دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

هدف عالی قیام امام حسین (ع) از زبان آن بزرگوار


هدف عالی قیام امام حسین (ع) از زبان آن بزرگوار
قیام مقدس و پرشکوه امام حسین(ع) ریشه در انحراف های بـنیادی و اساسی در جـامعه اسلامی داشت. این انحراف ها زائیده انحراف حکومت اسلامی از مسیر اصلی خود از سقیفه به بـعد بـود. که پس از شهادت علی(ع)کلا بـه دست سلسله سفیانی و حزب ضد اسلامی اموی افتاد. بـه گواهی اسناد تاریخی, سران این حزب هیچ اعتقادی بـه اسلام و اصول آن نداشتند(۱). و ظهور اسلام و به قدرت رسیدن پیامبر اسلام(ص)را, جلوه ای از پیروزی تـیره بـنی هاشم بـر تـیره بـنی امیه, در جریان کشمکش قبیلگی در درون طایفه بـزرگ قریش می دانستند(۲). و بـا یک حـرکت خـزنده, بـه تـدریج در پـوشش اسـلام بـه مناصب کلیدی دسـت یافتند() و سرانجـام از سال چهلم هجـری, حکومت اسلامی و سرنوشت و مقدرات امت اسلامی به دست این حزب افتاد و پس از بیست سال حکومت معاویه, و بـه دنبـال مرگ وی, پـسرش یزید بـه قدرت رسید که اوج انحراف بـنیادی, و جلوه ای آشکار از ظهور ((جاهلیت نو)) در پوشش ظاهری اسلام بود(۳).امام حـسـین(ع)نمی تـوانسـت در بـرابـر چـنین فاجـعه ای سکوت کند و احساس وظیفه می کرد که در بـرابـر این وضع, اعتـراض و مخالفت کند. سخنان, نامه ها و سایر اسنادی که از امام حسین(ع)به دسـت ما رسـیده, بـه روشنی گویای این مطلب اسـت. این اسناد بـیانگر آن است که از نظر امام, پـیشوا و رهبـر مسلمانان شـرائط و ویژگی هایی دارد که امویان فـاقـد آنها بـودند و اسـاس انحراف ها و گمراهیها این بود که عناصر فاسد و غیر لایق, تکیه بر مسند خلافت اسلامی و جایگاه والای پـیامبـر زده بـودند و حاکمیت و زمامداری آنها, آثار و نتائج بـسیار تلخ و ویرانگری بـه دنبـال آورده بود.
چـند نمونه از تـاءکیدهای امام در این بـاره یادآوری می شـود:
● ویژگی‌های پیشوای مسلمانان

