شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

وحی


وحی
بحث درباره وحی،از این جهت‏حایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدابه شمار می‏رود.قرآن که بیان‏گر سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است،به وسیله وحی نازل شده است.وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوت‏اعلی به جهان ماده فرود آمده است.
● بحث‏های مقدماتی درباره وحی
بحث درباره وحی،از این جهت‏حایز اهمیت است که پایه شناخت کلام خدابه شمار می‏رود.قرآن که بیان‏گر سخن حق تعالی و حامل پیام آسمانی است،به وسیله وحی نازل شده است.وحی همان سروش غیبی است که از جانب ملکوت‏اعلی به جهان ماده فرود آمده است.
و انه لتنزیل رب العالمین نزل به الروح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین بلسان‏عربی مبین (۱) .
ذلک مما اوحی الیک ربک من الحکمهٔ (۲) خداوند از زبان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چنین نقل می‏کند: ...و اوحی الی هذا القرآن‏لانذرکم به و من بلغ (۳) .
از این رو اساسی‏ترین بحث در زمینه مسایل قرآنی بحث درباره وحی است،یعنی بحث درباره شناخت وحی،چگونگی برقراری ارتباط بین ملا اعلی و ماده‏سفلی و این که آیا میان دو جهان ماده و ما فوق ماده،امکان برقراری ارتباط هست؟
این گونه موضوعات در این زمینه مطرح است و پاسخ آن‏ها راه را برای درک‏باورهای قرآنی هم وار می‏سازد.
وحی در لغت وحی در لغت‏به معانی مختلفی آمده است از جمله:اشارت،کتابت،نوشته،رساله،پیام،سخن پوشیده،اعلام در خفا، شتاب و عجله و هر چه از کلام یا نوشته یاپیغام یا اشاره که به دیگری به دور از توجه دیگران القا و تفهیم شود وحی گفته‏می‏شود، ناصر خسرو گوید:
«گفتارشان بدان و به گفتار کار کن×تا از خدای عز و جل وحیت آورند».
راغب اصفهانی گوید:«اصل الوحی الاشارهٔ السریعهٔ (۴) ،وحی پیامی پنهانی است که‏اشارت گونه و با سرعت انجام گیرد».ابو اسحاق نیز گفته است:«اصل الوحی فی‏اللغهٔ کلها اعلام فی خفاء و لذلک سمی الالهام وحیا،اصل وحی در لغت‏به معنای‏پیام پنهانی است،لذا الهام را،وحی نامیده‏اند».هم چنین است‏سخن ابن بری:
«وحی الیه و اوحی:کلمه بکلام یخفیه من غیره و وحی و اوحی:اوما،وحی الیه:
پنهان از دیگران با او سخن گفت.وحی و اوحی:مطلب را با اشاره رسانید».شاعرنیز گوید:«فاوحت الینا و الانامل رسلها (۵) ،بر ما پیام فرستاد در حالی که سرانگشتانش پیام رسان او بودند».دیگری گوید:
«نظرت الیها نظرهٔ فتحیرت دقائق فکری فی بدیع صفاتها فاوحی الیها الطرف انی احبها فاثر ذاک الوحی فی و جناتها
با نگاهی که بر وی افکندم فکر باریک بینم در صفات بدیع او در حیرت ماند،پس گوشه چشمم بدو پیام داد که دوستش دارم و آثار آن پیام،در گونه‏های وی‏نمایان گردید».
● وحی در قرآن
واژه وحی در قرآن به چهار معنا آمده است:
۱) اشاره پنهانی:که همان معنای لغوی است.چنان که درباره زکریا علیه السلام در قرآن می‏خوانیم: فخرج علی قومه من المحراب فاوحی الیهم ان سبحوا بکرهٔ و عشیا (۶) ،او ازمحراب عبادتش به سوی مردم بیرون آمد و با اشاره به آنان گفت:به شکرانه این‏موهبت صبح و شام خدا را تسبیح کنید».
۲) هدایت غریزی:یعنی رهنمودهای طبیعی که در نهاد تمام موجودات‏به ودیعت نهاده شده است.هر موجودی اعم از جماد،نبات، حیوان و انسان،به طورغریزی راه بقا و تداوم حیات خود را می‏داند.از این هدایت طبیعی با نام وحی درقرآن یاد شده است: و اوحی ربک الی النحل ان اتخذی من الجبال بیوتا و من الشجر ومما یعرشون ثم کلی من کل الثمرات فاسلکی سبل ربک ذللا... (۷) ، پروردگارت به زنبور عسل‏وحی[ الهام غریزی]نمود که از کوه و درخت و داربست‏هایی که مردم می‏سازند،خانه‏هایی درست کن، سپس از همه میوه‏ها[شیره گل‏ها]بخور[بنوش]و راه‏های‏پروردگارت را به راحتی بپوی‏».
