دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


فرهنگ دفاع مقدس و «تعقل بایسته»


فرهنگ دفاع مقدس و «تعقل بایسته»
داشتم فکر می کردم آیا می‌شود روزی بیاید که هر اتفاقی در اطراف ما بیفتد، بگوییم بهترین است؟ براستی تاکنون اندیشه کرده‌ایم این همه همایش، گردهمایی، جلسه، سمینار، هم‌اندیشی،‌ رایزنی، تعامل، هم‌گرایی، پویش و کنفرانس در انواع موضوعات و مقوله‌ها چه اندازه برداشته‌ها افزوده و نقل را به فعل تبدیل کرده است؟ آیا نمی‌توان باور کرد که اصولا جایگاه و منزلت این نوع برنامه‌ها باید براساس نیاز و ضرورت باشد تا ماحصل آن قدمی ما را فراتر از قبل راهنمون باشد؟ برخی مسائل آنچنان واضح و آشکار است که برخی مواقع با خود می‌اندیشم شاید نقص عقل یا کم‌توجهی و بی‌خردی در این بنده حقیر چنان شده که توهم می‌زنم و راه بی‌راه را می‌روم.
به هر حال در خارج از گود بودن، شاید سنگینی وزنه و سختی چرخ‌زدن و کباده کشیدن و میل چرخاندن احساس نشود و یک تماشاچی را به ورطه اشتباه بکشاند. افزایش مهارت و ارتقای سطح آگاهی و شناخت در هر پروسه پژوهشی یا تحقیقی و علمی با مولفه‌های بسیاری همراه است و یک پرسشگر دغدغه‌مند که جز درخشندگی و جوهره اصیل را قبول نمی‌کند، براحتی از طنین کلمات و ادای جملات و غرض‌ها و توانایی‌های موجود سرمست نمی‌شود و دل‌خوش نمی‌دارد. البته هستند بسیاری که با پرده کشیدن بر تردیدها و شبکه‌های تاویل و تفسیرها می‌توانند خود را قانع و هوشمند نشان دهند که در این صورت معنا و مفهوم ثابت و پایدار می‌ماند و عوارض‌ها و بارهای مجاز را تعمیم می‌بخشند. ما حق نداریم دیوارهای کاذب در ساختمان و بنای محکم و استوار فرهنگ، ادبیات و هنر را برای تزئین، دکور و خوش‌آمد بازدیدکنندگان یا مسافران و خریداران تعبیه کنیم و با ارجاعات پسامدرن به خلق موقعیت و فضاسازی دست بزنیم. تبلیغ و اطلاع‌رسانی در فرهنگ و باورهای دینی ما جایگاه و منزلت اصلی و مرتبت بی‌همتایی را نشان می‌دهد.
بروز و ظهور شیوه‌های مدرن تبلیغات مرسوم امروزی و وارداتی ما را چنان بهت‌زده کرده است که هر روز و هر لحظه به دنبال کالا و موضوعات جدیدی می‌گردیم. بی‌آنکه»‌که خود واقف باشیم در چرخه گردش جهانشمولی ابزار و تنوع هورمون‌ها قرار گرفته‌ایم. اجزا و ارتباط میان وجوه مختلف را بیشتر به ملغمه‌ها و آشوب‌های امواج بی‌معنی و بی‌هویت تبدیل کرده و امکان پیوستگی منطقی و واکنش‌های فراگیر مورد نیاز جامعه را به لذاتی به ظاهر فاخر و دلچسب بازنمایی کرده‌ایم. عوامل تعیین‌کننده و ایجاد سازوکار مناسب در فرایند تصمیم‌سازی در بازخوانی فرهنگ مورد نیاز و راهکارهای بهینه و ثمربخش در امروزمان چندان امکانی را برای نخبه‌پروری در این عرصه فراهم نمی‌آورد و سوال اینجاست که چگونه با این همه پشتوانه و منابع عظیم و دسترسی به انواع تجربه‌ها و اطلاعات از ارائه و اجرای یک برنامه هماهنگ، منسجم و قابل قبول در عرصه فرهنگ خصوصا فرهنگ انقلاب و دفاع مقدس که اولویت اول این نظام است، عاجز مانده‌ایم و هر روز به نحوی با روزمرگی و تکرار مکررات و ایجاد فضای نه‌چندان بکر و تحول‌آفرین، ندای تاریخی و بی‌معنای «نتوانسته‌ایم» را برای فرافکنی عجزهای خود و کمبودهایی که همگان در آن مقصر هستند سر می‌‌دهیم.
