یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


هراس نوشتار


هراس نوشتار
در صحنه یی از فیلم آینه (ساخته آندره تارکوفسکی) زن سراسیمه و مضطرب به بخش تصحیح روزنامه می دود. او هراسناک از این است که کلمه یی به اشتباه وارد متن شده باشد. مدیر به او می گوید؛ می دانم نترسیده یی. بگذار دیگران بترسند. بعضی ها کار می کنند و بقیه در ترس زندگی می کنند.
بدین قرار است که کلمات گاهی منشاء ترس می شوند. کلماتی که در نوشتار به کار تغییر دادن مشغولند، زیرا کلمه وقتی در نوشتار قرار می گیرد، منجر به تغییر مادی و عینی می شود. هرچند که خود نیز از تغییر در امان نمی ماند. اما تنها این مدیران و سردبیران و کارگزاران سیاست و فرهنگ نیستند که از نوشتار نویسنده در هراسند بلکه خود نویسنده نیز از نوشتار خود می ترسد. وسواس اینکه وجود کلمه یی در نوشتار می تواند دردسرآفرین باشد، دمی نویسنده را رها نمی کند.
وقتی وحشت در وجوه زندگی روزمره مدرن اعمال می شود، به طور خودکار و اتوماسیون عمل می کند. بدین ترتیب دلهره و اضطراب و البته وسواس، درزهای زندگی را پر می کند. از لحظه بیرون آمدن از خانه که آیا شیر گاز را بسته تا مهمترین کار که در اینجا می تواند نوشتار به حساب آید، چنین کیفیت هایی حضور فعال دارند. برای هراس انگیزه یی لازم نیست، تنها کافی است وسواس نوشتار سراسر وجود نویسنده را در خود فروبرد. در این صورت است که راه رفته را بارها بازمی گردد.
تکرار ویژگی چنین وضعیتی است. تکرار اینکه آیا این کلمه باعث توقیف می شود؟ توقیف، خود کلمه یی است که محیط دایره زبانی نویسنده را تشکیل می دهد. در این دایره نویسنده مرتب راه می رود و ورد وار تکرارش می کند و زندگی روزمره خود را طی مسیر می کند.
شاید به همین دلیل است که فاصله لحظه نوشتار را تا اداره ارزیابی(از دفتر مدیر مسوول گرفته تا دفتر ارزیاب کتاب، از حضور در برابر بزرگ تر گرفته تا پیشگاه قاضی ،از مواجهه با پزشک گرفته که منتظر هستی نتایج آزمایش ات را بازگو کند تا حضور در کنکور) هراسناک، هروله طی می کند. کار او پس از اتمام نوشتار می آغازد. سراسیمه به طرف نوشتارش می دود. شاید چیزی هولناک در آن است که خود-سانسوری آن را نادیده است. و اتفاقاً اتوماسیون در اینجا از کار افتاده است. لختی در سیستم اخلال ایجاد شده است. بدین ترتیب نوشتار همه را در هراس می اندازد، چرا که نوشتار در کار تغییر نیروهای مادی است.
از این رو هراس آور و هولناک است.وسواس حذف یا افزودن یک کلمه، نویسنده را وا می دارد که اتوماسیون سانسورً اعمال شده از جانب سیستم را در تن خود اعمال کند. حتی می توان گفت گاه میل دارد آن را در خود، خودی کند؛ ذات پنداری. نویسنده در هراس خود اغراق می کند. از آن رو که بارها کلمه یی را با خود تکرار می کند؛ گاه به صورت هیستریک. اما هراس آوری نوشتار گاه چنان است که این اتوماسیون را از کار می اندازد. و همین از کار انداختن خود-سانسوری و سانسور است که همه را به هراس و اضطراب وا می دارد. نوشتار همه چیز را هدف قرار می دهد. شاید بیش از هر کس، خود نویسنده را. چرا که گلوله نوشتار، ابتدا نقطه یی بر پایان جمله هستی نویسنده می گذارد(۱).
بدین ترتیب هراس او به خاطر ترس از جان نیست. هراس او از این است که نوشتار چگونه جان «دیگری» را تسخیر می کند. این است هراس نوشتار.در این میان بیش از هر کس کارگزار سیاست و فرهنگ به نوشتار مشکوک است. او ممکن است از نوشتار بهره ها ببرد، ازجمله توقف خودً نوشتار. اما برای او نوشتار صرفاً وسیله توجیه شده است نه نوعی شیوه زیست و تجلی تجربه زیسته. هرچیزی در نوشتار، او را به وسواس می اندازد. آیا این کلمه هتک حرمت از من است یا مرا تهدید می کند؟ نوشتار برای او دائماً تداعی کننده«به در گفت تا دیوار بشنود» است. هر نشانه یی در نوشتار را به خود می گیرد. و اتفاقاً همین عملکرد باعث می شود، نوشتار وضوح و روشنی خود را خاموش کند.
نوشتار به سمت و سویی می رود که کارگزار سیاست می خواهد. به عبارتی هرچه بیشتر بر نشانه های آن افزوده می شود. وجود نشانه های بیشتر او را آزادتر می گذارد در اسیرکردن نویسنده، زیرا هر چه نشانه ها بیشتر شود، امکان ً«به خود گرفتن» بیشتر خواهد شد. بدین ترتیب میل پایان ناپذیر او برای اعمال کنترل بیشتر بر نوشتار و در نهایت بر نویسنده تداوم می یابد. از این رو استعاره ها، مجازها و تشبیهات به مصادره او در می آیند. نوشتار حقوقی نیز با تفاسیر گسترده از نوشتار نویسنده، دست او را برای ممانعت نویسنده باز می گذارد .البته نوشتار نویسنده نیز می تواند متقابلاً نوشتار حقوقی را چندگانه کند.شک کارگزار سیاست و وسواس- دلهره نویسنده هر دو معطوف به نوشتار است.
هراس نوشتار هر دو آنها را به دور خود می چرخاند. اضطراب و تردید نویسنده از اینکه آیا این کلمه را نوشته است یا خیر، اینکه آیا نوشتارش به تعبیر کارگزار «بهداشتی» نیست باعث می شود، ... ًبازبینی را سراسیمه بدود. هرچند از این سراسیمگی لذت می برد اما همزمان به آن مشکوک است؛ پس در حوالی این نوشتار خبرهایی است. هان،... نوشتار هولناک است از آن رو که باید منشاء تغییر مادی شود و تغییر برای سوژه ها هولناک است.
آنچه را که سوژه به آن انس می گیرد، نوشتار با آن درمی افتد. نوشتار با انس سروکار دارد. به همین دلیل به لابیرنت تن می دهد. در هزارتوها است که می تواند سوژه ها را بهراساند. نوشتار، برای نویسنده تجربه زیسته محسوب می شود؛ حتی اگر رعب انگیز و هراس آور باشد؛ نوشتار هنوز هم شکلی از مبارزه است. سلاحی است که نشانه می گیری اما ابتدا از تن خود رد می شود؛ به خود شلیک می کند. اما کارگزار سیاست و فرهنگ، نوشتار را سیبل می داند که نویسنده در دوایر آن قرار می گیرد تا زیر لب وردوار چیزی تکرارکند و سراسیمه وارد اتاق تصحیح و چاپ شود؛ ببینید آیا این کلمه را «من» نوشته ام؟
امیر هوشنگ افتخاری راد
۱- با وام از شعری از ولادیمیر مایاکوفسکی.
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید