پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


شش توضیح و سیزده مولفه از ادبیات رادیکال بومی


شش توضیح و سیزده مولفه از ادبیات رادیکال بومی
شعر «رادیكال بومی»، امروز به استقلال ظاهری و باطنی خود می پردازد و با بهره گیری از مؤلفه های مخصوص به خود در حوزه ی پراتیك، عدم شباهت كلی به آثار ما قبل را در عمل به نمایش می گذارد. در حوزهٔ تئوریك نیز این عدم شباهت ها، باید به گونه ای دسته بندی و توضیح داده شوند تا مرزبندی این نوع از نوشتار، همراه با مؤلفه هایش، در اختیار مخاطبان و منتقدان این حركت قرار گیرد و درباره ی روندش اظهار نظر شود. از این رو من در این مقاله قصد دارم به معرفی و توضیح بعضی از مؤلفه ها و ویژگی های شعر «رادیكال بومی» بپردازم. البته با ذكر هفت توضیح اساسی و ضروری كه:
۱) این مؤلفه ها براساس متونی خاص هستند واز نوشتارهای خاص استخراج شده اند كه ما نام «شعر رادیكال بومی» را بر آن نهاده ایم و از لحاظ زمانی بعد از حوزه ی پراتیك آثار قرار می گیرند.
۲) این مؤلفه ها براساس شرایط تاریخی و نیازهای جامعه شناختی، در آینده جبراً، به تغییر وخانه تكانی در درون خود دست خواهند زد و نیاز شعر این است و این از ویژگی های شعر است. در واقع این مؤلفه ها شرایط نسبی دارند و حكم مطلق نیستند. كما اینكه در آینده مؤلفه ای اضافه یا كم شود كه این امر را شرایط حاكم بر آثاری كه خلق خواهند شد، رقم می زند، نه مباحث تئوریكی كه ممكن است در آینده مطرح شود.
۳) شعر «رادیكال بومی» هرگز به معنای شعر خوب نیست و چه بسا آثاری كه در این شكل، چندان مطلوب نباشند. عنوان كردن این مؤلفه ها، به این معنی نیست كه هر اثری این مؤلفه ها را داشت، الزاماً شعر خوبی نیست.
۴) ما به این معتقد نیستیم كه تمام آثار باید این مؤلفه ها را داشته باشند، بلكه به تمام شكل های شعری ما قبل، احترام می گذاریم و برای هر كدام از آنها جایگاهی ویژه در ذهن خود قائلیم، و این شكل را یك پیشنهاد تازه در كنار دیگر شكل های شعری قلمداد می كنیم، نه یك تئوری فراگیر و نسخه ای برای همه.
۵) این مؤلفه ها، نسخه ای برای نوشتن شعر نیست، بلكه معیارهایی است كه می شود تفاوتش را با متون ما قبل، قابل درك نمود، و «ادبیات رادیكال بومی» از تصنع و نسخه پیچی و قالب بندی و حد و مرز مشخص كردن و آموزش راه های چگونه نوشتن و… می گریزد، زیرا تمام این مؤلفه ها، راهكاری ست برای آزادتر اندیشیدن و آزادتر نوشتن و گریز از قفس عادت های شعری موجود.
۶) بعضی از مؤلفه های ذكر شده در «شعر رادیكال بومی» با در كنار مؤلفه های دیگر بودن استقلال و اعتبار معنایی پیدا می كند.
در این بخش بهتر است به معرفی مؤلفه ها، همراه با تبیین و توضیح آنها بپردازیم، البته لازم به ذكر است كه هر كدام از این مؤلفه ها، همراه با نمونه های شعری، در آینده، در مقاله های مستقلی مفصلاً توضیح داده خواهند شد، و ما در این مقاله به صورت فهرست وار و گذرا فقط مقولات را تا حد امكان به صورت موجز مطرح می كنیم تا در اختیار دوستان عزیز قرار بگیرد.
