دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا


دلدادگی در خط


دلدادگی در خط
● نگاهی به فیلم اخراجی ها كار مسعود ده نمكی
سینمای دفاع مقدس چند سالی است فضاهای تازه ای را به مخاطب عرضه می كند، فضاهایی كه نگاه و دغدغه اصلی فیلمساز دیگر مقابله یا مجادله رو در رو با سربازان عراقی نیست. در این فضا گیر و دارها كمی اجتماعی و شهری تر می شود به این معنا كه عموماً به مسائل ، مصائب و مباحث بازماندگان دفاع مقدس پر داخته می شود تا خود دفاع، آن هم در نشان دادن جبهه و جنگ. در واقع سینمای دفاع مقدس پس از گذراندن دورانی كه فقط به صحنه های جنگی ختم می شد وارد مرحله جدیدی از شكل و تجربه معنایی و بصری می رسید.
در دوران اول كه فیلم های به اصطلاح «جنگی» ساخته یا واقع گرایانه به مسائل پیرامون و درون جنگ نگریسته می شد یا اغراق گونه كه البته ممكن بود در آن دوران نیاز و ضرورت به آن نگاه وجود داشت، ضرورتی كه گاه باعث می شد چند كماندو یا كلاه سبز ایرانی یك اردوگاه یا پادگان یا محل استراتژیك عراقی را با چند صد نفر از بین ببرند، در هر حال مسأله اصلی آن نوع نگرش خلق یك فضای حماسی و انگیزه ساز بود.
اما دلیل طرح مسأله تاریخی سینمای دفاع مقدس این بود كه اگر این روزها كسی عقبگرد كرده و دوباره به سراغ توپ و تفنگ و تانك می رود باید دقت زیادی در خلق بصری و معنایی اثرش داشته باشد. «اخراجی ها» یكی از آثاری است كه در همین فضا ساخته شده است. این فیلم از نظر نوشتاری یا فیلمنامه نگاه تازه ای به مسأله دفاع در آن دوران دارد. در واقع دغدغه این فیلم تنها دفاع و شهید شدن عده ای در این راه نیست، بلكه فضایی است كه در آن عده ای تغییر می كنند یا تزكیه می شوند.
اگر قرار بود این فیلم فقط به جنگ و پیروزی عده ای از سربازان جان بركف در برابر نیروی بعثی بپردازد سال ها دیر ساخته شده بود چون فضای این نوع فیلم در شكل دفاع مقدس اش سال هاست دیگر علاقه فیلمسازان نیست به دلیل این كه مخاطب دلش می خواهد رشادت و فداكاری های سربازان آن روزگار را در بیان های تازه تری در سینما مشاهده كند نه در شكل های همیشگی. در «اخراجی ها» قرار است این اتفاق تازه بیفتد، یعنی اگر چه روایت قصه افرادی را شرح می دهد كه مانند همه آدم هایی كه ما تعریف و تصویر كرده ایم نیستند، اما اتفاق های زندگی شان ممكن است آنها را عوض كند.
دیالوگی در سكانس های ابتدایی فیلم هست كه آقامیرزا به پسرش عباس می گوید: آدم هایی هستند كه یك شب «حر» شدند. در واقع «مجید سوزوكی» چنین دغدغه ای را بیان می كند. او كه در كانون توجه مخاطب است ابتدا دلداده دختر میرزاست؛ میرزایی كه خودش اهل دل و دلدادگی است و عمق كلامش نشان از دریای درونش می دهد. مجید سوزوكی از زندان آزاد می شود، دوستانش به دروغ می گویند او مكه بوده است اما قضیه لو می رود. او با اتفاقی كه در قهوه خانه می افتد و چهره وصدای «آهنگران» را می بیند و می شنود تصمیم می گیرد برای رسیدن به معشوقه اش به جبهه برود با توجه به این كه احساس می كند رقیبی دارد كه او هم قرار است در جنگ حضور داشته باشد.
دوستانش كه همیشه در ركاب او بودند همراهش می شوند و همه به جبهه اعزام می شوند. در همان ابتدای این روایت یك روحانی و حاج میرزا راهبران این افراد می شوند، آنها در همه جای این روایت چهره هایی واقف و آشنا به خوب و بد راه معرفی می شوند و آگاهی دهنده كسانی كه از بالا و پائین این طریق بی اطلاعند. در واقع «مجید سوزوكی» نشان دهنده پیكره ای جزئی اما قابل توجه و بیان را به تصویر می كشد كه با آدم هایی كه ما بیش از پیش می شناختیم تفاوت دارد. «مجید سوزوكی» پسر آرام و سربه راه و مذهبی همیشگی در سینمای دفاع مقدس نیست. او عشق زمینی دارد و این عشق مقدمه ای می شود برای یك عشق متعالی. مجید و دوستانش هر یك به انگیزه ای وارد فضای جبهه می شوند.
تصاویری كه ما از جبهه می بینیم با تصاویری كه قبلاً دیده ایم مشابهت دارد، در واقع اتفاق های آن جا همان اتفاق هایی است كه حدس می زنیم. طی طریق و حركت به سمت اصلاح شدن این افراد از جایی آغاز می شود كه از خود گذشتگی های سربازان دیگر را در برابر خود می بینند؛ كسی كه به خاطر آن ها تنبیه می شود یا فردی كه روی نارنجك می پرد تا دیگران آسیب نبینند، فرمانده ای كه پا هایش مصنوعی است و در كنار سربازان صفر می جنگد. این رخداد ها همه محیط روانی و معنایی خاصی ایجاد می كند كه مجید سوزوكی و دوستانش از دستمال یزدی و حرف زدن داش مشدی گری به زندگی معنا دار تازه ای وارد شوند.
میان نوع نگاه افرادی كه در جبهه هستند مانند نوع نگاه كسانی كه قبل از آمدن به جبهه در محل زندگی مجید بودند مشتركاتی وجود دارد. در جبهه هم عده ای با حضور امثال مجید سوزوكی مخالفت می كنند. آنها می گویند این محل جای اراذل و اوباشی مانند او و دوستانش نیست. اما در آن فضا باز روحانی محل و آقا مرتضی یكی از فرماندهان از گروه آنها حمایت كرده و می پذیرد كه این افراد را اصلاح كند. «اخراجی ها» در واقع در كلیت معنایی اش می خواهد به این نكته اشاره كند همه آدم هایی كه به جنگ رفته و شهید شدند از آسمان نیامده بودند، بلكه برخی از آنها در فضای جنگ و در جایی كه فداكاری های دیگران را می دیدند تزكیه یافته و تطهیر شدند.
در واقع آقا میرزا در سكانس گزینش كه پسرش و محمدرضا شریفی نیا كه نقش یكی از معتمدان محل را دارد، می گوید: اگر قرار بود جهاد در راه خدا گزینش بخواهد كه می گفتند یك عده فرشته از آسمان بیایند و امتحان بدهند. این یكی از همان پیام های محوری فیلم است كه هر انسانی می تواند اصلاح شود، فقط باید بخواهد و فضا برایش مهیا باشد. مجید سوزوكی و دوستانش پس از گذراندن دوران آموزشی و آمادگی تصمیم می گیرند به عملیات بروند.
مجید سوزوكی نخستین امتحانش را پس می دهد. او می گوید: تا الآن به خاطر دختر میرزا مونده بودم، حالا می خواهم برای دلم بمونم. او به عملیات می رود و پا به دنیای تازه تری می گذارد، گرچه هنوز بخش هایی از دنیای پیشین را با خود دارد. این دنیای پیشین او، رسوباتی است كه از سالیان مانده و بن مایه اصلی اش برای دیگران «مایه» گذاشتن است. دیالوگ مجید و دوستانش عوض نمی شود حتی در سخت ترین شرایط بایرام، محسن، بیژن، تغییری در دیالوگ های خود ندارد، اما تغییر اساسی در عملكرد آنها ایجاد شده است.
در یكی از سكانس های عملیات، عده ای لازم است روی مین بروند تا سربازان دیگر بتوانند از معبر مین بگذرند. چند نفر داوطلبانه این عمل بزرگ و از خود گذشتگی شگفت انگیز را انجام می دهند. مجید سوزوكی اینجاست كه پا روی گذشته اش می گذارد، او هر قدم محكمی كه به زمین می كوبد و پلان هایی كه فلاش بك خورده و گذشته او را نشان می دهد، گذشته ای كه در زندان بوده زیر گام های او خرد می شوند و او پاك می شود.
در واقع در این سكانس مجید فقط از میدان مین نمی گذرد و موفق بیرون نمی آید، بلكه از تمام گذشته و كارهایی كه انجام داده می گذرد. در سكانس پایانی مجید سوزوكی در حالی كه برای دشمن قمه كشیده با گلوله تانك زخمی و در كنار دوستانش شهید می شود. او در مقابل معتمد محل قرار می گیرد كه اگرچه ادعا می كند اهل تقواست اما در عمل معلوم می شود كه ریاكاری بیش نیست و در سكانس های پایانی فیلم از خدا می پرسد كه خدایا این آدم را آورده بودی تا این جا كه روی من را كم كنی؟
فیلم «اخراجی ها» در بیان مضمونی تازه و بدیع و خلق شخصیت هایی كه ما این گونه تاكنون در سینمای جنگ با آنها مواجه نبودیم خوب ساخته شده است.
