شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

ایران و روسیه؛ رهیافتی سه گانه


ایران و روسیه؛ رهیافتی سه گانه
پایان جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، نقطه آغاز بازسازی رآکتورهای سایت یک و دو بوشهر بود که در جریان حملات هوایی عراق آسیب دیده بودند. هنگامی که شرکت کرافت ورک زیر فشارهای امریکا از اتمام نیروگاه بوشهر سر باز زد، در اواخر ۱۹۸۰ کنسرسیومی مرکب از شرکت های آرژانتینی، آلمانی و اسپانیایی آمادگی خود را برای اتمام نیروگاه اعلام کردند که طرح آنها نیز با فشارهای ایالات متحده ناموفق ماند.
پس از کش و قوس های بسیار میان تهران، شرکت های اروپایی و حتی چین برای اتمام نیروگاه هسته ای بوشهر، سرانجام ایران در سال ۱۹۹۵ به توافقی با روسیه برای تکمیل این نیروگاه دست یافت. در این بین اگرچه امریکا از همکاری های روسیه با ایران در زمینه هسته ای ابراز نگرانی کرد اما نه تنها موفق به تغییر رفتار روسیه و بازداشتن این کشور از ادامه همکاری ها با ایران نشد، بلکه روسیه با اضافه کردن ۵ رآکتور دیگر به نیروگاه هسته ای بوشهر گامی فراتر از خواسته های واشنگتن نیز برداشت.
بدین ترتیب همکاری روسیه با ایران در تاسیس نخستین نیروگاه برق اتمی ایران در بوشهر، به رغم مخالفت ها و فشارهای همه جانبه امریکا و متحدانش صورت گرفت. بر این اساس بسیاری از کارشناسان موضع گیری قاطع روس ها در قبال فعالیت هسته ای ایران را ناشی از روابط صمیمانه و مستحکم دو کشور عنوان کردند و حتی برخی ایران و روسیه را به عنوان متحد استراتژیک یکدیگر نیز نامگذاری کردند. با این حال طی سال های گذشته بارها روس ها از تحویل نیروگاه بوشهر در زمان مقرر شده در توافقات دوجانبه سر باز زده اند.
شایان ذکر است که قرارداد ساخت واحد اول نیروگاه بوشهر در ژانویه ۱۹۹۵ در تهران بین «اتم استروی اکسپورت» و سازمان انرژی اتمی ایران به ارزش حدود یک میلیارد دلار و قیمت عرضه رآکتور ۸۵۰ میلیون دلار امضا شد. همچنین روسیه موظف شد که علاوه بر عرضه رآکتور آبی «VVER۱۰۰۰» و سوخت هسته ای نیروگاه بوشهر، متخصصان ایرانی را نیز آموزش دهد. در شرایطی که ساخت نیروگاه باید ۸ جولای ۱۹۹۹ پایان می یافت اما مهلت تحویل آن برای بهره برداری تاکنون شش بار به تعویق افتاده است. در تازه ترین اظهارنظر نیز «سرگئی کیسلیاک» معاون وزیر امور خارجه روسیه به نمایندگی از شرکت دولتی «اتم استروی اکسپورت» یک بار دیگر سخن از تعویق زمان بهره برداری نیروگاه اتمی بوشهر به میان آورده است و زمان احتمالی راه اندازی نخستین نیروگاه برق اتمی ایران را حدود یک سال دیرتر از موعد مقرر یعنی سپتامبر سال ۲۰۰۸ عنوان کرده است. به رغم آنکه طی سال های گذشته مقامات روسیه بارها عنوان کرده اند که نیروگاه اتمی بوشهر را به اتمام خواهند رساند و تعویق راه اندازی آن ماهیت سیاسی ندارد و تنها در گرو مسائل فنی و اقتصادی است با این حال هر روز بیش از پیش نگاه های شکاکانه به سیاست خارجی روسیه و مقاصد آن از پیگیری سیاست های نیم بند در قبال ایران شدت می گیرد. به همین دلیل در بحث حاضر نگاهی سنخ شناسانه به روابط فی مابین ایران و روسیه خواهیم داشت و دیدگاه های موجود در روابط دو کشور را مرور خواهیم کرد.
