شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

توکل


توکل
● توکل چیست؟
توکل یکی از منازل دین، و مقامی از مقامات اهل یقین، بلکه یکی از معانی درجات مقربین است.
توکل در مرحله درک بسی غامض و پیچیده و در مقام عمل مشکل است.
در مرحلهٔ علم پیچیده است چون در نظر گرفتن و اعتماد بر اسباب شرک و غوطه خوردن در ورطه جهل است و بی‌اعتنائی کامل به آنها طعن در سنت و قدح در شرع مقدس است. (زیرا مقتضای شرع مقدس و سنت نبی اکرم - صلّی الله علیه وآله وسلم - و ائمه اطهار - علیهم السلام - استفاده از اسباب است.)
و تحقیق مطلب اینکه: توکّلی که در شرع مقدس به آن امر شده عبارت از آن است که قلب در تمام امور به خدا اعتماد نموده از غیر او منقطع شود، بنابراین تحصیل اسباب با توکل قلب منافات ندارد، مشروط به اینکه انسان بر اسباب تکیه نکند و آرامش و سکونش تنها با نام خدا باشد. و از یاد نبرد که خدای تعالی می‌تواند بدون این اسباب و وسائل مطلوبش را از طریقی که گمان نمی‌کند عطا فرماید، چنانکه می‌تواند این اسباب را چنان بی‌خاصیت کند که اثر طبیعی خود را نبخشند ”به عبارت دیگر شرط توکل آن است که انسان اثربخشی را از ذات اقدس حق تعالی بداند و به این لطیفه ایمان آورد که اگر او نخواهد هیچ سببی مسبّب خود را به دنبال نخواهد داشت، و هیچ مؤثّری اثر طبیعی خود را بجای نخواهد گذاشت“.
”اگر کسی این مطالب را در نظر داشته باشد می‌تواند برای تهیه اسباب و وسائل معاش تلاش کند، بدون اینکه در توکّلش خدشه‌ای وارد شود.“
اعمّ از اینکه اسباب و وسائل برای جلب منفعتی باشد، یا برای دفع ضرری که ممکن است وارد شود، یا برای علاج آفتی که وارد شده. و اعمّ از اینکه اثربخشی این اسباب قطعی باشد مثل دراز کردن دست برای رساندن غذا به دهان، یا احتمالی مثل برداشتن توشه برای سفر، حمل سلاح برای دفع دشمن، حمل متاع برای تجارت، ذخیره کردن برای زمان نیاز، مداوا برای دفع ضرر، اجتناب از خواب در محل درندگان، گذرگاه سیل و زیر دیوار شکسته، بستن در برای جلوگیری از دزد، بستن چهار پا و امثال آن.
اما توجه به اسبابی که چون استعانت از قوای غیبی موهوم، فال و دقت بسیار در عواقب امور اثربخشی آنها وهمی است با توکّل منافات دارد، زیرا این امور در نزد عقلاء جزء اسباب زندگی نیستند. و نه تنها خدای متعال به آن امر نکرده بلکه از آن نهی فرموده است.
بنابراین معنی توکل - چنان که احمق‌ها می‌پندارند - این نیست که انسان چون پاره‌کهنه‌ای بر زمین و یا تکه گوشتی بر تختهٔ قصابی بیفتد و کسب و تحصیل معاش را رها کرده دست از تدبیر عقلی بشوید. زیرا این جهل محض و در شرع مقدس حرام است، چون انسان مکلف است به وسیله اسبابی که خدای تعالی به او نموده - چون زراعت و تجارت و صنعت - از طریق حلال در طلب روزی سعی کند.
و همانطور که نماز، روزه و حج عباداتی هستند که خداوند بر بندگان تکلیف نموده، و باعث تقرب به خدا می‌شوند، طلب رزق حلال عبادتی است که خداوند بندگانش را به آن مکلّف نموده است، تا بدین وسیله به آن تقرب جویند. بلکه برترین عبادات است، چنان که در روایت است که عبادت هفتاد جزء است که برترین جزئش طلب حلال است.