نكته قابل توجه بعدی «بازی ها» در اخراجی ها بود. امین حیایی مانند همیشه نقشی متفاوت از قبل داشت. او كه توانسته به یك بازیگر چند چهره در سینمای ایران تبدیل شود، دیگر ترسی از نقش های متفاوت ندارد. از پیرمرد و دزد گرفته تا عاشق دل سوخته و دیوانه در كارنامه خود دارد و این نقش هم در كلكسیون این بازیگر ماندگار خواهد شد. كامبیز دیرباز به عنوان یكه بزن محله توانسته بود این حس را به خوبی به مخاطب انتقال دهد.
اكبر عبدی «بایرام» كه با لهجه شیرین و حرف های ساده لوحانه بارها و بارها مخاطب را خنداند و فیلم را از فضایی تخت و یكدست جدا كرد. اكبر عبدی باز هم مانند یك چهره تازه در سینمای این سرزمین درخشید.
مسأله دیگری كه در فیلم «اخراجی ها» باید به آن اشاره كرد و به طور قطع این فیلم هم مانند هر فیلم یا اثر هنری دیگری قالب یا شكل آن هم مهم و قابل بررسی است، باید پذیرفت این اثر در حد اثر اولی یك كارگردان قابل توجه است.
به این معنا كه مسعود ده نمكی هم مانند هر انسان دیگر كه تازه وارد عرصه ای می شود تجربه زیادی در عرصه فیلمسازی ندارد و باید مانند هر كارگردان دیگر زمان زیادی را طی كند تا فوت و فن های این حرفه را به خوبی بیاموزد. این فیلم به لحاظ بصری در زمان بندی و مكان مندی دارای ابهام هایی بود، همچنین در حضور برخی شخصیت ها. به عنوان مثال این فیلم تا پایان لحن طنز و شوخی اش را در تلفیق با فضای جدی حفظ كرده بود، البته این می تواند به نوعی «زبان» تعبیر شود، اما نه در سكانس هایی كه این لحن را بر نمی تابد.
در واقع دقت كارگردان در چنین مواقعی جز لزوم وضرورت این موقعیت است. این چند نفر تا پایان لباس رزم نپوشیدند یا دست كم لباس مرتب نپوشیدند و حتی شب عملیات كماكان روی تانك نشسته بودند، در صورتی كه همه می دانیم افرادی كه در آموزش به سر می برند باید از فرمانده آن محل و قوانین آنجا تبعیت كنند كه در فیلم این مورد اصلاً رعایت نشده بود.
در سكانس پایانی فیلم تانك ها به یك بیمارستان صحرایی وارد شده بودند. این سؤال در مورد زمانمندی و مكان مندی پیش می آید كه اگر این گروه وارد خط مقدم شده اند و از میدان مین هم گذشته اند پس آن بیمارستان كه بیشتر به بیمارستان های صحرایی پشت جبهه شبیه است با آن تعداد نیرو در آنجا چه می كند؟
در واقع این سكانس با این لوكیشن در این فیلم ضرورتی این گونه ندارد. شهید شدن مجید می توانست در فضایی واقعی تر و به دور از مبالغه ایجاد شود. در خط مقدم كه چنین امكانات این گونه بیمارستانی با این تعداد نیرو چندان قابل قبول نیست.
«اخراجی ها» در خلق شخصیت هایی تازه و نگاهی موشكافانه به افرادی كه در جنگ حاضر بودند موفق بود. این فیلم توانست افراد تازه ای را برای دیدن فیلم دفاع مقدسی به سینما بیاورد و نگاهی جدا از نگاه های مرسوم در عرصه این سینما بیافریند، اما در شكل بیانی و بصری كمی ناموفق عمل كرده بود كه آن هم طبیعی است. به این معنا كه تجربه یكباره به دست نمی آید. تكرار، آزمون و خطا و خلاقیت عناصری هستند كه در كنار گذشت سالیان زبان و بیان شخصی برای یك فیلمساز ایجاد می كنند. در واقع تداوم حضور در یك فن و نگاه حرفه ای، سازنده سینمای حرفه ای است. هماهنگی و همخوان بودن بیان بصری و معنایی از ملزومات سینما و هر هنر دیگری است كه با ممارست و تجربه دست می دهد. باید پذیرفت كه یك فیلم خوب حاصل تجربه های متعدد و شناخت فرم، نشانه و معنا در سینماست.
حسن گوهرپور
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید