یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

ایمان، تسلیم و رضا


ایمان، تسلیم و رضا
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله رب العالمین وصلّی الله علی محمد وآله الطاهرین ولعنهٔ الله علی اعدائهم أجمعین(۱)
در روایت آمده است كه از حضرت امام صادق علیه السلام پرسش شد: «بأی شئ عَلِم المومن أنه مومن؛ مومن از كجا می داند كه مومن است؟»
حضرت در پاسخ فرمودند: «بالتسلیم للَّه و الرضا فیما ورد علیه من سرور أو سخط(۲)؛ با تسلیم در برابر خدا و خشنودی نسبت به آنچه بر او وارد می شود، چه باعث شادی او شود و چه خشم او را برانگیزد».
این روایت به رغم كوتاهی عبارت، با تعابیر گوناگون و فراوانی آمده است. به دیگر سخن مضمون این روایت، بی اشكال متواتر است.
مراد از ایمان صرفا اموری چون ادای شهادتین، نماز خواندن، روزه گرفتن پرداخت خمس و زكات و گزاردن حج نیست. امام صادق در پاسخ شخصی كه درباره ویژگی های مومن پرسش كرد، دو مطلب كوتاه بیان فرمودند:
۱) تسلیم در برابر خدا؛
۲) رضا به قضای الهی.
شاید بتوان گفت تسلیم و رضا از اموری باشند كه درباره آن ها گفته اند: «إذا اجتمعا افترقا و إذا افترقا اجتمعا».از این قبیل است فقیر و مسكین و نیز ظرف و جارومجرور. این قبیل تعبیرات دوتایی آن قدر از نظر معنایی به هم نزدیكند كه هرگاه یكی از آن ها ذكر شود، دومی نیز مراداست و تفاوت ظریف شان تنها زمانی مورد نظر است كه با هم آورده شوند. از این روی هرگاه گفته شود رضا، تسلیم نیز مراد است و هر گاه گفته شود تسلیم، رضا نیز مورد نظر است، اما هرگاه هر دو در كلام گوینده ای آورده شوند، معنای شان متفاوت خواهد بود. در آن صورت شاید مراد از تسلیم سرسپردن به احكام و الزامات و تكالیف شرعی باشد و منظور از رضا، خشنودی به امور تكوینی چون: بیماری و سلامت، دارایی و تهی دستی، زیبایی و زشتی، خوش ذهنی و كودنی و... است. به دیگر سخن متعلق تسلیم، امور تشریعی و متعلق رضا، امور تكوینی و تقدیری است.
● گام اول تصمیم قاطع
بسیاری از ما نماز می خوانیم، روزه می گیریم، به حج می رویم، سعی می كنیم صبر و گذشت و حلم نیز داشته باشیم و در یك كلام دوست داریم مؤمن باشیم، اما نمی دانیم به حقیقت مؤمن هستیم یا نه. ممكن است كسی روایتی را كه در آغاز سخن گفتیم ندیده باشد، ولی چه بسا این سؤال كه از امام صادق علیه السلام پرسیده شد، در ذهن و ناخودآگاه ما تاپایان عمر باقی باشد و دوست داشته باشیم بدانیم آیا حقیقتاً مومن هستیم یا نه؟
تكرار می كنم مضمونی كه در روایت امام صادق دیدیم متواتر است. این مضمون دست كم در ده ها روایت با دلالت های گوناگون در میراث حدیثی شیعه آمده است.
در روایت امام صادق علیه السلام دو چیز ملاك ایمان دانسته شده كه تحصیل آن دو، كار بسیار مشكلی است، ولی این هر دو امر مشكل با یك چیز آسان می شود و آن تصمیم قاطع و عزم جدی است. اگر انسان به جد تصمیم گرفت نسبت به شریعت تسلیم، و نسبت به قضای الهی راضی باشد كار تا حد بسیار زیادی آسان می شود. البته اتخاذ این تصمیم نیز سهل نیست، ولی اگر كسی چنین تصمیمی بگیرد، خدای متعال او را یاری می كند و كار برایش سهل می شود.
هر یك از ما در شبانه روز با ده ها واجب یا حرام سروكار داریم كه باید نسبت به آن ها تسلیم باشیم. این واجبات و محرمات ممكن است مربوط به چشم، زبان، فكر، دست، پا، یا حتی پوست بدن انسان باشد. در قرآن شریف از قول اهل دوزخ آمده است: «وقالوا لجودهم لِمَ شهدتم علینا(۳)؛ به پوست [بدن ] خود می گویند: چرا بر ضد ما شهادت دادید؟» این تكالیف ممكن است با دادوستد، ارتباطات اجتماعی، مسائل درون خانواده، پدر و مادر، خویشاوندان، همسایگان، یا امور دیگر مربوط باشد. كسی كه تصمیم قطعی می گیرد كه تسلیم باشد باید در همه واجبات و محرمات از هر نوع كه باشد، تسلیم خدا و رسول صلی الله علیه وآله وسلم باشد.
