دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

صلح در ریاض، جنگ در ...


صلح در ریاض، جنگ در ...
نوزدهمین کنفرانس سران کشورهای عربی در ریاض در حالی کار خود را آغاز می‌کند که بیش از آنکه اسرائیل به فکر صلح با اعراب باشد، خود آنها اصرار بیشتری به صلح یکطرفه با اسرائیل دارند. در تاریخ ۲۸ مارس ۲۰۰۲ طرح صلحی از سوی سران عرب در بیروت اعلام شد که شامل عقب نشینی کامل اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی عرب ۱۹۶۷ و برپایی دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس و بازگشت پناهندگان فلسطینی به کشورشان در برابر روابط طبیعی کامل با اسرائیل بود. با آن‌که این طرح به اطلاع اسرائیل و جامعه بین‌الملل رسید، اما اسرائیل هیچ نگاه مثبتی به آن نکرده است با این حال بار دیگر این طرح در دستور کنفرانس سران عرب در ریاض قرار گرفته است تا پوشش مناسبی برای عادی‌سازی روابط با اسرائیل قرار گیرد تا به دغدغه‌ای بی‌فایده اما پر جدل در بین سران تبدیل شود.
شالوده این اقدامات نشان می‌دهد که برخی از سران عرب در سایه تحولات عراق، فلسطین و لبنان و تحولات امنیتی و نظامی منطقه و به خصوص حاد کردن نقش ایران در خاورمیانه به دنبال عقب نشینی تازه‌ای هستند تا اگر نمی‌توانند ثمره‌ای را در قبال اسرائیل برچینند، حداقل بتوانند خود را از آن چیزی که به سیاست توسعه نفوذ ایران در منطقه می‌خوانند راحت کنند! آیا در حالی که اسرائیل طرح بیروت ۲۰۰۲ را در بایگانی مدفون ساخته است، تلاش مجدد سران عرب در فعال کردن عادی سازی روابط و صلح با اسرائیل به منزله عبوری دیگر از قطعنامه‌های شورای امنیت و تصمیمات سابق سران عرب در بیروت و پیش از آن در باره فلسطین است؟ آیا همین امر موجب شد تا سوریه در یک اقدام سریع در رایزنی با مصر، کنفرانس را وادار و تشویق سازد که هرگز راهی برای بازگشت از طرح صلح بیروت ۲۰۰۲، وجود ندارد؟
آنچه از تحولات سال ۲۰۰۲ تا کنون برمی‌آید آن است که اسرائیل از طرح صلح اعراب در برابر زمین، به «صلح در برابر صلح» روی آورده است و طرح قدیم اعراب در سایه تغییرات در سرزمین فلسین و نظام بین الملل و منطقه، دیگر برای اسرائیلی‌ها جذابیتی ندارد.
اما موضع اسرائیل در این روزها چیست؟ اسرائیل از کنفرانس سران عرب نمی خواهد تا آنها از طرح بیروت ۲۰۰۲ عقب‌نشینی کنند اما می‌خواهد که برخی از بندهای آن را تعدیل کنند تا طرح اعراب از بایگانی وزارت خارجه اسرائیل دوباره به روی میز برگردد و البته اسرائیل در سایه حضور نظامی آمریکا‌ در خاورمیانه، فضا را برای عقب نشینی بسیار اعراب مساعد می‌بیند. اسرائیل می‌خواهد مفهوم بازگشت فلسطینی‌ها به سرزمینشان دقیقا محدود و شناخته شده یاشد. به عبارتی دیگر موضع اسرائیل اینگونه است: «بازگشت فلسطینی‌ها به محدوده‌ای که دولت فلسطین در روز تشکیلش بر آن حاکم خواهد شد، نه کلمه‌ای کم و نه کلمه‌ای زیاد». با این وصف بازگشت فلسطینی‌ها به فلسطین و سرزمین مادری‌شان دیگر هر گز تجلی نخواهد یافت علاوه بر آنکه تعداد فلسطینی‌های خواستار بازگشت باید متناسب با حجم قابل فراگیری سرزمین دولت فلسطین باشد و این در حالی است که در اطراف بسیاری از سرزمین‌های فلسطینی در کرانه غربی حصاری بتونی ایجاد شده است و بخش‌های مهمی نیز از آن به خاک اسرائیل ملحق شده است و همین جاست که طرح اسرائیل در خصوص «شهروندسازی فلسطینی‌ها» در هر جایی که اکنون استقرار دارند (مثلا در سوریه یا لبنان و یا اردن) کلید می‌خورد، پروژه‌ای که در نگاه طرح صلح بیروت ۲۰۰۲، هرگز به صورت نصی و حقوقی و صریح، رد نشده است. اینها از جمله اموری است که اسرائیل در چهارچوب امنیت ملی خویش به آن به عنوان خط قرمز نگاه می‌کند و عقب نشینی از آن را هرگز نمی پذیرد. علاوه بر آن، اسرائیل در قالب هرگونه راه حل نهایی در رابطه با موضوع دولت فلسطین و شهروندان آتی آن، یک اصل را در صدر اولویت‌های خود دارد و آن عادی سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل پیش از اجرای هرگونه طرحی در قالب طرح‌های منطقه‌ای و بین المللی است و همین امر نشان می‌دهد که طرح حل درگیری فلسطینی‌ها با اسرائیل، بسیار بعید است به زودی زود به سرزمین موعود برسد و لو آنکه سران عرب هزاران «ژست دیپلماتیک حل موضوع فلسطین» را به خود بگیرند.