هدایت غریزی که در نهاد اشیا قرار دارد،خود رازی نهفته از اسرار طبیعت‏به شمار می‏رود که اثر شگفت آور آن آشکار،ولی منشا و مبدا آن پنهان از انظار بوده‏و شایسته آن است که آن را وحی گویند. و اوحی فی کل سماء امرها... (۸) ،و در هرآسمانی کار آن[آسمان] را وحی[ مقرر]فرمود...».
۳) الهام(سروش غیبی):گاه انسان پیامی را دریافت می‏دارد که منشا آن رانمی‏داند.به ویژه در حالت اضطرار که گمان می‏برد راه به جایی ندارد.ناگهان‏درخششی در دل او پدید می‏آید که راه را بر او روشن می‏سازد و او را از آن تنگنابیرون می‏آورد.این پیام‏های ره‏گشا،همان سروش غیبی است که از پشت پرده ظاهرشده و به مدد انسان می‏آید.از این سروش غیبی که از عنایت الهی سرچشمه گرفته،در قرآن با نام وحی تعبیر شده است.قرآن درباره مادر موسی علیه السلام می‏فرماید:
و اوحینا الی ام موسی ان ارضعیه فاذا خفت علیه فالقیه فی الیم و لا تخافی و لا تحزنی‏انا رآدوه الیک و جاعلوه من المرسلین (۹) . و لقد مننا علیک مرهٔ اخری اذ اوحینا الی امک مایوحی ان اقذفیه فی التابوت فاقذفیه فی الیم فلیلقه الیم بالساحل یاخذه عدو لی و عدوله...فرجعناک الی امک کی تقر عینها و لا تحزن... (۱۰ .
بر پایه این آیات،موقعی که موسی تولد یافت،مادرش نگران حال او شد.ناگهان‏بارقه‏ای در خاطرش گذشت که با توکل بر خدا او را شیر دهد.هر گاه احساس خطرکرد او را در صندوقی چوبین قرار داده بر روی آب رها کند.و نیز بر خاطرش گذشت‏که طفل به او باز می‏گردد و هرگز نباید اندوهناک باشد،زیرا بر خدا اعتماد کرده وطفل را به دست او سپرده است.این‏ها خاطره‏هایی بود که بر اندیشه مادر موسی‏گذر کرد و بارقه امیدی بود که در دل او درخشیدن گرفت.این گونه خاطره‏های روشن‏کننده راه و نجات دهنده از بیم و هراس،الهام رحمانی و عنایت ربانی است که درمواقع ضرورت به یاری بندگان صالح می‏آید.
قرآن وحی را به معنای وسوسه‏های شیطان نیز به کار برده است، و کذلک جعلنالکل نبی عدوا شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول غرورا... (۱۱) و وان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم... (۱۲) این گونه وحی شیطانی همان است که‏در سوره ناس آمده: من شر الوسواس الخناس،الذی یوسوس فی صدور الناس،من الجنهٔ‏و الناس (۱۳) .
۴) وحی رسالی:وحی بدین معنا شاخصه نبوت است و در قرآن بیش از هفتادبار از آن یاد شده است: و کذلک اوحینا الیک قرآنا عربیا لتنذر ام القری و من حولها (۱۴) .
نحن نقص علیک احسن القصص بما اوحینا الیک هذا القرآن (۱۵) پیامبران مردان تکامل‏یافته‏ای هستند که آمادگی دریافت وحی را در خود فراهم ساخته‏اند.در این باره‏امام حسن عسکری علیه السلام می‏فرماید:«ان الله وجد قلب محمد افضل القلوب و اوعاهافاختاره لنبوته... (۱۶) ،خداوند،قلب و روان پیامبر را بهترین و پذیراترین قلب‏ها یافت وآن گاه او را برای نبوت برگزید».