● ایمنی بخشی و آزار نرساندن به همسایگان
در روایات فراوانی آمده است كه یكی از شروط ایمان آن است كه همسایگان از آزار شخص در امنیت باشند: «إن المومن من أمن جاره بوائقه(۴)؛ مومن كسی است كه همسایه او از آزار او ایمن باشد». «جار» در چنین مواردی صرفاً به معنای همسایه نیست. كسی كه در قطار یا هواپیما یا سر سفره طعام كنار انسان نشسته است، همسایه او شمرده می شود و مشمول حكم حدیث فوق است. هر كس كه به نوعی در جوار انسان است جار اوست، چه در وسائل نقلیه چون قطار و هواپیما و چه در مجلس ختم و جشن و چه بر سر سفره یا هر جای دیگر.
نكته لطیف در این حدیث آن است كه نفرموده اند به همسایه آزار نرساند؛ بلكه فرموده اند: همسایه از آزار و شر او ترسان نباشد و احساس امنیت كند. فرق است میان این كه آزار ما به دیگران نرسد و این كه دیگران از آزار ما در ایمنی و آسایش كامل باشند. معنای دوم بسیار لطیف تر و در عین حال نشان دهنده تكلیفی سنگین تر است. مؤمن چنین نیست كه فقط آزار نمی رساند، بلكه چنان است كه هم جواران او كم ترین احتمالی هم نمی دهند كه از ناحیه او به آنان آزاری برسد و از بابت او خیال شان راحت است و ایمنی كامل دارند.(۵)
برای تقریب به ذهن فرض كنید در قطار یا مجلس روضه یا جای دیگری كسی تا صبح بغل دست شما می نشیند بدون این كه آزاری به شما برساند و رفتارش به گونه ای است كه چنین احتمالی درباره او نمی رود. از این رو به آسودگی شب را به صبح می رسانید، ولی تصور كنید در مجلسی كسی را می بینید كه برخورد ناگهانی و ناشایستی با كسی می كند طوری كه شما وحشت می كنید و حواستان را جمع می كنید تا مبادا بین شما و او نیز چنین برخوردی رخ دهد. مجاوران چنین كسی از دست و زبان او ایمنی ندارند و هر آن ممكن است برای كسی - بادلیل یا بی دلیل - مشكلی ایجاد كند، در حالی كه نفر اول مجاورانش از او احساس امنیت دارند. یكی از شروط مؤمن آن است كه به گونه ای نباشد كه فرد مجاور او از او بترسد.
حالات انسان به طور طبیعی دستخوش دگرگونی های بسیار است، گاهی شاد است و گاهی غمگین، گاهی خشنود است و گاه خشمگین. در بیشتر روزهای عمر از تن درستی برخوردار است، ولی گاهی ناخوش و بیمار می شود، یك روز امیدوار و سرمست است و روز دیگر پریشان و ناامید و دلمرده. این كه انسان در تمام این حالات گوناگون تسلیم فرمان خدا باشد و خواست خدا را برخواست خود ترجیح دهد كار فوق العاده دشواری است، اما چنان كه گفتیم با اتخاذ تصمیم قطعی این كار آسان تر و پذیرفتنی تر می شود.
● رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم اوج تسلیم
خدای متعال می فرماید: «لقد كان لكم فی رسول اللَّه اسوهٔ حسنهٔ(۶)؛ قطعاً برای شما در [اقتدا به ] رسول خدا سرمشقی نیكوست». برای آموختن تسلیم و یاد گرفتن فضیلت رضا بهترین سرمشق رفتار رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم است. در روایت آمده است كه امام صادق علیه السلام فرمودند: «لم یكن رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم یقول لشی ءٍ قدمضی لو كان غیره(۷)؛ رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم هیچ گاه در مورد امری كه رخ داده بود، نمی فرمود: كاش به گونه دیگری بود». لفظ كان به همراه جمله خبری ظهور در دوام و تكرار دارد. بنابراین، گفته امام صادق علیه السلام بدان معنی است كه رسول گرامی اسلام پیوسته چنین بود كه درباره امور پیش آمده نمی فرمود: كاش به گونه دیگری بود و این، شیوه همیشگی آن حضرت بود. این مطلب نشان دهنده تسلیم فوق العاده و نهایت رضامندی آن بزرگوار است و باید مورد تأسی ما قرار گیرد. بی شك علاوه بر توفیق الهی بیش از هر چیز طلب و اراده خود انسان و تصمیم قاطع اوست كه باعث می شود به این گونه فضائل آراسته گردد.