طرح «نقشه راه» که از سوی آمریکا و با حمایت شورای امنیت سازمان ملل در اکتبر سال ۲۰۰۲ به تصویب رسید، پیش‌درآمد طرح صلح کنفرانس سران عرب در بیروت بوده است. طرح نقشه راه فصول و موادی روشن دارد که بر طرح اعراب نیز سایه انداخته است. اجرای این طرح که در سه مرحله به تصویب رسیده بود، می‌بایست تا پایان سال ۲۰۰۵ همه اقدامات اجرایی اش به پایان می‌رسید اما در سایه مواضع اسرائیل و تحولات داخلی فلسطین و خاورمیانه باز هم همچون طرح‌های دیگر، به بایگانی بین المللی سپرده شد.
▪ برخی از فصل‌های مهم «طرح نقشه راه» از این قرار بوده است، فصولی که یکجانبه گرایی امریکا و غرب در برابر موضوع فلسطین را کاملا و به وضوح نشان می‌دهد:
ـ رهبری فلسطین بیانیه‌ای صادر می‌کند که طی آن حق اسرائیل در وجود را به طور کامل با حفظ امنیت و صلح به رسمیت می‌شناسد، و از هرگونه اقدامات خشونت آمیز در هر مکانی جلوگیری می‌کند و مانع از هرگونه تحریکاتی علیه اسرائیل می‌شود.
- با همکاری کمیته چهارجانبه بین‌المللی و در چهارچوب طرح بازسازی امنیتی دولت فلسطین، دولت فلسطین با کمیته امنیتی آمریکا، مصر و اردن همکاری کاملی می‌کند.
- اسرائیل با تمامی بندهای این طرح که شامل همکاری‌های امنیتی، اقتصادی و مالی می‌شود راه اجرای طرح را تسهیل و راهکار کمک‌های انسانی به فلسطینی‌ها را هموار می‌کند.
- همه دولت‌های عربی جلوی هرگونه کمک‌های مالی به گروه‌های خشونت طلب را سد می‌کنند و کمک‌های مالی خود را از طریق وزارت اقتصاد دولت فلسطین، اجرایی می‌کنند.
- هم‌زمان و همگام با توسعه دایره امنیتی دولت فلسطین، ارتش اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی عقب نشینی می‌کند.
- اسرائیل و دولت فلسطین برای جلوگیری از تروریسم با هم همکاری کاملی می‌نمایند.
- پس از انتخابات پارلمانی فلسطین و به مرور زمان، دولت فلسطین و اسرائیل بر سر تشکیل دولت فلسطین در مرزهای جغرافیایی موقت، حرکت می‌کنند.
- صلح کامل و فراگیر اسرائیلی‌ها با فلسطینی‌ها تمامی طرفها (سوریه و اسرائیل - لبنان و اسرائیل) را در بر می‌گیرد
- مذاکرات نهایی اسرائیلی‌ها و فلسطینی‌ها شامل تشکیل دولت فلسطین با مرزهای جغرافیایی موقت، مرزها، قدس، پناهندگان فلسطینی و شهرک‌های یهودی‌نشین و مذاکرات صلح نهایی با سوریه و لبنان همراه خواهد بود.
- دولت‌های عربی، عادی سازی روابط با اسرائیل را می‌پذیرند و امنیت فراگیر برای تمامی دولت‌های منطقه فراهم می‌شود.
