جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

وضعیت سفید


وضعیت سفید
شرایط فوق العاده بی ثبات بین المللی در ماه های گذشته پرونده هسته ای ایران را نیز بی نصیب نگذاشته است. طی این مدت بسیاری از معادلات بین المللی جابجا شده است و نتیجه این جابجایی ها در موارد مهمی به جای افزایش ثبات و روشن تر شدن دورنمای تحولات آینده، بی نظمی، عدم قطعیت و سیال شدن مکانیسم های تصمیم سازی در میان بازیگران مختلف بوده است. در حالی که الگوهای سابق از میان رفته اند یا در حال رنگ باختن هستند و الگوهای جدید شکل نگرفته اند و معلوم هم نیست دقیقاً کی و به چه نحو شکل بگیرند بهترین استراتژی در مورد مسائل مربوط به سیاست خارجی و امنیت ملی «صبر و انتظار» است. اکنون در اسرائیل و آمریکا عملاً دولتی وجود ندارد. دو پرونده مهم عراق و افغانستان در خاورمیانه بلاتکلیف است یا به تعبیر بهتر در حالت گذار از یک وضعیت استراتژیک به وضعیت استراتژیک دیگر قرار دارد.
بحران مالی جهانی همه بازارها از جمله بازار حساس انرژی را سخت بی ثبات کرده و هیچ پیش بینی درستی هم در این باره که بالاخره این بحران چگونه حل و فصل خواهد شد وجود ندارد ولو اینکه این سو و آن سوحدس هایی بزنند. فضای سیاسی ایران به تدریج در حال ورود به وضعیت انتخاباتی است و طبیعی است که بازیگران مختلف در جامعه بین المللی علاوه بر تلاش برای تأثیرگذاری بر نتیجه این انتخابات، منتظر نتیجه آن خواهند ماند تا ببینند نهایتاً با کدام گروه سیاسی در ایران طرف حساب هستند در عین حال که خوب می دانند برنده انتخابات هر کسی که باشد در اصول چیزی تغییر نخواهد کرد.
این عدم قطعیت های در هم تنیده، فضای تصمیم گیری درباره امور مهم را محافظه کار کرده و به تحولاتی که خواه ناخواه در حال وقوعند خصلت بی ثباتی و «آزمایشی بودن» داده است. فضای غالب تحت این شرایط مبادله پیشنهاد و رایزنی های ملایم است بی آنکه هیچ ایده بزرگی روی میز گذاشته شود. با این وجود، کاملاً روشن است که مدت زمان حاکم بودن این وضعیت طولانی نخواهد بود و به محض ایجاد حداقلی از «پیش بینی پذیری» دیپلماسی دوباره جان خواهد گرفت. نوشته حاضر تلاش می کند چکیده ای از عوامل مؤثر بر وضعیت آینده و وزن هر یک از آنها را که در واقع مقدمات خروج از وضعیت سفید خواهند بود، ارائه کند. به رغم گذشت بیش از ۵ سال و ثابت شدن ناکارآمدی راهبرد فشار و مذاکره همزمان در مقابل ایران، غرب همچنان راه حل مؤثر را «تشدید» این استراتژی می داند نه «تجدیدنظر» در آن. مشکلات متعدد پیش روی این استراتژی که از جمله آنها سرعت گرفتن برنامه ایران به جای مهار شدن آن است- آخرین گزارش محمد البرادعی در این باره بحث های زیادی برانگیخت- شکست قطعی آن در مقابل ایران را مسلم کرده اما تصلب دیپلماتیک در غرب بویژه آمریکا اجازه نمی دهد که این روش منسوخ با شیوه تازه ای که حداقل خسارت های آن برای غرب کمتر باشد، جایگزین شود. برمبنای مجموعه شواهد و قرائن الگوهای استراتژیک زیر از جانب غربی ها همچنان- اگرچه با فراز و نشیب- درحال پی گیری است و تجدیدنظرهای انجام شده در روش اجرای آنها بوده است نه در اصل آنها.
الف) بازسازی اجماع. اقدام اجماعی علیه ایران استراتژی ثابت گروه ۶ در مقابل ایران ظرف ۲.۵ سال گذشته بوده است. از ابتدا روشن بود که این روش اگر غربی ها به واقع به دنبال ایجاد فشار موثر بر ایران باشند عمر طولانی نخواهد کرد چرا که تنبیه های اعمال شده به سرعت با منافع کشورهای دخیل در این پروژه تقابل پیدا می کند و نهایتا کار به جایی خواهد رسید که آمریکا ناچار می شود از بین دو گزینه ادامه دادن به این وضعیت و راضی بودن به «تحریم های غیرموثر» و یا شکستن اجماع و روی آوردن به اقدام های یک جانبه با همراهی چند کشور، یکی را انتخاب کند. اکنون در وضعیتی قرار داریم که دقیقا همین اتفاق رخ داده است. به ۴ دلیل آمریکایی ها احساس می کنند اجماع علیه ایران لااقل در کوتاه مدت قابل بازسازی نیست و در این مدت تنها باید به اقدامات ایذایی و محدود بسنده کنند؛
۱) سست شدن درخواست تعلیق از ایران. این اتفاقی است که ایران بوی آن را از زمان دریافت Non paper سولانا و بعد مجموعه تحلیل هایی که رسانه ها و مخازن فکری غرب درباره روش درست مواجهه با برنامه غنی سازی ایران منتشر کردند، استشمام کرده است. اکنون به نظر می رسد تعداد مدافعان ایده «ترجیح تعلیق بر مذاکره» در غرب به شدت کاهش یافته و یا با بدون تعلیق مذاکره با ایران در دستور کار طرف غربی قرار گرفته است. مشکل فقط این است که اکنون آیا ایران دیگر انگیزه ای برای مذاکره با غرب دارد یا نه.
