یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کس را نرسد دست به اسرار تو ا ی دوست


کس را نرسد دست به اسرار تو ا ی دوست
اخیراً سریالی با نام عجیب «کلید اسرار» از شبکه سوم سیما پخش می شود که هم از نظر هنری کیفیتی بسیار نازل دارد و هم از نظر محتوا به ترویج خرافات می پردازد. قضاوت در باب ارزش هنری این سریال را به متخصصان هنرشناس وامی گذاریم. این نوشته درصدد نقادی و به چالش کشیدن محتوای مفهومی سریال مذکور است که برآمده از بدفهمی آموزه های دینی و تفسیرهای غلط و خرافی است. در این نوشته ابتدا به طرح صورت اصلی مساله پرداخته و سپس به نقد آن خواهیم نشست.
● طرح مساله
۱) در زندگی حوادث تلخ و ناگواری وجود دارد که ممکن است برای همه ما رخ بدهد اما همه ما بسیار دیده و شنیده ایم که وقتی شخصی به بیماری سختی، رنجی یا حادثه یی ناگوار دچار می شود، برخی چنین قضاوت می کنند که؛ «حتماً مرتکب گناهی شده است که چنین مصیبتی بر او می رود، و این قهر و عذاب الهی است که گناهان او را چنین عقوبت می کند.» از آنجا که تمامی این نوشته به نقد چنین دیدگاهی می پردازد، آن را موضع «کیفرانگاری سختی ها» می نامیم. عجیب آنکه معتقدان به این موضع حتی هنگامی که در شخص مورد نظر هیچ نقص و گناه بزرگی که مستوجب چنین مکافاتی باشد، سراغ نداشته باشند نیز باز به همان شیوه سخن می گویند. و عجیب تر آنکه گاهی مصیبت وارد شده بر یک فرد را ناشی از گناه دیگر افراد خانواده اش می دانند. شگفتا که از نگاه اینان، حتی ممکن است عذاب گناه شخصی بر فرد دیگری فرود آید. قضاوتی از این ناعادلانه تر و بی انصافی از این بزرگ تر سراغ ندارم که برخی، زجر و بیماری و مرگ کودکی را نتیجه جرم و گناه پدر و مادرش می دانند. این توجیهی برای شرور عالم و عادلانه دانستن نظام آن است؟، یا عین بی عدلی؟، متاسفانه تهیه کنندگان سریال مذکور چنین نگاه از بن نادرستی را با عنوان نوعی نگاه دینی ترویج می دهند و بر چنین خرافه زیان آوری لباس دین می پوشانند. برای مثال در این سریال می بینیم که فردی گناه می کند، در عوض همسر یا فرزند بی گناهش دچار مصیبتی می شود، و چیزهای دیگری نظیر آن. بسا اسفا، چگونه است که در دستگاه عاری از هر عیب و نقص و کاملاً عادلانه الهی، به خاطر گناه پدری، دخترش باید با بیماری سرطان از کف برود؟، این اجرای عدالت است یا خود، ظلمی دگر؟، مگر شرط عدالت نه آن است که «هر مرغی را به پای خویش آویزند؟» عدل را نمی توان بر این مبنا برقرار ساخت که شخصی را به جای دیگری مجازات کنند.
۲) موضوع «کیفرانگاری سختی ها» منحصر به عرصه فردی نمی شود و گاهی در عرصه کلان تر نیز با قضاوت مشابهی روبه رو هستیم. هنگامی که مصیبت های عمومی نظیر سیل، توفان، زلزله ، خشکسالی و... بر مردم شهری یا روستایی وارد می آید، معتقدان به این موضوع چنین حکم می کنند که؛ «حتماً فساد در آن شهر بسیار شده بود که آنان مستحق چنین بلایی شده اند.» شاید خوانندگان این متن نیز مانند نگارنده، مشابه این قضاوت را در مورد زلزله های بم، رودبار و سونامی شنیده باشند. قضاوت نادرستی که حتی
- متاسفانه - گاهی به رسانه های جمعی هم کشیده شد، بدون آنکه با پاسخی شایسته همراه شود.
● بررسی و نقد مساله
مدعای اصلی نگارنده این است که در متون دینی، نگاهی دقیقاً ضد قضاوت فوق وجود دارد و رفتاری خلاف صدور چنان حکمی توصیه شده است. اعتقاد به موضوع «کیفرانگاری سختی ها» هم نادرست است و هم نامطلوب چراکه هم با متون و نصوص دینی مغایرت دارد و هم نتایج و لوازم فاسد و غیرانسانی در جامعه بر آن مترتب است. چنان حکمی نه محمل شرعی دارد، نه عقلی و نه اخلاقی.