کمیته چهارجانبه بین المللی در خصوص فلسطین که تمامی طرفهای بین المللی (آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل) را در بر می‌گیرد در آخرین درخواست‌های خویش و در چهارچوب چگونگی رفتار با دولت حماس، خواستار اعتراف دولت فلسطین و اجرای کامل طرح پایان خشونت‌ها و هدف قرار دادن اسرائیلی به شکل کامل بوده است. این درخواست‌ها اکنون در عرض همه طرح‌های عربی و از جمله بیروت ۲۰۰۲ قرار گرفته است، به شکلی که انگار جامعه بین الملل نیز رویکردی مثبت به طرح عادی سازی روابط اعراب و اسرائیل در چهارچوب طرح‌های عربی و قطعنامه‌های پیشین شورای امنیت ندارد. دولت آمریکا و دیگر اعضای کمیته چهارجانبه بین المللی به طور بی‌سابقه‌ای فشار فزاینده‌ای بر طرف‌های فلسطینی وارد نمودند تا هر حکومتی در فلسطین و از جمله دولت وحدت ملی حماس، شروط اساسی این کمیته را در مبدا هر حکومتی بپذیرند و آن چیزی جز به رسمیت شناختن اسرائیل و محکومیت هرگونه اقدام نظامی علیه اسرئیل و اسرائیلی‌ها نیست. و همین امر باعث می‌شود که این سوال وجهه حقیقی‌تری به خود گیرد که هنگامی که هیچ صدای مثبتی در طرف‌های مقابل وجود ندارد پس تلاش سران عرب در ریاض و پیش از آن برای عادی سازی روابط به چه منظوری صورت می‌گیرد؟ آیا هدف درو کردن خوشه‌های حل مناقشه با اسرائیل است و یا آنکه در پس این تلاش‌ها، اعراب به دنبال تثبیت روابط با آمریکا و سپس حل محور نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه است؟
دیدار وزیر خارجه آمریکا با روسای سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی مصر، عربستان، اردن، امارات یا همان طرف‌های موسوم به کمیته چهارجانبه عرب، بوی ناخوشایندی را به مشام می‌رساند. این میزان علنی گرایی در این دیدارها نشان می‌دهد که آمریکایی‌ها برای به بار نشاندن طرح امنیتی جدید خود در خاورمیانه و از جمله محاصره ایران، همه عرف‌های دیپلماتیک را نیز شکسته‌اند و در یک همبستگی فضاحت‌بار با تشکیلات امنیتی این کشورها، درصدد خلع ید ایران از خاورمیانه بر آمده‌اند. از سوی دیگر دیدارهای فشرده مقامات آمریکایی با اعضای کمیته چهارجانبه عرب در قاهره و اردن در آستانه تشکیل کنفرانس سران عرب در ریاض، اشتیاق وافر آمریکا برای بهره برداری از فضای نظامی و امنیتی خاورمیانه به نفع خود و اسرائیل را نشان می‌دهد.
عربستان سعودی با آنکه درخواست تغییر و بازنگری در طرح صلح بیروت ۲۰۰۲ را رد کرده، اما با رایزنی‌هایی که با آمریکا به عمل آمده است بعید نیست در یک اقدام مشترک با برخی کشورهای عربی حاضر در کنفرانس ریاض، راه بعضی اصلاحات در طرح صلح ۲۰۰۲ برای ورود اسرائیل به بازی صلح خاورمیانه‌ای را فراهم کند.
در این میان اردن بیش از دیگر کشورهای عربی بر صلح فراگیر با اسرائیل تلاش می‌کند و به دنبال راهکاری است که ظاهر آن همان چهارچوب پیشنهاد سران عرب در بیروت ۲۰۰۲ است که همه چیز را در قالب صلح با اسرائیل روشن کرده است: تشکیل دولت فلسطین به پایتختی قدس شرقی، بازگشت آوارگان به فلسطین و اجرای کامل قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل که مبین عقب نشینی اسرائیل از سرزمین‌های اشغالی سال ۱۹۶۷ است، طرحی که از سوی آرییل شارون نخست وزیر وقت اسرائیل با قاطعیت رد شد، پس امروز شاه اردن در ورای تلاشی وصف ناپذیر برای احیای مجدد طرح صلح با اسرائیل به دنبال چیست؟ آیا او مفاهیمی جدید در طرح اعراب را برای اسرائیل زنده و روشن می‌کند؟ از جمله اینکه محدوده جغرافیایی جدید دولت فلسطین پس از استقرار دیوار جدا کننده در کرانه غربی کجا است و بازگشت فلسطینی‌ها به سرزمین شان در کجای محدوده این دولت نقش پیدا می‌کند؟ آیا اردن درصدد است تا با بازاریابی طرح سران عرب و در قالب روابط ویژه اش با اسرائیل و امریکا به طور یکجانبه، امنیت سیاسی و منطقه‌ای خود را افزایش داده و از فشارهای احتمالی داخلی و منطقه‌ای با کمک آمریکا رهایی پیدا کند؟ اردن از جمله کشورهای عربی است که معتقد است باید با واقع گرایی در دو بند طرح صلح بیروت ۲۰۰۲ تجدید نظر کرد:
- بازگشت پناهندگان فلسطینی که باید بر اساس وضعیت جغرافیایی کنونی فلسطینی‌ها در لبنان و سوریه مجددا تعدیلی صورت گیرد تا حل این موضوع شکل واقعی به خود گیرد و مخالفت اسرائیل را نیز بر نیانگیزاند
- بازگشت اسرائیل به مرزهای پیش از سال ۱۹۶۷ باید با وضعیت کنونی شهرکهای یهودی نشین و انضمام سرزمین‌های فلسطینی به اسرائیل تنظیم شود تا راهکار عقب نشینی از سرزمین‌های عربی به پروسه تعطیلی در سالهای آینده نخورد.
این دو بند اصلاحی که دولت اردن از آن دفاع می‌کند، همان خواسته‌های شبه رسمی اسرائیل از کنفرانس سران عرب است که فردا و پس فردا در ریاض برگزار خواهد شد. اردن در این میان با رایزنی‌های بسیار تحت عنوان واقع گرایی و اعتراف به وضعیت موجود، طرف‌های دیگر عربی را به این رویکرد دعوت می‌کند و البته حمایت بی دریغ آمریکا را نیز دارد. و این همان دولتی است که از عناصر اصلی پروژه تبدیل ایران به دشمن درجه یک اعراب به جای اسرائیل است و نقشی مهم برای آمریکا در کلید زدن جنگ طایفی در منطقه خاورمیانه دارد تا پس از آن به اصطلاح امتداد نفوذ ایران در منطقه را سد کند. اردن در حالی از اصلاح دو بند فوق حمایت می‌کند که بر اساس قطعنامه اجرا نشده شماره ۱۹۴ شورای امنیت سازمان ملل، همه فلسطینی‌های رانده شده از فلسطین باید به سرزمین مادری شان بازگردند.