● مؤلفه ی اول
سادگی، وضوح یا شفافیت»:در شعر «رادیكال بومی» زبان به شفافیت و وضوح تمایل دارد. یعنی آن چیزی كه اثر را تبدیل به شعر می كند، نوشتاری ست كه در خدمت روایت اثر است. شعر رادیكال از سانتی مانتالیسم زبانی و ضخامت های پیچیدهٔ كلامی می گریزد و به سمت شفافیت و وضوح حركت می كند. اما این به معنی این نیست كه در آثار رادیكال زبان حامل معنا می شوند،بلكه به این معناست كه زبان شعر «رادیكال بومی» در عین استقلال و تولید معنا و شفاف و واضح بودن، قیامی برعلیه زبان روزمره است، كه خود تولید معنا می كند و حامل معنا نمی شود. در واقع، در اینگونه آثار جهان متن، استقلال خودش را نسبت به جهان بیرونی اعلام می كند و جهان بیرونی را جزیی از متن می كند، نه متن را جزیی از جهان بیرونی.
● مولفهٔ دوم
روایت منسجم»:در شعر «رادیكال بومی» بر روی روایت شاعرانه، به عنوان یكی از اساسی ترین اركان بازتاب دهندهٔ شاعرانگی اثر، تأكیدی ویژه می شود. اینگونه آثار، به دلیل حضور كاراكتر، ازمكان وزمان خاص آغازمی شوند، و در مكان و زمانی خاص در حوزهٔ اجرا به پایان می رسند، و تمام حوادث درون روایت متن، بستگی به شرایط و ویژگی های كاراكتر دارد. آن چیزی كه به روایت اثر انسجام می بخشد نیز حضور كاراكتر است، و اگر گسستگی در اثر رخ بدهد، در زندگی و اعمال كاراكتر اتفاق می افتد و از سیر روایی اثر به بیرون پرتاب نمی شود. در آثار رادیكال، به دلیل حضور كاراكتر، عموماً با روایت های گسیخته، تكه تكه یا پراكنده روبرو نمی شویم، مگر آنكه ابعاد شخصیتی كاراكتر، قادر به اعمالی از این دست باشد.
● مؤلفهٔ سوّم
كلیدی بودن تمام اجزای متن»:در شعر «رادیكال بومی» كه از حضور كاراكتر و روایت منسجم بهره می گیرد، نمی شود نشانه یا گزاره ای را حذف كرد یا چیز دیگری جانشین اش نمود، بدون اینكه در روند متن اتفاق قابل ملاحظه ای رخ ندهد. دلیلش هم این است كه كاراكتر در یك روایت منسجم، كلیدی ترین نشانه هارا انتخاب می كند و از حاشیه رفتن های بی مورد اجتناب می ورزد. یعنی شعر رادیكال بومی، به سمت ایجاز و مفید بودن تمام عناصر متن، و فعالیت تمام اجزا برای ساختن یك منسجم پیش می رود، تا در كوتاه ترین زمان روایی،جهان متن را از جهان بیرونی مستقل كند.
● مؤلفهٔ چهارم
حوزهٔ انتقادی شعر رادیكال بومی»:اینگونه شعرها به دلیل گفتگوی ویژه ای كه با عصر خود دارند و زاییدهٔ عصر خود هستند، عموماً شكلی انتقادی پیدا كرده اند. همواره معترض به شرایط موجودند، و در برابر بنیان های به چالش كشیده شد و در حال بحران، عملی انتقادی را به نمایش می گذارند. از بیان كردن و شعار دادن می پرهیزند و روایت اثر بازتاب دهندهٔ شكل انتقادی این نوع اندیشه می شود.یعنی ما در این آثار رادیكال، همواره با اندیشه ای انتقادی مواجه هستیم، كه شرایط اثر بر مبنای همین اندیشهٔ انتقادی، شكل می گیرد. ما در متون رادیكال، عموماً به كاراكتری های پرسش گر، ناآرام، معترض، تحت فشار، در حال گریز و … مواجه ایم، كه گاه خودشان رابه در بی خیالی می زنند و گاه عكس العملی عجیب و غریب نشان می دهند، تا به نوعی اعتراض شان را ابراز كنند.