قبول نمی‌کنید؟ درست است باید برای هر ادعایی به ارائه مصادیق و شواهد پرداخت. بد نیست سری به روزنامه‌ها، مطبوعات، رسانه‌ها، سایت‌ها، وبلاگ‌ها و انواع این ابزار و جریانات بیندازید. سالانه چند برنامه با رویکرد آسیب‌شناسی یا مفهوم‌سازی و بررسی برنامه‌ها و عملکردها در انواع موضوعات فرهنگی برگزار می‌شود؟ ماحصل این برنامه‌ها چگونه دراختیار همگان قرار می‌گیرد؟ مقالات، نقطه‌نظرات، سخنرانی‌ها و بیانات ارزشمند! چگونه مکتوب و تنظیم و دسته‌بندی می‌شود تا پژوهشگر و علاقه‌مند بتواند براحتی به آن دسترسی یابد؟ آیا زمینه‌های فرهنگ ما دارای کاربرد اختصاصی و ویژه است و نوع مخاطبان آن به چند نفری که در محل برگزاری هستند خلاصه می‌شود؟ بنا نداریم که در این فرصت به راهکار چاره این معضل بپردازیم، بلکه هدف ما توجه به نکته‌ای است که لاجرم این نوع آسیب‌شناسی‌ها نیاز به یک آسیب‌شناسی مخصوص و معرفت‌‌بخش دارد.
اگر در حوزه‌هایی نظیر دفاع مقدس برای رسیدن به یک برنامه در هر زمینه اعم از ادبیات، هنر، تحقیق و پژوهش راه را درست آغاز کنیم، مسلما در ادامه می‌‌توان از تجربیات قبلی مستفیض شد؛ اما به نظر نمی‌رسد پیوستگی و هم راستایی یا همگرایی و مشترکات معقول میان این‌گونه برنامه‌ها وجود داشته باشد، حال مشکل از کجاست، باید کمی اندیشید و با روحیه‌ای منصفانه و نقدپذیر به علت‌العلل آن پرداخت. بالاخره قوانین و مقررات در هر کشور ماموریت‌ها و برنامه‌هایی را برای هر سازمان یا نهاد مسوول تعیین می‌کند و مسلما در قبال این واگذاری ماموریت و اعتبار، جوابگویی و مسوولیت‌پذیری را نیز باید لحاظ شده دانست و گرنه آبی است که از منبع می‌چکد و در زمینی شوره‌زار فرو می‌رود.
منابع و مصادرمسوول و مرجع هر گفتار یا اجرا در کشور مشخص و معین است، حال چرا با این سازوکار هنوز در نزد کسان دلسوز این عرصه امید و نشاطی برای امور جاری یا برنامه‌های سال‌های آتی و چشم‌‌انداز فرارو دیده نمی‌شود؟ نگویید که این امور مکتوب و مصوب شده است. در کتابخانه‌ها و بانک‌های اطلاعات نیز انواع اقوال و مکتوبات اسطوره‌ای و بی‌مانند موجود است و هیچ کدام شاید نتوانسته در جان همسایگان آن کتابخانه و بانک اطلاعات رسوخ و نفوذ کند. گر چه داشتن این منبع نیز غنیمت است و احتمالا روزی به کار می‌آید و منشا تحولات عدیده‌ای می‌شود!