برخی از منابع عرب نیز اعلام کرده اند که با آنکه مقامات سعودی از عدم عقب نشینی از طرح صلح بیروت ۲۰۰۲ سخن می‌گویند اما قراین نشان می‌دهد، پس از مصوبات کنفرانس ریاض و پس از ورود نتایج مذاکرات به کریدورهای سازمان ملل متحد و جامعه بین الملل، چهار کشور اردن، مصر، امارات و عربستان آمادگی خواهند داشت که برای اجرایی شدن طرح صلح ریاض ۲۰۰۷، تعدیلات مورد نظر آمریکا را در طرح‌های صلح و عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل، انجام دهند.کشورهای عربستان، مصر، اردن و امارات (‌کمیته چهارجانبه عرب‌) مجموعه‌ای تحت عنوان جدول کاری و دستور کار مذاکرات سران عرب، را از پیش آماده کرده اند. موضوع طرح صلح بیروت ۲۰۰۲، چگونگی برخورد با اسرائیل در چهارچوب امنیت قومی عرب، راه‌های کمک به دولت و ملت فلسطین، خالی بودن خاورمیانه از سلاح‌های کشتار جمعی، تجهیز کشورهای عربی به انرژی هسته‌ای تا سال ۲۰۲۰، بررسی مسائل لبنان و عراق و لزوم یکپارچگی عراق و موضوع تکراری به اصطلاح اشغال جزایر اماراتی در خلیج فارس از جمله موضوعات مورد بحث آنهاست. اما فرایند تمامی تحولات دو ماهه اخیر نشان می‌دهد هیچ‌یک از این موضوعات عنصر جدید و سرنوشت ساز برای آنها تلقی نمی شود چرا که همه آنچیزی که می‌خواهند در کنفرانس سران عرب در ریاض بار دیگر از سر بگذرانند، همانی است که در بیروت و الجزایر و دیگر کنفرانس‌های پیشین پشت سر گذارده اند و البته هیچ نتیجه‌ای هم نگرفته اند و همه را به دست بایگانی دبیرخانه خود رها کرده اند. از همین رو است که باید پرسید، چرا طیف هم پیمان آمریکا در منطقه درصددند تا این کنفرانس را به تاریخی ترین کنفرانس فصول تاریخ سیاسی عرب تبدیل کنند؟ حقیقت امر در این کنفرانس چیست؟ دولت‌های هم پیمان آمریکا در منطقه مصر، اردن، امارات و عربستان از این کنفرانس تحت عنوان طیف سران عرب چه می‌خواهند؟ آیا پشت ورقه‌های دستورات کاری مذاکرات سران این کشورها چیزهای دیگری نوشته شده است که بخش‌های مهمی از آنها مربوط به ایران است؟
▪ بخش‌هایی که با نگاه کارشناسان آمریکایی گماشته در موسسات مطالعاتی و امنیتی هم پیمانان واشنگتن به رشته تحریر در آمده است و منابع موثق آن اطلاعات سازمان‌های امنیتی آمریکا در منطقه است:
- شبح دستیابی ایران به سلاح اتمی بر شش دهه برخورد اعراب و اسرائیل، موضوعات عراق، فلسطین و لبنان تاثیر گذارده است.
- جنگ شیعه و سنی در عراق در سایه حکومت اکثریتی شیعه، سنگینی کفه مخالفان دولت لبنان، نفوذ چشمگیر ایران در بین گروههای جهادی فلسطینی و جنگ طرفداران الحوثی با دولت یمن، همه و همه نشان از امتداد خطرناک ایران در بین دولت‌های عربی دارد.
- ایران اکنون محور و عامل مشترک همه بحران‌های عربی است از موضوع گسترش سلاح‌های کشتار جمعی گرفته تا موضوع لبنان و فلسطین و عراق و جنگ طایفی و برهم خوردن توازن نظامی در خاورمیانه.
- چگونه می‌توان در پشت درهای بسته، سیاست مقابله با نفوذ ایران در منطقه و جلوگیری از امتداد سیاست‌های منطقه ایش را ترسیم نمود؟
- سران عرب اکنون از هیچ دیدگاه استراتژیکی در برابر ایران برخوردار نیستند از همین رو ضروری است در راستای تحولات سیاسی، نظامی و امنیتی منطقه دارای یک دیدگاه مشترک استرتژیک در برابر ایران شوند.
