جمعه, ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 10 May, 2024
مجله ویستا


از میان نوشته نشده ها


از میان نوشته نشده ها
تاریخ ننویسی در تئاتر ایران یک سنت است چنانچه تحریف کردن همین تاریخ نوشته نشده هم یک عادت. چندی پیش کتابی را که در معرفی یکی از بزرگان و سردمداران تئاتر ایران گردآوری شده بود، ورق می زدم. کتاب مجموعه یی بود از اظهارنظرها که چقدر فلانی بزرگ است و خوب است و گوهر است و اینها. اما دریغ از یک اجرانگاری که مثلاً فلانی در فلان سال اولین نمایش خود را اجرا کرد و مجموعه کارنامه کاری او عبارت از اجرای این نمایش ها در فلان سال ها است. در چنین شرایطی نوشتن مطلبی هر چند کوتاه درباره زندگی تئاتری خسرو شکیبایی می تواند کاری باشد غیرممکن. منبع مکتوبی که وجود ندارد. به سراغ تحقیق میدانی هم که می روی آنان که در متن تاریخ بوده اند، می گویند که مشغول نگارش خاطرات خود هستند و تو را حواله می دهند به آینده یی که قرار است آن کتاب منتشر شود که البته معمولاً نمی شود. اما در همین نقل قول های شفاهی نام خسرو شکیبایی به عنوان بازیگر نخستین بار در نمایش «روسری قرمز» در سال ۴۶ شنیده می شود. هر چند خیلی از تئاتری های آن زمان شکیبایی را با بازی در نمایش «زیر گذر لوطی صالح» به نویسندگی و کارگردانی زنده یاد «هادی اسلامی» به یاد می آورند. نمایش در سال ۴۸ در تالار «موزه ایران باستان» در میدان توپخانه اجرا شد. یکی دیگر از اجراهای مطرح آن زمان که نام شکیبایی هم در میان بازیگران آن دیده می شود، نمایش «سنگ و سرنا» نوشته بهزاد فراهانی و کارگردانی نصرت پرتوی(همسر عباس جوانمرد) است. نمایش در سال های ۴۹ یا ۵۰ در تالار سنگلج روی صحنه رفت. از این تاریخ به بعد شکیبایی را می توان منتسب به گروه «هنر ملی» دانست. در دهه ۵۰ عباس جوانمرد اقدام به تشکیل گروهی کرد تحت عنوان گروه «هنر ملی ۲».
این گروه کارهای خود را در تالار خانه نمایش اداره تئاتر که زیر نظر جوانمرد اداره می شد روی صحنه می برد. گروه متشکل از جوانانی بود که در گروه های دیگر و عمدتاً به شکل مستقل کار می کردند اما اشتراکاتی میان دیدگاه های زیبایی شناسی این جوانان و گروه هنر ملی وجود داشت که جوانمرد تصمیم گرفت آنها را تحت عنوان گروه «هنر ملی ۲» در کنار هم قرار دهد.
از جمله اعضای این گروه می توان به هادی اسلامی، خسرو شکیبایی، حمید لیقوانی و حسین خانی بیک اشاره کرد. این نام ها نسل سوم هنرمندان گروه هنر ملی را تشکیل می دادند. نسل اول متشکل می شد از هنرمندانی همچون علی نصیریان، عباس جوانمرد، حسین کسبیان، جعفر والی و... در نسل دوم این گروه نام هایی همچون بهرام بیضایی، علی حاتمی، محمود استاد محمد، بهزاد فراهانی، محمود دولت آبادی و... دیده می شود. نسل سوم و البته آخر این گروه نیز همان اعضای گروه هنر ملی ۲ محسوب می شوند.
نکته مهم اینکه این گروه مدتی تحت آموزش یک مدرس امریکایی بازیگری با نام «گیل پیترسون» قرار می گیرد. کلاس های پیترسون در آتلیه شماره دو آن زمان اداره تئاتر(اتاق شماره ۳۳ فعلی) برگزار می شد.
او در این کلاس ها به تدریس شیوه متد می پرداخت. شکیبایی هم یکی از افرادی بوده که در این کلاس ها حاضر بوده است(به نقل از گفت وگوی شفاهی نگارنده با حمید لیقوانی. متاسفانه این روزها نتوانستم با عباس جوانمرد درباره دلیل حضور پیترسون و شیوه آموزشی او و افراد حاضر در کلاسش صحبت کنم. آقای جوانمرد این روزها در کانادا به سر می برند و تلفن خانه ایشان روی پیامگیر است) به هر حال نقل قول های متفاوتی در مورد کلاس های پیترسون وجود دارد. عده یی این کلاس ها را بسیار پربار می دانستند و البته هستند کسانی که در کلاس های پیترسون نکته ویژه یی ندیده بودند. از جمله نمایش هایی که در لابه لای نقل قول های شفاهی به بازی شکیبایی در آن اشاره می شود، نمایش «مرثیه برای تو» به نویسندگی و کارگردانی جنتی عطایی است که در سال ۵۶ در تالار خانه نمایش اداره تئاتر روی صحنه رفته است. عطایی هیچ گاه عضو گروه هنر ملی نبود و گروه مستقلی برای خود داشت. اما عباس جوانمرد گاهی این تالار را که با بودجه خود گروه هنر ملی ساخته شده بود و کاملاً زیر نظر جوانمرد اداره می شد در اختیار گروه های دیگر قرار می داد. خیلی ها نقطه اوج کارنامه بازیگری خسرو شکیبایی را در تئاتر، بازی در نمایش «شب بیست ویکم» به نویسندگی و کارگردانی محمود استادمحمد می دانند. این نمایش در سال ۵۸ در تالار سینما تئاتر (مجموعه تفریحی شهید چمران فعلی) روی صحنه رفت. استاد محمد پیشتر در نمایش «سنگ و سرنا» با خسرو شکیبایی همبازی بود. در نمایشنامه «شب بیست و یکم» که یکی از نقاط اوج ادبیات نمایشی ایران هم محسوب می شود، شکیبایی و بهروز به نژاد در نقش دو برادر ظاهر شدند که برای ترک اعتیاد خود از پدرشان می خواهند آنها را در خانه یی حبس کند. اما با وجود اینکه خود برای ترک اعتیاد داوطلب شده اند، وقتی تحت فشار درد افیون قرار می گیرند به فکر تهیه مخدر می افتند. در یکی از روزها فروشنده مخدر هروئین مورد نیاز این دو برادر را در دهان برادر نوجوان آنها می اندازد و او را راهی خانه یی می کند که دو برادر در آن به قصد ترک نشسته اند. این دو هر کاری می کنند نمی توانند به مخدری که در معده برادر خردسال جاسازی شده، دست پیدا کنند. در پایان نمایش برادر کوچک تر برای دستیابی به افیون، شکم برادر نوجوان را پاره می کند. پایان نمایش نگاه شکیبایی است در سکوت به برادر کوچک تر (به نژاد) که مخدر را در دستان خون آلود خود گرفته است. آنها که در آن سال ها به تماشای این نمایش نشسته اند هنوز از نگاه پایانی شکیبایی در آخرین لحظه نمایش یاد می کنند. گفته می شود مسعود کیمیایی، خسرو شکیبایی را بعد از دیدن این نمایش برای بازی در فیلم «خط قرمز» انتخاب کرد (به نقل از گفت وگوی شفاهی نگارنده با محمود استادمحمد). فعالیت های تئاتری شکیبایی بعد از انقلاب نیز همچنان ادامه داشت که از آن جمله می توان به نمایش «شاهزاده و گدا» به کارگردانی هادی مرزبان اشاره کرد. آخرین حضور شکیبایی نیز مربوط می شود به نمایش «بیا تا گل برافشانیم» به کارگردانی مجید جعفری که در سال ۷۴ در تالار اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت من تنها یک بار و هنگام اجرای نمایش «بیا تا گل برافشانیم» شکیبایی را روی صحنه دیدم. از همین رو در این کوتاه روز از هرگونه تحلیلی خودداری کردم. نام ها و سال هایی که آمد را در لابه لای نقل قول های شفاهی شنیده ام یا در گفت وگو خوانده ام. امیدوارم که کمتر اشتباه باشند و چه نام ها و اجراها که بی شک نام شان از قلم افتاده است. آخر می دانی...
باربد اعلایی
منبع : روزنامه اعتماد