در ادیان ابراهیمی، تمامی حوادث عالم، طرحی حکیمانه دارند و تمامی آنها به خداوند نسبت داده می شوند. هر آنچه در عالم رخ می دهد کار خداست و هر واقعه یی در ظاهر، حکمتی در پس پرده دارد. آری، چنین است که هیچ برگی بی حکمت او بر زمین نمی افتد.اما و هزار اما، وجود حکمت یک چیز است و وقوف ما بدان، نکته دیگری است. چیستی دقیق این حکمت فقط نزد خداوند معلوم است. و نه نزد هیچ بنده یی. ما فقط می دانیم حکمتی هست. اما اینکه آن حکمت چیست، بر ما آشکار نیست. ادعای وقوف بر این حکمت، خروج از اخلاق بندگی، خدایی پیشه کردن و تکیه بر جایگاه الهی زدن است،لذا می تواند مصداق شرک عملی واقع شود. خلط و اشتباهی که معمولاً رخ می دهد این است که اولاً، آن حکمت را یک چیز - یعنی فقط عقوبت و کیفر گناه - بدانیم و ثانیاً، خود را آگاه به آن حکمت بدانیم.
در نصوص دینی، سختی ها صرفاً به بلا و عذاب الهی تحویل نمی شوند بلکه گاهی به آزمون یا حتی آموزش و تعلیم و چه بسا نعمتی خفی تفسیر می شوند. حکمت نهایی دشواری های زندگی، از ما پنهان، و تنها نزد پروردگار است.
صاحب کشف الاسرار چنین می نویسد؛ «عادت خلق چنان است که هر که را به دوستی اختیار کنند همه راحت آن دوست خود خواهند و روا ندارند که باد هوا بر وی گذر کند، لکن سنت الهی به خلاف این است هر که را به دوستی اختیار کرد شربت محنت با خلعت محبت به وی فرستد، هر که را درجه وی در مقام محبت عالی تر، بلای او عظیم تر.»
در تفسیر روضه الجنان و روح الجنان نیز چنین آمده است؛ «خدای تعالی دوستان خود را امتحان کند و ایشان را بیماری دهد تا صبر ایشان به مردمان نماید. و خدای تعالی ایوب را امتحان کرد به هر دو حال؛ هم به محنت هم به نعمت، در نعمت شاکر یافت او را و در محنت صابر.»
باری، بهترین نمونه یی که در این مورد در متون دینی یافت می شود داستان حضرت ایوب علیه السلام است. «هر کس در زندگی خود با اوضاعی روبه رو می شود که از خود می پرسد؛ «چرا انسان خوب باید رنج بکشد؟» ایوب مردی است بسیار حکیم، ثروتمند و نیکوکار که ناگهان مصیبت دامنگیرش می شود. ۱۰ فرزندش را در یک توفان سهمگین از دست می دهد؛ ثروتش به کلی از بین می رود و خود به مرضی جانکاه مبتلا می شود. سه نفر از دوستانش به عیادت او می آیند... آنها به ایوب می گویند او به دلیل گناهانش به این روز افتاده است و در واقع خدا او را بدین وسیله مجازات می کند. ایوب اصرار می ورزد که چنین نیست، اما کسی سخن او را باور نمی کند. ایوب بسیار دل آزرده می شود.... غدر نهایتف ایوب به این حقیقت پی می برد که اعتمادی که او به خداوند دارد نباید وابسته به رویدادهایی باشد که برای او رخ می دهد. کاری که ما باید بکنیم این است که به خداوند اعتماد کنیم و از او بخواهیم ما را تقویت کند و تسلی بخشد. سختی های زندگی به ما کمک می کند بفهمیم خداوند چقدر نیک و مهربان است.»
نکته و نتیجه مهم داستان اینجاست که اشتباه مردمان در این بود که قضاوت می کردند که نه تنها او دیگر پیامبر نیست، بلکه حتماً مرتکب گناهی عظیم شده است که مستوجب چنین عذاب دردناکی بوده است. حال آنکه اینها صرفاً آزمون و آموزشی هم برای آزمودن صبر ایوب در بلا بود - که پیروز این امتحان بود - و هم برای آزمودن رفتار دیگران در قضاوت که ایشان شکست خوردند.
باری، چنان که پیداست برای این پیامبر و حبیب خدا - که نماد صبر و شکیبایی است - صبوری بر تمامی آن رنج ها بسی ساده تر بود تا شکیبایی در برابر قضاوت نادرست دیگران. همو که هنگام شنیدن خبر مرگ فرزندانش چنین فرمود که؛ «خداوند بداد، و خداوند باز گرفت؛ خجسته باد نام او.»
اما ذکر داستان ایوب تنها نمونه یی است. سنت امتحان الهی نه با ایوب آغاز شده و نه به وی منتهی شده است. این سنتی است که هم شامل پیامبران بوده است و چه بسا بسیاری از مومنان نیز بدان آزموده شوند.
