دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا

مخالفت وهابیت با قرآن و سنت


مخالفت وهابیت با قرآن و سنت
در هـمـه ادیـان الـهی - خصوصا اسلام - توحید مهمترین اصل است .خداوند متعال ,پیامبران را بـرانگیخت و سرلوحه دعوت آنان را تبلیغ یكتاپرستی وتبیین توحید قرارداد.
این اصل , در قرآن و سنت پیامبر (ص ) به روشنی تبیین شده است و هر مسلمانی باید, توحید را از این منابع زلال بگیرد تامل در اعتقادها و اندیشه های وهابیون نشان می دهد كه آنان در این اصل اساسی به كلی از قرآن و سنت دور افتاده اند و خدا را با اوصافی كه محكمات قرآن و سنت معرفی می كند (۱) قبول ندارند.
بـه اعـتـقـاد آنـان , خداوند در بالای عرش و یا در آسمان ,محدود و محاط بوده و محتاج به مكان است (۲) ابـن تـیـمـیهٔ , رهبر وهابیها, در كتاب‌هایش به این اعتقادات اعتراف نموده و به آیات متشابه قرآن و احادیثی مجعول متوسل گشته و از محكمات قرآن و احادیث قطعی نبوی چشم‌پوشی كرده است .
او در اثبات عقایدش به این حدیث متوسل شده است كه می گوید: خـدا هـر شـب و یـا آخـر هـر شـب از عـرش بـه زمـیـن فـرود مـی آیـد و صـبـح آن شـب , بـه عرش برمی گردد (۳) در حالی كه شب در زمین دائمی است , یعنی هر لحظه , مكانی در حال شب شدن ومكانی در حال صـبح شدن است و همیشه نصف كره زمین شب است و قسمتی از كره زمین , ثلث آخر شب است .
اگـر خدا محدود و محاط در عرش باشد و برای یك بار هم به زمین فرود بیاید دیگر برای همیشه در زمـین باقی می ماند چون شب و ثلث آخرشب در زمین تا قیامت برقرار است .
و لحظه ای نیست كه شب یا ثلث آخر شب در كره زمین تمام شود و نباشد در نتیجه این حدیث , خودش را تكذیب می كند, زیرا ممكن نیست خداوند هر شب به زمین بیاید و صبح آن شب به عرش برگردد و اگر مقصود این است كه خداوند یكبار به زمین می آید و دیگر به عـرش بـرنـمـی گـردد و یـا ایـنكه لااقل تا قیامت برنمی گردد, باز هم عرش از وجود خدا خالی می گردد.
در حالی كه به اعتقاد وهابیها, خدا در عرش است بـه هـر حـال , ابـن تیمیه و پیروانش در كتاب خود به این عقیده كه از آن یهودیان درخداشناسی اسـت , اعـتـراف و افـتخار می كند و این شاید عجیب نباشد.
چون آنهایهودیان را موحد می دانند و ذبـیـحه (قربانی) آنها را حلال می دانند (۴).
آنان به قدری به انحراف عقیده دچار گشته اند كه حتی برای اثبات اعتقادشان به اعتقادات فرعون تمسك می جویند (به این صورت كه می گویند: از آنـجـا كـه فـرعـون معتقد بود كه خدای موسی در آسمان است و لذا به وزیرش هامان دستور داد چیزی برای بسازد تا بتواندبه آسمان برود و خدای موسی را در آنجا ببیند.
پس خدا در عرش است اگـر كـسی بگوید خدا همچون انسان است , یعنی محدود و محتاج به مكان است , به شهادت آیات مـحـكـمـات قرآن , كافر است .
جریری در كتاب خود به نام الفقه علی المذاهب الاربعه اعتقاد به جـسـمـیـت خـداوند و آنچه را مستلزم اعتقاد به تجسم باشدموجب كفر و معتقد به آن را كافر و مشرك می داند الـبته عجیب این است كه ابن تیمیه خودش می گوید: اعتقاد به اینكه خداوند جسم دارد موجب ارتداد نمی شود, زیرا قرآن و سنت و ائمه مذاهب نگفته اند كه خداوندجسم نیست سرانجام همین نظرات (۵) مشركانه وی درباره خدا و انكارش نسبت به مقام رسول اللّه باعث شد كـه به حكم قضات حنفی , مالكی و شافعی دستگیر گردید و در زندان محبوس گشت تا مرد, در حكمی كه درباره او از طرف سلطان مسلمین صادر شده آمده است : وكـان الشقی ابن تیمیهٔ فی هذه المدهٔ قد بسط لسان قلمه , و مد عنان كلمه , ونص فی كلامه علی امـور ومـنـكـرات , واتـی فی ذلك بما انكره ائمهٔ الاسلام , وانعقد علی خلافه اجماع العلماء الاعلام , وخالف فی ذلك علماء عصره وفقهاء شامه ومصره , وعلمنا انه استخف قومه فاطاعوه , حتی اتصل بنا انهم صرحوا فی حق اللّه بالتجسیم ...
●وهابیها فضائل انبیاء و اولیاء را كه قرآن می گوید منكرند
(شرك آن است كه این قدرت را از خود آن حضرت بدانیم و نه از خدا )وهابیها, علم و قدرت و فضایلی را كه خداوند به اولیاء خاص خود داده , انكارمی كنند.
