یکشنبه, ۳۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 19 May, 2024
مجله ویستا

تأثیر انتخاب مجدد بوش در شرق آسیا


حوادث چهارماه بعداز آن نشان داد كه نگرانی رهبران چین بیهوده نبوده است. در آوریل ۲۰۰۱ میلادی یك فروند هواپیمای جاسوسی آمریكا مدل «ای پی ۳» به قلمرو هوایی چین و برفراز دریای جنوبی چین تجاوز كرد. هنگامی كه دو فروند جنگنده «اف ۸» چینی به تعقیب هواپیمای آمریكایی پرداختند، یكی از جنگنده های چینی سقوط كرد و خلبان آن به نام «وان وی» كشته شد. پس از فرود اجباری هواپیمای آمریكایی در جزیره «هانیان» ، دولت چین (فقط) به دلایل انسانی (البته بعد از چند روز نگهداری خدمه هواپیمای مذكور) دستور آزادی خدمه هواپیمای آمریكا را صادر كرد. رئیس جمهوری آمریكا بروز این سانحه هوایی را یك اشتباه انسانی خواند و با یك ابرازتأسف ساده از كنار آن گذشت. اما دولت چین استدلال می كرد اگرچه هواپیمای آمریكا در منطقه انحصاری ـ اقتصادی پرواز می كرد و كشتی ها از آزادی تردد و هواپیماها از آزادی پرواز برخوردار بودند، ولی چنین نیست كه این آزادی، كشتی ها یا هواپیماهای خارجی را از رعایت قواعد شناخته شده بین المللی بی نیازكند، به ویژه آنكه هواپیمای آمریكایی ازنوع گشتی شناسایی ـ جاسوسی بوده است. وقتی چینی ها دستور قطعه قطعه كردن هواپیمای جاسوسی «ای پی ۳» آمریكا را برای حمل به آمریكا توسط ناوهای اوكراینی صادركردند، نشان دادند كه به سادگی حضار نیستند ازكنار این قضیه بگذرند و به همین دلیل، دولت چین موضوع پرونده تصادم هواپیمای جاسوسی آمریكا وجنگنده چینی را به دیوان دادگستری بین المللی لاهه ارجاع داد و خواستار پیگیری موضوع شد. البته یادآوری این نكته بسیار ضروری است كه دولت آمریكا هنگامی كه «بیل كلینتون» دموكرات به عنوان رئیس جمهوری بر سر كار بود، دولت چین را از وارد كردن چنین ضربه هایی بی نصیب نگذاشت.
حادثه بمباران سفارت چین در «بلگراد» در سال ۱۹۹۹ میلادی توسط نیروهای ناتو به فرماندهی آمریكا به تخریب ساختمان سفارت و كشته و زخمی شدن كاركنان آن انجامید، نمونه ای از برخورد دموكرات ها با دولت چین محسوب شد. بوش چهارماه پس از انتخاب شدن به طور جدی توسعه سیستم دفاع ملی موشكی «ان ـ ام ـ دی» و طرح دفاع موشكی «تی ـ ام ـ دی» را در دستور كار خود قرار داد. كارشناسان چینی به ویژه ژنرالهای سالخورده این كشور می گویند: در این رویكرد جورج بوش، اگرچه مباحثی مثل حقوق بشر و دموكراسی در اولویت قرار ندارد، اما موضوع تایوان، استقرار سیستم دفاع ملی موشكی ان ام دی و «تی ام دی» و كنترل تسلیحات به طور قطع ، در اولویت برنامه های دولت بوش قرار دارد. مهمتر اینكه بوش و تیم همكارش پس از ورود به كاخ سفید، اجرای این برنامه ها را اولویت اول قلمداد كرده اند و معتقد به اجرای برنامه های دیگری درزمینه های مختلف برای تحت فشار گذاشتن چین هستند. تسهیل نرخ «یوان» برای تسریع در چرخه اقتصادی ، سرعت بخشیدن به اجرای برنامه های اصلاحات اقتصادی، رعایت مقررات اقتصادی سازمان تجارت جهانی ، مداخله در امور داخلی هنگ كنگ، پذیرش «دالایی لاما» رهبر تبعیدی بوداییان تبت، پذیرش رهبری فرقه «فالون گونگ» حمایت سیاسی واقتصادی از او، ایجاد مانع بر سر راه