● تسلیم در قرآن
خدای متعال در قرآن مجید می فرماید: «فلا و ربك لا یؤمنون حتی یحكموك فیما شجر بینهم ثم لایجدوا فی أنفسهم حرجاً مما قضیت و یسلّموا تسلیماً(۸)؛ ولی چنین نیست، به پروردگارت قسم كه ایمان نمی آورند مگر آن كه تو را در مورد آنچه میان آنان مایه اختلاف است داور گردانند، سپس از حكمی كه كرده ای در دل هایشان احساس ناراحتی نكنند و كاملا سر تسلیم فرود آرند».
انصافاً گردن نهادن به حكم این آیه و التزام به آن بسیار دشوار است، ولی از پایبندی به این فرمان خدای متعال گزیری نیست زیرا قرآن می گوید: اگر چنین نباشند«لایؤمنون». به عبارت دیگر قرآن چنین تسلیم فوق العاده ای را ملاك ایمان شمرده و شانه خالی كردن از زیر بار این حكم را مساوی با بی ایمانی دانسته است.
اگر در این آیه به جای آن كه گفته شود: «ثم لایجدوا فی أنفسهم حرجاً»، گفته می شد: «ثم یقبلون» كار سهل تر بود و تكلیف به مراتب آسان تر. گاهی ممكن است حكمی را كه به زیان ماست از روی ناچاری بپذیریم و دم بر نیاوریم و ناخشنودی خود را فرو خوریم، ولی در این آیه تكلیف این است كه داوری رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم را هر چه باشد با روی باز و از عمق جان بپذیریم، یعنی بدون آن كه در درون خود كم ترین ناخشنودی نسبت به آن داشته باشیم، بدان گردن نهیم و بی اندك ناخرسندی یكسره بدان دل بسپاریم.
تعابیری چون «یحكموك فی ما شجر بینهم» در این آیه طریقیت دارد. چیزی كه در این جا موضوعیت دارد همان گردن نهادن به حكم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم و تسلیم محض بودن در برابر فرمان اوست. به دیگر سخن، تسلیم بودن به حكم پیامبر و رضامندی كامل از فرمان ایشان همیشه بایسته است، چه در مقام داوری میان دو نفر حكمی صادر كند و چه در غیر مقام داوری به كاری فرمان دهد.
پرسش اساسی در این مقام آن است كه چرا باید به رغم آن كه حكم رسول اللَّه صلی الله علیه وآله وسلم شدیدا با خواهش های ما در تعارض است، بدان خرسند باشیم؟ به دیگر سخن آن گاه كه حكم پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم به منافع ظاهری و دنیوی ما زیان می رساند، چرا باید بدان دل بسپاریم و گردن نهیم؟ برای پاسخ دادن به این پرسش مثالی می آوریم: كسی را تصور كنید كه مدت ها در زمستان و تابستان و گرما سرما در بازار كار كرده و ثروتی به هم زده است. این شخص پس از چند سال كار ازدواج می كند و خانه می خرد و برای خود زندگی نسبتاً مرفهی دست و پا می كند. آیا چنین كسی از این كه پول خود را خرج كرده و آن را تبدیل به اشیایی چون خانه كرده است ناراحت است؟ آیا از این كه بخشی از ثروتش را از دست داده، ولی در عوض زن و بچه و خانه و زندگی و شخصیت اجتماعی پیدا كرده، ناخشنود است؟ مسلماً از این بابت نه تنها ناخشنود نیست كه در عین خرسندی است، زیرا قانون تكافؤ (هم ارزشی، هم سنگی، همسانی) را درك می كند و می داند فلان مقدار از ثروتش را بابت خانه ای داده است كه امروزه خود و خانواده اش با آسودگی در آن به سر می برند و این به اصطلاح برایش «می ارزد».
مطلب فوق عیناً درباره شروط ایمان كه تسلیم و رضامندی است صدق می كند. همه ما تساوی و هم سنگی اشیاء با قیمت های شان را درك می كنیم، ولی متأسفانه عادت نكرده ایم كه میان تسلیم و ایمان داشتن نیز این مطلب را به خود بقبولانیم. قرآن كریم می فرماید: آن كه تسلیم نیست مومن نیست. بهای ایمان تسلیم بودن به تمام احكام پیامبر است، چه آن ها كه می پسندیم و چه احكامی كه مورد پسند ما نیست. اگر گوهر ایمان را در نزد ما قدری باشد و آن را با هر خزف و خرمهره ای عوض نكنیم، بی شك حاضر خواهیم بود برای به كف آوردن آن بسیاری از خواسته های خود را زیر پا نهیم؛ بسیاری از خواسته های خود را زیر پا خواهیم نهاد، ولی در عوض چیزی به دست می آوریم كه خواستنی ترین و با ارزش ترین متاع ها یعنی ایمان است.
