چهارشنبه, ۲۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 15 May, 2024
مجله ویستا

گشایش دفتر حفظ منافع آمریکا


گشایش دفتر حفظ منافع آمریکا
اگر نقطه اوج دیپلماسی ایرانی «نه» گفتن به آمریکایی‌ها باشد، کوتاه نیامدن از این جایگاه یا مصرف نکردن «نه» بزرگ سیاست خارجی ایران پس از حدود دو دهه، از سوی مجامع دیپلماتیک ضعف سیاسی یا ناتوانی و عقب‌افتادگی دیپلماتیک تعبیر می‌شود زیرا جهان سیاست هر روز متحول و مفاهیم عینی و ذهنی منافع، دوست، دشمن، تهدید یا متحد دگرگون می‌شود. تا دیروز بازدارندگی انبوه سلاح‌های استراتژیک آماده شلیک بنیان دکترین‌های دفاعی – امنیتی کشورهای صنعتی را تشکیل می‌داد، اما امروزه با اولویت یافتن مقولات جدیدی همچون حقوق بشر، دموکراسی، مسائل زنان و جوانان، بهداشت و توجه بیشتر به موضوعاتی همچون آموزش ‌و پرورش، تفاسیر جدیدی از امنیت ملی و بین‌المللی را شکل می‌دهد.براین اساس کشورها دیگر نه دوست و متحد ثابت دارند و نه دشمن و رقیب ثابت، بلکه این منافع دائمی است که پیوسته دوست و دشمن و متحد و رقیب را جابه‌جا می‌کند.
روابط کشورها نیز برخلاف برداشت‌های کلاسیک از دیپلماسی ضرورتا لازم نیست عاشقانه باشد، بلکه این روابط در چارچوب تعریف‌های مشخص و مورد توافق می‌تواند نسبی، اما کارا باشد. تجربه سنگین یکصد سال گذشته تاریخ روابط بین‌الملل، کشورها و مجامع بین‌الملل را به این منطق سوق داده که اگر پیرامون یک یا دو محور سیاسی و اقتصادی به توافق نمی‌رسند، از گفت‌وگو و برقراری روابط در حوزه‌های کم‌ریسک‌تری همچون حوزه‌های فرهنگی، هنری و ارتباطات مردمی امتناع نکنند. در چنین چارچوبی گشایش کنسولگری یا حتی دفاتر حفظ منافع کشورها امری بدیهی تلقی می‌شود که حداقل کارکرد آن کاهش تنش‌های بین‌المللی و آرام کردن مناقشه‌ها‌یی است که در ابتدا لاینحل می‌نمایند. پیشنهاد ضمنی و نه صریح وزارت خارجه آمریکا برای گشایش یک دفتر حفظ منافع در تهران که در روزنامه واشنگتن‌پست منتشر شد از آن ابتکارهای دیپلماتیک است که تفسیر کلاسیک و مدرن از سیاست خارجی ایران را به چالش می‌کشد. برداشت سنتی سیاست‌سازان ایرانی از روابط بین‌الملل مبتنی بر این دیدگاه است که آمریکایی‌ها طی سه دهه گذشته «دشمن شماره یک» بوده‌اند و گشایش هرگونه دفتر دیپلماتیک واشنگتن در تهران به مفهوم بنیانگذاری یک لانه جاسوسی جدید است، اما تفسیر متفاوتی نیز از سیاست خارجی ایران در میان دایره‌ای از تحلیلگران ایرانی وجود دارد که معتقدند دوران اصرار بر «نه» بزرگ گذشته و وقت آن فرا رسیده تا برای پیگیری منافع ملی حتی با دشمن روابط دیپلماتیک برقرار کرد.آمریکایی‌ها استاد برقراری روابط دیپلماتیک و مذاکره با رقبا و حتی دشمنان بالفعل هستند.هدایت مذاکرات خلع‌سلاح با اتحاد شوروی در اوج جنگ سرد و قبل از آن تداوم حدود پنج سال مذاکره با ویت‌کنگ‌ها در اوج جنگ ویتنام همگی انعطاف سیاست خارجی آن کشور را می‌رساند.وزارت خارجه آمریکا طی حدود دو دهه گذشته پای ثابت مذاکرات صلح خاورمیانه بوده و تحصیل هر توافقی بین اعراب و اسرائیل بدون ملاحظه این واقعیت صورت نگرفته که آمریکایی‌ها ابتدا در جریان ریز مسائل کشورهای درگیر در بحران خاورمیانه قرار گرفته‌اند.
ابتکار آمریکایی وساطت در بحران‌های بین‌المللی و درگیر شدن در مناقشه‌های بین‌المللی، به صورت طبیعی آرشیوی از اطلاعات و آمار دقیق بسیاری از کشورها و مناطق بحران‌خیز را در اختیار این کشور قرار داده است. ویژگی‌ فوق فراهم‌کننده شرایطی برای آمریکایی‌ها بوده تا در نگاه تخصصی به روابط بین‌الملل، برخلاف سیاست‌سازان ایرانی به جای «نه» بزرگ سیاست «آری» بزرگ را اتخاذ کنند. به این ترتیب آمریکایی‌ها با اعزام دیپلمات‌هایی که همواره لبخند بر لب دارند با اشتیاق به گفت‌وگو و چالش با مذاکره‌کنندگانی می‌پردازند که ممکن است هیچگاه نقش لبخند یا یک لطیفه کوتاه را در جریان گفت‌وگوهای ملال‌آور طولانی درک نکرده باشند. با این حال، همین دایره مدیریت کارکشته‌ترین دیپلمات‌های جهان به اعتراف تحلیلگران شورای روابط خارجی آمریکا از برقراری روابط دیپلماتیک و نیز تبدیل تماس‌های غیرعلنی تقریبا مداوم به گفت‌وگوهای علنی و رسمی با دایره سیاست خارجی ایران درمانده‌اند. همین تحلیلگران معتقدند سه دهه اختلافات تاریخی حل نشده و باقیمانده از مداخلات آمریکا در ایران، موانع احساسی طرفین و نیز تداوم فقدان تفاهم دوجانبه موانعی منطقی را در روابط بین دو کشور ایجاد کرده که به منافع دو کشور و حتی به منافع مشترک منطقه‌ای طرفین آسیب رسانده است. ظاهرا آمریکایی‌ها در پاره‌ای از سطوح از ایرانی‌ها متضررتر شده‌اند زیرا آرشیو آنان از اطلاعات و دانش کافی پیرامون آنچه واقعا در ایران جریان دارد کاملا خالی است. یک دفتر نمایندگی آمریکا در دوبی طی چند سال گذشته علاوه بر صدور ویزا برای متقاضیان ایرانی، به جمع‌آوری اطلاعات و شواهد پیرامون سیاسیون و چالش محافظه‌کاران و اصلاح‌طلبان ایرانی پرداخته اما ظاهرا یافته‌های این دفتر برای درک قواعدی که براساس آن سیاسیون ایرانی سیاست می‌ورزند قانع‌کننده نبوده است.
