یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا
شکست مشروطه در افسانه ساحلی
نمایش طهرن بعد از چند سال دوری محمود استاد محمد در حالی به صحنه آمده که امروزه اجرای نمایشهایی با پرسوناژ ۱۵ نفره کار سخت و غیر قابل تصوری به نظر میرسد. با این حال این نمایش با مساعدت و همراهی بسیاری از عوامل آن اسفندماه سال جاری با استقبال خوب تماشاگران به روی صحنه آمد و این روزها اجراهای آخر خود را پشت سر میگذارد.
نمایش طهرن که اولین تجربه نمایش تاریخی استاد محمد به شمار میآید به شرایط تاریخی مشروطه و افول آن در بستر تاریخی میپردازد. با او در باره این نمایش و بستر فرهنگی – اجتماعی مردم زمان مشروطه و آیین زار و مفهوم طهرن به گفتوگو نشستیم.
▪ نمایش طهرن از دو منظر نمایشنامه و کارگردانی قابل تأمل است که در ادامه به آن میپردازیم. در ابتدا بفرمایید این نمایش را چقدر سیاسی میدانید؟
ـ هستی من چنان سرشته شده که اصلا با حال و هوا و حسابگریهای سیاسی بودن نمیتواند همخوانی داشته باشد. ولی از طرفی هم موضوع مشروطه، بحثی است که نمیتواند سیاسی نباشد.
مشروطه یک اتفاق در وهله اول تاریخی -اجتماعی است و بعدا یک عملکرد سیاسی. مشروطه با هویت ایرانی کار دارد. انقلاب مشروطه در زمانی اتفاق افتاد که برای نفوس ایران میتوانست هویتساز باشد که البته شد.می توانید این را در نگاهی که مجامع بینالمللی از جمله کشورهای خاورمیانه به مادارند، دریابید.
در سال۱۲۸۴ شمسی ایران میرود به مرحلهای که مردم به پارلمانتاریسم نزدیک میشوند. اما اینکه مشروطه در بستر تاریخ ناکام ماند و به مراد خود نرسید دلایل فراوانی دارد که یکی از آنها خود مردم هستند که نمایش طهرن سعی در بررسی آن دارد. خود کلمه طهرن که در سلسله مراسم زار شناخته میشود یک مرحله سترون شدن است. در این نمایش، طهرن استعارهای است برای حرکت مشروطه. در نهایت آنکه طهرن میشود یک شخص نیست، بلکه جریان مشروطه است.
▪ آیا نمایش این استعاره در تهران و شرایط اقلیمی دور از جنوب امکانپذیر نبود؟ چه دلیلی برای نشان دادن این مفهوم در دل مراسم زار وجود دارد؟
ـ چون من به این نتیجه رسیده بودم که مشروطه به وسیله حاکمان مستبد ، بدوی و خرافه پرست عقیم شده،در نتیجه به دنبال نمادهایی میگشتم که هرچه بهتر و دقیقتر این عقیم بودن را نشان دهد.
بنابراین به همین خاطر مراسم زار از رسوم جنوب را که چند سالی آنجا زندگی کرده بودم انتخاب کردم تا هرچه بهتر این افول را نشان دهم. یعنی دو حریف قدر را روبهروی هم قرار دادم تا این مفهوم به طور کامل درآید؛ یک خانواده مشروطه چی و تبعیدی با یک حاکم مستبد، بومی، بدوی و مردم خرافهپرست. به اعتقاد من مشروطه از همین حاکمهای محلی در جای جای ایران لطمه خورد.
