سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


عصر دیرینه سنگی علیا


عصر دیرینه سنگی علیا
● شبیه سازی از انسان
پیکره انسان در میان انبوه جانوران نقاشی شده بر دیوارها، تقریباً یکسره از قلم افتاده است؛ در اینجا دست کم دو مورد استثنایی قابل ذکر وجود دارد. در یک نقاشی بسیار شگفت آور در غار لاسکو مردی لاغر اندام نشان داده شده که در برابر یک گاو وحشی عظیم الجثه و شکم دریده دراز کشیده یا احتمالاً به وسیله کرگدن سمت چپ که از صحنه خارج می شود نقش زمین شده است. هر دو جانور با همان دقت ماهرانه ای نمایانده شده اند که ما معمولاً از طریق غارنشینان انتظار داریم؛ کرگدن سنگین و کند می رود، گاو وحشی از خشم برآشفته و موهای بدنش سیخ شده است و روده هایش به صورت کلافی سنگین از بدنش آویخته اند. لیکن مردی که چهره اش به پرنده ای می ماند ( احتمالاً نقاب زده ) با دست هنرمند تازه کار و ناماهر در هر مکان و زمانی کشیده شده است؛ وضعش گنگ است.
منظره چاه, غار لاسكو, ۱۰۰۰۰-۱۵۰۰۰ ق.م بلندی گاو وحشی ۱۴۰ سانتی متر . دوردونی فرانسه در غار سه برادر واقع در کوه های پیرنه، موجود انسان گونه عجیبی دیده می شود که بر چهره اش نقاب و بر سرش شاخ گوزن شمالی زده است و این چهره احتمالی یک جادوگر است. آیا این تصویر طرح خیالی یک جادوگر بزرگ یا پزشک ساحر است؟ اگر چنین باشد می توان در تصویر آورد که این تصویر ترسناک – با پنجه های خرس، دم گرگ، ریش انسان، تنه شیر – چه هراسی در دل بینندگانش می افکنده است.
دالانی که این تصویر در آن دیده می شود پر از تصاویر جانوران وحشی است و آبه برو حدس زده است دو تصویر مزبور احتمالاً خدای آن جانوران بوده است که به غالب پزشک ساحر در آمده است و کاربردش را با نیروی حیوانی خویش انباشته است. همچنین حدس زده اند که این فقط تصویر شکارگری است که برای دنبال کردن گوزن شمالی، خود را استتار کرده است ولی باز چنین به نظر می رسد که انسان عصر دیرینه سنگی، نوع بشر را صرفاً در رده جانوران قرار نمی دهد؛ دست کم باید پیکره وی دگرگون نمایانده شود – برای اجتناب از درگیر شدن با جادو تا به عنوان یک انسان غیر قابل شناخت باشد.
● کیفیت
در تبیین دست آورد بزرگ انسان عصر سنگ – که جهان را با تصویر مجسم می ساخت تا بر آن تسلط یابد – نباید از یاد ببریم که هنر وی معنی واقعی واژه هنر بوده است. آنچه اهمیت دارد این نیست که او تصویر آفرینی می کرده است، بلکه این است که تصاویر مزبور را ماهرانه و زیبا می آفرید. هنر غارنشینان، از سطح کیفی فوق العاده ای برخوردار است. اسب نقاشی شده بر سقف دالان محوری غار لاسکو را به این علت اسب چینی نامیدند که سبکش به طرز شگفت آوری به نقاشی چینی در بهترین دوره های تکاملش شباهت دارد و نه فقط خطوط کناری این نقاشی از قدرت روانی انعطاف پذیر خطاطی و نقاشی چینی برخوردارند، بلکه شدت رنگ نیز چنان پرداخت شده است که چرخش زیر شکم و تغییر رنگ پوست آن به بیننده الغا کند. در غار فون - دو- گوم یک گوزن شمالی نقاشی شده که خطوط کناریش با زیبایی کم نظیری مشخص شده و در به کارگیری رنگ هایش ظرافتی چشمگیر دیده می شود.
ظرافت شاخ های جانور، خیلی ساده به خط بالا رونده ای تبدیل می شود که نمایش شکل های طبیعی را با قدرت و زیبایی توأم می گرداند. آبه برو ضمن نسخه برداری از آفریده های دست اول هنری به برخی روش های بسیار بهرنج به تصویر پی برد که آدمی انتظار دارد فقط در هنر دوره های اخیر با آن روبرو شود؛ مانند تیره تر نمایاندن بخش پیشین پای چپ بدین منظور که آن را از پای راست به بیننده نزدیک تر گردانند.