امضای قرارداد طولانی‌مدت صادرات گاز ایران به سوئیس و امتناع آن کشور از پیروی سیاست‌های تحریم آمریکا در مورد خرید نفت و گاز از ایران، واشنگتن را به این سو متمایل کرده تا در صورت امکان دفتر حفظ منافع این کشور در سفارت سوئیس را که با کارمندان تبعه سوئیس فعالیت می‌کند مستقل کنند. این برای چندمین بار است که آمریکایی‌ها سیگنال‌های گشایش دفتر مستقل حفظ منافع را برای ایرانی‌ها ارسال کرده‌اند. آنها قصد دارند خود راسا مشاهده کنند در ایران چه می‌گذرد و مستقیما با ایرانی‌ها در تماس باشند. مفهوم عبارت فوق آن است که مهاجران، پناهندگان، فراریان، اپوزیسیون و ایرانیان مقیم آمریکا تاکنون قادر نبوده‌اند تصویری منطبق با واقعیت را از جامعه ایران رسم کنند. وقتی با آمریکایی‌ها صحبت می‌کنید آنها تفاوت بین ایرانی‌های سنتی و مدرن و نیز تفاوت بین غربزده‌های دونبش و مذهبی‌ها را در چارچوب فکری خود در‌نمی‌یابند و همه را یکی تلقی می‌کنند.
آمریکایی‌ها بارها در تحلیل چالش سیاسی بین اصلاح‌طلبان و محافظه‌کاران ایرانی دچار خطا شده‌اند زیرا به اعتقاد آنان طیف محافظه‌کاران سنتی ایران در برخی از مواضع از اصلاح‌طلبان مدرن‌تر رفتار کرده‌اند و مدرن‌ها گاها رفتار بسیار سنتی و محافظه‌کارانه‌تری را از خود بروز داده‌اند. آمریکایی‌ها خودشان معتقدند هیچ چیز از ایران جدید نمی‌دانند و با غیبت سی‌ساله از ایران، عکس‌های جدید چاپ شده از منطقه برج‌های سفید الهیه تهران که در زمینه‌ای از کوه‌های توچال چاپ شده‌ و از زیبایی ساحل منهتن نیویورک چیزی کم ندارد را درک نمی‌کنند. به‌رغم دیدگاه برخی از سیاست‌سازان ایرانی که وزارت خارجه، پنتاگون و شورای روابط خارجی آمریکا را یکدست و همه هیات‌ حاکمه آمریکا را طرفدار اسرائیل می‌دانند، طی سی سال گذشته طیف‌هایی از وزارت خارجه و پنتاگون با دور زدن کنگره و سنا و با تمسک به لوایح و قوانینی که رئیس‌جمهور آمریکا همواره حق ویژه‌ای برای تفسیر یا وتو آنان برای خود قائل است درصدد تماس و معامله با ایرانیان بوده‌اند، تا جایی که حتی برخی از منابع ایرانی مدعی شده‌اند طی سه دهه گذشته هیچگاه تماس دو طرف قطع نبوده است. سفر رابرت مک‌فارلین مشاور شورای امنیت ملی آمریکا در دوران ریگان به ایران و پایان بحران گروگانگیری لبنان در پایان دهه ۹۰ از جمله این موارد است. پس از تخریب برج‌های دوقلو در ۱۱ سپتامبر به‌رغم اقدامات بی‌اساس اولیه علیه ایران، آمریکایی‌ها خیلی زود به این واقعیت دست یافتند که ایرانی‌ها در این حمله تروریستی دست نداشته و حتی سیاست‌سازان ایرانی مخالف آمریکا نیز آن را محکوم کردند. جلسات کاری مشترک در کشور ثالث و زمینه‌سازی برای حمله به افغانستان و نیز کمک‌هایی که آمریکایی‌ها در مرزهای غربی افغانستان برای هدایت عملیات علیه طالبان از آن بهره‌مند شدند حاکی از تایید همان گفته پیشین است که روابط دو کشور در هیچ مقطع زمانی طی سی سال گذشته صفر نبوده است.
