذیرش یا عدم پذیرش بچه این است که وی بتواند خودش را در موقعیت موجود گروه جای دهد و بفهمد بازی از چه قرار است و چه چیز خارج از آن محسوب می شود. دو اشتباه مهم که تقریباً همیشه باعث طرد شدن شما از گروه می شود این است که سعی کنید خیلی زود رهبری گروه را در دست بگیرید و ثانیاً از هماهنگی یا موقعیت موجود گروه دست بردارید و این دقیقاً همان کارهایی است که بچه های نامحبوب میل دارند انجام دهند.
آنها به زور خودشان را داخل جمع می کنند. خیلی زود با قلدری سعی می کنند بازی را عوض کنند، یا عقیده خودشان را مطرح کنند و یا به سادگی با دیگران مخالفت می کنند تلاش آشکار برای جلب توجه- و شگفت آن که همین اعمال موجب طرد شدن یا مورد بی اعتنایی قرار گرفتن آنها می شود. برعکس، بچه های محبوب و پرطرفدار، قبل از وارد شدن به گروه، مدتی را به تماشای آنها می گذرانند تا در جریان امور قرار گیرند و سپس کارهایی را که مورد قبول آنهاست انجام می دهند.
اینگونه بچه ها قبل از آنکه ابتکار عمل را در دست بگیرند و به اعضای گروه فرمان دهند منتظر می شوند تا اعتبار لازم را به دست آورند. اکنون بیایید به مورد راجر بازگردیم، پسر چهارساله ای که به گفته توماس هاچ دارای هوش بین فردی چشمگیری است. روش راجر برای ورود به گروه این بود که ابتدا به آنها نگاه کرد. سپس به همان کاری پرداخت که دیگر بچه ها انجام می دادند و بالاخره شروع به صحبت با یکی از بچه ها کرد و به طور کامل وارد بازی آنها شد؛یک روش موفق.
● محول کردن مسئولیت به کودکان
ظاهراً بیشتر کودکان تمایل خاصی به در دست گرفتن قدرت هدایت والدین دارند. این درحالی است که آنان هنوز قادر به درک نیازها و احساسات خود نیستند، حتی هنوز نمی دانند چگونه در اوقات فراغت، خود را مشغول کنند. در این زمینه، باید فرزندان ما قدرت تصمیم گیری داشته باشند و مسئولیت این تصمیم را خود به عهده بگیرند. برای این کار باید زمینه مناسب را از دوران نوزادی برای آنان فراهم کرد.
تصور کنید که پوشک نوزادتان را تازه عوض کرده اید. او کاملا سرحال است و در سلامت کامل به سر می برد. یک ساعت کامل را در کنار او گذرانده و با او بازی کرده اید.
اکنون نوبت به کار خانه رسیده است. کودکتان را روی پتوی بازی اش می گذارید و مشغول کار خود می شوید. او حوصله تنها بازی کردن را ندارد و شروع به گریه می کند. شما چه کار می کنید؟ آیا کار خود را رها می کنید، نوزاد خود را در آغوش می گیرید و او را آرام می کنید؟
آیا همیشه وقتی کودکتان گریه می کند، همین کار را می کنید؟ نوزاد شما از این رفتار چه درسی خواهد گرفت؟ او می آموزد که: «مادر من مسئول احساسات من است. اگر من حوصله ام سر رفته باشد، او مسئول یافتن نوعی سرگرمی برای من است.» به بیان دیگر، کودک هیچ فرصتی ندارد که برای سرگرم کردن خود کاری کند. او هیچ فرصتی ندارد که بیاموزد: «من می توانم هر وقت دلم خواست شروع به گریه کنم، ولی می توانم دست از گریه بکشم و سرگرمی جدیدی برای خودم پیدا کنم.» مادر حق انتخاب بین گریه کردن و گریه نکردن را از کودک می گیرد و او کم کم وارد چرخه پایان ناپذیر مبارزه برای جلب توجه می شود.
معمولاً هر نوع رفتاری که در دوران نوزادی آغاز شود، در دوران کودکی نیز ادامه خواهد یافت. کودک شما می تواند با گذشت زمان، در مورد نوع برطرف کردن نیازهای خود تصمیم بگیرد و مسئولیت پیامدهای بعدی را نیز خود به عهده بگیرد. شما باید خودتان تعیین کنید که برای مثال،کودکتان چه وقت و چه نوع غذایی باید بخورد، ولی کودک شما باید به تنهایی تعیین کند که چه مقدار غذا می خواهد صرف کند. به محض اینکه کودک دیگر میلی به خوردن غذا نداشت، باید از غذا دادن به او دست بردارید.
در صورتی که به طور منظم و سر ساعت به کودک غذا داده شود، او بزودی به میزان غذای مورد نیاز خود پی خواهد برد. شما باید به کودک خود اطمینان کنید، چرا که او بهتر از هر کس دیگر قادر به تعیین میزان غذای خود است.
دویدن با قاشق غذا به دنبال کودک برای دادن چند لقمه غذای بیشتر به او، رفتاری است که درگیری کامل مادر و فرزند را در چرخه پایان ناپذیر مبارزه برای جلب توجه نشان می دهد. شما باید توجه کنید که اعتقاد به اینکه: «کودک من غذا کم می خورد» ، در ذهن هر مادری وجود دارد. هنگامی که کودک از خوردن غذا سر باز زند، مادر را بسیار ناراحت می کند. کودک این ناراحتی را احساس می کند و از آن در جهت رسیدن به خواسته های خود استفاده می کند و زمینه ای مناسب برای وارد شدن به چرخه مبارزه برای جلب توجه به وجود می آید.
