پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا


نقش رسانه‌ها در بحران مسکن


نقش رسانه‌ها در بحران مسکن
هرچند که مسئولان دولت نهم نتوانسته‌اند تعامل مناسبی با رسانه‌های داخلی برقرار کنند و همین مساله باعث شده است برخی مواضع و انتقادات به‌حق مقامات دولتی نیز اثرگذاری لازم را نداشته باشد؛ اما «عملکرد بد» رسانه‌ها اعم از موافق یا مخالف دولت در بحران مسکن یک واقعیت غیرقابل انکار و بدیهی است.
واقعیت این است که بحران گرانی مسکن که به تورم ۴۰۰درصدی در تهران انجامید امری اقتصادی و ناشی از دلایل متعدد نظیر نقدینگی، وام‌های بانکی، مشکلات مزمن و ساختاری اقتصاد، کمبود تولید، گرانی مصالح و چندین عامل دیگر است. با این حال تمام کارشناسان اذعان دارند که بخش مهمی از این مشکل نیز ناشی از انتظارات تورمی و شرایط روانی حاکم بر بازار و جامعه ایران بوده است.
با آن که رسانه‌ها مطلقاً هیچ نقشی در آغاز بحران مسکن نداشته‌اند و جرقه این بحران ناشی از شرایط اقتصادی و تا اندازه‌ای سیاسی بوده، اما به نظر می‌رسد که فضای رسانه‌ای کشور اعم از موافق یا مخالف دولت ناخواسته بر تنور این آتش دمیده باشد. ضمن آن که می‌توان گفت رسانه‌های کشور بدون توجه به میزان اثرگذاری خود نقش چندانی نیز در مسیر مهار این بحران ایفا نکرده‌اند.
همانطور که گفته شد، تمام کارشناسان کشور متفق‌القول اعتقاد دارند بخشی از گرانی مسکن ناشی از انتظارات تورمی و شرایط روانی حاکم بر بازار و جامعه ایران است. این شرایط روانی که «شایعه ‌پذیری» و «تحلیل‌های غلط» از ستون‌های اصلی محسوب می‌شود را به صورت کاریکاتوریزه در ماجرای اخیر چای و قند و شکر هم شاهد بودیم. به گونه‌ای که انبارهای کشور پر از چای و قند و شکر بود اما در همان حال مردم بسیاری از شهرستان‌ها صف‌های طویلی مقابل مغازه‌ها تشکیل داده بودند و در حالی که عمیقاً باور داشتند قحطی چای و قند و شکر آمده است! هر چه در بازار بود را با ولع تمام خریداری می‌کردند. اغلب فروشندگان عمده‌فروش و خرده‌پا نیز البته تلاش می‌کردند از این قافله عقب نمانند و بر اساس اخبار فضایی و خیالی (و اندکی هم طمع) هر ساعت بر قیمت خود می‌افزودند. به نظر می‌رسد که بخشی از بحران مسکن مخصوصاً افزایش قیمت مربوط به ۶ ماه آخر سال ۸۶ و دو ماه اول سال ۸۷ نیز ناشی از چنین پدیده‌ای بوده است.
البته نبود یک ساختار مدرن و شفاف در بخش واسطه‌گری و دلالی که زمینه سوءاستفاده را فراهم می‌کند نیز از جمله مسایلی است که به چنین بحران‌هایی دامن می‌زند. تا آن جا که برخی کارشناسان معتقدند یک نفر با چند میلیون تومان هزینه و چاپ روزانه ۲۰ـ۱۰ آگهی غیرواقعی در نیازمندی‌های روزنامه همشهری و تکرار آن، پس از ۲۰ روز می‌تواند حداقل ۵درصد قیمت مسکن در تهران را افزایش یا کاهش دهد.
به نظر می‌رسد اگر رسانه‌های کشور اعم از صدا و سیما، روزنامه‌ها، سایت‌های اینترنتی و خبرگزاری‌ها اندکی محتاطانه‌تر به بحران مسکن می‌پرداختند و هر روز بر افزایش دوباره قیمت مسکن تاکید نمی‌کردند، رکودی که هم‌اکنون بر بازار مسکن تهران حاکم شده و قیمت آن را تثبیت کرده در اواخر تابستان سال ۸۶ رخ می‌داد. در این صورت هم‌اکنون قیمت مسکن در تهران حداقل ۱۵ الی ۲۰درصد زیر قیمت فعلی می‌بود.
این اواخر برخی اقدامات رسانه‌ها که البته نوعی واکنش غریزی به رفتارهای برخی مسئولان محسوب می‌شود نیز مانع مهار بحران مسکن شده است. به عنوان نمونه، در حالی که دستگاه‌های کارشناسی مانند بنیاد مسکن و وزارت مسکن با تبلیغ کاهش قیمت‌ها می‌کوشند زمینه مهار این بحران را فراهم کنند، مطالب رسانه‌ها روزانه تمام برنامه‌های آن‌ها را بر باد می‌دهد. یا در حالی که سخنگوی دولت اعلام می‌کند قیمت مسکن در برخی شهرستان‌ها ۳۰ درصد کاهش یافته است، تمام رسانه‌ها برای آن که نشان دهند این اظهارنظر نوعی موضع‌گیری سیاسی است، ناخواسته به القای این پیام می‌پردازند که قیمت مسکن در هیچ شهری نه تنها ۳۰ درصد که حتی یک درصد هم کاهش نیافته است! حال آن که منافع ملی و آینده‌نگری حکم می‌کند حتی اگر این اظهارنظر سخنگوی دولت نادرست هم باشد، رسانه‌های کشور با توجه به شرایط خاص اقتصاد ایران و ذهنیت‌های اجتماعی، حداقل در مقابل آن سکوت نمایند و آن را بخشی از برنامه‌ مهار بحران بدانند.
به نظر می‌رسد هم مقامات دولتی بایستی حساسیت‌های رسانه‌ها را درک کنند و هم رسانه‌ها توجه داشته باشند که دود مسایلی مانند انفجار قیمت در مسکن، به چشم تمام جامعه از جمله خود خبرنگاران و خانواده‌های آن‌ها خواهد رفت. به عبارت دیگر، این دسته از مسایل ملی بزرگتر و خطرناک‌تر از آنی است که بر سر آن قمار سیاسی شود.