دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

روزگار غریبی است، ناصرالدین شاه!؟


روزگار غریبی است، ناصرالدین شاه!؟
در این ازمنه گویا قاعده ای از آدمیان از خود خانه و کاشانه نداشته لا جرم در منازل استیجاره با مکافات و مشتقات زیاده، زندگانی می کنند؟! فی المثل در این وانفسای تمام شدن فصل داغ تموز، فیروز دروق به شکلی بدفرم در دکاکین مشاوریه املا ک، چرخون می زند شاید که یک فقره منزل اجاره ای مناسبیه گیر آورده ایضا دست عهد و عیال را گرفته و تحت السقف به گذران امورات بپردازند؟! در این اثنا قاعده ای از مشاورباشی ها نزد مالکین هم چون روباه های ناف جنگل آمازون به شکلی شگرف، پاچه خواری می نمایند تا با اکسپنسیو و گران قولنامه کردن ملک مربوطه، حق الدلالی عشرونی، دریافتون نمایند لیکن ایشان که به هیچ وجه، خون به پشه نمی دهند به طریقی لا مروت، خون جماعت را در شیشه می کنند؟! ترتیبا ما سخت مانده ایم که فیروز دروق با آن احوالا ت افیونی و تریاکی چگونه در وجودش، دو چکه خون پیدا شده که لا بد آن را در شیشه کنند. گویا فیروزخان با مبلغیه اجاره و وثیقه سال ماضی اینک فقط می تواند خانه ای نصف متراژیه منزل فعلی بگیرد ایضا آن که ایشان خود به جهت مسائل نسکوتی، بالا خانه خویش را اجاره داده اند؟! فی الجمله این که در یک فقره گویا فیروز غازقولنگ با اتول ابوطیاره و زاغارتش مشغول گشت نامحسوس دف بازی بوده که در مسیر تنگ قبل از میدان ونک ناگاه با یک اتول پرادو، تصادف و اکسیدنت می نماید لیکن با گریه، زاری و البته دروق، طلب بخشش می کند و درایور متمول اتول پرادو نیز از خیر غائله می گذرد ایضا سر چهار راه بعدی، فیروز خان مجددا به همان اتول مربوطه زده و دستش را از پنجره بیرون آورده، گفتن می کند که من هستم، برو؟! دیگر این که دکتورهای دولت، جملگی نشسته اند و فکرون کرده اند که از این پس، معاملا ت املا کی در کامفیوتر سفترل گاورمنت، ثبتون گردد تا نظارتیه بر قیمت ها تقویتیه شود لیکن چون در مملکت داخله، جماعت فی الکل لیسانس دورزدن قانون دارند این قاعده پلیتیک ها بعید است که موثر بیفتد؟! عارض به حضورتان جماعت اجاره نشین در تایم آخر القرارداد تا می توانند من باب یادگاری، دیفال خانه مربوطه را خط خطی و سوراخ هایی به قاعده اوزون ایجاد می نمایند ایضا لا مپ ها را دودر می نمایند تا شاید اجاره یک ماه را با موجر، یر به یر شوند. فی المثل راپورت خفیه داده اند که در یکی از سنوات ماضیه، اصغر آقا به فرزند ۷ ساله اش گفتن کرده که بر روی دیفال اطاق خواب چند نقاشی در سبک سورئالیسم اجراییه نماید. ایضا چند نمونه اثر دمپایی پرتاب کردن هم بر روی دیفال پیداست که فی الواقع ترکیبونی از سبک های سمبولیسم و ناتورالیسم محسوب شده و بیانگر احوالا ت راز بقایی و جنگلی منزل اصغر آقا می باشد.
دیگر اینکه متجددین اخیرا ارتباط ذغال خوب و اوضاع اجاره نشینی را پیدا کرده اند آنچنان که در یک فقره، تایمی که مالک قصدون آن داشته که ملک را از مستاجر مربوطه تحویلیه بگیرد تغافل با سقف کدر آشپزخانه مواجه گشته که علت اتفاقیه، ذغال مرغوب منقل اجاره نشین تشخیص داده شده است؟! همین کارها را می کنند که به مجردها، خانه نمی دهند؟!
عارض به حضورتان در مملکت داخله گویا فرهنگ و کالچر آپارتمان نشینی وجود نداشته و اهالی یک عمارت چند طبقه فی الحال از دست هم شاکی بوده ایضا گهگاهی اموراتشان به قشون کشی و رد و بدل نمودن ناسزاهای آبدار و غیرآبدار کشیده می شود. همین شهناز پلنگ که در طبقات فوقانیه آپارتمان زندگانی می کند لاجرم بابت گیر انداختن و تنبیه فرزندش هر یومیه در محدوده حال و اطاق ها، تایم کثیری را به عملیات تعقیب و گریز اهتمام داشته و کلا بر روی اعصاب همسایگان تحتانی بد فرم ویراژ می دهد؟! البته شهناز پلنگ در تایم هایی که پاچه نمی گیرد در جغرافیای کوچک هال با فرزند غازقولنگش، احوالیه ای اسپورتی دارد چنانکه پرده خانه به عنوان دروازه انتخاب شده و شهناز بیگم نیز تریپ رونالدینویی برداشته و پنالتی می زند لیکن آدمی غیچ می ماند که نامبرده در احوالاتی که سرش به پایش پنالتی زده و دماغش نیز در فرم در آفساید بوده، چگونه عزم فوتبال و کره القدم می کند. ایشان گویا به اسپورت مفرح دو و میدانیه هم اهتمام داشته به آن گونه که فرزندش شبیه جناب میگ میگ، عرض اطاق ها را طی کرده و شهناز پلنگ نیز با آن هیکل قناس و گامبو به تعقیب وی می پردازد لیکن ما بعد مسابقه دو، نوبت به میدانیه رسیده که به مواردی چون پرتابون درب قابلمه به جای دیسک، جارو به جای نیزه و پرش از روی مبل به جای پرش از ارتفاع، اشارون نمود. حال این سر و صداها، جار و جنجال ها و مزاحمت های آپارتمانی چه اعصابی از همسایگان خرد می کند، ما نمی دانیم لیکن شوهر شهناز پلنگ به او گفتن کرده که به خاطر این امورات، او را به سیخ می کشاند تا بفهمد که خیلی جیگر است؟!
مرقومه زیاده گشته لامحاله رجا می رود که گاورمنت امورات مربوطه به مسکن نود و نه ساله را به طریقی آبرومند اجراییه کند تا ملت از اجاره نشینی خلاص شوند لیک مانند قضیه قراردادهای ترکمنچای و گلستان نشود که ارمنستان و آذربایجان ۹۹ ساله اجاره رفت ولی کاش نمی رفت؟!
در این ازمنه که عمارت ها به فورمت عمودی ساختمون می شود و جماعت اجالتا بایستی آپارتمان نشین گردند، شایسته بوده که فرهنگ و کالچر مربوطه را مراعات فرمایند. ایضا ما هم قلیلا بایستی از صاحبقرانیه به گلستان کوچ نماییم طوری که مهدعلیا گفتن کرده اند که عن قریب منجیلک را جهت بار زدن آماده کنیم؟!
روزگارتان عشرون، فعلا خداحافظون.

نویسنده : مهدی دل روشن
منبع : روزنامه مردم‌سالاری


همچنین مشاهده کنید