▪ شما در نمایشهای قبلیتان که موفق هم بودهاند، مثل آسید کاظم، شاهد یک قهرمان نمایشی هستیم که خیلی به ادبیات نمایشی ما در جهت یک اسلوب ساختارمند نمایشی کمک کرده است. ولی این شیوه در نمایشهای بعدی شما ادامه نمییابد. مثلا در همین نمایش دچار نوعی پراکندگی شخصیتی هستیم که خود من را دچار تشتت آرا مینماید؟ چقدر این عقیده را قبول دارید و دلیل آن چیست؟
ـ هیچ کدام از نمایشنامههای من شبیه یکدیگر نیستند. من همیشه آرزو داشتم درباره مشروطه بنویسم. همچنین افسانههای سواحل جنوبی از سالهای دور شاید دهه پنجاه در ذهن من بود. سیاه مشقهایی هم کرده بودم. یک جایی در همین اواخر در ذهنم جرقه زد که مشروطه را با فرهنگ سواحلی تلفیق نمایم. برای همین درست میگویید که به این دوگانگی رسیدهاید. دو فضای کاملا متفاوت در این نمایش وجود دارد.
یک خانواده مشروطه چی تبعیدی که از تهران آمدهاند و زیر نظر حاکم مستبد و بومی اینجا گرفتار شدهاند و در مقابل مردمی را داریم که در کنار مراسم زار و «منتیلپا» و افسانه غولهای دریایی گذران زندگی میکنند. اصلا این دو فرهنگ کنار هم جمع نمیشود. که البته جمع نشدن هدف من بود. این پراکندگی در شخصیتها که قهرمان اصلی وجود ندارد از عمد بوده است.
در عرصه سیاست هم هسته فرهنگی ما با ذهنیت برخی مشروطه خواهان که از فلسفه سیاسی غرب به وام گرفته شده ، در هم تنیده نمیشود. من با شما موافقم. اگر حتی این صحنهها در نمایش کنار یکدیگر قرار نمیگیرند، همین جا اعتراف میکنم که اصلا ارادی نبوده و ذهن نمایشی من آنها را با توجه به نیتی که داشتم در کنار هم قرار داده است.
به لحاظ کارگردانی هم این تشتت دیده میشود. حتی در برخی جاها به ریتم و تمپوی نمایش آسیب میرساند.
ما شروع خوب و محکمی به لحاظ ساختار کارگردانی با یک تمپوی بالا داریم ولی از ۱۵ دقیقه به بعد دچار افت نمایشی میشویم و تکرار ریتمها در مراحل بعدی به یکدستی نمایش لطمه میزند.
کاملا درست است. من این را قبول دارم. اما یک چیز هم هست. من از یک فرهنگ تئاتری آمده ام که در آن سه ساعت نمایش آن هم فقط دیالوگ رادر نمایش «نظارت عالیه» بازی کردهام.
تنها آن نبود بلکه سال بعد از آن «ماه و پلنگ» و غیره را کار کردهام. شاید الان نمایشها پر افت و خیز و پرجنب و جوش باشند ولی این تقصیر من نیست که اینگونه کار میکنم و مینویسم. من با پیشینه فرهنگ تئاتری که دارم نمیتوانم این نوع سلیقه راکه تازه باب شده بپذیرم.
این اشکال به زعم من درسیاست فرهنگی ماست که ذائقه جدیدی را به مردم ما قبولانده. ولی این تعویض ذائقه سبب نمیشود من هم دنبال آن بروم.