حال اشاره‌ای به جدیدترین شاهد مثال این مقال می‌کنم. چند روز قبل در روزنامه‌‌ای خواندم که «چهارمین همایش پژوهش در دفاع مقدس» به همت بنیاد حفظ آثار و ارزش‌های دفاع مقدس و پژوهشکده علوم و معارف دفاع مقدس، برگزار شد. از عنوان برگزار کنندگان که ۲ مجموعه بود، فکر کردم شاید اشتباهی رخ داده و جزء و کل سازمان در عبارت فوق عوض شده است؛ اما به هر حال پس از گذر از این نام مطلبی دیگر آمده بود: «رویکردی علمی ‌کاربردی» و «توسعه، گسترش و انتقال فرهنگ دفاع مقدس.» بسیار مشعوف شدم که بالاخره حتما کاری شایسته و در خورد در حال انجام است و باید پس از سال‌ها به سرزمین موعود وارد شویم. هر چه بیشتر کلمات را از نظر گذراندم، احساس جمع شدن و فرو افتادن بر من مستولی شد. در پاراگراف زیرین عبارت فوق نوشته شده بود که : «آیا پژوهشی قابل اعتنا در این زمینه انجام شده یا رشدی در این عرصه می‌‌توان سراغ گرفت که به آسیب‌شناسی آن پرداخته شود» تامل براین جمله مرا وادار کرد که دقت‌نظر بیشتری بروز دهم. به نقل از عزیز بزرگواری که در این زمینه‌ها تجربه و تبحری دارد، آمده بود که «ایشان با اشاره به شناخت و پژوهش در این عرصه، آسیب‌شناسی را بدون وجود جریان پژوهش چندان مفید برنمی‌شمرد و از جمله نشانه‌های رشد و پیدایش شناخت و پژوهش در عرصه جنگ، وجود جریان‌های مطالعاتی و تحقیقاتی در موسسات و مجموعه‌های علمی، نظیریه‌‌ها، رویکردها، روش‌ها و رشته‌های تخصصی و جای‌گیری دانش جنگ در پیکره کلی نظام علمی در ابعاد ملی، منطقه‌‌ای و جهانی می‌داند» و ادامه می‌دهد «‌آسیب شناسی فی‌نفسه در فضا و موقعیت مفهوم شدن آگاهی معنا و کارایی دارد و مقصود از آگاهی را نیز خردمندی و درک بایسته و بسامان مسائل از طریق تعقل راستین و روحیه علمی و انتقادی بر می‌شمارد.»
درک بایسته تعقل راستین ، روحیه علمی و انتقادی، دانش جنگ نظام علمی در ابعاد ملی منطقه‌ای و جهانی از اساسی‌ترین ارکان این عرصه استجالب آن که در پی این نظر چنین می‌گوید: «در چنین شرایطی گفته‌ها و نوشته‌های آسیب‌شناسی مورد توجه قرار نمی‌گیرد.» حال تقاضای من از کسانی که این مقال را می‌خوانند، آن است که یک بار دیگر به نظرات ارزشمند این بزرگوار مراجعه و کمی با صبر و تامل بر آن نظر کنند.
مسلما هر مخاطب می‌‌تواند از زاویه نگاه یا منزلگاه خود به این عبارات بنگرد و به قضاوت بپردازد که این از حسن نظر مخاطبان و فرهیختگان و علاقه‌مندان است. به هر حال، نفس این برنامه خود یک کار یا پروسه پژوهشی است که به مشکلات نارسایی‌ها و راهکارها می‌پردازد و فرصتی است که هر اندیشمندی بتواند دغدغه‌ها، نکات موردنظر (علمی یا عملی)‌ با توجه به مبانی، ریشه‌ها و اساس کار در فرآیند تصمیم‌سازی همت گمارد و بدون محدودیت و سانسور و ایجاد حد و حصرها قدمی روشن را فرا روی مشتاقان بردارد. حال اگر قرار باشد به مدینه فاضله‌ای که توصیه می‌‌شود وارد شویم، با این رویکرد: «عالمی دیگر بباید ساخت و زنو آدمی.» گرچه اذعان دارم که شان و مرتبت گوینده و پیام او از جایگاه بسیار والایی برخوردار است، اما پرسش این است که جریان‌های مطالعاتی چگونه و طی چه سازمان و سیستمی شکل می‌گیرند؟ متولی کیست و این فرآیند چگونه عملیاتی می‌شود؟
آیا نظام علمی در مجموعه‌های مختلف اعم از دانشگاه‌ها، مراکز پژوهشی، نهادها و مراکز مسوول در این زمینه توان و توش این مهم را دارند؟ اگر از بالای برج به روندگان در پایین نظر افکنیم، می‌توانیم برنامه صعود آنان را به بالای برج ارائه و آنان را به سوی قله سعادت رهسپار شویم؟ امکان سنجی در هر امر و مقوله‌ای یکی از ارکان مهم و اساسی است، آیا این را بررسی کرده‌ایم تا شاهد پرواز و سیر در آفاق وانفس روندگان و جویندگان باشیم؟ حتما و لابد باید باورهای خود را با داشته‌ها مقایسه کنیم، محققان و پژوهشگران مناسب در کشور را شناسایی و تنوع موضوعات تحقیق را یادداشت کنیم، ابزار و امکانات را مرتب و منظم مرقوم کنیم، مراجع ذی‌ربط را بشناسیم، سوابق و تجربیات را به این فهرست اضافه کنیم، راهبران این موضوع و مدیران کلان را بیابیم، تعامل سازمان‌ها و نهادهای مربوط را بشناسیم و خلاصه در کشاکش بسیاری از مسائل و موضوعات غوطه‌ور شویم تا راهکار ورود به این موضوع را بیابیم و تازه این اول راه است و پس از‌آن صحبت از اعمال نظرها و سلایق فردی یا گروهی و صنفی (که طی این چند دهه به معضل بزرگی تبدیل شده است)‌ به میان می‌آید و توپ را به زمین مقابل انداختن شروع می‌شود. بعد فضای دانشگاه‌ها و رویکردهای امروزی آنها قد علم می‌کند، دغدغه‌ و نیازهای جوانان و نسل امروز شروع می‌شود و خلاصه راهکاریابی‌ها به این سادگی‌ها حاصل نخواهد شد.