حتی اگر شخصی تكافؤ پیش گفته را به درستی درك نمی كند، باید در پی فهم آن برآید تا دست كم جاهل مقصر نباشد. هر چیز مقدماتی دارد و مقدمه رسیدن به این مرحله بی شك در درجه اول قرآن و اهل بیت علیهم السلام است. شاید برای آشناشدن با اوامر پیامبر و آمادگی برای تطبیق آن ها بهتر این باشد كه انسان در سخنان نورانی پیشوایان دین فراوان تأمل كند. دقایقی پیش از خواب، لحظاتی پس از بیدار شدن، هنگام استراحت و در بسیاری از اوقاتِ بی استفاده دیگر می توان حدیثی را مرور كرد و آن را در ذهن تجزیه و تحلیل نمود تا برای اجرای آن اندك اندك آمادگی پیدا كرد.● گام دوم، محاسبه نفس
از بهترین راه ها برای رسیدن به مقام تسلیم و رضا، حساب رسیِ از نفس و اعمال روزانه است. بدین معنا كه انسان در شبانه روز دقایق اندكی را به این كار اختصاص دهد و اعمال نیك و بدِ شبانه روزِ گذشته خود را در نظر آورد و اگر خدای ناكرده معصیت یا كار ناشایستی از او سر زده باشد، به درگاه خدا توبه آرد و عزم بر ترك آن كند و اگر كار نیكی كرده خدا را بر توفیق دهی به انجام آن شكر گوید. اگر سخن ناشایستی زده و دل كسی را بدان رنجانده، از آن شخص پوزش بطلبد و از او دلجویی كند و بكوشد از آن پس چنین سخنی از دهانش خارج نشود. اگر بر اثر كم خوابی به بدنش زیان رسانده و مریض شده و نتوانسته است به كارهای واجب روزانه رسیدگی كند، از آن پس حق جسم خود را ادا كند و به قدر كافی استراحت كند. اگر در شبانه روز گذشته پیش از مقدار لازم خفته است و وقت خود را تلف كرده تلاش كند به قدر لازم و كافی بخوابد و همین طور یك یك رفتارها و گفتارهایی را كه در شبانه روز گذشته از او سر زده است، در نظر آورد و در آن ها تأمل كافی مبذول دارد.
محاسبه نفس كاری است كه زمان اندكی می طلبد و در عین حال تأثیر فوق العاده ای دارد. این كار، به ویژه برای اهل علم بسیار لازم است و در تزاحم میان آن با عبادات و اذكار و اوراد مستحب، محاسبه نفس اولی است، زیرا مقدمه ایجاد تسلیم و رضا در انسان محاسبه نفس است. برای این كه نفس انسان به فضیلت «عدالت» خو كند و تزكیه شود، محاسبه نفس بهترین راه كار است. شاید محاسبه نفس به خودی خود مستحب باشد(۹) ولی از آن جا كه مقدمه وجودیِ واجبات بسیاری است واجب است.
از این روست كه پیشوایان دین ما فراوان بدین مهم سفارش كرده اند. دراهمیت این كار همین بس كه در روایت آمده است:«لیس منا من لم یحاسب نفسه كل یوم(۱۰)...؛ كسی كه هر روز نفس خود را مورد محاسبه قرار ندهد از ما نیست». مطلب مورد نظر در این جا این است كه اگر انسان روزانه كارهای واجب، حرام، مستحب، مكروه و مباحی را كه از او سرزده مرور كند و در پی تصحیح رفتار خود برآید، نفس او به عدالت و تزكیه و فضائلی چون رضا و تسلیم نزدیك تر می گردد و اندك اندك روحیه رضامندی و تسلیم در او ایجاد می شود. كوتاه سخن این كه یكی از ریشه های مهم ایجاد تسلیم و رضا محاسبه روزانه نفس است. اگر محاسبه روزانه - كه وقت گیر نیست - در هیچ حالی از احوال ترك نشود، آثار شگرفی بر جای می نهد.
● رضامندی
نكته دوم در فرمایش امام صادق علیه السلام رضامندی بنده به مقدرات الهی است. هر یك از ما در زندگی بارها و بارها با پیشامدهای ناگوار مواجه می شویم. دیدن داغ عزیزان، نزاع، بیماری، فقر، درگیری های لفظی و مشكلات خانوادگی برخی از ابتلائاتی است كه همگان ناخواسته در برخی از برهه های زندگی به همه یا برخی از آن ها دچار می شوند. رضامندی عبارت است از این كه انسان در كلیه ادوار و اطوار زندگی از آنچه خدا برایش مقدر فرموده خشنود باشد. كسی كه به مقام رضا رسیده است در حالت بیماری همان گونه است كه در حالت تن درستی. هنگام تهی دستی و درویشی همان طور رضایت قلبی از مقدرات الهی دارد كه در وقت توانگری. از میان فقر و غنا و تن درستی و بیماری، آن را كه خدا برایش تقدیر فرموده می خواهد و دل به مشیت الهی می سپارد.