و همینجا است که این اندیشه قوت می‌گیرد که تمامی اقدامات سیاسی و امنیتی شش ماهه اخیر آمریکا حول این فرضیه می‌چرخد و آن اینکه : اگر جنگی در منطقه بین آمریکا و ایران رخ دهد، باید واکنش‌های منطقه‌ای ایران در بخش‌هایی مانند لبنان، فلسطین، عراق و سوریه را به حداقل ممکن برسانیم. از همین رو جدول کاری حل و فصل‌های منازعات سیاسی و نظامی منطقه به خصوص در لبنان و فلسطین و عراق باید به عالی ترین درجه فایده رسانی برسد تا مجموعه راه حل‌های مصالحه‌ای منطقه‌ای بین طرفهای سیاسی در فلسطین و لبنان و عراق موجب شود تا راه هر گونه بهره برداری ایران از آنها در یک پاسخگویی احتمالی منطقه‌ای، به حداقل ممکن و نقطه صفر برسد.
عدم دعوت از ایران (به عنوان ناظر) در این کنفرانس، در حالی که پیشتر حتی از سوی برخی کارشناسان عرب گمانه زنی‌هایی شده بود، و در حالی که از برخی سران دیگر کشورهای اسلامی نظیر تركیه، پاكستان، مالزی و اندونزی برای حضور دعوت به عمل آمده است (گرچه عربستان مدعی است آنها که می‌آیند، خود درخواست حضور کرده‌اند) نشان می‌دهد، اساس حرکت نوزدهمین کنفرانس سران عرب انزوای ایران در منطقه خاورمیانه است، همانگونه که امریکا در شش ماهه اخیر برای آن برنامه ریزی کرده است.
هنگامی که ایمن الظواهری، حماس را به دست برداشتن از قضیه فلسطین و تسلیم در برابر اسرائیل و نقشه‌های سازش متهم نمود، در آن سوی دیگر و از درون اسرائیل صداهایی بر می‌خواست که رسما اعلام می‌نمود همزیستی با حماس در حالی که بر دولت فلسطین تکیه زده است، بسیار دشوار و نشدنی است. با آنکه حماس به این دلیل که منتقد او «ایمن الظواهری» است به راحتی از پاسخ به بسیاری از پرسش‌ها طفره رفته است، اما به نظر می‌رسد در دو طرف قصه، خیلی چیزها را در گرو حضور در دولت فلسطین از دست داده است و در آن طرف نیز چیزی را به به دست نیاورده است. شکی نیست که اکنون حماس در شرایط سختی گرفتار شده است این در حالی است که اکنون حماس به صف سازمان‌های دیگر فلسطین پیوسته است که فقط خواهان تشکیل دولت فلسطینی به پایتختی قدس شرقی در سرزمین‌های اشغالی سال ۱۹۶۷ است. اکنون حماس رویکرد نهایی خود را در قبال حل موضع فلسطین روشن کرده است: تشکیل دولت فلسطین در کرانه غربی و نوار غزه به پایتختی قدس شرقی. این همان موضع رسمی است که خالد مشعل در جریان پیمان مکه تحت عنوان مشی سیاسی جدید حماس اعلام نمود که از قضا به طور دقیق با روح طرح بیروت ۲۰۰۲ هماهنگی دارد تا نشان داده شود ورود حماس به تشکیلات دولت فلسطین و جنگ د اخلی چند روزه با نیروهای الفتح در سرزمین‌های اشغالی، تاثیر خود را به سرعت بر نگاه استراتژیک حماس در زمینه مبارزات در فلسطین گذارده است. اسماعیل هنیه تاکید نموده بود که دولت وحدت ملی وی با برادران عرب و جامعه بین الملل برای پایان بخشیدن به اشغال و بازگشت حقوق قانونی ملت فلسطین و در صدر آن برپایی فراگیر دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس (شرقی) همکاری خواهد کرد تا بتواند سیادت ملی بر کل سرزمین‌هایی که در سال ۱۹۶۷ اشغال شده است را برقرار کند، هرچند هنیه در این بیانیه اشاره‌ای به حق وجود اسرائیل در کنار دولتش را نکرده است.
خالد مشعل نیز در یک سفر غیرمنتظره به عربستان، فقط دو روز پیش از برگزاری این نشست اعلام می‌کند، جنبش حماس از هرگونه اجماع عربی در خصوص فلسطین حمایت و در کنار آن خواهد ایستاد. حماس با این موضع خود، عملا جنبش جهادی فلسطین را همراه با تصمیمات آتی کنفرانس ریاض کرده است. این موضع حماس یک قدم به پیش برای جامعه بین الملل و کنفرانس سران عرب و رئیس حاکمیت فلسطینی محمود عباس و یک قدم به عقب برای حماس تلقی می‌شود که مفهوم جهادی و مبارزاتی اش تا پیش از آن شامل کل فلسطین می‌شده است.