تصویر های گاو و گوسفند در غار لاسکو و غارهای دیگر حکایت از وجود سنتی در نمایش شاخ های این جانور دارد که پرسپکتیو پیچیده نامیده شده است، زیرا سرهای آنها به طور نیمرخ ولی شاخ هایشان را از زاویه ای دیگر می بینیم. بدین ترتیب، هنرمند نگرشی دقیقاً یا مستمراً بصری یعنی سازمان یافته بر اساس یک پرسپکتیو دیدگاه ثابت – ندارد بلکه نگرش و روش وی گویای این واقعیت است که گاو و گوسفند دو شاخ دارند. دو شاخ، بخشی از مفاهیم ( گاو ماده ) و ( گاو نر ) محسوب می شود. در نیمرخ مبتنی بر پرسپکتیو بصری دقیق، فقط یک شاخ دیده می شود ولی نقاشی کردن جانور بدین سان، به توصیف ناقصی از آن خواهد انجامید و این در نظر هنرمند غارنشین تصویری ناقص و فاقد جادو به شمار می رود. هنگام بحث درباره هنر خاور نزدیک باستانی و مصر کهن، مجدداً به این ویژگی و اهمیتش اشاره خواهیم کرد.
● كنده كاری ها و پیكره ها
به با ارزش ترین میراث های هنرمندان شكارگر که می توان عنوان هنر ظریف یا زیبا داد، نقاشی های ایشان است. لیكن گذشته از نقاشی ها، پیكره ها و كنده كاری های با شكوهی بر روی سنگ، عاج، و شاخ و سطوح صاف و منحنی نیز از خود به یادگار نهاده اند. با مشاهده كنده كاری موسوم به گاو وحشی با سر برگشته كه روی شاخ گوزن شمالی انجام گرفته است آدمی تحت تأثیر نیروی حیاتی چشم گیر و سادگی جاری در طرز بیان زیبایی صوری – سادگی و صرفه جویی در استفاده از وسایل كه مختص نقاشی های بزرگ است – قرار می گیرد. سر گاو چنان پیچیده است كه تماماً در زمینه تنه بزرگ جانور قرار گرفته است، و به طرز زیبایی از منحنی و ضد منحنی استفاده شده است و با هاشور زنی تزیینی برای مشخص کردن یال، اختلاف سطح نمایان شده است.
این هنرمند به احتمال قوی، به خوبی با روش نقر کردن سطوح آشنا بوده است؛ نقر کردن خطوط کناری پیکره بیش از رنگ آمیزی آن، روش معمول نقاشی بود. ولی هنرمندان غارنشین پا را از نقر کردن سطوح نیز فراتر گذاشتند و مجسمه هایی با نقش برجسته گود و تمام نما آفریدند. نمونه ای از مورد نخست، اسبی است با نقش برجسته گود که در پناهگاه سنگی کاپ بلان نزدیک غار لاسکو یافت شد.
این پیکره بخشی از حاشیه تزیینی پیکره های چندین اسب و گاو وحشی است، و گودی برخی از آنها تقریباً به سی سانتی متر می رسد و در نوع خود از شاهکاری های قالب گیری برجسته به شمار می روند. این پیکره ها با آنکه در معرض فرسایش طبیعی آب و هوا قرار داشته اند ویژگی های مشخص کننده هر کدام را به راحتی می توان تشخیص داد.
در اینجا دیگر صرفاً با خطوط کناری طبیعی و « پرشده » سنگ ها سر و کار نداریم بلکه در بعضی جاها هنرممند شدیداً به قالب گیری و برجسته نمایی دست زده است. چشم ها را با شیاری تند مشخص کرده است، و همچنان که در مورد گاو وحشی نقر شده بر شاخ گوزن شمالی گفته شد، یال ها و کاکل ها و بخش هایی از سر و پوزه جانور به طرز ماهرانه ای با هاشور زنی مشخص شده اند. مجسمه های کوچک نقش برجسته ای از پیکر زنان یافت شده ( در نزد باستان شناسان به پیکره های ونوس شهرت دارند )، که استثنایی در قاعده حذف پیکر انسانی از واژگان شکل های هنرمند غارنشین به شمار می روند.
شاید مشهورترین مجسمه از میان ونوس و یلندورف باشد که پیکره کوچک اندام زنی است که از چندین شکل تقریباً گوی مانند ساخته شده است. مبالغه در نمایش اندام ها حکایت از این دارد که این پیکره کوچک اندام و بسیاری از پیکره های کوچک اندام دیگر به عنوان بت های حاصلخیزی و بارآوری مورد استفاده بوده اند؛ نیازهای انسان به نسل تازه ای از احشام و کودکان در زندگی بر مخاطره شکارگران، از اهمیتی یکنواخت برخوردار بود.
لیکن در اینجا نیز نگرشش به پیکره جانوران فرق دارد. تردیدی نیست که در این مورد او به دنبال رئالیسم درخشانی که مختص نمایش پیکره های جانوران بود نمی رود؛ مثلاً در این پیکره کوچک اندام خطوط چهره به ندرت نشان داده می شوند و در برخی از نمونه ها حتی سرهای آنها نشان داده نشده اند. ظاهراً چنین به نظر می رسد که هنرمند غارنشین نمی خواسته است جنس مؤنث نوع خود را به نمایش بگذارد بلکه در صدد نشان دادن باروری زنانه بوده است؛ آنچه او مجسم می کرد زن نبود، باروری بود.
منبع : واحد مرکزی خبر


همچنین مشاهده کنید