چنین نیست كه افراد راضی، در ابتلائاتی چون: فقر، بیماری و... رضایت را با زحمت و تكلف برخود هموار می كنند، بلكه این افراد قلباً از همه مقدرات تلخ و شیرین الهی خشنودند. ظریفی می گفت: برخی هستند كه وقتی از آن ها می پرسیم: حالت چه طور است؟ به گونه ای می گویند: «الحمداللَّه» كه گمان می كنیم اگر خدا در برابرشان مجسم بود، با خنجر او را می زدند! از جنبه طنز آلود این سخن كه بگذریم، انصافاً بسیاری از افراد سعی می كنند خود را راضی به قضای الهی نشان دهند یا صفت رضامندی را به زحمت و تكلف برخود هموار می كنند و این در حالی است كه از آن صفت بهره چندانی ندارند.
رضامندی حقیقی امری باطنی است و برای تحصیل آن باید فراوان كوشید، زیرا انصافاً به دست آوردن چنین ملكاتی از تحصیل اجتهاد دشوارتر است. گویند كسی به شیخ انصاری گفت: «عالم شدن چه مشكل، آدم شدن محال است».
ایشان فرمودند: آن طور نگویید؛ بلكه بگویید: «عالم شدن چه مشكل، آدم شدن چه اشكل!» شاهد در این حكایت این است كه مجتهد شدن و آدم شدن از محالات عادی است (در برابر محالات عقلی). انصافاً تحصیل آدمیت كار دشواری است و بدون تصمیم جدی و عزم پولادین و یاری خدای متعال و اهل بیت علیهم السلام شدنی نیست. تحصیل ملكاتی اخلاقی چون رضامندی و تسلیم هر چند بسیار دشوار است، اما با عنایت خدای تعالی و یاری اهل بیت و تمرین و كوشش و مراقبه و محاسبه نفس، شدنی است.
در روایت آمده است:« شخصی به امام حسن علیه السلام گفت: ابوذر می گفت: بیماری به نزد من از بهبودی بهتر است.
حضرت در پاسخ او فرمودند: اما ما خاندانی هستیم كه اگر خدای متعال فقر را برایمان بپسندد، فقر برای ما بهتر است و اگر برخورداری و غنا را برایمان بخواهد، غنا برایمان بهتر است. و اگر به تن درستی ما رضایت دهد، همان برایمان نیكوتر است و اگر مارا بیمار بخواهد برایمان بیماری بهتر از تندرستی است.(۱۱)
حضرت آن شخص را تكذیب نكرد، زیرا آن شخص دروغ نگفته بود و به راستی در پی ثواب و فضیلت بیشتر بود. اگر روایاتی را كه در وسائل الشیعه، بحارالانوار، مستدرك الوسائل،و جامع احادیث الشیعه در باب بیماری و پاداش هایی كه خدای - تبارك و تعالی - برای مریض قرار داده است بنگریم، چه بسا بیماری را بر تن درستی ترجیح دهیم و دوست بداریم بیشتر اوقات بیمار باشیم. بی شك همه ابتلائات مؤمن برای او پاداش الهی در بردارد و همگی نزد خداوند محفوظ است. فقر و بیماری نیز از همین شمار است و مؤمنی كه در دنیا گرفتار فقر یا بیماری است، بابت این فقر و بیماری نزد خداوند پاداش خواهد داشت.
در روز قیامت از میان دو مؤمنی كه از نظر عقل و عبادت و اخلاص و عمل در یك سطح قرار دارند، ولی یكی فقیر و دیگری غنی است، ابتدا آن كه فقیر است وارد بهشت می شود و مؤمن غنی پس از او به بهشت می رود. درباره حضرت سلیمان علیه السلام - كه غنیّ انبیا بود - آمده است كه پانصد سال پس از تمام انبیا وارد بهشت می شود(۱۲). البته این بدان معنا نیست كه در این مدت در جای مناسبی قرار داشته باشد، بلكه فقط منظور این است كه ایشان پس از گذشت این فاصله زمانی و پس از ورود تمام پیامبران، وارد بهشت می شود. درست مانند كسی كه ساعت ها در جای مناسبی از فرودگاه به انتظار بنشیند و شاهد پرواز افراد متعدد باشد. چنین كسی هر چند در جایی نیست كه ناراحت باشد، ولی می بیند كه همه مسافران پرواز كردند و او هم چنان محكوم به توقف و انتظار است. این كه سلیمانِ پیامبر پس از همه پیامبران الهی وارد بهشت می شود، به دلیل پادشاهی و ثروتمندیِ اوست. در قرآن مجید آمده است: «قال رب اغفرلی وهب لی ملكا لا ینبغی لأحد من بعدی إنك أنت الوهاب(۱۳)؛[سلیمان ] گفت: پروردگارا، مرا ببخشا و ملكی به من ارزانی دار كه هیچ كس را پس از من سزاوار نباشد، در حقیقت تویی كه خود بسیار بخشنده ای».
