پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

آسمان سر پناه - THE SHELTERING SKY


آسمان سر پناه - THE SHELTERING SKY
سال تولید : ۱۹۹۰
کشور تولیدکننده : امریکا
محصول : جرمی تامس
کارگردان : برناردو برتولوچی
فیلمنامه‌نویس : مارک پیلو و برتولوچی، بر مبنای کتابی نوشتهٔ پیتر بولز
فیلمبردار : ویتوریو استورارو
آهنگساز(موسیقی متن) : ریوایچی ساکاموتو و ریچارد هوروویتس
هنرپیشگان : دبرا وینگر، جان مالکوویچ، کامبل اسکات، جیل بنت، تیموتی اسپال، اریک وو آن و پل بولز
نوع فیلم : رنگی، ۱۳۷ دقیقه


ـ سال ۱۹۴۷، ̎پورت̎ (مالکوویچ) و ̎کیت مورزبی̎ (وینگر) زن و شوهری ثروتمند و هنرمند (مرد، موسیقیدان است و زن، نویسنده) همراه دوست‌شان، ̎جرج تانر̎ (اسکات) برای سفری طولانی از نیویورک به شمال آفریقا می‌روند. در آن‌جا با دو انگلیسی ناخوش‌آیند، ̎خانم لایل̎ (بنت) عکاس و نویسنده و پسر غیر عادی‌اش، ̎ اریک̎ (اسپال) آشنا می‌شوند. پورت تصمیم می‌گیرد برای خلاصی از دست ̎تانر̎، او را با خانوادهٔ لایل هم سفر کند و خودش و کیت به شهری دیگر می‌روند، در حالی که اریک گذرنامهٔ پورت را دزدیده است. در بیابان، پورت دچار تب شدیدی می‌شود و کیت او را به یکی از قرارگاه‌های لژیون‌های فرانسوی می‌رساند. بیماری پورت حصبه تشخیص داده می‌شود و به رغم مراقبت‌های کیت او می‌میرد. کیب با شتر خود را به حواشی افریقای سیاه می‌رساند. ̎بلقاسم̎ (وو آن) رئیس کاروان او را به حرم‌سرای خود می‌برد تا آن‌که سایر زنان او را از خانه بیرون می‌اندازند. یکی از کارکنان سفارت امریکا او را نجات می‌دهد و به سواحل افریقا بر می‌گرداند. در آن‌جا ̎تانر̎ منتظر او است ولی کیت از او می‌گریزد.
ـ فیلم برتولوچی فضای خوبی دارد، بازی‌هایش روان است و در شکل دادن به صحنه‌ها کاملاً موفق عمل می‌کند. اما همهٔ این‌ها تنها قائل شدن چند امتیاز برای طرف ضعیف‌تر ماجرا است. در واقع کتاب بولز که الهام بخش برتولوچی در ساخت فیلم بوده، به قدری ظریف داستانش را تعریف می‌کند و پر جزئیات و دقیق نوشته شده که آسمان سرپناه نمی‌تواند اقتباسی مستقیم از روی آن باشد. کتاب بولز، به شدت عمق فجایع و اتفاقات را می‌کاود در حالی که صحنه‌های برتولوچی، به هیچ‌وجه چنین قدرتی ندارند. در چنین شرایطی اگر فیلم را تأثیرگذار بدانیم، باید رمان را به کل نادیده بگیریم و در واقع این امتیاز را به برتولوچی بدهیم که فیلمش را با منبع اقتباس مقایسه نکنیم. در این حالت است که آن فضای خاص جاری بر آسمان سرپناه کاملاً دوست داشتنی می‌شود و می‌توان در چنین شرایی فیلم را به چشم یک اثر موفق از خالق آخرین امپراتور (۱۹۸۷) یا آخرین تانگو در پاریس (۱۹۷۳) در نظر گرفت. این را هم نباید فراموش کرد که بخش‌هائی از رمان اصلاً قابل به تصویر درآوردن نیست و این تقابل همیشگی ادبیات و سینما باز هم این‌جا به نفع ادبیات رقم می‌خورد.