دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

تکنیک آرامش


تکنیک آرامش
آرامش و تسلط بر افکار خود فرد بازیگر است که باعث می شود این شعله درونی که در اعماق وجود هر کس خاموش یا نیمسوز است باز دوباره روشن و شعله ور شود، خود را نمایان کند؛ بازیگری را می توان این طور نگاه کرد که مثل یک مدیتیشن کار یا یوگا کار به دنبال اصل خود و به دنبال شناختن خود است، به وسیله شخصیت ها و نقش هایی که ایفا می کند و هر نقش رفتاری ویژه دارد، که در شرایط خاص و منحصر عکس العمل مخصوص به خود دارد. کلید به دست آوردن خودشناسی با تمرین مداوم بر جسم و روح کار خود است. البته به زیاد تلاش کردن هم نیست بلکه به چگونه تلاش کردن است یا در چه جهت و امکانات خود را در نظر گرفتن است.
بعد این که یک هنرمند نباید هیچ گاه تحت هیچ شرایطی خود را محدود کند و از حداکثر غریزه و وجود خود باید استفاده کند، به گفته آل پاچینو، به عنوان یک بازیگر چون مخلوق ذهن دیگری هستید، فکر می کنید باید خودتان را مقید و محدود کنید، من هیچ وقت این کار را نمی کنم یعنی به خودم اجازه سانسور نمی دهم؛ با تکیه به این گفته می توان محض نمونه از خاطرات شخصی که در زندگی برای تان رخ داده استفاده کنید، به یاد بیاورید و سوار بر نقش کنید به شکل طبیعی و آزاد. دیگر این که اولین چیز و مهم ترین بخش برای بازیگر، راحت بودن است، یعنی تمام عضلات بدن در حالت «ریلکسیشن» کامل قرار بگیرد آنگاه شرایط پیشنهادی (ریتم و تمپو حالت خود احساس گری درونی و بیرونی) خودش را در نقش مواجه کند و در آن زندگی کند؛ تا جایی که می توانید از تنش های بیرونی و درونی بکاهد و به چیز دیگری مگر نقش و «آکسیون» صحنه توجه نداشته باشد و به اتفاقات شخصی خود که مربوط به روحیات نقش نمی شود فکر نکند به قول سهراب سپهری:
پشت سر نیست فضایی زنده، پشت سر خستگی تاریخ است. دم غنیمت است. و این لحظه است که آینده را می سازد.
در کتاب کیمیاگر پائولوکوئیلیو نکته ای می خوانیم، جایی که ساربان به چوپان جوان می گوید، راز من در پیشگویی آینده این است، به نشانه های زمان حال توجه می کنم و آینده را پیش بینی می کنم. وقتی که در زمان حال انسان کاملا ً زندگی می کند، تمام کارها خواه ناخواه در جای خود قرار می گیرد و به انسان یک مشی رها و بی تکلف اعطا می کند که نبود ترس در آن مستحیل است، همین سرچشمه آفرینش هنرمند است، در صحنه های مختلف چون می تواند به سهولت به ضمیر درون خود برود و از فیوضات درون خود بهره مند شود و اثری که خلق می شود کاملاً مال خود هنرمند است و البته در کار هنری نهایتاً به کمک گروه اجرا اثر هنری خلق می شود ولی نقش هر فرد در نحوه انجام دادن کارها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بنابراین یک هنرمند اول سعی کند پالایش را از خود شروع کند و این خواه ناخواه در هنرمند مقابل یا پارتز اثرگذار است، تأثیری که نتیجه آن یک اثر مورد پسند و به دور از تزویر است. چه خوب است که هنرمند با سازوکار دنیای ناخودآگاه آشنایی بیشتری داشته باشد، زیرا با سهولت بیشتر می تواند خود را از دنیای ظاهر خود خارج کند و در دنیای باطن به سیروسیاحت بپردازد، چون هر نقش در ضمیر انسان وجود دارد و هنرمندی که با آگاهی با درون خود ارتباط برقرار می کند همه اینها را در آنجا می یابد. مرحله اول و آخر این که یک هنرمند باید عشق به کارش داشته باشد.


[الیاس مقدم ]
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید