سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

مهدی کروبی، شیخ اصلاح‌طلب یا آرمان‌خواه؟


مهدی کروبی، شیخ اصلاح‌طلب یا آرمان‌خواه؟
مهدی کروبی از چهره‌های سرشناس جریان اصلاحات است که سابقه طولانی در امور سیاسی دارد. وی از اولین روزهای انقلاب اسلامی به نهضت مردمی و انقلابی ایران پیوست و در شمار یاران نزدیک امام خمینی در آمد.
وی در ایام شکل گیری دوم خرداد به عنوان یک سیاسی پرتلاش چهره نمود و تا آخرین روزهای ریاست جمهوری سید محمد خاتمی یکی از متحدان اصلی او باقی ماند ، گرچه به خاطر شرایط پدید آمده ی آن دوران و تندروی‌های برخی از نیروهای اصلاح طلب و سکوت و ملاحظه کاری خاتمی در مواجهه با این تندروی‌ها ، از سران جبهه دوم خرداد دل خوری‌هایی دارد اما در عین حال همچنان خود را به عنوان پیش کسوت عرصه ی اصلاحات می‌شناسد و انتقاد‌های تند و تیز اخیر خود را از برخی چهره‌های افراطی به نفع اصلاح طلبان می‌داند.
مهدی کروبی در سال ۱۳۱۶ شمسی در الیگودرز به دنیا آمد. پدر او ملا احمد کروبی بود که از مبارزان برجسته ی انقلابی در منطقه خود به شمار می‌آمد.
خانواده کروبی اصالتاً گلپایگانی بودند. وی تحصیلات حوزوی خود را در زادگاه خود شروع کرد و در سال ۱۳۳۶ وارد شهر قم شد و دروس خود را در محضر بزرگان حوزه ادامه داد و از محضر علمایی چون مشکینی، ستوده، حسینی مازندرانی، مصطفی خمینی، محمد موحدی لنکرانی، سلطانی، حسینعلی منتظری، حایری یزدی و امام خمینی استفاده کرد.
وی درباره ی سوابق تحصیلی خود گفته است که آن موقع که مدرک لیسانس در این کشور خیلی با ارزش بود من از دانشکده الهیات لیسانس داشتم و اجازه اجتهاد مکتوب نیز دارم که مربوط به آیات عظام فاضل لنکرانی، نوری همدانی، صانعی و مرحوم سلطانی طباطبایی است.
شیخ مهدی کروبی ، شاید با همین سابقه ، طی سال های گذشته به برخی طلاب علوم دینی در شهرستان ها شهریه داده و بر روی پاکت شهریه از عنوان " حضرت ایت الله العظمی کروبی " استفاده کرده است.
کروبی به موازات تحصیل علوم دینی، فراگیری علوم جدید را شروع کرد و آن را تا مقطع اخذ دانشنامه لیسانس در رشته الهیات و فلسفه از دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران ادامه داد.
از زمان شکل گیری انقلاب اسلامی، وی با نهضت همراهی کرد و بارها نیز دستگیر شد. اولین ماجرای دستگیری مربوط به حضور او در حوادث سال ۴۲ و قیام ۱۵ خرداد بود.
بعد از فروکش کردن و سرکوبی ۱۵ خرداد، وی به همراه تعدادی از زندانیان آزاد شد. از دیگر افراد دستگیر شده طیب و حاج رضایی بودند که بعدها توسط رژیم اعدام شدند. اعدام این دو تبعاتی در شهرهای ایران از جمله قم داشت. در قم ، کروبی به همراه دیگر طلاب فعالیت‌ هایی را به راه انداخت و بعد از انتشار خبر اعدام آن ها در روزنامه‌ها، آنها به خانه ی مدرسان و استادان حوزه رفتند و از روسای حوزه خواستند که به عنوان عزا، درسها را تعطیل کنند. این بسیار کار مهمی بود که یک روز درس‌های حوزه علمیه به مناسبت شهادت این دو برادر تعطیل شود.(۱)
یکی دیگر از اقدام کروبی تلاش او و دیگر دوستان طلبه‌اش برای آزادی آیت الله خمینی و رهایی وی از تبعید بود. ماجرا از این قرار است که بعد از دستگیری حاج آقا روح الله خمینی و تبعید کوتاه مدت ایشان به بندر بورسا در ترکیه، طلاب جوان حوزه علمیه قم به منظور جریان‌سازی و تحت فشار قرار دادن رژیم شاهنشاهی و جلوگیری از اقدامات احتمالی آتی مأموران امنیتی حکومت ، تلاش‌هایی را صورت دادند. عمده ی این فعالیت‌ها، برگزاری تجمعاتی در حوزه علمیه و پخش اعلامیه و تراکت در محکومیت این اقدام بود.
