دوشنبه, ۱۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 29 April, 2024
مجله ویستا
مبانی فقهی ساده زیستی دولتمردان
در اسلام پذیرش مسؤولیت تنها و تنها به انگیزه خدمت به مردم و اجرای حق و عدالت انجام میپذیرد. از اینرو، مسؤولان و رهبران جامعه در حكومتِ مطلوبِ اسلام، امكاناتی در حد امكانات مردم متوسط و حتی پایینتر از آن دارند و اجازه ندارند مانند مسؤولان سایر حكومتها در زندگی شخصی و خصوصی خود از امكانات ویژه و منحصر به فرد استفاده كنند و برای خود زندگی اشرافی و تجملاتی فراهم سازند. افراد گوناگون، به انگیزههای مختلف، عهدهدار مسؤولیتهای اجتماعی و سیاسی میشوند. بسیاری از آنها به منظور ارضای غریزه جاهطلبی و مقام پرستی پذیرای مسؤولیت میگردند. مقام و ریاست برای این دسته، از چنان لذّتی برخوردار است كه حاضرند برای رسیدن به آن، از همه لذّتهای مادی چشم پوشی كنند. گروهی دیگر برای رسیدن به رفاه، امكاناتِ بیشترِ مادی و بهرهمندی از لذّتهای دیگر مادّی مسؤولیت میپذیرند; ولی اكثریت مردم، هم برای ارضای غریزه جاهطلبی و هم استفاده از لذّتهای دیگر مادّی عهدهدار مسؤولیت میشوند. اسلام در باب حكومت و مسؤولیتهای اجتماعی، شیوه كاملاً جدیدی را ابداع كرده است. در اسلام پذیرش مسؤولیت تنها و تنها به انگیزه خدمت به مردم و اجرای حق و عدالت انجام میپذیرد. از اینرو، مسؤولان و رهبران جامعه در حكومتِ مطلوبِ اسلام، امكاناتی در حد امكانات مردم متوسط و حتی پایینتر از آن دارند و اجازه ندارند مانند مسؤولان سایر حكومتها در زندگی شخصی و خصوصی خود از امكانات ویژه و منحصر به فرد استفاده كنند و برای خود زندگی اشرافی و تجملاتی فراهم سازند. درباره ترغیب اسلام به زهد و بیرغبتی به دنیا، به طور عموم احادیث بسیاری در اسلام وارد شده است كه قصد پرداختن به آنها را نداریم. همچنین درباره سیره و روش زندگی پیشوایان معصوم: در زمان حكومت نیز احادیث بسیار آموزنده و شگفت انگیزی نقل شده كه آن نیز از بحث ما خارج است. هدف ما در این نوشتار، بحثی فقهی درباره سطح زندگی مسؤولان در حكومت اسلامی و استنباط حكم این مسأله از متون اصلی است. برای این منظور نخست به احادیث قابل استدلال اشاره میكنیم و در پایان به نكاتی كه از آنها میتوان استفاده كرد، میپردازیم. حضرت علی(ع): «اًِّنَّ اللّه عَزّوجَلَّ - فَرَضَ عَلی أَئِمَْ الْعَدْلِ أنْ یُقَدِّرُوا أنْفُسَهُم بِضَعَفِْ الناسِ كَیْلا یَتَبَیَّغَ بِالْفقیرِ فَقْرُهُ».[۱] «خداوند بر پیشوایان عدالت واجب كرده است، زندگی خود را مانند ضعیفترین مردم سازند، تا فقر و تنگدستی به فقیران فشار نیاورد و سبب هلاكت آنان نگردد.»
شیوه زندگانی پیشوایان
۱. حمید و جابر عبدی از امیرمؤمنان(ع) روایت میكنند كه فرمود: «اًّنّ اللّه جَعَلنی اًّماماً لخلقه فَفَرَضَ عَلیَّ التقدیر فی نَفْسی و مَطْعَمی وَ مَشْرَبی وَمَلْبَسی كَضُعَفأِ الناسِ، كَیْ یَقْتَدی الْفَقیرُ بِفَقْری وَ لا یُطْغِی الْغنی غِناهُ».[۲] «خداوند مرا پیشوای خلق خویش قرار داد. از اینرو، سختگیری بر من را، در خودم، غذایم و نوشیدنیام لازم كرد - تا مانند ضعیفان مردم باشم - كه فقیر به فقر من اقتدا كند و بینیازیِ ثروتمند، وی را به سركشی وادار نكند.» علاّمه مجلسی(قدس سره) [۳] این حدیث را مجهول شمرده و آیت الله خوییعلاّمه مجلسی(قدس سره) [۴] و محقق اردبیلیعلاّمه مجلسی(قدس سره) [۵] آن را مرسل میدانند. اردبیلی دلیل آن را فاصله زمانی «حماد» از «جابر عبدی» بر شمرده است. البته برخی آن را صحیح [۶] دانستهاند، كه وجه آن برای نگارنده روشن نشد.مجلسی در توضیح این حدیث میفرماید: «تقدیر یعنی در تنگنا قرار دادن و سخت گرفتن و عطف در جمله «فی نفسی و مطعمی» عطف تفسیری است. ذكر نفس برای اشاره به این است كه این حالت مخصوص حضرت علی(ع) است. و حاصل معنا، در خوردن یا چگونگی]میمی[«مطعم» یا اسم مكان است و یا مصدر خوردن و یا در طعام و خوراك است. مشرب و ملبس نیز همین گونه است. گفته شده «فی نفسی»; یعنی در كارهای مربوط به كسب معاش و كشورداری و مانند آن، مانند متكبران و مترفانی نباشم كه در همه كارها یا بیشتر آنها، خدمتگزاران به آنان كمك میكنند. «كضعف الناس»; یعنی مانند كسانی كه مال ندارند. «كی یقتدی الفقیر» یعنی به پیروی از من راه فقرا ر بپیماید و یا كنایه از رضایت به فقر است. خلاصه اینكه وقتی فقیر پیشوای خود را میبیند كه به پایینترین سطح زندگی راضی شده است، او نیز به فقر خود راضی میشود. همچنین وقتی ثروتمند پیشوای خود را فقیر میبیند، بینیازیاش وی را به سركشی وا نمیدارد و میفهمد كه اگر بینیازی خیری داشت، پیشوای مسلمانان به آن سزاوارتر بود.» [۷] درباره سخن علامه مجلسی كه كلمه «نفس» را دلیل بر اختصاص این حكم به حضرت علی(ع) دانسته است میتوان گفت: حضرت علی این حكم را با «فأ» بر حكومت و خلافت خویش متفرّع كرده است. بنابراین، زمامداری و رهبریِ جامعه، علت و دلیل این حكم است و این دلیل سبب تعمیم این حكم به همه رهبران میگردد. به بیان دیگر، حضرت علی چون خود را رهبر و پیشوای جامعه میداند، وظایف رهبران جامعه - بسان فقیرترین مردم زندگی كردن - را شامل حال خود میداند; به بیان سوم، امام در این حدیث به صورت قیاس شكل اول كه كبرای آن در كلام محذوف است، استدلال میكند. حاصل این قیاس چنین است: «خداوند مرا پیشوای خلق خود قرار داد و هر كس را كه خداوند پیشوای خلقش قرار دهد، بر وی سختگیری در نفس و خوراك و نوشیدنی و پوشاك را لازم میكند، پس بر من هم سختگیری در نفس و خوراك و نوشیدنی و پوشاك ر واجب كرده است.»علاوه بر آنكه دلالت «نفس» بر اختصاص، با سخن خودِ علامه كه عطف را عطف تفسیری دانسته، سازگار نیست. نكته دیگر اینكه: ظاهر ذكرِ نفس، مطعم، مشرب و ملبس تأسیس است نه تفسیر، بنابراین، مقصود از نفس باید غیر از خوراك و نوشیدنی و پوشاك باشد و شاید آنچه مجلسی به «قیل» نسبت داده، صحیحتر باشد.این حدیث به رهبر و حاكم جامعه اختصاص دارد و شامل دیگر مقامات حكومتینمیشود. درباره حدیثی كه گذشت، این پرسش مطرح است كه آیا این حكم به رهبران و پیشوایان منصوب از طرف خدا - پیشوایان شرعی جامعه در هر زمان - اختصاص دارد، یا شامل هر حاكم و زمامداری، هر چند غیرشرعی و ناحق، میگردد؟ ممكن است گفته شود: مقصود از جمله: «ان اللّه جَعَلنی اماماً لخَلقه» منصوب از طرف خداست و بنابراین اختصاص به پیشوایان شرعی دارد و احتمال میرود مقصود از آن، این باشد كه چون اكنون تقدیر خداوند چنین قرار گرفته كه من رهبر و پیشوای جامعه باشم، بر من لازم است كه به وظایف رهبری - از جمله هماهنگی با فقیرترین اقشار جامعه در سطح زندگی - عمل نمایم. از ظاهر حدیث دانسته میشود كه معنای دوم مراد است; زیرا امام(ع) در مقام بیان شرعیت حكومت خویش نیست تا به نصب الهی استدلال كرده باشد، بلكه امام در مقام بیان وظایف حاكم جامعه است. شمول این حكم نسبت به حاكمان و زمامداران غیرمشروع جامعه با اینكه وظیفه آنان كنارهگیری از حكومت است و وظیفه دیگری نسبت به اداره جامعه ندارند از این باب است كه اكنون كه مسؤولیت اداره جامعه را - هر چند به ناحق - پذیرفتهاند و از این منصب كنار نمیروند، حداقل باید به وظایفی كه عقل و شرع برای رهبر جامعه تعیین میكند، عمل نمایند. چنانكه حضرت علی در موارد بسیاری شیوه صحیح اداره جامعه و وظایف رهبر و حاكم مسلمانان را به خلفای پیش از خود تذكر و آموزش میداد. بنابر این معنا، این حكم شامل امامان معصوم: در زمان عدم تصدی حكومت نمیگردد، با اینكه آنان همیشه رهبر و پیشوای شرعی جامعه هستند.. در زمان حضرت علی عاصم بن زیاد لباس پشمینه و زبر و خشن میپوشید و لباس نرم و لطیف را ترك كرده بود. برادرش ربیع بن زیاد شكایت وی را به حضرت علی برد. امیرمؤمنان دستور داد عاصم را حاضر كردند و با حالت خشم به وی فرمود: «آیا از خانوادهات حیا نكردی؟ چرا به فرزندانت ترحم ننمودی؟ آیا میپنداری خداوند خوبیها را بر تو حلال كرده است و استفاده از آن را برایت خوش ندارد؟ تو نزد خداوند كمتر از این هستی...» عاصم به امام عرض كرد: «ای امیرمؤمنان، پس چرا خود به غذای خشك و نامرغوب و لباس زبر و خشن بسنده كردهای؟» امام فرمود: «ای بیچاره، خداوند بر پیشوایان عدالت واجب كرده است، خود را مانند ضعیفترین مردم سازند، تا فقر و تنگدستی به فقیران فشار نیاورد و سبب هلاكت آنان نگردد!» عاصم با سخن امام، لباس پشمینه را به كناری افكند و لباس نرم و لطیف به تن كرد. [۸] این ماجرا در نهج البلاغه اینگونه آغاز میشود: علی(ع) در بصره به عیادت علأ بن زیاد حارثی - یكی از شیعیان خود - رفت در این دیدار خانهاش را وسیع یافت. به این جهت به او اعتراض كرد و فرمود: «با این خانه به این وسعت و بزرگی در این دنیا چه میكنی، در حالی كه در آخرت به آن نیازمندتری؟ آری، اگر بخواهی با همین خانه میتوانی به آخرت دستیابی، در آن از میهمانان پذیرایی كنی، با خویشان خود ارتباط برقرار سازی و حقوق آنان را اد نمایی، در این صورت به وسیله آن به آخرت رسیدهای!» علأ در این ملاقات از برادرش عاصم نزد امام(ع) شكایت كرد كه لباس خشن میپوشد و تارك دنیا است. ادامه گزارش این ماجرا، در نهج البلاغه شبیه با آن چیزی است كه گذشت. [۹] ابن جوزی نیز این ماجرا را با اختلاف گزارش كرده است.۲ در نقل وی سخن امام این گونه آمده است: «ویحك انّ الله فرض علی ائمْ الحق أن یتّصفوا بأوصاف رعیّتهم أو بأفقر رعیتهم لئلا یزدری الفقیر و لیحمد اللّه الغنی علی غناه».[۱۰] «وای برتو، خداوند بر پیشوایان حق واجب كرد، خود را مانند رعیت خویش ی فقیرترین رعیتشان گردانند، تا فقیر به خاطر فقر خویش احساس حقارت نكند و ثروتمند به خاطر غنایش خدا را سپاس گوید.» علامه مجلسی درباره سند این حدیث میفرماید: «این حدیث، مرسل و معتبر است بلكه مانند متواتر است، كه با سندهای گوناگون و اختلاف در متن و وحدت مضمون روایت شده است» آنگاه در توضیح آن به نقل از ابن ابی الحدید مینویسد: «أن یقدروا أنفسهم بضعفْ الناس» «ضعفْ» جمع ضعیف است; یعنی خود را شبیه آنان نماید. «تبیّغ الدم...» به معنای هیجان و فشار خون است. در حدیث آمده است: «بر شما باد به حجامت، تا خونتان به هیجان در نیاید و شما را بكشد.» «یتبیّغ»، در اصل یبتغی بوده كه قلب شده است; مانند جذب و جبذ. معنای حدیث: «واجب است بر پیشوای عدالت كه خود را در لباس و خوراك مانند ضعیفان مردم نماید، تا فقرا هلاك نشوند; زیرا وقتی آنان پیشوای خود را با آن وضعیت و آن غذا دیدند، به راحتی میتوانند از لذّتهای دنیا چشم بپوشند.» [۱۱] درباره دلالت این حدیث، نكاتی شایان ذكر است: الف: جمله: «اِنّ اللّه فرض علی ائمْ العدل» ظهور در این مطلب دارد كه هر كس خود ر ملتزم و پایبند به عدالت میداند، باید به این وظیفه عمل كند، در غیر این صورت نمیتوان وی را عادل دانست.ب: این حدیث نیز به رهبر و حاكم جامعه اختصاص دارد و شامل مقامات پایینترنمیشود.۳. عن الأخنف بن قیس قال: «دخلت علی معاویْ فقدم الیّ من الحلْو و الحامض ماكثر تعجبی منه ثم قال: قدموا ذاك اللّون فقدموا لوناً ما أدری ما هو؟ فقلت ما هذا؟ فقال: مصارین البط محشوْ بالمخ و دهن الفستق قد ذر علیه السكر. قال: فبكیت، فقال: ما یبكیك؟ فقلت: للّه درّ ابن أبی طالب لقد جاد نفسه بما لم تمسح به أنت و لا غیرك، فقال: و كیف؟ قلت: دخلت علیه لیلْ عند افطاره، فقال لی: قم فتعش مع الحسن و الحسین ثمّ قام الی الصلاْ فلمّا فرغ دعی بجراب مختوم بخاتمه فأخرج منه شعیراً مطحوناً ثم ختمه، فقلت; یا أمیرالمؤمنین; لم أعهدك بخیلاً فكیف ختمت علی هذا الشعیر؟ فقال: لم اختمه بخلا و لكن خفت أن یبسه الحسن و الحسین بسمن أو اهالْ فقلت: أ حرامٌ هو؟ قال: لا و لكن علی ائمّْ الحق أن تیأسوا بأضعف رعیّتهم حالاً فی الأكل و اللباس و لا یتمیّزون علیهم بشی لا یقدرون علیه لیراهم الفقیر فیرضی عن اللّه تعالی بما هو فیه و یراهم الغنی فیزداد شكراً و تواضعاً».[۱۲] اخنف بن قیس گوید: «وارد بر معاویه شدم. وی چند گونه غذای ترش و شیرین حاضر كرد; به طوری كه سبب شگفتی بسیار من شد. آنگاه گفت: غذای مخصوص را بیاورید! غذای ناشناختهای را آوردند. پرسیدم: این چیست؟ معاویه پاسخ داد: سنگدان مرغابی كه از مغز سر و روغن پسته پر گردیده و شكر نیز به آن افزوده شده است! اخنف میگوید: با مشاهده این منظره گریستم! معاویه علّت را پرسید. گفتم: آفرین بر علی بن ابی طالب! آنچنان به نفس خویش خدمت كرد، كه هیچ كس - نه تو و نه غیر تو - به خود خدمت نمیكند! وقتی معاویه از چگونگی آن پرسید، گفتم: شبی هنگام افطار به خدمتش شرفیاب شدم. به من فرمود: برخیز با حسن و حسین شام بخور و خود به نماز ایستاد. آنگاه دستور داد كیسه سر به مهری را آوردند. از میان آن مقداری جوِ آرد شده بیرون آورد. عرض كردم: ای امیرمؤمنان، من تو را بخیل نمیدانستم! چرا كیسه را مهر میزنی؟ امام(ع) فرمود: این كار من از روی بخل نیست، بلكه از آن بیم دارم كه حسن و حسین آن را به روغن آغشته كنند! گفتم: آیا حرام است؟ فرمود: «نه; ولی بر پیشوایان حق لازم است، در خوراك و پوشاك از ضعیفترین مردم الگو بگیرند و هیچ گونه امتیازی، كه مردم قدرت بر آن ندارند، بر آنان نداشته باشند، تا فقیران وی را بنگرند و از وضعیتی كه در آن هستند، خشنود گردند و بینیازان به وی نگاه كنند و بر مراتب سپاسگزاری و فروتنی خویشبیفزایند.» ۴. المعلّی بن خنیس قال: «قلت لأبی عبداللّه۷ یوماً: جُعِلت فداك ذَكَرتَ آلَ فُلانً وَما هُمْ فیه من النعیم. فقلت: لَوْ كانَ هذا الیكم لَعِشْنا مَعَكُم. فقال: هَیْهات ی مُعَلی،أما وَالله أنْ لوكان ذاك ما كان الاّض سیاسْ اللّیل و سیاحْ النهار و لُبْسُ الْخشنو أكل الجَشِبِ فَزُویِ ذلك عَنّا، فهل رأیت ظُلامًَْ قَطّ صَیّرهَا اللّهُ تَعالی نِعمًْالاّض هذِهِ؟»[۱۳]معلی بن خنیس میگوید: «روزی به امام صادق(ع) عرض كردم: فدایت شوم! به یاد بنیعباس و نعمتهایی كه از آن بهرهمندند افتادم و با خود گفتم: ای كاش حكومت در اختیار شما بود تا ما نیز همراه شما زندگی مرفهی داشتیم! امام فرمود: بعید است ای معلی، به خدا سوگند اگر اینگونه بود جز بیداری و تدبیر امور در شب، گردش و سركشی امور در روز، پوشیدن لباس خشن و خوردن غذای نامرغوب، برای ما بهرهای نداشت. چنین چیزی از ما گرفته شده است. آی مشاهده كردهای چیزی كه ظالمانه از انسان گرفته شود، خداوند آن را نعمت گردانیده باشد، جز حكومت؟» علامه مجلسی مینویسد: در اعتبار سندِ این حدیث اختلاف است، [۱۴] دلیل اختلاف در معلّی است، ولی برخی از بزرگان وی را معتبر میدانند.معلی مانند اكثریت مردم، این گونه میپنداشت كه در حكومت اسلامی نیز مثل دیگر حكومتها، رهبران جامعه و نزدیكان آنان از زندگی اشرافی و تجملاتی برخوردارند; ولی امام(ع) فكر وی را تخطئه كرد و به او یادآور شد: در حكومت اسلامی نه تنها رهبران جامعه از نظر مادی كمترین امتیازی بر مردم عادی ندارند، بلكه از این جهت زندگی سختتری ر میگذرانند. این حدیث به حاكم و رهبر جامعه اختصاص ندارد، بلكه همه مقامات بلند پایه جامعه را شامل میشود، زیرا اگر حكومت در اختیار امام قرار میگرفت، یاران وی نیز به زندگی مرفهی دست مییافتند و امام پندار او را ردّ میكند. ۵. المفضل قال: «كنت عند أبی عبداللّه بالطواف فنظر الیّ و قال لی: یا مفضل ما لی أراك مهموماً متغیّر اللون؟ قال: فقلت له: جعلت فداك نظری الی بنی العباس و م فی أیدیهم من هذا الملك و السلطان و الجبروت، فلوكان ذلك لكم، لكنّا فیه معكم! فقال: یا مفضل أما لو كان ذلك لم یكن الاّض سیاسْ اللیل و سباحْ النهار و أكل الجشب و لُبس الخشن شبه امیرالمؤمنین(ع) و اًّلاّض فالنار فَزُوی ذلك عَنّا فصرن نأكل و نشرب و هل رأیت ظلامْ جعلها اللّه نعمْ مثل هذا؟»[۱۵] مفضل بن عمر میگوید: در طواف، نزد امام صادق بودم. امام نظری به من افكند و فرمود: «ای مفضل، چه شده است؟ تو را غمگین و رنگ پریده میبینم؟ گفتم: فدایت گردم! چشمم به بنی عباس و حكومت و سلطنت و جبروتی است، كه در دست آنها است. اگر حكومت در اختیار شما بود، ما نیز با شما در آن شریك بودیم.» امام(ع) فرمود: «ای مفضل، اگر چنین بود، جز تدبیر در شب و گردش در روز و خوردن غذای نامرغوب و پوشیدن لباس خشن بهرهای نداشتیم، مانند امیرمؤمنان، در غیر این صورت سرنوشت ما با آتش بود. پس چنین چیزی از م گرفته شده و ما میخوریم و میآشامیم. آیا دیدهای چیزی كه ظالمانه از انسان گرفته شود، خداوند آن را نعمت قرار داده باشد مثل این حكومت.» علامه مجلسی به جای «سباحْ النهار»، «سیاحْ النهار» آورده است. این حدیث از نظر سند ضعیف است. ۶. علامه مجلسی حدیث دیگری از امام صادق(ع) نقل كرده كه امام به مفضل فرمود: «لوكان هذا الأمراًّلینا لما كان اًّلاّض عیش رسول اللّه و سیرْ أمیرالمؤمنین.»[۱۶] «اگر حكومت در اختیار ما بود، جز شیوه زندگانی پیامبر(ص) و روش امیرمؤمنان خبرینبود.» ۷. عمروبن شمر قال: «كنت عند أبی عبداللّه فی بیته و البیت غاصّ بأهله فاقبل الناس یسألونه فلا یسأل عن شی اًّلاّض أجاب فیه فبكیت من ناحیْ البیت فقال: «ما یبكیك یا عمرو؟ قلت: جعلت فداك و كیف لا أبكی و هل فی هذه الأمْ مثلك و الباب مغلق علیك الستر مرخی علیك فقال: «لاتبك یا عمرو، نأكل أكثر الطیب و نلبس اللین و لو كان الَّذی تقول لم یكن اًّلاّض أكل الجشب و لبس الخشن مثل أمیر المؤمنین علیّبن ابیطالب(ع) و اًّلاّض فمعالجْ الأغلال فی النار».[۱۷] عمروبن شمر میگوید: «در خانه امام صادق و در محضرش بودم. خانه پر از جمعیت بود. هر كس پرسشی میكرد و پاسخی مناسب میگرفت. بادیدن این وضعیت، در گوشه مجلس گریستم. امام پرسید: چرا گریه میكنی ای عمرو، عرض كردم: فدایت شوم چگونه نگریم؟ در حالی كه میان امت، شخصیتی مثل شما وجود دارد و در به رویتان بسته است. امام فرمود: ای عمرو، گریه نكن! بیشتر غذاهای پاكیزه را میخوریم و لباس لطیف میپوشیم در صورتی كه اگر آنچه تو میگویی تحقق داشت، جز غذای نامناسب و لباس خشن نبود، مانند امیرمؤمنان، در غیر این صورت سروكارمان با غل و زنجیر در آتش بود.» ۸. عن ابی بصیر عن أبی عبداللّه أَنّه قال: «ما تَتَعَجلون بخروج القائم(ع)، فواللّه ما لباسه اًّلاّض الغلیظ و لا طعامه اًّلاّض الجشب...»[۱۸] «چرا در ظهور حضرت مهدی شتاب میكنید؟ به خداسوگند، لباسش نیست مگر خشن و خوراكی ندارد مگر نامرغوب...» ۹. عن أبی بصیر عن أبی عبداللّه۷ أنَّه قال: «... وَ ما یَسْتَعْجِلون بخروج القائم(ع)؟ واللّه ما لباسه الاّض الغلیظ و ما طعامه الاّض الشعیر الجشب...»[۱۹] «چرا در ظهور قائم(ع) شتاب میكنند؟ به خدا سوگند لباسش نیست مگر خشن و غذایی جز نان جوین خشك ندارد...» ظاهراً این دو حدیث در اصل یك حدیث بوده كه با اندك اختلافی نقل شده است.درباره احادیث گذشته، نكاتی قابل دقت و تأمل است:
اعتبار سند احادیث
برخی از احادیث گذشته، از نظر سند معتبر است; علاوه بر آنكه مضمون آنها به طور مكرر با اختلاف در مضمون روایت شده است، كه فی الجمله سبب اطمینان به صدور آنها میگردد; به ویژه با توجه به اینكه علاّضمه مجلسی مرسل كافی را مانند متواتر به شمار آورده است. بنابراین، با ادعای ضعف سند نمیتوان از كنار این احادیث گذشت.
حكم مستفاد از احادیث
از این احادیث استفاده میشود كه بر رهبر، حاكم و پیشوایمسلمانان واجب است سطح زندگی خود را در خوراك وپوشاك با زندگی پایینترین و فقیرترین مردم زمان خویشهماهنگ و هم سطح نمایند و این یك حكم اخلاقی واستحبابی نیست; چرا كه دلالت برخی تعبیرها بروجوب غیرقابل انكار است; مانند «ففَرَضَ عَلَیَّ»; «بر من واجب كرد»، «فَرَضَ عَلی أئِمّْ الْعَدْل»; «بر پیشوایان عدالت واجب كرد»، «عَلَیأئِمّْ الْحَقّ»; «بر پیشوایان حق لازم است»، «لَوْ كان ذاك م كاناِلاّض...»; «اگر وضعیت آن گونه بود، چیزی نبود جز...»، «وَ اِلاّ فمعالجْ الأغْلال فی النّار»; «در غیر این صورت سروكارمان ب غلو زنجیر در آتش است» و «وَ اِلاّض فَالنار»; «در غیر این صورت آتش است.»
شمول حكم نسبت به حاكمان غیر معصوم
این حكم، اختصاص به پیشوایان معصوم: ندارد و شامل همه زمامداران و حاكمان میگردد و تعبیراتی از قبیل «أئمّْ العدل» یا «أئمّْ الحق» دلالت بر اختصاص نمیكند; زیرا ظاهر این تعبیرها این است كه این حكم بر زمامداران و حاكمان لازم است كه در صدد اجرای عدالت و حق هستند، ولی حاكمان كه پایبند به عدالت و حق نیستند، چون بیان وظیفه بر آنان تأثیری ندارد، از این رو به حساب نیامدهاند، نه به خاطر آنكه وظیفهای ندارند. نظیر خطابات احكام به مؤمنان كه دلیل بر اختصاص به آنان نمیگردد. علاوه بر آنكه این تعبیرها برای تشویق و ترغیب حاكمان و رهبران در عمل به این وظیفه است; زیرا هر كس خود را عدالت گستر و حق طلب میداند و برای اینكه عدالت خواهی و حقطلبی خویش را به اثبات رساند، به انجام این حكم همّت میگمارد; مثل این كه به كسی گفته شود: «هر كس انسانیت دارد» ی «هر كس وجدان دارد» چنان میكند. بنابراین، این حكم شامل مسؤولان حكومت اسلامی در زمان غیبت نیز میشود و در فرض اختصاص آن به پیشوایان معصوم، مقتضای ادله ولایت فقیه و واگذاری همه مناصب و اختیارات امام معصوم به فقهای شیعه در زمان غیبت شمول این حكم نسبت به ولیّ فقیه است; چرا كه اختیارات همواره مستلزم مسؤولیت است و به هر كس اختیارات واگذار گردد، وظایف بیشتری نیز از وی مطالبه خواهد شد. نمیتوان پذیرفت كه ولیّ فقیه در زمان غیبت از همه اختیارات پیشوایان معصوم برخوردار باشد، ولی مسؤولیتهای آنان را نداشته باشد. حضرت علی(ع) میفرماید: «فالحق أوسع الأشیأ فیالتواصف و أضیقها فی التناصف، لایجری لأحد اًّلاّض جری علیه و لا یجری علیه اًّلاّض جری له».[۲۰] «حق در مقام توصیف، وسیعترین چیزهاست و در مقام عمل و انصاف تنگترین آنها، حق به سود كسی جاری نمیشود مگر آنكه به زیان وی نیز جاری شود و به زیان كسی جاری نمیگردد، جز آنكه به سودش نیز جاری باشد.» علاوه بر آن، هدف از تشریع این حكم، تسكین آلام روحیِ تهیدستان و قابل تحمّل كردن وضعیت سخت زندگی بر آنها و جلوگیری از غرور و خودبینی و سركشی ثروتمندان است و این هدف تنها به زمان حكومت پیشوایان معصوم اختصاص ندارد و شامل حكومت اسلامی در زمان غیبت و با رهبری فقیه عادل نیزمیشود. البته آنگونه سختگیریها كه در زندگی حضرت علی وجود داشت، به شخص آن حضرت و پیشوایان معصوم اختصاص دارد; چرا كه اشخاص غیر معصوم توان و قدرتِ آن را ندارند و به همین دلیل سطح زندگی كارگزاران حضرت علی در زمان حكومت ایشان، به طور صد در صد مانند امام نبود. حضرت در نامه خود به عثمان بن حُنیف براین مطلب تصریح كرده است. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت كه هر كس از مقام و موقعیت اجتماعی برتری برخوردار است، وظیفه سنگینتری به عهدهدارد.