به طور کلی در رابطه با مسائل ایران و روسیه دو رویکرد کلی و متعارض وجود دارد. رویکرد اول با دیدی خوشبینانه به مسائل مابین ایران و روسیه نظر می افکند و تهران و مسکو را متحدانی طبیعی با اهدافی یکسان می پندارد و رهیافت دوم با نگاهی بدبینانه، اغلب رای به یک سویه بودن روابط دو کشور به نفع روسیه می دهد. با این حال می توان قائل به وجود رویکرد سوم در روابط تهران و مسکو نیز بود. بر این اساس رویکرد سوم با مبنا و معیار قرار دادن منافع ملی و اهداف ملی به بررسی روابط مابین دو کشور می پردازد. تکیه اساسی رویکرد سوم بر این اصل استوار است که رفتار بازیگران در چارچوب اتحادها و تعارضات، پیوسته در حال دگرگونی است و آنچه موجب این دگرگونی می شود، منافع ملی و چگونگی دستیابی به آن است.
● رهیافت نخست؛ دیدگاه خوشبینانه
رویکرد خوشبینانه به جنبه های مثبت روابط ایران و روسیه نظر می افکند و دو کشور را متحد استراتژیک یکدیگر تلقی می کند. این دیدگاه روسیه را تنها قدرت عمده ای می داند که خود را دوست ایران می نامد و از منافع ایران حمایت می کند. به عقیده طرفداران این رویکرد، مخالفت با ورود نیروهای نظامی کشورهای غیرساحلی به دریای خزر، ممانعت و جلوگیری از نقش هژمونی امریکا در روابط جهانی، شکل دهی به جهان چندقطبی، کمرنگ شدن قدرت امریکا و مقابله با تلاش های کاخ سفید جهت منزوی ساختن یا به حاشیه راندن هر دو کشور، احتیاج روسیه به منابع مالی جدید برای ادامه حیات خود و احتیاج ایران به اقلامی که به لحاظ تحریم های امریکا کمتر می تواند آنها را از بازارهای دیگر تهیه کند از مهم ترین اشتراکات ایران و روسیه به حساب می آیند.
مفاهیم کلیدی اندیشه برخی از طرفداران این رویکرد از اندیشه برخورد تمدن های ساموئل هانتینگتون ناشی می شود. بر اساس این نظریه، پس از فروپاشی نظام دوقطبی، نبرد جدید میان تمدن ها شکل خواهد گرفت. هانتینگتون تمدن های عمده جهان را به هفت تمدن بزرگ غربی، کنفوسیوسی، اسلامی، هندی، اسلاو ارتدوکس، امریکای لاتین و حاشیه آفریقا تقسیم کرده است و نبرد جدید را به عهده نمایندگان این تمدن ها- که جزء قدرت های منطقه ای خواهند بود- گذاشته است. وی معتقد است که از هر تمدن یک یا دو کشور درگیر نبرد خواهند شد و آخرین حلقه تکامل درگیری های عصر خود را رقم خواهند زد. به عقیده هانتینگتون از یک سو خودآگاهی تمدنی در حال افزایش و از سوی دیگر اختلاف میان تمدن ها اساسی است چرا که تجدید حیات مذهبی در حال رشد است و در این بین رفتار غرب باعث رشد خودآگاهی تمدنی شده است. از نظر هانتینگتون، منطقه گرایی اقتصادی و مشترکات فرهنگی در حال گسترش و خصومت ۱۴۰۰ ساله اسلام و غرب در حال افزایش است.
همچنین خطوط گسل میان تمدن های موجود، جایگزین مرزهای سیاسی دوران جنگ سرد شده است و در نهایت غرب باید دشمنان جدید خود را شناسایی و با آنان مبارزه کند. براین اساس برخی از طرفداران این نظریه درصدد استفاده از تئوری برخورد تمدن ها و همچنین یاری گرفتن از تئوری توطئه برای تحلیل روابط ایران و روسیه هستند. از نظر آنها ایران و روسیه باید به عنوان دو تمدن بزرگ با یکدیگر علیه لیبرال دموکراسی غربی متحد شوند. همچنین طرفداران این رویکرد، امریکا و غرب را در توطئه سازی دائمی تحلیل می کنند و تنها راه رهایی از آن را اتحاد دو تمدن بزرگ اسلامی و اسلاوی می دانند. آنها برای یافتن عوامل وحدت بخش میان جهان اسلام و روس ها به پیوندهای مشترک فرهنگی و مذهبی علی الخصوص حضور حدود بیست میلیون مسلمان در روسیه اشاره می کنند.عده ای دیگر عامل نزدیکی دو کشور به یکدیگر را در ساختار نظام بین الملل و نوع پویش ایران و روسیه و سیاست های اتخاذی آنها می جویند.
آنها معتقدند ایران و روسیه هریک به طریقی خواهان تغییر وضع موجود هستند. بنابراین نوع رابطه آنها با تک قطب نظام بین الملل می تواند متغیر تاثیرگذاری باشد که دو کشور را به یکدیگر نزدیکتر کند. به عقیده آنها تنها دلیل کوشش دستگاه دیپلماتیک ایران برای نزدیک شدن به روسیه، ساختار تک قطبی نظام بین الملل است.
بر این مبنا ایران در شرایط تعارض با امریکا چاره ای جز اتکا به روسیه و حمایت از مواضع روسیه نخواهد داشت و از این رابطه هر دو کشور به یک اندازه بهره مند می شوند. آنچنان که واشنگتن نیز در سیاست های اتخاذی خود نشان داده است، از یک سو هیچ علاقه ای به صدور نفت منطقه دریای خزر از مسیر روسیه ندارد، زیرا در صورت تحقق این امر، روسیه کنترل بازار نفت اروپای غربی را در دست می گیرد و از سوی دیگر مسیر ایران که از نظر اکثر کارشناسان اقتصادی، کوتاه ترین و کم هزینه ترین مسیر برای عبور خطوط لوله های نفتی منطقه است، به دلیل دشواری های موجود در روابط ایران و امریکا و اتهام دولت بوش مبنی بر حمایت ایران از تروریسم و تلاش تهران جهت تولید سلاح های کشتار جمعی، مورد پذیرش قرار نگرفته است.ضمن اینکه ایالات متحده با سرمایه گذاری عظیم خود در بخش صنعت نفت کشورهای حوزه دریای خزر، خواهان افزایش تولید نفت این کشورها شده است.
همچنین امریکا برای تامین امنیت منطقه با برخی از جمهوری های قفقاز و آسیای مرکزی، قراردادهای چندجانبه نظامی و امنیتی امضا کرده و با سرمایه گذاری در طرح های اقتصادی آنان در افزایش تولید نفت از این منطقه سهیم شده است. از این رو نفوذ و حضور گسترده امریکا در مناطق مجاور ایران و روسیه بر نگرانی های مشترک دو کشور افزوده است. برخی دیگر از تحلیلگران که قائل به رویکرد خوشبینانه در ایران و روسیه هستند، حمایت های مسکو از تهران را در برابر برنامه های هسته ای و عدم سازش با واشنگتن را در مقابل مواضع ایران در قبال منازعات چچن، مناقشه قره باغ و جنگ داخلی تاجیکستان قرار می دهند و از همکاری مشترک میان دو کشور یاد می کنند.
● رهیافت دوم؛ دیدگاه بدبینانه
رویکرد دوم، نگاهی بدبینانه را در بر دارد و سیاست های روسیه را ادامه سیاست های تزارها می داند. این رویکرد معتقد است که دولت روسیه بر مبنای یک استراتژی بلندمدت (فارغ از نوع حکومت های این کشور)، درصدد استیلای هرچه بیشتر بر سرزمین های جنوبی است و برای این کار از پتانسیل های اقتصادی، سیاسی و دفاعی برخوردار است. به همین سبب نمی توان ایران و روسیه را متحد استراتژیک یکدیگر قلمداد کرد.
برخی از طرفداران این رویکرد به بررسی تاریخ تحولات ایران و دخالت ها و تهدیدات مکرر روس ها می پردازند. آنها اسناد تاریخی را نشان دهنده آن می دانند که طی دو قرن گذشته سرزمین ایران همواره در معرض تهدید همسایه شمالی بوده و ترس از تجاوز در کلیه برنامه ریز ی های کشور دخالت داشته است. به عقیده طرفداران این رویکرد روس ها در طول تاریخ معاصر ایران بیشترین صدمات را به ایرانیان و ایران زمین وارد ساخته اند. تحمیل جنگ های طولانی و شکست های پی در پی، عهدنامه های تحمیلی گلستان و ترکمنچای جدایی سرزمین های شمالی ایران، اشغال ایران در طول جنگ جهانی دوم، غائله آذربایجان و کردستان، سرگرداندن ایران در حل مساله رژیم حقوقی دریای خزر و نظامی کردن این دریا، تعلل در به پایان رساندن نیروگاه هسته ای بوشهر و... نمونه هایی از برخوردهای مغرضانه روس ها با ایران در گذر زمان است.
آنها با توجه به این پیشینه تاریخی اذعان می کنند که روس ها در حال حاضر نیز درصدد احیای تسلط تاریخی خود بر منطقه هستند و در این راستا از رابطه خاص و تحت فشار ایران با امریکا و غرب، بیشترین بهره برداری را می کنند. بر این اساس اگرچه روسیه یک قدرت هسته ای به شمار می آید و خود در طرح های هسته ای ایران مشارکت دارد، اما نگران دستیابی احتمالی ایران به تسلیحات هسته ای نیز است، زیرا در صورت تحقق این سناریو در تیررس موشک های ایران قرار خواهد گرفت.
علاوه بر این احتمال دارد که ایران با دستیابی تسلیحات هسته ای، سیاست های به مراتب رادیکال تری را در پیش گیرد و به عنوان منبعی الهام بخش برای مسلمانان ساکن روسیه تلقی شود. برخی دیگر از طرفداران رویکرد بدبینانه در روابط ایران و روسیه معتقدند که مسکو از سال ۱۹۹۲ براساس سیاست «خارج نزدیک»، مرزهای جمهوری شوروی سابق را مرزهای خود می داند و به ویژه در دریای خزر مترصد فرصتی است که حاکمیت بلامنازع خود را با نیروهای نظامی ایجاد کند تا بتواند با بهره برداری هرچه بیشتر از ذخایر نفتی خزر اقتصاد خود را سامان بخشد.
از این رو آنها بزرگترین اشتباه دستگاه دیپلماسی ایران در قبال تعیین رژیم حقوقی دریای خزر را تکیه بر روابط با روسیه و عدم اتخاذ سیاستی چند بعدی در قبال تمامی کشورهای حاشیه خزر می دانند. زیرا اتکای بیش از حد به روسیه باعث می شود که از یک سو کشورهای دیگر از غفلت ایران استفاده کنند و اهداف خود را پیش ببرند و از سوی دیگر روسیه منافع ایران را به راحتی به خاطر منافع خود در مقابل یک رابطه خوب و تضمین شده با غرب فدا کند. بنابراین اعتماد یک جانبه به روس ها باعث می شود که جمهوری اسلامی قدرت بازی در منطقه را از دست بدهد. به همین دلیل روسیه از سال ۲۰۰۰ ترغیب شد که قزاقستان و جمهوری آذربایجان را با سیاست های خود هماهنگ کند و به عقد قراردادهای مهم دوجانبه و سه جانبه با آنها بپردازد.
در کل طرفداران رویکرد بدبینانه به روسیه بر این باورند که ضربات روسیه (شوروی) به ایران در طول تاریخ انکارناپذیر است. تاریخ به ایرانیان آموخته که هیچ گاه به روسیه نمی توان اعتماد کرد زیرا مدت های مدیدی است که روسیه با برگ ایران در برابر امریکا بازی می کند و از این راه اقدام به امتیازگیری می کند. بنابراین با توجه به پیشینه تاریخی و در حالی که هشت کشور در آسیای مرکزی و قفقاز منطقه حائلی مابین ایران و روسیه درست کرده اند و ایران را از همسایگی با خرس ها در امان نگاه داشته اند، تهران باید از اتکای بیش از حد به روس ها پرهیز کند.
● رهیافت سوم؛ دیدگاه منفعت طلبانه
رویکرد سوم دیدگاهی منفعت طلبانه را در بردارد و منافع ملی را تنهامعیار و واحد سنجش سیاست خارجی می شمارد. طبق این رویکرد آنچه سیاست خارجی و روابط مابین دولت ها را در نظام بین المللی تعیین می کند، منافع ملی و امنیت ملی است. مطابق با این دیدگاه روسیه متحد استراتژیک ایران نیست، بلکه متحد تاکتیکی ایران به شمار می آید. در واقع همانطور که مسکو بهره های زیادی از شرایط ایران در جهت تقویت موقعیت اش در منطقه برده است به همان شکل هم با حمایت های خود از شدت فشارها بر ایران کاسته است. بر این اساس روابط ایران و روسیه همواره با یک نگاه امنیتی توام بوده است. نگاهی که بر تمام زمینه های اقتصادی و سیاسی سایه افکنده و سنگینی می کند.
روسیه ایران را به عنوان منبعی الهام بخش برای مسلمانان ساکن خود تلقی می کند و معتقد است که ایران در صورت برقراری مجدد رابطه با غرب (علی الخصوص امریکا ) روس ها را به فراموشی خواهد سپرد. به عبارت دیگر ایران در حال حاضر و با توجه به روابط خاصی که با غرب دارد، مجبور به همکاری با روسیه است و به محض عادی شدن روابطش با غرب روسیه را از یاد خواهد برد بنابراین با چنین تصوراتی روس ها می کوشند از این وضعیت خاص بیشترین بهره را بجویند. بدین ترتیب تهران باید به روابط خود با مسکو عمق استراتژیک ببخشد و از حرکت های تاکتیکی کوتاه مدت پرهیز کند زیرا در حال حاضر روسیه ابرقدرت جهانی یا یکی از دو بازیگر اصلی صحنه جهانی نیست، بلکه کشوری است که از نقاط ضعف متعدد در عرصه اقتصاد، فناوری و آسیب های اجتماعی رنج می برد. بنابراین شرایطی وجود دارد که در صورت تکیه و استفاده از آنها می توان وارد یک بازی برابر با این کشور شد.
به عنوان نمونه مساله انتقال گاز ایران به اروپا می تواند تهدیداتی را برای روسیه به وجود آورد به نحوی که تنها تهدید فروش گاز به اروپا با قیمت ارزان تر می تواند منافع اقتصادی و به تبع آن منافع سیاسی روسیه را به خطر اندازد. در حال حاضر ایران در حوزه آسیای مرکزی و قفقاز با چالش های گوناگونی مواجه است که قسمت عمده آن از نفوذ ایالات متحده و روابط خاص تهران و واشنگتن نشأت می گیرد. در این بین شواهد بسیاری وجود دارد که روسیه از یک سو از اختلافات ایران و امریکا و از سوی دیگر از سیاست اتخاذی واشنگتن مبنی بر «همکاری به جای رقابت» جهت تقویت موضع خود بهره برداری کرده است. چنانکه روسیه در بسیاری از طرح هایی که در تعارض با منافع ملی ایران بوده به مشارکت و همکاری با ایالات متحده امریکا پرداخته است. با این حال ایران و روسیه دارای منافع خاص، مشترک، همسان، مکمل و متضادی نسبت به یکدیگر هستند که می توانند با تقویت منافع مشترک و مکمل راه را برای مصالحه در مورد منافع متضاد نیز هموار کنند. از این حیث همان گونه که تکیه یکجانبه ایران به روسیه به عنوان یک اهرم فشار علیه امریکا و متحدانش در منطقه آفات میان مدت و درازمدت راهبردی دارد و امنیت و منافع ملی ایران را به مخاطره می افکند، دوری گزیدن از مسکو و کم رنگ شدن مناسبات میان دو کشور نیز عواقب خاص خود را در پی خواهد داشت.
بنابراین در شرایطی که روس ها به صراحت عنوان کرده اند که سیاست خارجی خویش را بر پایه واقع گرایی و مصلحت گرایی طراحی کرده و در این راستا فارغ از رهیافت های ایدئولوژیک فقط به منافع ملی کشورشان توجه خواهند کرد دلیلی ندارد که سیاست خارجی ایران نیز خارج از این چهارچوب طراحی شود. بنابراین ایران باید در قبال روسیه یا هر کشور دیگر اصل مقابله به مثل را در کنار تاکتیک های مختلف در خدمت راهبردهای کلان خود قرار دهد. بی شک با طرح و اجرای یک استراتژی تلفیقی و با تاکید بر موقعیت ژئوپولتیک و نفوذ ایران در جهان اسلام می توان به رقابت و همکاری پایاپای با روس ها پرداخت و دیگر شاهد بهانه تراشی آنها در قبال مسائل گوناگون همانند مساله راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر نبود. به ویژه با توجه به نقش غیرقابل انکاری که رآکتور بوشهر در توسعه برنامه های هسته ای ایران دارد، به نظر می رسد که امتناع روس ها از عملیاتی شدن آن بیش از آنکه معلول مسائل مالی باشد، به واسطه سیاست امتیازگیری روس ها از غرب در برابر ایران صورت گرفته است.
در واقع روس ها برای آنکه از یک سو شدت فشارهای امریکا را کاهش دهند و از سوی دیگر از عرصه تعاملات جهانی قدرت های بزرگ خارج نشوند با بهانه های مختلف سعی در تغییر مواضع خود در قبال برنامه هسته ای ایران دارند و در این بین کارشکنی های آنها در تکمیل و راه اندازی نیروگاه بوشهر صحت ادعای فوق را ثابت می کند.
شعیب بهمن
منبع : روزنامه شرق