آنان به هیچ رو نـمـی پـذیـرنـد كه خداوند به كسی قدرتی بدهد كه به اذن خدامریض را شفا دهد, یا از داخل خـانـه هـای مـردم خـبـر دهد و یا تخت پادشاهی را در یك چشم به هم زدن احضار كند و یا زبان مـورچگان و پرندگان را بفهمند و با آنها صحبت كند و یا همچون حضرت مریم از آینده طفل كه در رحم دارد با خبر باشد, یا همچون پیامبر (ص ) و علی از حوادث آینده خبر دهند و یا... حال آنكه قـرآن بـرای انـبـیـاء واولیاء خدا, علم و توانائی خارق العاده و فضایل بسیاری را ذكر می كند كه ما به نمونه هایی از آنها اشاره می كنیم :
۱ - دربـاره حـضرت داود وسلیمان میفرماید:ولقدآتیناداودمنافضلایاجبال اوبی معه والطیر والنا له الـحـدیـد ـ ان اعـمل سابغات وقدر فی السرد واعملوا صالحا انی بماتعملون بصیر ـولسلیمان الریح غـدوهـا شـهر ورواحها شهر واسلنا له عین القطر ومن الجن من یعمل بین یدیه باذن ربه ومن یزغ مـنـهـم عن امرنا نذقه من عذاب السعیر ـ یعملون له ما یشاء من محاریب وتماثیل وجفان كالجواب وقدور راسیات اعملوا آل داود شكرا وقلیل من عبادی الشكور) (۶) و داود را از سـوی خـود فـضـیلتی دادیم كه ای كوهها و ای پرندگان با او هم آواز شوید وآهن را برایش نرم كردیم , كه زرهای بلند بساز و در بافتن زره اندازها را نگهدار وكارهای شایسته كنید كه مـن بـه كارهایتان بصیرم و باد را مسخر سلیمان كردیم ,بامدادان یك ماهه راه می رفت و شبانگاه یـك مـاهـه راه , و چشمه مس را برایش جاری ساختیم و گروهی از دیوها به فرمان پروردگارش بـرایـش كـار مـی كـردنـد و هـر كـه از آنـان سر از فرمان ما می پیچید به او عذاب آتش سوزان را مـی چـشـاندیم برای او هر چه كه می خواست از بناهای بلند و تندیسها و كاسه هایی چون حوض و دیـگـهـای مـهـم بـرجـای می ساختند.
ای خاندان داود, برای سپاسگزاری كاری كنید و اندكی از بندگان من سپاسگزارند.
۲ - در سوره دیگری خداوند متعال درباره حضرت سلیمان می فرماید: (وحشر لسیلمان جنوده من الجن والانس والطیر فهم یوزعون ). (۷) سپاهیان سلیمان از جن و آدمی و پرنده گرد آمدند و آنها به صف می رفتند ۳ - درباره حضرت عیسی می فرماید: (ویـعلمه الكتاب والحكمهٔ والتوراهٔ والانجیلـ ورسولا الی بنی اسرائیل انی قدجئتكم بیهٔ من ربكم انـی اخـلـق لـكم من الطین كهیئهٔ الطیر فانفخ فیه فیكون طیرا باذن اللّه وابری ء الاكمه والابرص واءحیی الموتی باذن اللّه واءنبئكم بما تاءكلون وما تدخرون فی بیوتكم ان فی ذلك لایهٔ لكم ان كنتم مؤمنین ). (۸) خـداونـد بـه او كـتـاب و حـكـمـت و تورات و انجیل می آموزد.
و بر بنی اسرائیل وی را به رسالت مـی فرستد كه : من با معجزه ای از پروردگارتان نزد شما آمده ام برایتان از گل چیزی چون پرنده می سازم و در آن می دمم .به اذن خدا پرنده ای شود.
و كور مادرزاد وبرص گرفته را شفا می دهم و بـه فـرمـان خدا مرده را زنده می كنم و به شما می گویم كه چه خورده اید و در خانه های خود چه ذخیره كرده اید اگر از مؤمنان باشید اینها برای شمانشانه های حقانیت من است تـوسل مردم به حضرت عیسی بدین خاطر بود كه عقیده داشتند خداوند به او قدرتی عطا فرموده كه می تواند بیماران را شفا دهد یـعـنـی او را پیامبر و بنده خالص خدا می دانستند و بخاطر همین عبودیت و بندگی است كه آن حـضرت به چنین علم و قدرتی از جانب خداوند دست یافت و البته كه این شرك نیست , بلكه عین توحید است .
شرك آن است كه این قدرت را از خود آن حضرت بدانیم و نه از خدا
●علم انبیاء و اولیاء در قرآن و سنت
خـداونـد مـتـعـال بـه بـرگـزیـدگان و بندگان خالص درگاه خود, غیر از قدرت به هر اندازه كـه بـخـواهد, علم و آگاهی هم عطا می كند.
نمونه هایی از این بندگان را كه علم لدنی داشتند, قرآن شریف ذكر كرده است كه به آنها و مواردی دیگر اشاره می كنیم
۱ - مستثنی در آیه : (یعلم ما بین ایدیهم وما خلفهم ولا یحیطون بشی ء من علمه الابما شاء). (۹) آنچه را كه پیش رو و آنچه را كه پشت سرشان است می داند و به علم او جز آنچه خودخواهد احاطه نتوانند یافت.
۲ - مستثنی در آیه : (عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول ). (۱۰) او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچكس آشكار نمی سازد.
مگر بر آن پیامبری كه از او خشنود باشد
۳ - (ذلك من انباء الغیب نوحیه الیك وما كنت لدیهم اذ اجمعوا امرهم وهم یمكرون ). (۱۱) اینها خبرهای غیب است كه به تو وحی كردیم و آن هنگام كه با یكدیگر گرد آمده بودند و مشورت می كردند و حیلت می ساختند, تو در آنها نبودی
۴ - هـمسفرموسی از آینده آن كشتی و آن بچه ها خبر داشت : (فوجدا عبدا من عبادناآتیناه رحمهٔ من عندنا وعلمناه من لدنا علما). (۱۲) و در آنـجا بنده ای از بندگان ما را كه رحمت خویش را بر او ارزانی داشته بودیم و خودبدو دانش آموخته بودیم , یافتند
۵ - داود و سـلـیـمـان عـلـم لـدنـی داشـتـنـد.
از جـمله , زبان پرندگان , مورچگان , جنیان و... رامی دانستند: (ولقد آتینا داود و سلیمان علما و قالا الحمد للّه الذی فضلنا علی كثیر من عباده المؤمنین و ورث سـلـیـمـان داود وقـال یـا ایـهـا الناس علمنا منطق الطیر واوتینا من كل شی ء ان هذا لهو الفضل المبین ). (۱۳) ما به داود و سلیمان دانش دادیم , گفتند: سپاس از آن خدایی است كه ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد.
و سلیمان , وارث داود شد و گفت : ای مردم , به ما زبان مرغان آموختند و از هر نعمتی ارزانی داشتند و این عنایتی است آشكار.
۶ - حـضـرت مریم به علم لدنی دانست بدون شوهر فرزنددار می شود و دانست سرنوشت بچه اش چیست ؟! (اذ قالت الملائكهٔ یا مریم ان اللّه یبشرك بكلمهٔ منه اسمه المسیح عیسی ابن مریم وجیها فی الدنیا والاخـرهٔ ومن المقربین ویكلم الناس فی المهد وكهلا ومن الصالحین قالت رب انی یكون لی ولد ولم یمسسنی بشر قال كذلك اللّه یخلق ما یشاء اذا قضی امرا فانما یقول له كن فیكون ). (۱۴) فـرشتگان گفتند: ای مریم , خدا تو را به كلمه خود بشارت می دهد, نام او مسیح , پسرمریم است , در دنـیـا و آخـرت , آبـرومند و از مقربان است .
با مردم همچنان كه در بزرگی در گهواره سخن مـی گوید و از شایستگان است .
مریم گفت : ای پروردگار من , چگونه مرا فرزندی باشد, در حالی كـه بـشـر به من دست نزده است .
گفت : بدین سان كه خدا هرچه بخواهد می آفریند.
چون اراده چیزی كند به او گوید موجود شود, پس موجودمی شود در روایـت آمده است كه به فاطمه زهراء نیز اخباری توسط ملائكه داده می شد و رسول خدا و علی بـن ابـی طالب نیز علم لدنی داشتند.
وقتی علی بن ابی طالب از حوادث آینده و آخرالزمان و حمله تركان مغول و تاتار بر بلاد اسلامی و چگونگی این حمله خبرمی داد.
مردی كلبی از او سؤال كرد یا علی آیا تو علم غیب می دانی ؟ عـلـی از سـخن آن مرد به خنده افتاد و گفت : ای مرد كلبی , این علم غیب نیست , این علم از راه تعلیم و تعلم است لـیـس هو بعلم غیب وانما هو تعلم من ذی علم ... فعلم علمه اللّه نبیه فعلمنیه .
یعنی این اخبار از آیـنده را كه من می گویم از اخباری است كه خداوند به پیغمبرش تعلیم فرموده و پیغمبر خدا نیز آنـهـا را بـه من آموخته و من آن آموخته پیغمبر خدا را برای شما بیان می كنم .
اخبار رسول خدا و علی بن ابی طالب راجع به آینده و آخرالزمان در كتب معتبرو به اسناد صحیح به طور متواتر آمده اسـت .
مثلا رسول خدا از حوادث بعد از خودش تا حوادث آخرالزمان و قیام مهدی خبر داده و علی بن ابی طالب نیز از روی كار آمدن بنی امیه و بنی مروان و قتل عام آنها توسط بنی عباس و از حوادث پس از انقراض بنی عباس تا قیام مهدی آل محمد خبر داده است .●توسل و تبرك در قرآن و سنت
یـكی دیگر از عقاید مسلم اسلامی , كه وهابیان آن را انكار می كنند, توسل است .
مطابق عقیده این فـرقه , توسل فرزندان یعقوب به آن حضرت برای استغفار در نزد خدا,توسل مسیحیان به حضرت عیسی برای شفای امراضشان , توسل بنی اسرائیل به موسی برای زنده شدن مقتول و معرفی قاتل و توسل هر شخصی یا امتی به پیغمبران واولیاء شرك است (۱۵) پس طبق عقائد آنها تمام انبیاء و اولیاء خدا به خاطر تقریر و تایید چنین توسلاتی مشرك و كافرند در حـالیكه در قرآن و روایات , موارد زیادی از توسلات انبیاء و اولیاء خدا آمده است كه برخی از آنها را می آوریم :
●توسل فرزندان یعقوب به آن حضرت
فـرزنـدان یعقوب به آن حضرت متوسل شدند تا در پیشگاه خدا برای آنان استغفار كند(قالوا یا ابانا اسـتـغـفر لنا ذنوبنا انا كنا خاطئین ) (۱۶) .
گفتند: ای پدر, برای گناهان ما آمرزش بخواه كه ما خطاكار بوده ایم آنـان در واقـع آمرزش خود را از خدا می خواستند نه از حضرت یعقوب , و فقط در این كار, حضرت یـعـقـوب را واسـطـه قـرار داده بودند.
زیرا یعقوب پیش خدا آبرومند بود وخداوند دعای او را رد نمی كرد در پی آن توسل , حضرت یعقوب فرمود: (قال سوف استغفر لكم ربی انه هو الغفور الرحیم ). گفت : از پروردگارم برای شما آمرزش خواهم خواست .
او آمرزنده و مهربان است
●توسل امت موسی به آن حضرت
(واوحـیـنـا الـی مـوسی اذ استسقاه قومه ان اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتاعشرهٔ عینا ...). (۱۷) (واذ استسقی موسی لقومه فقلنا اضرب بعصاك الحجر فانفجرت منه اثنتا عشرهٔ عینا). (۱۸) و چـون قـوم مـوسـی از او آب خواستند به او وحی كردیم كه عصایت را بر سنگ بزن , ازآن سنگ , دوازده چشمه روان شد و هر گروه آبشخور خویش را شناخت .
افـزون بر آنچه گذشت , در خصوص استشفاء و توسل به پیامبر (ص ) روایات زیادی وجود دارد كه صحابه رسول خدا در مهمترین مشكلاتشان به پیغمبر خدا متوسل می شدند, آب وضوی حضرت و نیز موی سر مباركش را برای استشفاء با خودمی بردند, و پیغمبر خدا هم این رفتار را تقریر و امضاء می فرمود.
و بلكه احیانا به شفابودن آنها تصریح می نمود در اینجا برخی از این روایات و گزارشهای تاریخی را می آوریم :
۱ - بـخـاری از انـس بـن مـالـك نـقل كرده است كه : در عهد رسول خدا (ص ) مردم مدینه دچار خـشكسالی شدند.
در روز جمعه هنگامی كه پیامبر خطبه می خواند, مردی برخاست و گفت : ای پیامبر خدا, كشتزارها و چارپایان ما در شرف هلاكتند از خدابخواه كه ما را سیراب گرداند, پیامبر (ص ) دست خود را به سوی آسمان بلند كرد و دعافرمود: انـس مـی گـویـد: بـقـدری بـاران بارید كه آب بر منازل ما هم جاری شد, جمعه دیگر همان مرد بـرخـاسـت , و گـفـت : یـا رسول اللّه خانه های ما در حال ویران شدن است , از خدابخواه كه باران بایستد.
پیامبر (ص ) نگاهی به آسمان كرد, باران قطع شد و بر اطراف مدینه بارید (۱۹) یا رسول اللّه ان اللّه قد نصرك واعطاك واستجاب لك , وان قومك قد هلكوا, فادع اللّه ان یسقیهم .
یـا رسـول اللّه , خـداونـد تو را یاری كرده و دعایت را مستجاب می كند.
همانا قوم تو درحال هلاك شدن هستند.
از خدا بخواه كه آنان را سیراب گرداند...
۲ - در صحیح بخاری از ابن عباس و انس بن مالك نقل شده است : ان عـمـر بـن الـخـطاب كان اذا قحط اهل المدینه استسقی بالعباس (۲۰).
هنگامی كه قحطی و خشكسالی پدید می آمد, عمر به عباس عموی پیامبر(ص ) متوسل می شد تا او دعاكند وباران بیاید و عباس دعا كرد و باران زیادی آمد.
۳ - صـحـیـح بـخاری ذیل باب كنیهٔ النبی (ص ) از جعید بن عبد الرحمن روایت می كندكه دیدم سـائب بین یزید را در سن ۹۴ سالگی همچون جوانی معتدل پس او به من گفت این قدرت جوانی وقوت چشم وگوش را از دعای رسول اكرم دارم , زیرا من در كودكی مریض شدم خاله ام مرا پیش پیغمبر خدا برد و از آن حضرت خواست برای من دعا كندودعا كرد.
۴ - صـحـیـح مـسلم در جلد هفتم در باب قرب النبی (ص ) بالناس وتبركهم به , از انس بن مالك روایت می كند كه ام سلیم وقتی رسول اللّه در خانه او استراحت می كردند, عرق بدن آن حضرت را جـمـع مـی كرد برای استشفاء و تبرك جستن برای شفای كودكان ,حضرت رسول وقتی بیدار شد فرمود: كار صحیحی می كنی .(در مسند احمد از انس , ج ۳, ص ۲۲۶).
۵ - در كتاب تاریخ مدینه آمده است : در هـنـگـام دفـن مـادر علی (ع ), پیامبر (ص ) لحظه ای در قبر خوابید و پیراهن خود را هم از تن درآورد و امر فرمود كه زیر صورت او بگذارید.
وقتی كه از ایشان علت این كاررا پرسیدند, فرمودند كه پیراهنم را به این خاطر گذاشتم كه - اگر خدا بخواهد - آتش به او نرسد.
اما خوابیدنم در قبر به این منظور بود كه خداوند قبر او را وسیع گرداند.
۶ - صحیح مسلم در جلد هفتم در باب قرب النبی (ص ) بالناس وتبركهم به , از انس بن مالك نقل می كند كه كارگران مدینه هر صبح با جامهایی از آب می آمدند تا رسول خدابا فروبردن دست در آنها آن آبها را تبرك كند و حضرت چنین می كرد حتی درروزهای بسیار سرد.
(در مسند احمد, ج ۳, ص ۱۳۷).
۷ - صـحـیـح مـسلم در جلد هفتم در باب قرب النبی (ص ) بالناس وتبركهم به , از انس بن مالك روایت می كند كه دیدم سلمانی سر رسول خدا را می تراشید و هر موی آن حضرت در دست یكی از صحابه بود كه بدان تبرك می جست .(در مسند احمد, ج ۳, ص ۱۳۷).
۸ - در صحیح بخاری در كتاب لباس در باب القبهٔ الحمراء من ادم , روایت می كند كه ابو جحیفه می گوید رفتم پیش رسول خدا در قبه حمراء ادم و دیدم كه بلال آب وضوی پیغمبر را بیرون آورد و مردم برای گرفتن قطره های آن با هم مسابقه می گذارند تا به آنها تبرك جویند.