ولی خداوند سبحان علاوه بر این تکلیف، بندگان را مکلف نموده تا فقط بر ذات اقدس او اعتماد کنند، نه به اسباب و وسائل. همچنانکه آنها را مکلّف نموده است بر اعمال نیک خویش اعتماد نکنند، و اعتمادشان تنها به فضل خدا باشد. و به همین خاطر است که شرع مقدس ما را به میانه‌روی در کسب مأمور کرده از ترک کامل و توجه کامل به کسب منع فرموده است.
پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می‌فرماید:
جبرئیل به من الهام کرده است که هیچ کس تا تمام روزی خود را از خدا نگیرد نخواهد مرد، پس تقوا پیشه کنید و در طلب روزی میانه‌رو باشید.
(اَلٰا اِنَّ الرُوحَ الامین نَفَثَ فی رَوْعی اَنَّهُ لٰا تَمُوتُ نَفْسٌ حَتّٰی تَسْتَکْمِلَ رِزْقَهٰا فَاتَّقُوا اللهَ عَزّوجلّ وَاَجْمِلُوا فیِ الطَّلَبِ )
و فرمود:
کسی که برای طلب روزی به دریا می‌زند، میانه‌روی نکرده است.
(مٰا اَجْمَلَ فیِ الطَّلَبِ مَنْ رَکِبَ الْبَحْرَ )
و امام صادق (علیه‌السلام) فرمود: در طلب روزی از کسی که خود را ضایع کرده است و دنبال کسب نمی‌رود جدی‌تر باش، و از حریصی که به دنیا راضی شده و به آن تکیه نموده است کمتر سعی کن، در این باب به منزلهٔ شخص منصفی باش که عفت پیشه نموده؛ و خود را از منزله انسان سست ضعیف‌ برتر بدان و به مقدار ضرورت کسب کن. زیرا آنان که مال به ایشان عطا شد و شکر بجای نیاوردند مالی ندارند. (جمله آخر در مقام تعلیل در ذیل حدیث وارد شده و منظور از ”مالی ندارند“ این است که مال برای ایشان نفعی ندارد، یا آن را از دست می‌دهند علامهٔ مجلسی - رحمهٔالله - در وجه ارتباط این ذیل با صدر حدیث می‌فرماید غرض از این جمله باز داشتن مخاطب از حرص است زیرا مال فراوان غالباً با ترک شکرگزاری همراه است و در این صورت جز محاسبه روز قیامت ثمره‌ای بر این مال زیاد مترتب نیست بنابراین مال کم همراه با توفیق شکرگزاری بهتر است. - مرآهٔ‌العقول، ج۱۹، ص ۲۷)
و فرمود:
هنگامی که محل کسب خود را باز و بساط خویش را پهن نمودی تکلیف خود را انجام داده‌ای.
(اِذٰا فَتَحْتَ بابَکَ و بَسَطْتَ بَسٰاط‌َکَ فَقَدْ قَضَیْتَ مٰا عَلَیْکَ )
اگرچه خدای تعالی قادر است مطلوب بندگان را بدون وساطت اسباب و علل عنایت کند، ولی توجه به اسباب قطعی و احتمالی با توکّل منافات ندارد، زیرا خدای تعالی اباء دارد که امور را از غیر مجرای عادی و اسباب طبیعی انجام دهد.
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:
خدا دوست دارد که بندگانش مقاصد خود را به وسیلهٔ اسبابی که برای آنها قرار داده و مردم را به آن ارشاد فرموده، از او بخواهند.
(اَحَبَّ اللهُ لِعِبٰاده اَن یَطْلُبُوا مِنْهُ مَقٰاصِدَهُمْ بِالاَسْبٰابِ اّلتِی سَبَّبَهٰا لِذٰلِکَ و اَمَرَهم بِذٰلِکَ )
قرآن کریم می‌فرماید:
ای مؤمنین! - سلاح جنگ برگیرید.
(خُذُوا حِذْرَکُمْ ) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۷۱)
و در کیفیت نماز خوف می‌فرماید:
طایفه‌ای که با تو نماز می‌گزارند - با لباس جنگ و اسلحه باشند.
(وَلْیَأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَ اَسْلِحَتَهُمْ ) (سورهٔ نساء، آیهٔ ۱۰۲)
و می‌فرماید:
برای مقابله با دشمنان هرچه می‌توانید نیرو و اسباب‌ سواری آماده کنید.
(وَاَعِدُّوالَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُم مِنْ قُوَّهٍٔ وَ مِنْ رِبٰاطِ الْخَیْلِ ) (سورهٔ انفال، آیهٔ ۶۰)
و به موسی (علیه‌السلام) فرمود:
ای موسی - بندگان مرا شب حرکت ده.
(فَاَسْرِ بِعِبٰادی لَیْلَاً ) (سورهٔ دخان، آیهٔ ۲۳)
استفادهٔ از شب به این منظور است که موسی و بنی‌اسرائیل از چشم دشمنان مخفی بمانند ”در حالی که خدای تعالی می‌توانست بدون کمک شب هم آنها را مخفی کند، همانطور که می‌تواند بدون اسلحه مؤمنان را به پیروزی برساند. ولی سنّت الهی بر دخالت و وساطت اسباب جاری شده و مقرّر چنین است که هر کاری از مجرای طبیعی خود به انجام برسد.“
و پیامبر اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) به آن مرد اعرابی که شتر خویش را رها کرده و می‌گفت بر خدا توکل کردم، فرمود: شتر را ببند و توکّل کن.
در روایت است که یکی از زهّاد، شهر را ترک کرده به دامنه کوهی رفت و گفت از کسی چیزی نمی‌خواهم تا پروردگارم روزیم دهد، هفت روز منتظر نشست تا نزدیک بود بمیرد ولی رزقش نرسید، گفت، پروردگارا! اگر مرا زنده می‌خواهی رزقی را که برایم قسمت کرده‌ای برسان، وگرنه جان مرا بگیر. وحی آمده به عزّت و جلالم قسم، روزیت را نمی‌دهم تا وارد شهر شوی و بین مردم باشی. آنگاه زاهد به شهر رفت و در آنجا اقامت گزید پس یکی برایش غذایی آورد و دیگری شرابی و او خورد و آشامید. و این راز در درون خویش مخفی داشت.
پس خداوند تعالی به او وحی کرد: تو می‌خواستی با زهدت حکمت مرا زائل کنی؟
آیا نمی‌دانی که من بیشتر دوست دارم بنده‌ام را به دست بندگانم روزی دهم تا اینکه با قدرت خودم؟
و در روایت است که موسی (علیه‌السلام) به مرضی دچار شد، بنی‌اسرائیل نزد او آمدند. مرضش را تشخیص داده گفتند: اگر فلان دارو را مصرف کنی شفا خواهی یافت.
موسی (علیه‌السلام) فرمود: مداوا نمی‌کنم تا خدایم بدون دارو شفایم بخشد.
پس مرضش طولانی شد، تا خدای تعالی به او وحی کرد: به عزت و جلالم شفایت نخواهم داد تا از آن دارو استفاده کنی.
موسی (علیه‌السلام) به آنها فرمود: مرا با همان دارو مداوا کنید. او را مداوا کردند و شفا یافت، و آنچه را در دل داشت به کسی ابراز نکرد. پس خداوند به او وحی کرد: تو می‌خواستی با توکلت حکمت مرا باطل کنی؟ چه کسی غیر از من به داروها آثار و منافع بخشیده؟ (نسبت چنین اعتقادی به پیامبری عظیم‌الشأن چون حضرت موسی - علیه‌السلام - خالی از اشکال نیست و حتّی در صورتی که روایت سندی معتبر داشته باشد پذیرفتن آن مشکل است.)● ارزش توکل
چه مقامی است توکّل که هر که به آن رسید داغ محبّت خدا خورد و در ضمان کفایت او در آمد
قرآن مجید می‌فرماید:
بر خدا توکل کنید اگر مؤمن هستید.
(و عَلیَ اللهِ فَتَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ ) (سورهٔ مائده، آیه ۲۳)
و می‌فرماید:
هرکس بر خدا توکل کند، خدا برایش کافی است.
(وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ) (سورهٔ طلاق، آیهٔ ۳)
و می‌فرماید:
خداوند متوکلین را دوست دارد.
(اِنَّ اللهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ) (سورهٔ آل‌عمران، آیهٔ ۱۵۹)
چه مقام بلندی است مقام توکُل که هر که به آن رسید داغ محبت خدا خورد و در ضمان کفایت او درآمد، زیرا خدا فرمود: ”متوکلین را دوست دارد“ و محبوب دیگر عذاب نبیند، دور نشود و پشت در نماند.