می توان گفت: آن شخص كه بیماری را بر تن درستی ترجیح می داد، دور اندیش و آخرت نگر بود و به دلیلِ همین دوربینی و آخرت نگری بود كه چنین ابتلائاتی را بر عافیت ترجیح می داد، اما از سخن او بهتر و از دیدگاه او روشن تر و والاتر، سخن و دیدگاه حضرت بود كه به او فهماند كه: ما یكسره به قضای الهی دل سپرده ایم و از میان بی نوایی و توانگری و بیماری و تن درستی آن را خوش می داریم و می پسندیم كه پسند و خوشایند پروردگار ماست. این دیدگاه والا و این بینش عمیق، اوج رضامندی است كه هركس را بدان راه نیست. انصافاً اهل بیت علیهم السلام مصابیح الدّجی (چراغ های شب افروز) اند. اگر رهنمودهای روشنی بخش اهل بیت علیهم السلام نبود به راستی انسان و خلقت ناقص بود و آفرینش انسان - با این استعداد و عقل و عواطف - لغو بود، چراكه بشر بدون راهنمایی این بزرگواران یا به كژراهه افراط فرو می افتاد یا بیراهه تفریط را می پیمود و در كشاكش میان عقل و نفس (یا به تعبیر روایات جنود عقل و جنود جهل(۱۴)) راه به جایی نمی برد.در روایت پیش گفته، اگر فرمایش حضرت نبود، چه بسا بسیاری از ما می گفتیم چه انسان پاك و پارسایی بود كه بیماری را بر سلامت ترجیح می داد و این نهایت زهد و بی رغبتی او را به دنیا نشان می دهد. در حالی كه دیدیم در مكتب اهل بیت علیهم السلام این سخن پذیرفته نیست و در مرام و شیوه آن بزرگان تسلیم شدن به مقدرات تلخ و شیرین الهی اصل است. انصافا اگر آموزش های اهل بیت نبود ما هرگز بدین آموزه های بلند و نورانی راه نمی بردیم.
مؤمنی كه در این مكتب انسان ساز و با این تعالیم نورانی پرورش یافته باشد، به خدا نمی گوید: چون فضیلت فقر بیشتر است مارا فقیر ساز یا تقدیر مارا بیماری و بلا قرار ده تا پاداش ما افزون تر و كلان تر باشد. در این مكتب مومنْ تسلیم فرمان خدا و رسول است و به هر چیز كه خدا برایش مقدر كند - تلخ باشد یا شیرین - یكسره خشنود است.
چنین مؤمنی اگر تن درست باشد خدا را شاكر است و اگر بیمار باشد راضی. این مطلب نیز گفتنی است كه چنین مؤمنی اگر مریض می شود، نه از سر پرخوری و شكم پرستی و هوس بازی و كوتاهی در حفظ سلامتْ بیمار می شود. اگر كسی بر اثر كوتاهی و افراط و تفریط ناخوش شود، این بیماری با بیماری مورد نظر ما تفاوت دارد و نمی تواند مصداق «رضی اللَّه» باشد. مؤمن مواظب جان خویش است و سلامت خود را مراعات می كند، امّا اگر با این حال دچار ناخوشی شد، به تقدیر الهی خرسند است.
بسیاری از ما واجبات و محرمات و مستحبات و مكروهات را رعایت نمی كنیم و بر اثر نافرمانی خدا گرفتار توابعی چون بیماری می شویم و می گوییم خدا مارا بیمار كرده است! حال آن كه این باور از بن نادرست است. خدای متعال می فرماید: «ما أصابك من حسنهٔ فمن اللَّه و ما أصابك من سیئهٔ فمن نفسك(۱۵)...؛ هر چه از خوبی ها به تو می رسد از جانب خداست و آنچه از بدی به تو می رسد از خود توست».
مختصر این كه در خیلی از اوقات ناخوشی های ما نتیجه بی مبالاتی ها و كوتاهی های خود ماست. در چنین مواردی كه افراد خودْ مقصرند، «رضی اللَّه» چندان جایی ندارد، بلكه چنان كه گفتیم انسان باید به تمام وظایف خود عمل كند و به جسم خود ستم روا ندارد و اگر با این وجود دچار ناخوشی شد یكسره سرسپرده و دل سپرده به مقدرات الهی باشد.