نـكـته دیگر اینكه : فضایل انبیاء, همچون شفا دادن عیسی , كه در آیات صریح قرآن وسنت صحیح نبوی بیان شدن , غیر قابل انكار است و اگر فرد وهابی از روی عمد وآگاهی آنها را انكار كند مرتد مـی گردد و زن او خودبخود جدا شده و باید عده وفات نگهدارد, مگر آنكه انكارش از روی جهل و نادانی باشد كه نوع عوام آنها چنین هستند.
●تبرك به پیراهن یوسف
(اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرا). این جامه مرا ببرید و بر روی پدرم اندازید تا بینا گردد.
و همه كسان خود را نزد من بیاورید.چون كاروان به راه افتاد پدرشان گفت : اگر مرا دیوانه نخوانید بوی یوسف می شنوم گـفـتـند: به خدا سوگند كه تو در همان ضلالت دیرینه خویش هستی , چون مژده دهنده آمد و جامه بر روی او انداخت بینا گشت .
●وهابیها همچون مادیون منكر روح
ابـن تیمیه و پیروانش , همچون مادیون , مردن را معدوم شدن می دانند و به گفته قرآن وسنت به ایـنكه ارواح مردگان از زنده گان شنواترند و رسول خدا با ارواح مردگان حرف می زند, و شهداء سلام زائرین را می شنوند و جواب آنرا می دهند, و... اعتقادی ندارند.
الـف - مـسلمانان طبق احادیث صحیح نبوی در آخر نماز از راه دور و نزدیك خطاب به رسول اللّه سـلام مـی كـنـند و در هر كجای جهان كه باشند می گویند: السلام علیك ایهاالنبی ورحمهٔ اللّه وبركاته .
و در احادیث نبوی است كه سلام شما به من می رسد و من جواب شما را می دهم
ب - در احـادیـث دیـگـری هم آمده است كه رسول خدا (ص ) اهل قبور بقیع را همچون زندگان مورد خطاب قرار می داد و با آنان سخن می گفت كه در اینجا به بعضی از آنهااشاره می كنیم :
۱ - حدثنا هودهٔ بن خلیفهٔ قال : حدثنا عوف عن الحسن ان النبی (ص ) قام علی اهل البقیع فقال : الـسـلام علیكم یا اهل القبور من المؤمنین والمسلمین , لو تعلمون ما نجاكم اللّه منه مماهو كائن بعدكم , ثم نظر الی اصحابه فقال هؤلاء خیر منكم (۲۱) .
هوده بن خلیفه می گوید كه عوف بن حسن گفت : پیامبر (ص ) به اهل بقیع خطاب كرد وفرمود: السلام علیكم یا اهل القبور من المؤمنین والمسلمین , اگر بدانید كه خداوند شمارا از چیزی كه بعد از شما وجود دارد, نجات داده است .
سپس روی به اصحاب كردندو فرمودند: اینان (شهداء) از شما بهترند
۲ - رسـول خدا (ص ) می فرماید: به میت خطاب كنید و تلقین نمائید كه وقتی از توسئوال كردند در قبر بگو لا اله الا اللّه لقنوا موتاكم لا اله الا اللّه (۲۲) .
۳ - و نیز رسول خدا (ص ) می فرماید: ان المیت یعرف من یحمله ومن یغسله ومن یدلیه فی قبره .
میت می شناسد كسی كه او را حمل می كند, كسی كه او را غسل می دهد و كسی كه او رادر قبرش می گذارد (۲۳)
۴ - از عـبـداللّه بـن عمر است كه ارواح شهداء, سلام زائران را می شنوند و جواب سلام را می دهند.
تاریخ مدینه تالیف ابن شبه باب جنائز حـدثـنا ابو غسان قال حدثنا عبد اللّه بن نافع عن اسامهٔ بن زید عن عبد اللّه بن ابی عروهٔ , عن رجل حدثه عن عبد اللّه بن عمر قال : من مر علی هؤلاء الشهداء فسلم علیهم لم یزالوا یردون علیه الی یوم القیامهٔ .
ابـوغسان به اسناد خود از عبداللّه بن عمر نقل می كند: هركس بر شهداء بگذرد و بر آنان سلام كند, سلام او را پاسخ می دهند.
۵ - در حـدیث آمده است كه پیامبر (ص ) شهدای احد را مخاطب قرار می داد و برارواح آنان سلام می كرد و می گفت :(سلام علیكم بما صبرتم , فنعم عقبی الدار ... سـلام بر شما به خاطر آن همه شكیبائی كه ورزیدید, سرای آخرت , چه سرای نیكویی است .
و قرآن نـیز شهدا را زنده نامیده در سوره بقره , آیه ۱۵۴ (ولا تقولوا لمن یقتل فی سبیل اللّه اموات بل احیاء ولكن لا تشعرون ).
۶ - از رسول خدا (ص ) روایت شده است : العبد اذا وضع فی قبره وتولی وذهب اصحابه حتی انه لیسمع قرع نعالهم ... (۲۴) هـنـگـامـی كـه فردی را در قبر می گزارند و بستگانش می روند, او حتی صدای به زمین خوردن كفشهایشان را می شنود.
۷ - در صـحـیح بخاری آمده است كه پیغمبر خدا در پایان جنگ بدر كشته شدگان مشركان را با ایـن آیه صدا می زد: (ونادی اصحاب الجنهٔ اصحاب النار ان قد وجدنا ماوعدنا ربنا حقا ...). اصحاب گـفـتـند: یا رسول اللّه مردگان را صدا می زنی ؟ پیغمبرفرمود: شما از آنها شنواتر نیستید ولی نمی توانند جواب بدهند (۲۵)
۸ - در سـنن نسائی آمده است كه پیغمبر (ص ) فرمود: بر من , زیاد درود بفرستید كه درود شما بر من عرضه می شود, گفتند: یا رسول اللّه چگونه درود بر شما عرضه می شود در حالی كه بدن شما پـس از مـرگ پـوسـیـده خـواهـد شد.