آمریکایی‌ها در سرنگونی رژیم صدام بزرگ‌ترین برد تاریخی صد سال گذشته ایران را شکل دادند و شاید در هیچ مقطعی همچون ماه‌های منتهی به حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ سیاست خارجی ایران و آمریکا تا این حد با یکدیگر منطبق نبوده و همدیگر را تکمیل نکرده است. مطالعه و مرور سیر تحولات روابط ایران و آمریکا طی سی سال گذشته یادآوری یک نکته بنیادین را همواره ضروری می‌سازد و آن اینکه اسرائیل به عنوان اصلی‌ترین رقیب منطقه‌ای ایران در جهت عکس ایجاد مصالحه بین تهران و واشنگتن عمل کرده است زیرا یک دکترین دفاعی در اسرائیل معتقد است که برقراری روابط تهران و واشنگتن از اهمیت استراتژیک اسرائیل و کمک‌های نظامی آمریکا به تل‌آویو می‌کاهد، هرچند هواداران دکترین دیگری بر این نکته تاکید دارند که کاهش تنش در روابط آمریکا و ایران به انزوای اسرائیل پایان می‌دهد و اسرائیلی‌ها در میان کشورهای عرب احساس امنیت بیشتری می‌کنند. به این ترتیب اداره‌کنندگان سیاست خارجی ایران با مطرح شدن پیشنهاد گشایش یک دفتر مستقل حفاظت از منافع آمریکا بار دیگر باید موضوع چگونگی ارتباط با آمریکایی‌ها را مورد ارزیابی قرار دهند. قبل از هر نکته با مراجعه به سایت دفتر حفاظت منافع ایران در آمریکا و سایت سفارت سوئیس در تهران می‌توان دریافت که
۱) وظیفه اصلی دفتر حفاظت منافع دو کشور در تهران و واشنگتن پیگیری امور عادی مردم دو کشور است که برای کار، تحصیل، سیاحت به ایران یا آمریکا سفر می‌کنند. ثبت ازدواج و طلاق و صدور شناسنامه و نیز انجام امور مربوط به پاسپورت اتباع ایران و آمریکا در آمریکا و ایران به دفتر حفاظت منافع دو کشور واگذار شده است. اتباع دو طرف برای پیگیری برخی از دعاوی حقوقی و مالی و اداری نیز از طریق این دفاتر اقدام کنند. اظهارات اخیر رایس وزیر خارجه آمریکا مبنی بر اینکه آمریکا مایل است فعالیت دفتر مستقر در دوبی را به ایران منتقل کند و مایل است ایرانی‌های بیشتری به آمریکا سفر کنند این مضمون دیپلماتیک را با خود دارد که آمریکایی‌ها احتمالا از دفتر حفاظت منافع خود در تهران برای متقاضیان ویزا نیز صادر خواهند کرد، زیرا دفتر دوبی در حال حاضر صدور ویزا برای ایرانیان را نیز برعهده دارد. براساس عرف دیپلماتیک دفتر حفاظت منافعی که ویزا صادر کند در صورت تمایل و توافق طرفین قابلیت آن را دارد تا به سطح کنسولگری و سپس یک سفارتخانه کامل ارتقا یابد.
۲) واکنش سنتی ایرانی‌ها به گشایش دفتر مستقل حفاظت منافع آمریکا در ایران این است که این دفتر به زودی به مرکزی برای جمع‌آوری اطلاعات حساس از کشور مبدا تبدیل شود و هسته‌های اولیه یک لانه جاسوسی را تشکیل دهد. توجه را باید به این نکته جلب کرد اساسا بخشی از ماموریت‌ اداری دفاتر حفاظت منافع، کنسولگری‌ها و سفارتخانه‌های هر کشوری در کشور دیگر جمع‌آوری اطلاعات از آن کشور و تحلیل و جمع‌بندی و نهایتا مخابره آن به مرکز است. اگر دیپلمات‌های ایرانی خارج از کشور به جمع‌آوری و تجزیه و تحلیل و ارسال اطلاعات از محل ماموریت خود نمی‌پردازند این مشکل دیپلماسی‌ ما است نه مشکل دیگران. نکته دیگری که این حساسیت امنیتی را منتفی و منطقی می‌کند این است که فکر نکنیم دیگر سفارتخانه‌ها و کنسولگری‌های فعال در تهران اطلاعات و آمار حساس از ایران جمع‌آوری و به مراکز خود ارسال نمی‌کنند، زیرا همه وزارت خارجه‌های سراسر جهان از نمایندگی‌های خود می‌خواهند اطلاعات مربوط به محل ماموریت خود را جمع‌بندی‌شده به مرکز ارسال دارند.
