یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا


قرار نیست من پهلوان «کوهستانی» باشم


قرار نیست من پهلوان «کوهستانی» باشم
● گپی كوتاه با محسن كوهستانی (پیانیست و آهنگ‌ساز)
محسن كوهستانی طاری در سال ۱۳۳۶ در تهران متولد شد . وی از كودكی به فراگیری موسیقی پرداخت و تا سال ۱۳۵۵ در هنرستان عالی موسیقی تحصیل كرد. بعد از آن به آمریكا و سپس به آلمان غربی سفر كرد و تا سال ۱۳۶۸ در آكادمی‌های موسیقی تحصیلاتش را ادامه داد. وی در رشته پیانو سولیستی از استادانی چون «برونو گلبر» (Bruno (Gelber) پیانیست معروف، آهنگسازی و رهبری اركستر را از استادانی چون « سرجی چلیپیداكه» (Sergiu chlibidache) رهبر اركستر فیلارمونیك مونیخ فرا گرفت و همچنین دوره‌های تخصصی كوتاه مدتی نزد استادانی چون « نویهانس» ( (S. Neuhaus در وین و مسكو و بودا پست و نیكیتا مگلف (N. Magalof) در ژنو و لئوناردو برنستین (L. Bernstein) معروفت‌ترین رهبر اركستر آمریكا در مونیخ گذراند.
كوهستانی كنسرت‌های متعددی در كشور آلمان ، هلند، انگلستان، فرانسه، سوئد، سوئیس ، اسپانیا ، نروژ( با ظبط رادیویی)، اطریش، ایتالیا، فنلاند، روسیه، مجارستان، چكسلواكی، رومانی و…آمریكا ( نیویورك، واشنگتن)، كانادا، برزیل، آرژانتین، چین و ژاپن برگزار كرده‌است.
آقای كوهستانی شما در جایگاه یك نوازنده حرفه‌ای پیانو وقتی قرار است رسیتال پیانویی اجرا كنید چقدر دلبستگی‌هایتان در انتخاب قطعات تاثیر می‌گذارد و چه‌ اندازه به ارتباط برقرار كردن با مخاطب فكر می‌كنید؟
‌شاید اگر این سوال را از یك جوان ۲۵ ساله بپرسید، جوابی متفاوت به شما بدهد ولی حقیقت این است كه برای دل ما دیگر ارضای شخصی وجود ندارد. دل ما دل جمع است. از این جهت به شرایط زمانی ـ مكانی و درك مخاطب فكر می‌كنم و در واقع چیدمان قطعات بر حسب ذائقه‌ی مخاطب صورت می‌گیرد، یعنی بر حسب تجربه دقیقاً می‌دانم كه شنونده‌ی ما در رسیتال چه نوع قطعاتی را بیشتر درك می‌كند و می‌پسندد. بنا براین در زمان‌ها و در كشورهای مختلف حتماً آثار متفاوتی اجرا می‌كنم.
تنوع آثار در یك اجرا چقدر اهمیت دارد؟
طبیعی است كه تنوع باید وجود داشته باشد. در خود غرب هم كم پیش می‌آید كه یك رسیتال یا كنسرت فقط مثلاً آثار باخ را اجرا كنند مگر به مناسبت خاصی مثل شب كریسمس یا … . چو ن آثار هر كدام از این آهنگسازان ، دوستداران خاص خود را دارند. پس این تنوع برای راضی نگهداشتن جمعی كه می‌خواهیم برایشان برنامه اجرا كنیم لازم به نظر می‌رسد. علاوه بر این به اعتقاد من در انتخاب قطعات، گذشته از اختلاف مكتب‌ها و از نظر زمان ساخت، باید سعی‌ كرد آثار از نظر فضا، درك مطلب، تأثیر پذیری ، عمق و جهان‌بینی از هم دور نباشند و زبان مشتركی بین آن‌ها وجود داشته‌باشد.
چه‌مسایلی در برگزیدن این درون‌مایه مشترك دخیل است؟
اصولاً آثار ناب هنری، از آثار شكسپیر و مولانا گرفته تا یك تابلوی نقاشی برجسته، طبعاً در باطن خود دوستی وصلح و انسانیت نهفته دارند ولی ممكن است بر حسب شرایط زمانی شكل‌های مختلفی به خود بگیرند. یك هنرمند و یا نوازنده در انتخاب آثار گاه به منظور حفظ تعادل با شرایط بیرونی نوع خاصی را انتخاب می‌كند. مثلاُ در رسیتال پیانویی كه اخیراُ اجرا كردم، با توجه به دنیای آشفته‌ با وجود جنگ و زلزله و قحطی و مشكلات روزمره و استرس‌های ناشی از آن، سعی كردم از قطعاتی استفاده كنم كه بتواند انسان را تا حد امكان به آرامش، تمركز و لحظه‌های خوب و معنوی سوق دهد.
شما به عنوان یك موسیقی‌دان چه تعریفی از موسیقی ایرانی دارید؟ به عبارت دیگر چه فاكتور‌هایی در یك آهنگ باید وجود داشته‌باشد تا بتوان آن را از موسیقی سایر ملل تمیز داد؟
من برای این سوال دو جواب دارم: یكی تعریف فنی و دیگری تعریف عام.