این حدیث اشاره به این واقعیت دارد که برای دریافت وحی آن چه مهم است‏افزایش آگاهی و آمادگی برای پذیرا شدن این پیام آسمانی است.برای رسیدن به این گونه آمادگی پیامبر باید پیرایه‏های جسمانی را از خود بزداید و شایسته تماس باملکوتیان شود. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرموده‏اند:«و لا بعث الله نبیا و لا رسولا حتی‏یستکمل العقل و یکون عقله افضل من جمیع عقول امته (۱۷) ،خداوند،پیامبری‏بر نیانگیخت،مگر آن که عقل(خرد و اندیشه)خود را به کمال رسانده باشد و خرد اواز خرد تمام امتش برتر باشد».
طبق گفته صدر الدین شیرازی،پیش از آن که ظاهر پیامبر به نبوت آراسته گردد،باطن او حقیقت نبوت را دریافت کرده بود. پیامبر ابتدا باطن خود را به کمال انسانی‏آراسته گردانید سپس این آراستگی از باطن به ظاهر وی نمودار گشت.در واقع،پیامبر نخست‏سفر از خلق به حق را آغاز کرد و پس از وصول به حق،سفری ازجانب حق و هم راه با حق به سوی خلق باز گشت (۱۸) .
از این رو،وحی چیزی نیست جز آگاهی باطن که بر اثر سروش غیبی انجام‏می‏گیرد: قل من کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قلبک باذن الله... (۱۹) نزل به الروح الامین‏علی قلبک لتکون من المنذرین (۲۰) .
پدیده وحی هم همانند الهام،به تابناک شدن درون در مواقع خاص اطلاق‏می‏شود.با این تفاوت که منشا الهام بر الهام گیرنده پوشیده است،ولی منشا وحی برگیرنده وحی که پیامبرانند روشن می‏باشد.به همین علت،پیامبران هرگز در گرفتن‏پیام آسمانی دچار حیرت و اشتباه نمی‏شوند،زیرا بر منشا وحی و کیفیت انجام آن‏آگاهی حضوری کاملی دارند.
زراره از امام جعفر صادق علیه السلام می‏پرسد:چگونه پیامبر مطمئن شد آن چه به اومی‏رسد وحی الهی است،نه وسوسه‏های شیطانی؟امام علیه السلام فرمود:«ان الله اذا اتخذعبدا رسولا انزل علیه السکینهٔ و الوقار فکان الذی یاتیه من قبل الله مثل الذی یراه‏بعینه (۲۱) ،هرگاه خداوند بنده‏ای را برای رسالت‏برگزیند،به او آرامش و وقار ویژه‏ای ارزانی می‏دارد،به گونه‏ای که آن چه از جانب حق بدو می‏رسد،همانند چیزی‏خواهد بود که با چشم باز می‏بیند».در حدیثی دیگر سؤال شد:چگونه پیامبران‏دانستند که پیامبرند؟امام علیه السلام در پاسخ فرمود:«کشف عنهم الغطاء... (۲۲) برای آنان‏پرده از میان برداشته شد».
به عبارت دیگر پیامبران هنگامی به پیامبری مبعوث می‏شوند که از مرحله علم‏الیقین گذشته و عین الیقین را طی کرده و به مرحله حق الیقین رسیده باشند.پس‏شگفتی ندارد که مردان آزموده و پاک از میان توده مردم،برای رسالت الهی‏بر انگیخته شوند،و حامل پیام آسمانی برای مردم باشند.چنان که قرآن می‏فرماید:
اکان للناس عجبا ان اوحینا الی رجل منهم ان انذر الناس و بشر الذین آمنوا ان لهم قدم‏صدق عند ربهم قال الکافرون ان هذا لساحر مبین (۲۳) ،آیا برای مردم موجب شگفتی بود که‏به مردی از خودشان وحی کردیم که مردم را[از کیفر گناه]بیم ده و به کسانی که‏ایمان آورده‏اند نوید ده که برای آنان،پیشینه نیک[و پاداش شایسته]نزدپروردگارشان است؟[اما]کافران گفتند:این[مرد] افسونگری آشکار است‏»یعنی اگرمردم اندکی اندیشه کنند و به خود آیند،این گمان ناروا و نابخردانه در مورد پیامبر ازآنان زدوده می‏شود.