بعد از گذشت مدتی برخی از روحانیون که به مبارزه اعتقاد چندانی نداشتند ،برای تحت فشار قرار دادن طلاب مبارز و انقلابی دست به تحریکاتی زدند.در این زمینه مهدی کروبی، نوع برخورد مبارزان انقلابی و روحانیون ساکت و خاموش را این گونه روایت می‌کند:
«... یک مسئله ای که قم شروع شد ابتدا انتظار بود که مراجع اقدام حادی داشته باشندکه نداشتند متاسفانه. مدرسین حوزه علمیه یک جلساتی را شروع کردند و از یک طرف هم طلاب، کاری که کردند بعد از دستگیری امام بار دوم و تبعید به ترکیه، آمدند یک دعای توسلی را شروع کردند. به بهانه دعای توسل شب که می‌شد جمع می‌شدند توی مسجد بالاسر حضرت معصومه (س). دعای توسل و دعای به امام و حمله به رژیم، تقریباً می‌شود گفت هر شب آنجا درگیری بود. گاهی دیگر اینها عصبانی می‌شدند، می‌آمدند توی مسجد درگیری می‌شد. گاهی مسجد مملو از جمعیت می‌شد، دعا خوانده می‌شد و بیرون که می‌آمدند با شعار دیگری و زد و خورد بود و هر شب چندتایی دستگیر می‌شدند و به قول معروف اعصاب اینها خرد می‌شد.
این مسئله ادامه داشت ، یعنی کار رسید به جایی که گاهی این قدر حمله کردند حتی حمله داخل حرم، داخل رواق حضرت معصومه (س) هم می‌شدند؛ تا آنجا کشیده می‌شد. در مسجد را می‌بستند. گاهی می‌خواستند راه ندهند ولی به هر وسیله‌ای بود یک مرتبه طلاب وارد می‌شدند و دعا را شروع می‌کردند. مسئله این جوری را طلاب با این دعا نگه داشتند . می‌رسید به تظاهرات، گاز اشک‌آور و زد و خورد حول و حوش حرم از طرف دیگر. به هر جهت این مسئله همین طور ادامه داشت. ادامه داشت بعد یک عده از مدرسین نشستند و گفتند خوب چه کار کنیم.
در آن جلسات متعددی که داشتند بالاخره به این نتیجه رسیدند که مسئله از قضیه این دعا و جلسه سطحش باید بالاتر باشد و این که باید عده‌ای وارد هر جلسه‌ای که می‌شوند سخنرانی کنند. اگر خودشان می‌توانند جلسه تشکیل دهند، اگر نمی‌توانند هر کجا تجمعی هست وارد بشوند و سخنرانی کنند . ۲۰ نفر داوطلب این قضیه شدند که این کار و برنامه را انجام بدهند. ۲۰ نفر هم مأمور شدند که نیروی دنبال آنها باشند برای محافظت آنها.
رسیدگی به خانواده‌های آنها و مسائل بعدی. ۲۰ نفر اول داوطلب شدند و مشخص و ۲۰ نفر بعدی هم برای محافظت از خانواده‌های آنها و مشکلاتی که آنها دارند.
برنامه کروبی به موازات تحصیل علوم دینی، فراگیری علوم جدید را شروع کرد و آن را تا مقطع اخذ دانشنامه لیسانس در رشته الهیات و فلسفه از دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران ادامه داد. این طور شروع شد که یکی از روحانیون شاید آقای اثنی عشری بود از طرف آیت الله نجفی در مدرسه فیضیه، مجلس فاتحه‌ای بود. یک مرتبه گفتند خوب اولین برنامه باید اینجا اجرا بشود. به طلاب جوان اطلاع داده شد که بعد از جلسه معمولی، جلسه‌ای وجود دارد، تکان نخورید.
طلاب جوان هم جمع شدند و تجمع کردند و همین که اشراقی از منبر پایین آمد، آقای نجفی هم آنجا بود، یکباره با شعار و صلوات آقای انصاری شیرازی رفتند منبر، رفتند منبر و شروع کردند سخنرانی و آقای نجفی هم تا اوضاع را دید کاملاً نشست و به مطالب منبر گوش داد و ایشان (انصاری شیرازی ) هم صحبت کرد که از این لحظه دیگر سکوت را کاملاً می‌شکنیم و تحمل نمی‌کنیم و در انتظار بودیم که دیگران اقدام بکنند و آماده هر گونه زجر و شکنجه و زندان و تبعید و مبارزه هستیم. اینجا رژیم طبیعی است که کاملا غافلگیر شد و از قضیه اطلاع نداشت لذا تواستند آقای انصاری را هم رد کنند(فراری دهند) که بازداشت نشوند و بنا شده بود هر کس این سخنرانی را کرد ،اگر گرفتار شد که گرفتار است و اگر گرفتار نشد، فعلاً حالا برای مدت کوتاه ردش کنند.
این مسئله همین طور که عرض کردم به صورتی شد که در این محفل موفقیت آمیز بود و در یکی دو تا مجلس دیگر وارد شدند و برادران صحبت و سخنرانی کردند، برخی هم درگیری پیش آمد که می‌خواستند آنها را رد کند. دیگران گرفتار شدند که یادم می‌آید همان روزها در مسجد اعظم برادرمان آقای فهیم و برادر عزیزمان خدا رحمتشان کند مرحوم املایی هم بازداشت شدند و اینها را هم بردند و گفتیم که جلسه که نمی‌توانیم تقریباً تشکیل بدهیم، مستقل هر جلسه‌ای که هست ،استفاده کنیم.
آن روزها جلسه بعدی‌اش آقای شریعتمداری اعلام کرده بودند که یک جلسه فاتحه‌ای دارند برای آقای اثنی عشری در مسجد اعظم. خوب بنا شد که در این جلسه هم وارد بشویم و از آن جلسه هم استفاده بشود. فردی هم که کاندیدا شده بود برای این که آنجا سخنرانی کند برادر عزیزمان آقای آذری بود.
آذری هم آماده و به قول خوشان عرق چین و کلاهش را هم جیبش گذاشته بود که سرش می‌گذارد وقتی که عمامه ندارد و آمده به مجلس، آن وقت همه ماهایی که توی جلسه بودیم و افرادی که بیرون جلسه بودند و هوادار آن جلسه بودند به هم اطلاع می‌دادند. همه اینها در این جلسات شرکت می‌کردند یعنی جلسه آنها هم می‌شد جلسه ی پر رونقی. نوعاً تراکت هایی و اعلامیه هایی هم آماده می‌شد برای پخش در این جلسه. جلسه‌ای که از طرف آقای شریعتمداری برگزار شده بود، شب بود قرآن خوانده شد و بعد آقای برقعی منبر رفته بودند. اتفاقًا من خودم لحظه‌ای رسیدم که شبستان زیر گنبد پرجمعیت بود و در واقع می‌گویم که دیر رسیدم و همان دم در نشستم یعنی راه جلو آمدن نبود و همه دوستان که در این جلسات بودند و هوادارش، در جلسه من نگاه کردم گوشه و کنار دیدم همه حضور دارند؛ منتها یک نکته‌ای آنها متوجه شدند که من متوجه نشدم و بعد توضیح دادند و آن این که بعد این آقایان توضیح دادند که آنها مترصد بودند و متوجه بودند که یک چنین بهره برداری احتمال دارد از مجلس بشود ؛کما این که یکی دو جا قبلش شده لذا این چهره‌ها می‌گفتند هر کدام از ما وارد شدیم مثل برادرمان آقای هاشمی رفسنجانی و آقای آذری، دیگران گفتند که هر کدام از ما وارد جلسه شدیم و نشستیم چند نفر متوجه شدیم که دورمان نشسته‌اند و می‌دانند یکی از ما بناست صحبت کند اما نمی‌دانستند کدام است. نشستند که اگر ما خواستیم حرکت کنیم، نگذارند. منتهی من چون آخر رسیدم این مسئله را متوجه نشدم.
آقای برقعی صحبت کرد. صحبت آقای برقعی تمام شد که من فکر می‌کردم حالا یکی از آقایان پا می‌شود برای سخنرانی، یک مرتبه جمعیت حرکت کرد و منبری هم از ما بلند نشد یعنی متوجه بودند که جو ، جوری است که اجازه نخواهند داد. در این حال طلاب جوانی که آماده برای شعار بودند و شعار می‌دادند یک باره یکی از آنها شروع کرد به شعار دادن اما به مجرد این که گفت:‌برای سلامتی حضرت آیت‌الله که محبوس بود که منظورش آقای خمینی است یا گفت آقای خمینی ،یک باره همین دم در ،حالا دیگر او هم مرده و نمی‌خواهیم اسمش را ببریم مرحوم آقا شیخ غلامرضا خدا رحمتش کند، آقا شیخ غلامرضا زنجانی همان نزدیک در ، پهلوی آقای شریعتمداری که بود و ما هم دم در نشسته بودیم یک دفعه صدا کرد "خفه شو !" . تا گفت "خفه شو" ما دیدیم به یک صورت متشکل و تشکیلاتی و مطلع از گوشه و کنار جلسه همه گفتند "خفه شو!". عده ای دنبال این خفه شو،در گنبد هم صدا می‌پیچید . یک مرتبه صدای سیلی محکمی برخاست که نواختند به همان شعار بده و زدند او را.
او افتاد. این جور که معلوم شد افتاد و دیگر طبیعی است مجلس به هم خورد و تراکت‌ها شروع شد پخش شدن و اعلامیه ها. به دنبال پخش کردن تراکت ها ، ما دیدیم که بله اینهایی که دارند تراکت پخش می‌کنند دارند می‌زنند آنها را. می‌زنند توی سر و کله‌شان و می‌کشانند آنها را از مسجد بیرون... در ضمن یک کار خیلی مزورانه هم می‌کنند. مردم علاقه مند و زوار این اعلامیه ها را و تراکت ها را بر می‌دارند بخوانند. همین که بر می‌دارند مهره‌‌هایی پخش هستند در جلسه و می‌گویند آقا نخوان پاره کن. اینها خود ساواکی ها هستندکه پخش می‌کنند. اینها ساواکی هستند که پخش می‌کنند، بیندازید، بیندازید اینها ساواکی هستند، می‌خواهند برایتان گرفتاری درست کنند.
خوب جمعیت از مسجد می‌آمدند بیرون. دوستان با ناراحتی از جلسه بیرون می‌آمدند. من هم آنجا بودم این قضیه را هم باید بگویم یک مقدار زیادی آن موقع پخش تراکت ها و اینها با من بود یعنی یک حدودی جنبه مرکزیت داشتم که من به افراد می‌دادم و این ها پخش می‌کردند.در واقع این را هم به شوخی می‌گویم اعوان و انصارمان این بچه‌ها بودند و جوان‌تر از من که اعلامیه‌ها را پخش می‌کردند.
ما یک مرتبه نگاه کردیم دیدیم اینها را بعضی‌ها را زدند بعضی را دارند خلاصه می‌کشانند می‌برند، بعضی ها آمدند که دارند کتکمان می‌زنند اصلاً ساواکی معرفی می‌کنند ما را، مردم هم همه متحیر هستند. عده‌ای که باقی مانده‌اند که من همان جا فکر کردم که اگر اینها با این موفقیت از جلسه بروند بیرون، آنها خیلی مغرور می‌شوند و دنبالش دیگر نمی‌شود وی بعد از مدتی فعالیت‌های خود را به تهران منتقل کرد. زمانی که در تهران بود فعالیتی را برای رسیدگی به احوال خانواده ی زندانیان سیاسی به همراهی برخی خیرین شروع کرد که این مسئله بر حساسیت ساواک افزود و به همین خاطر دستگیر شد. کارکرد و این بچه ها هم اگر این جا این کتک را بخورند و ملکوکشان هم بکنند، اینها دیگر قدرت بخش اعلامیه در آینده در جلسات ندارند.
این مسئله باید ادامه نیابد. همان طور که شینده شد، موقعی که اینها زدند و اوضاع متلاشی شد و رفتند و تتمه جمعیتی مانده بود در مسجد، خود مرحوم آقا شیخ غلامرضا می‌گفت که دیدید که چه طوری زدیم آنها را و چنین وچنان خواهیم کرد و پدرشان را در خواهیم آورد. از این شعارها می‌داد و می‌رفت. ما احساس کردیم که این جا باید بالاخره یک خطری را تحمل کرد و این جو را شکاند و نگذاشت که آنجا این قضیه تمام بشود.
عده همین طور ایستاده بودیم، گفتند آقا چیه؟ عده‌ای می‌گفتند و الله ساواکی هستند. من هم شروع کردم حرف زدن، گفتم نخیر ساواکی نیستند... اینها طلاب هستند، طرفدار آقای خمینی هستند، مخالف رژیم هستند، اعلامیه پخش کردند به نفع انقلاب و آقای خمینی و این‌ها را دارند می‌زنند و تا شروع کردیم صحبت، عده‌ای جمع شدند و چند نفری دور من، یک دفعه همان مأمورینی که باز مواظب بودند مسجد را کنترل کنند و به قول خودشان پاکسازی کنند، دویدند ببینند که کیه که دارد صحبت می‌کند و چند نفر هم دورش را گرفتند تا آمدند چشمشان به من افتاد. به تناسب مدرسه حجتیه که ما قبلاً بودیم ،بعضی از آنها من را می‌شناختند. به من گفتند فلانی صحبت نکنید بروید. من گفتم چرا صحبت نکنیم، اینها توضیح می‌خواهند، من هم توضیح می‌دهم.
رسما گفتند که بروید که می‌زنیم و نمی‌توانیم تحمل کنیم. گفتم خوب می‌زنید که می‌دانم می‌زنید. دیدیم که می‌زنید ما هم آماده‌ایم که بزنید و ماها یا در درون ساواک کتک های ساواک را می‌خوریم به خاطر امام وانقلاب یا اینجا در مسجد... این هم که تهدید می‌کنید می‌دانیم که می‌زنید و می‌توانید هم بزنید همان طوری که زدید. اینها تا توجه کردند که من دارم ادامه می‌دهم فکر کردند مسئله را تمام کنند، یک مرتبه یکی دو تا تا سیلی و.... به سمت بدن من و کله من رها کردند وتلاش کردند من را از مسجد بیرون کنند.
هول می‌دادند و که من را از مسجد بیرون کنند. من تا آستانه ی در اینها توانستند من را بیاورند . آستانه در محکم من در را گرفتم و افراد هم خشمگین و ناراحت. افراد هوادار انقلاب، این مقاومت من که دم در ایستادم و شروع کردم ادامه صحبت کردن یک دفععه دیدم جوری دور من حائل شدند افراد، همان لحظه هم که خیلی هم حواسشان جمع نبود که دیگر اینها دستشان نمی‌رسد من را بزنند.
... کم کم یک وقت نگاه کردم دیدم حول و حوش من زد و خورد است.دیگر خلاصه به قول معروف مقاتله دارند طرفین، دیگر این طرفی ها می‌زنند آنها هم می‌زنند باز اینها هم لحظه به لحظه خیلی سریع می‌گذرد، من هم حرف می‌زدم و داد وبیداد می‌کردم. یک وقت متوجه شدم نه دیدم اصلاً وضع جوری شده که آنها دیگر دارند فرار می‌کنند. یعنی خلاصه لشکر حق زیاد شدند و آنها خودشان را در اقلیت دیدند.»(۲)
این واقعه که به شب لیله الضرب مشهور است سر و صدای زیادی کرد و باعث شهرت بیشتر کروبی شد.
وی بعد از مدتی فعالیت‌های خود را به تهران منتقل کرد.
زمانی که در تهران بود فعالیتی را برای رسیدگی به احوال خانواده ی زندانیان سیاسی به همراهی برخی خیرین شروع کرد که این مسئله بر حساسیت ساواک افزود و به همین خاطر دستگیر شد.
در سالهای آخر حکومت شاه، محمد رضا پهلوی برای خواباندن آتش هیجان عمومی وانقلابی مردم ایران دست به اقدامات نمایشی زد و دستور آزادی برخی از زندانیان سیاسی را صادر کرد.
مهدی کروبی جزو کسانی بود که در این مرحله آزاد شد. البته جریان آزادی او از زندان با شرایط خاصی توام بود . به این ترتبب که بر اساس اخبار مطبوعات برخی از زندانیان سیاسی مورد عفو شاه قرار گرفتند و برای تشکر شاه در یک اقدام گروهی مراسم سپاس را به جای آوردند. مطبوعات آن زمان عکس دستجمعی این افراد را منتشرکردند.
در میان این جمع ، چهره ی محی الدین انواری و مهدی کروبی مشخص بود. البته برخی این اقدام را یک کار سیاسی برای رهایی یافتن از زندان و ادامه همکاری با نیروهای انقلابی دانستند و در برخی اظهارات دیگر آمده است که این جمع ، در یک عمل انجام شده قرار گرفتند بدین ترتیب که رژیم در یک حرکت تبلیغی ،آنان را دور هم جمع کرده بود و بدون اینکه زندانیان از ماهیت این اقدام تبلیغی باخبر باشند بعدها در مبطوعات دیدند که حضور این جمع را به عنوان شرکت در مراسم ساواک قلمداد کرده اند.
به هر ورت مهدی کروبی از زندان آزاد ، و در سال ۱۳۵۸ از سوی امام خمینی به سرپرستی بنیاد شهید انقلاب اسلامی منصوب شد. بعد از استعفای سید محمد خویینی ها از سرپرستی حجاج بیت الله الحرام ، کروبی به فرمان امام به این مقام منصوب شد. در زمانی که کروبی این سمت را داشت حادثه تلخ و خونین مکه در سال ۶۷ پیش آمد و در آن ، تعداد زیادی از حجاج ایرانی به طرز فجیعی کشته و مجروح و مصدوم شدند.
وی در دو دوره انتخابات مجلس نایب رییس و در دو دوره دیگر نیز به عنوان رییس مجلس انتخاب شد. وی عضو شورای بازنگری قانون اساسی نیز بود.
در مجلس شورای اسلامی زمانی که بحث راست گرایی و چپ گرایی پیش آمد جزو نیروهای پیشتاز جریان چپ مجلس محسوب می‌شد و همواره از سیاستهای دولت میر حسین موسوی حمایت می‌کرد. او اگرچه در ابتدای امر از اعضای جامعه روحانیت مبارز بود اما به علت مخالفتهایی که با ادامه فعالیت میر حسین موسوی از سوی جامعه روحانیت مبارز شد ، کم کم اختلافات بین او و دیگر دوستان همفکرش با دیگر اعضای جامعه روحانیت مبارز بالا گرفت . به ویژه زمانی که بنا شد برای انتخاب لیست مشترک در انتخابات مجلس رایزنی هایی با هم داشته باشند. جریان اکثریت جامعه روحانیت مبارز برای پذیرفتن برخی از افراد در لیست خود اما و اگر هایی داشت. در نهایت در مورد گنجاندن نام کروبی و دعایی در لیست این تشکل ، توافق حاصل شد اما با آوردن نام فخرالدین حجازی و موسوی خویینی ها در لیست موافقت نشد. حتی مطرح شد که کروبی و دعایی در شهرستانها خود را به عنوان نامزد معرفی کنند. در پایان بعد از چانه‌زنی بسیار کروبی در لیست جای گرفت و نام دعایی از آن حذف شد.
این مساله نارضایتی اقلیت را در جامعه روحانیت مبارز برانگیخت. مهدی کروبی با فرستادن نامه‌ای برای مهدوی کنی دبیرکل جامعه روحانیت مبارز نسبت به روند انتخاب نامزدهای پیشنهادی اعتراض و از ادامه در ایام برگزاری انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی، کروبی نیز خود را به عنوان نامزد معرفی کرد. کروبی بر اساس اعلام نتایج انتخابات ششمین دوره مجلس، رتبه ۲۶ را در میان لیست ۳۰ نفره نمایندگان تهران را کسب کرد و البته این نتیجه ی نه چندان مطلوب گرچه شرایط را برای حضور او در مجلس فراهم ساخت اما در عین حال اعتراض او را به نحوه شمارش آرا در پی داشت. فعالیت در این تشکل کناره‌گیری کرد. هر چند که بعدها با میانجی گری هاشمی رفسنجانی در رای‌گیری دوباره ، نام دعایی نیز در فهرست جامعه روحانیت مبارز گنجانده شد.