آیا پژوهشگر می‌تواند خارج از ظرف جغرافیا و سرزمین و فرهنگ خود به تبیین و ایجاد موقعیت و راهکار قابل قبول برسد؟ اگر هزاران احسنت و مرحبا به حاصل تعمق و دود چراغ خوردن و ریاضت کشیدن نثار شود، گرچه این از شکر و سپاس و اکرام است و ضروری، اما باید به هر حال در فعل شدن نظریه هم کارکرد و مسیر را روشن کرد. اگر مدام بر نداشته‌ها و فقر و محرومیت اصرار شود شاید یک باور عمیق تاریخی بر ما مستولی شود که بالاخره این فرهنگ‌سازی از ما برنمی‌آید. حاشا و ابدا که چنین باشد یا تصوری بر این پدید آید. نعوذ‌بالله.
درک بایسته، تعقل راستین، روحیه علمی و انتقادی، جریان پژوهش، دانش جنگ، نظام علمی در ابعاد ملی، منطقه‌ای و جهانی و خلاصه فضا و موقعیت مفهوم شدن آگاهی، که این مورد اخیر از اساسی‌ترین ارکان این عرصه است، در آینه‌های روبه رو مرتب انعکاس دارد و ما نمی‌توانیم و نباید که از زوایای پنهان و آشکار این هندسه هزار وجه غفلت کنیم و صرفا منویات و اشاعه ظواهر و تبلیغ شعارگونه و گزارش‌گونه را اصل قرار دهیم و به مبناها، چراها، چگونه‌ها، علل‌های این نارسایی و ناکارآمدی امروزمان بی‌توجه باشیم. مرتب هشدار دادن لازم است، ولی کافی و کارآمد نیست. پژوهش یا هر امر تولیدی مطلوب و تاثیرگذار و فرهنگ‌ساز به ابزار مناسب، نیروی کارآمد و مجرب، درایت و دوراندیشی، فراست و فرهیختگی نیاز دارد. از داشته‌ها و نیروهای زبده باید حداکثر بهره را نصیب خود کنیم و تجربه‌های قبل را به رایگان طرح یا منزوی ننماییم. دنیای ما امروز به گنجینه‌ها و ذخایر پرارزش دیروز نیازمند است، غفلت و ناسپاسی و بهره‌مند نبودن از آنان حفره‌های عمیق را عمیق‌تر می‌کند؛ چراکه درختان تنومند ضمانت حیات بشری هستند، میوه و ثمره آنان نسل‌های متعددی را بارور گردانده و قدرت و نشاط را در جوامع پراکنده است. به هوش باشیم و از فرصت‌ها بهره گیریم تا نخواهیم روزهای آینده نیز بگوییم: روز از نو و آسیب‌شناسی از نو! کمی آسیب‌ها را کم کنیم تا کمتر آسیب‌پذیر شویم. ان‌شاءالله.
سرشک گوشه‌گیران را چو دریابند در یابند
رخ مهر از سحرخیزان نگردانند اگر دانند
دوای درد عاشق را کسی کو سهل پندارد
ز فکر آنان که در تدبیر درمانند، در مانند
محمدقاسم فروغی جهرمی
منبع : روزنامه جام‌جم