خداوند برای رفع هر گونه تعجب یا توهم بی‏جا در مورد بر انگیختن پیامبری ازمیان مردم می‏فرماید: انا اوحینا الیک کما اوحینا الی نوح و النبیین من بعده و اوحینا الی‏ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون وسلیمان و آتینا داوود زبورا،و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک وکلم الله موسی تکلیما،رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجهٔ بعد الرسل وکان الله عزیزا حکیما.لکن الله یشهد بما انزل الیک،انزله بعلمه و الملائکهٔ یشهدون و کفی‏بالله شهیدا.ان الذین کفروا و صدوا عن سبیل الله قد ضلوا ضلالا بعیدا (۲۴) ،ما به تو وحی‏فرستادیم،همان گونه که به نوح و پیامبران پس از او وحی فرستادیم و[نیز]به‏ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط[ بنی اسرائیل]و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم،و به داوود زبور دادیم،پیامبرانی که‏سرگذشت آنان را پیش از این برای تو باز گفته‏ایم و پیامبرانی که سر گذشت آنان رابرای تو بیان نکرده‏ایم.و خداوند با موسی آشکارا سخن گفت[و امتیاز از آن او بود].
پیامبرانی که بشارت‏گر و بیم دهنده بودند تا پس از این پیامبران،حجتی برای مردم‏بر خدا باقی نماند[و بر همه اتمام حجت‏شود]و خدا توانا و حکیم است.ولی‏خداوند گواهی می‏دهد به آن چه بر تو نازل کرده[او]آن را به علم خویش نازل‏کرده است و فرشتگان[نیز] گواهی می‏دهند هر چند گواهی خدا کافی است.بی‏تردید،کسانی که کفر ورزیدند و[مردم را]از راه خدا باز داشتند در گم راهی دوری‏گرفتار شده‏اند».
بنابر این شگفتی ندارد که به یکی از افراد بشر وحی شود،زیرا پدیده‏ای است که‏بشریت‏با آن خو گرفته و پیوسته در طول تاریخ با آن سر و کار داشته است.
● اقسام وحی رسالی
مطابق قرآن وحی رسالی سه گونه است:
و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب او یرسل رسولا فیوحی باذنه مایشاء انه علی حکیم،و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا (۲۵) .
۱) وحی مستقیم:القای مستقیم وحی و بدون واسطه بر قلب پیامبر است.
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در این باره می‏گوید:«ان روح القدس (۲۶) ینفث فی روعی‏» (۲۷) .یعنی:
روح القدس بر درون من می‏دمد.
۲) خلق صوت:با رسیدن وحی به گوش پیامبر به گونه‏ای که کسی جز او نشنود.
این گونه شنیدن صوت و ندیدن صاحب صوت مانند آن است که کسی از پس پرده‏سخن می‏گوید،و به همین علت‏با تعبیر«او من وراء حجاب‏»از آن یاد شده است.
وحی بر حضرت موسی علیه السلام به ویژه در کوه طور چنین بود و نیز وحی بر پیامبراسلام صلی الله علیه و آله در لیلهٔ المعراج به همین گونه انجام گرفت.
۳) القای وحی به وسیله فرشته:جبرئیل پیام الهی را بر روان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرودمی‏آورد،چنان که در قرآن آمده است: نزل به الروح الامین علی قلبک (۲۸) و فانه نزله‏علی قلبک (۲۹) .
● امکان وحی
وحی در واقع نوعی برقراری رابطه میان ملا اعلی و ماده سفلی است و از همین‏رو این پرستش مطرح شده است که چگونه این رابطه برقرار می‏شود،در حالی که‏سنخیت(همتایی و تناسب)بین رابط و مربوط شرط است؟به علاوه صعود و نزول‏و مقابله مستلزم تحیز(جهت داشتن)است،حال آن که جهان ورای ماده دارای‏تجرد محض(عاری از صفات جسمانی)است.
حسین مقیمی
محمد هادی معرفت
علامه سید محمد حسین طباطبایی رضوان الله تعالی
۱- شعراء ۲۶:۱۹۵-۱۹۱.
۲- اسراء ۱۷:۳۹.
۳- انعام ۶:۱۹.
۴- راغب اصفهانی،المفردات فی غریب القرآن،ص ۵۱۵.
۵- ابن منظور،لسان العرب،ج ۱۵،ص ۳۸۰.
۶- مریم ۱۹:۱۱.
۷- نحل ۱۶:۶۸ و ۶۹.
۸- فصلت ۴۶:۱۲.
۹- قصص ۲۸:۷.
۱۰- طه ۲۰:۴۰-۳۷.
۱۱- انعام ۶:۱۱۲.
۱۲- انعام ۶:۱۲۱.
۱۳- ناس ۱۱۴:۶-۲.
۱۴- شوری ۴۲:۷.
۱۵- یوسف ۱۲:۳.
۱۶- محمد باقر مجلسی،بحار الانوار،ج ۱۸،ص ۲۰۵،حدیث ۳۶.
۱۷- محمد بن یعقوب کلینی،اصول کافی،ج ۱،ص ۱۳.
۱۸- صدر الدین شیرازی،شرح اصول کافی،ج ۳،ص ۴۵۴.
۱۹- بقره ۲:۹۷.
۲۰- شعراء ۲۶:۱۹۳ و ۱۹۴.
۲۱- محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی،تفسیر عیاشی،ج ۲،ص ۲۰۱،حدیث ۱۰۶.بحار الانوار،ج ۱۸،ص ۲۶۲. حدیث ۱۶.
۲۲- بحار الانوار،ج ۱۱،ص ۵۶،حدیث ۵۶.
۲۳- یونس ۱۰:۲.
۲۴- نساء ۴:۱۶۷-۱۶۳.
۲۵- شوری ۴۲:۵۱ و ۵۲.
۲۶- بنابر این که روح القدس غیر از جبرئیل باشد.
۲۷- الاتقان:ج ۱،ص ۲۸۴۴- شعراء ۲۶:۱۹۴-۱۹۳.
۲۹- بقره ۲:۹۷.
۳۰- محمد فرید و جدی،دائرهٔ معارف القرن العشرین،ج ۱۰،ص ۷۱۵.
۳۱- مؤمنون ۲۳:۱۴-۱۲.
۳۲- مؤمنون ۲۳:۱۴.
۳۳- سجده ۳۲:۷-۹.
۳۴- بحار الانوار:ج ۶۱،ص ۳۲،حدیث ۵.
۳۵- برای توضیح و تفصیل بیش‏تر رجوع کنید به:صدر الدین شیرازی،اسفار اربعه،فصل ۲،ص ۵۲-۲۸ فخرالدین رازی،مفاتیح الغیب(تفسیر کبیر)،ج ۲۱،ص ۴۳-۱۵.ذیل آیه و یسالونک عن الروح...محمد حسین طباطبایی،المیزان،ج ۱،ص ۳۶۹-۳۶۵ و ج ۱۰، ص ۱۱۸.
۳۶ـ تفسیر عیاشی،ج ۱،ص ۳۸۸.
۳۷- طبقات ابن سعد،ج ۱،ص ۱۳۱.
۳۸- ر.ک:محمد هادی معرفت،التمهید فی علوم القرآن،ج ۱،ص ۶۶ به بعد.
۳۹- اعراف ۷:۱۵۷ و ۱۵۸.
۴۰- جمعه ۶۲:۲.
۴۱- بقره ۲:۷۸.
۴۲- تفسیر کبیر رازی،ج ۱۵،ص ۲۳.
۴۳- عنکبوت ۲۹:۴۸.
۴۴- ابو جعفر(شیخ طوسی)،التبیان،ج ۸،ص ۱۹۳.
۴۵- المیزان:ج ۱۶،ص ۱۴۵.
۴۶- سلیم بن قیس هلالی،السقیفه،ص ۲۱۴-۲۱۳.
۴۷- طبقات ابن سعد،ج ۳،قسمت ۲،ص ۵۹.
۴۸- ر.ک:الاصابهٔ،ج ۱،ص ۱۹.ابن عبد البر قرطبی،الاستیعاب فی معرفهٔ الاصحاب در حاشیه الاصابه،ج ۱،ص ۵۱-۵۰.
۴۹- ر.ک:التمهید،ج ۱،ص ۳۴۸-۳۴۰.مصاحف سجستانی،ص ۳۰.
۵۰- ر.ک:ابن اثیر،اسد الغابهٔ فی معرفهٔ الصحابه،ج ۱،ص ۵۰.الاستیعاب در حاشیه الاصابه،ج ۱،ص ۵۰ ومصاحف سجستانی،ص ۳. طبقات ابن سعد،ج ۲،قسمت ۲،ص ۱۱۵.
۵۱- انعام ۶:۹۳.
۵۲- ر.ک:اسد الغابهٔ،ج ۱،ص ۵۰.
۵۳- ابن ابی الحدید،شرح نهج البلاغه،ج ۱،ص ۳۳۸.
۵۴- زنجانی،ابو عبد الله،تاریخ القرآن،ص ۲۱-۲۰.
۵۵- ر.ک:ابو الحسن بلاذری،فتوح البلدان،ص ۴۶۰-۴۵۷.
۵۶- ر.ک:التمهید،ج ۱ ص ۲۸۸.تلخیص التمهید،ج ۱ ص ۱۳۳.
۵۷- المیزان،ج ۳،ص ۷۹-۷۸.