● مؤلفهٔ پنجم
بی واسطه گی»:شعر رادیكال به دلیل اندیشهٔ انتقادی اش، بدون محافظ كاری عمل می نماید و مستقیماً به سوی بنیان های در حال بحران پیش روی می كند، و در این راه، از هیچ واسطه ای سود نمی جوید. استفاده از واسطه گری را نوعی محافظه كاری می داند و محافظه كاری هم با بنیان های شعر رادیكال در تضاد قرار دارد. یعنی «شعر رادیكال بومی» از سمت «استعاره»، ((تشبیه))و ... (واسطه)، به سمت «مجاز» (بی واسطگی) حركت كرده است. شعرهای رادیكال عموماً در حوزهٔ مجاز قرار دارند، نه در حوزهٔ استعاره.
● مؤلفهٔ ششم
روای ـ كاراكتر»:عموماً راوی شعرهای رادیكال، نقش شاعر ندارند و از جایگاه «راوی ـ شاعر» به پایین آمده اند. راوی اینگونه آثار، می تواند كاراكتری باشد كه مستقل از شاعر عمل بنماید.مثلاً معلّم، كارگر، سرباز، بازاری و یا … كه هیچ تأكیدی بر شاعر بودن راوی وجود ندارد، و این بی ادعایی شعر رادیكال در حوزهٔ رو ساخت و بالطبع ژرف ساخت اثر است، زیرا هر كسی با نهادن «راوی ـ شاعر» در متن خود، به عنوان پیش برندهٔ روایت اثر، از همان اوّل می تواند ادعای شعر بودن اثر خود را با آوردن چند مفهوم كلی اعلام بنماید. ولی شعر «رادیكال بومی»، شاعر انگی خود را در روایت و كلیت اثر، بدون احساس ردپای، «راوی ـ شاعر» به اجرا در می آورد، كه این خود بزرگترین ریسك شعر «رادیكال بومی» و راه رفتن بر لبهٔ تیغ است، كه نیاز به توانایی هایی بالایی در حوزهٔ تخیل دارد.
● مؤلفهٔ هفتم
تخیل در شعر رادیكال بومی: تخیّل یكی از مهمترین اركان «شعر رادیكال بومی» است كه شاعر انگی را از حوزهٔ رو ساخت به روایت اثر و در نتیجه به تحتانی ترین لایه های ژرف ساختی منتقل می كند. امّا این تخیّل برعكس شعرهای مسلط و غالب دهه های گذشته، زایندهٔ تصاویر برجسته در نقاط مختلف متن نمی شود، بلكه تصویرها را به شكل یكدست و طبیعی در كل متن پخش می كند. تصاویری كه هر كدام وابسته به روایت اثر هستند و به صورت یكه نمی شود به آنها نگاه كرد. یعنی در این آثار ما دیگر با تصاویر شاهكار و فوق العاده رو برو نمی شویم كه به تنهایی و بدون نیاز به كلیّت متن و روایت بتوانند به صورت منفرد، ابراز وجود كنند، بلكه هر تصویر در درون روایت و بر مبنای كلیت اثر، كاركردی ویژه دارد كه بدون حضور بخش های دیگر متن، نمی تواند ابراز وجود كند. یعنی تصویر شاعرانه در «شعر رادیكال بومی» دیگر شكل «گزین گویه» ندارد و در چهارچوب متن تعریف می شود.