شمول حكم نسبت به كارگزاران
آیا این حكم، به شخصیت اول جامعه اسلامی اختصاص دارد یا شامل دیگر كارگزاران نیز میشود؟ احادیث گذشته در این باره، دو گونه است; برخی این وظیفه را تنها برای رهبر و شخص اوّل جامعه اثبات میكند و نسبت به شمول آن به دیگر كارگزاران ساكت است، زیرا تعبیرهایی مانند: «أئمّْ الحقّ»، «أئمّْ العدل»، «امام الخلق» و «فرض عَلَیَّ» شامل غیر رهبر و پیشوای جامعهنمیشود. ولی دستهای دیگر، شامل همه كارگزاران و همه كسانی است كه به نوعی سمت رهبریِ جامعه را دارند; مثل حدیث مفضل بن عمر و عمرو بن شمر و معلی بن خنیس; زیرا آنان تصوّر میكردند در صورت تصدّی حكومت از سوی امامان: یاران و نزدیكان آنها به زندگی راحت، مرفّه و تشریفاتی خواهند رسید و امام این پندار را باطل دانست و برای آنان بیان كرد كه تصدّیجز رنج و زحمت برای آنان پیامدی نخواهد داشت. افزون بر آنچه گفته شد، نكات دیگری نیز وجود دارد كه بر شمول این حكم نسبت به همه كارگزاران دلالت میكند، كه از آن جمله است: ۱ هدف از این حكم - تسكین آلام روحیِ فقرا و مهار غرور و خود بینی توانگران - در صورتی به طور كامل قابل تحقّق است كه مجموعه حكومت از زندگی متوسطی برخوردار باشند و الاّض اگر همه كارگزاران از تجملات و تشریفات برخوردار شوند و تنها رهبر در میان آنان به طور ساده زندگی كند، زندگی رهبر نیز در میان سایر كارگزاران تحتالشعاع قرار خواهد گرفت و نتیجه مطلوب از آن گرفته نخواهد شد. ۲. در فرض اختصاص این حكم به رهبر، لازم است میانسطح زندگانی رهبر و پیشوای مسلمانان با سایر كارگزارانسنخیت و همخوانی وجود داشته باشد، به طوری كهبتوان آنان را كارگزار آن حاكم و آن شیوه حكومت بهشمارآورد. آیا هرگز میتوان پذیرفت حضرت علی با آن طرز تفكر و شیوه زندگی به كارگزاران خویش اجازه دهد مانند معاویه زندگیكنند؟ ۳. امیرمؤمنان(ع) در نامه خویش، عثمان بن حنیف انصاری - صحابی بزرگوار پیامبر(ص) و یار دیرین خویش - را تنها به دلیل حضور در یك میهمانی مجلل كه تهیدستان در آن حضور ندارند، نكوهش و سرزنش میكند و در ا دامه میفرماید: «ألا وَ اًّنّ لِكلِّ مأمومً اًّماماً یَقْتَدی بِهِ وَ یَسْتَضِیُض بِنُورِ عِلْمِهِ، ألا وَ اًِّنَّ اًّمامكم قد اكتفی من دنیاه بِطِمْرَیْهِ و مِن طعمِهِ بِقُرْصَیْهِ، ألا و اًّنَّكم لا تَقْدِرونَ علی ذلك و لكن أعینونی بِوَرَع و اجتهاد وَ عِفًّْ وَ سِدادً».[۲۱] «بدانكه هر پیروی، پیشوایی دارد، كه به وی اقتدا میكند و از نور علمش راه خویش را روشن میكند. آگاه باش كه پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه مندرس و از غذای آن به دو قرص نان بسنده كرد. بدانید كه شما قدرت بر آن ندارید، ولی با ورع و تلاش وعفت و پاكی مرا یاری رسانید.» این سخن به خوبی گویای آن است كه امیرمؤمنان در همه زمانها از كارگزاران حكومت اسلامی و تمام كسانی كه پیروی از شیوه و روش آن حضرت را در حكومت شعار خود قرار دادهاند، انتظار دارد، تا حدّ ممكن از شیوه زندگانی وی پیروی كنند. امام(ع) در بخش دیگری از همان نامه میفرماید: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسی بأن یقال: هذا أمیرالمؤمنین و ل ُاشارِكُهُم فی مَكارِهِ الدَّهْر أو أَكُون أسوًْ لَهُم فی جُشُوبَْ الْعَیْشِ».[۲۲] «آیا به این قانع باشم و دل خوش كنم كه به من گفته میشود «این أمیرمؤمنان است» و در سختیهای روزگار با آنان شریك نباشم و الگوی آنان در فشارهای زندگانینباشم.» این جمله به خوبی دلالت میكند كه هر رهبر و مسؤولی در حوزه مسؤولیت خویش، باید همراه دیگران در سختیها شركت داشته و الگوی زیردستان خود در فشارهای زندگانیباشد. ۳. مردی از قبیله خثعم امام حسن و امام حسین(ع) را دید كه نان و سبزی و سركه تناول میكنند. خطاب به آن دو فرزند پیامبر عرض كرد: «چرا چنین غذایی میخورید، در حالی كه در رحبه چه چیزهایی موجود است؟!» آنان فرمودند: «تو چقدر از امیرمؤمنان غافلی!» [۲۳] این ماجرا بیانگر آن است كه حضرت علی(ع) به نزدیكان خویش اجازه نمیداد، هر گونه كه بخواهند زندگی كنند. ۴. از حدیث ابوبصیر درباره شیوه زندگانی حضرت مهدی(ع) در زمان ظهور استفاده میشود كه امام صادق(ع) در مقام پاسخ به كسانی است كه به خاطر رفاه و آسایش، منتظرِ ظهور امام زمان هستند و در مقابل این طرز تفكر فرمود: «چرا در ظهور حضرت مهدی شتاب میكنند، حال آنكه حضرت مهدی به سختترین شیوه، زندگانی میكند.» از مجموع آنچه گذشت به خوبی استفاده میشود، رهبران و مسؤولان حكومت اسلامی باید حداكثر مانند مردم متوسط و معمول مردم زمان خویش زندگی كنند و حق ندارند خود ر با مسؤولان دیگر حكومتها مقایسه نمایند. مطالب گذشته، با آنچه درباره چگونگی رفتن ابن عباس به سوی خوارج در زمان حضرت علی(ع) نقل شده، منافات ندارد. حضرت علی در دوران حكومت خویش برای هدایت مخالفانش و جلوگیری از نبرد، از همه راههای ممكن استفاده میكرد. یكی از آن راهها اعزام شخصیتهای با نفوذ به سوی مخالفان خویش برای بحث و مذاكره و گفتگو بود. از كسانی كه حضرت علی وی را برای بحث و مذاكره به سوی مخالفان خویش فرستاد، عبدالله بن عباس بود. در برخی احادیث آمده است: وقتی علی(ع) عبدالله بن عباس را برای مذاكره و بحث با خوارج به سوی آنان فرستاد. ابن عباس بهترین لباسهایش را پوشید، خود را معطر و خوشبو نمود، بر بهترین مركبهای خود سوار شد و به سوی آنان رفت. [۲۴] در گزارش دیگری آمده است: «وی پیراهن نازك و لطیفی پوشید و حلّهای بر دوش افكند.» [۲۵] و وقتی از سوی خوارج مورد اعتراض قرار گرفت، این آیه قرآن را تلاوت كرد: (قُلْ مَنْ حَرّم زینَْ اللّه الّتی أخرج لعباده و الطّیّبات مِنَ الرِّزْقِ).[۲۶] «بگو چه كسی زینتهایی را كه خدا برای بندگانش آفریده و روزیهای پاكیزه ر حرام كرده است؟» از این احادیث ممكن است استفاده شود، كه زندگی تشریفاتی و تجمّلاتی برای كارگزاران و مسؤولان در حكومت اسلامی اشكال ندارد و دستاویز اشخاص دنیا طلب وتجمّل پرست قرار گیرد. در پاسخ باید گفت: اولاً: در این احادیث هیچ قرینه و شاهدی وجود ندارد كه ابن عباس به صورت اشراف و حاكمان جور زمان خویش زندگی میكرده است; بلكه لباس و مركب وی در حدّ معمول و متوسط مردم زمانش بوده است و اعتراض خوارج به دلیل شیوه تفكّر خشك و افراطی آنان بوده است. چگونه ممكن است حضرت علی(ع) كه عثمان بن حنیف را به دلیل شركت در یك میهمانیِ اشرافی، ربیع بن زیاد و شریح قاضی [۲۷] را به دلیل خانه بزرگ ووسیع داشتن، مورد نكوهش تند و شدید قرار میدهد، به ابنعباس اجازه دهد، مانند معاویه، قیصر و كسرا زندگی كند! ثانیاً: ابن عباس به خاطر مبارزه با افكار نادرست خوارج در برخورد با آنان از این شیوه استفاده كرد تا از گسترش تفكّر رهبانیت و ترك دنیا جلوگیری كند. شاهد آن پاسخی است كه از سوی وی در اعتراض خوارج نقل شده است. ابن عباس وقتی مورد اعتراض خوارج قرار گرفت، گفت: «این نخستین چیزی است كه درباره آن با شما مجادله و مخاصمه میكنم.» [۲۸] از این جمله دانسته میشود كه یكی از مأموریتهای ابن عباس از سوی علی(ع) مبارزه با این فكر غلط و نادرست خوارج بوده است. همانگونه كه خود با تفكّر عاصم بن زیاد مبارزه كرد. ثالثاً: این ماجرا واقعه خاص است و پوشیدن چنان لباسی از سوی ابن عباس دلیل خاص داشته است. شاید ابن عباس به عمد آن گونه رفتار كرده تا از سوی خوارج، مورد اعتراض قرار گیرد و ب پاسخ دادن به آنان از قرآن، به خوارج بفهماند كه تا چه اندازه از فهم قرآن و برداشت از آن عاجز و ناتوان هستند! به هر حال این ماجرا واقعه خاصی است كه حكم آن قابل سرایت به موارد دیگرنیست.
منبع:فصلنامه حكومت اسلامی، شماره ۳۶
نویسنده:محمدحسین مهوری *
ادامه دارد....
شیوه زندگانی پیشوایان
۱. حمید و جابر عبدی از امیرمؤمنان(ع) روایت میكنند كه فرمود: «اًّنّ اللّه جَعَلنی اًّماماً لخلقه فَفَرَضَ عَلیَّ التقدیر فی نَفْسی و مَطْعَمی وَ مَشْرَبی وَمَلْبَسی كَضُعَفأِ الناسِ، كَیْ یَقْتَدی الْفَقیرُ بِفَقْری وَ لا یُطْغِی الْغنی غِناهُ».[۲] «خداوند مرا پیشوای خلق خویش قرار داد. از اینرو، سختگیری بر من را، در خودم، غذایم و نوشیدنیام لازم كرد - تا مانند ضعیفان مردم باشم - كه فقیر به فقر من اقتدا كند و بینیازیِ ثروتمند، وی را به سركشی وادار نكند.» علاّمه مجلسی(قدس سره) [۳] این حدیث را مجهول شمرده و آیت الله خوییعلاّمه مجلسی(قدس سره) [۴] و محقق اردبیلیعلاّمه مجلسی(قدس سره) [۵] آن را مرسل میدانند. اردبیلی دلیل آن را فاصله زمانی «حماد» از «جابر عبدی» بر شمرده است. البته برخی آن را صحیح [۶] دانستهاند، كه وجه آن برای نگارنده روشن نشد.مجلسی در توضیح این حدیث میفرماید: «تقدیر یعنی در تنگنا قرار دادن و سخت گرفتن و عطف در جمله «فی نفسی و مطعمی» عطف تفسیری است. ذكر نفس برای اشاره به این است كه این حالت مخصوص حضرت علی(ع) است. و حاصل معنا، در خوردن یا چگونگی]میمی[«مطعم» یا اسم مكان است و یا مصدر خوردن و یا در طعام و خوراك است. مشرب و ملبس نیز همین گونه است. گفته شده «فی نفسی»; یعنی در كارهای مربوط به كسب معاش و كشورداری و مانند آن، مانند متكبران و مترفانی نباشم كه در همه كارها یا بیشتر آنها، خدمتگزاران به آنان كمك میكنند. «كضعف الناس»; یعنی مانند كسانی كه مال ندارند. «كی یقتدی الفقیر» یعنی به پیروی از من راه فقرا ر بپیماید و یا كنایه از رضایت به فقر است. خلاصه اینكه وقتی فقیر پیشوای خود را میبیند كه به پایینترین سطح زندگی راضی شده است، او نیز به فقر خود راضی میشود. همچنین وقتی ثروتمند پیشوای خود را فقیر میبیند، بینیازیاش وی را به سركشی وا نمیدارد و میفهمد كه اگر بینیازی خیری داشت، پیشوای مسلمانان به آن سزاوارتر بود.» [۷] درباره سخن علامه مجلسی كه كلمه «نفس» را دلیل بر اختصاص این حكم به حضرت علی(ع) دانسته است میتوان گفت: حضرت علی این حكم را با «فأ» بر حكومت و خلافت خویش متفرّع كرده است. بنابراین، زمامداری و رهبریِ جامعه، علت و دلیل این حكم است و این دلیل سبب تعمیم این حكم به همه رهبران میگردد. به بیان دیگر، حضرت علی چون خود را رهبر و پیشوای جامعه میداند، وظایف رهبران جامعه - بسان فقیرترین مردم زندگی كردن - را شامل حال خود میداند; به بیان سوم، امام در این حدیث به صورت قیاس شكل اول كه كبرای آن در كلام محذوف است، استدلال میكند. حاصل این قیاس چنین است: «خداوند مرا پیشوای خلق خود قرار داد و هر كس را كه خداوند پیشوای خلقش قرار دهد، بر وی سختگیری در نفس و خوراك و نوشیدنی و پوشاك را لازم میكند، پس بر من هم سختگیری در نفس و خوراك و نوشیدنی و پوشاك ر واجب كرده است.»علاوه بر آنكه دلالت «نفس» بر اختصاص، با سخن خودِ علامه كه عطف را عطف تفسیری دانسته، سازگار نیست. نكته دیگر اینكه: ظاهر ذكرِ نفس، مطعم، مشرب و ملبس تأسیس است نه تفسیر، بنابراین، مقصود از نفس باید غیر از خوراك و نوشیدنی و پوشاك باشد و شاید آنچه مجلسی به «قیل» نسبت داده، صحیحتر باشد.این حدیث به رهبر و حاكم جامعه اختصاص دارد و شامل دیگر مقامات حكومتینمیشود. درباره حدیثی كه گذشت، این پرسش مطرح است كه آیا این حكم به رهبران و پیشوایان منصوب از طرف خدا - پیشوایان شرعی جامعه در هر زمان - اختصاص دارد، یا شامل هر حاكم و زمامداری، هر چند غیرشرعی و ناحق، میگردد؟ ممكن است گفته شود: مقصود از جمله: «ان اللّه جَعَلنی اماماً لخَلقه» منصوب از طرف خداست و بنابراین اختصاص به پیشوایان شرعی دارد و احتمال میرود مقصود از آن، این باشد كه چون اكنون تقدیر خداوند چنین قرار گرفته كه من رهبر و پیشوای جامعه باشم، بر من لازم است كه به وظایف رهبری - از جمله هماهنگی با فقیرترین اقشار جامعه در سطح زندگی - عمل نمایم. از ظاهر حدیث دانسته میشود كه معنای دوم مراد است; زیرا امام(ع) در مقام بیان شرعیت حكومت خویش نیست تا به نصب الهی استدلال كرده باشد، بلكه امام در مقام بیان وظایف حاكم جامعه است. شمول این حكم نسبت به حاكمان و زمامداران غیرمشروع جامعه با اینكه وظیفه آنان كنارهگیری از حكومت است و وظیفه دیگری نسبت به اداره جامعه ندارند از این باب است كه اكنون كه مسؤولیت اداره جامعه را - هر چند به ناحق - پذیرفتهاند و از این منصب كنار نمیروند، حداقل باید به وظایفی كه عقل و شرع برای رهبر جامعه تعیین میكند، عمل نمایند. چنانكه حضرت علی در موارد بسیاری شیوه صحیح اداره جامعه و وظایف رهبر و حاكم مسلمانان را به خلفای پیش از خود تذكر و آموزش میداد. بنابر این معنا، این حكم شامل امامان معصوم: در زمان عدم تصدی حكومت نمیگردد، با اینكه آنان همیشه رهبر و پیشوای شرعی جامعه هستند.. در زمان حضرت علی عاصم بن زیاد لباس پشمینه و زبر و خشن میپوشید و لباس نرم و لطیف را ترك كرده بود. برادرش ربیع بن زیاد شكایت وی را به حضرت علی برد. امیرمؤمنان دستور داد عاصم را حاضر كردند و با حالت خشم به وی فرمود: «آیا از خانوادهات حیا نكردی؟ چرا به فرزندانت ترحم ننمودی؟ آیا میپنداری خداوند خوبیها را بر تو حلال كرده است و استفاده از آن را برایت خوش ندارد؟ تو نزد خداوند كمتر از این هستی...» عاصم به امام عرض كرد: «ای امیرمؤمنان، پس چرا خود به غذای خشك و نامرغوب و لباس زبر و خشن بسنده كردهای؟» امام فرمود: «ای بیچاره، خداوند بر پیشوایان عدالت واجب كرده است، خود را مانند ضعیفترین مردم سازند، تا فقر و تنگدستی به فقیران فشار نیاورد و سبب هلاكت آنان نگردد!» عاصم با سخن امام، لباس پشمینه را به كناری افكند و لباس نرم و لطیف به تن كرد. [۸] این ماجرا در نهج البلاغه اینگونه آغاز میشود: علی(ع) در بصره به عیادت علأ بن زیاد حارثی - یكی از شیعیان خود - رفت در این دیدار خانهاش را وسیع یافت. به این جهت به او اعتراض كرد و فرمود: «با این خانه به این وسعت و بزرگی در این دنیا چه میكنی، در حالی كه در آخرت به آن نیازمندتری؟ آری، اگر بخواهی با همین خانه میتوانی به آخرت دستیابی، در آن از میهمانان پذیرایی كنی، با خویشان خود ارتباط برقرار سازی و حقوق آنان را اد نمایی، در این صورت به وسیله آن به آخرت رسیدهای!» علأ در این ملاقات از برادرش عاصم نزد امام(ع) شكایت كرد كه لباس خشن میپوشد و تارك دنیا است. ادامه گزارش این ماجرا، در نهج البلاغه شبیه با آن چیزی است كه گذشت. [۹] ابن جوزی نیز این ماجرا را با اختلاف گزارش كرده است.۲ در نقل وی سخن امام این گونه آمده است: «ویحك انّ الله فرض علی ائمْ الحق أن یتّصفوا بأوصاف رعیّتهم أو بأفقر رعیتهم لئلا یزدری الفقیر و لیحمد اللّه الغنی علی غناه».[۱۰] «وای برتو، خداوند بر پیشوایان حق واجب كرد، خود را مانند رعیت خویش ی فقیرترین رعیتشان گردانند، تا فقیر به خاطر فقر خویش احساس حقارت نكند و ثروتمند به خاطر غنایش خدا را سپاس گوید.» علامه مجلسی درباره سند این حدیث میفرماید: «این حدیث، مرسل و معتبر است بلكه مانند متواتر است، كه با سندهای گوناگون و اختلاف در متن و وحدت مضمون روایت شده است» آنگاه در توضیح آن به نقل از ابن ابی الحدید مینویسد: «أن یقدروا أنفسهم بضعفْ الناس» «ضعفْ» جمع ضعیف است; یعنی خود را شبیه آنان نماید. «تبیّغ الدم...» به معنای هیجان و فشار خون است. در حدیث آمده است: «بر شما باد به حجامت، تا خونتان به هیجان در نیاید و شما را بكشد.» «یتبیّغ»، در اصل یبتغی بوده كه قلب شده است; مانند جذب و جبذ. معنای حدیث: «واجب است بر پیشوای عدالت كه خود را در لباس و خوراك مانند ضعیفان مردم نماید، تا فقرا هلاك نشوند; زیرا وقتی آنان پیشوای خود را با آن وضعیت و آن غذا دیدند، به راحتی میتوانند از لذّتهای دنیا چشم بپوشند.» [۱۱] درباره دلالت این حدیث، نكاتی شایان ذكر است: الف: جمله: «اِنّ اللّه فرض علی ائمْ العدل» ظهور در این مطلب دارد كه هر كس خود ر ملتزم و پایبند به عدالت میداند، باید به این وظیفه عمل كند، در غیر این صورت نمیتوان وی را عادل دانست.ب: این حدیث نیز به رهبر و حاكم جامعه اختصاص دارد و شامل مقامات پایینترنمیشود.۳. عن الأخنف بن قیس قال: «دخلت علی معاویْ فقدم الیّ من الحلْو و الحامض ماكثر تعجبی منه ثم قال: قدموا ذاك اللّون فقدموا لوناً ما أدری ما هو؟ فقلت ما هذا؟ فقال: مصارین البط محشوْ بالمخ و دهن الفستق قد ذر علیه السكر. قال: فبكیت، فقال: ما یبكیك؟ فقلت: للّه درّ ابن أبی طالب لقد جاد نفسه بما لم تمسح به أنت و لا غیرك، فقال: و كیف؟ قلت: دخلت علیه لیلْ عند افطاره، فقال لی: قم فتعش مع الحسن و الحسین ثمّ قام الی الصلاْ فلمّا فرغ دعی بجراب مختوم بخاتمه فأخرج منه شعیراً مطحوناً ثم ختمه، فقلت; یا أمیرالمؤمنین; لم أعهدك بخیلاً فكیف ختمت علی هذا الشعیر؟ فقال: لم اختمه بخلا و لكن خفت أن یبسه الحسن و الحسین بسمن أو اهالْ فقلت: أ حرامٌ هو؟ قال: لا و لكن علی ائمّْ الحق أن تیأسوا بأضعف رعیّتهم حالاً فی الأكل و اللباس و لا یتمیّزون علیهم بشی لا یقدرون علیه لیراهم الفقیر فیرضی عن اللّه تعالی بما هو فیه و یراهم الغنی فیزداد شكراً و تواضعاً».[۱۲] اخنف بن قیس گوید: «وارد بر معاویه شدم. وی چند گونه غذای ترش و شیرین حاضر كرد; به طوری كه سبب شگفتی بسیار من شد. آنگاه گفت: غذای مخصوص را بیاورید! غذای ناشناختهای را آوردند. پرسیدم: این چیست؟ معاویه پاسخ داد: سنگدان مرغابی كه از مغز سر و روغن پسته پر گردیده و شكر نیز به آن افزوده شده است! اخنف میگوید: با مشاهده این منظره گریستم! معاویه علّت را پرسید. گفتم: آفرین بر علی بن ابی طالب! آنچنان به نفس خویش خدمت كرد، كه هیچ كس - نه تو و نه غیر تو - به خود خدمت نمیكند! وقتی معاویه از چگونگی آن پرسید، گفتم: شبی هنگام افطار به خدمتش شرفیاب شدم. به من فرمود: برخیز با حسن و حسین شام بخور و خود به نماز ایستاد. آنگاه دستور داد كیسه سر به مهری را آوردند. از میان آن مقداری جوِ آرد شده بیرون آورد. عرض كردم: ای امیرمؤمنان، من تو را بخیل نمیدانستم! چرا كیسه را مهر میزنی؟ امام(ع) فرمود: این كار من از روی بخل نیست، بلكه از آن بیم دارم كه حسن و حسین آن را به روغن آغشته كنند! گفتم: آیا حرام است؟ فرمود: «نه; ولی بر پیشوایان حق لازم است، در خوراك و پوشاك از ضعیفترین مردم الگو بگیرند و هیچ گونه امتیازی، كه مردم قدرت بر آن ندارند، بر آنان نداشته باشند، تا فقیران وی را بنگرند و از وضعیتی كه در آن هستند، خشنود گردند و بینیازان به وی نگاه كنند و بر مراتب سپاسگزاری و فروتنی خویشبیفزایند.» ۴. المعلّی بن خنیس قال: «قلت لأبی عبداللّه۷ یوماً: جُعِلت فداك ذَكَرتَ آلَ فُلانً وَما هُمْ فیه من النعیم. فقلت: لَوْ كانَ هذا الیكم لَعِشْنا مَعَكُم. فقال: هَیْهات ی مُعَلی،أما وَالله أنْ لوكان ذاك ما كان الاّض سیاسْ اللّیل و سیاحْ النهار و لُبْسُ الْخشنو أكل الجَشِبِ فَزُویِ ذلك عَنّا، فهل رأیت ظُلامًَْ قَطّ صَیّرهَا اللّهُ تَعالی نِعمًْالاّض هذِهِ؟»[۱۳]معلی بن خنیس میگوید: «روزی به امام صادق(ع) عرض كردم: فدایت شوم! به یاد بنیعباس و نعمتهایی كه از آن بهرهمندند افتادم و با خود گفتم: ای كاش حكومت در اختیار شما بود تا ما نیز همراه شما زندگی مرفهی داشتیم! امام فرمود: بعید است ای معلی، به خدا سوگند اگر اینگونه بود جز بیداری و تدبیر امور در شب، گردش و سركشی امور در روز، پوشیدن لباس خشن و خوردن غذای نامرغوب، برای ما بهرهای نداشت. چنین چیزی از ما گرفته شده است. آی مشاهده كردهای چیزی كه ظالمانه از انسان گرفته شود، خداوند آن را نعمت گردانیده باشد، جز حكومت؟» علامه مجلسی مینویسد: در اعتبار سندِ این حدیث اختلاف است، [۱۴] دلیل اختلاف در معلّی است، ولی برخی از بزرگان وی را معتبر میدانند.معلی مانند اكثریت مردم، این گونه میپنداشت كه در حكومت اسلامی نیز مثل دیگر حكومتها، رهبران جامعه و نزدیكان آنان از زندگی اشرافی و تجملاتی برخوردارند; ولی امام(ع) فكر وی را تخطئه كرد و به او یادآور شد: در حكومت اسلامی نه تنها رهبران جامعه از نظر مادی كمترین امتیازی بر مردم عادی ندارند، بلكه از این جهت زندگی سختتری ر میگذرانند. این حدیث به حاكم و رهبر جامعه اختصاص ندارد، بلكه همه مقامات بلند پایه جامعه را شامل میشود، زیرا اگر حكومت در اختیار امام قرار میگرفت، یاران وی نیز به زندگی مرفهی دست مییافتند و امام پندار او را ردّ میكند. ۵. المفضل قال: «كنت عند أبی عبداللّه بالطواف فنظر الیّ و قال لی: یا مفضل ما لی أراك مهموماً متغیّر اللون؟ قال: فقلت له: جعلت فداك نظری الی بنی العباس و م فی أیدیهم من هذا الملك و السلطان و الجبروت، فلوكان ذلك لكم، لكنّا فیه معكم! فقال: یا مفضل أما لو كان ذلك لم یكن الاّض سیاسْ اللیل و سباحْ النهار و أكل الجشب و لُبس الخشن شبه امیرالمؤمنین(ع) و اًّلاّض فالنار فَزُوی ذلك عَنّا فصرن نأكل و نشرب و هل رأیت ظلامْ جعلها اللّه نعمْ مثل هذا؟»[۱۵] مفضل بن عمر میگوید: در طواف، نزد امام صادق بودم. امام نظری به من افكند و فرمود: «ای مفضل، چه شده است؟ تو را غمگین و رنگ پریده میبینم؟ گفتم: فدایت گردم! چشمم به بنی عباس و حكومت و سلطنت و جبروتی است، كه در دست آنها است. اگر حكومت در اختیار شما بود، ما نیز با شما در آن شریك بودیم.» امام(ع) فرمود: «ای مفضل، اگر چنین بود، جز تدبیر در شب و گردش در روز و خوردن غذای نامرغوب و پوشیدن لباس خشن بهرهای نداشتیم، مانند امیرمؤمنان، در غیر این صورت سرنوشت ما با آتش بود. پس چنین چیزی از م گرفته شده و ما میخوریم و میآشامیم. آیا دیدهای چیزی كه ظالمانه از انسان گرفته شود، خداوند آن را نعمت قرار داده باشد مثل این حكومت.» علامه مجلسی به جای «سباحْ النهار»، «سیاحْ النهار» آورده است. این حدیث از نظر سند ضعیف است. ۶. علامه مجلسی حدیث دیگری از امام صادق(ع) نقل كرده كه امام به مفضل فرمود: «لوكان هذا الأمراًّلینا لما كان اًّلاّض عیش رسول اللّه و سیرْ أمیرالمؤمنین.»[۱۶] «اگر حكومت در اختیار ما بود، جز شیوه زندگانی پیامبر(ص) و روش امیرمؤمنان خبرینبود.» ۷. عمروبن شمر قال: «كنت عند أبی عبداللّه فی بیته و البیت غاصّ بأهله فاقبل الناس یسألونه فلا یسأل عن شی اًّلاّض أجاب فیه فبكیت من ناحیْ البیت فقال: «ما یبكیك یا عمرو؟ قلت: جعلت فداك و كیف لا أبكی و هل فی هذه الأمْ مثلك و الباب مغلق علیك الستر مرخی علیك فقال: «لاتبك یا عمرو، نأكل أكثر الطیب و نلبس اللین و لو كان الَّذی تقول لم یكن اًّلاّض أكل الجشب و لبس الخشن مثل أمیر المؤمنین علیّبن ابیطالب(ع) و اًّلاّض فمعالجْ الأغلال فی النار».[۱۷] عمروبن شمر میگوید: «در خانه امام صادق و در محضرش بودم. خانه پر از جمعیت بود. هر كس پرسشی میكرد و پاسخی مناسب میگرفت. بادیدن این وضعیت، در گوشه مجلس گریستم. امام پرسید: چرا گریه میكنی ای عمرو، عرض كردم: فدایت شوم چگونه نگریم؟ در حالی كه میان امت، شخصیتی مثل شما وجود دارد و در به رویتان بسته است. امام فرمود: ای عمرو، گریه نكن! بیشتر غذاهای پاكیزه را میخوریم و لباس لطیف میپوشیم در صورتی كه اگر آنچه تو میگویی تحقق داشت، جز غذای نامناسب و لباس خشن نبود، مانند امیرمؤمنان، در غیر این صورت سروكارمان با غل و زنجیر در آتش بود.» ۸. عن ابی بصیر عن أبی عبداللّه أَنّه قال: «ما تَتَعَجلون بخروج القائم(ع)، فواللّه ما لباسه اًّلاّض الغلیظ و لا طعامه اًّلاّض الجشب...»[۱۸] «چرا در ظهور حضرت مهدی شتاب میكنید؟ به خداسوگند، لباسش نیست مگر خشن و خوراكی ندارد مگر نامرغوب...» ۹. عن أبی بصیر عن أبی عبداللّه۷ أنَّه قال: «... وَ ما یَسْتَعْجِلون بخروج القائم(ع)؟ واللّه ما لباسه الاّض الغلیظ و ما طعامه الاّض الشعیر الجشب...»[۱۹] «چرا در ظهور قائم(ع) شتاب میكنند؟ به خدا سوگند لباسش نیست مگر خشن و غذایی جز نان جوین خشك ندارد...» ظاهراً این دو حدیث در اصل یك حدیث بوده كه با اندك اختلافی نقل شده است.درباره احادیث گذشته، نكاتی قابل دقت و تأمل است:
اعتبار سند احادیث
برخی از احادیث گذشته، از نظر سند معتبر است; علاوه بر آنكه مضمون آنها به طور مكرر با اختلاف در مضمون روایت شده است، كه فی الجمله سبب اطمینان به صدور آنها میگردد; به ویژه با توجه به اینكه علاّضمه مجلسی مرسل كافی را مانند متواتر به شمار آورده است. بنابراین، با ادعای ضعف سند نمیتوان از كنار این احادیث گذشت.
حكم مستفاد از احادیث
از این احادیث استفاده میشود كه بر رهبر، حاكم و پیشوایمسلمانان واجب است سطح زندگی خود را در خوراك وپوشاك با زندگی پایینترین و فقیرترین مردم زمان خویشهماهنگ و هم سطح نمایند و این یك حكم اخلاقی واستحبابی نیست; چرا كه دلالت برخی تعبیرها بروجوب غیرقابل انكار است; مانند «ففَرَضَ عَلَیَّ»; «بر من واجب كرد»، «فَرَضَ عَلی أئِمّْ الْعَدْل»; «بر پیشوایان عدالت واجب كرد»، «عَلَیأئِمّْ الْحَقّ»; «بر پیشوایان حق لازم است»، «لَوْ كان ذاك م كاناِلاّض...»; «اگر وضعیت آن گونه بود، چیزی نبود جز...»، «وَ اِلاّ فمعالجْ الأغْلال فی النّار»; «در غیر این صورت سروكارمان ب غلو زنجیر در آتش است» و «وَ اِلاّض فَالنار»; «در غیر این صورت آتش است.»
شمول حكم نسبت به حاكمان غیر معصوم
این حكم، اختصاص به پیشوایان معصوم: ندارد و شامل همه زمامداران و حاكمان میگردد و تعبیراتی از قبیل «أئمّْ العدل» یا «أئمّْ الحق» دلالت بر اختصاص نمیكند; زیرا ظاهر این تعبیرها این است كه این حكم بر زمامداران و حاكمان لازم است كه در صدد اجرای عدالت و حق هستند، ولی حاكمان كه پایبند به عدالت و حق نیستند، چون بیان وظیفه بر آنان تأثیری ندارد، از این رو به حساب نیامدهاند، نه به خاطر آنكه وظیفهای ندارند. نظیر خطابات احكام به مؤمنان كه دلیل بر اختصاص به آنان نمیگردد. علاوه بر آنكه این تعبیرها برای تشویق و ترغیب حاكمان و رهبران در عمل به این وظیفه است; زیرا هر كس خود را عدالت گستر و حق طلب میداند و برای اینكه عدالت خواهی و حقطلبی خویش را به اثبات رساند، به انجام این حكم همّت میگمارد; مثل این كه به كسی گفته شود: «هر كس انسانیت دارد» ی «هر كس وجدان دارد» چنان میكند. بنابراین، این حكم شامل مسؤولان حكومت اسلامی در زمان غیبت نیز میشود و در فرض اختصاص آن به پیشوایان معصوم، مقتضای ادله ولایت فقیه و واگذاری همه مناصب و اختیارات امام معصوم به فقهای شیعه در زمان غیبت شمول این حكم نسبت به ولیّ فقیه است; چرا كه اختیارات همواره مستلزم مسؤولیت است و به هر كس اختیارات واگذار گردد، وظایف بیشتری نیز از وی مطالبه خواهد شد. نمیتوان پذیرفت كه ولیّ فقیه در زمان غیبت از همه اختیارات پیشوایان معصوم برخوردار باشد، ولی مسؤولیتهای آنان را نداشته باشد. حضرت علی(ع) میفرماید: «فالحق أوسع الأشیأ فیالتواصف و أضیقها فی التناصف، لایجری لأحد اًّلاّض جری علیه و لا یجری علیه اًّلاّض جری له».[۲۰] «حق در مقام توصیف، وسیعترین چیزهاست و در مقام عمل و انصاف تنگترین آنها، حق به سود كسی جاری نمیشود مگر آنكه به زیان وی نیز جاری شود و به زیان كسی جاری نمیگردد، جز آنكه به سودش نیز جاری باشد.» علاوه بر آن، هدف از تشریع این حكم، تسكین آلام روحیِ تهیدستان و قابل تحمّل كردن وضعیت سخت زندگی بر آنها و جلوگیری از غرور و خودبینی و سركشی ثروتمندان است و این هدف تنها به زمان حكومت پیشوایان معصوم اختصاص ندارد و شامل حكومت اسلامی در زمان غیبت و با رهبری فقیه عادل نیزمیشود. البته آنگونه سختگیریها كه در زندگی حضرت علی وجود داشت، به شخص آن حضرت و پیشوایان معصوم اختصاص دارد; چرا كه اشخاص غیر معصوم توان و قدرتِ آن را ندارند و به همین دلیل سطح زندگی كارگزاران حضرت علی در زمان حكومت ایشان، به طور صد در صد مانند امام نبود. حضرت در نامه خود به عثمان بن حُنیف براین مطلب تصریح كرده است. بنابراین، میتوان نتیجه گرفت كه هر كس از مقام و موقعیت اجتماعی برتری برخوردار است، وظیفه سنگینتری به عهدهدارد.
شمول حكم نسبت به كارگزاران
آیا این حكم، به شخصیت اول جامعه اسلامی اختصاص دارد یا شامل دیگر كارگزاران نیز میشود؟ احادیث گذشته در این باره، دو گونه است; برخی این وظیفه را تنها برای رهبر و شخص اوّل جامعه اثبات میكند و نسبت به شمول آن به دیگر كارگزاران ساكت است، زیرا تعبیرهایی مانند: «أئمّْ الحقّ»، «أئمّْ العدل»، «امام الخلق» و «فرض عَلَیَّ» شامل غیر رهبر و پیشوای جامعهنمیشود. ولی دستهای دیگر، شامل همه كارگزاران و همه كسانی است كه به نوعی سمت رهبریِ جامعه را دارند; مثل حدیث مفضل بن عمر و عمرو بن شمر و معلی بن خنیس; زیرا آنان تصوّر میكردند در صورت تصدّی حكومت از سوی امامان: یاران و نزدیكان آنها به زندگی راحت، مرفّه و تشریفاتی خواهند رسید و امام این پندار را باطل دانست و برای آنان بیان كرد كه تصدّیجز رنج و زحمت برای آنان پیامدی نخواهد داشت. افزون بر آنچه گفته شد، نكات دیگری نیز وجود دارد كه بر شمول این حكم نسبت به همه كارگزاران دلالت میكند، كه از آن جمله است: ۱ هدف از این حكم - تسكین آلام روحیِ فقرا و مهار غرور و خود بینی توانگران - در صورتی به طور كامل قابل تحقّق است كه مجموعه حكومت از زندگی متوسطی برخوردار باشند و الاّض اگر همه كارگزاران از تجملات و تشریفات برخوردار شوند و تنها رهبر در میان آنان به طور ساده زندگی كند، زندگی رهبر نیز در میان سایر كارگزاران تحتالشعاع قرار خواهد گرفت و نتیجه مطلوب از آن گرفته نخواهد شد. ۲. در فرض اختصاص این حكم به رهبر، لازم است میانسطح زندگانی رهبر و پیشوای مسلمانان با سایر كارگزارانسنخیت و همخوانی وجود داشته باشد، به طوری كهبتوان آنان را كارگزار آن حاكم و آن شیوه حكومت بهشمارآورد. آیا هرگز میتوان پذیرفت حضرت علی با آن طرز تفكر و شیوه زندگی به كارگزاران خویش اجازه دهد مانند معاویه زندگیكنند؟ ۳. امیرمؤمنان(ع) در نامه خویش، عثمان بن حنیف انصاری - صحابی بزرگوار پیامبر(ص) و یار دیرین خویش - را تنها به دلیل حضور در یك میهمانی مجلل كه تهیدستان در آن حضور ندارند، نكوهش و سرزنش میكند و در ا دامه میفرماید: «ألا وَ اًّنّ لِكلِّ مأمومً اًّماماً یَقْتَدی بِهِ وَ یَسْتَضِیُض بِنُورِ عِلْمِهِ، ألا وَ اًِّنَّ اًّمامكم قد اكتفی من دنیاه بِطِمْرَیْهِ و مِن طعمِهِ بِقُرْصَیْهِ، ألا و اًّنَّكم لا تَقْدِرونَ علی ذلك و لكن أعینونی بِوَرَع و اجتهاد وَ عِفًّْ وَ سِدادً».[۲۱] «بدانكه هر پیروی، پیشوایی دارد، كه به وی اقتدا میكند و از نور علمش راه خویش را روشن میكند. آگاه باش كه پیشوای شما از دنیای خود به دو جامه مندرس و از غذای آن به دو قرص نان بسنده كرد. بدانید كه شما قدرت بر آن ندارید، ولی با ورع و تلاش وعفت و پاكی مرا یاری رسانید.» این سخن به خوبی گویای آن است كه امیرمؤمنان در همه زمانها از كارگزاران حكومت اسلامی و تمام كسانی كه پیروی از شیوه و روش آن حضرت را در حكومت شعار خود قرار دادهاند، انتظار دارد، تا حدّ ممكن از شیوه زندگانی وی پیروی كنند. امام(ع) در بخش دیگری از همان نامه میفرماید: «أَ أَقْنَعُ مِنْ نَفْسی بأن یقال: هذا أمیرالمؤمنین و ل ُاشارِكُهُم فی مَكارِهِ الدَّهْر أو أَكُون أسوًْ لَهُم فی جُشُوبَْ الْعَیْشِ».[۲۲] «آیا به این قانع باشم و دل خوش كنم كه به من گفته میشود «این أمیرمؤمنان است» و در سختیهای روزگار با آنان شریك نباشم و الگوی آنان در فشارهای زندگانینباشم.» این جمله به خوبی دلالت میكند كه هر رهبر و مسؤولی در حوزه مسؤولیت خویش، باید همراه دیگران در سختیها شركت داشته و الگوی زیردستان خود در فشارهای زندگانیباشد. ۳. مردی از قبیله خثعم امام حسن و امام حسین(ع) را دید كه نان و سبزی و سركه تناول میكنند. خطاب به آن دو فرزند پیامبر عرض كرد: «چرا چنین غذایی میخورید، در حالی كه در رحبه چه چیزهایی موجود است؟!» آنان فرمودند: «تو چقدر از امیرمؤمنان غافلی!» [۲۳] این ماجرا بیانگر آن است كه حضرت علی(ع) به نزدیكان خویش اجازه نمیداد، هر گونه كه بخواهند زندگی كنند. ۴. از حدیث ابوبصیر درباره شیوه زندگانی حضرت مهدی(ع) در زمان ظهور استفاده میشود كه امام صادق(ع) در مقام پاسخ به كسانی است كه به خاطر رفاه و آسایش، منتظرِ ظهور امام زمان هستند و در مقابل این طرز تفكر فرمود: «چرا در ظهور حضرت مهدی شتاب میكنند، حال آنكه حضرت مهدی به سختترین شیوه، زندگانی میكند.» از مجموع آنچه گذشت به خوبی استفاده میشود، رهبران و مسؤولان حكومت اسلامی باید حداكثر مانند مردم متوسط و معمول مردم زمان خویش زندگی كنند و حق ندارند خود ر با مسؤولان دیگر حكومتها مقایسه نمایند. مطالب گذشته، با آنچه درباره چگونگی رفتن ابن عباس به سوی خوارج در زمان حضرت علی(ع) نقل شده، منافات ندارد. حضرت علی در دوران حكومت خویش برای هدایت مخالفانش و جلوگیری از نبرد، از همه راههای ممكن استفاده میكرد. یكی از آن راهها اعزام شخصیتهای با نفوذ به سوی مخالفان خویش برای بحث و مذاكره و گفتگو بود. از كسانی كه حضرت علی وی را برای بحث و مذاكره به سوی مخالفان خویش فرستاد، عبدالله بن عباس بود. در برخی احادیث آمده است: وقتی علی(ع) عبدالله بن عباس را برای مذاكره و بحث با خوارج به سوی آنان فرستاد. ابن عباس بهترین لباسهایش را پوشید، خود را معطر و خوشبو نمود، بر بهترین مركبهای خود سوار شد و به سوی آنان رفت. [۲۴] در گزارش دیگری آمده است: «وی پیراهن نازك و لطیفی پوشید و حلّهای بر دوش افكند.» [۲۵] و وقتی از سوی خوارج مورد اعتراض قرار گرفت، این آیه قرآن را تلاوت كرد: (قُلْ مَنْ حَرّم زینَْ اللّه الّتی أخرج لعباده و الطّیّبات مِنَ الرِّزْقِ).[۲۶] «بگو چه كسی زینتهایی را كه خدا برای بندگانش آفریده و روزیهای پاكیزه ر حرام كرده است؟» از این احادیث ممكن است استفاده شود، كه زندگی تشریفاتی و تجمّلاتی برای كارگزاران و مسؤولان در حكومت اسلامی اشكال ندارد و دستاویز اشخاص دنیا طلب وتجمّل پرست قرار گیرد. در پاسخ باید گفت: اولاً: در این احادیث هیچ قرینه و شاهدی وجود ندارد كه ابن عباس به صورت اشراف و حاكمان جور زمان خویش زندگی میكرده است; بلكه لباس و مركب وی در حدّ معمول و متوسط مردم زمانش بوده است و اعتراض خوارج به دلیل شیوه تفكّر خشك و افراطی آنان بوده است. چگونه ممكن است حضرت علی(ع) كه عثمان بن حنیف را به دلیل شركت در یك میهمانیِ اشرافی، ربیع بن زیاد و شریح قاضی [۲۷] را به دلیل خانه بزرگ ووسیع داشتن، مورد نكوهش تند و شدید قرار میدهد، به ابنعباس اجازه دهد، مانند معاویه، قیصر و كسرا زندگی كند! ثانیاً: ابن عباس به خاطر مبارزه با افكار نادرست خوارج در برخورد با آنان از این شیوه استفاده كرد تا از گسترش تفكّر رهبانیت و ترك دنیا جلوگیری كند. شاهد آن پاسخی است كه از سوی وی در اعتراض خوارج نقل شده است. ابن عباس وقتی مورد اعتراض خوارج قرار گرفت، گفت: «این نخستین چیزی است كه درباره آن با شما مجادله و مخاصمه میكنم.» [۲۸] از این جمله دانسته میشود كه یكی از مأموریتهای ابن عباس از سوی علی(ع) مبارزه با این فكر غلط و نادرست خوارج بوده است. همانگونه كه خود با تفكّر عاصم بن زیاد مبارزه كرد. ثالثاً: این ماجرا واقعه خاص است و پوشیدن چنان لباسی از سوی ابن عباس دلیل خاص داشته است. شاید ابن عباس به عمد آن گونه رفتار كرده تا از سوی خوارج، مورد اعتراض قرار گیرد و ب پاسخ دادن به آنان از قرآن، به خوارج بفهماند كه تا چه اندازه از فهم قرآن و برداشت از آن عاجز و ناتوان هستند! به هر حال این ماجرا واقعه خاصی است كه حكم آن قابل سرایت به موارد دیگرنیست.
منبع:فصلنامه حكومت اسلامی، شماره ۳۶
نویسنده:محمدحسین مهوری *
ادامه دارد....
منبع : خبرگزاری فارس
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران آمریکا مجلس شورای اسلامی مجلس دولت شورای نگهبان حجاب دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران افغانستان گشت ارشاد رئیسی
هواشناسی تهران قتل شورای شهر شورای شهر تهران شهرداری تهران پلیس فضای مجازی وزارت بهداشت سیل سلامت کنکور
قیمت خودرو خودرو تورم قیمت دلار مالیات دلار بازار خودرو بانک مرکزی قیمت طلا مسکن ایران خودرو سایپا
تئاتر تلویزیون سریال سینمای ایران فیلم موسیقی سینما بازیگر کتاب
سازمان سنجش
اسرائیل فلسطین جنگ غزه رژیم صهیونیستی غزه حماس اوکراین ترکیه نوار غزه عراق طوفان الاقصی ایالات متحده آمریکا
فوتبال استقلال پرسپولیس فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی سپاهان باشگاه پرسپولیس لیگ برتر انگلیس جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور
هوش مصنوعی اپل همراه اول تبلیغات فناوری آیفون گوگل سامسونگ ناسا
خواب موز کاهش وزن طول عمر دندانپزشکی آلزایمر بارداری ویروس روغن حیوانی