آن حضرت فرمودند:پیغمبر خدا زنده است و از خدا روزی می گیرد باری , وقتی مردگان صدای زندگان را می شنوند و می توان آنها را مخاطب قرار داد.
چرا نتوان به آنـهـا گـفـت كـه برای ما دعا كنند.
و یا اینكه از رسول خدا و شهداء كه ازشفاعت كنندگان روز قـیامتند.
بخواهیم برای ما در روز قیامت در درگاه خدا شفاعت كنند.
آیا خداوند شفاعت آنها و یا دعای آنها را رد می كند؟
۹ - عـلـی بـن ابـیـطـالـب بعد از وفات پیامبر (ص ) به آن حضرت متوسل می شد و خطاب به آن بزرگوار می گفت : بابی انت وامی اذكرنا عند ربك واجعلنا من بالك .
پدر و مادرم فدایت باد ما را در پیشگاه پروردگارت بیاد آور و در خاطرت نگهدار یعنی برای ما در پیشگاه خدا دعا كن .
۱۰ - عـلـی بـن ابـیـطالب روایت می كند كه پس از سه روز كه رسول خدا از دنیا رفته بود,مردی اعـرابـی آمـد و خـود را بـر روی قـبـر رسـول خـدا (ص ) انداخت و از خاك قبر بر سرمی ریخت و می گفت : یا رسول اللّه قلت فسمعنا قولك , ووعیت عن اللّه سبحانه فوعینا عنك , وكان فیما اءنزل علیك : (ولو انـهـم اذ ظـلـمـوا انـفـسـهـم جـاؤوك ), وقـد ظلمت وجئتك تستغفر لی .
فنودی من القبر: قد غفرلك (۲۶) .
۱۱ - دارمـی در كتاب صحیح خود باب ما اكرم اللّه نبیه بعد موته از ابوالجوزاء روایت كرده است كه اهل مدینه دچار قحطی شدیدی شدند و به عایشه شكایت كردند.
عایشه گفت : نگاه به قبر پیغمبر كنید و طوری آن را وسیله قرار دهید كه میان آن وآسمان سقفی نباشد, آنها چنین كردند و باران آمد و علف رویید در پایان این بحث , بعضی از عبارات زیارت پیامبر (ص ) را به روایت فاكهی و دیگران ذكر می كنیم :
۱ - وآته نهایهٔ ما ینبغی ان یساله السائلون
۲ - در زیـارت مـجـمع الازهر آمده است كه : واتوسل بك الی اللّه تعالی فی ان اموت مسلما علی ملتك وسنتك
۳ - و در زیـارت دیـگـری كـه شـرنـبلالی حنفی در المراقی آورده , آمده است كه : وجئنامن بلاد شـاسـعـهٔ وامكنهٔ بعیدهٔ بقصد زیارتك لنفوز بشفاعتك ... فاشفع لنا الی ربك واساله ان یمیتنا علی سنتك ... الشفاعهٔ الشفاعهٔ یا رسول اللّه .
۴ - احـسـن مـا یـقـول : نحن وفدك یا رسول اللّه , زوارك جئناك لقضاء حقك , وللتبرك بزیارتك , والاستشفاع بك مما اثقل ظهورنا واظلم قلوبنا.
۵ - قـسـطـلانـی در الـمـواهـب اللدنیه آورده است كه : وینبغی للزائر له (ص ) ان یكثر من الدعاء والتضرع والاستغاثه والتشفع والتوسل به (ص ), وجدیر بمن استشفع له ان یشفعه اللّه فیه .
۶ - زقانی در كتاب شرح المواهب می گوید كه : ولیتوسل به صلی اللّه علیه , ویسال اللّه تعالی بجاهه فی التوسل به .●صحابه اولین بانیان حرم رسول خدا (ص )
وقتی رسول خدا (ص ) از دنیا رفت , صحابه طبق وصیت خود ایشان كه فرموده بود:هر پیغمبری در هـمـان جایی كه از دنیا می رود دفن می شود پیغمبر خدا (ص ) را درزیر سقف همان اتاق دفن كردند و به قبرستان بقیع , كه قبرستان عمومی مسلمانان بود,نبردند صـحـابه رسول خدا (ص ) به روایت قاسم بن محمد بن ابی بكر و روایات دیگر به احترام قبر پیغمبر خـدا (ص ), مـیـان اتـاق , دیـواری ساختند تا آن نصف اتاق كه قبر پیغمبر خدادر آن است به چهار دیـواری مـحـفـوظ گـردد و حرمی مستقل برای مزار رسول اللّه (ص )شود و لذا می توان گفت : صحابه رسول خدا اولین كسانی بودند كه اقدام به بناء برای حریم مزار قبر رسول خدا كردند سـپـس عـمـر بن الخطاب برای آن خانه , دیواری ایجاد كرد كه سایر صحابه آن دیوار رابزرگتر و بلندتر كردند و سپس بنی امیه و بنی عباس و... پـس مـی تـوان گفت بانی ساختمان حریم قبر رسول خدا در مرحله اول , خود آن حضرت بود كه چنین وصیتی كرد كه در اتاق خودش دفن شود و بعد صحابه بودند كه به بناء آن افزودند قـاسـم پـسـر محمد بن ابی بكر, یعنی برادرزاده عایشه , روایت می كند كه من بر عایشه وارد شدم , گـفتم : از شما می خواهم پوششی را كه بر روی قبر رسول خدا و شیخین است , برداری تا قبرها را بـبـیـنم .