در تعریف فنی باید بگویم كه موسیقی هر كشوری یا به بیان بهتر هر قومی مانند بدن انسان كه دارای DNA و نقشه‌ی مهندسی ژنتیكی خاص خود است؛ ویژگی‌های منحصر به‌فرد خود را دارا‌ است. یعنی موسیقی هر قوم و سرزمینی تشكیل شده از یك‌سری نت‌هایی كه داری فواصل و ارتباط‌های مشخصی با هم هستند. نحوی بكار گیری این فواصل، DNA موسیقی این آن كشور را تشكیل می‌دهند كه به یك موسیقی‌دان كاركشته این امكان را می‌دهد كه با شنیدن آن موسیقی و توجه به فواصل یاد شده پی به خاستگاه آن موسیقی ببرد. از این رو نقشه مهندسی موسیقی ایرانی نیز خصوصیات خودش را دارد كه باعث می‌شود آن را ایرانی بدانیم.
درتعریف عام، موسیقی ایرانی، موسیقی است كه یك فرد ایرانی گوش می‌كند و می‌تواند با آن ارتباط برقرار كند. اما نباید فراموش كرد كه با توجه به تبدیل دنیا به یك دهكده‌ی جهانی و اختلاط موسیقی‌ها و تنوعی كه در شنیدن موسیقی به وجود آمده و تغییر سلیقه‌ها طبیعی است كه این مرزبندی هم دچار چالش می‌شود.
با توجه به این‌كه شما از جهتی با زبان موسیقی جهانی آشنایید و از جهت دیگر ایرانی هستید (خصوصاً این‌كه به طور تخصصی به موسیقی سنتی نپرداخته‌اید) شاید بهتر بتوانید از نگاه بیرونی به معضلات موسیقی برگرفته از موسیقی سنتی نگاه كنید. با این توضیح به نظر شما موسیقی ایرانی در جامعه‌ای كه در حال گذر از سنت به مدرنیته است چگونه می‌تواند با استفاده از پشتوانه‌های سنتی خود بدون این‌كه خود را در چنبره‌ی آن گرفتار سازد راه ارتقا و نوآوری را پیش بگیرد؟
به نظر من یكی از نكاتی خیلی مهم است این است كه باید در زمینه موسیقی كار زیاد انجام شود چرا كه در كار زیاد است كه راه‌های مختلف و متنوع پیدا می‌شود.
نكته دیگر این‌ است كه باید تك روی ( كه متاسفانه به جزئی از سنت ما بدل شده‌است ) كم‌تر شود. پهلوان پروری و استقبال از تك بودن در زمینه‌های مختلف، از معضلات تفكری و فرهنكی ما است كه خوشبختانه در چند دهه‌ی اخیر تا حد زیادی كم‌تر شده. یعنی این اتفاق فرخنده با نوعی نگاه جمعی و تمایل به كار گروهی در بین موسیقی‌دان‌های ما دارد روز به روز بیش‌تر می‌شود.
مسئله دیگری كه باید به آن توجه داشته باشیم این است كه هر پدیده‌ی سنتی اگر قرار است به توزیع برسد می‌بایست تغییراتی در آن داده‌شود وگرنه به درد موزه می‌خورد. پس موسیقی‌ای كه قرار است مردم به آن گوش كنند نیز باید حاوی خلاقیت و نوآوری باشد.
اما سوال این‌جا است كه چگونه می‌توان این پیوند را برقرار كرد؟ جمع این دو در نگاه اول به نظر مسئله‌ای پارادوكسی می‌آید.
به اعتقاد من كسی كه می‌خواهد بر اساس سنت، نوآوری كند ابتدا می‌بایست موسیقی سنتی را آن طور كه بوده، با كم و زیادهایش درست و دقیق بشناسد و یاد بگیرد و همچنین علم موسیقی امروز را نیز تحصیل كند و دیگر این‌كه دارای مسئولیت و خلاقیت باشد یعنی برای رسیدن به چنین جایگاهی می‌باسیت هرسه این شرایط را داشته‌باشد یا به دست آورد كه البته كار دشواری است.
یكی از بزرگ‌ترین مشكلاتی كه در جامعه سر راه موسیقی قرار دارد مسئله آموزش است اگر شما به فرض سیاستگذار مطلق بودید( البته به فرض) چه سیاستی را برای بهبود وضع نابسامان آموزش در موسیقی اتخاذ می‌كردید؟
می‌توان گفت بسیاری از مشكلات موسیقی ما از چنین فرض‌هایی به وجود آمده. باید توجه داشت اموری مثل سیاستگذاری برای مسایل كلانی مثل آموزش موسیقی هیچ‌گاه توسط یك فرد به نتیجه مطلوبی نمی‌رسد. بلكه محتاج همان نگاه جمعی و كار كارشناسانه‌ای است كه توسط گروهی متخصص انجام گرفته‌باشد. (با خنده) از این گذشته فراموش نكنید كه من قرار نیست پهلوان كوهستانی باشم.
بهنام ناصح
منبع : ماهنامه ماندگار