۲) برنامه ایران تهدید نیست. زیربنای تمامی تلاش های آمریکا برای متقاعد کردن جامعه بین المللی به همراهی علیه ایران همواره بزرگ نمایی تهدید برنامه های هسته ای و منطقه ای ایران بوده است. در شرایط فعلی لااقل تا آنجا که به غنی سازی مربوط می شود ایده تهدیدزا بودن دیگر قابل دفاع نیست. به طور خاص گزارش های پی درپی مدیرکل آژانس و سازمان های اطلاعاتی غربی درباره غلوآمیز بودن گزارش های منابع صهیونیستی از خطر ایران و ارائه این ارزیابی که ایران بخشی از راه حل است نه بخشی از مشکل توان آمریکا برای چانه زنی علیه ایران در جامعه بین المللی را سخت کاهش داده است.
۳) بی دولتی در آمریکا و اسرائیل. عامل دیگری که بازسازی اجماع علیه ایران را سخت کرده نبود دولت در دو کانون اصلی توطئه علیه ایران یعنی آمریکا و رژیم صهیونیستی است. اگرچه پیش بینی می شود که دولت های جدید در این مناطق محتاط تر و محافظه کارتر از اسلاف خود خواهند بود اما هنوز روشن نیست که مشخصاً چه استراتژی در پیش خواهند گرفت و رفتارشان چه میزان پیش بینی پذیر است.
۴) بحران های داخلی گروه .۶ درست است که غربی ها تلاش کرده اند حفظ ظاهر کرده و اختلاف های داخلی خود را پیش چشم جامعه بین المللی بپوشانند اما به سادگی قابل فهم است که حجم انبوه اختلاف نظرها میان کشورهای عضو گروه ۶ امکان پیش روی را از آنها گرفته و به همین دلیل است که آمریکا ناامید از اقدام در شورای امنیت به همراه کردن چند کشور معدود علیه ایران با خود روی آورده است.
ب) مستقل نشان دادن استراتژی غرب درباره ایران از تحولات بین المللی. این رویه ای است که مشخصاً غرب بعد از جنگ گرجستان در پیش گرفته است. بعد از منازعه گرجستان این توهم برای گروه ۶ بوجود آمد که ایران روی اختلافات درونی غرب حساب ویژه باز کرده است. ظاهراً غربی ها برای رفع سوءتفاهمی که در واقع برای خودشان پیش آمده بود نه برای ایران تصمیم گرفتند به نحوی رفتار کنند که رویه آنها در مقابل ایران در هر حال ثابت و هماهنگ جلوه کند. قطعنامه ۱۸۳۵ درست به همین دلیل صادر شد اما جالب است که توجه کنیم این قطعنامه بیش از آنکه روی اراده ایران تاثیر بگذارد از خاویر سولانا به عنوان نماینده غرب در مذاکره با ایران اعتبارزدایی کرد- توجه کنید که صدور ۱۸۳۵ کاملاً برخلاف رویه مذاکراتی سولانا با مقام های ایرانی و به معنای نوعی اخلال ناگهانی در آن بود- و اکنون برای جلب اعتماد طرف های ایرانی خود دراین باره که به واقع نماینده دارای اختیار غربی ها در مذاکرات است دچار مشکلات جدی خواهد بود.
ج) تشدید فشار. با ناامیدی اما همچنان پی گیر، غربی ها درصدد تشدید فشارهای اقتصادی بر ایران هستند. مسیر شورای امنیت در کوتاه مدت بسته شده و بسته خواهد ماند. تا آستانه انتخابات ریاست جمهوری در ایران که احتمالا غرب سعی خواهد کرد با تکرار استراتژی «فشار در وضعیت مرزی» همزمان با تلاش برای پایین نگهداشتن قیمت نفت، یک قطعنامه دیگر هم روی میز بگذارد که البته می توان حدس زد مثل مورد مربوط به قبل از انتخابات مجلس فقط نتیجه معکوس به بار خواهد آورد. بنابر برخی گزارش ها اکنون آمریکا مشغول رایزنی برای بوجود آوردن کشورهای همراه علیه ایران است. بحران مالی جهانی البته انگیزه ها برای اقدام علیه ایران را که پیش از این هم تعریفی نداشت کاملاً سست کرده و به نوعی خستگی جهانی از تلاش برای متوقف کردن ایران انجامیده است. یک عامل اضافی هم این است که آمریکا مایل به حفظ دستاوردهای ادعایی خود در عراق است و این با تشدید تلاش ها علیه ایران منافات دارد.
د) در کنار همه این عوامل اراده غرب برای آغاز مذاکره با ایران و یقین به غیرقابل جایگزین بودن آن با روش های دیگر کاملاً شفاف شده است. در حالی که ایران هیچکدام از مواضع خود را تعدیل نکرده آغاز مذاکرات هیچ معنایی جز ایجاد تعدیل اساسی در مواضع غرب نخواهد داشت. و این در حالی است که جمهوری اسلامی ایران براساس یک راهبرد کاملاً منطقی و مستدل حاضر به مذاکره با آمریکا نیست.
منبع : روزنامه کیهان