عایشه آن پوشش را برداشت و من سه قبر را دیدم كه در كنار هم قرار دارند.
نه از زمین بـسـیـار بلندند كه مشرف باشند و نه با زمین یكنواخت هستند كه زیر پا روند.
همچنین مشاهده كردم كه قبرها با سنگ و گل قرمززینت شده بودند (۲۷) الـبته اینكه قبر رسول اللّه مشرف نبوده به جهت دستوری است كه رسول خدا به علی بن ابیطالب از مـشرف بودن قبر نهی فرموده بودند (۲۸) و منظور از مشرف بودن قبر باملاحظه روایات قبر پـیغمبر و معنی اشراف و روایات قاسم بن ابی بكر و بعض زوجات پیغمبر (ص ) بر اینكه قبر پیغمبر خـدا مـشـرف نـبوده در نتیجه آن اتاق مسجد نگردد.
این است كه روی قبر را همچون ستونی بالا نـبـرند كه مشرف گردد, اما اینكه مقدار كمی اززمین بلندتر باشد كه پایمال نشود و نیز از اینكه قبر در اتاق باشد نهی نشده است در طبقات ابن سعد آمده است : در زمان رسول اللّه خانه آن حضرت دیواری نداشت .
اولین كسی كه برای آن خانه , كه قبر آن حضرت در اتاقی از آن بود دیوار بنا كرد, عمربن خطاب بین سالهای ۱۳ - ۲۳ بود عبیداللّه بن ابی زیاد می گوید: خانه پیامبر, دیوار كوتاهی داشت سپس عبداللّه بن زبیر آن دیوار را بالاتر برد و بر آن افزود (۲۹) بخاری می گوید: هنگامی كه در زمان ولید بن عبدالملك (۸۶ - ۹۶) آن دیوار فروریخت , مجددا آن رابنا كردند وهـابـیـون كـه با مشرك خواندن سازندگان حرم رسول خدا و صحابه و ذوی القربی مقصودشان اهـانت به خود رسول خدا و صحابه و تابعین است (كه چنین وصیت نموده و بناهائی را ساخته اند) خود مشرك و مرتدند, نه صحابه رسول خدا (ص ) (۳۰) .
●سقف و حرم سازی برای مزار ام حبیبه زوجه رسول خدا توسط صحابه :
هـنـگـامی كه عقیل بن ابی طالب در خانه اش چاهی حفر می كرد به سنگی برخورد كه برروی آن نـوشـته بود: قبر ام حبیبه بنت صخر بن حرب پس عقیل آن چاله را پر كرد وبر روی آن اتاقی بنا كرد.یزید بن سائب می گوید: من بر آن خانه داخل شدم و آن قبر را در آنجا دیدم (۳۱) .
قبر فاطمه زهرا دختر رسول خدا (ص ) در اتاق خودش :
عبدالعزیز بن عمران می گوید: فاطمه , همچون رسول خدا, در منزل خودش , شبانه ودور از چشم اكثر مردم , دفن شد.
امام جعفر صادق (ع ) می گوید: فاطمه زهرا شبانه در منزلش دفن شد.
این منزل , دركنار مسجد بود و قبر او اینك در مسجد است (۳۲) .
ابن جماعه می گوید: در اینكه قبر فاطمه كجاست , دو نظر وجود دارد: یكی اینكه فاطمه در منزل خودش , دفن شده است و نظر دوم اینكه در بقیع و در همان مسجدی كه منسوب به ایشان است و در نزدیكی قبه عباس عموی پیامبر, مدفون است (۳۳) .
نـظـر درسـت و صحیح همان روایت امام جعفر صادق (ع ) است كه فاطمه در خانه خودش كه در كنار مسجد النبی بوده دفن شده كه پس از توسعه مسجد داخل مسجدافتاده است و آن قبری كه در بقیع در قبه عباس است قبر فاطمه بنت اسد مادر علی بن ابی طالب است .
▪قبه ذوی القربی , معروف به قبهٔ العباس یا خانه عقیل :
ابـن شـبـه مـی گوید: عباس بن عبدالمطلب در كنار قبر فاطمه بنت اسد دفن شد كه درابتدای مقبره های بنی هاشم و در منزل عقیل است (۳۴) .
مـحـب طـبری , محدث حجاز می گوید: حسن بن علی در كنار مادرش (مادر بزرگش )فاطمه , دفن شد و قبر این دو در قبه عباس است (۳۵) .
از مـحـب الدین ابن نجار روایت شده است : در كنار حسن بن علی , فرزند برادرش , زین العابدین و محمد باقر و جعفر صادق (ع ) نیز دفن شده اند (۳۶) .
غزالی نیز محل و قبه عباس و شكل آنها را همین گونه توصیف كرده است .
- شیخین نیز در زیر سقف دفن شدند.
و حسن بن علی نیز وصیت كرد در كنار قبر رسول خدا (كه زیر سقف بود) دفن شود.
- هـارون الـرشـیـد نـیز در خانه ای كه مرد دفن شد یا آن خانه را مامون برای او ساخت كه اكنون معروف به مزار علی بن موسی الرضا است .
قبه ذوی القربی در زمان بنی عباس بدست خلفاء و زیر آنها تعمیر شد.
