شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آزادی و نقد ادبی


آزادی و نقد ادبی
درست است که در عمل، منتقد به عنوان پلی بین نویسنده و خواننده قرار می‌گیرد اما نباید فراموش کرد که منتقد حق این را ندارد که برداشت‌های خود را به خواننده تحمیل کند یا به عبارتی آنچه خود از متن دریافته به خواننده تحویل دهد زیرا که اینگونه برخورد‌ها با آثار بزرگ مایه سلب آزادی مخاطب می‌شود.
با این توضیح پرسشی که مطرح می‌شود این است که پس وظیفه منتقد چیست؟ مگر منتقد نباید اثر را تحلیل و بررسی کند؟ مگر می‌شود تحلیل و بررسی یک اثر بدون برداشت‌های معنایی آن صورت گیرد؟
بله می‌شود. برای جواب دادن به این پرسش و پرسش‌های نظیر آن باید بدانیم که آثار ادبی از نظر محتوایی در هاله‌ای از ابهام قرار دارند و این بزرگترین امتیاز این آثار است که معنا را مانند یک کتاب علمی یا فلسفی به طور صریح بیان نمی‌کنند و آن را با هاله‌ای ابرگونه از ابهام می‌آرایند. شاید تفاوت اصلی یک فیلسوف با یک نویسنده ادبی در همین نحوه بیان مفاهیم و معانی باشد. مطمئنا خواننده معمولی در مواجهه با این ابهامات دو حالت بیشتر نمی‌تواند داشته باشد. یکی اینکه خود معانی و مفاهیمی را که می‌خواهد از متن برداشت کند که در مواردی ممکن است به علت توافت ذهنیتی مخاطب و نویسنده با آنچه نویسنده مد نظر داشته متفاوت باشد و در حالت دوم ممکن است این ابهامات دچار سرگردانی و پریشانی مخاطب شود. نکته لطیف در این مسئله این است که منتقد در این میان نباید با متنی علمی مفاهیم و مطالبی را که نویسنده در ابهام قرار داده روشن کند و با جزمیت خود آزادی مخاطب را در برداشت از بین ببرد بلکه کار منتقد باید به نوعی بازخوانی اثر باشد به شکلی که ابهام موجود در آن از بین نرود یعنی منتقد نباید از متن علمی استفاده کند بلکه متن ادبی – و حتی متن ادبی نزدیک به متن اثر – برای نقد پیشنهاد می‌شود. این بازخوانی باید مفید باشد پس باید بر مفاهیم کلیدی و ابهامات اصلی اثر تکیه داشته باشد و آن‌ها را با بیانی دقیق‌تر به مخاطب معرفی کند و در این میان خود بسیار کمتر نتیجه‌گیری کند.
در اینجا توضیحی کوتاه در باره ابهام خالی از لطف نیست مقصود از ابهام در متن کژتابی یا ابهام لغوی نیست. ابهام نوعی کنش غیر مدیریت شده از طرف نویسنده است که آزادی مخاطب را در برداشت مضمون متن تضمین می‌کند. ابهام یک رویداد آزادی بخش است. پدیده‌ایست که محدوده مخاطب را می‌شکند و آزادی را برای او به ارمغان می‌آورد.
در نتیجه منتقد حق پرده برداشتن از مفاهیم اثر را ندارد بلکه باید ساختار‌های مفهومی اثر را که همراه با ابهام است به شکلی منسجم‌تر و به دور از مسائل فنی ادبی - که در متن نه برای ایجاد مفاهیم بلکه برای شکل دادن به آن‌ها مورد استفاده قرار گرفته - بیان کند.
لزومی ندارد که در این بیان مانند خبرنگاری که خبری را نقل می‌کند از اظهار نظر خودداری کند اما نباید این اظهار نظر‌ها با جزمیت و بدون در نظر گرفتن حق مخاطب در برداشت صورت گیرد زیرا که مخاطب اصلی نویسنده، خواننده است نه منتقد و نباید این ارتباط مستقیم بین مخاطب و نویسنده را مخدوش کرد. بسیاری از منتقدان نویسنده را در مقامی ورای تصور مخاطب قرار می‌دهند و خود را به عنوان مفسر آثار وی معرفی می کنند و با ارتباط میان نویسنده و خواننده همان کاری را می‌کنند که کشیشان در دوره قرون وسطا با ارتباط خدا و انسان‌های معمولی کردند.
بسیاری از این منتقدان با تکیه بر اصول فنی کار، سواد خود را به رخ مخاطب اصلی می‌کشند و به این نحو مفاهیمی را که خود برداشت کردند بر آن‌ها تحمیل می‌کنند. در صورتی که برداشت معنی از آثار معاصر چندان رابطه ای با درک اصول فنی کار ندارد.
در پایان تکیه بر این نکته ضروری است که اگر با نگاه واقع‌گرایانه جامعه امروز خود را نگاه کنیم درمی‌یابیم که خوانندگان امروز جامعه ما شاید به قدر کافی برای رویارویی صحیح با ابهامات متون ادبی ورزیده نباشند اما این نباید علت آن شود که آژادی آن‌ها را نادیده بگیریم چراکه این توانایی جز با تمرین و رویارویی با متون مختلفی که منتقد معناهای ضمنی آن را روشن نکرده باشد، ایجاد نمی‌گردد.

عیسی حکمتی زاده
منبع : مطالب ارسال شده


همچنین مشاهده کنید