در این شعرها، تصاویری كه به صورت، منفرد، ساده و معمولی به نظر می رسند، در كلیت متن و براساس روایت اثر شكلی تازه می یابند كه بسیار ژرفتر از شكل منفردشان است و جانی تازه می گیرند. در واقع تصویر شاعرانه در اینگونه آثار، به معنای ایماژهای تكان دهنده، اغراق گونه و پیامبرانه نیستند، كه تا به حال كسی قادر به دیدن آنها نبوده و حالا شاعری توانمند قادر به كشف آنها شده باشد، بلكه تصاویری هستند كه ممكن است، هر روز ما با آنها روبرو شویم، اما هرگز به عمق درونی آن تصاویر، تاكنون پی نبرده باشیم، و این تصاویری كه زاییده شدهٔ تخیلی رادیكال هستند، عموماً به وجه انتقادی متون شكلی اجرایی می دهند و از شعار زدگی می گریزند.
امّا این شكل گیری تخیل هم وابسته به پتانسیل های كاراكترهاست، كاراكترهایی كه خود ساخته شده از تخیل اند و به متن ادبی استقلال می بخشند، تا جهان متن خلق شود.
● مؤلفهٔ هشتم
عاطفه در شعر رادیكال بومی»:متن های «رادیكال بومی» اصولاً متن هایی عاطفی هستند، امّا روند عاطفی اثر از طریق كاراكترها و اعمال آنها به متن منتقل می شو، كه تخیل و روایت منسجم نیز به این امر و گسترش آن در طول و عرض متن كمك شایان توجهی می كنند. در واقع عاطفه در شعرهای «رادیكال بومی» از طریق خطابه، توضیح یا شعار منتقل نمی شود، بلكه عاطفه از طریق كاراكتر در جای جای اثر ردپای خود را نشان می هد.
● مؤلفهٔ نهم
جزیی نگری در شعر رادیكال بومی»:شعر «رادیكال بومی» از آوردن و بیان كردن مقولات كلی می گریزد و به سمت اجزا و نمایش دادن اجزا و جزنگری تمایل دارد. اما تفاوت این جزنگری در شعر«رادیكال بومی» با شعرهای مسلط و غالب دهه های گذشتهٔ شعری، در شكل این عمل نهفته است. اینگونه آثار در عین سادگی روایی و زبانی، جزنگر هستند، در شرایطی كه متون مسلط و غالب دهه های گذشتهٔ شعری، موفق به اجرای جزنگری در فرم های پیچیدهٔ زبانی، نحوی و روایی شده بودند. در شرایطی كه فرم های پیچیدهٔ زبانی تمایل دارد به شعر روشنفكری و شعر روشنفكری به مقولات كلی تمایل دارد چون از دید ما بعضی از كارهای ما قبل كه زبانی پیچیده و مبهم دارند،می خواهند از همان ابتدای متن، سند، «من شاعر هستم، چون می توانم با زبان، جادوگری كنم» را رو می كنند، كه این عمل، حركتی بسیار روشنفكرانه است.( ولی این مطلب برای تمام متن های از این دست، صدق نمی كند). در واقع شعر رادیكال بومی به جای جزنگری در جادوگری، به وسیلهٔ جزنگری جادو زایی می كند و به سمت شفافیت می رود.
● ژمؤلفهٔ دهم
زمانمندی روایی»:در شعرهای «رادیكال بومی» زمان روایت شدهٔ اثر، كوتاه تر از زمان روایی اثر است. یعنی یك شعر خاص «رادیكال بومی» در زمان نسبتاً بلندتری اتفاق افتاده است و متن با موجزكردن زمان روایت، «زمان روایت شونده» اثر را كوتاه تر می كند. آغازگاه اصلی روایت در اینگونه آثار، جایی بسیار دورتر از زمان شروع روایت اثر قرار دارد (نیز میانه و پایان متن) و شاید در ساخت های جامعه و جهان بیرونی، بتوان ردپایش را پیدا نمود. البته این قضیه ای ست که در متن هایی که تا کنون نوشته شده اتفاق افتاده است و باید دید که ایا این روند در اینده هم ادامه دارد یا خیر؟
● مؤلفهٔ یازدهم
طنز كنایی در شعرهای رادیكال بومی»: «شعر رادیكال بومی» كه بر پایهٔ اندیشه ای انتقادی استوار است، از عنصر «طنزكنایی» در كلیت اثر و روایت شعری اش بهره می گیرد. طنزی كه باورها و برداشت های رایج و غلط را به نقد می كشد و ماهیت آنها را افشا می كند. در واقع عنصر «طنزكنایی» در شعرهای رادیكال «افشاگری» می كند. همه جا حضور دارد. حتّا در شكل حركت كاراكترها هم تأثیر می گذارد. سعی در از بین بردن قطعیت هر چیزی را دارد و درون هر چیز قطعی و رایج را افشا می كند. دلیل این امر هم در اندیشهٔ ضد محافظه كارانهٔ این طرز نگرش (رادیكالیسم بومی) نهفته است، كه همواره بنیان های در حال چالش جهان امروز رابه نقدمی كشد،تا به افشاگری وشفاف سازی بپردازد.
● مؤلفهٔ دوازدهم
بومی گرایی»:ادبیات «رادیكال بومی» تأكیدی ویژه بر بومی بودن دارد. اما این به معنای ناسیونالیستی بودن این طرز نگرش نیست، بلكه بالعكس برای جهانی شدن و گفتگو با تمدن های دیگر، امروز نیاز به نگرشی بومی لازم است، بومی بودن یك شعر، تنها به منزلهٔ، حضور نمادهای یك منطقهٔ بومی در من نیست، بلكه حضور خرده فرهنگ ها، خرده روایت های فرهنگی، برداشت های ویژهٔ منطقه ای از مفاهیم، طرز نگرش ها و عکس العمل ها نسبت به یک بحران، تغییر، حرکت یا ... می تواند یک متن را بومی کند، و این بومی گرایی، بر روی اندیشه و عاطفهٔ متن تأثیر گذار واقع شود، و تا تحتانی ترین لایه های متن نفوذ کند. یعنی یک متن بسته به شرایط عاطفی و اندیشگی اش، بدون حضور نمادهای منطقه ای، می تواند یک متن بومی باشد، که اصولاً متن های رادیکال اینگونه اند.
● مؤلفهٔ سیزدهم
پتانسیل پیوستن به شعر در حال گسترش «دوران ادبیات رادیکال بومی»:متون رادیکال با در کنار هم قرار گرفتن فضای بزرگتری را شکل می دهند، و عملاً در مجموع بازتاب شاعرانهٔ نسل و زمانی ویژه می شوند، که این نشان دهندهٔ اهمیت این دوران است. یک شعر «رادیکال بومی» به تنهایی می تواند تمام ابعاد درونی خودش را نشان دهد، امّا با در کنار آثار دیگر قرار گرفتن، معنایی ژرفتر و عمیق تر می یابد.
و این یکی از مهم ترین مؤلفه های ادبیات رادیکال بومی است که هر اثری از این دست در کنار دیگر آثار این شکل ادبی وسعت و ژرفای بیشتری می یابد.
در واقع، دوران ادبیات رادیکال بومی، یک متن در حال گسترش است که نوشتارش همچنان ادامه دارد، در شرایطی که مدام نقد می شود و می تواند نقد شود. در واقع توانایی ادبیات رادیکال بومی، نوشتن یک متن بزرگتر به نام «دوران ادبیات رادیکال بومی»، توسط خرده متن هایی ست که هر کدام خود به صورت منفرد می تواند اعلام استقلال کند و در عین حال ویژگی های شعر در حال گسترش دوران را داشته باشند و جزئی از آن شوند. و این عمل چقدر شبیه زندگی خرده فرهنگ ها در دل یک فرهنگ کلانتراست.
مازیار عارفانی
منبع : دو هفته نامه فریاد