۱) در نخستین روزهایی که امام حسین(ع)در مدینه, بـرای بـیعت جهت یزید, در فشار بود, در پاسخ ولید که پیشنهاد
بیعت بـا یزید را مطرح کرد, فـرمود: اینک که مسـلمانان بـه فـرمانروایی مانند یزید گرفتار شده اند, باید فاتحه اسلام را خواند(۴).
۲) امام ضمن پاسخ نامه های کوفیان, نوشت:
... امام و پیشوای مسلمانان کسـی اسـت که بـه کتـاب خـدا عمل نموده راه قسط و عدل را در پـیش گیرد و از حـق پـیروی کرده بـا تمام وجود خویش مطیع فرمان خدا باشد(۵).
۳) امام حـسـین(ع)هنگام عزیمت بـه سـوی عراق در منزلی بـنام ((بیضه)) خطاب به ((حر)) خطبه ای ایراد کرد و طی آن انگیزه قیام خود را چنین شرح داد:
((مردم! پـیامبـر خدا(ص)فرمود: هر مسلمانی بـا حکومت ستـمگری مواجـه گردد که حـرام خدا را حـلال شمرده و پـیمان الهی را درهم می شکند, بـا سنت و قانون پـیامبـر از در مخالفت درآمده در میان بـندگان خـدا راه گناه و معصـیت و تـجـاوزگری و دشـمنی در پـیش می گیرد, ولی او در مقابـل چنین حکومتی, بـا عمل و یا بـا گفتار اظهار مخالفت نکند, بـرخـداوند است که آن فرد(ساکت)را بـه کیفر همان ستمگر(آتش جهنم)محکوم سازد.
مردم! آگاه باشید اینان(بنی امیه)اطاعت خدا را ترک و پیروی از شیطان را بـر خود فرض نموده اند, فساد را تـرویج و حدود الهی را تعطیل نموده فی را(که مخصوص بـه خـاندان پـیامبـر است)بـه خـود اختصاص داده اند و من بـه هدایت و رهبـری جامعه مسلمانان و قیام بـر ضد این همه فساد و مفسدین که دین جدم را تغییر داده اند, از دیگران شایسته ترم ...)) (۶).
حاکمیت بـنی امیه که امام در این سخنان بـه گوشه هایی از آثـار سوء آن اشاره نموده, در شوون مختـلف جامعه اسلامی اثر گذاشتـه و فساد و آلودگی و گمراهی را گستـرده و عمومی ساخـتـه بـود. امام حسین(ع)در موارد متعددی انگشت روی این عواقب سوء گذاشتـه و بـه مردم هشـدار داده اسـت کـه بـه چـند نمـونه آن اشـاره مـی شـود:
● محو سنتها و رواج بدعتها
آن حـضرت پـس از ورود بـه مکه, نامه ای بـه سران قبـائل بـصره فرستاد و طی آن چنین نوشت:
((...اینک پیک خود را بـا این نامه بـه سوی شما می فرستم, شما را به کتاب خدا و سنت پیامبـر دعوت می کنم, زیرا در شرائطی قرار گرفته ایم که سنت پیامبر به کلی از بین رفته و بـدعتها زنده شده است, اگر سخـن مرا بـشنوید, شما را بـه راه راسـت هدایت خـواهم کرد...)) (۷). دیگر به حق عمل نمی شود.
حسین بـن علی(ع)در راه عراق در منزلی بـه نام ((ذی حـسم)) در میان یاران خود بـه پـا خـاست و خـطبـه ای بـدین شرح ایراد نمود:
پـیشامدها همین است که می بـینید, جـدا اوضاع زمان دگرگون شده زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بر بسته است و از فضیلتها جز اندکی مانند قطرات تـه مانده ظرف آب بـاقی نمانده است. مردم در زندگی پست و ذلتباری به سر می بـرند و صحنه زندگی, همچون چراگاهی سنگلاخ, و کم علف, به جایگاه سخت و دشواری تبـدیل شده است.
آیا نمی بینید که دیگر بـه حق عمل نمی شود, و از بـاطل خودداری نمی شود؟! در چـنین وضعی جـا دارد که شخص بـا ایمان(از جـان خود گذشتـه)مشتـاق دیدار پـروردگار بـاشد. در چنین محیط ذلتـبـار و آلوده ای, مرگ را جـز سعادت; و زندگی بـا ستـمگران را جـز رنج و آزردگی و ملال نمی دانم...)) (۸).
● مسخ هویت دینی مردم
حاکمیت زمامداران اموی و اجرای سیاست های ضد اسلامی توسط آنان, هویت دینی مردم را مسخ کرده ارزشهای معنوی را در جامعه از بـین برده بود. امام در دنباله سخنان خود در منزل ((ذی حسم)) فرمود:
((...مردم بندگان دنیایند, دین بـه صورت ظاهری و در حد حرف و سخن در زبـانشان مطرح می شود, تا زمانی که معاش و زندگی مادیشان رونق دارد, در اطراف دین گـرد میآیند, اما زمانی کـه بـا بـلا و گرفتاری آزمایش شوند, دینداران در اقلیت هستند.
● پیام جاوید قیام امام حسین(ع)
پیام قیام با شکوه سیدالشهداء(ع)منحصر به آن زمان نیست, بلکه این پـیام پـیامی جاوید و ابـدی است و فراتـر از محدوده زمان و مکان است, هرجا و در هر جامعه ای که به حق عمل نشود, و از بـاطل خودداری نشود, بدعتها زنده, و سنتها نابـود شود, هرجا که احکام خدا تغییر و تحریف یابد و حاکمان و زمامداران بـا زور و ستمگری بـا مردم رفتـار کنند, در هر جـامعـه ای که ویژگی های جـاهلیت را داشته باشد آن جامعه, جامعه ای یزیدی بـوده, و مبـارزه و مخالفت بـا مفاسد و آلودگی ها و آمران و عاملان آنها, کاری حـسینی خواهد بود.
پاورقیها:
۱ - سـیدعـلیخـان مدنی, الدرجـات الرفیعـه, ص ۲۴۳, ابـن ابـی الحدید, شرح نهج البلاغه, ج۸, ص ۲۵۷ - مسعودی, مروج الذهب, ج۳, ص ۴۵۴ ضمن شرح حال ماءمون عباسی.
۲ - ابن ابی الحدید, همان کتاب, ج۹, ص ۵۳(خطبه ۱۳۹) و نیز ج۲, ص ۴۴ - ۴۵ - ابن عبـدالبـر, الاستیعاب فی معرفه الاصحاب(در حاشیه الاصابه)ج۴, ص ۸۷.
- این حرکت از اواخر خلافت خلیفه دوم آغاز گردید که معاویه از طرف وی به حکمرانی شام منصوب شد و مدت پنج سال در این سمت باقی بـود و در تـمام مدت خلافت عثـمان نیز(۱۲ سال) در این منصب ابـقا گردید و از همـان سـالـها رویای خـلافـت آینده خـود را مـی دید و پایه های آن را می ریخت و در اواخـر خـلافت عثـمان, در واقع وی در مدینه خلیفه تشریفاتی بود و تصمیم گیرنده اصلی, حاکم مقتدر شام بود.
۳ - نگاه کنید به: امام حسین(ع) و جـاهلیت نو, جـواد سلیمانی, قم, انتشارات یمین.
۴ - سید بن طاووس, اللهوف فی قتلی الطفوف, ص ۱۱.
۵ - طبری, تاریخ الامـم والـمـلـوک, ج۶, ص ۱۹۶ - شـیخ مـفـید, الارشاد, ص ۲۰۴.
۶ - طبری, همان کتاب, ص ۲۲۹ - ابـن اثیر, الکامل فی التاریخ, ج۴, ص ۴۸.
۷ - طبری, همان کتاب, ص ۲۰۰.
۸ - حسن بـن علی بـن شعبـه, تحف العقول, ص ۲۴۵ - طبـری, همان کتاب, ص ۲۳۹.
منبع : خبرگزاری فارس