مادران کودکان کودکستانی، اغلب از معطل کردن کودکانشان هنگام لباس پوشیدن و آماده شدن برای رفتن به کودکستان شکایت می کنند. آنان می دانند که سر ساعت ۹ صبح در کودکستان بسته خواهد شد.
وظیفه هر پدر یا مادری است که فرزند خود را سر وقت به کودکستان برساند، ولی این تصمیم گیری که آیا کودکشان با موهای شانه زده، لباس آراسته و بعد از صرف صبحانه ای مفصل برای رفتن به کودکستان آماده باشد یا خیر، باید بر عهده کودکان گذاشته شود. اگر او در این مورد احساس مسئولیت کند، هیچ دلیلی برای راه اندازی برنامه ای جدید قبل از رفتن به کودکستان نخواهد داشت.
مشکل سازترین موضوع برای کودکان مدرسه ای، انجام دادن تکالیف مدرسه است. دوباره باید این سؤال را مطرح کنیم که کدامیک از اعضای خانواده این مسئولیت را به دوش می کشد؟ شما یا فرزندتان؟ شما باید این مسئولیت را به کودکتان واگذار کنید. شما می توانید حد و مرزهایی، از قبیل اینکه چه وقت و چه مدت باید کودک تکالیفش را انجام دهد، برای او تعیین کنید، ولی مسئولیت مرتب بودن، کامل بودن و بی نقص بودن تکالیف را باید به خود او واگذار کنید.
تنها در این صورت است که او خود را مسئول نتیجه خوب و بد کار خواهد دانست. شما می توانید از روند پیشرفت کودک خود آگاه باشید و گاهی در صورت لزوم به او پیشنهاد کمک کنید، تکالیفش را بررسی کنید و در صورت وجود اشتباه او را راهنمایی کنید.
در هر گروه سنی باید کودکتان را مسئول اوقات فراغت خود کنید. اگر شما کودک خود را بی وقفه مشغول کنید، او هیچ فرصتی برای شناخت نیازها و توانایی های خود نخواهد داشت. اگر برای تمام وقت فرزند کودکستانی تان برنامه ای تعیین کرده اید، نه تنها حق خود، بلکه حتی حق فرزند خود را برای رشد شخصیتی مناسب پایمال کرده اید.
این مسئله، در مورد مادرانی که همانند یک راننده تاکسی فرزند خود را از کلاسی به کلاس دیگر می برند نیز صدق می کند. هرچه برنامه های از پیش تعیین شده بیشتر باشد، این سؤال بیشتر مطرح خواهد شد که «مادر، من چه کار کنم، حوصله ام سر رفته است.»
فرزند شما حق دارد حوصله اش سر برود. به هیچ عنوان نگذارید هر دقیقه از اوقات فراغت کودکتان با تماشای تلویزیون یا بازی های کامپیوتری هدر برود. کودک شما باید خود مسئول اوقات فراغتش باشد. او باید خود تصمیم بگیرد که: «آیا من دلم می خواهد وقتم را تلف کنم یا خودم را به گونه ای سرگرم کنم؟» گاهی کودکان حوصله هیچ کاری را ندارند و ما والدین باید این موضوع را بپذیریم. گاهی همین ساعت بیکاری سبب به وجود آمدن افکار ابتکاری، بازی های دسته جمعی یا قرار ملاقاتی ناگهانی با همسایه خواهد شد.
برخی از کودکان، در اطرافشان از نعمت محیطی خوبی برخوردار هستند. برای مثال، کوچه آرام و ساکتی که می توانند به تنهایی و گاهی با دوستان بازی کنند، ولی متأسفانه چنین امکاناتی برای همه وجود ندارد. در این صورت، می توان در منزل مکان مناسبی را به نقاشی کردن، کاردستی درست کردن و به طور کامل، بازی کردن بی دغدغه کودکان اختصاص داد. ممکن است به علت کمبود جا در خانه، امکان اختصاص دادن چنین مکانی برای بازی کودکان وجود نداشته باشد. در هر صورت، انجام فعالیت های مختلف بدون برنامه ریزی قبلی برای کودکان بسیار مفید است.
هرچه امکانات رشدی آزاد برای فرزند شما بیشتر باشد، راحت تر می تواند نوع فعالیت و سرگرمی خود را به تنهایی تعیین کند.
دادن مسئولیت بیشتر به کودکان جرات می خواهد. بسیاری از والدین با ترس می پرسند: «آیا من می توانم مطمئن باشم که کودکم در تمام مدت روز گریه نمی کند؟ هر روز با لباس خواب به کودکستان نمی رود؟ تمام تکالیف مدرسه اش را بدون فشار من انجام می دهد؟ و تمام روز بیکار نمی ماند؟» آیا شما برای تمام این تصمیم گیری ها به کودک خود اطمینان کافی ندارید؟ آیا شما از کودک خود بدترین ها را انتظار دارید؟ در این صورت مطمئن باشید که چنین نیز خواهد شد. فرزند شما به عدم اطمینان شما پی می برد و اعتماد به نفس خود را از دست می دهد.
شما باید به فرزند خود این پیغام را برسانید: «من می دانم که تو می توانی به تنهایی تصمیم گیری کنی. من مطمئن هستم که تو کارت را درست انجام می دهی.» به زبان آوردن یا نیاوردن این کلمات نقش مهمی ندارد. در هر صورت، کودک افکار و عقاید شما را احساس خواهد کرد. اطمینان شما به فرزندتان، او را در قبول مسئولیت و انتخاب راه درست کمک فراوانی خواهد کرد.
علی دوستی
منبع : وزارت آموزش و پرورش ایران


همچنین مشاهده کنید