۳) هیچ معاهده و پیمان منطقه‌ای و بین‌المللی مرتبط با موضوعات سیاسی، نظامی و امنیتی وجود ندارد که آمریکایی‌ها نقشی در آن نداشته باشند، البته اگر گرداننده اصلی آن نباشند. علنی کردن تماس‌های موجود با آمریکایی‌ها که به زعم خود آمریکایی‌ها ناشی از فراست طرف ایرانی است- و نیز پی‌ریزی تماس‌هایی که ادراک مستقیم آمریکایی‌ها از ایرانی‌ها را افزایش می‌دهد می‌تواند تا حدودی زمینه‌ساز حل بحران روابط دو کشور باشد؛ بحرانی که تهران و واشنگتن هیچ‌یک طرح کاملی برای مرتفع ساختن آن ندارند. علنی کردن و نیز گسترش روابط با سازمان‌ها و نهادهای رسمی و انبوه‌ نهادهای غیررسمی تنفس را برای دیپلماسی ایرانی در سطح بین‌المللی آسان‌تر می‌سازد؛ امری که می‌تواند به کاهش تلاش‌ها برای انزوای بین‌المللی ایران منجر شود.
۴) الگوی دیپلماتیک حل اختلافات چین و آمریکا یک استثنای تاریخی بود که تکرار آن به لحاظ درهم‌تنیدگی بیشتر روابط بین‌الملل اگر غیرممکن نباشد، دیگر مقرون به صرفه نیست.
چینی‌ها و آمریکایی‌ها در ۱۹۷۲ به مذاکراتی جامع پیرامون تمامی اختلافات سیاسی، نظامی، اقتصادی و امنیتی پرداختند و یکجا در مورد اصلی‌ترین موضوعات به ویژه میلیاردها دلار قرارداد اقتصادی به توافق رسیدند. در مقایسه پروژه ایران و چین در مواجهه با آمریکا، باید اذعان داشت که نه ایران مانند چین سه دهه پیش است، نه سیاست خارجی آمریکایی‌ها چنان دوبعدی و ناشی و متاثر از فشارهای جنگ سرد است و نه محیط روابط بین‌الملل مانند سه‌دهه پیش چنان خشک و بی‌انعطاف و دوقطبی است که بدون حصول توافق اصولی بین سران دو کشور نتوان به توافق‌‌های کوچک‌تر دست یافت.
۵) اداره سیاست خارجی آمریکا برای برخورد با بحران‌های گره‌خورده‌ای همچون برقراری روابط دیپلماتیک با ایران بیش از آنچه به نظر می‌رسد دچار اختلاف نظر و دیدگاه است. احتمال دریافت پیشنهادهای کاری‌تر و کاراتر همان‌قدر است که ممکن است طرح پیشنهاد اخیر برای گشایش دفتر حفاظت منافع به فراموشی سپرده شود.
