یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

جهان اسلام و جهانی شدن


جهان اسلام و جهانی شدن
کلمه‌ی جهانی شدن یعنی اینکه یک جهان‏نگری خاصی یا یک شیوه زندگی خاصی چنان تعمیم پیدا کند که همه مردم روی زمین را در بر گیرد و پوشش دهد. در فرایند جهانی شدن، برخی ابعاد دین تقویت می‏شوند و برخی تضعیف و برخی اثر نمی‏پذیرند.
هر دینی هفت بُعد دارد: ...
۱) بعد شعائری:
این بعد، همان بعد عبادی و نمادین دین است.
۲) بعد عقیدتی:
این بعد به مسائل نظری یک دین و توصیف آن دین از جهان هستی و موضع انسان در آن مربوط می‏شود.
۳) بعد نقلی و اسطوره‏ای:
مراد از اسطوره، افسانه یا سخن خلاف واقع نیست؛ بلکه چیزی است که ظاهراً به وقایعی که در طول تاریخ اتفاق افتاده یا اتفاق خواهد افتاد، اشاره می‏کند؛ ولی در واقع به هیچ واقعه تاریخی اشاره ندارد؛ بلکه می‏خواهد با بیان خاصی یک واقعیت ماورایی را بیان کند.
۴) بعد اخلاقی و حقوقی:
هر دینی یک سلسله احکام اخلاقی و یک سلسله احکام حقوقی صادر می‏کند و از پیروانش می‏خواهد که این احکام را رعایت کنند.
۵) بعد تجربی و عاطفی:
این بعد، به شور و شوق‏ها، اشتیاق‏ها، التهاب‏ها، راز و نیازها، مناجات‏ها، تجربه‏های درونی و حوادث خاصی که در زندگی یک متدین حادث می‏شود و متدین تفسیر دینی از آنها می‏کند، مربوط می‏شود.
۶) بعد اجتماعی و نهادی:
هر دینی دارای نهادهایی مانند کلیسا، مسجد، مؤسسات خیریه و... است.
۷) بعد مادی:
ساختمان‏هایی که متدینان می‏سازند، آثار هنری‏ای که بر جای می‏گذارند، بعد مادی و فیزیکی دین است.
در روند جهانی شدن، بعد تجربی و عاطفی دین بیش از همه تقویت می‏شود. بعد عقیدتی نیز ممکن است تقویت شود. ابعاد اخلاقی و حقوقی و مادی دین از این حیث خنثی هستند. اما سه بعد دیگر، یعنی بعد اجتماعی و نهادی، بعد نقلی و اسطوره‏ای و بعد شعائری و عبادی، در روند جهانی شدن امکان تضعیف شدنشان خیلی شدید است. در واقع هر چه به ابعاد معنوی‏تر دین نزدیک شویم، به جنبه ماندگارتری روی کرده‏ایم و در روند جهانی شدن نیز این ابعاد معنوی‏تر باقی می‏مانند.
معنویت، لب‏اللباب دین، گوهر اصلی و مرکزی و اجتناب‏ناپذیر دین است. همه ادیان به این گوهر مشترک دعوت می‏کنند. برای رسیدن به معنویت، به گمان من باید کارهای نظری و عملی جدی‏ای بر روی دین نهادینه تاریخی انجام شود. مجموع این کارها هشت چیز است:
۱) تا آنجا که ممکن است باید از تعبدگرایی پیروان ادیان و مذاهب کاست و بر عقلانیت افزود.
۲) تا می‏توانیم از اتکای بر حوادث تاریخی‏ای که پیروان ادیان و مذاهب بر وقوع آنها اصرار دارند، کم کنیم. اتکا بر حوادث تاریخی دو عارضه دارد: یکی اینکه در حوادث تاریخی، درصدی از احتمال‏پذیری (Probability) وجود دارد و درباره هیچ حادثه تاریخی‏ای نمی‏توان نظری قطعی داد و نباید سعادت ابدی را بر اعتقاد به چند فقره حادثه تاریخی مبتنی کرد که قطعیت ندارند. دوم آنکه واقعه‏های تاریخی ادیان معمولاً توسط کسانی نقل می‏شوند که پیرو همان دین‏اند. مورخ سکولار معصوم نیست؛ اما بی‏طرف است.
۳) باید به سنخ‏شناسی (تیپولوژی) انسانها نیز توجه کنیم. دین یک نوع طب و طبابت است؛ یک طب روحانی است؛ بنابراین نباید از آن انتظار داشت نسخه‏ای واحد را برای همه انسانها کپی کند. انسانها به لحاظ تیپولوژی روانی بسیار با هم تفاوت دارند.
۴) دین در عین حال که به زندگی پس از مرگ قائل است، احکام و تعالیمش در بهبود زندگی این جهان، در فرو کاستن درد و رنجهای این جهان هم باید کاملاً آزموده شود.
۵) اسطوره‏زدایی از دین نیز از کارهای لازم است. باید سعی کنیم گزاره‏هایی که در متون مقدس آمده‏اند و معلوم است که نمی‏توان آنها را به معنای حقیقی‏شان اخذ کرد، به معنای استعاری، مجازی کنایی و رمزی‏شان اخذ کنیم و به پیام اصلی آنها نقب بزنیم؛ نه آنکه بخواهیم معنای جعلی خودمان را بر آنها تحمیل کنیم.
۶) باید بتوانیم هر چه مربوط به ذهن و زبان و فرهنگ مردم زمان ظهور دین است، از دین بزداییم.
۷) باید چیزهایی را نیز که به وضع جغرافیایی منطقه ظهور دین مربوط می‏شود از دین بزداییم.
۸) باید تا می‏توانیم از شخصیتهای یک دین درس بیاموزیم؛ نه آنکه یک هاله تقدس و کیش شخصیت (cult) پیرامونشان ایجاد کنیم. آنها را اعلام‏الهدی و نشانه‏های راه بدانیم؛ نه تابلویی که باید در خود آنها خیره شد و متوقف ماند.
اگر این هشت فرایند را طی کنیم، می‏توانیم از ورای تمامی این تنوع و تکثرهایی که ادیان و مذاهب دارند به آن گوهر اصلی برسیم. اگر مراد از دین این معنویت باشد، روند جهانی شدن هیچ ضرری به آن نخواهد زد.
این هشت فرایند جنبه سلبی دارند. از جنبه ایجابی باید به مؤلفه‏های معنویت توجه کرد. معنویت سه مؤلفه اصلی هستی‏شناختی، انسان‏شناختی و وظیفه‏شناختی دارد و هر کدام دارای نکات و بخشهایی هستند که می‏توان آنها را در نمودار زیر نشان داد:
اگر می‏توانستیم عقلانیت را به طور کامل پاس بداریم، یعنی حاضر بودیم که رأی خودمان را به مواجهه با واقعیت‏ها و آرای مخالف ببریم و هر چه برهان اقتضا می‏کرد قبول کنیم و از سخن خودمان به هنگام ضعف آن سریعاً و صریحاً دست برداریم و از طرف دیگر هم می‏توانستیم یک جهان‏نگری معنوی را پاس بداریم، در آن صورت ناسازگاری میان عقلانیت و معنویت از میان می‏رفت. هم کسانی که ادعای عقلانیت می‏کنند و هم کسانی که ادعای دیانت می‏کنند باید حاضر شوند آرای خودشان را جامع‏تر و عمیق‏تر کنند. عقلانیت غربی به نظر من عقلانیت جامع و جهانی نیست؛ گاهی یک بام و دو هواست.
مصطفی ملکیان
منبع : پایگاه اطلاع رسانی اصلاح


همچنین مشاهده کنید