▪ آنجا که ما شاهد مراسم زار در نمایش شما هستیم، دو اتفاق نمیافتد. یکی اینکه ما مراسم زار را با همان شیوه بدوی و مستند آن بینیم تا بر ما تاثیر بگذارد. دوم اینکه نمایشی را شاهد باشیم که برگرفته از این آیین باشد و بخواهد فقط ما را آشنا کند. در واقع آنچه اتفاق میافتد یک مراسم نمایشی ساده و گاهی خنده دار است که به شدت طولانی شده. این نوع نگاه به آیین و مراسم زار در نمایش شما از کجا ناشی میشود؟
ـ نگاه گذرا نبود کما اینکه خیلی هم به آن پرداخته شده است. ولی اینکه از مستند گریز داشتم اصلا شکی نیست و کاملا میپذیرم. به دو دلیل. یکی اینکه نمیخواهم از آن عکسبرداری کنم تا حفظ شود. دوم اینکه اگر میخواستم بدوی کارکنم، اصلا نمایشی نمیشد. چون یک ریتم یکنواخت دارد که حتی معنی اورادی که خوانده میشود هم شناخته شده نیست پس چرا من آن را حفظ کنم و وفادار باشم؟
پس چرا اینقدر در نمایش به آن پرداختید و آن را طولانی کردید؟
من میخواستم مرحله به مرحله رسیدن کهور، جوانکی را که جرقه مشروطه خواهی در او به وسیله معاشرت با یک آزادیخواه مشروطه چی تبعیدی، زده شده را نشان بدهم که چگونه توسط به باد جن محکوم و در نهایت طهرن میشود. در واقع کهور همان مشروطه است که مرحله به مرحله محکوم به مرگ و عقیمی میشود.
▪ در مورد بازیگری هم کمی توضیح دهید که جنس بازیها چگونه بود؟ به خصوص اینکه بازی خسرواحمدی در این نمایش بسیار متفاوت از تیپهایی است که قبلا در نمایشهای دیگر از او میدیدیم؟ این شناخت از کجا آمده است؟
ـ من سعی کردم که هیچ کدام از آنها شاخص نشود. شما اگر فلا ن جوان نمایش ما را که دو سه دیالوگ دارد در همان دو سه دقیقهای که بازی دارد مورد توجه قراردهید، به نسبت از خسرو احمدی کم نمیآورد.
این نسبت خیلی مهم است. نسبت یک بازیگر کار آزموده با یک بازیگر حرفهای. ولی در کلیت بازیها واقعا قبل از اصغر همت، خسرو احمدی، هدی، نگار و اینها باید از بازی ۱۵ تا ۱۶ بازیگر جوان تجلیل کنم که واقعا توقعات من را برآورده کردند.
▪ از عرفان ملکوتی، سیامک احمدی، فهیمه موسوی یا رویاشجاعی توقع این بازی را نداشتم که آنها اینطور خوب و صمیمی بازی کنند.
آیا لهجه کهور عمدی بود؟
ـ بله، میخواستم تا این لهجه روستایی باشد.ولی این روستا هویت ندارد.
لهجهای که در اینجا میبینید شبیه هیچ کدام از لهجههایی که صحبت میشود نیست. ما یک اصطلاح داریم که زیاد هم از آن استفاده میشود. آن هم سواحل است. ولی اشاره به ساحل یا منطقه خاصی نمیشود. در واقع یک فرهنگ سواحلی مد نظرم بوده است.
جمال جعفری آثار
منبع : روزنامه تهران امروز
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
حسین امیرعبداللهیان حجاب دولت امیرعبداللهیان مجلس شورای اسلامی سازمان همکاری اسلامی انتخابات جنگ شورای نگهبان دولت سیزدهم مجلس انتخابات مجلس دوازدهم
هواشناسی شهرداری تهران زاهدان سیل فضای مجازی یسنا باران سازمان هواشناسی سامانه بارشی آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
قیمت دلار قیمت خودرو بازار خودرو خودرو دلار مسکن تورم قیمت طلا بانک مرکزی حقوق بازنشستگان ارز ایران خودرو
تلویزیون صدا و سیما مسعود اسکویی پایتخت موسیقی مهران غفوریان دفاع مقدس صداوسیما سریال سینمای ایران کتاب
اسرائیل رژیم صهیونیستی غزه فلسطین جنگ غزه حماس روسیه نوار غزه اوکراین انگلیس ایالات متحده آمریکا یمن
فوتبال مهدی طارمی پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر بارسلونا جواد نکونام باشگاه استقلال علی خطیر بازی
هوش مصنوعی اینستاگرام گوگل اپل ناسا عکاسی تبلیغات کولر مایکروسافت
دیابت چای کودک توت فرنگی چاقی قهوه