پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا


سینماگر کودک و نوجوان


سینماگر کودک و نوجوان
«ابراهیم فروزش» متولد سال ۱۳۱۸ در تهران، به عنوان تهیه‌کننده، نویسنده و کارگردان پیوندی دیرپا با سینمای کودکان دارد.
او از سال ۱۳۴۹ پس از فارغ‌التحصیل شدن از دانشکده‌ی هنرهای دراماتیک در رشته‌ی کارگردانی، در مرکز فیلمسازی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد.
این مرکز برای جمعی از علاقه‌مندان به سینما فرصت‌هایی فراهم آورد تا در زمینه‌ی سینمای کودک و نوجوان دست به تجاربی بزنند و شماری از بهترین و به‌یادماندنی‌ترین فیلم‌ها را در این زمینه بسازند. از کارهای کوتاه فروزش می‌توان به «سوداگران»، «ارگ بم»، «نگاه» و «خودم به خودم» اشاره کرد.
او در سال ۱۳۶۶ اولین فیلم بلند سینمایی خود را با نام «کلید» ساخت. دومین فیلم او «خمره»، جایزه‌ی اول جشنواره‌ی لوکارنو (۱۹۹۴) را نصیب خود کرد.
ابراهیم فروزش در سال ۱۳۷۶ فیلم «مرد کوچک» و در سال ۱۳۷۹ فیلم «بچه‌های نفت» را ساخت. آخرین ساخته‌ی فروزش فیلم
« زمانی برای دوست‌داشتن» است. در زیر گفتاری از او را درباره‌ی شکل‌گیری سینمای کودک می‌خوانیم.
● پیدایش سینمای کودک و نوجوان
سال‌ها پیش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان حس کرد که لازم است در کتابخانه‌هایش برای بچه‌های عضو کتابخانه فیلم نشان بدهد و فیلم بسازد و بر اساس این فکر اولیه، دست به تشکیل مرکز سینمایی کانون زد. این اتفاق در سال ۱۳۴۸ روی داد و این مرکز سینمایی فعالیت خود را عملاً از سال ۱۳۴۹ آغاز کرد.
هدف کانون این بود که برای مخاطبان خود که عمدتاً طیف سنی ۹ تا ۱۶ سال را شامل می‌شد، فیلم بسازد.
از سویی دیگر تا آن زمان تجربه‌یی در زمینه‌ی سینمای کودک و نوجوان در سطح سینمای کشور وجود نداشت و کسانی که برای کانون فیلم می‌ساختند، باید از تجربیات خودشان استفاده می‌کردند؛ به عبارت دیگر، مرزبندی آن‌چنان دقیقی میان کودکان و نوجوانان وجود نداشت.
● فیلم‌های طیف‌های مختلف سینمای کودک
اصولاً ۹ تا ۱۰ سالگی و ۱۰ تا ۱۱ سالگی چه تفاوتی با هم دارند؟ آیا فکر می‌کنید آن‌چه مورد علاقه‌ی کودک ۸ ‌ساله‌ است، مورد پسند و علاقه‌ی کودک ۹ ساله نیست و یا بچه‌ی ۱۰ ساله آن را دوست ندارد؟ اگر ما بخش‌های متفاوت و تقسیم‌های مختلفی را در رده‌های سنی زیر ۱۶ سال داشته باشیم، کارمان مشکل خواهد شد.
ما نباید طیف سنی کودکان را دچار تقسیم‌بندی کرده و آن‌ها را از هم جدا و تفکیک کنیم. اگر بخواهیم برای نوجوانان ۱۴ تا ۱۶ ساله فیلمی بسازیم، باید بر اساس تحقیقات و با توجه به مسایل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و جغرافیایی با مسایل آموزشی برخورد کنیم و بر طبق همان تحقیقات دریابیم که نیاز بچه‌ها و نوجوانان ایرانی این است و باید این را ساخت.
در این صورت ما برای نوشتن یک فیلمنامه به یک گروه جامعه‌شناس، متخصصان امور تربیتی و ... نیاز خواهیم داشت. این‌ها باید دور یک میز بنشینند تا قصه‌یی برای کودکان بنویسند. اما در این شکل شاید این‌ها هرگز به مقصود نرسند، چون هر یک از آن‌ها مسایل خاص خود را می‌بیند؛ جایی که فیلمنامه‌نویس می‌خواهد کاری بکند فوری روانشناس جلویش را می‌گیرد و جامعه‌شناس هم از درِ تضاد و تقابل با آن دو وارد می‌شود و الی آخر.
ما می‌توانیم از تحقیقات صورت‌گرفته استفاده کنیم، اما جمع کردن عوامل مختلف دور یک میز، نشدنی است. پس قصه‌نویس باید جدای از این‌ها قصه‌اش را بنویسد و ما وقتی می‌گوییم داستان‌سرا یا قصه‌نویس، شخصی را در نظر داریم که با جامعه‌ی خود آشناست، قشر کودک و نوجوان و مسایلشان را می‌شناسد و به داستان‌نویسی مسلط است.
ما در مقوله‌ی سینما با نمایش سروکار داریم و حاصل هر تحقیقی باید از مجرای نمایش به مخاطب عرضه شود، یعنی حاصل تحقیقات را باید قصه‌نویس یا فیلمساز ارایه نماید.
● فیلم‌های موفق رئال
علت پیشرفت ما در سینمای رئال کودک این است که نیاز به ابزار آن‌چنانی سینمای فانتزی ندارد؛ ابزاری که اگر با همان تکنولوژی و با عناصر و متخصصان آن در اختیار فیلمسازان ما قرار بگیرد، آن‌ها هم توانایی خلق چنین آثاری را دارند
منبع : سورۀ مهر