آن بلاها کانبیا برداشتند/ زان بلا سرهای خود افراشتند
زان سبب بر انبیا رنج و شکست/ از همه خلق جهان افزون تر است
بنابراین برای پیروز بودن در چنین امتحانی که هم آزمونی برای شخص رنج دیده است و هم آزمونی برای دیگران، نخستین وظیفه ما عدم قضاوت و دومین وظیفه، یاری به آن شخص است. صاحب تفسیر کشف الاسرار در حاشیه تفسیر داستان ایوب به ما چنین می گوید؛ «سزای شما چنان بودی که اگر این صاحب بلا نه ایوب پیغمبر صاحب منزلت بودی که برادری از برادران مسلمان بودی صحبت شما یافته، واجب کردی در این حال زبان ملامت و تغیر فروبستن و در بلای وی حزین و اندوهگن بودن و به همه حال موافقت وی نمودن و تسکین و تسلیت وی دادن.»
از نگاه ادیان ابراهیمی، ایمان، مبتنی بر نوعی اعتماد به خداوند است برای اخلاقی زیستن و پیوسته تقرب جستن به او. «ایمان دینی و خرافه یکسره از هم متمایزند. یکی از ترس برمی خیزد و نوعی علم کاذب است؛ دیگری نوعی اعتماد است. مثلاً این عقیده خرافه آمیز است که نوعی ارتباط علی و معلولی عجیب و غریب میان گناه و کیفر دنیوی برقرار است. دورافتادگی از خدا از پیامدهای علی گناه نیست. گناه، عجب، و حسد، برای مثال، صرفاً از این حیث که همانند هستند موجب دوری از خدا می شوند بنابراین، دعا برای اجتناب از غضب الهی، دعا برای اجتناب از پیامدها نیست بلکه دعا برای اجتناب از این است که به یک نوع شخص خاص تبدیل شویم.»
نکاتی که گفته آمد عیناً در مورد بلایای عمومی نظیر زلزله و... نیز صدق می کنند. البته به اضافه چند نکته دیگر. با توجه به آیه ۱۵ سوره اسرا، نزول عذاب عمومی مشروط به ارسال رسل شده است. حال با توجه به این نکته و تاملاتی دیگر، به نظر می رسد که قائلین به دیدگاه «کیفرانگاری سختی ها» که در مورد زلزله های بم، رودبار، سونامی یا هر حادثه ناگوار طبیعی دیگری احکام همیشگی خود را صادر می کنند باید به چند پرسش پاسخ بدهند؛ ۱- اگر این حوادث عذاب الهی بوده اند، چرا رسولی پیش از این حوادث ظهور نکرده و طبق سنت پیامبران بارها و بارها نسبت به وقوع یک عذاب انذار نداده است؟ ۲- آیا به راستی می توان اثبات کرد که فساد در این شهرها بیشتر از هر جای دیگر جهان بوده است، به نحوی که فساد دیگر نقاط جهان برای خداوند تحمل پذیر بوده است و صرفاً فساد این شهرها بوده که قابل تحمل نبوده و مستحق عذاب است؟ پس چرا در دیگر جاهایی که فساد بیشتری می بینیم مشکلی پیش نمی آید؟
به طور خلاصه می توان چنین گفت که؛
۱) خداوند آدمیان را به روش های گوناگون و از جمله سختی ها می آزماید.
۲) قضاوت بر دیگران تنها در حیطه علم و قدرت خداوند است.
۳) عدالت نهایی، موکول به جهان آخرت شده است.
۴) ممکن است بندگان از رحمت و غفران الهی بهره مند شده از عذاب معاف شوند.
● نقد مساله از طریق نتایج و لوازم
نقد دیگری که بر موضع «کیفرانگاری سختی ها» وارد است مربوط به لوازم و نتایج چنان نگاهی است زیرا علاوه بر اینکه صدور چنان حکمی از حیث عقلی نادرست و از حیث شرعی مبتنی بر تفسیری ناموجه است، نتایج زیانبار، غیراخلاقی و غیرانسان دوستانه یی نیز دربر دارد که برخی از آنها را ذیلاً و به اختصار ذکر می کنیم.
۱) قضاوت عجولانه و نادرست درباره دیگران، هم عملی غیراخلاقی است و هم غیرانسانی، چرا که موجب کاستن از شأن انسان ها در دیدگاه ما و همچنین کم شدن محبت ما به دیگر انسان ها می شود.
۲) اگر در مقام نظر ما چنین اعتقادی داشته باشیم که هر بیماری و رنجی مسبوق به یک گناه است. موجب می شود در مقام عمل هم، هنگام برخورد با افراد معلول یا بیمار، خود را موظف به کمک کردن به ایشان ندانیم. در نتیجه چیزی را که برای خودمان جزء حقوق اولیه می دانیم، برای ایشان لطفی محسوب کنیم بیش از استحقاق شان؛ و اگر کمکی می کنیم، منتی است از ما بر ایشان. چراکه آنچه بر ایشان می گذرد را عین عدالت دانسته ایم و رنج ایشان را خواسته خداوند پنداشته ایم. معتقد به موضع «کیفربینی صرف سختی ها» خواهد گفت؛ «خداوند چنین کیفر کرده است، پس بگذار چنین باشد.» حتی اگر تصمیم بگیریم کمکی به ایشان بکنیم از سر ترحم و دلسوزی و همراه با احساس لطف و منت خواهد بود، نه از سر وظیفه و تکلیف انسانی. ولی اگر در مقام نظر مبنای خودمان را اصلاح کنیم و بر این عقیده باشیم که آنچه می بینیم آزمونی است الهی برای آزمودن همه ما انسان ها، آنگاه همدلانه و مشفقانه به یاری ایشان همت خواهیم گماشت و حتی وظیفه انسانی و ایمانی خودمان خواهیم دانست که چنین کنیم.
۳) عدم ارائه امکانات و رفاه اجتماعی به معلولان؛ شاید یکی از علت های اینکه شهرهای ما برای حضور معلولان مناسب سازی نشده و معلولان جامعه ما در مکان های اندکی امکان حضور دارند نیز ناشی از وجود چنین خرافه یی است. شاید از همین جاست که خدمت رسانی به ایشان را نه از مجموعه حقوق ایشان به حساب می آوریم و نه از زمره وظایف خود؛ چنان که تو گویی لطفی است که هر از گاهی از سر نشان دادن میزان ترحم، و گاهی نیز برای جلب محبوبیت و تبلیغ به ایشان می کنیم. «انجمن باور» بر این باور است که بهره مندی از تمامی امکانات یک جامعه، نه لطف، که وظیفه دولت است. امیدواریم با اصلاح تفکر، مشکلات عملی هم مرتفع بشوند و جامعه ما برای حضور معلولان مناسب سازی شود.
۴) نتیجه فاسد دیگری که اعتقاد به موضع «کیفرانگاری سختی ها» در پی دارد این است که ممکن است حتی خود افراد معلول، بیمار یا حادثه دیده و خانواده هایشان نیز چنین دیدگاهی را باور کرده و در نتیجه دچار نوعی سرزنش خویشتن به گناهی نامعلوم، سرخوردگی و افسردگی شوند یعنی شخص معلول یا بیمار خودش هم باور کند که حتماً گناهی کرده است و در حال عقوبت کشیدن گناه خودش - یا از آن بدتر - گناه خانواده اش است. اما چنانچه شخص در مقام عقیده چنین بیندیشد که سختی که بر وی رفته یا می رود، لزوماً به علت گناهی نبوده است، و شاید امتحانی است که باید با خودسازی، پیروز و سربلند از آن بیرون بیاید؛ لذا به جای خزیدن به کنج غم و غار تنهایی و درد، برخوردی بسیار سازنده در مقابله با آن مشکلات و سختی ها خواهد داشت و چه بسا با حضور پربرکت خود در جامعه، جهانی را بهره مند سازد. چنین کسی چهره یی دوست داشتنی از خداوند پیش رو دارد که در عطا و بلایش، حکمتی نهفته است به نفع انسان ها و در جهت بسط وجودی و کمال ایشان؛ من نکردم خلق تا سودی کنم/ بلکه تا بر بندگان جودی کنم/ پس جفاهایی که آمد از خدا/ بهر آن آمد که تا زاید صفا/ کان بلای دوست تطهیر شماست/ علم او بالای تدبیر شماست
● نتیجه گیری
در این نوشته به اختصار و از چند منظر به بررسی انتقادی محتوای حاکم بر سریال تلویزیونی کلید اسرار نشستیم. موضعی که بر اساس آن تنها علت و ریشه هر رنجی را فقط و فقط باید در گناه و تقصیر خود آدمیان و در نتیجه، نوعی عذاب آسمانی دانست. ما نشان دادیم از منظر دینی اعتقاد به چنین دیدگاه نادرستی مبتنی بر نوعی بدفهمی و همچنین خرافه پردازانه است. به اضافه اینکه از منظر اجتماعی نیز نتایج و لوازم فاسدی بر آن مترتب است. بنابراین اعتقاد به موضع «کیفرانگاری سختی ها» عقلاً، شرعاً و اخلاقاً امری ناموجه است و با نفی آن، هم موانع فکری صمیمانه و صادقانه دوست داشتن همه انسان ها برداشته می شود و هم چهره رئوفانه تری از خداوند ترسیم می شود که با متون مقدس مطابقت بیشتری دارد.
حسین محمودی
دانشجوی دکترای فلسفه دین و عضو انجمن باور
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید