چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

ایران و استراتژی گذر از بحران ها ی بین المللی


• چگونگی شناسایی یك بحران نظامی، امنیتی
منازعه، جنگ و بحران واژگانی هستند كه با یكدیگر مرتبطند لكن در شیوه و كاربرد تفاوت هایی دارند. به طور كلی بحران واژه ای جهانی است كه جهت توصیف ازهم گسیختگی و بی نظمی در دنیا به كار می رود. معمولاً عنصر بحران آفرین، از طریق یك بیانیه تهدید آمیز شفاهی یا كتبی، یك عمل سیاسی مانند قطع روابط دیپلماتیك، یك رفتار اقتصادی مثل تحریم اقتصادی، یك عمل نظامی (نقل و انتقال نیرو ها)، یا حمله نظامی مستقیم علیه یك دولت متحد جرقه زده می شود. امكان دارد در یك بحران لزوماً خشونت مشاهده نشود لكن ابعاد مسئله سریعاً گسترش می یابد، به گونه ای كه ممكن است به جنگی همه گیر و وسیع تبدیل شود و یا وسعت و شدت آن كاهش یابد و به توافق طرف های بازیگر منجر شود. بنابراین به طور خلاصه می توان، خصوصیات ذیل را جهت رویداد هایی كه عنوان بحران بین المللی را به خود گرفته اند ذكر كرد:
- در بیشتر موارد بحران عبارت است از «یك دگرگونی وضعیت در جریان كنش های سیاسی بین المللی» و «بحران های بین المللی حاد»، «از هم پاشیدن كوتاه مدت امور».
- یك بحران دارای مراحل تكوین است، پیدایش (اعوجاج اولیه)، گسترش (اوج وخامت)، كاهش (سازش) و تاثیر (ما بعد بحران یا كنش متقابل غیر بحرانی)
- هر بحران یك وضعیت منازعه را بین دو یا چند طرف مخاصمه منعكس می سازد اما هر منازعه ای در قالب بحران انعكاس نمی یابد (جنگ های ایران و عراق و ویتنام).
- در الگوی جامع بحران تغییر مرحله در اصل تغییر «سطح بحران» است. بنابراین عبور از مرحله آغاز به مرحله تصاعد با تعامل خصمانه شدید تری از نظر كیفی صورت می گیرد.
- معمولاً در یك بحران چندین متغیر مستقل ایفای نقش می كنند كه عبارتند از ساختار نظام (چند قطبی، دو قطبی یا تك قطبی)، سطح سیستم (فرعی، مسلط)، وضعیت منازعه (ممتد یا منقطع)، تعداد بازیگران فرعی و منفرد (سه یا بیشتر)، بازیگران درگیر، مسافت جغرافیایی (دور یا نزدیك)، موضوعات (یك موضوع یا بیشتر شامل مسائل نظامی- امنیتی)، نوع رژیم (دموكراتیك یا اقتدارگرا)، قابلیت (ائتلاف یا عدم ائتلاف)، جرقه بحران (خشونت بار یا غیر خشونت بار).
• مصادیق بحران های بین المللی
با توجه به تعاریف ذكر شده از سال ۱۹۱۸ م تا پایان سال ۱۹۸۸ شاهد ۳۹۰ بحران بین المللی در جهان هستیم كه بیشترین تمركز زمانی آنها در فاصله سال های ۱۹۸۱-۱۹۴۰ است از جمله محاصره برلین (۱۹۴۸)، بهار پراگ (۱۹۶۸)، بحران مونیخ (۱۹۳۸)، بحران استالینگراد (۱۹۴۲)، یوم كیپور (اكتبر ۱۹۷۳)، جنگ داخلی لبنان (۱۹۷۵)، بحران مرزی میان هند و چین (۱۹۶۲-۱۹۵۹) زامبیا، استقلال (۱۹۵۶)، بحران فالكلند و مالویناس (۱۹۸۲)، در بحران های فوق نوعاً طیفی از جرقه های لفظی، سیاسی و نظامی (همراه با خشونت و یا بدون خشونت) وجود دارد كه در مسافت های جغرافیایی متفاوت بازیگران اصلی و احیاناً بازیگران فرعی وارد عرصه بحران شده اند. از مصادیق دیگر بحران های بین المللی می توان از بحران موشكی كوبا نام برد كه جرقه این بحران در شانزدهم اكتبر سال ۱۹۶۲م در سیاست خارجی ایالات متحده افروخته شد. در تاریخ فوق آمریكا از وجود موشك های بالستیك با برد متوسط اتحاد شوروی در جزیره كوبا آگاه شد و این موضوع را به عنوان تهدیدی بزرگ علیه منافع ایالات متحده قلمداد كرد، لذا طی بیانیه ای رسمی خواستار اجرای «طرح قرنطینه» علیه تمامی كشتی های منتهی به مسیر كوبا شد. دوره بحران میان دو ابرقدرت شرق و غرب (در جهان دوقطبی)، در ۲۸ اكتبر همان سال (پس از ۱۲ روز) به پایان رسید و بازیگر سوم بحران (كوبا) در ۲۰ نوامبر در برابر فشار مشترك آمریكا و سازمان ملل متحد تسلیم و با برچیدن بمب افكن های آی ال ۲۸ شوروی از جزیره موافقت كرد.
• ایران و بحران های بین المللی
دو جنگ جهانی اول و دوم از جمله بحران های بین المللی معاصر هستند كه ایران را تحت تاثیر قرار دادند، سخنان تهدید آمیز و بسیج نیرو و بسیج نیرو های مسلح قدرت های بزرگ در بحران ژوئن- اوت ۱۹۱۴ اروپا را در معرض آغاز جنگ اول جهانی قرار داد و حمله آلمان در ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ (عملیات بارباروسا) آغازگر یك بحران برای اتحاد شوروی به شمار می رفت. به طور كلی طی سه دهه ۱۹۴۸-۱۹۱۹ در اروپا تعداد ۶۳ بحران نظامی- امنیتی وجود داشته در حالی كه در چهار دهه بعدی (۱۹۸۸-۱۹۴۹) تنها ۲۰ مورد بحران در این قاره مشاهده می شود، برخلاف آرامش نسبی به وجود آمده در نیم كره غربی، در قاره آسیا در فاصله سال های ۱۹۵۸-۱۹۴۹ (پس از جنگ دوم جهانی) تعداد ۱۵ بحران مشهود است كه این رقم برخلاف روندی كه در آمریكا و اروپا طی شده است تعداد بحران ها به نحوه بارزی افزایش یافته و در فاصله سال های ۱۹۸۸-۱۹۷۹ شاهد ۱۰ بحران بین المللی در آسیا، ۴ بحران در اروپا و ۱۵ بحران در منطقه خاورمیانه هستیم. بنابراین كشورهای نیم كره شرقی به دلیل شكنندگی، آسیب پذیری فوق العاده، ضعف حكومت های مركزی، وابستگی های نظامی، سیاسی و اقتصادی، عدم استقلال كافی، عدم به كارگیری استراتژی مناسب و واقع گرایانه، منازعات مقطعی یا طولانی مرزی، بحران های داخلی و عوامل دیگر قادر به عبور از بحران های بین المللی نبودند به طوری كه آخرین مرحله تكوینی بحران های بین المللی در كشور های جهان سوم اگرچه با كاهش تاثیر مواجه بوده لكن در عمل همانند آتش زیر خاكستر مولود و موجب به وجود آمدن بحران های دیگر شده اند. مطالعه تاریخ ایران در طول گسترش و شدت یافتن دو جنگ جهانی اول و دوم و به وجود آمدن معضلات پیچیده و مشكلات عدیده مستمر، نشان از ناتوانی ایران در گذر از دو بحران بین المللی فوق دارد. قرارداد ۱۹۱۹ میان ایران و انگلیس مبنی بر نظارت انگلستان بر تشكیلات نظامی، مالی ایران، كودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ (۱۹۲۰م) با حمایت مستقیم انگلستان و از شخص رضا خان معروف به سردار سپه، واگذاری نفت ۵ ایالت شمالی ایران به شركت نفتی آمریكایی استاندارد اویل در ۲۹ آبان ۱۳۰۰ ش به مدت ۵۰ سال، رقابت های فشرده قدرت های خارجی و كسب امتیاز در ا انعقاد قرارداد های تجاری، بازرگانی، ایجاد راه آهن سراسری و... در دهه های ۱۹۷۰-۱۹۲۰ نشانگر عجز دولتمردان ایران در مواجهه با قدرت های بیگانه است و اینكه قدرت های فوق از نداشتن استراتژی مشخص در ایران سوءاستفاده و سعی در كسب سود و منافع سرشاری از این سرزمین داشتند. با توجه به اهمیت یافتن انرژی و سوخت به خصوص در خلال جنگ دوم جهانی كه نیروی هوایی كشور های متخاصم فعالیت چشمگیرتری نسبت به گذشته داشتند و پس از آن كه در آبان ۱۳۳۱ تمامی كاركنان انگلیسی شركت نفت، ایران را ترك كردند (دكتر محمدمصدق در سال ۱۳۲۹ پس از گذشت پنجاه سال از تاریخ پیدایش نفت در ایران موفق شد صنعت نفت را در سراسر كشور ملی اعلام كند و به سلطه شركت نفت ایران و انگلیس خاتمه دهد)، انگلستان طرح براندازی حكومت دكتر مصدق را پیگیری كرد و با طرح مشتركی با آمریكا به نام رمز «آژاكس» به رهبری «كرمیت روزولت» و با كمك عوامل مزدور داخلی در ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ اوضاع را به نفع خود تغییر دادند. جدا كردن بحرین از ایران در آغاز دهه ۱۹۷۰ و پس از یك همه پرسی كاملاً فرمایشی از جمله مواردی است كه ضعف ایران را در اتخاذ استراتژی ملی ثابت می كند. از آنجا كه موضوع مورد بحث چگونگی مواجهه ایران با بحران های بین المللی است از ذكر بحران های بین دولتی می گذریم زیرا به دلیل وسعت موضوع در این مقال نمی گنجند.• بحران خلیج فارس
در آغاز دهه ۱۹۹۰ شاهد بحران مهم خلیج فارس هستیم. این بحران تمامی نشانه های لازم را طبق تعریف الگوی بحران دربرمی گیرد كه ریشه در فروپاشی امپراتوری عثمانی بعد از جنگ اول جهانی، تاسیس عراق در ،۱۹۲۰ استعمار درازمدت انگلستان بر منطقه، آسیب پذیری و ثروتمندی كویت به رغم اعلام استقلال در سال ۱۹۶۱ داشت و كویت بارها مشروعیتش به عنوان استان نوزدهم عراق به چالش كشیده شده است. مقدمه بحران فوق ۵ ماه قبل از آغاز رسمی آن فراهم شد، در حالی كه به نظر می رسید موضع قدرت های بزرگ به نفع عراق است (حمایت مستمر قدرت ها از عراق در طول ۸ سال جنگ تحمیلی علیه ایران). دوره قبل از بحران برای كویت از هفدهم ژوئیه آغاز شد، در فاصله شانزدهم تا نوزدهم ژوئیه عراق تعداد سی و پنج هزار نیرو و تعداد زیادی تانك و موشك در مرزهای مشترك مستقر كرد كه این اقدامات سطح تهدید را از نظر كویت افزایش داد (عمل نظامی آرام و غیرخشن)، در ادامه عراق اعلام كرد نفت این كشور به ارزش ۴/۲ میلیارد دلار از میدان اختلاف دو كشور (رومیلا) سرقت شده است (اقدام لفظی)، در ۲۴ ژوئیه آمریكا تمرین نظامی مشترك با امارات متحده عربی را انجام داد (اقدام دولت حامی)، در دوره گسترش بحران، عراق در ساعت ۲ بامداد روز دوم اوت تانك های خود را سریعاً به پایتخت كویت رساند و در مدت ۶ ساعت این كشور را تصرف كرد و با فاصله ای اندك بازیگران فرعی وارد عرصه شدند و ائتلافی متشكل از هجده كشور به رهبری آمریكا به یاری كویت (بازیگر اصلی) شتافتند و حملات هوایی، دریایی مرحله جدیدی از گسترش بحران را به وجود آورد، به طوری كه تا ۲۸ فوریه ۱۹۹۱ ادامه یافت و از تاریخ فوق تا پایان آوریل آتش بس كامل حاكم شد. لكن بحران خلیج فارس به خشونتی داخلی در عراق منتهی شد. شیعیان در جنوب، كردها در شمال، سرگردانی دو میلیون پناهنده، تحریم های اقتصادی علیه حكومت صدام حسین، تسلط بر حكومت عراق و تدوین قوانینی مبنی بر نظارت صدور نفت، حمل و نقل هوایی، سیاست های داخلی و خارجی و... از تبعات بحران فوق جهت بازیگر اصلی یعنی عراق به شمار می آمدند كه تا ۲۰ مارس ۲۰۰۳ و حمله نظامی آمریكا به عراق ادامه داشت. رئیس جمهور وقت آمریكا طی مصاحبه ای در اول دسامبر ۱۹۹۰ اعلام كرد: «قول می دهیم نتایج بحران مبهم و تاریك نماند و بحران خلیج فارس به ویتنامی دیگر بدل نشود.» بنابراین در دستور كار مدیریت بحران ذكر شد كه: «از اوج دادن به جنگ خودداری شود و نیروهای نظامی شیوه های بطئی و تدریجی به كار نبرند به طوری كه حداكثر تاثیر را بر جای گذارند و دشمن را مختل و توازنش را برهم زنند. از ویژگی های مهم بحران خلیج فارس این مطلب است كه عراق قبل از بحران فوق در جنگی نسبتاً طولانی مدت (۱۹۸۸- ۱۹۸۰) با ایران درگیر بود، صدام حسین در اجرای قوانین جنگی از ناكامی جوامع بین المللی در نشان دادن واكنش نسبت به اصل حمله به ایران (۱۹۸۰) و رفتار انفعالی بسیاری از این جوامع در مقابل استفاده عراق از گازهای شیمیایی، رفتار با اسرای جنگی و... به این نتیجه رسیده بود كه می تواند اصول و قوانین بین المللی از جمله قوانین جنگی را بدون كیفر نادیده بگیرد، و در این رابطه نه تنها مواخذه نشود بلكه با تشویق هم مواجه شود. با این وجود پس از اشغال كویت ناگهان مراجع حامی و پشتیبان صدام در غرب و شرق كه سال ها در طول جنگ تحمیلی علیه ایران وی را تایید می كردند سكوت اختیار كردند و در عرصه بین المللی گم و پنهان شدند. قطعنامه های پیاپی سازمان ملل متحد (۶۶۶ ، ۶۶۷ ، ۶۷۰ ، ۶۷۴ ، ۶۷۸) در طول سال ۱۹۹۰ و با فواصلی اندك نشانگر این مطلب است كه قدرت ها به قوانین جنگی كاملاً آگاه هستند و به نقض كنوانسیون ها و قراردادهای انعقادیافته حساسیت دارند. مسئله ای كه در مورد ایران در طول جنگ تحمیلی به هیچ عنوان مطرح نبود. تحلیلگران عملكرد آمریكا و متحدانش را در قبال بحران خلیج فارس منوط به چند دلیل و هدف ذكر می كنند، از آن جمله:
- پیاده كردن تئوری «نظم جدید جهانی» كه بارها از طریق روسای جمهور آمریكا مطرح شده بود و در واقع تحمیل ارزش های غربی به بهانه حفظ حقوق سنتی كشورها است.
- نمایشی از حمایت از اصل عدم تجاوز و تاكید بر عدم نقض مرزهای بین المللی از طریق كاربرد نیروهای مسلح (در حمله نظامی ۲۰۰۳ آمریكا به عراق این اصل به كلی فراموش شد)
- موضوع نفت، به طوری كه مخالفان رئیس جمهور آمریكا وی را متهم كردند كه «برای نفت خون می ریزد» و اگر كویت به جای نفت كلم سیاه داشت مطمئناً به سرنوشت خود رها می شد و با توجه به اینكه یكی از دلایل اساسی عملیات «سپر صحرا» دفاع از عربستان سعودی بود.
- مرتبط شدن جامعه بین المللی با بحران فوق و مخالفت با اشغال كویت توسط عراق حتی كوبا و یمن و دیگر متحدان و دوستان و حامیان سابق عراق (یك نوع ائتلاف بین المللی و همه جانبه)
- ایجاد تزلزل در روابط سازمان آزادی بخش فلسطین و عراق (اعطای ۲۵ میلیون دلار به ساف از سوی عراق در شش ماه اول سال ۱۹۹۰)
- تحت الشعاع قراردادن حملات رژیم صهیونیستی به آبادی های فلسطینی نشین در مناطق اشغالی و نمازگزاران مسجد الاقصی.
• نتیجه گیری
خوشبختانه موضع ایران در قبال بحران خلیج فارس به ر غم فعالیت های سیاسی عراق شفاف و روشن بود و ارزیابی های عراق در این رابطه به خطا رفت. عراقی ها دلجویی از ایران را از اواخر سال ۱۹۹۰ آغاز كردند. صدام مذاكرات صلح را در عالی ترین سطح به ایران پیشنهاد كرد و تلویحاً به آمادگی عراق برای دادن امتیاز در شط العرب (اروندرود) اشاره كرد. و قول عقب نشینی كامل از خاك ایران همچنین آزادی كلیه اسرای جنگی را به مسئولان ایران داد. طارق عزیز در ملاقات ۹ سپتامبر (۱۹۹۰) در تهران پیشنهاد كرد: «سفارتخانه های دو كشور بازگشایی شود» و ایران رضایت داد، با این وجود عراق از همان روزهای اولیه تهاجم به كویت علایمی دریافت كرد مبنی بر اینكه ایران از عراق جانبداری نخواهد كرد حتی در مقابل پیشنهاد فروش محصولات نفت عراق، ایران برای شكستن تحریم نفتی عراق تمایل نشان نداد ضمن آنكه طی اطلاعیه های رسمی با حضور بیگانگان در منطقه مخالفت می كرد. به هر تقدیر می توان پس از سال ها نشانه هایی از به كارگیری استراتژی واقع گرایانه را در رابطه با بحرانی بین المللی از سوی ایران مشاهده كرد و این مسئله حاكی از دگرگونی شگرف در دیدگاه های ایران به دلیل وقوع انقلاب اسلامی نسبت به عرصه های بین المللی است (موضع بر حق ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله عراق علیه ایران مقدمه ای جهت به كارگیری استراتژی فوق به شمار می رود) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به دلیل عدم انسجام ساختاری قادر به گذر از بحران های بین المللی نبود و بحران ها پس از فروكش كردن در سطح جهانی با سهولت همچون خاكستری مشتعل در عرصه های داخلی باقی می ماندند و موجب تغییراتی در الگوهای ساختاری كشور می شدند كه نمونه های آن در تاریخ پرفراز و نشیب ایران فراوان و مشهود است و حضورشان هشداری است كه باید به آن توجه كرد. بحران خلیج فارس اگرچه همانند جنگ ویتنام نبود لكن تبعات آن تا سال ۲۰۰۱ در منطقه باقی ماند. حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ جرقه ای بود جهت به وجود آمدن دو بحران در شرق و غرب ایران، حمله نظامی آمریكا به افغانستان در هفتم اكتبر ۲۰۰۱ و ۲۰ مارس ۲۰۰۳ به عراق به بهانه تعقیب تروریست های افراطی و موجدان حادثه ۱۱ سپتامبر باردیگر عدم امنیت و بی ثباتی را برای منطقه همراه آورد. اگرچه ظاهراً با تسلیم طالبان و صدام حسین بحران به سطح كاهش نزول یافته لكن در مرحله تاثیرگذاری باقی مانده است و نمی توان از تبعات منفی این دو رویداد در امان بود. بنابراین ضروری است ایران در قبال آنچه امروز در فرامرزهایش می گذرد نكته بین و حساس باشد و اجازه ندهد حضور بیگانگان در منطقه به هر دلیل و بهانه ای در تدوین استراتژی مناسب خدشه ای وارد كرده و منافع عمومی را با خطر جدی مواجه سازد.
منابع:
۱- غفار هشجین زاهد، تئوری توطئه در فرهنگ سیاسی معاصر ایران، سروش، ۱۳۸۴.
۲- برچر، مایكل، بحران در سیاست جهان، ترجمه حیدرعلی بلوچی، جلد یك و دو، مطالعات راهبری، ۱۳۸۲.
۳- الكسی دنچف و دن كوهن دیدگاه های بین المللی خلیج فارس، ترجمه محمدحسین آریا دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی، تهران، ۱۳۷۵.

معصومه طاهری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید