پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


آتشی در نیستان


آتشی در نیستان
● روایت بنزین از دیروز تا امروز
با توجه به بالا رفتن تب بنزین و رسیدن درجه آن به بیش از ۴۰ که همانا باعث بروز چندین فقره آتش سوزی گشته، بر آن شدیم تا روایتی از بنزین در قرن ۱۱ بیان کنیم و به تفسیر آن بپردازیم تا سر منشا این اقدامات کریه و زشت را بر شما آشکار سازیم. این روایت در قالب شعر توسط مجذوب تبریزی سروده شده است.
یک شب آتش در نیستانی فتاد سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
قضیه از این قرار بوده که یک شب در جایگاه پمپ بنزین آتش می افتد و شاعر نیز، از نزدیک ، شاهد این ماجرا بوده است.
شاید در نگاه اول شما بگویید که نیستان و پمپ بنزین چه ارتباطی می توانند با هم داشته باشد. باید عرض کنم شاعر به سه دلیل نمی توانسته به بیان عریان واقعیت ها بپردازد.
اول اینکه اگر شاعر مستقیما در شعر می گفت که : « یک شب آتش در پمپ بنزینی فتاد » با توجه به جو دولت در زمان شاعر ممکن بوده که اتهام سیاه نمایی به شاعر وارد شود و این آتشی که در شعر شاعر افتاده بود را آب خنکی در زندان بر رویش می ریختند.
دوم آنکه شما خواننده ی گرامی خودتان را بگذارید جای شاعر . مثل الان نبود که نیمایی آمده باشد و دیگرانی هم و خلاصه اینکه خیلی ها آمده باشند و قافیه از شعر به مدد آنها رفته باشد. آن موقع ها ردیف و قافیه و حرف روی گویا اهمیت داشته.
و سوم اینکه شاعر به دلایل عاطفی و روانی از دیدن منظره ی آتش گرفتن جایگاه به شدت دچار پریشانی احوال گشته و همین امر باعث شده شاعر به لایه های درونی وجود شکننده و حساس خود پناه ببرد . در برخی روایات آمده که شاعر از جایگاه بنزین فوق خاطراتی بس فراوان داشته است.
● فلاش بک :
در جریان عاشقیت اول شاعر با ماشین پدرش، همراه با طرف، خیابان های شهر را ول وول می خوردند. به یک باره باک ماشین تهی می گردد و شاعر به همراه یار مجبور می شود به جایگاه مراجعت نماید از بابت پر کردن باک بنزین. و در هنگامه ی پر نمودن باک بنزین دلبر او نگاهی به وی افکنده و از قضا هر دو لبخند زدند ...
یک نکته که اخیرا برخی مفسرین به آن اشاره کرده ان این است که جایگاه فوق در نیستان واقع در پاسداران بوده است. البته تفسیر اخیر مخالفین بسیاری را همراه خود داشته است، آن ها بر این باورند شاعر از میدان انقلاب بالاتر نرفته است!
شعله تا سرگرم کار خویش شد هر نی ای شمع مزار خویش شد
در قدیم الایام مرسوم بوده است که هر شعله ی آتشی را آتش نمی نامیدند و شاعر به دلیل آنکه این آتش را عمرا آتش نمی دانسته از لفظ شمع در این بیت استفاده کرده است.
شاعر در آن دوره دچار گرایشات منخط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و ورزشی و... بوده و در تفاسیر خود بر این عقیده بود که: هنوز – جا - سفت و ...
کلمه مزار هم در این بیت بیان کننده ی اوج سیاه نمایی های شاعر می باشد ، که بدین صورت می خواهد خشونت را در جایگاه نشان دهد و مثلا بگوید که زخمی و کشته هم بر جای گذاشته!! واقعا که...
نی به آتش گفت کاین آشوب چیست مر تورا زین سوختن مطلوب چیست
وقوع این بیت از شعر اصولا بعد از وقوع هر خرابکاری و آتش سوزی و .... امری طبیعی به نظر می رسد.
در زمان شاعر نیز ابتدا فتیله باروت و سپس کبریت را در دسترس بنزین زن نما های دوران داده اند و بعد وقوع آتیش سوزی از وی پرسید ه اند که : آخه چرا عزیزم؟! مانند فیلم های ملودرام عاشقانه بخوانیدش و شخص خاطی هم در جواب گویا گفته است که : داداش فیتیله و کبریت که دادیش به من خوردنی که نیست؟ هست؟ باید آتیشش بزنیم دیگه .... آره بابا ....
اما شگفتی مفسرین و نکته سنجان دوران از وجود کلمه ی « مطلوب » در این بیت ، به اوج خود رسیده و ایشان موهای خود را دانه دانه کندند و گفتند: آخه بابا وسط معرکه دنبال مطلوب می گردی؟ پس از گذشت سه قرن هنوز مفسرین گیج و منگند . البته اخیرا در راستای کشف این مهم فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، ورزشی و... برخی گفته اند که آن شب دست شاعر در دستان مطلوبی گذاشته شده است، که برخی دیگر بسیار مخالفت کرده اند و گفته اند که نه اینا مونتاژ شده و شاعر اینکاره نیست بابا ...
گفت آتش بی سبب نفروختم دعوی بی معنیت را سوختم
اما در این بیت می بینیم که گویا شخص آتش زنه دلیلی برای کار خود دارد و خارج از دسته هولیگان ها است. در زمان شاعر این مسئله که انسان دلیلی برای کار خود داشته باشد مهم بوده و می بینیم که ۵۶ درصد شعر به بیان دلایل شخص خاطی می پردازد و اصولا اجازه ی صحبت به آنها نیز داده می شد.]تیریپ افسردگی خلاصه آون آقاهه در اینجا میگوید که الکی آتیشش نزدیم : آخه چرااااااااااااااااااا؟ چرا یه هو سهمیه بندی کردی! - و در حالیکه بغض وی ترکیده است ادامه می دهد – مگه نگفته بودی تا مرداد خبری نیس.
گریه امانش نمی دهد و سخن همینجا پایان می پذیرد شاعر در این بیت سعی کرده با جو سازی مرسوم در زمانه ی خود و نشر اکاذیب زمان سهمیه بندی را نامناسب جلوه دهد و با بیان دعوی بی معنی مثلا نشان دهد که به یکباره این کار صورت پذیرفته و اصلا کار کارشناسی رویش صورت نپذیرفته! که در جوابش آگاهان گفتند که: ما که گفته بودیم!
زان که می گفتی نی ام با صد نمود همچنان در بند خود بودی که بود
از این بیت به بعد اوج سرگشتگی و نارضایتی شاعر شروع می شود و وی می زند زیر آواز ، بدین معنی که:
تو که گفتی دلت عاشق ترینه
دلت عاشق ترین قلب زمینه
و ....
و میخواهد یه جوری حالی کند به طرف که بابا تو که گفته بودی بنزین زیاده، کم نمیشه و اینا... آخه من چیکار کنم ...من کلاغ رو سیام و باز هم یعنی اینکه من سواری معمولی، یک گانه سوز صدی ۱۵ لیتر هستم و من ۱۰۰ لیتر در ماه را چیکارش کنم. بابا من نونه زن و بچه میدم، اجاره ها بالا رفته، پیک موتوری هم که بشم یه لیتر روزانه رو چی کنم ... چرا دربند حرف خودتی فقط
شاعر از بس قاطی کرده همینجوری حرف زده برای خودش که ادامه را من نمیگویم
شاعر در این بیت به روند تخریبی خود ادامه می دهدو گویی اصلا آگاهی از این امر نداشته که طرح دوران آزمایشی خود را طی می کند و یا اینکه قرار است وب سایت بزنند (خوش به سعادت طراح وب سایت) و در آنجا شما ها بروید و میزان سهمیه مورد نظر خود را وارد کنید و اونا هم بیارن دم در .....
با چنین دعوی چرا ای کم عیار برگ خود می ساختی هر نو بهار
در تفسیر این بیت (تاکنون) دومعنی حاصل شده است و جدال سختی میان طرفداران و مخالفان در گرفته!
در یک سو برخی از مفسرین که شاخص آنها قزوینی است بر این باورند که شاعر وقاحت را به اوج رسانده و فحش داده و گفته کم عیار و این یعنی چیزی در مایه های کم مایه ، کم فهم و ... یعنی بد! اما بعدها میان پیروان این تفسیر نیز انشقاق صورت پذیرفت یک سری گفتند: خوب کرده که گفته!! و اونوری ها گفتند: غلط کرده گفته!
اما در تفسیر دیگر خلخالی - که از همشهریان شاعر نیز به حساب می آمده - اینگونه بیان کرده است که: شاعر با زبانی ظریف می خواسته کاست و طبقه ی اجتماعی خود را نمایان سازد و منظور از کم مایه بنزین با سرب بوده است و نه بنزین بدون سرب و سوپر!
احتمالا اتومبیل شاعر نیز یک خودرو اقساطی محصول یکی از کارخانجات معظم چار راه ایران خودرو بوده است. اما بعدها مشخص گردید که قسمتی از آتش سرایت یافته به شعر شاعر مربوط به خودرو پژو ۴۰۵ شاعر بوده که با استارتی در دم آتش گرفته...
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بی دردی علاجش آتش است
تفسیر این بیت را بهتر دیدیم که از زبان معاصرین بیان کنیم که بر این باورند که شاعر سردرد و آزار دارد. و به دلیل وجود نوعی سادیسم نمیتوانسته آرام بنشیند.
شاعر در آن دوران به دلیل آنکه نماهای متعددی داشته، از جمله: تماشاگر، دانشجو، روشنفکر، بنزین زن، روزنامه نگار و .... هر روز در یک فرم به تخریب عملکرد دولت می پرداخته است.
در این واقعه شاعر از بس که بی درد بوده علاج خود را آتش افروزی عنوان کرده و در یک دم فکر کرده که چارشنبه سوری است و همانا به تخریب اموال عمومی و به ۀتش کشیدن آنها نیز پرداخته که خیلی کار بدی کرده است.
اما یک نکته نیز از این بیت درک می شود و آن اینکه در جریانات اتفاق افتاده خانم ها دخالتی نداشته اند. اما برخی فمنیست ها نیز در مقام پاسخ برآمدند و گفته اند که طرف مرد سالار بوده . ما خودمون هر روز کلی آتیش جابجا می کنیم و....
اکبر رسولی
منبع : دو هفته نامه فریاد