●وهابیها زائران قبر رسول خدا را كافر می دانند
با آنكه رسول خدا به زیارت قبور مؤمنین امر كرده و سیره رسول خدا بر زیارت قبوربوده است چه رسـد بـه زیـارت قـبـر رسول خدا كه بالاترین مؤمن است و بهترین مصداق امر بزیارت قبور است چنانچه پیامبر خدا به زیارت قبور فرمود فزوروا القبور -وزوروها مـسـلم در باب اضاحی آنرا نقل می كند و نیر ترمذی ونسائی و ابن ماجهٔ و ابن داود درابواب جنائز ودر سنن خود آنرا نقل می كند واحمد در مسندش و نیز دیگران ... و لذا حجاج بیت اللّه الحرام پس از اداء حج مكه و مسجدالحرام را كه نماز درمسجدالحرام بالاترین ثـواب نـمـاز در مـسـاجد را دارد آن را برای زیارت قبر رسول خداترك می كنند تا به ثواب زیارت عـظیم قبر رسول اللّه نایل شوند و این سیره خلفاء وصالحین از سلف بوده تا حال ادامه دارد و تنها ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب ازمؤسسین وهابیت در كتابهایشان و اینك هم ابن باز در كتابش بـنـام الـتـحقیق و الایضاح صفحه ۶۹ با سفر به قصد زیارت رسول اللّه مخالفت كرده اند و زوار قبر رسـول اللّه راجـهال و كفار می دانند, كتاب الرد علی الاخنانی لابن تیمیهٔ : لا یقصد الی القبر (قبر النبی - ص -) الا جاهل او كافر.
●عدم مشروعیت حكومت وهابیها
احـادیـث بسیاری از پیامبر گرامی اسلام (ص ) وارد شده است كه حكومت از آن قریش است , این احـادیـث را مـنابع حدیثی اهل سنت آورده اند.
همچنین مطالبی در این زمینه از ابوبكر و دیگران وارد شده است كه ما برخی از آنها را در ذیل می آوریم :
۱ - از رسول خدا (ص ) روایت شده است : لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی منهم اثنان (۳۷) .
امر خلافت , از آن قریش است حتی اگر در میان آنها دو نفر باقی بمانند.
۲ - لا یزال هذا الامر فی قریش ما بقی من الناس اثنان (۳۸).
امر خلافت از آن قریش است ,حتی اگر از مردم دو نفر باقی بماند یعنی تا قیامت است .
۳ - همچنین از ابوبكر نقل شده است كه در روز سقیفه می گفت : نحن امراء وانتم الوزراء (۳۹) .
ما (قریش ) امیریم و شما (انصار) وزیر.
۴ - و نیز از ابوبكر نقل شده است : لم یعرف العرب هذا الامر الا لهذا الحی من قریش (۴۰) .
عرب حكومت را از آن قریش می داند.
۵ - از رسول خدا (ص ) روایت شده است : الائمـهٔ مـن قـریش : ان لهم علیكم حقا, ولكم علیهم حق مثل ذلك , ما ان استرحموافرحموا, وان عـاهـدوا وفـوا, وان حـكـمـوا عـدلـوا.
فـمن لم یفعل ذلك منهم فعلیه لعنهٔ اللّه والملائكهٔ والناس اجمعین (۴۱) .
پیشوایان از قریش هستند, همانا شما بر آنان حقی دارید و آنان نیز بر شما حقی دارندمادامی كه به پیمانهای خود وفا كنند و به عدالت حكم كنند و رحم داشته باشند, و اگرچنین نباشند (علاوه بر آنكه بر شما حقی ندارند) پس لعنت خدا و ملائكه و تمامی مردم بر آنان باد.
و در مسند احمد بن حنبل از ابی برز: قال رسول اللّه (ص ): الامراء من قریش , الامراء من قریش , الامراء من قریش ....
۶ - یكون بعدی اثنا عشر خلیفهٔ كلهم من قریش (۴۲) .
۷ - یكون بعدی اثنا عشر امیرا ... كلهم من قریش (۴۳).
(انی جاعلك للناس اماما قال ومن ذریتی قال لا ینال عهدی الظالمین ), یعنی ستمگر حق رهبریت را ندارد.
بقره , آیه ۱۲۴.
احـادیثی را كه از پیامبر (ص ) به نقل از منابع معتبر آوردیم و نیز استدلال شیخین درمقابل انصار همچنین فتوای ائمه همه مذاهب اسلامی و اجماع سلف , از زمان صحابه وتابعین , بر این است كه : اولـوالامر باید قریشی باشد و خلافت غیر قریشی نامشروع است و اطاعت امرش واجب نبوده بلكه حرام است .
پس تنها امرای عادل قریش واجب الاطاعه هستند بنابراین , حكومت وهابیها كه غیر قریشی است , نامشروع است .
بـالاخـص ایـن كـه الان وسـیـله سلطه كفر بر مسلمین شده اند.
سوره النساء, ۱۴۱ (لن یجعل اللّه للكافرین علی المؤمنین سبیلا).
●●تذكر
صحیح بخاری در كتاب الفتن از عبد اللّه بن عمر روایت می كند كه پیغمبر خدا(ص ) دوبار فرمود: خدایا به ما در یمن ما بركت بده خدایا به ما در شام ما بركت بده اصحاب گفتند یا رسول اللّه بفرمائید نجد ما هم بركت بده , پیغمبر خدا فرمود: نجد جای زلزله ها و فتنه هاست وشاخ شیطان از آن جا بیرون می آید.یاد آور می شود كه نجد مركز خروج وطغیان وهابیون علیه مسلمین بوده است كه به كشتن عباد و زهـاد حـرم و حـتی طفل شیرخوار و آتش زدن كشاورزی و تجزیه امپراطوری دولت مسلمین و ذلت جهان اسلام بدست صهیونیست و كفار محارب منتهی گشت .
منبع: www.al-shia.com
منبع : سایر منابع


همچنین مشاهده کنید