در آستانه ی انتخابات مجلس سوم، زمانی که مهدی کروبی در بستر بیماری بود، برخی از دوستان همفکرش نظیر سید محمد خاتمی و سید محمد موسوی خویینی ها به عیادت او رفتند و در حین این دیدار، بحثی پیرامون نحوه برخورد جناح راست با جریان اقلیت مطرح و در همان جلسه ، تشکلی مستقل از جامعه روحانیت مبارز پایه گذاری شد. (۳)
اولین اقدام روحانیون برای علنی کردن موضوع، فرستادن نامه برای امام خمینی بود . در فرازهایی از آن نامه آمده : «تلاش فراوانی توسط بعضی از برادران ما برای نزدیک کردن نقطه‌نظرات در چارچوب اصول و موازین مورد قبول با دیگر روحانیون محترمی که سالها با آنان فعالیت مشترک داشته، صورت گرفت که متأسفانه به علت پافشاری آن آقایان بر روی مسایل و مواردی که آنها را برخلاف مصلحت و موازین تشخیص می‌دادیم، به نتیجه نرسید.» ( ۴ )
امام نیز در پاسخ ، با یادآوری برخی از مسایل انقلاب ابراز داشتند " سیر قضیه به همین شکلی است که در نامه آورده‌اید، انشعاب از تشکیلاتی برای اظهار عقیده مستقل و ایجاد تشکیلات جدید به معنای اختلاف نیست.....» (۵) به این ترتیب مجمع روحانیون مبارز رسمیت یافت . این مسأله که در آستانه ی سومین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی رخ داد، تا حدودی توازن قوا را که تاکنون به نفع جامعه روحانیت مبارز بود، به هم زد.
مجمع روحانیون مبارز تهران، با شعار در اولویت دانستن بی‌چون و چرای محرومیت‌زدایی و حمایت از کابینه ی میرحسین موسوی به میدان مبارزه سیاسی آمدند و با ارایه ی لیست نامزدهای خود که شامل اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، فخرالدین حجازی، هادی غفاری، حسین کمالی، گوهرالشریعه دستغیب، محسن نوربخش، سیدمحمود دعائی، محمدعلی صدوقی، عاتقه صدیقی (همسر شهید رجایی)، عباس شیبانی، مصطفی معین، محمد اصغری، محمد سلامتی، مرضیه حدیدچی (دباغ)، مرتضی الویری، حسن روحانی، محمدابراهیم اصغرزاده، عباس دوزدوزانی، حسین فروتن، مرتضی کتیرایی، عمید زنجانی، موسوی لاری،‌ عیسی ولائی، محمدسعید تسلیمی،‌ نجفقلی حبیبی و حسین مظفری‌نژاد، می شد ، حضور مؤثری در انتخابات داشتند و در دو مرحله، همه نامزدهای پیشنهادی آنان به مجلس شورای اسلامی راه یافتند.(۶)
بعد از اتتخاب هاشمی رفسنجانی به عنوان رییس جمهور، دوره ی میر حسین موسوی و سیاستهای دولت او به پایان رسید. نیروهای چپ مجلس نیز احساس کردند که با شرایط جدیدی مواجه اند و در عین حال تردیدهایی نیز برای شرکت در چهارمین دوره انتخابات داشتند. به خصوص اینکه مسئله ی نظارت استصوابی نیز مطرح شد و عده‌ای از نیروهای چپ رد صلاحیت شدند.
از همان آ‎غاز مشخص بود که در این دوره، شمار بسیاری از هواداران جریان چپ در جریان بررسی صلاحیت شورای نگهبان و هیأت‌های اجرایی و نظارت، از گردونه ی رقابت باز می‌مانند. بنا بر برخی گزارش‌ها، پس از ثبت نام داوطلبان در اسفند سال ۱۳۷۰، خبر رسید که ۴۱ نفر از نامزدها رد صلاحیت شدند که قریب به اتفاق آنها از بین نیروهای طیف چپ بودند. مجمع روحانیون و گروه‌های همسو تصمیم گرفتند در انتخابات شرکت نکنند، اما بعدها بنا به توصیه رهبری، با انتشار بیانیه‌ای عزم خود را برای حضور در انتخاب اعلام و عنوان کردند که تنها به خاطر رهبری در این عرصه شرکت می‌کنند.(۷)
علیرغم این اتفاقات مجمع روحانیون مبارز در انتخابات شرکت کرد و با توجه به اینکه با روی کار آمدن کابینه هاشمی رفسنجانی جامعه ایران منتظر تحقق شرایط جدید بود و حضور نمایندگان منتسب به جریان چپ را در مجلس شورای اسلامی با توجه به انتقاداتی که به عملکرد هاشمی داشتند مانعی برای پیگیری سیاستهای اقتصادی رییس جمهور تشخیص داده بود و از سوی دیگر جریان رقیب تبلیغات منفی علیه نیروهای مجمع روحانیون مبارز آغاز کرده و حتی در برخی از محافل و مجالس شایعاتی از قبیل ولخرجی‌های کروبی در جریان برگزاری مراسم عروسی برای فرزندش مطرح شده بود ، وی و دیگر دوستانش در انتخابات چهارمین دوره مجلس شورای اسلامی توفیقی برای کسب آرا بدست نیاورند.
بعد از شکست در انتخابات ، کروبی مدتی به عنوان تولیت آستانه حضرت عبدالعظیم حسنی فعالیت کرد. البته از این پس مجمع روحانیون مبارز در انزوای سیاسی فرو رفت و در انتخابات نامزدهای پیشنهادی خود را معرفی نمی‌کرد و تنها روزنامه سلام به عنوان ارگان این تشکل فعالیت مطبوعاتی داشت و برخی مواقع سخنان مهدی کروبی را به عنوان دبیر کل مجمع روحانیون مبارز انعکاس می‌داد.
در آستانه ی برگزاری انتخابات هفتمین دوره ریاست جمهوری، این حزب دست به تقلایی تازه زد و با تلاش پیگر خود سید محمد خاتمی را راضی به شرکت در انتخابات کرد.
کروبی در این زمینه می‌گوید: «روزی که ما آقای خاتمی را راضی به شرکت در انتخابات کردیم به رییس محترم جمهور و دفتر مقام معظم رهبری عرض کردم که ما آقایی را وارد صحنه کردیم. حالا که وارد صحنه شد او دارای حیثیت و شخصیتی است و اگر بخواهد مورد تعرض قرار بگیرد ما ناگزیریم از او دفاع کنیم. گفتم خلاصه ما غیرتمند هستیم و حاضر نیستیم کسی را که به میدان وارد کردیم او را رها کنیم. روزهایی که به آقای خاتمی اصرار می‌کردیم و او زیر بار نمی‌رفت و می‌گفت: شما به من می‌گویید بیا من به میدان می‌آیم. بعد ممکن است تندی و پرخاش و هتاکی و حمله صورت گیرد. گفتیم مطمئن باش نمی‌گذاریم تنها بمانی.
به هر صورت او در آن ایام تلاش ویژه ای در دفاع از خاتمی از خود نشان وی به عنوان یکی از نامزدهای نهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری فعالیت تبلیغی خود را آغاز و شعار انتخاباتی معروف خود مبنی بر اهدای ماهیانه ۵۰ هزار تومان به هر ایرانی بالای ۱۸ را اعلام کرد. این ترفند انتخاباتی در عین حال که حرف و حدیث‌هایی را در پی داشت، توجه برخی طبقات محروم جامعه را به او جلب کرد. داد و حتی به صورت شخصی اقدام به پاسخگویی کرد.
کروبی بارها با سخنرانی‌های متعدد دفاع جانانه‌ای از خاتمی کرد و در مقابل تبلیغات منفی جریان راست علیه وی واکنش نشان داد.
وی در اجتماع مردم در مسجد اعظم قم ضمن انتقاد از عملکرد جناح مقابل و نکوهش عملیات روانی آنان در تخریب شخصیت خاتمی بر این مسأله تأکید کرد که او و دوستانش در دفاع از خاتمی، کوتاه نخواهند آمد.
در ایام برگزاری انتخابات ششمین دوره مجلس شورای اسلامی، کروبی نیز خود را به عنوان نامزد معرفی کرد. کروبی بر اساس اعلام نتایج انتخابات ششمین دوره مجلس، رتبه ۲۶ را در میان لیست ۳۰ نفره نمایندگان تهران را کسب کرد و البته این نتیجه ی نه چندان مطلوب گرچه شرایط را برای حضور او در مجلس فراهم ساخت اما در عین حال اعتراض او را به نحوه شمارش آرا در پی داشت.
زمانی که مجلس تشکیل شد. برخی از نمایندگان دوم خردادی از جمله اعضای حزب مشارکت قصد انتخاب فردی از میان خود به عنوان رییس مجلس را داشتند اما به خاطر سن و تجربه و حمایت نیروهای اقلیت مجلس ششم از ریاست کروبی ،در نهایت ناچار به موافقت با معرفی او به عنوان رییس مجلس شدند.
در اوایل کار مجلس بود که بحث تغییر قانون مطبوعات پیش آمد اما با نامه ی رهبری، کروبی از در دستور کار قرار دادن این موضوع پرهیز کرد. این مسئله اعتراض جمعی از نمایندگان از جمله علی مزروعی را در پی داشت که با واکنش تند کروبی به این عنوان که دستور رهبری یکی از شئونات اختیارات ولی فقیه است مواجه شد.
این اقدام کروبی مورد ستایش بسیاری از نمایندگان و فعالان سیاسی قرار گرفت.
برخورد کروبی با ماجرای دستگیری حسین لقمانیان نماینده مردم همدان یکی دیگر از اتفاقات جالب دوران ریاست کروبی در مجلس ششم است. او در واکنش به این مسئله ضمن ابراز ناخرسندی از دستگیری لقمانیان اعلام کرد که با این شرایط قادر به اداره جلسه نیست و به دفتر نمایندگی خود در مجلس پناه می‌برد. این اقدام عده ای نمایندگان جناح اقلیت را واداشت که با نوشتن نامه‌ای خطاب به رهبری از ایشان برای لقمانیان درخواست عفو کنند. طبعا با پذیرش این درخواست از سوی مقام معظم رهبری این غائله فروکش کرد.
از دیگر مسائلی که در مورد کروبی در دوران ریاست بر مجلس شورای اسلامی اتقاق افتاد بحث سخنرانی سید هاشم آقاجری در همدان بود که در انتقاد از روحانیت مطالبی را مطرح کرد. این مسئله با اعتراض کروبی مواجه شد و وی در عین حال حکم صادره در مورد آقاجری را ننگین خواند که تا مدتی این تعبیر در ادبیات نشریات دوم خردادی برای تخطئه عملکرد قوه قضاییه به کار برده می شد.