۵۸- الرحمان ۵۵:۴-۱.
۵۹- ابراهیم ۱۴:۴.
۶۰- یوسف ۱۲:۲.
۶۱- زخرف ۴۳:۳.
۶۲- نحل ۱۶:۱۰۳.
۶۳- شعراء ۲۶:۱۹۵-۱۹۳.
۶۴- قمر ۵۴:۱۷ و ۲۲ و ۳۲ و ۴۰.
۶۵- دخان ۴۴:۵۸.
۶۶- زمر ۳۹:۲۸.
۶۷- یعنی.زبان متعارف که برای همگان قابل فهم باشد،با این تفاوت که اختلاف استعدادها در عمق درک‏مطالب مؤثر است.
۶۸- رعد ۱۳:۱۷.
ظاهری آن(در حد ترجمه)که راه رسیدن به حقیقت آن برای بشریت‏بسته و درک‏۱۲- پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله:فرموده: «للقرآن ظهر و بطن‏».(تفسیر عیاشی،ج ۱،ص ۱۱).
۶۹- محمد ۴۷:۲۴.
۷۰- «هو الذی انزل علیک الکتاب منه آیات محکمات و اخر متشابهات‏» (آل عمران ۳:۷).
۷۱- بحار الانوار،چاپ بیروت،ج ۷۵،ص ۲۷۸.
۷۲- التمهید،ج ۷.
۷۳- بقره ۲:۲۱.
۷۴- بقره ۲:۲۷۵.
۷۵- نساء ۴:۱۵۳.
۷۶- بقره ۲:۱۱۸.
۷۷- صافات ۳۷:۱۳۸-۱۳۷.
۷۸- انفال ۸:۵۴-۵۱.
۷۹- ر.ک:سید قطب،التصویر الفنی فی القرآن.
۸۰- ابراهیم ۱۴:۱۸.
۸۱- بقره ۲:۲۶۴.
۸۲- زمر ۳۹:۲۷.
۸۳- اسراء ۱۷:۸۹.
۸۴- شعراء ۲۶:۱۹۵.
۸۵- «فالمدبرات امرا» (نازعات ۷۹:۵)،یعنی نیروهای عاقل و فعال که تدبیر جهان هستی با دست آنان انجام می‏گیرد.
۸۶- «جاعل الملائکهٔ اولی اجنحهٔ مثنی و ثلاث و رباع‏» (فاطر ۳۵:۱).
۸۷- ج ۷ التمهید که مخصوص دفع شبهات است.علامه به این جهت در مقدمه تفسیر المیزان(ج ۱،ص ۹-۶) اشارتی دارد.
۸۸- صدوق در کتاب توحید(ص ۲۲۰-۱۹۴)اسماء حسنای الهی را مشروحا بیان داشته است:هم چنین رجوع شود به فیض کاشانی، علم الیقین،ج ۱،ص ۱۵۰-۹۷.سبزواری،شرح الاسماء الحسنی،مصباح کفعمی. ص ۳۴۷-۳۱۲ ابن فهد حلی،خاتمه کتاب عدهٔ الداعی، ص ۳۱۲-۲۹۸،شرح اسماء حسنای فخر رازی ص ۳۵۳-۱۵۲.
۸۹- حشر ۵۹:۲۴-۲۲. ۳۴- بقره ۲:۳۰.
۹۰- احزاب ۳۳:۷۲.
۹۱- بقره ۲:۳۱.
۹۲- اسراء ۱۷:۷۰.
۹۳- حجر ۱۵:۲۹.
۹۴- جاثیه ۴۵:۱۳.
۹۵- فیض کاشانی،علم الیقین،ج ۱،ص ۳۸۱،به نقل از مشارق انوار الیقین،ص ۶۷.
۹۶- مؤمنون ۲۳:۱۴.
۹۷-سوره شوری آیه ۵۲
۹۸-سوره شعراء آیه ۱۹۴.
۹۹-سوره بقره آیه ۹۷
۱۰۰-بدلیل اینکه در هر دو آیه تنزیل قرآن را بقلب پیغمبر اکرم(ص)نسبت میدهد(میفرماید«علی قلبک‏»و نمیفرماید«علیک‏»و قلب در عرف قرآن نفس است‏بدلیل اینکه در چندین جا درک و شعور و همچنین معصیت را که از آن نفس است‏بقلب نسبت میدهد.
۱۰۱-سوره نجم آیه ۱۲
۱۰۲-سوره بینه آیه ۲.


همچنین مشاهده کنید