و می‌فرماید:
آیا خدا برای بنده‌اش کافی نیست؟
(اَلَیْسَ اللهُ بِکافٍ عَبْدَهُ ) (سورهٔ زمر، آیهٔ ۳۶)
پس کسی که از غیر خدا طلب کفایت کند دست از توکل کشیده و این آیه را تکذیب نموده است.
و می‌فرماید:
هرکس بر خدا توکل کند، خدا عزیز و حکیم است.
(وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَاِنّ اللهَ عَزیزٌ حَکِیمٌ ) (سورهٔ انفال، آیهٔ ۴۹)
عزیز است، یعنی کسانی را که از او یاری طلبند، به او پناه برند و در کنف حمایت او در آیند خوار نمی‌کند. و حکیم است، یعنی از تدبیر امور کسی که به تدبیر او توکل کرده کوتاهی نمی‌کند.
نبی اکرم (صلّی الله علیه وآله وسلم) می‌فرماید:
اگر چنان که شایسته است به خدا توکل کنید همانطور که پرندگان را روزی می‌دهد شما را نیز روزی می‌دهد، چنانکه صبحگاهان با شکم خالی بیرون می‌روند و شامگاهان با شکم پر بر می‌گردند.
(لَوْ اَنَّکُمْ تَتَوکَّلُونَ عَلَی اللهِ حَقَّ تَوَکُّلِهِ لَرَزَقَکُمْ کَمٰا یَرْزُقُ الطَّیْرَ تَغْدو خِماصاً و تَروُحُ بِطٰاناً )
و می‌فرماید:
هرکس از تمام اسباب منقطع شود و به خدا روی آورد، خداوند تعالی تمام مخارج او را بعهده می‌گیرد و او را از جایی که گمان ندارد روزی می‌دهد و هرکس به دنیا روی آورد خدا او را به دنیا واگذار می‌کند.
(مَنِ انْقَطَعَ اِلیَ اللهِ کفٰاهُ اللهُ کُلَّ مَؤُنَهٍٔ وَرَزَقَهُ من حَیْتُ لا یَحْتَسِبُ وَ مَنِ انْقَطَعَ اِلیَ الدُّنْیٰا وَ کُلَهُ اللهُ اِلَیْهٰا)
و فرمود:
هر کس مایل است بی‌نیازترین مردم باشد به آنچه در دست خداست از آنچه در دست خود دارد مطمئن‌تر باشد.
(مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَکُونَ اَغْنَی النّٰاسِ فَلْیَکُنْ بِمٰا فی یَدِاللهِ اَوْثَقُ مِنْهُ بِمٰا فی یَدِهِ )
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
عزّت و بی‌نیازی در حال گردشند وقتی به موضعی برسند که در آن توکل باشد اقامت می‌کنند.
(اِنَّ الغِنیٰ وَالعِزَّ یَجُولٰانِ فَاِذا طَفَرٰا بِمَوْضِعِ التَّوَکُّلِ اَوْطَنٰا)
امام کاظم (علیه‌السلام) دربارهٔ آیهٔ شریفه: ”و مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَی اللهِ فَهُوَ حَسْبُهُ “ می‌فرماید:
توکل بر خدا درجاتی دارد. یکی از درجاتش این است که در تمام امور به خدا توکل کنی و هرچه با تو کرد راضی باشی و بدانی که او در عطای هیچ خیر و زیادتی قصور ندارد، و بدانی که در این جهت اختیار با اوست، پس با واگذاری همه امورت به خدا بر او توکل نما و در امورت و امور دیگران به او اعتماد کن. (مترجم اصول کافی در تفسیر امور دیگران چنین نگاشته است: امور فامیل و پیروان و دوستانت که به تو ارتباط دارند.)
ممکن است سایر درجات توکل که در حدیث ذکر نشده آن باشد که انسان در بعضی از امور به خدا توکل کند بنابراین تعدد درجات توکل به حسب کثرت و قلت اموری است که انسان در آنها به خدا توکل می‌کند.
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید: خداوند به حضرت داود (علیه‌السلام) وحی کرد: هر بنده‌ای از بندگانم فقط به من متمسک شود و من نیّت او را صادق بیابم، اگر آسمان و زمین و تمام آنچه در آنهاست با او در افتند برایش راه گریز قرار می‌دهم. و هر بنده‌ای از بندگانم به کسی جز من متمسک شود و این معنی را در نیّت او بیابم، اسباب آسمانی را از دست او قطع و زمین را زیر پایش سوراخ می‌کنم، و برایم مهم نیست که در کجا هلاک شود.
و می‌فرماید: در کتابی خواندم که خدای تعالی می‌فرماید: قسم به عزت و مجد و جلالم، قسم به رفعتم بر عرش، هرکس به کسی جز من امیدوار باشد امیدش را به یأس مبدل و در بین مردم خوارش می‌کنم، و از مقام قربم طرد و از درجه وصلم دورش می‌سازم، در شدائد به غیر من امید می‌بندد؟ در حالی که شدائد در دست من است؟ به غیر من امیدوار است و در خیالش در دیگری می‌کوبد در حالی که کلید تمام درهای بسته در دست من است و در خانه‌‌ام به روی کسانی که مرا بخوانند باز است؟ چه کسی در مهمی به من امید بست که امیدش را قطع کردم؟ من آرزوی بندگانم را نزد خود محفوظ داشتم و آنها به حفظ من راضی نشدند، آسمان‌هایم را از کسانی که از تنزیه من خسته نمی‌شوند پر کردم و به آنها دستور دادم که در به روی بندگانم نبندند و بندگان به قول من اعتماد نکردند، آیا نمی‌داند که هر کس به مصیبتی دچار شود کسی نمی‌تواند خلاصش کند؟ آیا می‌پندارد که قبل از درخواست عطا می‌کنم ولی با درخواست، جواب سائلم را نمی‌دهم؟ آیا من بخیلم که بنده‌ام مرا بخیل می‌داند؟ آیا جود و کرم از من نیست؟ آیا عفو و رحمت در دست من نیست؟
اگر تمام اهل آسمان‌ها و زمین آرزومند باشند و به هر کدام به قدر آرزوی همه عطا کنم ذرّه‌ای از ملکم کاسته نمی‌شود چگونه کم شود از ملکی که قیّم آن منم؟
پس وای به حال کسانی که از رحمت من ناامیدند، وای به حال کسانی که مراعات مرا نکردند و مرتکب معصیت من شدند.
● سبب توکل، دوای توکل، درجات توکل
کسی که اعتقاد قطعی پیدا کند که غیر از خدا فاعلی نیست، و هیچ قوّه و قدرتی جز از جانب او نیست، و او برای کفایت‌ بندگان خویش هم علم و قدرت کامل دارد، و هم به همه بندگان - جمعی و فردی - توجه و عنایت تمام. و بداند که برتر از قدرت او قدرتی، و بالاتر از علم او علمی، و بالاتر از توجه او توجهی نیست حتماً قلبش برخدا تکیه خواهد کرد و به غیر او نه در ظاهر و نه در باطن توجه نخواهد نمود.
اما کسی که این حال را در خویش نیابد یا از ضعف یقین است و یا از ضعف و بیماری قلب، به این معنی که گاهی ترس، قلب انسان را فرا می‌گیرد و تحت تأثیر اوهام از جای کنده می‌شود. زیرا قلب گاهی بدون آنکه نقصانی در یقین داشته باشد گرفتار ترس و هراس می‌شود. مثل اینکه از خوابیدن در کنار مرده در قبر یا رختخواب می‌ترسد، در حالی که ”مرده جسم جامدی بیش نیست“ و انسان از جمادات دیگر هراس ندارد.
بنابراین، توکل جز با قوّت قلب و قوّت یقین حاصل نمی‌شود. زیرا سکون و طمأنینه به این دو، میسّر می‌شود، و سکون قلب غیر از حالت یقین است. چه بسیار کسانی که یقین دارند ولی آرامش و طمأنینه ندارند.
چنانکه خداوند تبارک و تعالی به ابراهیم خلیل فرمود:
آیا ایمان نیاورده‌ای؟ گفت: چرا، ولی برای اینکه قلبم مطمئن و آرام شود.
(اَوَلَمْ تُؤْمِنْ، قٰالَ بلیٰ، وَلٰکِنْ لِیَطْمَئِنَّ قَلْبی) (سورهٔ بقره، آیهٔ ۲۶)
و چه بسیار کسانی که مطمئن و آرامند ولی یقین ندارند. مثل همهٔ صاحبان ادیان و مذاهب، مثلاً یهودی به مذهب یهود، و نصرانی به نصرانیت مطمئن و آرام است ولی اصلاً یقین ندارند. زیرا بر مبنای گمان و متابعت هوای نفس عمل می‌کنند، و از هدایتی که پروردگارشان نازل کرده و یقین آورست روی گردانند.
مردم به حسب مراتب خویش در ضعف و قوت یقین و در قصر و طول امل و مقدار اندوخته‌ای که به حسب حال خویش از قبیل مجرد و متأهل بودن دارند دارای درجات متفاوتی هستند، بعضی از زمرهٔ مقرّ بینند، و گروهی از اصحاب یمین، و گرهی اصلاً توکل ندارند. (این تقسیم با توجه به مفاد سورهٔ شریفه واقعه انجام شده) و این درجات، در حقیقت به مقدار بی‌اعتمادی ایشان به اسباب ظاهری بستگی دارد، کسی که اصلاً به این اسباب تکیه‌ای ندارد از مقرّبین است، و آن کسی که به اسباب کم توجه است از اصحاب یمین؛ و هرکس به اسباب ظاهری وابستگی کامل دارد از درجه متوکلین ساقط است.
کسی که ایمانش کامل شد اطمینان خود به اسباب ظاهری را بطورکلی از دست می‌دهد، و آنگاه چه دنبال کسب باشد و چه نباشد از جائی که گمان ندارد خدا او را روزی می‌دهد، ولی با این حال او به خاطر، اطاعت امر خدا دست از کسب برنمی‌دارد، اگرچه در همان حال که مشغول کسب است جز به خداوند متعال اعتماد و اتّکاء ندارد.
امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:
خداوند عزوجل ابا دارد روزی مؤمنین را جز از راهی که به فکرشان نرسیده و گمان ندارند عنایت کند.
(اَبَی اللهُ عزَّوَجَلَّ اَن یَجْعَلَ اَرْزاقَ الْمُؤْمِنینَ اِلاّ مِنْ حَیْثُ لٰا یَحْتَسِبُونَ)
حضرت این خصلت را به خصوص برای مؤمنین ذکر می‌کند، زیرا ایمان کامل اقتضاء می‌کند که صاحبش به اسباب ظاهری اعتماد نکند و فقط به خدا توکل نماید. البته ایمان کامل را تنها کسانی دارند که مانند انبیاء و اولیاء دارای علم مکنون باشند و این فضل خداست که به هر کسی بخواهد می‌دهد.
امام سجاد (علیه‌السلام) فرمود:
تمام خیر را در این دیدم که از اموال مردم قطع طمع کنم؛ هر کس به مردم امیدوار نباشد و تمام امورش را به خدا واگذار کند خداوند تعالی دعای او را در هر موردی مستجاب می‌کند
(رَاَیْتُ الْخَیْرَ کُلَّهُ فی قَطْعِ الطَّمَعِ عَمّٰا فیِ اَیْدِی النّٰاسِ وَ مَنْ لَمْ یَرْجُ النّٰاسَ وَرَدَّ اَمْرَه اِلی اللهِ تَعٰالیٰ فی جَمیعِ اُمُورِهِ اِسْتَجٰابَ لَهُ فی کُلَّ شَیءٍ )
و امام باقر (علیه‌السلام) فرموده:
بندهٔ بدی است بنده‌ای که دنبال طمع می‌رود، و بنده بدی است آنکه میل و رغبتی دارد که باعث ذلّتش می‌شود.
(بئْسَ العبد عبدٌ لَهُ طَمَعٌ یقُودُهُ و بِئْسَ العبدُ عبدُ لَهُ رَغْبَهٌٔ تُذِلُّهُ )
امام صادق (علیه‌السلام) فرمود:
شرف مؤمن در نماز شب است و عزت او در بی‌نیازی از مردم
(شَرَفُ الْمُؤْمِنِ قِیٰامُ اللَّیْلِ وَ عِزُّهُ اِسْتِغْنٰاءُهُ عَنِ النّٰاسِ )


همچنین مشاهده کنید