انتقادهایی که او به شورای نگهبان داشت بازتابهای مختلفی پیدا می کرد. " شورای نگهبان چارچوب قانون را هم نمی‌پذیرد، به نام شورای نگهبان دوپینگ نکنیدو شورای نگهبان وارد رقابت سیاسی با جریان مورد تأیید امام شده است" از جمله موارد اعتراض او بود.
وی در مقطعی در نطق خود در مجلس شورای اسلامی، احمد جنتی را که در خطبه های نماز جمعه در باره رد صلاحیت‌ها صحبت کرده بود مخاطب قرار داد.
با وجود اینکه وی در نقد شورای نگهبان در بحث رد صلاحیت‌ها جدی بود اما همواره از عملکرد افراطیون دوم خرداد هم گلایه داشت. او حرکت نمایندگان را در بحث تحصن در مجلس شورای اسلامی نمی‌پذیرفت و خواستار پایان دادن به آن بود. از سویی دیگر وی در مقابل برخی از جریانهای دوم خردادی که خواستار تحریم انتخابات بودند ایستادگی کرد و خود را به عنوان یکی از نامزدهای انتخابات مطرح نمود.
اقدام وی قدردانی رهبری را در پی داشت و حتی زمانی که او در انتخابات مجلس هفتم موفق به کسب آرای لازم برای ورود به مجلس شورای اسلامی نشد، نامه ی محبت آمیز همراه با ابراز تاسف از عدم توفیق او برای ورود به مجلس از سوی مقام معظم رهبری برایش ارسال شد.
زمانی که بحث انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری مطرح شد بسیاری از ناظران سیاسی می‌دانستند که با توجه به اختلافات موجود میان جریان اصلاحات ، آنها بر سر یک نامزد واحد به توافق نخواهد رسید. از همان ابتدا مشخص بود که کروبی گلایه‌های زیادی از مشارکتی ها و دوستان آنها در مجلس و بیرون از مجلس دارد و در موسم انتخابات این صف کشی‌ها تمایز بیشتری خواهد یافت .
وی به عنوان یکی از نامزدهای نهمین دوره ی انتخابات ریاست جمهوری فعالیت تبلیغی خود را آغاز و شعار انتخاباتی معروف خود مبنی بر اهدای ماهیانه ۵۰ هزار تومان به هر ایرانی بالای ۱۸ را اعلام کرد. این ترفند انتخاباتی در عین حال که حرف و حدیث‌هایی را در پی داشت، توجه برخی طبقات محروم جامعه را به او جلب کرد. به همین خاطر بود که در ایام شمارش آرا انتخابات نهمین دوره ریاست جمهوری رقابتی تنگاتنگ با هاشمی رفسنجانی و محمود احمدی‌نژاد داشت و جمله ی معروف او که " تا قبل از خواب شبانه اوضاع شمارش آرا خوب بود و بعد از اینکه از خواب برخاسته وضعیت دگرگون شده است " ناظر به همین موضوع بود.
کروبی بعد از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جهموری نهم ، تا مدتی با سیاست قهر کرد اما کمی بعد خبر رسید که او درصدد تشکیل حزبی به نام اعتماد ملی است.
این حزب و روزنامه‌ای که به همین نام منتشر می‌شود مهمترین فعالیت سیاسی کروبی و دوستان او ست . وی علی رغم این که همچنان خود را به اصول اصلاح طلبی وفادار می‌داند ، انتقادات تند و تیزی را از جریان دوم خرداد بخصوص اعضای جبهه مشارکت مطرح می‌کند، گلایه‌هایی که عصبانیت برخی از چهره‌های دوم خردادی را هم در پی داشته است. این در حالی است که اصلاح طلبان ، تدارک گسترده‌ای بر ای حضور در هشتمین دوره ی انتخابات مجلس هشتم دیده اند.
۱- واحد آرشیو تاریخ شفاهی دفتر ادبیات حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، مصاحبه با مهدی کروبی، نوار شماره یک
۲- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، خاطرات شفاهی مهدی کروبی، شماره بازیابی ۷۳۶، تاریخ مصاحبه: ۱۰/۵/۱۳۶۱، نوار دوم، صفحات ۹ تا ۱۶
۳- جامعه چند صدایی، علی‌اکبر محتشمی‌‌پور، ص ۳۸
۴- مجموعه بیانیه‌های روحانیون مبارز تهران، ص ۸
۵- صحیفه امام، جلد ۲۱، ص ۲۸
۶- مجموعه بیانیه‌های روحانیون مبارز تهران، ص ۲۴
۷- مقاله مهدی کروبی با عنوان تاریخچه نظارت استصوابی، در کتاب نظارت استصوابی به اهتمام روابط عمومی دفتر تحکیم وحدت ـ نشر افکار، اول، زمستان ۷۸، ص ۹۰ و ۹۱
منبع : پایگاه خبری ـ تحلیلی فرارو


همچنین مشاهده کنید