اما همه چیز به همین جا ختم نمی شود. هنگامی که همگان شب تولد دولت وحدت ملی فلسطین را جشن می‌گرفتند، محمود عباس، «محمد دحلان» را به ریاست شورای امنیت ملی فلسطین منصوب نمود تا مهمترین نتیجه تلاش‌های عربستان سعودی در قالب «پیمان مکه» ظاهر شود. قدرت امنیتی در مفهوم دولت وحدت ملی فلسطین به طور مطلق در اختیار تیم آمریکایی فلسطین قرار گرفت تا حماس قدرت هرگونه فعل و انفعال منطقه‌ای و از جمله واکنش در برابر حمله احتمالی آمریکا به ایران را از دست بدهد. اگر فقط همین امر نتیجه تلاش‌های مصر، اردن و عربستان در قبال حماس باشد، بی شک بدون در نظر گرفتن دیگر نتایج آن، برای هم پیمانان آمریکا در خاورمیانه کافی است و این همان اندیشه خالی کردن حماس از نبرد فراگیر با اسرائیل در خاورمیانه است. این سیاست پیچیده اما روشن، اکنون در قطعنامه جدید شورای امنیت نیز تجلی یافته است که همان مفهوم خلع ید نیروهای جهادی در برابر ایران و خلع ید ایران در برابر گروه‌های جهادی خاورمیانه است تا آمریکا از شبح واکنش ایران در خارج از مرزهایش در یک جنگ احتمالی رهایی یابد.
یکی از بندهای قطعنامه ۱۷۴۷ شورای امنیت تاکید دارد که ایران نمی تواند هیچگونه سلاحی به خارج از ایران صادر کند. معنای واقعی این بند خارج از الفاظ پیچیده شده به آن چیست؟ معنای واضح و روشن آن از نگاه آمریکا این است که از این پس ایران حتی نمی تواند هیچ سلاحی به سوریه ارسال کند و بالطبع روابط نظامی احتمالی ایران (به زعم آمریکایی‌ها) با حزب الله لبنان قطع می‌شود و اگر سوریه از این امر تخطی نمود نیز با عواقب جدیدی روبرو می‌شود و این در حالی است که ارتش ترکیه نیز از این پس خود را موظف به اجرای بندهای قطعنامه ۱۷۴۷ می‌داند و لذا باید شاهد پایین کشیدن بیشتر هواپیماهای ایران بر فراز خاک ترکیه و فرود اجباری آنها در فرودگاههای نظامی ترکیه باشیم.جالب است بدانیم در حالی کنفرانس سران عرب در بیروت در مارس سال ۲۰۰۲ برگزار گردید که یک سال بعد در مارس ۲۰۰۳، آمریکا هجوم گسترده به عراق با هدف اشغال این کشور را آغاز نمود. از همین رو بسیاری از کارشناسان معتقد بودند، کنفرانس سران عرب در بیروت به منظور منحرف کردن جهانیان و به خصوص جهان اسلام و افکار عمومی کشورهای عربی از حمله آمریکا به عراق آغاز برگزار شده بود. همین گروه از کارشناسان، اقدامات صلح جویانه عربستان و تدوین طرح صلح بیروت را به منزله هدیه‌ای مجانی و با ارزش به آمریکا ارزیابی می‌کردند که پس از حوادث ۱۱ سپتامبر تا مرز تهدید به دگرگونی سیاسی در ریاض پیش رفته بود. این نگاه هنگامی قوت می‌گیرد که بدانیم کنفرانس بیروت ۲۰۰۲ هیچگونه تاثیری بر روند تجاوزات و اشغالگری‌های اسرائیل علیه فلسطینی‌ها و لبنانی‌ها نداشته است. اکنون این شائبه، پنج سال پس از طرح صلح بیروت رقم می‌خورد که کشورهای عربی در ریاض چه نقشه‌ای را با آمریکایی‌ها در سر می‌پرورانند که راههای سوخته پیشین را برای قربانی کردن مخالفان آمریکا در خاورمیانه، دوباره طی می‌کنند؟ آیا آنها به دنبال پرده پوشی سیاست‌های جنگ طلبانه آمریکا در خاورمیانه هستند؟ آیا تمام ردیف‌های شعر طیف آمریکایی کنفرانس سران عرب در ریاض، بار دیگر معطوف به جنگی جدید علیه یک کشور دیگر در خاورمیانه خواهد شد، همانگونه که یک سال بعد از کنفرانس سران عرب در بیروت در سال ۲۰۰۲ این سناریو علیه عراق به اجرا در آمد؟
کنفرانس سالانه همکاری استراتژیک اسرائیل و آمریکا (AIPAC) در آخرین روزهای سال ۱۳۸۵ جلسه‌ای تحت عنوان «برنامه هسته‌ای ایران و تهدید آن بر منطقه از نقطه نظر اسرائیلی ـ آمریکایی» در واشنگتن برگزار نمود که همان دغدغه‌هایی را داشت که دغدغه‌های پنهان کمیته چهارجانبه عرب در کنفرانس ریاض به شمار می‌رود. در همین نشست که به یک کنفرانس دقیق نظامی و امنیتی در سطح کارشناسان استراتژیک شباهت داشت، مسائل نظامی و امنیتی عراق، فلسطین و لبنان به شکل دقیقی مورد مطالعه و ارزیابی قرار گرفت. موضوع حفظ برتری نظامی اسرائیل از نظر استراتژی، تاکتیک، تجهیزات، نبرد الکترونیک و قدرت پدافندی و هجوم و واکنش‌های سریع و برق آسا از جمله موضوعات مورد مناقشه این کنفرانس بود و این در حالی بود که استراتژیست‌های اسرائیلی و منتقدان دولت کنونی صهیونیستی به این واقعیت که نبرد ۳۳ روزه اسرائیل با حزب الله یک جنگ تمام عیار و در واقع جنگ دوم اسرائیل با لبنان بوده است، اعتراف داشته و البته با این نگاه که ارتش اسرائیل برای اولین بار، هرگز به اهداف نظامی خود در این جنگ نرسیده است و از همین زاویه است که این جنگ را یک جنگ باخته و شکست خورده ارزیابی می‌کنند که دیگر نباید تکرار شود.
این نشست در بحث مربوط به ایران پنج دستاورد داشته است:
۱) تشویق استمرار تلاش‌های سیاسی برای جلوگیری از دستیابی ایران به تکنولوژی هسته‌ای که به زعم آنها ادامه تلاش‌ها برای ساخت بمب هسته‌ای است. مصداق این بند تشدید اقدامات در سطح جامعه بین الملل و تحریک شورای امنیت علیه ایران است.
۲) اقدام‌های سری برنامه ریزی و اجرا علیه تاسیسات هسته‌ای ایران و علیه دانشمندان ایرانی که در زمینه‌های تحقیقاتی و اجرایی طرح‌های هسته‌ای ایران دارای نقش‌های سرنوشت ساز هستند.
۳) ضربه اتمی سخت و طاقت فرسا و شکننده علیه ایران تا این کشور را از پیگیری طرح‌های اتمی اش ناتوان و نا امید کند و یا آنکه باعث تاخیر طولانی مدت در برنامه‌هایش شود.
۴) توسعه تکنولوژیک و کارآمدی حداکثری سیستم دفاعی اسرائیل در برابر هر گونه حمله نظامی از سوی ایران همچون توسعه سپر دفاعی موشکی اسرائیل، به گونه‌ای که باعث شود تا پیش از رسیدن موشک‌های ایرانی به اسرائیل، انها را در آسمان منهدم نمود.
۵) ایجاد مصونیت نظامی شهروندان اسرائیلی در برابر هر گونه هجوم نظامی از طریق ایجاد پناهگاه‌های زیرزمینی، تامین طولانی مدت آب و غذا و شبکه‌های مواصلاتی که با عث افزایش مقاومت در صورت افزایش زمان دوران دفاعی شود.
این کنفرانس، اطلاعاتی را تجزیه و تحلیل کرده است که متضمن طراحی حمله اسرائیل و آمریکا به ایران است. بر اساس این اطلاعات آمریکا و اسرائیل آخرین اقدامات را برای این امر پشت سر گذارده اند و در آستانه دریافت دستورات رهبران سیاسی خود هستند تا نقطه صفر عملیاتی علیه ایران را آغاز کنند. بر اساس همین اطلاعات، آمریكا به مقامات اسرائیلی اطلاع داده است که شرایط سیاسی را برای این حمله آماده می‌کند. از سویی دیگر مقامات امنیتی اسرائیل به بسیاری از طرف‌های بین المللی اعلام نموده اند که دهها مرکز اتمی ایران به سرعت (به گمان آنان) به سوی ساخت بمب اتم پیش می‌روند. برخی از منابع عربی از فلسطین اشغالی نیز ماه گذشته اعلام نمودند که مقامات امنیتی و نظامی اسرائیل طی دو ماه گذشته اقدام به دیدارهای شناسایی از کردستان عراق و برخی از کشورهای عربی منطقه نموده اند تا بر اساس آن اطلاعات خود را برای هرگونه حمله نظامی علیه ایران کامل نمایند. بر اساس همین منابع، آمریکا تمامی کشورهایی که در آنها پایگاه نظامی دارد را در جریان اقدامات آتی خود قرار داده است و حتی گفت‌وگوها‌یی برای استفاده طرف سومی از این پایگاه‌ها که همان ارتش اسرائیل است، به عمل آورده است. از همین رو فرودگا‌ههایی که اخیرا در مناطق تحت تسلط ارتش آمریکا در شمال عراق و به طور دقیق در کردستان عراق ساخته شده است را فرودگاه‌هایی برای عملیات نظامی علیه ایران ارزیابی می‌کنند و این در حالی است که عملیات اجرایی و تکمیل آن با همکاری کادرهای فنی و تکنسین‌های اسرائیلی به اتمام رسیده است و به همین دلیل است که بسیاری معتقدند اداره عملیاتی این فرودگاهها در صورت حمله نظامی به ایران، به عهده افسران اسرائیلی خواهد بود. بر اساس همین اطلاعات، ۴۷ نقطه اتمی در ایران و ۱۵۰۰ هدف نظامی و صنعتی که در برنامه‌های اتمی و نظامی ایران موثرند، در برنامه حمله آمریکا به ایران قرار دارد.
مانور نظامی مشترک اخیر آمریکا و اسرائیل (JUNIPER COBRAS) که تحت عنوان رزمایش هسته‌ای برگزار گردید پیش از آنکه یک مانور حقیقی باشد یک جنگ روانی در آستانه کنفرانس عرب در ریاض بود به آنها اعلام کند احتمال حمله ایران به اسرائیل و وقوع یک جنگ فراگیر با ایران به یک امر واقعی تبدیل شده است در همین حال آمریکا با این اقدام فشار روانی بر اروپا برای صدور قطعنامه ۱۷۴۷ را به شدت افزایش داد. به علاوه، این مانور پیامی به کشورهای عربی در منطقه خلیج فارس بود که در صورت وقوع جنگ با ایران، آنها می‌توانند به سپر موشکی آمریکا در کشورهای عربی که اخیرا نصب شده است (سیستم‌های موشکی پاتریوت ARROW و PAC-۲ و سیستم‌های پاترویوت PAC-۳) اطمینان کاملی داشته باشند.
آمریکا در یک برنامه شش ماهه و به منظور خلاصی از نفوذ ایران در منطقه خاورمیانه، پس از آنکه ایران را به عنوان یک دولت طایفی و به شکل خاص مبلغ اندیشه شیعی در خاورمیانه و کشورهای اسلامی مطرح و پس از آنکه جنگ طایفی شیعی و سنی را در عراق به عنوان یک مسئله امنیتی تبدیل نمود، تلاش كرد اندیشه جایگزینی دشمنی با ایران را به عنوان دشمنی در نزد دولت‌های عربی جا بیندازد تا این دولت‌ها در راستای پیمان‌های عربی ـ آمریکایی روند صلح با اسرائیل را شدت بخشیده و نگاه خویش را به سوی حذف ایران از خاورمیانه معطوف سازند و این در حالی است که در حاشیه کنفرانس ریاض علاوه بر فلسطین، یک کشور عربی دیگر به نام عراق در اشغال کامل ارتش آمریکا است.
در حقیقت پیش از آغاز کنفرانس سران عرب در ریاض، این کنفرانس در یک اجتماع مشترک بین وزرای خارجه آمریکا، مصر، اردن، امارات و عربستان و نمایندگان وزارتخانه‌ها و سازمان‌های امنیتی این کشورها که هفته گذشته در مصر برگزار گردید، همه میوه‌های خود را چیده است و این چهار کشور که همطراز کمیته چهارجانبه بین المللی در خصوص موضوع فلسطین و اسرائیل در خاورمیانه تلقی می‌شوند، همه برگه‌های اطمینان و ضمانت را، هم داده اند و هم گرفته اند. چرا که به جز موضوع ایران، هیچ چیز جدیدی در این کنفرانس از موضوعات بحث گرفته تا نتایج نهایی آن، نه وجود دارد و نه وجود خواهد داشت. نهان و پنهان نشست نوزدهم سران عرب و نتایجی که اتخاذ خواهند کرد (آنچه که به مسائل آشکار منطقه مربوط می‌شود) اکنون دستمایه انشاء نویسی روزنامه نگاران آمریکایی و اسرائیلی است و اگر این است که چرا این همه هیاهوی ساختگی برای اهمیت بخشیدن به این کنفرانس به عمل می‌آید؟ از سویی دیگر اگر قرار است سران عرب در ازای کشورهای لبنان، فلسطین و عراق تصمیماتی اتخاذ کنند پر واضح روشن است که اوضاع داخلی فلسطین اکنون از آنچه که در سال ۲۰۰۲ می‌گذشت، بسیار بدتر و از نظر محاسبات بین المللی و حتی محاسبات داخلی سرزمین‌های اشغالی بسیار ضعیفتر است. و اگر در سال ۲۰۰۲ بحث در باره لبنان مطرح بود اما این کشور اکنون در شرایط نامناسب تری از آن روزها به سر می‌برد و اگر بحث در مورد عراق است که آن روز عراق تحت اشغال نیروهای آمریکایی نبود اما اکنون دهها هزار سرباز اشغالگر در سایه یک تراژدی ملی در این کشور حاکم است. پس سران عرب که هیچ چیزی جدیدتر در مقایسه با سال ۲۰۰۲ ندارند، به دنبال چه چیزی در سال ۲۰۰۷ در ریاض هستند؟ در همین حال حضور ضعیف کشورهای مغرب عربی (تحریم این کنفرانس از سوی لیبی) و در واقع حضور هیچ انگارانه این کشورها عملا باعث شده است که میدان مانور کمیته چهارجانبه عرب در این کنفرانس بیش از هر زمان دیگری قدرت نمایی کند، همان مربع چهار ضلعی‌ای که نوک تیز حملات غرب از زبان اعراب علیه ایران هستند. به راستی آنها کدام طرف را در این کنفرانس می‌خواهند به زانو در آورند؟ اسرائیل را، یا آمریکا را که مسئول همه بحران‌های خاورمیانه هستند؟ و یا آنکه به دنبال طراحی پیش وند سناریوی صلحی هستند تا پسوند آن جنگ جدیدی در خاورمیانه باشد؟ سناریویی که بیش از هر چیز دستمایه مانورهای سیاسی آمریکا علیه ایران در خاورمیانه و جامعه بین الملل قرار خواهد گرفت. سناریویی که در آن بار دیگر حکومت‌های هم پیمان با آمریکا با خیالی آسوده و با آسایش دو چندان به زندگی خود ادامه خواهند داد و آتش جنگ و خانمانسوزی را به خانه همسایه رهنمون خواهند ساخت.
بهروز جاودانی