در روایت پیش گفته اگر به جای امام معصوم زاهدی قرار داشت كه اندیشه اش را از سر چشمه وحی نگرفته بود، بی شك عقل او به این سخن ناب و این پاسخ نغز و در خور و ژرف نمی رسید. ایراد دیگری كه بر این زهدورزی های دور از مكتب اهل بیت علیهم السلام و این پارسایی های نابرخواسته از وحی وارد است بی توجهی به نعمت های الهی و كاربرد آخرتی آن هاست. چه بسیار نعمات عظیمی كه انسان از آن برخوردار است و هرگز به عظمت آن ها شعور و وقوف ندارد. دهان یكی از نعمت های مهم است كه غیر از غذا خوردن و تنفس كردن نعمت بزرگی چون تكلم از رهگذر آن برای انسان میسر است. كارشناسان می گویند: برای این كه انسان جمله ای ساده و معمولی بر زبان آرد ماهیچه ها و اعضای ریز و درشت بسیاری دست به دست هم می دهند و به یاری كنش های پیچیده ای كه در ذهن آدمی روی می دهد، آن جمله را بر زبان می آورند. كافی است به یكی از این ماهیچه های ریز یا رگ های مربوط یا سلول های مغز آسیبی برسد تا در فرایند سخن گفتن اختلالات جدی بروز كند. یكی از دوستان ما كه مردی خوب و متقی بود به رغم اصرار دیگران برای پیش نماز شدن از این كار طفره می رفت. ایشان انصافاً برای چنین كاری سزاوار بود. علت را كه از ایشان جویا شدم گفت: من فلان حرف را نمی توانم به درستی ادا كنم.
به راستی هرگز اندیشیده اید زبان نعمت بزرگی است؟ و كه می توانیم به آسانی بگوییم: آ، ب، ت، پ،...! به مدد همین حروف ساده الفباست كه خطیبان مردم را موعظه می كنند و به واسطه همین حروف ساده است كه اهل علم درباره موضوعات پیچیده علمی مباحثه و گفت و گو می كنند. اگر این نعمت بزرگ الهی از كسی سلب شود، از سخن گفتن، درس دادن، مباحثه و بسیاری از امور خیر دیگر محروم می شود.
درست است كه بیماری فضیلت و ثواب دارد، ولی از آن طرف بسیاری از حسنات نیز فقط در پرتو تن درستی و عافیت صورت می پذیرد. چنان كه دیدیم كوچك ترین اختلال و بیماری در یكی از اعضای بدن كه دهان است انسان را از چه بركات و توفیقاتی محروم می سازد. پس چنین نیست كه نعمت تن درستی فضیلتی ندارد، بلكه مؤمن از نعمت تن درستی در راه اطاعت فرمان الهی حداكثر استفاده را می برد، ولی اگر ناخواسته از برخی توفیقات بی بهره گردید، راضی و قانع و شاكر است. چنین كسی در هر حال در پی انجام دادن فرمان خدا و رسول و در هر حال تسلیم فرمان او و راضی به مقدرات اوست. هم از این روست كه به هنگام بیماری هر چند از بسیاری توفیقات محروم است، ولی خدا فضیلت ها و پاداش هایی از نوع دیگر روزی او می كند.
مختصر این كه فرجام سخن و سخن فرجامین همان است كه حضرت فرمود و به وحی الهی مستند است: مومن باید تسلیم محض فرمان خدا و راضی به تمام مقدرات تلخ و شیرین الهی باشد و یكسره دل و جان به مشیت الهی بسپارد.
● فضیلت ماه رجب
ماه رجب از ماه های حرام است و این ماه ها ویژگی هایی دارند كه در دیگر ماه ها - حتی ماه مبارك رمضان - ندارد. بسیاری از عالمان ما نظیر: علامه مجلسی در بحارالانوار و نیز مرآهٔ العقول، مرحوم فیض كاشانی در الوافی، و سید عبداللَّه شبر در مصابیح الانوار به بررسی این مطلب پرداخته اند كه ماه رجب فضیلت بیشتری دارد یا ماه مبارك رمضان. در روایات فراوانی این مطلب تكرار شده است كه حسنات در این ماه پاداش مضاعف دارد. از جمله در روایت است كه حضرت موسی بن جعفرعلیه السلام فرمودند: «رجب شهر عظیم یضاعف اللَّه الحسنات و یمحو فیه السیئات(۱۶)...؛ رجب ماه عظیمی است كه خدای متعال پاداش كارهای نیك بندگان را در آن مضاعف می كند و بدی ها را می زداید». كم ترین مقداری كه از لفظ مضاعف دریافت می شود دو برابر است. این مطلب بدان معناست كه دو ركعت نمازی كه در غیر ماه رجب خوانده شود، هر قدر پاداش داشته باشد، اگر در ماه رجب خوانده شود، دست كم دو برابرْ فضیلت و پاداش خواهد داشت و چه بسا چهار برابر، هشت برابر یا شانزده برابر ثواب داشته باشد.