همكاریهای اتحادیه اروپا و چین، تحت فشار گذاشتن اتحادیه اروپا برای تمدید تحریم تسلیحاتی چین و بالاخره ، فروش تسلیحات پیشرفته به حكومت جزیره تایوان از جمله برنامه هایی است كه دولت جورج بوش برای مهار وكنترل چین در پیش گرفته است. وی با رقیب استراتژیك خواندن چین، طبعاً به دنبال اجرا و پیاده كردن برنامه های خوداست. زیرا بوش ، چین را مانع بزرگ و اصلی بر سر راه توسعه طلبی آمریكا در شرق آسیا می داند و مهم تر اینكه چین به لحاظ اقتصادی نیز درآینده قدرت بلامنازعی در آسیا وجهان خواهد بود و به طور طبیعی ، چین با كسب این ویژگی ها وموقعیت ها به مانعی بر سر راه تك قطبی شدن جهان به رهبری آمریكا تبدیل خواهد شد. شاید به همین دلیل، جورج بوش بدون آنكه كمترین تردیدی به خودراه دهد، به دفاع از دكترین خود مبنی بر استقرار دفاع ملی موشكی برای حفاظت از ایالات آمریكا وطرح دفاع موشكی تی ام دی برای حفاظت از نیروهای خود در شرق آسیا برخاست وآن را ضرورتی انكارناپذیر تلقی كرد. از ۲۰ ژانویه ۲۰۰۱ تا ۲۰ ژانویه ۲۰۰۴ ، برخی تحولات منطقه ای و جهانی به ویژه حادثه ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ شرایطی را فراهم كردكه بوش به فكر آن افتاد تا عقاید خود را در قالب برنامه ، اما از طریق اعمال نظامی بر جهان تحمیل كند. بوش در حمله به افغانستان به بهانه مبارزه باتروریسم و تهاجم گسترده نظامی به عراق به بهانه وجود سلاح كشتار جمعی تا حدودی موفق بود.
اما نكته نگران كننده این بود كه بوش نتواند در چهار سال دوره ریاست جمهوری خود، به اهداف از پیش تعیین شده دست یابد و بدینسان ، نقطه سیاهی نه در پرونده او، بلكه در پرنده جمهوریخواهان نقش ببندد. اما بوش برای بار دوم با اكثریت آرا برنده انتخابات ریاست جمهوری ماه نوامبر شد ومطمئناً تا ماه ژانویه، اقداماتی در دولت صورت خواهد داد. برای مثال، باید دید اگر بوش به سوی حذف نیروهای محافظه كار نوین گام برداشت، طبعاً رویكرد بوش نیز تغییر خواهدكرد. برای مثال، اگر بوش افرادی مثل «جان بولتون» معاون وزیرامورخارجه درامور تسلیحات و یا «پل وولفویتس» معاون وزارت دفاع را از سمت هایشان بركناركند و محافظه كارتر از آنان را روی كار آورد، بازجای تحلیل وجوددارد. یا اینكه بوش بدون آنكه دست به تغییر و جابه جایی دولت بزند، با همین تیم برنامه های چهارسال آینده را دنبال خواهدكرد.
اما آنچه مسلم است، آنكه جورج بوش تمام دستاوردهای دوران چهارساله خود را محصول همكاری با «بازها» می داند. بازها در دوره چهارساله ریاست جمهوری بوش، بیشتر از زمان دیگر، به وی خواهندفهماند كه شركای مطمئنی درخاوردور دارند. مثل كره جنوبی، فیلیپین، تایلند و سنگاپور. كره جنوبی با جای دادن ۳۷هزارنفر و ژاپن نیز با جای دادن ۴۱هزارنیروی نظامی آمریكا درخاك خود عملاً ثابت كرده اند كه هم در استراتژی و هم در تاكتیك ، شركای خوبی برای آمریكا در شرق آسیا محسوب می شوند. آن سوتر فیلیپین نیز با پذیرش نزدیك به چهارهزار نیروی نظامی آمریكا البته به منظور آموزش نیروهای نظامی فیلیپین درجهت مبارزه با تروریسم و تایلند هم با دریافت لقب «عضو مهم غیرناتو» از سوی آمریكا و دادن یك پایگاه به آمریكا عملاً همكاری با واشنگتن را اثبات كرده اند.
باتوجه به این سناریو می توان برداشت كرد كه استقرار سیستم دفاع موشكی ملی ان.ام.دی آمریكا در شرق آسیا اجتناب ناپذیر است. زیرا اطرافیان و دست اندركاران سیاسی و نظامی بوش همگی از آن دفاع می كنند. در تابستان ۱۹۹۸ میلادی، «دونالد رامسفلد» وزیردفاع كنونی آمریكا، گزارش كمیسیونی متشكل از دو حزب دموكرات و جمهوریخواه را درخصوص (بحث) سیستمی كه كشور آمریكا را دربرابر حملات موشكهای مهاجم حفظ كند، ارائه كرد. درآن گزارش، چین و روسیه كمتر تهدیدكننده معرفی شدند، ولی كشورهایی مانند عراق، ایران، كره شمالی، لیبی، سودان، سوریه و كوبا تهدیدكننده تلقی شدند. براساس طرحهای تكمیلی دفاع ملی موشكی، سیستم های ضدموشكی ان.ام.دی و تی.ام.دی به آمریكا امكان می دهد كه امنیت خود و متحدانش را درمقابل حملات موشكی كشورهای دشمن یا گروههای تروریستی كه درحال دستیابی به سلاحهای هسته ای هستند، تضمین كند.
گفته می شود طرح دفاع ملی موشكی آمریكا دركانون اصلی سیاست خارجی بوش قراردارد و او برای اولین بار ورود به كاخ سفید، آن را در دستور كار خود قرارداد.
مهمتر آنكه محافل نزدیك تر به بوش گفته اند، هیچ عاملی نمی تواند طرح مذكور را متوقف كند (حتی) كاهش تهدید كره شمالی، عدم موفقیت آزمایش ها و مسأله تأمین مالی طرح، تأثیری در اجرای آن نخواهدداشت. چین به شدت با این طرح مخالف است، زیرا درصورت تحقق آن، تایوان تحت پوشش این طرح قرارخواهدگرفت و قدرت موشكی چین نیز كاهش خواهدیافت و درعین حال، تایوان را ترغیب می كند تا كاملاً خود را ازحاكمیت ادعایی چین رهاكند.
بوش گفته است چین درحالی كه دارای یك قدرت نظامی است، ازنظر اقتصادی هم روبه رشد است و منافع چین هنگام ضرورت می تواند با منافع آمریكا برخورد داشته باشد و درنهایت، به درگیری منجرشود.
ازدید بوش، چین زمانی كه درمورد یك مسأله منطقه ای یا جهانی مانند مبارزه علیه تروریسم با آمریكا همكاری می كند، درهمان حال، متحدان آمریكا مانند ژاپن را تضعیف و تایوان را تهدید به حمله نظامی می كند و یا به ایران و كشورهای یاغی دیگری كمك نظامی می نماید و تلاش دارد تا نهادها و قراردادهای بین المللی را به اقتضای شرایط در راستای حفظ منافع خود سوق دهد.
اما فن سالاران آموزش دیده چین با استفاده از آموزه های تاریخی و فروپاشی اردوگاه كمونیسم به مركزیت شوروی و درعین حال، با تلفیق فضیلت های كنفسیوسی با سوسیالیسم یادگرفته اند تا چگونه پرجمعیت ترین كشور جهان را اداره كنند یا دست كم تاكنون این مسأله را به اثبات رسانده اند كه اگر یك وجب شاخ برای جنگیدن نداری، با دیپلماسی پنهان می توانی به كارهایت ادامه دهی.
منبع : انجمن درمانگران ایران