در شرایطی که بحث پیرامون فعالیت هسته‌ای ایران اصلی‌ترین مرکز ثقل برخورد جامعه بین‌الملل و ایران است، آرام‌تر برخورد کردن با پیشنهاد طرف آمریکایی ممکن است بتواند به دستاوردی منجر شود. بسیاری از دیپلمات‌ها معتقدند برگه‌های اصلی وسط پرونده هسته‌ای ایران هیچ ربطی به فعالیت‌های هسته‌ای ایران ندارد بلکه این برگه‌ها مربوط به بلاتکلیف ماندن روابط دو کشور ایران و آمریکاست و دست نیافتن به توافقنامه‌های امنیتی با ایران در ارتباط با عراق. سیاست‌سازان ایرانی ممکن است بتوانند همزمان مذاکره در دو میز متفاوت اما مرتبط با هم را بیازمایند یا تجربه کنند؛ چانه‌زنی پیرامون فعالیت هسته‌ای ایران و نیز ایجاد نوعی تغییر در روابط با آمریکایی‌ها. دیپلمات‌های اروپایی همواره در پاسخ دادن به یک سوال دچار لکنت زبان هستند و آن پاسخ به این سوال که چقدر مواضع آنان در پرونده هسته‌ای ایران از آمریکایی‌ها تاثیر می‌پذیرد و چقدر مواضع کشورهای اروپایی مستقل از آمریکایی‌هاست. بنابراین در شرایطی که جامعه بین‌الملل در برخورد با ایران هرچه بیشتر با آمریکایی‌ها هم‌نظر می‌شود توجه بیشتر به چراغ سبزهای دیپلماتیک در این مقاطع حساس عقلانی به نظر می‌رسد. در حال حاضر که حماس و متحد استراتژیک ایران؛ سوریه، با اسرائیلی‌ها مذاکره می‌کنند و به توافق می‌رسند و حزب‌الله لبنان با گروه ۱۴ مارس به توافق می‌رسد که علنا از سوی آمریکا و کشورهای عرب هدایت می‌شود، ما چرا با دقت بیشتری توان دیپلماسی خود را فعال نکنیم؟ بنا بر قولی اگر در مذاکرات دیپلماتیک به آمریکایی‌ها دست دادید بی‌درنگ انگشت‌های خود را بشمارید تا کم نشده باشد، ‌اما کم نیستند دیپلمات‌هایی که کشورشان مسائل، مصائب و بحران‌های سیاسی امنیتی بسیار بزرگ‌تری دارند اما همزمان با همه طرف‌هایی که آنها را به چالش فرا‌می‌خوانند گفت‌وگو می‌کنند و اساسا معتقدند عدم‌حصول توافق در یک دور مذاکره، مانع از آن نمی‌شود تا دور بعدی گفت‌وگوها را آغاز نکنیم. هندی‌ها اینگونه‌اند. بنابراین اگر موضوع حل اختلافات ایران و آمریکا و آغاز گفت‌وگوهای مستقیم دوطرف منوط به عذرخواهی یک‌طرف از دیگری باشد، اگر منوط به توافق همه‌جانبه پیرامون ۳۰ ‌سال مجادلات حل نشده است و اگر منتظر برگزاری یک کنفرانس مطبوعاتی سران دو کشور و عکس‌های یادگاری و انتشار بیانیه مشترک هستیم شاید چنین تحولی هرگز رخ ندهد. و اگر طی ۳۰ ‌سال گذشته و پس از طی هشت دوره ریاست‌جمهوری از کارتر تا بوش پسر هنوز منتظر تحولات جدید در دوران ریاست‌جمهوری جدید- باراک اوباما- هستیم از یاد نبریم که تبلیغات ریاست‌جمهوری آمریکا و اداره سیاست خارجی آمریکا پس از پایان انتخابات دو موضوع کاملا جدا و بی‌ارتباط با یکدیگر هستند. شاید و البته شاید رئیس‌جمهور بعدی آمریکا با تمسک به شعار «تغییر»، واقعا به وعده خود مبنی بر گفت‌وگوهای دوجانبه، مستقیم و بدون پیش‌شرط بین ایران و آمریکا همچنان متعهد باقی بماند، ولی رئیس‌جمهور فعلی نیز با ارسال برخی سیگنال‌های مثبت ممکن است در تدارک ثبت یک نقطه مثبت در سوابق کاری حزب جمهوریخواه باشد؛ یعنی آغاز کنار آمدن با ایران، پس از توافق با کره شمالی.
فرزانه روستایی
منبع : روزنامه کارگزاران