البته این در صورتی است كه این دو نماز از جهات دیگر متساوی باشند. برای مثال اگر نمازی كه در رجب خوانده شده بدون حضور قلب باشد، از نمازی كه از ماه های دیگر با حضور قلب خوانده شده، با فضیلت تر نیست، زیرا در روایت آمده است: «أنه لا یُقبل من صلاهٔ العبد الّا ما أقبل علیه(۱۷)؛ از نماز بنده تنها آن مقدار مورد قبول خداست كه با اقبال و حضور قلب به جای آورده شود». در شرایط یكسان، نمازی كه در رجب گزارده شود، دست كم دو برابرِ نمازی كه در دیگر ماه ها به جای آورده شود ثواب و فضیلت دارد. این مطلب درباره اطعام، صدقه یا هر كار خیر دیگری كه در رجب انجام داده شود، نیز صادق است. حتی اگر كسی تصمیم بگیرد كه در مدت باقی مانده عمرش نسبت به تمام واجبات و محرمات الهی تسلیم محض و نسبت به مقدارات الهی - تلخ یا شیرین - خشنود باشد، چنین تصمیمی اگر در ماه رجب اتخاذ شود به مراتب ثواب و فضیلت بیشتری دارد تا این كه در ماه های دیگر گرفته شود.
محاسبه نفس نیز در ماه رجب فضیلت افزون دارد. كسانی كه تا كنون موفق به این كار نیك نشده اند، اگر این امر خیر را در ماه رجب آغاز كنند، فضیلت بیشتر و پاداش مضاعف دارد.
تأمل در روایات اهل بیت تأثیر بسیاری در خودسازی و تهذیب نفس دارد و هر زمان كه انجام شود، منشأ بركات بسیار است، ولی اگر در ماه رجب صورت پذیرد پاداش و فضیلت بیشتر و در عین حال تأثیر شگرف تری دارد.
این ها غیر از اعمال مخصوص ماه رجب است كه در بحارالانوار و دیگر كتاب ها آمده است. اعمال مستحبی كه در خصوص ماه رجب وارد شده به قدری فراوان است كه اگر كسی در پی انجام دادن همه آن ها برآید تمام شبانه روز را در برمی گیرد، نظیر دعاها، نمازها و اعمال مستحب، اطعام، روزه، صله رحم و... . در بسیاری از كتاب ها نظیر وسائل الشیعه و مستدرك الوسائل درباره روزه گرفتن در یك یك روزهای ماه رجب روایاتی آمده و فضیلت هر كدام جدا جدا یاد شده است.
این ثواب های عظیم كه برای اعمال ماه رجب یاد شده همگی درست است، زیرا خدای متعال قدرت مطلقه دارد و اصلاً اطلاق تنها در یك مورد و آن هم نسبت به خدا صحیح و بی استثناست. برای خدای متعال فرقی نمی كند كه یك پشه بیافریند یا میلیاردها اجرام آسمانی نظیر خورشید خلق كند. این امور برای ما فرق می كند، ولی در دایره لایتنهاهی قدرت خدا هیچ فرقی نمی كند. خدای متعال از این كه حتی ده برابر یا ده ها برابر تمام ثواب های ذكر شده را عطا فرماید باكی ندارد و از كرم حضرتش نمی كاهد و گنجینه های سخاوتش كاستی نمی گیرد. خدا كه رزاق مطلق است روزیِ جن و انس و حیوانات و پرندگان و... را هر روز می دهد و از خزائن او چیزی كم نمی شود. درباره برخی از حیوانات گفته اند كه روزی چندین تن غذا می خورد! شمار جنیان بر ما معلوم نیست، ولی اگر به اندازه انسان ها باشند و پرندگان و جانوران را هم بدان ها اضافه كنیم رقم بسیار بسیار بزرگی خواهد شد. همه این ها روزی خور خدای متعالند. از این رو جای شگفتی نیست كه دون پایه ترین افراد بهشت - آن سان كه در روایت آمده است - اگر بخواهد تمام خلایق با بر سر یك سفره دعوت كند می تواند.(۱۸) مختصر این كه پاداش های وعده داده شده هیچ گاه در قیاس با كرم باری تعالی چیزی نیست و همه در جای خود درست است.
جا دارد در ماه رجب - كه نیكی ها، پاداش و فضیلت دو چندان دارد - به فضایلی چون تسلیم و رضامندی و نیز محاسبه نفس - كه مقدمه آن دو است - بیش از پیش بپردازیم و در آراستگی به این ملكات اخلاقی بكوشیم. امید است خدای - تبارك و تعالی - به بركت اهل بیت علیهم السلام توفیق كسب چنین فضائلی را روزیِ ما كند.
وصلّی اللَّه علی محمد وآله الطّاهرین
منبع : مجمع جهانی شیعه شناس


همچنین مشاهده کنید